- 1. مقدمه
داروین[1] زیستشناس انگلیسی در سال 1872 برای نخستین بار مطالعه در زمینه تکامل احساسات را آغاز کرد. به باور وی، عواطف، پاسخهای سازگار[2] به شرایط محیطی هستند. بنابراین، احساس لذت و رنجش هر دو واکنشهای بارز عاطفی هستند که در رفتار تمامی پستانداران مصداق دارند Steiner et al., 2001)). از نظر شناختی نیز، رشد عاطفی فرایندی تدریجی است که در اثر آن، عواطف ساده مبنای شکلگیری عواطف پیچیده هستند. به عقیدۀ کووچش[3] (2000)، شادی، تعجب، غم، خشم، ترس و حسادت عواطف ساده و پایهای هستند (زورورز و همکاران، 1392: 53ـ54). بر اساس دیدگاه شناختی میتوان گفت که عواطف ثانویه[4] از ترکیب عواطف اولیه شکل گرفتهاند، مانند رنگهای ترکیبی که از ترکیب سه رنگ اصلی ایجاد میشوند (Plutchic, 1970). به نظر میآید که در نوزادان عواطف اولیه تا 12 ماهگی و عواطف ثانویه تا قبل از دو سالگی بروز میکنند (Stipek, 1983; Borke, 1971). کووچش (2010: 1) با طرح پرسشهایی از قبیل اینکه آیا استعاره و سایر سازوکارهای مجازی بر تفکر و شناخت افراد دربارۀ عواطف تأثیر میگذارند و آیا استعارهها میتوانند نوعی واقعیت عاطفی برای افراد ایجاد کنند، سعی دارد که توجه خواننده را به این موضوع جلب کند که مفهومسازی استعاری در حوزۀ عواطف، بر شناخت و دریافت افراد از مفاهیم عاطفی تأثیرگذار است.
یکی از موضوعهای مهم در مطالعۀ استعارۀ احساس بررسی این مسأله است که گویشوران زبان در بیان احساسات خود از چه حوزههای مبدأیی استفاده میکنند. رویکرد جدید به استعاره در حوزۀ زبانشناسی شناختی به کتاب استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم[5] اثر لیکاف و جانسون[6] (1980) برمیگردد که در تقابل با دیدگاه سنتی به استعاره ـ تلقی استعاره بهعنوان یک آرایۀ ادبی ـ بود. در مطالعات زبانشناسی شناختی، استعاره مجموعهای از فرایندهای ذهنی ـ زبانی است که ناشی از نگرش مفهومی و ذهنی در برخورد با اشیاء و محیط پیرامون است. به باور زبانشناسان شناختی، استعاره پدیدهای شناختی است و آنچه در زبان بروز مییابد، تنها نمود این پدیدۀ شناختی است. لیکاف (1993: 1-4) در مقالۀ نظریه معاصر استعاره این فرایند را الگوبرداری میانحوزهای در نظام مفهومی میداند که ضمن آن حوزۀ مقصد که انتزاعیتر است از حوزۀ مبدأ که عینیتر است، الگوبرداری میکند.
در بررسی مفهوم استعاری عشق، کووچش (1986: 62) یک استعارۀ مرکزی برای عشق تعریف میکند و بیان میدارد که برای مفهومسازیِ عشق انگارهای است که بر اساس آن عشق «یکیشدن دو بخش مکمل هم» است. کووچش برای مفاهیم احساسات و عواطف و مخصوصاً «احساسات پایهای»، مانند خشم، ترس، شادی، غم و عشق حوزههای عمومی مبدأ را با استناد به پژوهشهای خود و دیگر پژوهشگران معرفی میکند؛ هرچند او بر این باور است که این فهرست باتوجهبه پژوهشهای پیشرو میتواند دستخوش تغییر شود. استعارههای مفهومی رایجی که کووچش برای عشق تعریف میکند عبارتاند از: الف) عشق نوشیدنی است: تشنۀ عشقم؛ ب) عشق سفر است: راه پرپیچوخمی بود؛ ج) عشق اتحاد است: دو روحایم در یک بدن، جداییناپذیریم؛ د) عشق صمیمیت است: آنها خیلی صمیمی هستند و ه) عشق بند است: یک حلقۀ بسته بین آنها وجود دارد (Kövecses, 2002: 26-27). باتوجهبه اهمیت حواسِ افراد، بهویژه حس بینایی در کسب تجربیات و تأثیر نقص آن بر بازنمایی متفاوت مهارتهای کسبشده در این افراد، شناخت این تفاوتها اطلاعات ارزشمندی را در مورد چگونگی تعامل ساختارهای عصبی در مهارتهای زبانی به ما میدهد. ازاینرو، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی و مقایسۀ مفاهیم استعاری عشق در گفتار روزمرۀ بزرگسالان بینا و نابینای دوزبانه کردی ـ فارسی است و در راستای دستیابی به این هدف، درصدد پاسخ به این پرسش هستیم که چه تفاوتی میان عملکرد بزرگسالان بینا و نابینای دوزبانۀ کردی ـ فارسی در درک استعارههای مفهومی عشق وجود دارد.
