. مقدمه
معنیشناسی مکانی[1] از حوزههای موردتوجه در زبانشناسی است. زلاتف[2] (2007: 318-319) از جمله دلایل اصلی اهمیت این حوزه را جهانی بودن و پایهای بودن مکان در شناخت انسان میداند. معنیشناسی مکانی خصوصاً در حوزة مطالعات مربوط به زبانشناسی شناختی[3] مورد توجه قرار گرفته و از اصلیترین مباحث این حوزه بحث چارچوب ارجاع[4] است. چارچوبهای ارجاع مکانی دستگاههایی مختصاتی[5] هستند که موقعیت یک شیء[6] را در ظرف مکان مشخص میکنند. مطالعات مربوط به چارچوبهای ارجاع مکانی در زبانشناسی عمدتاً مربوط به قرن 21 هستند و در زبان فارسی هم پیشینة ناچیزی دارند.
چارچوبهای ارجاع در دو سطح افقی[7] و عمودی[8] عمل میکنند. تقسیمبندیهای متفاوتی درخصوص این چارچوبها وجود دارد، اما در عمدة پژوهشها تقسیمبندی لوینسون[9] (2003) مبنای کار قرار گرفته است؛ البته گاه با تعدیلهایی چون دنزیگر[10] (2010). در سطح افقی سه چارچوب اصلی وجود دارد: نسبی[11]، ذاتی[12] و مطلق[13]. دو محور[14] اصلی هم در این سطح وجود دارند: محور چپ ـ راست و محور جلوـ پشت. از میان سه چارچوب ارجاع مکانی، چارچوب مطلق در زبان فارسی تنها مربوط به مقیاسهای بزرگ است و کاربرد روزمره ندارد؛ بنابراین، دو چارچوب نسبی و ذاتی موردنظر این مقاله هستند.
توصیف زبانی ممکن است به صورت بالقوه امکان تعبیر به بیش از یک چارچوب ارجاع داشته باشد. «چپ»، «راست»، «جلو» و «پشت» همه در زبان فارسی به صورت بالقوه همزمان امکان تعبیر به صورت نسبی و ذاتی دارند. برای مثال جملهای چون «کتاب جلوی تلویزیون است» بسته به این که «جلو» چگونه به کار رفته باشد، میتواند فینفسه دارای تعبیر نسبی یا ذاتی باشد.
مقالة حاضر بررسی میکند که اولاً درخصوص محورهای چپ ـ راست و جلوـ پشت در زبان فارسی تعبیر نسبی غالب است یا ذاتی؛ ثانیاً در توصیف چینش مکانی[15] توپ و صندلی[16] چه عواملی در کلام گوینده باعث ایجاد سوءتفاهم برای شنونده میشوند؛ و درنهایت اینکه نقش کاهش[17] و حذف[18] در تعبیر پارهگفتهها[19]ی این چینش مکانی چیست. از آنجایی که چارچوبهای ارجاع در زبان در غالب جملات بازنمایی میشوند، این پژوهش نیز عمدتاً متوجه معنای جمله است.
به گفتة لوینسون (2003: xvii)، تفاوت چارچوبهای ارجاع به هیچ وجه یک تمایز سطحی زبانی نیست و بررسی چارچوبهای ارجاع مکانی به درک بهتر رابطة زبان و تفکر کمک میکند. لوینسون (2003) مدعی است بررسی زبان مکانی نوعی نوورفگرایی[20] را پیش میکشد که با رویکردهای حاضر زبانشناسی درخصوص رابطة تفکر و زبان متفاوت است. در این رویکرد، تنوع زبان انسان فصل ممیزة آن با زبان دیگر موجودات تلقی میشود.
- پیشینة پژوهش
نقیزاده (1390) در رسالة دکترای خود به چگونگی ساختاری شدن فضا در زبان فارسی میپردازد. او با استناد به تالمی[21] (2000) بحث خود را در دو بخش ایستا[22] و پویا[23] پیش میبرد و در هر یک خصوصاً حروف اضافة مرتبط را بررسی میکند. وی برای تقسیمبندی حروف اضافه از فرولی[24] (1992) و برای بررسی معانی آنها از چارچوب تایلر و اونز[25] (2003) استفاده میکند. اوبه کاربرد عبارات مکانی درحوزة زمان هم پرداخته است.
الهامی خراسانی و صفوی (1398) چارچوبهای ارجاع مکانی زبان فارسی را براساس بازی «مرد و درخت»[26] بررسی کردهاند. در پژوهش آنها از شش عکس اصلی مجموعة دوم عکسهای بازی «مرد و درخت»، استفاده شده است. بررسی آنها نشان میدهد گویشوران این زبان در چینش مرد و درخت معمولاً ابتدا شیء قرارگرفته در سمت راست تصویر را توصیف میکنند که این مسأله میتواند ناشی از جهت خط فارسی باشد. گویشوران همچنین تمایل دارند بین مرد و درخت ابتدا درخت را توصیف کنند که میتواند ناشی از بزرگتر و ایستاتر بودن آن باشد. به علاوه، برای توصیف رابطة مکانی مرد و درخت از چارچوب ارجاع نسبی استفاده میکنند که در آن، مرد پیکر[27] است و درخت زمینه[28]، در حالی که برای توصیف جهت ایستادن مرد از چارچوب ارجاع ذاتی استفاده میکنند که در آن مرد زمینه است و در عمدة موارد درخت پیکر بوده است. نکتة دیگر این که تقریباً در تمام موارد پیکر در سمت چپ زمینه قرار داشته است.
پژوهش پدرسون و همکاران[29] (1998) که روی 13 جامعة زبانی انجام شده است، روی چارچوبهای ارجاع مکانی مطلق ونسبی متمرکز است. آنها نتیجه گرفتهاند که در جوامعی که کارکرد زبانی چارچوب ارجاع مطلق، غالب است، در کارکردهای غیرزبانی نیز همین چارچوب غالب است و این موضوع در خصوص جوامع متکی به چارچوب ارجاع نسبی نیز صدق میکند (Pederson et al, 1998: 586).
