- مقدمه
جنس دستوری از بحثبرانگیزترین مقولههای دستوری است که هم با جهان انتزاعی زبان ارتباط و سروکار دارد و هم با دنیای واقعی مردم (Matasović, 2004: 13). این مقوله از آن دسته موضوعاتی بوده و هست که توجه زبانشناسان و غیرزبانشناسان را به خود جلب کرده و هرچه بیشتر مورد بررسی و تحقیق قرار میگیرد، جالبتوجهتر هم میشود. بررسی جنس دستوری در علم زبانشناسی مسبوقبهسابقه است و یکی از نخستین مقولههایی است که توسط یونانیان مطرح و بررسی شد و عبارات کماکان معتبر بسیاری را در این باره میتوان در آثار پروتاگوراس[1]، ارسطو، دیونیسیوس تراکس[2] و دیگران یافت. دربارة خاستگاه جنس دستوری نظریههای بسیاری توسط برخی از بزرگترین زبانشناسان، ازجمله گریم[3]، بروگمان[4] و مِیه[5] مطرح و آثار زیادی نیز درخصوص جنس دستوری در زبانهای هندواروپایی[6] نوشته شده است (Corbett, 1991: 308-309; Matasović, 2004: 13-14). برخی آن را مقولهای ناب دانستهاند که فقط در زبانهای مردمانِ بافرهنگِ نژاد سفید یافت میشود و بسیاری دیگر دربارة بیفایده و غیرضروریبودن آن و مشکلاتی که پیشرویِ زبانآموزِ خارجیِ چنین زبانهایی قرار میدهد، به تفکر و تعمق پرداختهاند (Matasović, 2004: 13).
باوجوداینکه جنس دستوری در همة زبانهای دنیا مشاهده نمیشود، بههمراه حالت و شمار ازجمله معمولترین مقولات تصریفی اسم (و همچنین ضمیر)، بهویژه در خانوادة زبانهای هندواروپایی قلمداد میشود. با نگاهی به مطالعات آماری میتوان معمول و رایجبودن این مقولة دستوری را دریافت. بهطورمثال، طبق آمار کوربت[7] (Corbett, 2005: 127-128) که حاصلِ بررسی ۲۵۶ زبان است، گرچه جنس در ۱۴۴ زبان (۵۶ درصد) مشاهده نمیشود، ولی در ۱۱۲ زبانِ دیگر این تحقیق، یعنی تقریباً نزدیک به نیمی از زبانهای بررسیشده، نظام جنس دستوری وجود دارد.
جنس دستوری از یک نظر با دیگر مقولات تصریفی اسم تفاوت دارد. برایمثال، در زبانِ دارایِ جنسی مانند لاتین، کلمة «پا» را میتوان در شمارِ مفرد (pēs) یا جمع (pēdēs)، یا حالتِ نهادی، مفعولی یا دیگر حالتهای دستوری بهکار برد و باعث تغییر شکل کلمه شد، ولی امکان انتخاب جنس مذکر، مؤنث یا خنثی برای این واژه وجود ندارد. درواقع، این اسم مذکر است و امکان تغییر در جنس آن وجود ندارد و نمیتواند صورت مؤنث یا خنثی هم داشته باشد. این به معنای آن است که جنس برخلاف دیگر مقولات اسمی مانند حالت و شمار، از ویژگیهای واژگانی و ذاتیِ اسم است که باید در واژگان مشخص شود (Matasović, 2004: 18).
ماتاسوویچ[8] (2004: 17, 191-192) بر این باور است که جنس دستوری ازنظر درزمانی یکی از ماناترین مقولات دستوری و پدیدهای شدیداً منطقهای[9] است. طبق نظر او (Matasović, 2004: 191-192)، خانوادههای زبانی یا جنس دارند یا ندارند. ازاینرو، زبانهای متعلق به یک خانوادة زبانی دارایِ جنس معمولاً بهندرت آن را از دست میدهند و به طریق مشابه، بعید است که زبانهایِ خانوادههای زبانیِ بدون جنس در تحول خود به زبانهای دارای جنس تبدیل بشوند. همچنین، بررسی او (Matasović, 2004: 191-192) نشان میدهد که از مجموع حدوداً چهل زبان خانوادة قفقازی[10] شمالشرقی، فقط سه زبان و از خانوادة دراویدی[11] فقط چهار زبان بهطور کامل جنس را از دست دادهاند. همچنین، از خانوادة زبانهای هندواروپایی برخی بهصورت پراکنده (ارمنی[12] و برخی زبانهای هندی ـ ایرانی نو[13]) این مقوله را کاملاً از دست دادهاند. ازسویدیگر، از زبانهای خانوادة ترکی[14]، چینی ـ تبتی[15]، اورالی[16] و تُنگوسی[17] حتی یک زبان هم در اثر تحول جنس دستوری به دست نیاورده است.
کوربت (Corbett, 1991: 105; Corbett, 2005: 126; Corbett, 2007: 243) با اشاره به این نکته که گواهِ اصلی برای اثبات وجود نظام جنس دستوری (یا طبقة اسم) بیرون از خود اسم قرار دارد، معیار قطعیِ تشخیص جنس در زبان را مطابقه میداند. او تصریح میکند که برای پرهیز از هرگونه اشتباهی باید توجه داشت که صِرفِ وجود اسمهایی مانند djadja «عمو» و sestra «خواهر» در زبان روسی، که بر مصداقهای مذکر و مؤنث دلالت دارند، نشانة نظام جنس دستوری نیست. نشانگرهای تصریفی اسم نیز نمیتوانند دلیلی قطعی برای اثبات وجود جنس دستوری تلقی شوند، مثلِ پسوند -a در پایان بسیاری از واژههای روسی که نشانة مؤنث است، ولی در دو کلمة djadja «عمو» و papa «بابا» (و چند مورد دیگر) استثنائاً نشانة مذکر است. آنچه اهمیت دارد وجود شواهد نحوی در مطابقه است. برای نمونه، در این سه عبارت از زبان روسی moj novyj žurnal «مجلة جدید من»، moja novaja kniga «کتاب جدید من» و moe novoe pisˊmo «نامة جدید من» از سه صفت بیانی و سه ضمیر ملکی متفاوت استفاده شده که این تفاوت بهسبب تمایز جنس دستوری در هستههای اسمی این سه گروه است. بنابراین، نظام جنسی واقعی آن است که بهکمکِ شواهد مطابقهای نشان داده شود. او (Corbett, 1991: 106-115) عناصر نشاندهندة مطابقة جنس (اهداف مطابقه[18]) را به این شرح معرفی میکند: صفات بیانی، ضمایر اشاره، حروف تعریف معرفه و نکره، اعداد، ضمایر ملکی، صفات فعلی، افعال، ضمایر شخصی، ضمایر موصولی، قیدها، حروف اضافه و حتی متممنماها. کوربت (1991: 115-123) همچنین، اشاره میکند که یکی از اَشکالِ مطابقة جنس دستوری «مطابقة تجانسی»[19] است. در این نوع مطابقه، اسم دارای نشانگر جنس دستوریِ خاصی است که برای عناصر هدفی که مطابقه را نشان میدهند نیز به کار میرود. مثال (1) (Corbett, 1991: 117) از زبان سواحیلی[20] نمونهای از این گونه مطابقه است:
«یک سبدِ بزرگ افتاد»
|
ki-lianguka
|
ki-moja
|
ki-kubwa
|
ki-kapu
|
1)
|
|
افتاد ـ 7
|
یک ـ 7
|
بزرگ ـ 7
|
سبد ـ 7
|
|
همانگونه که مشاهده میشود، پیشوند ki- نشانگر اسمهای طبقة صرفی 7 در سواحیلی است که علاوهبر اسم kapu «سبد» به دیگر عناصر هدفِ مطابقه، یعنی صفت، عدد و فعل نیز متصل شده است.
او (Corbett, 1991: 155) همچنین، در بحث دربارة رابطة بین دو مقولة جنس دستوری و شمار از وضعیتی باعنوان «نظام همگرا یا متقارب»[21] نام میبرد. در نظام همگرا گرچه در شمار مفرد تمایز جنس وجود دارد، ولی در شمار جمع یا غیرمفرد تنها یک صورت مطابقة جنس مشاهده میشود و بهعبارتدیگر، تمایز جنس دستوری در عناصر هدف از بین میرود. برای نمونه، در این سه عبارت از زبان آلمانی ein rot-er Stuhl «یک صندلی سرخ» (مذکر)، eine rot-e Blume «یک گُل سرخ» (مؤنث) و ein rot-es Buch «یک کتاب سرخ» (خنثی) از سه صفت بیانی متفاوت استفاده شده است، ولی در صورت جمع آنها، بهطور یکسان فقط صفت بیانی rot-e به کار میرود.[22]
ماتاسوویچ (2004: 21-24) نیز با بهرهگیری از تحقیق جامعِ کوربت با اشاره به وجود چندین مؤلفة ردهشناختی برای مقایسة نظامهای جنس در زبانهای جهان، از پنج مؤلفة زیر برای بررسی زبانهای هندواروپایی استفاده کرده است: جنس آشکار[23] دربرابر جنس پنهان[24]، تعداد جنس دستوری، اصول تخصیص جنس دستوری، جنس پیشفرض[25] و گسترة مطابقة جنس دستوری[26] که منظور از آن، مؤلفة عناصر و اجزای نشاندهندة مطابقه در دو سطح گروه اسمی و بند است.