باتوجهبه محدودیت مطالعات زبانشناختی در زمینۀ گفتار افراد نابینا در زبانهای خارجی و نبود این قبیل مطالعات در گفتار دوزبانههای نابینای کردی ـ فارسی، یافتههای حاصل از این پژوهش تفاوتها و شباهتهای ذهنی و زبانیِ بازنمایی مفهوم استعاری عشق را در این افراد نشان میدهد. از این طریق میتوان به ساختارهای ذهنی این دو گروه پی برد و با شناخت نقاط ضعف افراد نابینا نسبت به بینایان، به برطرفکردن آنها پرداخت. ازاینرو، با برطرفشدن مشکلات زبانیِ این افراد تعامل آنها با اجتماع بیشتر خواهد شد و بسیاری از مشکلات جسمی، مادی و ... آنها برطرف خواهد شد.
- پیشینه پژوهش
بررسی پژوهشهای انجامشده در زمینۀ استعارههای مفهومی عشق نشان داد که این مفهوم بیشتر در آثار ادبی بررسی شده و بررسی اینگونه استعارهها در زبان روزمره، یکی از نوآوریهای پژوهش حاضر است. در ادامه، بهاختصار به برخی از پژوهشهای صورتگرفته توسط پژوهشگران ایرانی اشاره میشود.
هاشمی و قوام (1392) مفهوم عشق را بر اساس بازیابی عناصر واژگانی در قلمروهای حسی این مفهوم در رسالة سوانح العشّاق خواجه احمد غزّالی بررسی کردند. هدف آنها مشخصکردن شبکههای استعاری و دستیابی به استعارههای کانونی و اصلی این مفهوم و رسیدن به دیدگاه نویسنده دربارة عشق بوده است. پژوهشگران با بررسی مفهوم عشق از دیدگاه استعارة شناختی در متون خواجه احمد غزالی نشان دادهاند که دیدگاه وی به عشق عاشقانه نیست، بلکه زاهدانه و عابدانه است. زرقانی و همکاران (1392) در مقالهای با عنوان تحلیل شناختی استعارههای عشق در غزلیات سنائی به بررسی اینگونه استعارات پرداختند. تحلیل دادهها نشان داد که بررسی شگردهای بلاغی سنائی در ساختن استعارهها، بهویژه استعارههای شناختی، باعث میشود که استعارههای مفهومی عشق در این اشعار از جنبهای دیگر به تصویر کشیده شوند. همچنین، با این تغییر زاویۀ دید میتوان به نتایجی گوناگون و حتی ناهمگون دست یافت. قوام و اسپرغم (1394) نیز، استعارههای «عشق» را بهعنوان یکی از مفاهیم بنیادی زندگی بشر در دوبیتیهای عامیانۀ منطقۀ خراسان بر اساس نظریۀ استعارۀ شناختی مورد بررسی قرار دادند. بررسی دادهها نشان داد که این استعارهها و مصداقهای آنها، تأثیر فرهنگ، اقلیم و ایدئولوژی شعرا بر نوع استعارهها را آشکار میکنند. همچنین، نتایج تحلیل دادهها سلسلهمراتب استعاری و نظام حاکم بر این استعارهها را مشخص میکند. همچنین، ناصرو و کوهنورد (1395) در پژوهش خود با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی در پی دستیابی به الگویی شناختی از مفهومسازی غم و عشق در این اشعار هستند تا از