مثنوی منسوب به مثنی است که آن را معدول از اثنین اثنین میدانند و معادل ترجمةفارسی آن دو دو یا دوتایی است (ر. ک: غیاثاللغات). به این قالب مزدوج نیز گویند (ر. ک: تهانوی، 1996، ج1455: 2) که از نظر لغوی به معنای باهم جفت شده و قرین شده آمده است (منتهیالارب، ذیل مزدوج). از نظر اصطلاحی «شعری است که بنای آن بر ابیات مستقل مصرع باشد و شعرای عجم آن را مثنوی خوانند از بهر آنکه هر بیت را دو قافیت لازم است» (قیس رازی، 1314: 308).
مثنوی آنچنانکه از گذشته مشهور بوده «در قصص مطول و حکایات دراز که نظم آن بر قافیتی معین متعذر باشد استعمال کنند» (قیس رازی، 1314: 308). این قالب در ادب عرب پیش از فارسی وجود داشته (ر. ک: دهرامی، 1398: 222)، اما تکامل و تعالی آن در ادب فارسی انجام گرفته است و شاعران فارسی توانستهاند با استفاده از ویژگیهای آن از جمله عدم محدودیت در قوافی و محور عمودی، داستانهای حماسی و غنایی و تعلیمی بلندی را بسرایند. در مقابل این خصوصیت در دیوان شاعران مثنویهای کوتاهی دیده میشود که ابیاتی محدود دارند. مقصود از مثنویهای کوتاه در این تحقیق، مثنویهایی است که معمولاً تعداد ابیات آنها کمتر از 100 بیت (و بندرت بیش از آن) است و علاوه بر آن، نظر به اینکه فاقد اجزای مقدمه (همچون تحمیدیه و نعت رسول (ص) و امثالهم) است، منظومهای مستقل محسوب نمیشود که شاعر آن را به عنوان کتابی مستقل منتشر ساخته باشد؛ از همین رو، این اشعار، همانند یک غزل یا قصیده و رباعی و... در دل دیوان شاعر جای گرفته است.
این مقاله در پی آن است که نشان دهد مثنویهای کوتاه در چه موضوعاتی سروده شده است؟ سیر آن از چه قرنی آغاز شده و با آنکه قوالب دیگر تناسب بیشتری با موضوعات غیرمبسوط و گسترده دارد، علل گرایش شاعران به مثنویهای کوتاه چه بوده است؟
- پیشینۀ پژوهش
به نظر میرسد نخستین کسی که اثری مستقل در زمینة مثنویسرایی نگاشته علی ابراهیم خلیل خان بنارسی است که تذکرة خلاصهالکلام خود را به زندگی تقریباً 77 شاعر مثنویسرا و تلخیصی از 188 مثنوی اختصاص داده است.
تحقیق دیگر را مولوی آقااحمد علی احمد، صاحب تذکره هفت آسمان به انجام رسانده که در اثر خود زندگی و آثار بیش از 90 نفر از صاحبان مثنوی را آورده است. در دهههای اخیر نیز این قالب شعری مهم بارها بررسی شده است.
از نخستین تحقیقات این سده را محمدعلی تربیت انجام داده و نتیجه را در سلسله مقالاتی (هشت مقاله) با عنوان «مثنوی و مثنویگویان ایرانی» به چاپ رسانده است. در این تحقیقات متأسفانه توجهی به مثنویهای کوتاه نشده و تا جایی که نگارنده میداند تاکنون پژوهشی در این زمینه انجام نگرفته است.
- روش[1]
این تحقیق به روش توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر دادههای مستخرج از مطالعات کتابخانهای انجام گرفته است. ابتدا با مراجعه به دیوان و کلیات شاعران مختلف تا قرن هشتم، 101 مثنوی کوتاه جمعآوری شد. شاعرانی چون کمال خجندی، حسن دهلوی، ظهیر فاریابی، عبید زاکانی، کمالالدین اسماعیل، نزاری قهستانی، ابن یمین، سعدی، امیرخسرو و حافظ صاحب این نوع مثنویها هستند. البته از برخی شاعران اولیه چون فرالاوی، شاکر بخاری، ابوالموید بلخی، رودکی و عنصری و... نیز ابیاتی در قالب مثنوی در لابهلای فرهنگها دیده میشود، اما از آنجا که بهصورت پراکنده است و نمیتوان در مورد بلندی و کوتاهی آنها نظر داد و ممکن است ابیاتی باقیمانده از منظومههای بلند و مستقلی باشد در این شمار قرار نگرفت.
- بحث
قالب مثنوی را متناسب موضوعات بلند و گسترده دانستهاند، آن چنان که مؤلف بدایعالافکار به همین نکته اشاره کرده است: «این نوع شعر در قصص و اخبار و حکایات و تواریخ استعمال کنند از آن جهت که نظم وقایع و مطولات احوال بر یک قافیه از قبیل مستحیلات است چون شاهنامه و مانند آن» (کاشفی، 1369: 72).
علاوه بر قصهسرایی در موضوعات غیرداستانی نیز ادبیات تعلیمی و منظومههای عرفانی و آموزشی که شاعر در پی تبیین فکر و غرضی واحد و در عین حال مبسوط بوده از این قالب استفاده شده است. با وجود این، نگاهی به تاریخ ادبیات فارسی نشان میدهد، بسیاری از مثنویها کوتاه و گاه دارای کمتر از 10 بیت است.