لوینسون (2003) مشاهده کرده است که در زبانی چون گوگوییمیتیر[30] توصیفهای مکانی تقریباً همیشه با استفاده از چارچوب ارجاع مطلق انجام میشوند. برای مثال، گویشوران میگویند «درخت شمال تو است» یا حتی «برو صفحات شرق کتاب» (Levinson, 2003: 114). در زبانی که غالباً از چارچوب مطلق استفاده میکند، پیشبینی میشود هر کاربری در هر زمانی بداند به لحاظ چهار جهت اصلی در کجا قرار دارد؛ در واقع گویی ذهن گویشوران یک قطبنما دارد و زبان است که چنین ضرورتی را برای گویشور ایجاد میکند (Levinson, 2003: 129).
در مجموعه مقالاتی که توسط لوینسون و ویلکینز[31] (2006) گردآوری شده، مباحث مربوط به مکان، از جمله چارچوبهای ارجاع مکانی در نُه زبان مورد بررسی قرار گرفته است. برای مثال، براون[32] (2006) زبان تسِلتال[33] را بررسی کرده است. در این زبان، به صورت روزمره از دو چارچوب ارجاع ذاتی و مطلق استفاده میشود. از چارچوب ذاتی، هنگامی که پیکر و زمینه در مجاورت بلافصل هستند و از چارچوب مطلق، در فواصل دورتر استفاده میکنند و استفاده از چارچوب نسبی تنها در محور جلو ـ عقب و نه چپ ـ راست به صورت خیلی حاشیهای ممکن است (Brown, 2006: 263, 264 & 271). پژوهش لوینسون و ویلکینز درمجموع نشاندهندة تنوع بالای زبانها در استفاده از چارچوبهای ارجاع مکانی است (Levinson & Wilkins, 2003: 550). این پژوهش همچنین به اهمیت این مسأله اشاره کرده است که لازم است اطلاعات مربوط به اینکه مرد نسبت به درخت در کجا قرار دارد (اطلاعات موقعیتی)، از اطلاعات مربوط به اینکه مرد رو به کدام سمت دارد (اطلاعات جهتی)، تفکیک شوند (Levinson & Wilkins, 2003: 545).
جیانگ[34] (2006) در پایاننامة کارشناسی ارشد خود به بررسی مفهومپردازی مکانی در زبان کاوالان[35] میپردازد. او به تناظرهای میان تقسیمبندیهای مختلف چارچوبهای ارجاع، به تعامل میان قطب معنیشناختی و قطب صرفنحوی[36] اشاره کرده، طبقة باز و بسته را جدا و اشاره میکند که به طبقة باز به نسبت بیتوجهی شده است. او بررسی میکند که کدام چارچوب ارجاع در کدام بافتها غالب است. البته، وی به اشتباه ادعا میکند هر سه چارچوب ارجاع مکانی در همة زبانها وجود دارند (Jiang, 2006: 142).
پژوهش شینوهارا و ماتسوناکا[37] (2010) روی زبان ژاپنی تنها متوجه محور جلوـ پشت در چارچوب ارجاع نسبی است. در زبان ژاپنی هر سه چارچوب ارجاع وجود دارند، اما کاربرد چارچوب مطلق محدود است. لفظهای mae،ushiro و saki که مربوط به محور جلوـ پشت در زبان ژاپنی هستند، مربوط به چارچوبهای ارجاع نسبی و ذاتی هستند (Shinohara & Matsunaka, 2010: 300).
بوهنمایر[38] (2011) به مفهوم بیقیدی ارجاعی[39] اشاره کرده است که در گویشوران زبان یوکاتک[40] غالب است. این مفهوم در زمانی کاربرد دارد که گویشوران آزادانه بین چارچوبهای مختلف میگردند و در توصیفی واحد از انواع مختلف به صورت ترکیبی استفاده میکنند. بوهنمایر اشاره میکند که در پژوهشهای مربوط به ارجاع مکانی کمتر به این مسأله توجه شده است.
- چارچوب نظری
چارچوبهای ارجاع مکانی منطقاً سه مختصة[41] اصلی دارند که البته توسط افراد مختلف با عنوانهای مختلفی به کار رفتهاند: در توصیفهای دارای چارچوب ارجاع، موقعیت مکانی یک شیء در نسبت با شیء دیگری تعیین میشود. شیء اول پیکر و شیء دوم زمینه نامیده میشوند، اما برای تثبیت دستگاه مختصاتی هم به نقطهای نیاز داریم که خاستگاه[42] نامیده میشود؛ برای مثال در جملهای چون «توپ از نگاه من سمت چپ صندلی است»، «توپ» پیکر، «صندلی» زمینه و نقطهنظر[43] بیننده/گویندة پارهگفته خاستگاه دستگاه مختصاتی است.
سه چارچوب ارجاع مکانی اصلی در سطح افقی وجود دارند که شامل نسبی، ذاتی و مطلق هستند. چارچوب ارجاع مطلق در زبان فارسی مربوط به چهار جهت اصلی جغرافیایی، شمال، جنوب، شرق، غرب و ترکیب آنها است که کاربردش محدود به مقیاسهای بزرگ، برایمثال نقشه، است و در توصیفهای مکانی روزمره کاربرد ندارد، اما چارچوبهای نسبی و ذاتی متداول هستند و موردنظر این پژوهش.
چارچوب ارجاع نسبی مبتنی بر رابطة سهگانی میان پیکر، زمینه و خاستگاه است. خاستگاه در اینجا نقطهنظر یک مشاهدهگر است که درصورت تغییر نقطهنظر او پارهگفتة موردنظر دیگر صادق باقی نمیماند. در چارچوب ارجاع ذاتی با رابطهای دوگانی روبهروییم؛ چرا که در آن زمینه و خاستگاه روی یک شیء واحد تلاقی دارند.
دنزیگر (2010) چارچوب ذاتی را به دو نوع اصلی تقسیم میکند که شامل شیءمحور[44] و مستقیم[45] است. چارچوب ارجاع مستقیم زمانی مطرح است که زمینه/خاستگاه مشاهدهگر/گوینده باشد. دلیل اصلی او برای طرح این تقسیمبندی به جای تقسیمبندی مرسوم سهگانة لوینسونی این است که شرایط ثبات تحت چرخش[46] چنین تقسیمبندی چهارگانهای را میطلبد. شرایط ثبات تحت چرخش این مسأله را بررسی میکنند که درصورت چرخیدن یکی از عناصر چینش مکانی، آیا پارهگفتة مورد نظر همچنان صادق میماند یا خیر. این شرایط آزمون اصلی رویکرد لوینسون برای تمییز چارچوبها از هم هستند. تقسیمبندی چهارگانة دنزیگر از چارچوبهای ارجاع مکانی در جدول 1 آمدهاند.