این طریق بتوانند به ویژگیهای زبانی و فرهنگی شاعر دست یابند و ارتباط استعاره با نظام فکری و اندیشگانی شهریار را نشان دهند. پربسامدترین حوزههای مشترک در موضوعات غم و عشق عبارت بودند از «اشیاء»، «انسان»، «مکان» و «خوراک». پورابراهیم و همکاران (1396) استعارههای مفهومی عشق در زبان شعر و زبان روزمره را بهصورت تطبیقی مورد بررسی قرار دادند. یافتههای این پژوهش نشان داد که استفاده از این سازوکارها بههمراه تصویرهای استعاری و جاندارپنداری، از جمله عوامل تأثیرگذار در ایجاد تفاوت میان مفهومسازیهای شعری و غیرشعری عشق در زبان فارسی به شمار میرود. ماندعلی و همکاران (1396) بهمنظور تحلیل و بررسی استعارۀ مفهومی عشق در شعر ابن فارض و سلطان با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و در چارچوب رویکرد تطبیقی مکتب امریکایی، حوزههای مفهومی مشترک و متفاوت در شعر این دو شاعر را مورد بررسی تطبیقی قرار دادند. پس از تحلیل دادهها مشخص شد که دین، شراب، آتش، سفر، پادشاه و دریا حوزههای مشترک برای مفهومسازی عشق در شعر ابن فارض و سلطان ولد هستند.
ابراهیمی و همکاران (1397) به بررسی استعارههای مفهومی حوزه عشق در آینه ضربالمثلهای سه زبان فارسی، انگلیسی و ترکی پرداختند. نتایج مطالعۀ آنها نشان داد که نگاشتهای عشق، بلا، درد، رنج و بیماری پربسامدترین نگاشتها در زبان فارسی بودند و «عشق روشنایی است» پربسامدترین نگاشت در دو زبان انگلیسی و ترکی بود. در مجموع، بهترتیب «انسان/ بدن انسان» در زبان فارسی، «روشنایی و تاریکی» در زبان انگلیسی و «انسان/ بدن انسان» در زبان ترکی پربسامدترین حوزههای مبدأ برای مفهومسازی عشق بودند. سبزعلیپور و رستمی جوریابی (1397) به بازخوانی و انعکاس استعارههای عشق در قالب واژگان جنگ، در دو اثر ادبی (غزلیات) عطار و عراقی پرداختند. یافتههای پژوهش آنها بر بهکارگیری گسترۀ واژگانی حوزۀ جنگ و انطباق و وامدهی آن به حوزۀ عشق دلالت داشت. عباسی (1397) در پژوهشی به تفاوت استعاره در دیدگاههای ادبی و شناختی پرداخت و به بسامد بالای استعارههای عواطف، بهویژه استعارۀ عشق، در متون ادبی اشاره کرد. از جمله دستاوردهای پژوهشِ وی آن بود که عطار در تذکرهالاولیاء برای مفهومسازی عشق از مفاهیم عینی، حوزههای ملموس مکانها، جانداران و برخی مفاهیم ذهنی برای حوزه مبدأ استفاده کرده است. همچنین، وی در بررسیهای خود مشاهده کرد که استعارههای شیءبنیاد و استعارههای ساختاربنیاد بهترتیب بیشترین بسامد را از میان 166 استعارۀ استخراجشده داشتند و در مجموع، 43 درصد از کل استعارههای بهکاررفته را تشکیل میدادند.