در ادبیات عرب، برعکس ادبیات فارسی، مثنویها ابتدا کوتاه بوده است. مزدوج در واقع شکل گرفته از رجز است و رجز در ابتدا کوتاه و دارای دو سه مصرع بوده و به گفته ابنرشیق، الاغلب عجلی (وفات 21 ق) و العجاج (وفات 90 ق) نخستین کسانی بودهاند که بر طول رجز افزودهاند (ابنرشیق، 1401). صرف نظر از منظومههایی مانند کلیله و دمنه از ابان اللاحقی که صولی آن را دارای 14 هزار بیت دانسته است (ر. ک: الصولی، 2004: 46-47)، آنچه از اشعار مزدوج شاعران عرب باقی مانده، اکثر کوتاه است و بندرت مثنویهای بلند سروده شده است. ارجوزه «باسم الاله» از عبدالله ابن معتز (296-249 ق) دارای 124 بیت است یا مزدوج ولید بن یزید (وفات 126 ق) که در الاغانی ابوالفرج مذکور است، آنگونه که گفتهاند بر منبر خوانده و به احتمال زیاد کوتاه بوده است (ر. ک: الاصفهانی، 1994، ج 7: 283).
متأسفانه تذکرهنویسان اولیة فارسی همچون عوفی و دولتشاه در ذکر اشعار قالب مثنوی حتی ابیات منظومههای بلند به شدت امساک کردهاند و باقی ماندن ابیات برخی منظومهها و مثنویها را باید مدیون نویسندگانی همچون صاحبان فرهنگها بود و براساس آنها نیز نمیتوان در مورد بلندی یا کوتاهی اشعار با قطعیت اظهار نظر کرد، اما این احتمال وجود دارد که تا قبل از قرن ششم نیز مثنویهای کوتاهی سروده شده باشد. از جمله در مجمعالفرس سروری و فرهنگ جهانگیری در شاهد مثال واژه «برم» (تالاب و گوی بزرگ) آمده: «شهید بلخی گوید در صفت چشمه عشقافزا:
چون تن خود به برم پاک بشست نرمنرمک ز برم بیرون شد
|
|
از مسامش تمام لؤلؤ رست مهرش از آنچه بود افزون شد
|
(سروری، 1338: ذیل برم)
سرعت شعر چنان زیاد است که بهنظر نمیرسد جزیی از منظومهای روایی بلندی باشد که معمولاً در این موارد با توصیفات، شعر را طولانیتر میسازند. در تذکرهها و منابع دیگر نیز منظومهای به شهید بلخی منسوب نشده است و به نظر میرسد این شعر از مقولة مثنویهای کوتاه توصیفی باشد؛ به ویژه اینکه صاحبان فرهنگهای مذکور اشاره کردهاند در صفت چشمة عشقافزا. به هر حال این ابیات پراکندة مندرج در فرهنگها را نظر به قطعی نبودن میزان بلندی آنها در نظر نگرفتهایم.
براساس آنچه موجود است، این نوع شعر از قرن ششم آغاز شده و تا قرن هشتم در مجموع 101 مثنوی کوتاه از شاعران مختلف بجا مانده است. بلندترین مثنوی 125 بیت و از کمالالدین اسماعیل و کوچکترین آنها دارای 2 بیت و تعداد آنها 27 مورد و از شاعرانی چون حسن دهلوی و سعدی است. از کهنترین مثنویهای کوتاه را صاحب چهار مقاله (تألیف در 550/551) سروده و دو بیت خود را در چهار مقاله گنجانده است:
بسا جایی که محمودش بنا کرد نبینی زآن همه یک خشت بر پای
|
|
که از رفعت همی با مه مرا کرد ثناء عنصری مانده ست بر جای
|
(نظامی عروضی، 1327: 46)
این شعر، ترجمة شعری از ابوسعید منصور محمد عاصمی است که در لبابالالباب نیز به آن اشاره شده است (ر. ک: عوفی، 1324: 14). شعر عاصمی در قالب قطعه است، اما نظامی آن را به مثنوی برگردانده و این از یکسو نشانگر توجه نظامی به این قالب و از سوی دیگر رواج مثنوی کوتاه در قرن ششم است که کمکم بهجای قوالب دیگر نیز بهکار میرفته است. در همین قرن، ظهیر فاریابی حضور دارد که در دیوان او نیز میتوان از نخستین مثنویهای کوتاه را دید. وی دو مثنوی یکی در 17 بیت و دیگری در 41 بیت دارد. تعداد آنها اندک است اما در مقابل تعداد غزلیات او که شمار آن به 10 غزل میرسد، قابل توجه است. مثنوی نخست را به مدح قزل ارسلان اختصاص داده و در پایان از او تقاضای انعام داشته است. مثنوی دوم در وصف ماجرای عاشقانه خود و دوری از معشوق است. پس از او، شاعر دیگر این قرن؛یعنی ابن یمین نیز 12 مثنوی کوتاه که همة آنها درونمایة تعلیمی دارند، سروده است.
قرن ششم دوره گذار از سبک خراسانی به عراقی است و شروع مثنویهای کوتاه یا غزلیات اندک در شعر برخی شاعران نوعی تجربه است به منظور خروج از سیطرة قصاید و قطعات و وارد ساختن آن مضامین در قالبهایی چون مثنوی.
یکی از انگیزههای مؤثر در گرایش شاعران به مثنویهای کوتاه، پدید آمدن نمونههای موفقی از منظومههای بلند فارسی در قالب مثنوی در انواع مختلف ادبی است به حدی که شاعرانی که در پی سرودن منظومههای بلند نبودهاند، نظر به وجود آثار موفق و رایجی در قالب مثنوی برای سرایش اشعار کوتاه نیز به سمت آن رفتهاند؛ به ویژه آنکه برخی از مثنویهای کوتاه همچون ساقینامهها به گونهای متأثر از منظومههای بلندی چون اسکندرنامة نظامی است. یا برخی مثنویهای کوتاه این یمین آن چنان که خواهد آمد در موعظه و در وزن حدیقةالحقیقه سنایی و متأثر از آن است.