جدول 1. تقسیمبندی چهارگانة چارچوبهای ارجاع مکانی
-
|
دگرمحور[47]
(خاستگاه یکی از مشارکان کلام نیست)
|
خودمحور[48]
(خاستگاه یکی از مشارکان کلام است)
|
سهگانی
(خاستگاه≠زمینه)
|
مطلق
|
نسبی
|
دوگانی
(خاستگاه=زمینه)
|
شیءمحور
|
مستقیم
|
برای مثال در خصوص عکس 1، جملة 1 مربوط به چارچوب نسبی، جملة 2 مربوط به چارچوب ذاتی از نوع شیء محور، جملة 3 مربوط به چارچوب مستقیم و جملة 4 مربوط به چارچوب مطلق هستند.
(1) توپ جلوی صندلی است.
(2) توپ سمت راست صندلی است.
(3) توپ جلوی ماست.
(4) توپ شمال صندلی است.
تصویر 1. توپ و صندلی
در سطح افقی دو محور اصلی عمود بر هم وجود دارند: محور چپ ـ راست و محور جلوـ پشت. هر یک از چهار جزء این محورها به صورت بالقوه میتوانند مربوط به هر یک از دو چارچوب ارجاع نسبی و ذاتی باشند.
چارچوب ارجاع ذاتی تنها چارچوبی است که احتمالاً، حداقل در شکلی ابتدایی، جهانی است. اگرچه بعضی زبانها اتکای کمی به آن دارند، بعضی زبانها هم هستند که صرفاً از همین یک چارچوب استفاده میکنند. کودکان هم این چارچوب را سریعتر از بقیه میآموزند، اما چارچوب ارجاع نسبی اصلاً بنیادی نیست. به گفتة لوینسون، کودکان غربی بسیار دیر بر این موارد تسلط مییابند. بسیاری از زبانها اصلاً از چارچوب ارجاع نسبی استفاده نمیکنند و درصورت وجود نیز دستگاه نسبی عموماً از دستگاه ذاتی تکامل یافته و برای همین است که عموماً با استفاده از کاربردهای فرعیِ الفاظی که در اصل برای چارچوبهای ارجاع ذاتی به کار میروند، از این چارچوب استفاده میشود (Levinson, 2003: 45, 46 & 81; Levinson & Wilkins, 2006: 542 & 543).
- روش پژوهش
برای اخذ دادة واقعی از گویشوران زبان فارسی، از بازی «توپ و صندلی» (Bohnemeyer: 2008) استفاده شده است که خود اصلاحشده و توسعهیافتة بازی «مرد و درخت» (Danziger: 1992) است. این بازی با پنج جفت گویشور بومی زبان فارسی انجام شده است و دادهها تحلیل شدهاند.
در بازی «توپ و صندلی» (Bohnemeyer: 2008)، چهار مجموعه عکس دوازدهتایی وجود دارد. در هریک از این 48 عکس، یک توپ و یک صندلی هست و صندلی همیشه در وسط تصویر قرار گرفته است، اما به لحاظ ایستاده بودن یا نبودن و جهت قرار گرفتن آن و موقعیت توپ نسبت به آن، عکسها با هم متفاوتند.
روند بازی به این صورت است که هر بار جلوی دو بازیکن، مجموعه عکس یکسانی وجود دارد؛ یکی از آنها باید یک عکس را انتخاب کند و آن را توصیف کند تا نفر دیگر متوجه شود که کدام عکس منظور بوده است. چنانچه فرد دوم گمان کند عکس را پیدا کرده، هر دو نفر پشت عکس را به محقق نشان میدهند؛ درصورتی که عکس یکی بود، سراغ عکس بعدی میروند و درغیر این صورت آن قدر توضیحات ادامه پیدا میکند تا عکس صحیح پیدا شود. فردی که عکس را توصیف میکند، نشانکهایی دارد تا هر وقت عکسی توصیف شد و به صورت صحیح پیدا شد، روی آن علامت بگذارد تا بعداً دوباره عکسی تکراری را توصیف نکرده باشد، اما بازیکن دیگر نشانکی ندارد.
طبق استاندارد دستورالعمل بازی، پنج جفت گویشور زبان فارسی در آن شرکت کردهاند که سن و جنس آنها بهترتیب به شرح زیر بوده است:
گویندهها: مذکر 15 ساله ـ مؤنث 54 ساله ـ مؤنث 31 ساله ـ مذکر 22 ساله ـ مذکر 37 ساله
شنوندهها: مؤنث 14 ساله ـ مذکر 58 ساله ـ مؤنث 26 ساله ـ مذکر 54 ساله ـ مذکر 30 ساله
دادهها ضبط شده، پیاده شدهاند و سپس جدولهایی مانند جدول 2، برای هر مجموعه/جفت بازیکن رسم شدهاند. در این جدولها صحبتهای کسی که باید عکس را پیدا کند در [ ] آمدهاند؛ چرا که در تحلیل دادهها، تنها دادههای گویندة اصلی مورد نظر بوده است. پارهگفتهها براساس برابری کارکردی[49] جدا شدهاند، یعنی براساس اینکه ممیز عکسها هستند یا خیر. برای عکسی که منظور اصلی بوده علامت ü در خانة متناظر با پارهگفتههای مورد نظر قرار گرفته و در خانة عکسهایی که هر پارهگفته درمورد آنها نیز صدق میکند علامت + قرار گرفته است.