هدفِ عبیدی و رومیانی (1398) از بررسی استعارۀ مفهومی عشق در آثار نظامی شناسایی استعارههای کانونی و اصلی عشق در مثنوی و کشف دیدگاه نظامی در مورد عشق است. پژوهشگران با بررسی این استعارهها به این نتیجه رسیدند که از نظر نظامی سوزندگی، مستکنندگی و ذیشعوربودن عشق بیشتر از سایر جنبههای آن برجسته است. همچنین، از نظر وی، عاشق بیمار، دنبالهرو و نیازمند معشوق است، درحالیکه اقتدار برای معشوق است. نتایج پژوهش صمیمیفر و همکاران (1400) نشان داد که نگاشتِ «عشق، غم است» با بسامد 123 و نگاشتِ «عشق، فریب است» با بسامد 16 بهترتیب بیشترین و کمترین بسامد را در خسرو و شیرین داشتند.
فونگ و آنه[7] (2016) تغییرات فرهنگی در استعارههای مفهومی عشق را در دو زبان انگلیسی و ویتنامی با استفاده از 872 استعاره مفهومی بهکاربرده شده پیرامون عشق در مجلات، روزنامهها، رمانها و مصاحبههای روزانه از رادیو و تلویزیون بررسی کردند. رندیک[8] (2022) به بررسی مقابلهای استعارههای مفهومی عشق در دو زبان انگلیسی و کرواتی پرداخت. یافتههای مطالعۀ وی نشان داد که اگرچه گویشوران این دو زبان از منظر فرهنگ و محیط زندگی تفاوت داشتند، اما هر دو گروه، استعارههای مفهومی «عشق سفر است» و «عشق جنگ است» را در این دو زبان بهکار بردند. لازم به ذکر است که این تفاوت فرهنگی و محیطی باعث شده بود که آنها از ابزارهای متفاوتی برای استعارههای مفهومی یکسان استفاده کنند. برای مثال، هر دو زبان رابطۀ عاشقانه را در قالب وسیلۀ نقلیه نشان میدادند؛ در زبان انگلیسی از کشتی استفاده میشد و در زبان کرواتی، افزونبر کشتی از واگن هم استفاده میشد. الخزاله و الذوبی[9] (2022) به بررسی مقابلهای استعارههای مفهومی عشق در شعرهای انگلیسی و عربی پرداختند. پژوهشگران بهصورت تصادفی 200 شعر را انتخاب کردند و آنها را بهصورت کمی و کیفی تجزیه و تحلیل کردند. نتایج بررسی آنها نشان داد که هر دو زبان از استعارههای مفهومی عشق در اشعارخود بهره میبرند. بهطورکلی، 19 مضمون عاشقانه در این اشعار مشاهده شد که از این میان مفاهیم سفر، جادو، جنون و یکیشدن بیشترین کاربرد را داشتند. افزونبراین، ترانههای عربی بیشتر از مضامین سیال، آتش و مکان برای بازنمایی عشق بهره میبردند، درحالیکه ترانههای انگلیسی بیشتر از مضامین جادو، جنون، جنگ و بازی استفاده میکردند.
برخلاف پژوهشهای پیشین که به مقایسۀ استعارۀ مفهومی عشق در آثار ادبی یا در دو زبان متفاوت پرداختهاند؛ پژوهش حاضر با روشی متفاوت به مقایسۀ استعارۀ مفهومی عشق در گفتار افراد نابینا و افراد بینا پرداخته است. از این رهگذر میتوان تفاوت زبانی این دو گروه را نشان داد و تأثیر محرومیت از بینایی بر شکلگیری استعارهها را نشان دهد.
- مبانی نظری
چارچوب نظری استعارۀ مفهومی عشق در پژوهش پیشرو، چارچوب کووچش (2002) در کتاب استعاره: مقدمهای کاربردی[10] است. کووچش در تعریف استعاره از دیدگاه زبانشناسی شناختی میگوید که «استعاره عبارت است از درک یک حوزۀ مفهومی در قالب حوزۀ مفهومی دیگر»، مانند زندگی بهمثابه سفر، بحثوجدل بهمثابه جنگ، عشق بهمثابه سفر، نظریه بهمثابه ساختمان، فکر بهمثابه غذا، سازمان اجتماعی بهمثابه گیاه و بسیاری دیگر که همگی نمونههایی جاری در فکر و زبان ما هستند. یک راه ساده و کوتاه برای توصیف و ارائۀ چنین دیدگاهی به استعاره میتواند این باشد: حوزۀ مفهومی (الف) همان حوزۀ مفهومی (ب) است که به آن استعارۀ مفهومی گفته میشود. آنچه جرجانی درباره استعاره به دست میدهد، الگوی کارهای پس از او قرار میگیرد و کموبیش تا به امروز در مطالعات سنتی دیده میشود. بر اساس آرای جرجانی، استعاره نوعی جانشینی معنایی برحسب تشابه است و این دقیقترین تعریفی است که درباره این فرایند میتوان به دست داد. وی برای تعیین چندوچون این تشابه به این نکته اشاره دارد که جانشینی مشبهٌبه بهجای مشبه تنها بهدلیل وجود یک صفت مشترک صورت میپذیرد (ابودیب، 1370؛ بهنقل از صفوی، 1387: 266).