ازآنجاکه مطابقه بهعنوان اصلیترین معیار وجود جنس دستوری ذکر شده، هدف مقاله حاضر بررسی و تعیین وضعیت این موضوع در گویش ابیانهای[27] از مجموعه گویشهای مرکزی ایران است. در ایـن مطالعه، قصـد بـر آن اسـت کـه بـا ارائـه نمونـههـایی از این گویش و باتوجهبه معیارهای ارائهشده در پژوهشهای کوربت (1991) و ماتاسوویچ (2004)، به این پرسشها پاسخ داده شود که چه عناصری در دو سطح گروه اسمی و بند، مطابقه را نشان میدهند. همچنین، چه شکلی از مطابقة جنس در این گویش کاربرد دارد؟ و سرانجام آنکه، آیا مطابقة جنس در شمار جمع نیز میان مذکر و مؤنث رخ میدهد؟
۲. پیشینه پژوهش
از میان اولین پژوهشهای صورتگرفته در زمینة جنس دستوریِ گویشهای مرکزی ایران و متعاقباً گویش ابیانهای، باید از آثار لُکوک[28] (1974; 2002)، کرانکه[29] (1976) و یارشاطر[30] (1983; 1985; 1989) نام برد. لُکوک (1974: 52-53; 2002: 58-61) در بررسی خود از گویشهای مرکزی، با اشاره به وجود جنس دستوری در سه گویش قُهرودی، ابوزیدآبادی و ابیانهای، این نکته را هم عنوان میکند که برخلاف دیگر گویشهای همجوار که جنس را بهصورت جزئی و منحصراً در برخی اسامی با مصداق جاندارِ مؤنث حفظ کردهاند، ابیانهای در همة اسامی این تمایز را حفظ کرده است. در هر سه گویش مذکور مطابقة فعلی امکان تشخیص جنس را میدهد و تنها ابیانهای است که میتواند جنس مؤنث را با تکواژ اختیاری و بدون تکیة -a (که به نظر نمیرسد ارزش معنایی خاصی داشته باشد) نشان بدهد.
کرانکه (1976: 237) در تحقیق خود از بیستوهشت گویش مرکزی، ضمن عنوانکردن وجود جنس در سه گویش ابوزیدآبادی، ابیانهای و فَریزَندی، معتقد است که گستردگی و دامنة مقولة جنس دستوری در هیچ گویش مرکزیِ دیگری قابلمقایسه و بهاندازة ابیانهای نیست. او میافزاید که جنس در تمامی اسمها بهوسیلة مطابقة حرف تعریف و صفت، ضمایر اشاره و مطابقة فعل سوم شخص مفرد نشان داده میشود، ولی وی به جزئیات آن بهطور مشخص نمیپردازد.
یارشاطر (1983) اشاره میکند که تمایز جنس در گویش ابیانهای در موارد زیر مشاهده میشود: (۱) در اسم معمولاً با پسوند بدونِ تکیة -a، یعنی مهمترین نشانگر صوری جنس مؤنث؛ (۲) در صفتِ بیانی با همین پسوند؛ (۳) در صفات اشاره؛ (۴) در صفت شمارشی و نشانة نکره، با دو عددِ متفاوتِ e/ya «یک»؛ (۵) در فعل ربطیِ دومِ شخص و سوم شخص مفرد؛ (۶) در صیغة سوم شخص مفرد ماضی افعال لازم؛ (۷) در فعل ماضی متعدی هنگامِ مطابقه با مفعول.
یارشاطر در دیگر اثر خود (1985: 727-745) به بررسی تمایز جنس دستوری در گویشهای منطقة کاشان و دیگر مناطق همجوار آن (مانند دلیجانی، آرانی، بیدگلی، ابوزیدآبادی، قهرودی، جوشقانی و ابیانهای) پرداخته است. در این اثر، بهمانند آنچه در اثر قبلی او دربارة گویشهای تاتی (1969) نیز گفته شده بود، پسوند فاقدِ تکیة -a مهمترین نشانگر صوری جنس مؤنث در اسم، ضمیر و صفت معرفی شده، مانند کلمات mārjun «گربة نر» و mārjuna «گربة ماده»؛ درحالیکه در گویش جوشقانی این تمایز با پسوندهای -e (مؤنث) و -a (مذکر) نشان داده میشود، مانند varge «مادهگرگ» و varga «گرگ». در این اثر به تطابق (مطابقه) صفت و فعل با اسم در گویشهایی که نشانگر صوری جنس ندارند نیز اشاره شده، مانند böz esbíde «بز سفید» در ابوزیدآبادی و sǘra göla «گُل سرخ» در ابیانهای.
امینی ابیانه (۱۳۷۳: ۳۹ـ۴۰) در پایاننامة خود تنها نشانة جنس را وجود دو صفت شمارشی با دو تلفظ متفاوت برای عددِ یک در نظر میگیرد. او اضافه میکند که دلیل خاصی برای این که بعضی اشیاء را مذکر و بعضی را مؤنث میشمارند، وجود ندارد و نمیتوان قاعدة خاصی برای آن در نظر گرفت. آهنی (۱۳۷۳) نیز در توصیف خود از این گویش، در بحث عناصر هسته و وابستة گروه اسمی، بهصورت پراکنده به وجود جنس دستوری مذکر و مؤنث اشاره کرده است. صناعتی (۱۳۹۴ الف: ۱۰۹؛ ۱۳۹۴ ب: ۲۰) به تمایز جنس این گونه اشاره کرده و چنین بیان داشته که این تمایز را میتوان با بهکارگرفتن دو واژه یا واژگونهای مشخص کرد که برای عدد «یک» وجود دارند. او این نکته را هم خاطرنشان کرده که گویشوران دلیل مذکر و مؤنثبودن واژهها را نمیدانند، ولی هنگام بهکاربردن واژههای جدید و وارداتی مانند موبایل و غیره، با استفاده از شمّ زبانی خود از آنها مذکر و مؤنث میسازند.
از دیگر گویشهای مرکزی یا زیرگروههای حاشیهای مربوط به آنها که بـه وجـود مقولـة جـنس در آنها اشاراتی شده است، میتوان موارد زیر را نام برد: گویش جوشقانی (رضایی و رضویان، ۱۳۹۵)؛ گویش وفسی (شفایی و یوسفی، ۱۳۹۹) و گویش آمُرهای (امینی و راسخ مهند، ۱۴۰۰).
اهمیت و ضرورت پژوهش حاضر در آن است که تاکنون بهجز چند اشارة کوتاه و فهرستوار و گهگاه با ارائة مثالهای اشتباه در برخی منابع یادشده، توصیف دقیق و فراگیری از وضعیت مطابقة جنس دستوری ابیانهای انجام نگرفته است. در ضمن، این گویش ازجمله گویشهای ایرانی است که بهدلایل مختلف (ازجمله کاهش جمعیت آن به عدهای سالمند) از چند دهة پیش در شرف نابودی و زوال کامل قرار گرفته است.
۳. روش
پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی، برای تعیین وضعیت مطابقة جنس دستوری و گسترة آن در دو سطح گروه اسمی و بند در گویش ابیانهای انجام گرفته است. دادهها تماماً بهصورت گفتگوی حضوری با چهار گویشور ابیانهای (شامل سه مرد باسواد، بزرگشدة ابیانه و ساکن تهران، ولی در رفتآمد مستمر با زادگاه خود و یک زن کمسوادِ ساکنِ ابیانه، همگی در ردة سنی ۵۵ تا ۸۰ سال) و با استفاده از پرسشنامهای شامل حدود سیصد عبارت و جمله گردآوری شده است. برخی از مثالها نیز برگرفته از مکالمات و داستانهایی هستند که نگارنده پیش از تحقیق حاضر برای تدوین کتابی بهمنظور توصیفِ جامعی از این گویش ثبت و ضبط کرده است. مثالهای گویشی ارائهشده در بخش بعدی با الفبای آوایی بینالمللی[31] واجنویسی شدهاند.