جدول 2. نمونه جدول دادههای اخذشده
ردیف
|
پارهگفته
|
کد عکس
|
1ـ1
|
1ـ2
|
1ـ3
|
1ـ4
|
1ـ5
|
1ـ6
|
1ـ7
|
1ـ8
|
1ـ9
|
1ـ10
|
1ـ11
|
1ـ12
|
1
|
صندلی باز خوابیدهس.
|
|
|
|
+
|
+
|
+
|
|
|
+
|
+
|
+
|
ü
|
2
|
اون قسمت نردهایش سمت راسته.
|
|
|
|
+
|
|
|
|
|
|
|
|
ü
|
3
|
توپ توی اون جاییه که میشینیم.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ü
|
سپس، اطلاعات مربوط به ایستاده بودن یا نبودن صندلی، اطلاعات مربوط به جهت قرار گرفتن صندلی و اطلاعات مربوط به موقعیت قرار گرفتن توپ به تفکیک برای هر مجموعه و برای هر گوینده موردبررسی قرار گرفتهاند و چارچوبهای ارجاع افقی و عمودی استفادهشده مشخص شدهاند. مواردی بوده که پارهگفتة بیانشده به صورت بالقوه میتوانسته همزمان متعلق به چارچوب نسبی و یا ذاتی باشد؛ چرا که در عکس این دو چارچوب تلاقی داشتهاند. سپس، برای هر یک از مفاهیم «چپ»، «راست»، «جلو» و «پشت» جملههای مربوطه جدا شدهاند و نسبی یا ذاتی بودن هریک مشخص شدهاند.
4ـ1. توضیح عکسها
تمام توصیفاتی که در زیر میآید، از نگاه بینندة عکس و در نتیجه، در چارچوب ارجاع نسبی هستند.
در مجموعة اول، از مجموع 12 عکس، در پنج عکس صندلی ایستاده است و در هفت عکس صندلی افتاده است. از میان عکسهایی که در آنها صندلی ایستاده است، در عکس 1ـ1 صندلی رو به راست است، در عکس 1ـ3 رو به چپ و در سه عکس 1ـ2، 1ـ7 و 1ـ8 رو به پشت است و در هیچ عکسی صندلی رو به جلو نیست. از میان عکسهایی که در آنها صندلی افتاده است، در عکس 1ـ10 پایهها در راست تصویر قرار دارند، در دو عکس 1ـ4 و 1ـ12 پایهها در چپ تصویر قرار دارند و در چهار عکس 1ـ5، 1ـ6، 1ـ9 و 1ـ11 پایههای صندلی در هوا است. در عکس 1ـ5 توپ در هوا است. در هیچ یک از عکسها، توپ در سمت راست صندلی قرار ندارد؛ در سه عکس 1ـ8، 1ـ9 و 1ـ10 توپ در چپ صندلی قرار دارد و در هشت عکس دیگر توپ در زیر، جلو، داخل یا مماس با صندلی قرار دارد.
در مجموعة دوم، از مجموع 12 عکس، در 10 عکس صندلی ایستاده است و در دو عکس صندلی افتاده است. از میان عکسهایی که در آنها صندلی ایستاده است، در پنج عکس 2ـ3، 2ـ8، 2ـ9، 2ـ10 و 2ـ11 صندلی رو به راست است، در سه عکس 2ـ1، 2ـ2 و 2ـ4 رو به بیننده و در دو عکس 2ـ5 و 2ـ12 پشت به بیننده است و در هیچ عکسی رو به چپ نیست. در هر دو عکس 2ـ6 و 2ـ7 که در آنها صندلی ایستاده نیست پایهها در راست تصویر قرار دارند. در چهار عکس 2ـ1، 2ـ2، 2ـ3 و 2ـ4 توپ در هوا است و در بقیة عکسها روی زمین قرار دارد. در عکس 2ـ8 توپ در جلو صندلی و در عکس 2ـ9 توپ در پشت صندلی قراردارد؛ در چهار عکس 2ـ2، 2ـ4، 2ـ5 و 2ـ11 توپ در سمت چپ صندلی و در پنج عکس 2ـ1، 2ـ3، 2ـ7، 2ـ10 و 2ـ12 توپ در سمت راست صندلی قرار دارد.
در مجموعة سوم، از مجموع 12 عکس، در 10 عکس صندلی ایستاده است و در دو عکس صندلی افتاده است. از میان عکسهایی که در آنها صندلی ایستاده است، در پنج عکس 3ــ1، 3ــ6، 3ــ8، 3ــ10 و 3ــ11 صندلی رو به راست است، در سه عکس 3ــ2، 3ــ9 و 3ــ12 رو به چپ قرار دارد. در عکس 3ــ3 رو به جلو و در عکس 3ـ4 رو به پشت دارد. در دو عکس صندلی افتاده که در 3ـ7 پایهها در هواست و در 3ـ5 پایهها در راست قرار دارد. در چهار عکس 3ـ1، 3ـ2، 3ـ7 و 3ـ8 توپ در هوا است، در دو عکس 3ـ5 و 3ـ6 مماس با صندلی است و در بقیة عکسها روی زمین قرار دارد. در چهار عکس 3ـ3، 3ـ4، 3ـ11 و 3ـ12 توپ در چپ صندلی و در دو عکس 3ـ1 و 3ـ2 توپ در راست صندلی قرار دارد. در دو عکس 3ـ9 و 3ـ10 توپ در جلو صندلی قرار دارد و در هیچ عکسی توپ پشت صندلی نیست.
در مجموعة چهارم، از مجموع 12 عکس، در یازده عکس صندلی ایستاده است و تنها در عکس 4ـ5 صندلی افتاده است. از میان عکسهایی که در آنها صندلی ایستاده است، در چهار عکس 4ـ1، 4ـ4، 4ـ9 و 4ـ12 صندلی رو به چپ و در چهار عکس 4ـ2، 4ـ3، 4ـ8 و 4ـ10 رو به راست است. در سه عکس 4ـ6، 4ـ7 و 4ـ11 صندلی رو به جلو است و در هیچ عکسی رو به پشت نیست. توپ در دو عکس 4ـ9 و 4ـ10 در هوا و در 10 عکس دیگر روی زمین است. توپ در پنج عکس 4ـ1، 4ـ7، 4ـ8، 4ـ10 و 4ـ12 در سمت راست صندلی و در چهار عکس 4ـ2، 4ـ5، 4ـ9 و 4ـ11 در سمت چپ تصویر قرار دارد. در سه عکس دیگر توپ جلو، عقب یا زیر صندلی است.
- تحلیل دادهها
مواردی بوده که در آنها شنونده در تعبیر توصیف گوینده دچار سوءتفاهم شده و عکسی اشتباه را انتخاب کرده است. به دلیل اهمیت این خطاها، ابتدا این موارد بررسی میشوند و سپس محورهای سطح افقی موردبررسی قرار میگیرند.