استعارۀ مفهومی از دو حوزۀ مفهومی تشکیل میشود که در آن یک حوزه بر اساس حوزۀ دیگر درک میشود. هر حوزۀ مفهومی، مجموعۀ منسجمی از تجربیات است. ازاینرو، مثلاً ما به پشتوانۀ مجموعه دانش منسجمی که دربارۀ سفر در اختیار داریم، برای درک مفهوم زندگی از آن بهره میبریم (Kövecses, 2002: 4). ضروری است که استعارۀ مفهومی را از عبارات زبانی استعاری بازشناسیم. عبارات زبانی استعاری، واژهها یا عبارتهایی هستند که خاستگاهشان، زبان یا اصطلاحات حوزۀ مفهومی عینیتر است (Kövecses, 2002: 4). این دو حوزه در استعارههای مفهومی نامهای خاصی دارند. آن حوزۀ مفهومی که ما از آن عبارات استعاری را استخراج میکنیم تا حوزۀ مفهومی دیگری را درک کنیم، حوزۀ مبدأ و آن حوزۀ مفهومی را که بر اساس حوزۀ مبدأ درک میشود، حوزۀ مقصد مینامیم (Kövecses, 2002: 4). بنابراین، زندگی، بحثوجدل، عشق، نظریه، فکر، سازمان اجتماعی و غیره حوزههای مقصد هستند، در حالیکه سفر، جنگ، ساختمان، غذا، گیاه و غیره حوزههای مبدأ تلقی میشوند. درواقع، حوزۀ مقصد حوزهای است که ما سعی میکنیم آن را بهواسطۀ کاربرد آن در حوزۀ مبدأ درک کنیم (Kövecses, 2002: 16). لیکاف و جانسون (1980) استعارههای مفهومی را برحسب ویژگیهای قلمرو مبدأ به استعارههای ساختاری[11]، جهتی[12] و هستیشناختی[13] تقسیم میکنند.
زبانشناسان شناختی بر این باورند که استعارهها علاوهبر صورت زبانی، مانند استعارههای موجود در نمادها، علائم، رنگها، تصویرها و هنرهای گوناگون صورت غیرزبانی نیز دارند؛ بهاینترتیب، فرد با مفهومسازی یک قلمرو ذهنی برحسب قلمرو ذهنی دیگر، مفاهیم انتزاعی، مانند زمان، حالتها، علیّت و هدف را بهصورت استعاری بیان میکند. درواقع، استعاره همان نگاشت بین قلمروهاست (Lakoff & Johnson, 1980:137). بر اساس انگارۀ کووچش (23: 2002)، اساسیترین استعارههای مفهومیِ عواطف خشم، ترس، شادی و غم هستند. سیزده حوزۀ مبدأ معرفیشده از سوی وی عبارتاند از: اعضای بدن، سلامتی و بیماری، حیوانات، گیاهان، ساختمان و بناها، ابزار و ماشینآلات، ورزش و بازی، پول و معاملات اقتصادی، آشپزی و غذا، گرما و سرما، تاریکی و روشنی، نیرو، حرکت و جهت. حوزههای مقصد متعارفی که کووچش به آنها اشاره میکند عبارتند از: احساس، امیال، اخلاق، تفکر، جامعه/ملت، سیاست، اقتصاد، روابط انسانی، ارتباط، زمان، زندگی و مرگ، مذهب، رخداد و فعالیتها. استعارهها از طریق نگاشتهای نظاممند میان این حوزههای مبدأ و مقصد شکل میگیرند. کووچش ( 91:2010) در تعریف نگاشت میآورد که رابطه در استعاره مفهومی، میان دو واحد یا دو مجموعه به شکل تناظر یکبهیک صورت میگیرد که به آن «نگاشت» یا «انطباق» میگویند. به عقیدۀ لیکاف (1993: 4)، نمونههایی مانند رابطۀ ما به آخر خط رسیده[14] و ازدواج ما به بنبست رسیده[15] نشان میدهند که تمام این ساختها از الگوی مفهومی «عشق سفر است» تبعیت میکنند که در آن عاشق متناظر است با مسافر، موانع و خطرات موجود در راه منطبقاند با موانعی که عاشق در راه رسیدن به معشوق با آنها مواجه میشود و رابطۀ عاشقانه با وسیلۀ سفر متناظر است. لیکاف مجموعۀ تناظرهای موجود میان دو طرفِ استعاره عشق سفر است[16] را «نگاشت» مینامد.