۴. یافتهها
ازآنجاکه ممکن است مطابقة جنس دستوری در سطح وسیعی از اجزای کلام رخ بدهد، پس گسترة مطابقة جنس دستوری، یعنی تعداد عناصر و وابستههایِ هدفی که ازحیثِ جنس با هسته مطابقه میکنند، مهم تلقی میشود (Corbett, 1991: 106-115; Matasović, 2004: 203-206). در این بخش این عناصر در دو سطح گروه اسمی و بند بررسی شدهاند.[32]
4ـ1. مطابقه در سطح گروه اسمی
مجموع وابستههایی که در گروه اسمی با هستة اسمی مطابقه نشان میدهند هشت مورد هستند. برخی از این وابستهها قبل و برخی پساز هستة اسمی واقع میشوند.
4ـ1ـ1. مطابقة عددِ (صفت شمارشی) «یک»
بر اساس تحقیقات انجامگرفته، گرایشی فراگیر دیده میشود مبنیبر اینکه اعداد اصلیِ کوچکتر رفتاری مانند صفات دارند و معمولاً با هستة اسمی مطابقه میکنند و برعکس، اعداد بزرگتر رفتاری مانند اسمها دارند و با هستة اسمی هیچ مطابقهای نشان نمیدهند (Corbett, 1991: 135). برای نمونه، در هندواروپایی آغازین فقط اعداد 1 تا 4 چنین وضعیتی داشتهاند (Matasović, 2004: 204). در ابیانهای از میان اعداد اصلی، فقط عدد «یک» (که نشانة نکره هم هست)، با هستة اسمی پس از خود مطابقه میکند و بهلحاظ جنس دارای دو صورت متفاوت است: تکواژ /ʔe/ برای مذکر و تکواژ /ja/ برای مؤنث[33]، مانند مثالهای جدول (1):
جدول 1. مطابقة عدد «یک» با اسم
اسمهای مؤنث
|
اسمهای مذکر
|
یک پیرزن
|
ja pirɑzan
|
یک پیرمرد
|
ʔe pirɑmerd
|
یک دختر (فرزند مؤنث)
|
ja døta[34]
|
یک پسر (فرزند ذکور)
|
ʔe pyr
|
یک دختر
|
ja døte
|
یک پسر
|
ʔe pyrɑ
|
یک اسب
|
ja ʔasb
|
یک خر
|
ʔe χar
|
یک مسجد
|
ja mɑzɡe
|
یک خانه
|
ʔe kajɑ
|
یک شپش
|
ja ʔeʃbeʃ
|
یک رتیل
|
ʔe bøhl
|
عدد «یک» درصورت حذف و نبودِ اسمِ معدود، همچنان از لحاظ جنس دستوری با اسم معدودِ خود مطابقه میکند و به دو شکل متفاوت ذکرشده ظاهر میشود. دو جملة (2) و (3) نشانگر این موضوع هستند[35]:
va-kɑ
|
mɑk
|
ʔe꞊m
|
dɑrd-a
|
ʧaqu-[ʔ]a꞊m
|
sa
|
2)
|
کرد ـ پیشوند
|
گُم
|
عامل=یک (ذ)
|
ج ـ داشت
|
عامل=ج ـ چاقو (ذ)
|
سه
|
|
سه چاقو داشتم. یکی را گُم کردم.
|
|
|
|
|
bø-[j]a
|
syr
|
ja꞊j
|
dɑrd-a
|
sɔv-a꞊j
|
sa
|
3)
|
ؤ ـ بود
|
سرخ
|
عامل=یک (ؤ)
|
ج ـ داشت
|
عامل=ج ـ سیب (ؤ)
|
سه
|
|
سه سیب داشت. یکیاش سرخ بود.
|
|
|
|
|
همانگونه که از دو مثال (2) و (3) مشخص است، بقیة اعداد اصلی تمایز جنس را نشان نمیدهند و برای هر دو جنس صورت یکسانی دارند. گفتنی است که پیبستِ /꞊e/ که معادل یایِ نکره در فارسی است، برای هر دو جنس صورت ثابتی دارد، مانندِ مثالهای (4) و (5):
یک کاری
|
|
|
|
kɔr꞊e
|
e
|
4)
|
|
|
|
|
نکرهساز=کار (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
یک اسبی
|
|
|
|
ʔasb꞊e
|
ja
|
5)
|
|
|
|
|
نکرهساز=اسب (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
نکتة قابلتوجه این که یکی از رایجترین نشانگرهای جنس مؤنث در زبانها وگویشهای ایرانی نو، مانند پشتو، تاتی، کردی و همچنین ابیانهای، پسوند بیتکیة -a است. برایناساس، میتوان صورت مؤنث عددِ «یک» در ابیانهای را حاصل اضافهشدن پسوند بیتکیة یادشده به صورت مذکر این عدد محسوب و آن را اینگونه بازسازی کرد:
«یک» (مؤنث)
|
|
|
|
*e-a > *ia > ja
|
6)
|
4ـ1ـ2. مطابقة نشانة معرفه
کوربت (1991: 139) بهنقل از گرینبرگ[36] (1978: 75-78) عنوان میکند که حروف تعریفِ معرفهای که در برخی زبانهای جهان (ازجمله زبانهای رومیایی[37]) دیده میشوند بعدها در اثر تحول ضمایر اشاره (که از رایجترین عناصر مطابقه هستند) در آن زبانها پدید آمدهاند و بههمیندلیل، معمولاً با هستة اسمی مطابقه میکنند. در ابیانهای نشانة معرفه مانند آنچه در فارسی گفتاری دیده میشود، بهصورت پسوند ظاهر میگردد و از لحاظ جنس دو صورتِ جداگانه دارد: تکواژ /-ɑ/ (مذکر) و تکواژ /-e/ (مؤنث):
شُتره (معرفه)
|
|
ʔøʃtør-ɑ
|
7)
|
|
|
مع.ذ ـ شتر
|
|
اسبه (معرفه)
|
|
ʔasb-e
|
8)
|
|
|
مع.ؤ ـ اسب
|
|
|
|
|
|
|
استفاده از نشانگر معرفه پس از اسم خاص مردان و زنان رایج است، مانند مثالهای ذکرشده در جدول (2):
جدول ۲. نشانة معرفه با اسمهای خاص مردان و زنان
اسمهای خاص زنان
|
اسمهای خاص مردان
|
کوکب
|
kɑvkab-e
|
علیاکبر
|
ʔalikbar-ɑ
|
صنعت
|
sønʔat-e
|
ابراهیم
|
ʔøvrɔhim-ɑ
|
گوهر
|
ɡɑvhar-e
|
اسماعیل
|
ʔesmaʔel-ɑ
|
(اُمِ) کلثوم
|
(ʔømmɑ)kørsun-e
|
ابوالقاسم
|
bølbøl-ɑ
|
مثالهای زیر کاربرد این گونه اسمهای خاص را در جمله نشان میدهند:
من را میشناسی؟ من بهرامام
|
bɑhrɔm-ɑ꞊ʔɔn
|
ʔaz
|
ʔinɔs-e?
|
|
man
|
9)
|
|
|
|
۱شم = مع.ذ ـ بهرام
|
من (فا)
|
۲شم ـ شناس
|
من (غفا)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
کلثوم چای میریزد.
|
|
|
dar-e-reʤ-e
|
ʧɔji
|
kørsun-e
|
10)
|
|
|
|
|
|
۳شم ـ ریز ـ نمود ناقص ـ پیشوند
|
چای (ذ)
|
مع.ؤ ـ کلثوم
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
4ـ1ـ3. مطابقة ضمیر اشاره
ضمیرهای اشاره نیز مانندِ حروف تعریف معرفه (که در 4ـ1ـ2 به آن اشاره شد) از رایجترین عناصر مطابقه محسوب میشوند (Corbett, 1991: 106, 139). ضمایر اشارة ابیانهای که در نقش صفت اشاره هم کاربرد دارند در جدول (3) معرفی شدهاند.