5ـ1. تجزیه و تحلیل خطاها
در مجموع 13 بار در تشخیص عکس اشتباه رخ داده است که مربوط به 10 عکس در هر چهار مجموعه و هر پنج جفت بازیکن بوده است. در هفت مورد از مجموع 13 مورد، ابهام به نوع چارچوب ارجاع برمیگشته است و در شش مورد موارد دیگر مطرح بودهاند. این هفت مورد به تفکیک مجموعه و گوینده بررسی میشوند.
فشردة توصیف گویندة جفت ب از عکس 2ـ8 در 5 آمده است.
(5) روی صندلی به سمت راسته ... توپ جلوی صندلیه ... همین دیگه. رو زمین.
شنونده به اشتباه عکس 2ـ10 را انتخاب کرده است. دلیل این اشتباه این است که گوینده «جلو» را بهصورت نسبی به کار برده، درحالیکه درک شنونده از آن ذاتی بوده است.
مورد دیگر مربوط به عکس 2ـ9 است که خلاصهای از توصیف گویندة جفت ب از آن در 6 آمده است.
(6) پشت صندلی سمت چپه. توپ ... پشت اون پایین صندلیه .... ایستاده صندلی. پشتش سمت چپه. توپ پشت اون پا ... چیز صندلیه ... اون دو تا خط صندلیه. پشت اون ... رو زمینه.
در اینجا شنونده به جای عکس مذکور عکس 2ـ11 را انتخاب کرده است و دلیل آن این است که گوینده از «پشت» به صورت نسبی استفاده کرده است، درحالیکه شنونده آن را بهصورت ذاتی درک کرده است.
سوءتفاهم دیگر درخصوص توصیف گویندة پ از عکس 2ـ2 بوده که در 7 آمده است.
(7) خب حالا صندلی در حالت طبیعی قرار گرفته طوری که نشیمنگاهش به سمت مائه. توپ سمت چپ صندلیه و روی هواست و فاصلهشم به ما نسبتاً نزدیکتره ... .
در اینجا گوینده «چپ» را بهصورت نسبی استفاده کرده، درحالیکه شنونده از آن برداشت ذاتی داشته و عکس 2ـ1 را انتخاب کرده است.
توصیف گویندة ث از همان عکس در 8 آمده است.
(8) روی صندلی به ماس. توپ سمت چپش بالاتر از زمینه. اجازه بده ... .
گوینده «چپ» را بهصورت نسبی استفاده کرده است، درحالیکه برداشت شنونده از آن «ذاتی» بوده است و همین نکته باعث شده به اشتباه عکس 2ـ1 را انتخاب کند.
توصیف گویندة ث از عکس 2ـ10 در 9 آمده است.
(9) صندلی... ایستاده حالت عادی رو به راست و توپم سمت راستشه.
گوینده «راست» را به صورت نسبی استفاده کرده، حال آنکه شنونده از آن برداشت ذاتی داشته و به اشتباه عکس 2ـ8 را انتخاب کرده است.
بحث درمورد عکس 3ـ9 توسط گوینده و شنوندة الف در 10 آمده است.
(10) + یکی دیگه هس دقیقاً عین همونه که توپ... همین یکی قبلیه. ولی چیزه. فقط صندلی برعکسه. صندلی رو به سمت چپه.
ـ توپ جلوشه یا پشتشه؟
+ عین یکیِ قبلیه فقط صندلی سمت چپه. توپم جلوشه.
اینجا هم شنونده به قسمت اول توصیف گویندة الف توجه نکرده که ارجاع به قبل دارد. شنونده محور جلوـ پشت را به صورت ذاتی در سؤالش استفاده کرده، در حالی که گوینده در پاسخ این محور را به صورت نسبی به کار برده و این مسأله باعث سوءتفاهم شده و شنونده به جای عکس اصلی عکس 3ـ12 را انتخاب کرده است.
توصیف گویندة ث از عکس 4ـ4 در 11 آمده است.
(11) صندلی به سمت چپه، توپ پشت صندلی سمت دیواره.
در اینجا گوینده «پشت» را به صورت نسبی استفاده کرده است، اما برداشت شنونده از آن ذاتی بوده است و درنتیجه عکس 4ـ12 را انتخاب کرده است.
5ـ1ـ1. جمعبندی
از هفت مورد اشتباه مربوط به چارچوبهای ارجاع، «جلو»، «پشت» و «چپ» هرکدام دو بار و «راست» یک بار ایجاد ابهام کرده بودهاند. نکتة قابلتوجه این است که در همة این هفت مورد، منظور گوینده چارچوب نسبی بوده و برداشت اشتباه شنونده چارچوب ذاتی بوده است. این هفت مورد مربوط به شش عکس هستند و جفت الف یک بار، جفت ب دو بار، جفت پ یک بار و جفت ث سه بار دچار اشتباه شدهاند. جفت ت موردی از این نوع اشتباه ندارند. در جدول 3 خلاصة اطلاعات مربوط به اشتباهات آمده است.
جدول 3. موارد مربوط به اشتباه در تشخیص عکس موردنظر گوینده
عکس اصلی
|
گوینده
|
لفظ مبهم
|
چارچوب ارجاع
|
عکس اشتباه
|
منظور گوینده
|
برداشت شنونده
|
2ـ2
|
پ
|
چپ
|
نسبی
|
ذاتی
|
2ـ1
|
ث
|
چپ
|
نسبی
|
ذاتی
|
2ـ1
|
2ـ8
|
ب
|
جلو
|
نسبی
|
ذاتی
|
2ـ10
|
2ـ9
|
ب
|
پشت
|
نسبی
|
ذاتی
|
2ـ11
|
2ـ10
|
ث
|
راست
|
نسبی
|
ذاتی
|
2ـ8
|
3ـ9
|
الف
|
جلو
|
نسبی
|
ذاتی
|
3ـ12
|
4ـ4
|
ث
|
پشت
|
نسبی
|
ذاتی
|
4ـ12
|
5ـ2. محورها
دو محور اصلی چپـراست و جلوـ پشت هستند. این دو به ترتیب در زیربخشهای 5ـ2ـ1 و 5ـ2ـ2 بررسی میشوند.
5ـ2ـ1. محور چپ ـ راست
در مواردی چون 12 و 13 «سمت چپ ما» و «سمت راست ما» آمدهاند.
(12) توپ سمت چپ ما هست.
(13) توپ سمت راستمونه.