- روش پژوهش
بهمنظور سنجش چگونگی پردازش استعارههای مفهومیِ عواطفِ عشق از روش کیفی استفاده شد. دادههای پژوهش از طریق مصاحبه و استخراج دادهها از طریق ثبت گفتار گویشوران نابینا و گروه بینا (بهعنوان گروه کنترل) گردآوری شد. در پژوهش حاضر، وضعیت بینایی بهعنوان متغیر مستقل و نگاشت بهعنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شد. جامعۀ آماری این پژوهش شامل50 نفر بزرگسالِ دوزبانه کردی ـ فارسیزبان نابینا و همتایان بینای آنها در ردۀ سنی 18ـ70 سال که ساکن شهر ایلام و شهرستانهای اطراف آن بودند، میشد. از این تعداد، 25 نفر نابینای مادرزاد بهعنوان گروه آزمایش و 25 نفر همتای بینا بهعنوان گروه کنترل انتخاب شدند. دلیل تمرکز پژوهش حاضر بر افراد نابینای مادرزاد این است که درک این افراد از محیط اطراف بدون تجربۀ دیداری شکل میگیرد، در مقابل، اگر فرد در دوران کودکی و یا دورانی بعد از تولد نابینا شده باشد و تجربه دیدن را کسب کرده باشد، میتواند بر اساس تجربههای دیداری پیشین، سؤالات آزمونها را تحلیل کند و به آنها پاسخ دهد. ازاینرو، افراد نابینای غیرمادرزاد از پژوهش کنار گذاشته شدند. نابینایان مادرزاد بزرگسال از مرکز توانبخشی شمیم کوثر واقع در استان ایلام به آزمونگر معرفی شدند و پروندۀ پزشکی آنها در اختیار آزمونگر قرار گرفت. با مطالعۀ پروندههای پزشکی این افراد، کسانی را که واجدشرایط بودند (نابینایان مادرزاد با میزان تحصیلات بیسواد تا کارشناسی، دوزبانۀ کردی ـ فارسیزبان ساکن استان ایلام، محدوده سنی 18ـ70 سال، ، بهرۀ هوشی متوسط، راستدستی، تعلقداشتن به طبقۀ اجتماعی متوسط) انتخاب شدند. افراد بزرگسال بینا نیز افرادی با وضعیت بینایی طبیعی و همتای نابینایان بزرگسال بودند.