خصوصیات قالب مثنوی نیز در رواج مثنویهای کوتاه موثر بوده است. مثنوی، مناسب روایتپردازی است. بسیاری از این مثنویها همچنان که در ادامه خواهد آمد، دربردارنده روایتی کوتاه است که شاعر در آن به نظم حکایتی پرداخته است. مناسبترین قالب برای نظم حکایت، مثنوی است و بسیاری از مشهورترین منظومههای فارسی نیز مشتمل بر حکایت است. از همین نظر وقتی شاعری بیآنکه بخواهد منظومهای بلند و مشتمل بر حکایات مختلف همچون بوستان و مخزنالاسرار و حدیقةالحقیقه بسراید، اگر قصد منظوم ساختن یک حکایت کوتاه داشته، متأثر از آن منظومهها، باز از این قالب استفاده کرده است.
لحن و زبان مثنویها برخلاف قصیده و قطعه معمولاً زبانی ساده و به دور از طمطراق است. همین خصوصیت نیز در گرایش شاعران نقش داشته است. در قرن هفتم مدح در مثنویهای کوتاه و چند بیتی نیز راه جست. رواج مثنویهای مدحی به نوعی نشانگر سعی شاعر در بهکارگیری ساختار محتوایی قصیده در قالبهای دیگر است. در برخی از این مثنویها دقیقاً ساختار رایج قصاید مدحی؛ یعنی بهکارگیری تشبیب، تخلص، تنة اصلی و شریطه رعایت شده است (برای مثال ر. ک: دهلوی، 1352: 563). از میان شاعران قرن هفتم حسن دهلوی به این نوع شعر، توجهی خاص داشته و 11 مثنوی مدحی سروده است. گرایش به این نوع اشعار مدحی کوتاه در قالب مثنوی که گاه از نظر حجم به اندازة غزل است، نشانگر میل برخی ممدوحان به مدحهای کوتاه و ارائه ساختارهای تازه مدحی است. امری که در قرن بعد در غزل نیز وارد شد و شاعرانی چون حافظ بارها در غزل نیز مدح را مندرج ساختند.
از نکات و خصوصیات قابل توجه این مثنویهای مدحی، درج تخلص شاعر در پایان اکثر مثنویهاست که بهگونهای آن را به خصوصیت غزل نزدیک کرده و در نگاه کلی میتوان گفت این مثنویها مقدمهای برای تغییر ساختار مدح در شعر فارسی و گذر از قصیده به غزل است.
برخی شاعران در قالب مثنوی تقاضاهای خود را خطاب به ممدوح بیان کردهاند؛ موضوعی که پیش از آن معمولاً در قصاید و بیشتر در قطعات مطرح میشد. این موضوع را نیز میتوان برخاسته از صمیمیت و سادگی زبان مثنوی دانست و این خصوصیت که لازمة این نامههاست، شاعر را به انتخاب قالب مثنوی رهنمون شده است. این سادگی از این منظر بیشتر اهمیت دارد که برخی شاعران، متناسب با مخاطب خود که نوآموز بودهاند، اشعار آموزشی کوتاه را نیز در این قالب بیان کردهاند تا مخاطب گزارهها را با سهولت بیشتری بیاموزد.
از علل دیگر این گرایش، وجود تجربیات کوتاه شاعر است. گاه تجربة شاعر نه به اندازهای کوتاه است که در قالب رباعی و دو بیتی و فرد گنجانده شود و نه در حدی گسترده که بتوان در قصیده بیان کرد. این موضوع موجب شده شاعر به سمت قالب مثنوی گرایش یابد که از نظر کمیت محدودیتی ندارد. نمونههای این موضوعات در ادامه خواهد آمد و از ذکر آن در اینجا صرف نظر میشود.
- اوزان مثنویهای کوتاه
تعداد اوزان بالفعل و بالقوة شناخته شده را 654 وزن و تعداد اوزانی را که تاکنون در آنها شعر سروده شده است (نه اوزانی که احیاناً عروضیان در آنها شعر سرودهاند) 307 وزن برشمردهاند (ر. ک: وحیدیان کامیار، 1383: 296). برخی نیز اوزان پرکاربرد را 31 وزن دانستهاند (ر. ک: شمیسا، 1379: 36). تنوع وزن در مثنوی بسیار کمتر از این تعداد است. اوزان بلند در مثنوی کاربردی ندارد. تهانوی مینویسد: «من الاستقراء یعلم أنّ الشعراء لا ینظمون الشعر المثنوی فی الأبحر الکبیرة مثل بحر الرّجز التام و الرّمل التام، و الهزج التام، و أمثالها» (تهانوی، 1996، ج 2: 1455). شاید به این دلیل که شاعر همچون قوالب دیگر محدودیتی برای پرداخت سخن در محور عمودی ندارد و میتواند سخن را بسط و گسترش دهد و معنا را در چند بیت استمرار دهد. این در مورد اوزان بلند بوده در حالی که اوزان کوتاه نیز بسیار است و شاعران به همة آنها گرایش نیافتهاند.
مشهورترین اوزان مثنوی را هفت مورد میدانند. صاحب صنایعالجمال این هفت وزن را شامل این موارد دانسته است: سریع مطوی موقوف [مکشوف]، هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف، متقارب مثمن محذوف، رمل مسدس محذوف، خفیف مقطوع، هزج مسدس محذوف و رمل مسدس مخبون که البته اشاره کرده در مورد اخیر کم مثنوی واقع شده مگر امیرخسرو در نه سپهر (ر. ک: جیویی، بیتا : 18).