ممکن است در نگاه اول این طور به نظر بیاید که در این توصیفها پیکر، یعنی «توپ»، در نسبت با «ما» به عنوان زمینه توصیف شده است، درحالیکه اینجا هم با چارچوب ارجاع نسبی روبهروایم و «ما» در واقع، صورت کاهشیافتة «از زاویه دید ما» است که برای شنونده هم کاملاً روشن و بدون ابهام بوده است. شاهد آن نیز مواردی چون 14 و 15 است که در آنها بهترتیب «از طرف ما» و «از زاویه نگاه ما» صریحاً ذکر شدهاند.
(14) توپ از طرف ما سمت چپ صندلیه. سمت چپ ما.
(15) توپ سمت راسته از طرف ما.
5ـ2ـ1ـ1. چپ
«چپ» تقریباً در تمام مواردی که برای توصیف موقعیت توپ نسبت به صندلی به کار رفته کاربرد نسبی داشته است. در تنها موردی هم که به صورت ذاتی استفاده شده همراه کاربرد چارچوب نسبی و بعد از آن بوده است. در واقع، در همین تک مورد هم چارچوبهای ارجاع نسبی و ذاتی تلاقی داشتهاند. این مورد در 16 آمده است.
(16) خب حالا صندلی پشتشو کرده به ما. و توپ سمت چپ ما هست و سمت چپ صندلیم هست ـ قاعدتاً چون پشتش به مائه.
یک مورد جالب هم توصیف 17 است.
(17) صندلی سمت چپ صفهس.
تعبیر بینشان این توصیف خارج از بافت احتمالاً این است که کلیت صندلی، نه در مرکز یا راست تصویر که در چپ آن قرار دارد، حال آنکه منظور گوینده این بوده که روی صندلی به چپ است و شنونده هم بدون مشکلی متوجه این کاربرد شده است.
5ـ2ـ1ـ2. راست
در هر چهار مورد کاربرد «راست» به صورت ذاتی «اگر کسی روی صندلی بشینه ...» پیش از توصیف اصلی آمده تا برای شنونده روشن شود که منظور توصیف ذاتی است و نه نسبی. همة این موارد هم همراه چارچوب نسبی و بعد از آن به کار رفتهاند. توصیف گویندة پ از عکس 3ـ3 در 18 آمده است.
(18) صندلی در حالت طبیعی، نشیمنگاهش رو به ما، و یک توپ هم در سمت چپ تصویر دیده میشه. درواقع، میشه سمت راست صندلی. درواقع اگه کسی بشینه رو صندلی. ولی سمت چپ ماس.
همچون مورد 17 که پیشتر ذکر شد، اینجا هم یک بار پارهگفتهای بیان شده که تعبیر بینشان آن میتوانست جای قرار گرفتن صندلی در تصویر باشد و نه اینکه روی آن به کدام سمت است. این توصیف که باز هم باعث هیچ ابهام و سوءتفاهمی بین گوینده و شنونده نشده در 19 آمده است.
(19) صندلی سمت راسته.
5ـ2ـ1ـ3. جمعبندی
«چپ» درمجموع 70 بار به کار رفته که هفت بار آن مبهم بوده است؛ از 63 مورد باقیمانده، تنها یک مورد ذاتی است و 62 مورد دیگر نسبی هستند. «راست» هم در 56 مورد به کار رفته که در 54 مورد غیرمبهم بوده است. از این تعداد تنها چهار مورد مربوط به چارچوب ذاتی است و 52 مورد دیگر نسبی هستند. خلاصة اطلاعات مربوط به محور چپـراست در جدول 4 آمده است.
جدول 4. محور چپ ـ راست
گوینده
|
چپ
|
راست
|
نسبی
|
ذاتی
|
مبهم
|
جمع
|
نسبی
|
ذاتی
|
مبهم
|
جمع
|
الف
|
13
|
0
|
1
|
14
|
9
|
0
|
0
|
9
|
ب
|
12
|
0
|
3
|
15
|
10
|
0
|
1
|
11
|
پ
|
14
|
1
|
0
|
15
|
14
|
4
|
0
|
18
|
ت
|
16
|
0
|
0
|
16
|
12
|
0
|
0
|
12
|
ث
|
7
|
0
|
3
|
10
|
5
|
0
|
1
|
6
|
جمع
|
62
|
1
|
7
|
70
|
50
|
4
|
2
|
56
|
نمودار دایرهای مربوط به درصد استفادة نسبی و ذاتی محور چپـراست در نمودار 1 آمده است.
نمودار 1. درصد کاربرد نسبی و ذاتی محور چپ ـ راست
5ـ2ـ2. محور جلوـ پشت
5ـ2ـ2ـ1. جلو
در کاربردهای نسبی «جلو»، صندلی عموماً به صورت صریح آمده و موارد معدودی است که ذکر نشده باشد. چهار بار برای روشن شدن اینکه منظور گوینده چارچوب نسبی است و نه ذاتی، از تعابیر «وقتی ما نگاه میکنیم»، «از نگاه ما»، «نسبت به ما، اگه ما که نگاه میکنیم» و «از طرف ما» استفاده شده است. مورد 20 هم جالب است.
(20) توپ جلو از نگاه ما، نه جلو صندلی.
گوینده «جلو از نگاه ما» را در تقابل با «جلو صندلی» قرار میدهد، گویی اولی صرفاً تعبیر نسبی و دومی تعبیر ذاتی دارد، درحالیکه همین گوینده خود «جلو صندلی» را در جاهای دیگر در تعبیر نسبی نیز به کار برده است.
اما برای رفع ابهام تعبیر ذاتی هم دو بار از عبارات «اگه کسی روی صندلی بشینه» و «اگه بشینی» استفاده شده است. در موارد ذاتی هم عموماً صندلی ذکر شده و در موارد نادری بخشی از آن زمینه قرار گرفته است. توصیف گویندة پ از عکس 4ـ9 در 21 آمده است.
(21) دوباره نشیمنگاه صندلی به سمت چپه. توپ هم سمت چپه. روی هواست بدون تماس. و اگه کسی روی صندلی بشینه توپ جلوشه.
سه مورد هم «جلوی ما» استفاده شده که در آن توپ پیکر و بینندة تصویر زمینه بوده است. این نوع چارچوب ارجاع ذاتی که در آن زمینه مشارک کلام است، از نوع مستقیم است. نمونهای از این کاربرد در 22 آمده است که توصیف گویندة ث از عکس 3ـ9 است.