جدول ۳. ضمایر اشارة ابیانهای
ضمیر اشارة دور
|
ضمیر اشارة نزدیک
|
آن (مذکر)
|
nun
|
این (مذکر)
|
nen
|
آن (مؤنث)
|
nuna
|
این (مؤنث)
|
nena
|
آنها (مذکر و مؤنث)
|
numa
|
اینها (مذکر و مؤنث)
|
nema / nøma
|
|
|
|
|
|
از میان ضمایر اشارة جدول شمارة (3)، فقط ضمایر اشارة مفردِ «این» و «آن» با اسمِ همراهشان ازنظر جنس مطابقه میکنند، مانند:
این/آن مَرد
|
merɑ
|
nen / nun
|
a.
|
11)
|
|
مرد (ذ)
|
آن (ذ) / این (ذ)
|
|
|
این/آن زن
|
zane
|
nen-a / nun-a
|
b.
|
|
|
زن (ؤ)
|
ؤ ـ آن / ؤ ـ این
|
|
|
این/آن بزغاله
|
vahi
|
nen / nun
|
a.
|
12)
|
|
بزغاله (ذ)
|
آن (ذ) / این (ذ)
|
|
|
این/آن گاو
|
ɡɔ
|
nen-a / nun-a
|
b.
|
|
|
گاو (ؤ)
|
ؤـ آن / ؤ ـ این
|
|
|
این/آن هاون
|
jennɑ
|
nen / nun
|
a.
|
13)
|
|
هاون (ذ)
|
آن (ذ) / این (ذ)
|
|
|
این/آن دیگ
|
ɢɑzɢun-a
|
nen-a / nun-a
|
b.
|
|
|
ؤ ـ دیگ (ؤ)
|
ؤ ـ آن / ؤ ـ این
|
|
|
از آنجا که در مواردی گویشوران مطابقة مذکور را رعایت نمیکردند، بهنظر میرسد این مطابقه در حال از بین رفتن است. نکتة مهم آنکه در صورتهای جمع، مطابقة صفت اشاره با هستة اسمی دیگر نه ازلحاظ جنس، بلکه فقط ازلحاظ شمار رخ میدهد:
این/آن مَردها
|
merd-a
|
nema / numa
|
a.
|
14)
|
|
ج ـ مَرد (ذ)
|
آنها / اینها
|
|
|
این/آن زنها
|
zan-a
|
nema / numa
|
b.
|
|
|
ج ـ زن (ؤ)
|
آنها / اینها
|
|
|
این/آن بزغالهها
|
vahi-[j]a
|
nema / numa
|
a.
|
15)
|
|
ج ـ بزغاله (ذ)
|
آنها / اینها
|
|
|
این/آن گاوها
|
ɡɔ-[ʔ]a
|
nema / numa
|
b.
|
|
|
ج ـ گاو (ؤ)
|
آنها / اینها
|
|
|
یادآور میشود که صورت مفرد و جمع اسمهای مؤنثِ مختومبه واکة بیتکیة -a یکسان است و تمایزِ شمار در این موارد فقط بهواسطة ضمیرِ اشاره (یا صفت بیانی و فعل) نشان داده میشود. بهعبارتدیگر، نشانة مؤنث و نشانة جمع یکسان و یکشکل هستند. محققان قبلی مانند لُکوک (1974; 2002) و یارشاطر (1983) بهاشتباه نشانة تأنیث را واکة بیتکیة -a و نشانة جمع را واکة تکیهدارِ -a پنداشتهاند، درصورتیکه هر دو صورت کاملاً یکسان و فاقد تکیهاند. بر اساس مثالهای ذکرشده در (16)، تکیه در هر دو صورت مؤنث و جمع بر روی واژۀ sɑrd «نردبان» واقع شده است:
این/آن نردبان
|
ˈsɑrd-a
|
nen(-a) / nun(-a)
|
a.
|
16)
|
|
ؤ ـ نردبان (ؤ)
|
(ؤ ـ) آن / (ؤ ـ ) این
|
|
|
این/آن نردبانها
|
ˈsɑrd-a
|
nema / numa
|
b.
|
|
|
ج ـ نردبان (ؤ)
|
آنها / اینها
|
|
|
در صورتِ جمع اسمهای مذکرِ مختومبه واکة -ɑ نیز، بهجای اضافهشدن نشانة جمع، واکة پایانی به واکة -e تغییر مییابد:
این/آن مدرسه
|
|
mɑdrɑs-ɑ
|
nen / nun
|
a.
|
17)
|
|
|
ذ ـ مدرسه
|
آن / این
|
|
|
این/آن مدرسهها
|
|
mɑdrɑs-e
|
nema / numa
|
b.
|
|
|
|
ج ـ مدرسه
|
آنها / اینها
|
|
|
این/آن سگ
|
|
kuj-ɑ
|
nen / nun
|
a.
|
18)
|
|
|
ذ ـ سگ
|
آن / این
|
|
|
این/آن سگها
|
|
kuj-e
|
nema / numa
|
b.
|
|
|
|
ج ـ سگ
|
آنها / اینها
|
|
|
4ـ1ـ4. مطابقة صفت بیانی
صفات بیانی نسبتبه دیگر عناصر ِگروهِ اسمی بیشترین امکانِ مطابقه با هستة اسمی را دارند. در گویش ابیانهای، صفات بیانی همواره پساز موصوف قرار میگیرند و با موصوفِ مفرد از لحاظ جنس دستوری مطابقه میکنند. در این موارد، نشانة مؤنثساز -a که فاقد تکیه است و قبلاً نیز (در بخش 4ـ1ـ1) به آن اشاره شد، به انتهای صفت بیانی وصل میشود[38]، مانند:
یک گرمابة بزرگ
|
|
ɡørd
|
ɡɑrmɔvɑ
|
ʔe
|
a.
|
19)
|
|
|
بزرگ
|
گرمابه (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
|
یک مسجدِ بزرگ
|
|
ɡørd-a
|
mɑzɡe
|
ja
|
b.
|
|
|
|
ؤ ـ بزرگ
|
مسجد (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
یک پسرِ پابرهنه
|
|
pɔχaravɔ
|
pyrɑ
|
ʔe
|
a.
|
20)
|
|
|
پابرهنه
|
پسر (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
|
یک دخترِ پابرهنه
|
|
pɔχaravɔ-[ʔ]a
|
døte
|
ja
|
b.
|
|
|
|
ؤ ـ پابرهنه
|
دختر (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
یک مردِ لوچ
|
|
luʧ
|
merɑ
|
ʔe
|
a.
|
21)
|
|
|
لوچ
|
مرد (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
|
یک زنِ لوچ
|
|
luʧʧ-a
|
zane
|
ja
|
b.
|
|
|
|
ؤ ـ لوچ
|
زن (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
یک پسر ابیانهای
|
|
vijunʤ
|
pyrɑ
|
ʔe
|
a.
|
22)
|
|
|
ابیانهای
|
پسر (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
|
یک دختر ابیانهای
|
vijunʤ-a
|
døte
|
ja
|
b.
|
|
|
|
ؤ ـ ابیانهای
|
دختر (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
یک بخاریِ برقی
|
|
bɑrɢi
|
bɔχɔri
|
ʔe
|
a.
|
23)
|
|
|
برقی
|
بخاری (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
|
یک چراغِ برقی (= فانوس)
|
bɑrɢi-[j]a
|
ʧørɔ
|
ja
|
b.
|
|
|
|
ؤ ـ برقی
|
چراغ (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
در آن دسته از اسمهای مؤنث که خود مختومبه واکة بیتکیة /a/ هستند، با وصلشدن نشانة مؤنثساز به صفت بیانی، موصوف و صفتِ مؤنث نشانگر واحدی خواهند داشت که این موردی از رخداد مطابقة تجانسیِ مورداشارة کوربت (1991: 117) است:
شبِ تاریک
|
|
tɔrik-a
|
|
ʃav-a
|
24)
|
|
|
ؤ ـ تاریک
|
|
ؤ ـ شب
|
|
سالِ نو
|
|
nuɢ-a
|
|
sɔl-a
|
25)
|
|
|
ؤ ـ نو
|
|
ؤ ـ سال
|
|
دیزیِ گلی
|
|
ɡeli-[j]a
|
|
dez-a
|
26)
|
|
|
ؤ ـ گِلی
|
|
ؤ ـ دیزی
|
|
آسیابِ آبی
|
|
ʔɔvi-[j]a
|
|
ʔɔr-a
|
27)
|
|
|
ؤ ـ آبی
|
|
ؤ ـ آسیاب
|
|
شایان ذکر است که آن دسته از صفات بیانی که مختومبه واکة /ɑ/ (در فارسی معاصر مختوم به واکة /e/) هستند، در صورت مؤنثِ خود، استثنائاً بهجای اضافهشدن پسوند بیتکیة /-a/، واکة پایانیشان به /e/ تغییر مییابد. برخی از این صفات در جدول (4) آمدهاند:
جدول ۴. صفات بیانی مختومبه واکههای /ɑ/ (مذکر) و /e/ (مؤنث) در ابیانهای
فارسی
|
صفت مؤنث
|
صفت مذکر
|
فارسی
|
صفت مؤنث
|
صفت مذکر
|
دیوانه
|
divun-e
|
divun-ɑ
|
خسته
|
χɑss-e
|
χɑss-ɑ
|
شکسته
|
hemɑrd-e
|
hemɑrd-ɑ
|
تشنه
|
ten-e
|
ten-ɑ
|
تازه
|
tɔz-e
|
tɔz-ɑ
|
یکه (تنها)
|
jakk-e
|
jakk-ɑ
|
مثالهای زیر کاربرد اینگونه صفات بیانی را با اسم موصوف نشان میدهند:
یک پسر دیوانه
|
ʔe pyrɑ divun-ɑ
|
a.