یکی از معیارهای تقسیمبندی مثنویها اوزان آنها بوده، آن چنان که مولانا آقااحمد علی احمد تذکرة خود را براساس هفت وزن مشهور مثنوی پی ریخته و او نیز اشاره میکند وزن اخیر کممستعمل است (ر. ک: آقااحمد علی احمد، 1983: 5).
مثنویهای کوتاه نیز در همان اوزان رایج سروده شده، اما تنها در پنج وزن آن؛ یعنی از رمل مسدس مخبون و رمل مسدس محدوف بهرهای گرفته نشده است. پرکاربردترین بحر آن خفیف و کم استعمالترین بحر سریع است که در جدول (1) ارائه شدهاند.
جدول 1. بسامد اوزان عروضی مثنویهای کوتاه
بحر و وزن
|
درصد بسامد
|
خفیف مسدس مخبون (فاعلاتن مفاعلن فعلن)
|
36
|
هزج مسدس محذوف (مفاعیلن مفاعیلن فعولن)
|
33
|
متقارب مثنمن محذوف (فعولن فعولن فعولن فعل)
|
17
|
هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف (مفعول مفاعلن فعولن)
|
10
|
سریع مطوی مکشوف (مفتعلن مفتعلن فاعلن)
|
2
|
اکثر مثنویهای کوتاه در بحر خفیف درونمایههایی از موعظه و تعلیم دارند، آن چنان که هر 20 مثنوی مندرج در کلیات سعدی در این بحر، دارای محتوای تعلیمی است. پارهای از این مثنویها همچون مثنوی ابن یمین رنگ و بوی حدیقةالحقیقه دارد:
پیش از آن دم که بود کون و مکان همه او بود جز او هیچ نبود در کشیده ز همه دامن ناز
|
|
بود آن گنج گرانمایه نهان لم یکن قط هبوط و صعود فارغ است او ز دل اهل نیاز
|
(ابن یمین، 1344: 592)
وزن هزج مسدس محذوف با موضوعات غنایی و ترجمان احساسات و عواطف شاعری تناسب بیشتری یافته و در مثنویهای کوتاه نیز این امر مشهود است. وزن متقارب مثمن محذوف نیز در مثنویهای کوتاه عموماً به موضوعات تعلیمی اختصاص یافته است، آنگونه که ابن یمین و حسن دهلوی تمام مثنویهای این وزن را به موضوعات تعلیمی اختصاص دادهاند.
- محتوای مثنویهای کوتاه
تنوع قالب در شعر فارسی موجب شده شاعران برحسب درونمایه و مقاصد سخن خویش با رعایت تناسب میان محتوا و قالب، برخی قالبها را برگزینند و به مرور برخی از آنها، متناسب موضوعاتی خاص قرار گیرد. «بین تمام اقسام سخن، مثنوی است که از همه نافعتر و سودمندتر و نیز وسعت و بسط آن خیلی زیاد است؛ زیرا هر نوع سخنی را میتوان در این بحر ادا نمود خاصه برای نمایش دادن مناظر طبیعت، تمایلات و احساسات انسانی، واقعهنگاری، تخیل، صحنهای بهتر و وسیعتر از مثنوی نیست» (شبلی، 1314: 173). در مثنویهای کوتاه نیز همین امر مشاهده میشود.
از حیث محتوا مثنویهای کوتاه مشتمل بر موضوعات مختلفی چون تعلیمی و آموزشی، اشعار مناسبتی، مدح، حکایت و قصههای کوتاه، نامهنگاری و بیان وصفالحال و تجربیات است.
5-1. مکتوبات کوتاه
نامهنگاریهای میان دوستان و عاشق و معشوق، سنتی دیرین است و نظر به جنبههای عمومی، احساسی و غنایی آن، میان مردم محبوبیت داشته است. عوفی در مورد سیفی آورده است: «تألیفی ساخته به صد عشقنامه که عاشق به معشوق نویسد در معانی و احوال که میان عاشق و معشوق افتد در غایت لطف آمده است و مقبول فضلا و پسندیده اماثل است» (عوفی، 1324: 159). نظر به اهمیت آن، برخی شاعران به سمت نامههای منظوم عاشقانه و عاطفی گرایش یافتهاند. اشاراتی به نامهنگاری میان عاشق و معشوق، چه در دوران اولیة شعر دری، چه دوران دیگر در دیوان شاعران دیده میشود:
در پیش خود آن نامه چو بلکامه نهم بر پاسـخ تو چو دسـت بر خامه نهم
|
|
پروین ز سـرشک دیده بر جامه نهم خـواهم که: دل اندر شکـن نامه نهم
|
(رودکی، 1376: 121)
مشخص نیست این نامهها منثور بوده یا منظوم. تا جایی که نگارنده میداند اولین شخصیتی که نامة منظوم از او در دست داریم، ابوسعید ابیالخیر است (ر. ک: منور، 1386). رواج نامههای منظوم در مواقع مختلف و گرایش شاعران به آن به عنوان یکی از مهمترین شیوههای برقراری ارتباط میان یاران و احباء، موجب شده به مرور از ساختار نامه در ایجاد انواع مختلف ادبی همچون دهنامه، سینامه و کارنامه استفاده شود. بدیهی است این اشعار، نظر به بلندی و استقلال آنها در این بررسی جای نمیگیرند.
بخشی دیگر از نامههای منظوم شامل مکتوبات منظوم و کوتاهی است با موضوعات مختلف و متنوع، اما نظر به کوتاه بودن و نداشتن ساختاری همچون کارنامه و دهنامه در آن انواع جای نمیگیرد.