(22) صندلی رو به سمت چپه و توپ میشه جلوی ما یعنی کنار صندلی.
5ـ2ـ2ـ2. پشت
نوع مستقیم چارچوب ذاتی در اینجا محلی از اعراب ندارد. همواره لفظ «پشت» به کار رفته جز یک بار که در 23 آمده است. در این مورد هم معادل «پشت» درنظر گرفته شده؛ چرا که گویندة دیگری در توصیف همان عکس 24 را استفاده کرده است.
(23) توپ عقبه.
(24) توپ پشت.
در چهار مورد صندلی صریحاً نیامده است؛ در عموم موارد کلیت صندلی و در موارد اندکی بخشی از آن زمینه بوده است. یک بار هم صندلی پیکر و توپ زمینه واقع شده بوده که در همین مورد هم توصیف مذکور پس از توصیفی آمده که در آن، توپ پیکر بوده است و صندلی زمینه؛ در واقع، به عنوان دگرگفت همان پارهگفته استفاده شده است. این پارهگفته که مربوط به توصیف گویندة ت از عکس 1ـ7 است در 25 آمده است.
(25) یه صندلیه که صاف ایستاده پشتش به سمت ماس. صاف ایستاده پشت صندلی به سمت ماس. یه توپه جلوی صندلی. یعنی توپ به سمت ماس، صندلی پشت توپه... صندلی وقتی پشتش به سمت ماس اون پایههاشو باید نگا کنی. بعضی موقعها ممکنه فک کنی جلوش به سمت مائه. پایههاش پشتشه. مشخصه.
برای رفع ابهام از نسبی بودن تعبیر «پشت» یک بار «نسبت به ما» آمده، مورد 26 هم از گفتگوی جفت پ دربارة عکس 2ـ9 جالب است.
(26) + حالا ببین. صندلی نشیمنگاهش این بار به طرف بیننده نیس. به طرف راسته و توپ پشتِ، دقیقاً پشت صندلی، بدون تماس گویا ـ خب؟ ـ پشت صندلی قرار داره.
ـ خب من 2 تا تصویر این جوری دارم. یکی توپ سمت چپشه. یکی توپ، پشت...
+ نه ببین اینجا ... .
ـ پشت منظورت پشت از جایی که من دارم میبینمه یا ... ؟
+ آره. پشت منظورم از اونجایی که تو داری میبینی. اصن پشت رو دارم نسبت به تو میگم دیگه. اگه قرار بود بگم پشت صندلی، میگفتم پشت صندلی.
خود گوینده ابتدا «پشت صندلی» را در تعبیر نسبی به کار میبرد، اما بعد میگوید از این توصیف استفاده نکرده چرا که تعبیر ذاتی مدنظرش نبوده است.
در تعبیر ذاتی «پشت»، همواره صندلی یا بخشی از آن به عنوان زمینه ذکر شده است. برای رفع ابهام یک بار از «اگه کسی روی صندلی بشینه» استفاده شده و استفاده از تعبیر «انگار که» هم قابلتوجه است که در 27 آمده است.
(27) صندلی نشیمنگاهش به سمت چپه. ولی توپ در سمت راست تصویره، انگار که توپ پشت صندلی باشه.
5ـ2ـ2ـ3. جمعبندی
«جلو» در مجموع 41 بار به کار رفته که پنج بار آن مبهم بوده است؛ از 36 مورد باقیمانده 17 مورد نسبی و 19 مورد ذاتی هستند. «پشت» در 52 مورد به کار رفته که در نه مورد مبهم بوده؛ از 43 مورد باقیمانده 25 مورد مربوط به چارچوب نسبی و 18 مورد نسبی هستند. خلاصة اطلاعات مربوط به محور جلوـ پشت در توصیف موقعیت توپ در جدول 5 آمده است.
جدول 5. محور جلوـ پشت
گوینده
|
جلو
|
پشت
|
نسبی
|
ذاتی
|
مبهم
|
جمع
|
نسبی
|
ذاتی
|
مبهم
|
جمع
|
الف
|
1
|
2
|
1
|
4
|
4
|
3
|
2
|
9
|
ب
|
4
|
2
|
0
|
6
|
3
|
3
|
1
|
7
|
پ
|
5
|
5
|
0
|
10
|
4
|
4
|
1
|
9
|
ت
|
4
|
0
|
2
|
6
|
9
|
1
|
2
|
12
|
ث
|
3
|
10
|
2
|
15
|
5
|
7
|
3
|
15
|
جمع
|
17
|
19
|
5
|
41
|
25
|
18
|
9
|
52
|
نمودار دایرهای مربوط به درصد استفادة نسبی و ذاتی محور جلوـ پشت در نمودار 2 آمده است.
نمودار 2. درصد کاربرد نسبی و ذاتی محور جلوـ پشت
- نتیجهگیری
برخی زبانها در جایی که زبانهای اروپایی از چارچوب نسبی استفاده میکنند، از چارچوب مطلق استفاده میکنند. بعضی زبانها نیز به کلی فاقد مفاهیمی مثل «چپ» و «راست» یا حتی «جلو» و «پشت» هستند. حتی نزدیکترین زبانها و گویشها هم در جزئیات مسائل مربوط به دستگاههای مختصاتی زیرساختیشان با هم متفاوتند (Levinson: 2003: 34, 35 & 39).
همانطور که در بخش 2 مقاله آمد، پیشینة مطالعات مربوط به چارچوبهای ارجاع مکانی در زبان فارسی ناچیز است. نقیزاده (1390) برای بررسی چارچوبهای مکانی برخلاف مقالة حاضر از دادههای واقعی اخذشده از گویشوران استفاده نکرده است. پژوهش او عمدتاً متوجه حروف اضافه است، به «چپ» و «راست» نپرداخته و غلبة تعبیر نسبی یا ذاتی آنها را نیز نسنجیده است. در پژوهش الهامی خراسانی و صفوی (1398) نیز برای اخذ داده از بازی«مرد و درخت» استفاده شده است. بازی «توپ و صندلی» که اینجا برای اخذ داده از گویشوران استفاده شده، نسخة گسترشیافته و اصلاحشدة آن بازی است. در آن پژوهش، تعبیر زبانی دو محور اصلی سطح افقی نیز بررسی نشده است.