|
28)
|
یک دختر دیوانه
|
ja døte divun-e
|
b.
|
|
یک فرزند پسرِ تک
|
ʔe pyr jaɢunʤ-ɑ
|
a.
|
29)
|
یک فرزندِ دخترِ تک
|
ja døta jaɢunʤ-e
|
b.
|
|
یک مرد پرخاشگر
|
ʔe merɑ vɑdɡøhr-ɑ
|
a.
|
30)
|
یک زن پرخاشگر
|
ja zane vɑdɡøhr-e
|
b.
|
|
یک خروس زنده
|
ʔe χørus zij-ɑ
|
a.
|
31)
|
یک مرغ زنده
|
ja kɑrɡa zij-e
|
b.
|
|
این مطابقه در بیشتر ترکیباتی که در اثر تحول تبدیل به اسم مرکب شدهاند، مانند نمونههای زیر هم دیده میشود (کلمات مختومبه /-ɑ/ مذکر و کلمات مختومبه /-e/ مؤنثاند):
زنبورِ قرمز
|
døndɑ syr-ɑ
|
32)
|
مِری (لفظبهلفظ: رودة سُرخ)
|
lylalɔ syr-e
|
33)
|
آخندک (لفظبهلفظ: اسبِ چوبین)
|
ʔasb ʧuʔin-e
|
34)
|
جُلِ زیر منقلِ کُرسی (لفظبهلفظ: جُلِ تَهِ تنور گُستر)
|
ʤølɢɔvɑ tah-ker-ven-ɑ
|
35)
|
بهمانندِ آنچه دربارة صفات اشاره نیز گفته شد، مطابقة صفت بیانی با هستة اسمی در صورتهای جمع، دیگر نه ازلحاظ جنس، بلکه فقط ازلحاظ شمار رخ میدهد. مثال شمارة (36) که صورت جمع مثال (19) است، تأییدی بر این موضوع است که مطابقة جنس دستوریِ صفت بیانی با موصوفش فقط در شمار مفرد رخ میدهد و بنابراین، نظام مطابقة این گویش از نوع همگرا است:
گرمابههایِ بزرگ
|
ɡørd-a
|
ɡɑrmɔv-e
|
a.
|
36)
|
|
|
ج ـ بزرگ
|
ج ـ گرمابه (ذ)
|
|
|
مسجدهایِ بزرگ
|
ɡørd-a
|
mɑzɡe
|
b.
|
|
|
|
ج ـ بزرگ
|
مسجد (ؤ.ج)
|
|
|
4ـ1ـ5. مطابقة صفت تفضیلی
صفت تفضیلی مانندِ صفت بیانی پساز موصوف قرار گرفته و همانگونه که در مثال (37) نیز مشخص است، با موصوف مطابقه میکند. نشانة مطابقة مذکر و مؤنث مانند نشانة معرفه بهترتیب دو تکواژ /-ɑ/ و /-e/ هستند:
|
døktør꞊ɑ
|
ɡørd-tar-ɑ꞊j
|
pyr
|
a.
|
37)
|
|
است=دکتر
|
۳شم=ذ ـ نشانة صفت تفضیلی ـ بزرگ
|
پسر
|
|
|
پسرِ بزرگترش دکتر است.
|
|
|
|
|
|
|
|
døktør꞊ɑ
|
ɡørd-tar-e꞊j
|
døta
|
b.
|
|
|
است=دکتر
|
۳شم=ؤ ـ نشانة صفت تفضیلی ـ بزرگ
|
دختر
|
|
|
دخترِ بزرگترش دکتر است.
|
|
|
|
|
|
|
4ـ1ـ6. مطابقة عدد ترتیبی
عدد ترتیبی نیز مانندِ صفت بیانی با قرارگرفتن پساز موصوف با آن مطابقه میکند.
|
ba-mɑrd
|
ʤi
|
døjjømin-ɑ꞊j
|
ʃy
|
a.
|
38)
|
|
مُرد ـ پیشفعل
|
هم
|
۳شم=ذ ـ دومین
|
شوهر
|
|
|
شوهرِ دومش هم مُرد.
|
|
|
|
|
|
|
|
ba-mɑrd-a
|
ʤi
|
døjjømin-e꞊j
|
zan
|
b.
|
|
|
ؤ ـ مُرد ـ پیشفعل
|
هم
|
۳شم=ؤ ـ دومین
|
زن
|
|
|
زنِ دومش هم مُرد.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
4ـ1ـ7. مطابقة کمینمایِ «بیشتر»
گرچه کوربت (1991) هیچ اشارهای به مطابقة کمینماها با اسم نکرده است، ولی از میان کمینماهای این گویش، تنها کلمة /veʃtarin/ «بیشتر» با اسم مطابقه نشان میدهد. نشانة دو جنس مذکر و مؤنث مانند نشانة معرفهساز دو تکواژ /-ɑ/ و /-e/ هستند. همانگونه که از مثالهای زیر مشخص است، کمینمایِ «بیشتر» چه پیشاز اسم قرار بگیرد و چه پس از اسم (در نقش بدل)، این مطابقه رخ میدهد:
|
møʔallem꞊anda
|
merd-a
|
nema
|
veʃtarin-ɑ
|
|
39)
|
|
هستند=معلم
|
ج ـ مرد
|
اینها
|
ذ ـ بیشتر
|
|
|
بیشترِ این مردها معلماند.
|
|
|
|
|
|
|
|
møʔallem꞊anda
|
veʃtarin-ɑ꞊ʃ
|
merd-a
|
nema
|
|
40)
|
|
هستند=معلم
|
۳شج=ذ ـ بیشتر
|
ج ـ مرد
|
اینها
|
|
|
این مردها بیشترشان معلماند.
|
|
|
|
|
|
|
|
møʔallem꞊anda
|
zan-a
|
nema
|
veʃtarin-e
|
|
41)
|
|
هستند=معلم
|
ج ـ زن
|
اینها
|
ؤ ـ بیشتر
|
|
|
بیشترِ این زنها معلماند.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
møʔallem꞊anda
|
veʃtarin-e꞊ʃ
|
zan-a
|
nema
|
|
42)
|
|
هستند=معلم
|
۳شج=ؤ ـ بیشتر
|
ج ـ زن
|
اینها
|
|
|
این زنها بیشترشان معلماند.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
این مطابقه درمورد دیگر کمینماها اتفاق نمیافتد، برای نمونه کمینمایِ /ʔepɔrɑ/ «پارهای، بعضی، برخی»[39]:
|
ba-ʃt-anda
|
ʔepɔrɑ꞊ʃ
|
merd-a
|
a.
|
43)
|
|
3شج ـ رَفت ـ پیشفعل
|
۳شج= ـ پارهای
|
ج ـ مَرد
|
|
|
مردها پارهایشان (بعضیشان) رفتند.
|
|
|
|
|
|
ba-ʃt-anda
|
ʔepɔrɑ꞊ʃ
|
zan-a
|
b.
|
|
|
3شج ـ رَفت ـ پیشفعل
|
۳شج= ـ پارهای
|
ج ـ زن
|
|
|
زنها پارهایشان (بعضیشان) رفتند.
|
|
|
|
|
4ـ1ـ8. مطابقة صفت پرسشی «کدام»
از میان صفتهای پرسشی، تنها صفت پرسشی /kømin/ «کدام» گاهی با اسم هسته مطابقه میکند. در این موارد، نشانههای معرفه که قبلاً معرفی شدند به آخر صفت پرسشی متصل میشوند. بهدلیل آنکه این مطابقه فقط توسط یکی از گویشوران، آن هم در معدود مواردی انجام گرفت، بهنظر میرسد این مورد از مطابقه از بین رفته باشد.
|
ba-ʃʃø?
|
pyrɑ
|
kømin(-ɑ)
|
a.
|
44)
|
|
رفت ـ پیشفعل
|
پسر.ذ
|
(ذـ) کدام
|
|
|
کدام پسر رفت؟
|
|
|
|
|
|
ba-ʃt-a?
|
døte
|
kømin(-e)
|
b.
|
|
|
ؤ ـ رفت ـ پیشفعل
|
دختر.ؤ
|
(ؤـ) کدام
|
|
|
کدام دختر رفت؟
|
|
|
|
|
dar꞊ɑ?
|
kyʧɑ
|
kømin(-ɑ)
|
kajɑ꞊ʃi
|
a.