از کهنترین موارد آن مثنویای است از ظهیر فاریابی در 17 بیت که خطاب به قزل ارسلان سروده و پس از مدح وی از محنت و مسکنت و محرومیت خود گفته و تقاضای انعام شاه داشته است. در میانة مثنوی، حکایتی لطیف نیز گنجانده و تقاضای خود را شیرین ساخته است:
عالمی بر فراز منبر گفت ریشهای سپید را ز گناه باز ریش سیاه روز امید مردکی سرخ ریش حاضر بود گفت: «ما خود در این شمار نهایم بنده آن سرخ ریش مظلوماست
|
|
که چو پیدا شود سرای نهفت بخشد ایزد به ریشهای سیاه باشد اندر پناه ریش سپید دست در ریش زد چو این بشنود در دو عالم به هیچ کار نهایم» که ز انعام شاه محروم است
|
(ظهیر فاریابی، 1381: 253)
این حکایت ظهیر مورد توجه برخی از شاعران واقع شده و عبید زاکانی در یکی از مثنویات کوتاه خود که 31 بیت دارد، آن را تضمین کرده و با همان هدف درخواست و طلب انعام از پادشاه به کار برده است (ر. ک: عبید زاکانی، بیتا: 117).
از شاعرانی که به نامههای منظوم توجه خاصی داشته، نزاری بیرجندی قهستانی (721-645) است. تاریخ نگارش نامههای منظوم وی نامعلوم است، اما برخی معتقدند «نزاری در سالهای آخر عمر پس از قطع امید از کمک و مراحم شاهانه برای دریافت کمک به دیگر مقامات دولتی روی آورده است» (نزاری، 1396: 12). نامههای وی لحنی انتقادی دارد و گاه از تعدی و ستم و افراط کارگزاران حکومتی گلایه دارد که از هر چیز تقاضای خراج و مالیات دارند و در برخی نیز ضمن شرح وضع پریشان خود، از بزرگان تقاضای مساعدت میکند:
اصل این رساله میدانم نظر تربیت دریغ مدار بنده مملوک خاندان شماست میسزد گر ز روی لطف و کرم
|
|
گوید از قصه پریشانم که نزاری شدست زار و نزار دیر شد تا بر آستان شماست دست رحمت در آوری به سرم
|
(نزاری قهستانی، 1396: 14)
به هر طریق، نزد برخی شاعران، قالب مثنوی متناسب نامهنگاری واقع شده است، زیرا از یک سو صمیمیت و سادگی لازم را داشته و از سوی دیگر، کمیت ابیات آن نیز محدودیتی نداشته است.
5-2. ثبت تجربیات و عواطف
نوعی دیگر از مثنویهای کوتاه، شرح عواطف و احساسات شخصی گوینده و نوع برخورد او نسبت به تجربیات خود یا دیگری است که معمولاً کوتاه و به صورت غیرروایی سروده میشود. از موضوعات رایج این نوع منظومهها هجو و هزل است. این اشعار در قرن ششم رواج خاصی میان شاعران داشته و پا به پای مدح بهکار رفته است. صفا در مورد شعر قرن ششم مینویسد: «همچنانکه مدح جنبة مبالغه گرفت، هجو هم در طریق اغراق وارد شد و یکی از موضوعاتی شد که شاعران سعی داشتند حتیالمقدور طبع خود را در آن بیازمایند» (صفا، 1369، جلد 2: 354).
کمالالدین اسماعیل منظومهای در 125 بیت دارد که در آن به هجو شهابالدین عمر لنبانی، مهتر دِه لنبان از قراء اصفهان پرداخته و گویا علت این هجو آن بوده که شاعر دو سفط از زر و ابریشم به امانت به نزد او گذاشته، اما باز پس نداده است:
تا زبانم به کام جنبان است چه رئیس؟ آن خسیس پر تلبیس آنکه نامش ز ننگ پیدا نیست مردکی زشت روی گنده بغل
|
|
در ثنای رئیس لنبان است مایه ظلم و سایه ابلیس در بدی و ددیش همتا نیست پای تا سر همه دروغ و دغل
|
(کمالالدین اسماعیل، 1348: 450-451)
قطعات کمالالدین چه از حیث تعداد چه ارزشهای هنری قابل توجه است و وی شاعری است که مهارت زیادی در قطعهسرایی دارد، اما باز از مثنوی برای پرداخت این تجربه و هجو استفاده کرده است. شاید به این دلیل که با انتخاب این قالب که زبان سادهتری نسبت به قطعه و قصیده دارد، بهتر بتواند زشتیهای شهابالدین را به عوام نشان دهد.
از نمونههای دیگر این نوع شعر در دیوان ظهیر دیده میشود که شاعر در مثنوی 41 بیتی از اینکه معشوق جوان، او را ترک گفته، گلایهمند و معترض است. در پایان شاعر به هزل پرداخته و از آوردن واژگان رکیک ابایی نداشته و همین امر از حس و عاطفه شعر کاسته است (ر. ک: ظهیر فاریابی، 1381: 254).