تحلیل دادههای این پژوهش نشان داد درخصوص محور چپ ـ راست، وقتی «ما» حتی بهصورت کاهشیافته استفاده شده، شنونده به خوبی درک کرده که منظور زاویة نگاه است و در نتیجه، چارچوب ارجاع استفادهشده نسبی بوده، اما وقتی برای مثال «سمت چپ صندلی» به کار رفته امکان ایجاد سوءتفاهم وجود داشته است. در واقع، در توصیفهایی مانند مورد اخیر، گوینده چارچوب ارجاع نسبی را چارچوب پیشفرض برای محور چپ ـ راست درنظر میگیرد و «]از نگاه[ ما» را حشو دانسته و از جمله کاهش میدهد؛ حال آنکه برای شنونده این اطلاعات گاه کافی نیست و برای او در واقع، این اطلاعات از جمله حذف شدهاند (صفوی، 1391). در تمام مواردی که شنونده دچار سوءتعبیر شده و عکسی اشتباهی را انتخاب کرده، همین مسأله رخ داده است. کافی بوده گویشوران برای مثال بر «سمت چپ صندلی» برای چارچوب ذاتی و «سمت چپ ما» برای چارچوب نسبی توافق کنند، اما به دلیل عدم خودآگاهی از ابهام توصیف اول چنین چیزی رخ نداده است. وقتی از «صندلی» بهعنوان زمینه استفاده میشود، امکان ایجاد ابهام وجود دارد؛ به طوری که وقتی «چپ/راست صندلی» گفته میشود، برداشت غالب برداشت نسبی است، اما در مورد «جلو/پشت صندلی» برداشت غالب ذاتی است، حال آنکه به صورت فینفسه این دو میتوانند مربوط به هم چارچوب نسبی و هم چارچوب ذاتی باشند. فرض رویکرد لوینسون این است که چارچوب ارجاع نسبی با بسط کاربرد اصطلاحات مربوط به چارچوب ارجاع ذاتی ساخته میشود. ابهام معنی میان این دو چارچوب نیز از همین رو است. به نظر میرسد در زبان فارسی هم وضعیت به همین صورت باشد.
محور چپ ـ راست در کل 126 بار استفاده شده که نُه بار آن مبهم بوده؛ از 117 مورد باقیمانده هم 112 مورد در چارچوب ارجاع نسبی و تنها پنج مورد در چارچوب ارجاع ذاتی بوده است. بنابراین، دادههای پژوهش نشان میدهند در زبان فارسی کاربرد غالب «چپ» و «راست» نسبی است و تنها در شرایط خاص از آن به صورت ذاتی استفاده میشود. نکتة آخر اینکه روی زمین یا هوا بودن توپ، ایستاده یا افتاده بودن صندلی و جهت آن، تأثیری در توصیف موقعیت توپ نداشته است.
محور جلوـ پشت درمجموع 93 بار استفاده شده که 14 بار آن مبهم بوده؛ از 79 مورد باقیمانده 42 مورد در چارچوب ارجاع نسبی و 37 مورد در چارچوب ارجاع ذاتی بوده است. بنابراین، دادهها نشان میدهند در زبان فارسی درخصوص کاربرد «جلو» و «پشت» برخلاف محور چپ ـ راست تنها با اختلاف اندکی چارچوب نسبی بر ذاتی غلبه دارد که آن هم در واقع، به دلیل تعداد زیاد کاربرد ذاتی «جلو» توسط گویندة جفت ث است. در اینجا هم ایستاده یا خوابیده بودن صندلی تأثیری در توصیف موقعیت توپ نداشته است.
نمودار 3 خلاصهای از میزان کاربرد دو محور اصلی سطح افقی را نشان میدهد.
نمودار 3. نسبت کاربرد نسبی و ذاتی محورهای چپـراست و جلوـپشت در زبان فارسی
با توجه به پژوهشهایی چون پدرسون و همکاران (1998) و لوینسون (2003) که میگویند حداقل در حوزة مکان، شناخت الگوی خود را از زبان میگیرد، پیشبینی میشود در زبان فارسی نیز درخصوص رمزگذاریهای غیرزبانی همین تعبیرها درخصوص چپ، راست، جلو و پشت غالب باشند.
- تعارض منافع
نویسندگان مقاله اعلام میکنند که در رابطه با انتشار مقاله ارائه شده به طور کامل از اخلاق نشر، از جمله سرقت ادبی، سوء رفتار و تقلب در تهیه آثار علمی، جعل دادهها و یا ارسال و انتشار دوگانه، پرهیز نمودهاند و منافعی تجاری در این راستا وجود ندارد.
- سپاسگزاری
مقالة حاضر برگرفته از رسالة دکترای اینجانب سهند الهامی خراسانی است که با عنوان «بررسی چارچوبهای ارجاع مکانی و زمانی در زبان فارسی» تحت حمایت ستاد توسعة علوم و فناوریهای شناختی با کد پیگیری 3313 نگاشته شده است.
[1]. spatial semantics
[2]. Zlatev, J.
[3]. cognitive linguistics
[4]. frames of reference
[5]. coordinate systems
[6]. object
[7]. horizontal
[8]. vertical
[9]. Levinson, S. C.
[10]. Danziger, E.
[11]. relative
[12]. intrinsic
[13]. absolute
[14]. axis
[15]. spatial scene
[16]. Ball & Chair game
[17]. decreasing
[18]. deletion
[19]. utterances
[20]. NeoWhorfianism
[21]. Talmy, L.
[22]. static
[23]. dynamic
[24]. Frawley, W.
[25]. Tyler, A. & Evans, V.
[26]. Man & Tree game
[27]. figure
[28]. ground
[29]. Pederson, E. et al.
[30]. GuuguYimithirr
[31]. Wilkins, D.
[32]. Brown, P.
[33]. Tzeltal
[34]. Jiang, H.
[35]. Kavalan
[36]. morphosyntactic
[37]. Shinohara, K. & Matsunaka, Y.
[38]. Bohnemeyer, J.
[39]. referential promiscuity
[40]. Yucatec
[41]. coordiante
[42]. origo
[43]. viewpoint
[44]. object-centred
[45]. direct
[46]. constancy under rotation
[47]. allocentric
[48]. egocentric
[49]. functional equivalence