|
45)
|
است=در
|
کوچه.ذ
|
(ذـ) کدام
|
3شج=خانه.ذ
|
|
|
خانهشان در کدام کوچه (ذ.) است؟
|
|
|
|
|
dar꞊ɑ?
|
χijɔbun
|
kømin(-e)
|
kajɑ꞊ʃi
|
b.
|
|
است=در
|
خیابان.ؤ
|
(ؤـ) کدام
|
3شج=خانه.ذ
|
|
|
خانهشان در کدام خیابان (ؤ.) است؟
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
4ـ2. مطابقه در سطح بند
عناصری که در سطح بند مطابقة جنس دستوری را نشان میدهند موارد زیرند:
4ـ2ـ1. مطابقة فعل «بودن» و «شدن» با نهاد (در زمانهای ماضی)
فعلِ «بودن» در هر سه نقشِ خود، یعنی بهعنوانِ فعل اصلی (در معنای «وجود داشتن»)، فعل ربطی و فعل کمکی، در صورت سوم شخص مفردِ زمانهای ماضی، ازلحاظ جنس دستوری با نهاد مطابقه میکند. همانطورکه از مثالهای بعدی مشخص است، دو صورتِ bøja و ꞊vda برای دلالت بر جنس مؤنثِ و صورتِ bø برای دلالت بر جنس مذکرِ ماضیِ سادة فعل «بودن» کاربرد دارند. تکواژگونههایِ bøja و ꞊vda که برای دلالت بر جنس مؤنث بهکار میروند و با اضافهشدن وندِ بیتکیة -a (رایجترین نشانگر جنس مؤنث) به تکواژ bø ساخته شدهاند، در بافت خاصی بهکار میروند: bøja پساز کلمات مختومبه همخوان و پیبستِ ꞊vda فقط پساز واژههای مختومبه واکه، مانند جملاتِ نمونة زیر:
یک بچه بود.
|
|
bø
|
vɑʧɑ
|
ʔe
|
a.
|
46)
|
|
|
بود
|
بچه (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
|
یک مار بود.
|
|
bø
|
mɔr
|
ʔe
|
b.
|
|
|
|
بود
|
مار (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
|
یک قالی بود.
|
|
bø
|
ɢɔly
|
ʔe
|
c.
|
|
|
|
بود
|
قالی (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
|
یک اسب بود.
|
|
bø-[j]a
|
ʔasb
|
ja
|
a.
|
47)
|
|
|
ؤ ـ بود
|
اسب (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
یک میش بود.
|
|
bø-[j]a
|
meʃ
|
ja
|
b.
|
|
|
|
ؤ ـ بود
|
میش (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
یک روباه بود.
|
|
|
lu꞊vd-a
|
ja
|
a.
|
48)
|
|
|
|
|
ؤ ـ بود=روباه (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
یک گربه بود.
|
|
|
|
mɑlyja꞊vd-a
|
ja
|
b.
|
|
|
|
|
|
ؤ ـ بود=گربه (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
در جملات زیر نیز که فعل «بودن» بهعنوان فعلی ربطیِ ماضی با مسند به کار رفته است، مطابقة صورت سوم شخص مفردِ این فعل با نهاد مشاهده میشود، ولی مسند مطابقه نمیکند:
شوهرش جوان بود.
|
ʃy꞊j ʤøvun bø
|
a.
|
49)
|
زنش جوان بود.
|
zan꞊i ʤøvun bø-[j]a
|
b.
|
|
پسرش دروغگو بود.
|
pyr꞊i døruvɔʤen bø
|
a.
|
50)
|
دخترش دروغگو بود.
|
døta꞊j døruvɔʤen bø-[j]a
|
b.
|
|
این خر سفید بود.
|
nen χar ʔesbej bø
|
a.
|
51)
|
این اسب سفید بود.
|
nen(-a) ʔasb ʔesbej bø-[j]a
|
b.
|
|
البته در معدود مثالهایی، ازجمله مثال (52) که اولین بیت از یک شعر کودکانه است و در آن مسند بعداز فعل ربطی آمده، مطابقه صورت گرفته است:
ɡuluʔin-a
|
ɡerd꞊ø
|
luʔin-a
|
lu꞊vd-a
|
ja
|
52)
|
ؤ ـ قُلُمبه
|
و (ربط)=گِرد
|
ؤ ـ روباهصفت
|
ؤ ـ بود=روباه (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
یک روباه بود روباهصفت، گِرد و قلمبه.
|
|
|
|
در مثالهای (53) تا (55) که بهترتیب صورت مضارع جملات (49) تا (51) هستند، مشاهده میشود که هیچ مطابقهای بین فعل ربطی (و همچنین مسند) با نهاد رخ نمیدهد.
شوهرش جوان است.
|
ʃy꞊j ʤøvun꞊ɑ
|
a.
|
53)
|
زنش جوان است.
|
zan꞊i ʤøvun꞊ɑ
|
b.
|
|
پسرش دروغگو است.
|
pyr꞊i døruvɔʤen꞊ɑ
|
a.
|
54)
|
دخترش دروغگو است.
|
døta꞊j døruvɔʤen꞊ɑ
|
b.
|
|
این خر سفید است.
|
nen χar ʔesbej꞊ɑ
|
a.
|
55)
|
این اسب سفید است.
|
nen(-a) ʔasb ʔesbej꞊ɑ
|
b.
|
|
چون دو ستاک حال و گذشتة فعلِ bøjan «بودن» در معنی «شدن» نیز به کار میرود، مطابقة مذکور در بالا دربارة فعل ربطیِ «شدن» نیز صادق است، مانند مثالهای زیر:
پسرت بزرگ شد.
|
pyr꞊ød ɡørd ba-bø
|
a.
|
56)
|
دخترت بزرگ شد.
|
døta꞊d ɡørd ba-vd-a
|
|
|
پسرت بزرگ شده بود.
|
pyr꞊ød ɡørd ba-vd-ɑ-bø
|
a.
|
57)
|
دخترت بزرگ شده بود.
|
døta꞊d ɡørd ba-vd-e-vd-a
|
|
|
4ـ2ـ2. مطابقة فعل اصلیِ «بودن» با نهاد (در زمان مضارع)
فعل «بودن» در معنی «وجود داشتن» فقط در سوم شخص مفردِ زمان مضارع اخباری، دو صورت متفاوتِ /hɑsi/ (برای مذکر) و /hɑsa/ (برای مؤنث) «هست» دارد. صورت دیگر این فعل، یعنی /hɑ/ «هست» که فاقد تمایز جنس است و گاه با فعل /꞊ɑ/ «است» نیز جایگزین میشود، فقط درصورتِ وجود قید مکان در جمله به کار میرود. مثالهای زیر بیانگر این مطلباند:
پدرت هست؟
|
pija꞊ji hɑsi?
|
a.
|
58)
|
مادرت هست؟
|
mɔja꞊ji hɑsa?
|
b.
|
|
کسی (در) خانه هست؟
|
ʔetan kajɑ va hɑ?
|
|
59)
|
پدرت (در) خانه است؟
|
pija꞊ji kajɑ va꞊ʔɑ?
|
a.
|
60)
|
مادرت (در) خانه است؟
|
mɔja꞊ji kajɑ va꞊ʔɑ?
|
b.
|
|
صورت منفی سه فعل مذکور بهترتیب /nɑsi/، /nɑsa/ و /nɑ/ «نیست» است:
پدرم نیست.
|
pija꞊mi nɑsi
|
a.
|
61)
|
مادرم نیست.
|
mɔja꞊mi nɑsa
|
b.
|
|
کسی (در) خانه نیست.
|
ʔetan kajɑ va nɑ
|
|
62)
|
پدرم (در) خانه نیست.
|
pija꞊mi kajɑ va nɑ
|
a.
|
63)
|
مادرم (در) خانه نیست.
|
mɔja꞊mi kajɑ va nɑ
|
b.
|
|
برخی از گویشوران (شاید بهقیاس با فارسی) با حذف سایشی چاکنایی از آغاز صورتهای فعلی مذکور، از صورتهای پیبستیِ مذکر و مؤنثِ ꞊ɑsi و ꞊ɑsa «است» بهجایِ صورتِ بدونِ تمایزِ جنس ꞊ɑ «است» استفاده میکنند، مانند:
مرتضی خوب است؟
|
mørtazɔ χyb꞊ɑsi?
|
a.
|
64)
|
خوب است. دستبوس است.
|
χyb꞊ɑ, dɑsbus꞊ɑsi
|
b.
|
|
مریم خوب است؟
|
mɑrjam χyb꞊ɑsa?
|
a.
|
65)
|
خوب است. دستبوس است.
|
χyb꞊ɑ, dɑsbus꞊ɑsa
|
b.