حسن دهلوی نیز برخی از مثنویهای کوتاه را به شرح عواطف و حالات خود اختصاص داده است. این اشعار در واقع ثبت احوالات و تجربیات شاعر در موقعیتهای مختلف است و رنگ و بوی غزل دارد و با زبانی لطیف و سرشار از احساسات بیان شده است:
دلی گم کردهام باز از که جویم نه از دل آگهم نز دلبر خویش رسیده سیل و ره کرده به بنیاد چه کردم تا بدین روز اوفتادم
|
|
چه گویم حال خود پیش که گویم چه روز آمد مرا امروز در پیش کسی فریاد خواهم نیست فریاد چه افتاد اینک از خود نیست یادم...
|
(دهلوی، 1352: 580)
حافظ علاوه بر ساقینامه، مثنوی دیگری در 30 بیت، مشهور به «آهوی وحشی» در بحر هزج مسدس محذوف دارد که اگرچه فروغ آن در پرتو درخشش غزلیات او کمرنگ شده، همانند ساقینامه وی قابل توجه است و در میان مثنویهای کوتاه، جزو موفقترین و تاثیر برانگیزترین اشعار بهشمار میآید و نشان از مهارت شاعر در مثنویسرایی دارد؛اگرچه بدان متمایل نبوده است. موضوع اصلی آن شرح هجران و فراق است و از حیث معنایی منسجم است. اگرچه گزارههای تعلیمی نیز در آن مندرج است در مناسبت با موضوع و درونمایه شعر است و آن را پرورانده و شعر را از ثبت یک تجربه صرف فراتر برده و احکامی کلی و فراگیر ارائه داده است:
الا ای آهوی وحشی کجایی دو تنها و دو سرگردان دو بیکس بیا تا حال یکدیگر بدانیم که میبینم که این دشت مشوش
|
|
مرا با توست چندین آشنایی دد و دامت کمین از پیش و از پس مراد هم بجوییم ار توانیم چراگاهی ندارد خرم و خوش...
|
(حافظ، 1320: 354-356)
این نوع اشعار تسلط منظومههای برجستة غنایی بر فضای ذهنی شاعران را نیز بازگو میکند؛ زیرا شاعری که در غزل یا قالبی دیگر استاد است، تحت تأثیر منظومههایی چون منظومههای نظامی، بیآنکه به سمت منظومهسرایی برود در آن حال و هوا طبعآزمایی میکند. مثنوی کوتاه دیگر، منظومهای چهار بیتی از عبید زاکانی در وصف ایوان شاه ابواسحاق است که شاعر در آن به دعای ممدوح پرداخته است:
خدایا تا خم طاق دو رنگی خم ایوان شاه کامران را به رفعت با فلک دمساز گردان در او قبله اقبال بادا
|
|
گهی رومی نماید گاه زنگی ابواسحاق سلطان جهان را بد چرخ از جنابش بازگردان حریمش کعبه آمال بادا
|
(عبید زاکانی، بیتا: 117)
5-3. مثنویهای مدحی
مدح از نخستین و پربسامدترین موضوعات شعر فارسی و محل ارتزاق شاعران و یکی از محملهای هنرنماییهای آنها بوده است. در سبک خراسانی مدح مهمترین غرض سرایش محسوب میشود که در مناسبترین بستر تجلی خود؛ یعنی قصیده منعکس شده و برای قرنهای متمادی قصیده قالب بلامنازع اشعار مدحی بوده است. از قرن هفتم مدح وارد مثنویهای کوتاه نیز شد. مقصود از درج مدح در مثنوی منظومههای بلند یا منظومههایی نیست که شاعر هدفی جز مدح داشته، اما به اقتضای فردی که اثر را به او تقدیم داشته در بخشهایی از آن به خصوص در آستانه و مقدمه یا اختتام منظومه، او را مدح کرده، بلکه مقصود مثنویهای کوتاهی است که شاعر آن را به مدح اختصاص داده و گاه همان ساختار رایج قصاید مدحی در آن رعایت کرده است.
پیش از آن باید اشاره کرد، نخستین منظومة بلند مدحی به نظر میرسد هنرنامة یمینی از عثمان مختاری باشد که تقریباً منحصر به فرد است. این اثر مشتمل بر مباحث علمی و فلسفی و بخش اعظم آن در بردارندة مدح است. هدف اصلی مختاری از سرودن آن، بیشتر مدح امیراسماعیل گیلکی است. حسن دهلوی علاوه بر قصاید چندین مثنوی نیز به مدح اختصاص داده که غالباً در مدح سلطان علاءالدین خلجی است. سه مثنوی آن فتحنامه است؛ از آن جمله است مثنویای که در فتح دیوگیر یا همان دولتآباد در 64 بیت سروده است (ر. ک: دهلوی، 1352: 560-563). این در حالی است که در قرون پیشین، شاعرانی چون عنصری فتحنامههایشان را در قالب قصیده میسرودند. حسن دهلوی در برخی از مثنویها ساختار قصاید مدحی نیز رعایت کرده است. از آن جمله است شعری که در مدح سلطان علاءالدین سروده و آغاز آن با تحمیدیه است و با ابیاتی تخلصوار به تنة اصلی وارد شده و از ستایش باریتعالی به مدح ممدوح وارد شده و در پایان منظومه نیز به سیاق شریطه، ابیاتی در دعای ممدوح آورده است.
... چو خواهد تا جهان بر پای دارد چنانک امــروز از عین عنـایت شـه اســلام شاهنشــاه آفـاق
|
|
جهانـداران عـادل را سپــارد به شـه بخشید ملک بی نهایت به دانایـی و داناپـروری طاق...
|
(دهلوی، 1352: 563)
این نکته نشان از کاهش اهمیت و تسلط قالب قصیده و ورود موضوعات اختصاصی آن به قوالب دیگر دارد. برخی از این مثنویهای مدحی بسیار کوتاه و کمتر از ده بیت دارد ( از جمله ر. ک: همان: 573 و571).