دادههای پژوهش در این آزمون به دو صورت گردآوری شدند؛ در مرحلۀ اول، در اتاقی ساکت، از هریک از آزمودنیهای گروههای آزمایش و کنترل سؤالاتی در مورد خاطراتشان در زمینه تجربه عشق در زندگیشان پرسیده شد تا از این طریق آنها بتوانند به خاطراتشان فکر کنند و این خاطرات برایشان تداعی شود. هدف از تعریف خاطرات توسط آزمودنیها این بود که از این طریق افراد در موقعیت وصال و فراق قرار گیرند و بتوانند بهدرستی آن حالت خود را در هنگام یادآوری خاطرات تلخوشیرین در قالب عبارات استعاری توصیف کنند. باید یادآور شد که سؤالات به زبان فارسی از آزمودنیها پرسیده شد و آنها به دو زبان فارسی و کردی به سؤالات پاسخ دادند. زمانیکه آزمودنیها عبارت استعاری را به کار نمیبردند، آزمونگر به آنها میگفت که در آن لحظه حسوحال آنها مانند چه چیزی بود و با طرح این قبیل سؤالات، سعی بر آن بود تا آزمودنیها به بیان عبارات استعاری ترغیب شوند. در برخی موارد که آزمودنیها به بیراهه میرفتند، با ارائۀ چندین نمونه عبارت استعاری راهنمایی میشدند. مدت زمان گفتگو با آزمودنیهای بینا حداکثر 30 دقیقه و با آزمودنیها نابینا حداکثر 45 دقیقه به طول انجامید. ازآنجاییکه برقراری ارتباط با افراد نابینا زمانبرتر بود، به آنها زمان بیشتری اختصاص داده شد.
در مرحلۀ دوم، فایلهایی صوتی با محتوای عشق برای آزمودنیها پخش شد تا مشخص گردد که آیا آنها متناسب با بافت ساختهشده و با استفاده از عبارات استعاری، احساسات خود را بهدرستی هنگام یادآوری رخدادهای تلخوشیرین نشان میدهند یا خیر. از جمله فایلهای صوتی مربوط به این حس میتوان به پخش صوتی صحنههایی از فیلمهای سام و نرگس، طلا، شنای پروانه، دوئت، تایتانیک، چند متر مکعب عشق و صداهایی شبیه عشق اشاره کرد. زمان تقریبی فایلهای مربوط به عشق 30 دقیقه بود. پس از اتمام پخش این فایلهای صوتی، از آزمودنیها خواسته شد که خود را در آن موقعیت تصور کنند. سپس، از آنها خواسته شد که حسی را که در این موقعیتها به آنها دست میدهد، به چیزی تشبیه کنند. هنگامیکه آزمودنیها به توصیف حالات خود در موقعیتهای عاشقشدن، وصال و جدایی میپرداختند، صدای آنها ضبط میشد. هدف از این کار آن بود که آزمودنیها در آن موقعیتها قرار گیرند تا بتوانند بهدرستی عبارات استعاری مربوط به لحظۀ رخداد آن موقعیتها را بیان کنند. هنگامیکه اجرای این آزمون به پایان رسید، آزمونگر، تمام صداهای ضبطشدۀ آزمودنیها را روی برگه پیاده کرد و عبارات استعاری مربوط به حس عشق را از میان گفتار آنها استخراج نمود. درنهایت، برای استعارههای مفهومی استخراجشده، نگاشتهای مربوط به هر یک از عواطف، بر اساس انگاره کووچش (2002) تعیین شدند.
در پژوهش حاضر، برای تحلیل دادهها از دو روش آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است. در آمار توصیفی، اطلاعات مرتبط با فراوانی و درصد عبارات استعاری ارائه شده است. همچنین، تحلیل استنباطی معنیداری[17] مقایسۀ فراوانیها با استفاده از آزمون خی ـ دو[18] انجام گرفت. تمامی تحلیلهای آماری در نرمافزار SPSS نسخه 22 انجام شد. افزونبراین، برای انجام این پژوهش، رضایت آزمودنیهای نابینا و گروههای کنترل بهشرط منتشر نکردن اطلاعات شخصی آنها کسب شد. به هر یک از افرادِ آزمودنی و حراست سازمان بهزیستی شهر ایلام اطمینانخاطر داده شد که از اطلاعات گردآوریشده از افراد تنها بهمنظور انجام پژوهشهای علمی استفاده خواهد شد.