|
|
یارشاطر (1983; 1985) بهجای دو صورت hɑsi و hɑsa، صورتهای -a و -āsa را برای سوم شخص مفردِ مذکر و مؤنث ضبط کرده که با یافتههای این مقاله همخوانی ندارد. او همچنین، برای دوم شخص مفرد نیز دو صورتِ -a (مذکر) و -e (مؤنث) را ذکر کرده که با نتایج این مقاله متفاوت است. در واقع، در صورت دوم شخص مفرد هیچ تمایزی بین دو جنس وجود ندارد و تنها صورت /꞊e/ بهکار میرود:
مرتضی! تو خوشحالی؟
|
mørtazɔ! tø χɑʃɔl꞊e?
|
a.
|
66)
|
مریم! تو خوشحالی؟
|
mɑrjam! tø χɑʃɔl꞊e?
|
b.
|
|
4ـ2ـ3. مطابقة مسند با نهاد (مسندالیه)
همانگونهکه در بخش 4ـ2ـ1 (مثالهای (49) تا (51) و (53) تا (55)) گفته شد، صفت در نقش اِسنادی یا همان مسند، با نهاد یا مسندالیه مطابقه نمیکند. در این موارد صِرفاً فعل ربطی (صورت سوم شخص مفرد آن) و آن هم فقط در زمانهای ماضی، تمایز جنس مؤنث از مذکر را نشان میدهد، ولی استثنائاً آن صفات بیانی که صورت مذکرشان مختومبه واکة /ɑ/ و صورت مؤنثشان مختومبه واکة /e/ است، میتوانند بهصورت اختیاری با مسندالیه (در هر دو زمان مضارع و ماضی) مطابقه کنند و هر دو شکلِ دارایِ مطابقه و بدونِ مطابقه کاربرد دارند. مثالهای زیر این مطلب را تأکید میکنند:
|
|
|
|
ba-vd-ɑ
|
|
ʔɔvir-ɑ
|
χar
|
nen
|
a.
|
67)
|
|
|
صفت فعلیساز (ذ) ـ شد ـ پیشوند
|
ذ ـ آبستن
|
خر (ذ)
|
این
|
|
|
این خر آبستن شده.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ba-vd-e
|
|
ʔɔvir-e
|
ɡɔ
|
nen-a
|
b.
|
|
|
|
صفت فعلیساز (ؤ) ـ شد ـ پیشوند
|
ؤ ـ آبستن
|
گاو (ؤ)
|
ؤ ـ این
|
|
|
این گاو آبستن شده.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
divun-ɑ꞊ʔɑ
|
|
dɑde꞊ʃi
|
a.
|
68)
|
|
|
|
|
|
|
|
است=ذ ـ دیوانه
|
3شج=برادر (ذ)
|
|
|
برادرش/برادرشان دیوانه است.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
divun-e꞊ʔɑ / divun-ɑ꞊ʔɑ
|
|
dɔdɔ꞊ʃi
|
b.
|
|
|
|
|
|
|
است=ذ ـ دیوانه / است=ؤ ـ دیوانه
|
3شج=خواهر (ؤ)
|
|
|
خواهرش/خواهرشان دیوانه است.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
bø
|
divun-ɑ
|
|
dɑde꞊ʃi
|
a.
|
69)
|
|
|
|
|
|
|
|
بود
|
ذ ـ دیوانه
|
3شج=برادر (ذ)
|
|
|
برادرش/برادرشان دیوانه بود.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
divun-e꞊vd-a / divun-ɑ꞊vd-a
|
|
dɔdɔ꞊ʃi
|
b.
|
|
|
|
|
|
ؤ ـ بود=ذ ـ دیوانه / ؤ ـ بود=ؤ ـ دیوانه
|
3شج=خواهر (ؤ)
|
|
|
خواهرش/خواهرشان دیوانه بود.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
vyʤyʧʧ-ɑ꞊ʔɑ
|
|
mɔʃin
|
nen
|
a.
|
70)
|
|
|
|
|
|
|
است=ذ ـ کوچک
|
ماشین (ذ)
|
این
|
|
|
این ماشین کوچک است.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
vyʤyʧʧ-e꞊ʔɑ
|
mɔrinʤe
|
nen-a
|
b.
|
|
|
|
|
|
|
|
است=ؤ ـ کوچک
|
گنجشک (ؤ)
|
ؤ ـ این
|
|
|
این گنجشک کوچک است.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
4ـ2ـ4. مطابقة فعل لازم با فاعل
صورتِ سوم شخص مفردِ همة افعال لازم، فقط در ساختهای ماضی ازنظر جنس دستوری با فاعل مطابقه میکند. نشانگر مؤنث در ماضی ساده و ماضی استمراری، مانند آنچه در بخشهای دیگر (مانند 4ـ1ـ1) نیز نشان داده شد، پسوند بیتکیة /-a/ است که به پایان ستاک ماضی وصل میشود. مثالهای زیر برای نمونه ارائه شده است:
گرگ زایید.
|
|
|
|
|
|
|
ba-zɔ
|
|
vɑrɡ
|
a.
|
71)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
زایید ـ پیشفعل
|
|
گرگ (ذ)
|
|
|
اسب زایید.
|
|
|
|
|
|
|
ba-zɔ-[j]a
|
|
ʔasb
|
b.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ؤ ـ زایید ـ پیشفعل
|
|
اسب (ؤ)
|
|
|
خر چرید.
|
|
|
|
|
|
|
ba-ʧɑrd
|
|
χar
|
a.
|
72)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
چرید ـ پیشفعل
|
|
خر (ذ)
|
|
|
گاو چرید.
|
|
|
|
|
|
|
ba-ʧɑrd-a
|
|
ɡɔ
|
b.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ؤ ـ چرید ـ پیشفعل
|
|
گاو (ؤ)
|
|
|
بهرام میرفت.
|
|
|
|
|
|
|
|
ʔe-ʃʃø
|
bɑhrɔm-ɑ
|
a.
|
73)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
رفت ـ نمود ناقص
|
مع.ذ ـ بهرام
|
|
|
مریم میرفت.
|
|
|
|
|
|
|
|
ʔe-ʃt-a
|
mɑrjam-e
|
b.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ؤ ـ رفت ـ نمود ناقص
|
مع.ؤ ـ مریم
|
|
|
او (ذ) میآمد.
|
|
|
|
|
|
|
ʔet-ammɑ
|
|
nun
|
a.
|
74)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
آمد ـ نمود ناقص
|
|
او
|
|
|
او (ؤ) میآمد.
|
|
|
|
|
|
ʔet-amma-[j]a
|
|
nun-a
|
b.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
ؤ ـ آمد ـ نمود ناقص
|
|
ؤ ـ او
|
|
|
این در حالی است که در دیگر ساختهای ماضی که بهجایِ ستاک ماضی از صفت فعلی استفاده میشود، تمایز جنس بهمانند آنچه دربارة صفتهای بیانی گفته شد، در صفت فعلی و فعل کمکی نشان داده میشود (نشانة صفت فعلی برای مذکر و مؤنث، بهترتیب دو پسوند /-ɑ/ و /-e/ است)، مانند:
این پسرِ کوچک رفته (بود) باغ.
|
nen pyrɑ vyʤyʧʧ-ɑ ba-ʃt-ɑ(-bø) raz
|
a.
|
75)
|
این دخترِ کوچک رفته (بود) باغ.
|
nena døte vyʤyʧʧ-e ba-ʃt-e(-vd-a) raz
|
b.
|
|
در مثال (76) پسوند بیتکیة -a که در قسمتهای قبلی چندین بار بهعنوان رایجترین نشانگر مؤنثساز به آن اشاره شد، توانسته است علاوهبر اسم به دیگر اجزای جمله وصل شود که این مسأله مؤید وجود مطابقة تجانسی در ابیانهای هست:
kajɑ
|
ryja
|
b-amma-[j]a
|
ɡørd-a
|
kɑrɡ-a
|
ja (< *e-a)
|
76)
|
خانه(ذ)
|
تویِ
|
ؤ ـ آمد ـ پیشفعل
|
ؤ ـ بزرگ
|
ؤ ـ مُرغ
|
یک(ؤ)
|
|
یک مرغ بزرگ آمد تویِ خانه.