5-4. مثنویهای مناسبتی
بخش قابل توجهی از تجربیات شاعر، برخاسته از مناسبتهای مختلف است که موجب سرایش اشعار مناسبتی میشود. از میان شاعران، حسن دهلوی گرایش خاصی به سرودن اشعار مناسبتی در قالب مثنوی و در ابیات محدود داشته است. این مناسبتها شامل مواردی چون تزویج، ولادت، ساخت مکانها و عمارتها و امثالهم است. از آن جمله است مثنویای در تهنیت ازدواج ممدوح که به نظر میرسد ازدواج سلطان علاءالدین و کنولادی است:
امروز در این سعادت آباد امروز در این سرای شادی خیزید و تتق به تخت بندید از لطف زبان شکر فشانید
|
|
از غیب سعادت دگر زاد بگشاد فلک در ایادی قبه به طناب بخت بندید وز سلک سخن گهر فشانید
|
(دهلوی، 1352: 574)
باز از این نوع است شعری که در تهنیت ولادت فرزند ممدوح (ر. ک: همان: 575) و شعری که در عقد و ازدواج خضرخان سروده است (ر. ک: همان: 578). گاهی شاعر نگاهی فراگیرتر در منظومههای مناسبتی دارد و موضوعات ماندگارتری را مدنظر قرار میدهد. آن چنان که در مثنویهای کوتاه وی در وصف میهمانسرا و بنای دولتآباد و اماکن دیگر دیده میشود و مملو از گزارههای تعلیمی است و شاعر مناسبت را بستری برای درج تعالیم و اندیشههای مختلف قرار داده است:
ز دولتها رسد گویی بشارت اگر خانه به نزهت بوستان است نکویی کن به هر راهی که پویی کریمانی که از ما پیش راندند
|
|
چو مردم را شود عزم عمارت غرض در وی حضور دوستان است نکویی را چه آید جز نکویی کرم را یادگار خویش ماندند
|
(دهلوی، 1352: 587)
5-5. مثنویهای کوتاه اخلاقی و آموزشی
بخش قابل توجهی از آثار فارسی شامل مفاهیم و توصیههای اخلاقی و آموزشی است که چه به صورت مستقل چه در لابهلای آثار دیگر نمود یافته است. در این میان نیز برخی شاعران بدون آنکه منظومهای مستقل با اهداف تعلیمی بسرایند، گزارههای اخلاقی یا مباحث آموزشی خاصی را در شعری کوتاه ثبت کردهاند. از جملة این شاعران ابن یمین است که مثنوی را مانند قالب قطعه محملی برای بیان تعالیم و موعظههای خود دانسته و چندین مثنوی کوتاه اخلاقی سروده است؛ در موضوعاتی چون توکل، آداب خدمت سلطان، دورههای مختلف عمر آدمی و برتری دشمن دانا نسبت به دوست نادان.
ابن یمین دو مثنوی خود را به پندهای انوشیروان اختصاص داده است. بزرگترین آن را با عنوان «انوشیروان و موبدان» به بحر متقارب مثمن محذوف و در 115 بیت سروده است. این منظومه نظر به اینکه دارای تحمیدیه و نعت رسول (ص) و صحابه است با همة کوتاهی، منظومهای مستقل محسوب میشود. موضوع آن پندنامهای است که انوشیروان آن را برای درج در دخمة خود نگاشته و پیش از ابن یمین، عنصرالمعالی در قابوسنامه آن را آورده است (ر. ک: عنصرالمعالی، 1335: 42-50). متن هر دو تقریباً یکسان است و احتمال آن میرود که ابن یمین بر حسب قابوسنامه آن را به نظم آورده باشد. علاوه بر این منظومه، مثنوی دیگری در شش بیت در کلیات او وجود دارد که آن هم به پندنامه نوشیروان اختصاص یافته و مشتمل بر چهار اندرز اوست (ر. ک: ابن یمین، 1334: 589).
سعدی نیز با آنکه دو اثر مستقل به تعلیم اختصاص داده، باز مثنویهای کوتاهی را در این زمینه سروده که تعداد آنها به 48 میرسد. بیشتر این مثنویها در وزنی غیر از وزن بوستان است؛ شاید به این دلیل آنها را در بوستان مندرج نساخته و چه بسا مواردی که در بحر متقارب است، بعد از سرودن بوستان به نظم آورده، اما لحن و زبان بوستان در آنها مشهود است و با موضوعات بابهای آن تناسب دارد:
اگر هوشمندی مکن جمع مال مرا پیش از این کیسه پر سیم بود بیفکندم و روی برتافتم
|
|
که جمعیتت را کند پایمال شب و روزم از کیسه پر بیم بود وزآن پاسبانی فرج یافتم
|
(سعدی، 1385: 1123)
در دیوان برخی شعرا، مثنویهای کوتاهی دیده میشود که با انگیزههای آموزشی و گویا از روی تفنن سروده شده است. البته آثاری چون نصابالصبیان نیز مشتمل بر مجموعهای از قطعات کوتاه است، اما شاعر آنها را در کنار یکدیگر قرار داده و منظومهای مستقل و بلند بهوجود آورده است. یکی از این مثنویهای کوتاه با عنوان گهریال منسوب به امیرخسرو است که تنها 9 بیت دارد و موضوع آن چگونگی محاسبة زمان روز از طریق انگشتان است:
گر کسی پرسد ای خرد افروز تو بگویش بگیر ز انگشتم گر نر انگشت گیردت بیشک ور بگیرد سر شهادت تو
|
|
که چه رفت و چه مانده است از روز آن یکی را که خواهی از دستم [مشتم] ده بود یا که چارده یا یک شش بود یا که یازده یا دو
|
(امیرخسرو، 1336: 32)
همشهری و معاصر امیر خسرو؛ یعنی حسن دهلوی نیز به این اشعار تفننی پرداخته و در دیوان او پنج مثنوی بسیار کوتاه (در مجموع 15 بیت) دیده میشود که در آموزش مباحثی همچون واحد میزان و تزارو و ایام سال است و گویا چنین مثنویهای کوتاهی مورد توجه مردم بوده است:
ز یک سیر تا یک منش بیدرنگ به میزان به آید در این وزن رفت
|
|
به یک بار برکش در این چار سنگ یکی و سه و نه دگر نیست هفت
|
(دهلوی، 1352: 585-586)
- حکایات کوتاه و مستقل
حکایت از تمهیدات پربسامد ادبیات فارسی است که چه به صورت کتابهای مستقل، چه در لابهلای آثار ادبی، اعم از حماسی، عرفانی، غنایی و تاریخی دیده میشود. برخی شاعران بدون آنکه منظومهای همانند بوستان، مشتمل بر حکایات مختلف بسرایند، تنها حکایت کوتاهی را به نظم آوردهاند. حکایت به دلیل داشتن ویژگیهایی چون استقلال، جذابیت برای مخاطب، قابلیت استخراج معانی از آن و ایجاد بستر تفنن برای شاعر، تناسب خوبی دارد که موضوعی برای اشعار کوتاه واقع شود. در برخی از این اشعار، هدف شاعر درج گزارههای اخلاقی بوده نه پرداخت حکایتی کامل. از همین نوع است حکایتی که حسن دهلوی در مورد یک شیرمرد آورده و مبتنی بر گزارههای اخلاقی و تعلیمی با رنگ و بویی انتقادی است و هدف شاعر بیشتر بیان آن سخنان بوده نه ارائه و پرداخت حکایت:
شیرمردی چه خوب گفت امروز سگ که بر خاک خوار غلطیده است اولین آن که مسکنش نبود
|
|
باری از سگ طریق فقر آموز پنج خصلت در او پسندیده است خان و مانی معینش نبود...
|
(دهلوی، 1352: 578-579)
برخلاف این نوع حکایات گفتوگومحور در برخی از حکایات کوتاه وی، قصههایی کامل روایت شده و متضمن نکات اخلاقی و گاه انتقادی ارزشمند و والایی است و همچون بسیاری از حکایات سعدی رنگ و بوی طنز دارد. از آن جمله است حکایت نود و نه مسلمان و یک گبر که سوار کشتیای بودند و گرفتار طوفان شدند. مسلمانان این بلا را از شومی گبر گمراه دانسته، قصد میکنند او را به دریا افکنند. گبر پاسخ میدهد:
گر از تاثیر شومی یکی گبر چرا صدق نود نه مومن پاک
|
|
بلا خیزد چه تدبیر است جز صبر اثر ندهد در این حال خطرناک
|
(دهلوی، 1352: 581)
سعدی نیز علاوه بر حکایات مندرج در بوستان، پنج حکایت تعلیمی دیگر سروده که در کلیات او مندرج است (ر. ک: سعدی، 1385: 1124).
اگرچه حکایات بیشتر درونمایهای تعلیمی دارند، باز موضوع برخی از آنها غنایی است. حسن دهلوی پنج حکایت کوتاه دارد که برخی از آنها به روایتی کامل تبدیل نشده و شاعر از آنها تنها برای نشان دادن و توصیف عواطف شخصیتها بهره برده است. به عبارت دیگر، شاعر حکایتی را نقل کرده تا بتواند سخنی را از زبان یکی از شخصیتها بیان کند در حالی که بدون آن نیز میتوانست. از آن جمله است حکایتی در مورد غریبی که وقتش با خیال یکی خوش بود. دو بیت اولیه از این منظومة 24 بیتی ساختار حکایت دارد، اما ادامه آن مشتمل بر سخنان و شرح سوز و خواسته درونی آن شخصیت است و جز آن، کنش خاصی انجام نمیگیرد:
از غریبی شنیدم این غم دل وقت خوش داشت با خیال یکی این معانی به درد دل میگفت کای چراغ شب سیهروزان حال من بین نظام حالی بخش
|
|
علمی بر زده ز عالم دل زان همی ریخت بر جگر نمکی گوهری از درون جان میسفت مرهم سینه جگر سوزان بر در خویشم اتصالی بخش
|
(دهلوی، 1352: 570)
در دیوان شاعران دیگر نیز گاه حکایاتی مستقل و کوتاه در قالب مثنوی وجود دارد؛ از آن جمله است دیوان کمال خجندی که حکایتی در پنج بیت با موضوع غنایی هجران در آن مندرج است (ر. ک: خجندی، 1372: 397).
بحث و نتیجهگیری
قالب مثنوی بیشتر برای سرودن اشعار بلند روایی و موضوعات پردامنه و مبسوط استفاده میشود و در دیوان برخی شاعران نمونههای فراوانی دیده میشود که کوتاه و ابیات آنها انگشتشمار است. گرایش شاعران به این نوع اشعار دلایل مختلفی داشته است. فراهم بودن آزادی بیشتر در این قالب، نیازهای آموزشی و تعلیمی، بیان معانی در ساختار و قالبهای تازه، کمرنگ شدن اهمیت زبان پرطمطراق در اشعار، افزودن صمیمیت لحن، نیازها و تمایلات مخاطبان و رواج و محبوبیت قالب مثنوی از جمله این دلایل محسوب میشود.
شروع مثنویهای کوتاه از قرن ششم است که در قالب نامههای منظوم بیشتر تقاضای شاعر را به مخاطب رسانده است. پس از آن موضوعات مختلفی دستمایه شاعران در سرودن مثنویهای قرار گرفته است. ثبت تجربیات شاعر، نظم حکایات کوتاه و مستقل، مدح، مکتوبات منظوم، پند و موعظه و مباحث آموزشی از دیگر موضوعات مثنویهای کوتاه به شمار میرود.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. method