|
|
|
|
|
گفتنی است که در گویش طَرِهای رایج در روستای طَرِه در فاصلة سهکیلومتری ابیانه که به گویش ابیانهای شباهت بسیار زیادی دارد، مطابقة صورت سوم شخص در زمانهای مضارعِ همة افعال لازم و متعدی نیز رخ میدهد. مثالهای جدول (5) نشانگر این مطلب است:
جدول ۵. صورت سوم شخص مفرد مضارع ابیانهای و طرهای
فارسی
|
|
|
طَرهای
|
|
ابیانهای
|
او (ذ) میرود
|
nun ʔɑ-ʃ-e
|
nun ʔe-ʃ-e
|
او (ؤ) میرود
|
nuna ʔɑ-ʃ-e-[ʔ]a
|
nuna ʔe-ʃ-e
|
او (ذ) برود
|
nun ba-ʃ-e
|
nun ba-ʃ-e
|
او (ؤ) برود
|
nuna ba-ʃ-e-[ʔ]a
|
nuna ba-ʃ-e
|
4ـ2ـ5. مطابقة فعل با مفعول مستقیم (در زمانهای ماضی)
گویش ابیانهای بهمانند بیشتر گویشهای مرکزی دارای ساخت کُنایی است. ازاینرو، در زمانهای ماضی، فعل متعدی ازلحاظِ جنس و شمار با مفعول مستقیم مطابقه میکند. شایان ذکر است که در برخی افعال مرکبِ لازم نیز (مانند مثال c.79)، گهگاه همکرد یا همان فعل سبک، با اسمی که نقشِ جزء غیرفعلی فعل مرکب را دارد مطابقه میکند. نشانگر جنس مؤنث همان مواردی هستند که در توضیح فعلهای لازم گفته شد. مثالهای زیر این موضوع را روشن میکنند:
تُلُمب[40] (ذ) میزد.
|
ʃ꞊e-zɑ
|
tøløm
|
a.
|
77)
|
|
زد ـ نمود ناقص=عامل
|
تُلُمب (ذ)
|
|
|
مَشک (ؤ) میزد.
|
ʃ꞊e-za-[j]a
|
mɑʃke
|
b.
|
|
|
ؤ ـ زد ـ نمود ناقص=عامل
|
مشک (ؤ)
|
|
|
یک رتیل (ذ) پیدا کردم.
|
ba-jøʃt
|
bøhl꞊ɔm
|
ʔe
|
a.
|
78)
|
|
|
|
|
|
پیدا کرد ـ پیشفعل
|
عامل=رتیل (ذ)
|
یک (ذ)
|
|
|
یک شپش (ؤ) پیدا کردم.
|
ba-jøʃt-a
|
ʔeʃbeʃ꞊ɔm
|
ja
|
b.
|
|
|
ؤ ـ پیدا کرد ـ پیشفعل
|
عامل=شپش (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
چایِ (ذ) داغ خوردی.
|
va-χɑ (<*va-χɑrd)
|
dɔ꞊d
|
ʧɔji
|
a.
|
79)
|
|
خورد ـ پیشوند
|
عامل=داغ
|
چای (ذ)
|
|
|
آبِ (ؤ) داغ خوردی.
|
|
va-χɑrd-a
|
dɔ-[ʔ]a꞊d
|
ʔɔv
|
b.
|
|
|
ؤ ـ خورد ـ پیشوند
|
عامل=ؤ ـ داغ
|
آب (ؤ)
|
|
|
یک سیلی (ؤ) خوردی.
|
ba-χɑrd-a
|
kɑrrija꞊d
|
ja
|
c.
|
|
|
ؤ ـ خورد ـ پیشفعل
|
عامل=سیلی (ؤ)
|
یک (ؤ)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
۵. بحث و نتیجهگیری
زبانهای دارای جنس دستوری ازلحاظِ تعداد و نوع واژههایی که با اسم هسته مطابقه نشان میدهند با هم متفاوتاند. بررسی حاضر بیانگر آن بود که ابیانهای دارای مقولة جنس دستوری تقریباً فراگیری است که طبقههای واژگانیِ اسم، ضمیر، صفت و فعل را در بر میگیرد؛ بهگونهایکه آشکارا میتوان نشانگر(های) جنس دستوری را مشاهده کرد. از آنجاکه مطابقة جنس دستوری میتواند در سطوح مختلفی از اجزای کلام اتفاق بیافتد، جایگاههای مطابقة جنس، یعنی وابستههای هدفی که ازلحاظ جنس با هسته مطابقه میکنند، هم در سطح گروه اسمی و هم در سطح بند بررسی شد.
در سطح گروه اسمی، بیشتر وابستههای اسم مطابقه نشان میدهند. البته چون مطابقة دو مورد از این وابستهها، یعنی ضمیر اشاره و صفت پرسشیِ «کدام» ـ که هر دو قبل از هستة اسمی واقع میشوند ـ همواره رخ نمیدهد، به نظر میرسد که مطابقة وابستههای پیشین اسم در حال کمرنگشدن و نابودی است. در سطحِ بند نیز، افعالِ لازم (سوم شخص مفرد) با فاعل و افعالِ متعدی با مفعول خود ازلحاظ جنس مطابقه میکنند. گرچه کوربت (1991: 111) به پیروی از جهانی ۳۱ گرینبرگ اظهار میکند که از دید بینازبانی مطابقة جنسِ فعل با فاعل یا مفعولِ خود در مقایسه با مطابقة جنسِ صفت با هستة اسمی (موصوف) رواج کمتری دارد، ولی طبق آنچه در یافتهها مطرح شد، در ابیانهای از این نظر تفاوتی بین این دو نیست و هر دو مورد به یک اندازه رواج دارند. از آنجاکه در پیشینة زبانهای ایرانی باستان چنین مطابقهای در سطح بند، میان فعل با فاعل یا مفعول مشاهده نمیشود، بنابراین وجود مطابقة مذکور در این گویش را باید حاصل نوآوری و تحوّل زبانی دانست.
همچنین، حضور یک نشانة جنسنمایِ واحد، یعنی پسوندِ فاقدِ تکیة /-a/ را که علاوهبر اسمهای مؤنث، پس از عناصر مطابقة صفت و فعل نیز قرار میگیرد (مانند مثال 76)، میتوان شبیهبه شکلی از مطابقه دانست که کوربت (1991: 117) آن را مطابقتِ تجانسی نامیده است. نکتة پایانی آنکه چون مطابقة جنس دستوری در ابیانهای فقط محدود به شمار مفرد است و این تمایز اصلاً در صورتهای جمع مطرح نیست، میتوان گفت نظام جنس دستوری این گویش همگرا است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
سپاسگزاری
از همکاری صمیمانة گویشوران محترم بهخصوص آقایان بهرام زمانپورِ ابیانه و محمدحسین ابیانه تقدیر و تشکر میکنم.
[1]. Protagoras
[2]. Dionysius Thrax
[3]. Grimm, J.
[4]. Brugmann, K.
[5]. Meillet, A.
[6]. Indo-European languages
[7]. Corbett, G. G.
[8]. Matasović
[9]. areal
[10]. Caucasian
[11]. Dravidian
[12]. Armenian
[13]. Modern Indo-Iranian
[14]. Turkic
[15]. Sino-Tibetan
[16]. Uralic
[17]. Tungusic
[18]. agreement targets
[19]. alliterative concord
[20]. Swahili
[21]. convergent system
[22]. مثالهای آلمانی برگرفته از ولوپیلای (2012: 165-166) هستند.
[23]. overt
[24]. covert
[25]. default
[26]. the scope of gender agreement
- 7. روستای ابیانه در شمال غرب نطنز واقع است. ابیانه و گویش آن در محل بهترتیب /vijunɑ/ و /rɔssi/ نام دارند.
[28]. Lecoq, P.
[29]. Krahnke, K. J.
[30]. Yarshater, E.
[31]. International Phonetic Alphabet (IPA)
- در برخی منابع agreement «مطابقه» فقط برای مطابقه در سطح بند به کار رفته و برای مطابقه در سطح گروه اسمی از اصطلاح concord «مطابقت» استفاده شده است.
- عدد «یک» در شمارشِ پیدرپیِ اعدادِ اصلی بهصورت /jak/ تلفظ میشود.
- 3. واکة /a/ در جایگاه پایان واژه (بهجز واژة منحصربهفرد eˈra «آره») همواره فاقد تکیه است.
[35]. نشانههای اختصاری بهکاررفته در این بخش به این شرحاند: ذ (=مذکر)، ؤ (=مؤنث)، ج (=جمع)، مع (=معرفه)، فا (=حالت فاعلی)، غفا (=حالت غیرفاعلی)، 1شم (=اول شخص مفرد)، 2شم (=دوم شخص مفرد)، 3شم (=سوم شخص مفرد)، 3شج (=سوم شخص جمع). واجهای داخل قلاب میانجی هستند و برای همین توضیح ندارند.
[36]. Greenberg, J. H.
[37]. Romance
۱. مثالِ sǘra ɡö́la «گلِ سرخ» در پژوهش یارشاطر (1983) نادرست است، چون صفت بیانی همواره پساز موصوف میآید.
[39]. صورت اصلی ʔe pɔrɑ «یک پاره» است که اینجا یک تکواژ در نظر گرفته شده است.
[40]. مَشک بزرگ از پوست گاو