- تجزیه و تحلیل دادهها
در این پژوهش فرض بر این بود که افراد نابینای مادرزاد بهدلیل محرومیت از حس بینایی، بهگونهای متفاوت از افراد بینا استعارههای مفهومی عشق را بازنمایی و پردازش میکنند. بهبیاندقیقتر، پیشبینی این فرضیه آن بود که افراد نابینا، برخلاف افراد بینا از واژههایی با منشأ دیداری در تولید استعاره استفاده نمیکنند و بهاینمنظور، از سایر حواس خود بهره میبرند. بهمنظور تحلیل دادهها در این بخش، هر یک از نگاشتها و عبارتهای استعاری مربوط به آنها بهصورت جداگانه برای دو گروه آزمودنی بینا و نابینا در قالب جدولهایی نشان داده شد؛ به این صورت که در یک ستون، نگاشتهای مربوط به قلمروهای مبدأ عشق و در ستون مقابل آن، تعدادی از عبارات استعاری مربوط به آن نگاشت آورده شد. برای نشاندادن تمایز میان نگاشتها و عبارات استعاری مربوطه در متن، نگاشتها درون گیومه و عبارات استعاری بهصورت ایتالیک نشان داده شدند.
5ـ1. استعارههای مفهومی عشق در گفتار آزمودنیهای بینا
تمامی نگاشتها و عبارتهای استعاری مرتبط با قلمرو مبدأ عشق در گفتار آزمودنیهای دوزبانۀ کردی ـ فارسیزبان بینا در جدول (1) ارائه شده است. بایستی خاطر نشان کرد که برای استخراج دادهها در مورد احساس افراد در لحظۀ عاشقشدن و دوری آنها از معشوق سؤالهایی پرسیده شد.
تعداد کل نگاشتهای مربوط به قلمروی مبدأ عشق در گفتار آزمودنیهای بینای این پژوهش 25 عدد بود که از این میان، نگاشتهای «عشق سبکی است»؛ «عشق شادی است»؛ «عشق روشنایی و نور است» و «عشق تغییر حالت بدن است»، بهترتیب با فراوانی 11، 9، 8 و 7 عبارت استعاری، بیشترین بسامد وقوع را داشتند. افزونبراین، نگاشتهای «عشق مکان زیباست»؛ «عشق نزدیکی و یکیشدن است»؛ «عشق اسارت و بند است»؛ «عشق آرامش است» و «عشق بار است» با فراوانی 2 عبارت استعاری کمترین بسامد وقوع را داشتند.
دادههای مندرج در جدول (1) نشان میدهند که افراد بینا تمام حواس خود را برای استعارهسازی در قلمرو مبدأ عشق به کار میگرفتند؛ برای مثال، میتوان به این نگاشتها و عبارتهای استعاری در گفتار این افراد اشاره کرد: الف) نگاشت با منشأ بینایی: «عشق روشنایی و نور است» در عبارتهای استعاری چشمام برق میزنه؛ انگار دنیا رو چراغونی کردن؛ همهجا رو واضح میبینم؛ انگار عینک زدم و همهچیز برای واضح و روشنه؛ ب) نگاشت با منشأ چشایی: «عشق شیرینی است» در عبارتهای استعاری قند تو دلم آب میشه؛ زندگی مثل عسل شیرین میشه؛ همهچیز طعم شکلات میده؛ ج) نگاشت با منشأ بویایی: «عشق بوی خوش است» در عبارتهای استعاری بوی خوب طبیعت رو حس میکنم؛ همهچیز بوی تازگی میده؛ همهجا بوی جشن میده؛ عطر خوشی رو کنارم حس میکنم؛ د) نگاشت با منشأ شنیداری: «شادی بلندی و رسایی است» در عبارتهای استعاری یهویی صدام مثل شیپور میشه؛ اینقدر بلند حرف میزنم انگار بلندگو قورت دادم؛ مثل جیرجیرک همهش جیغ میکشم؛ صدام همهجا میپیچه و ه) نگاشت با منشأ لامسه: «عشق سرما است» در عبارتهای استعاری بدنم از سرما لمس میشه؛ یهویی یخ میکنم؛ انگار آب سرد ریختن روم؛ بدنم از شدت سرما مورمور میشه، مثل بید به خودم میلرزم؛ میرم رو ویبره.
جدول 1. نگاشتهای حوزۀ عشق در گفتار آزمودنیهای دوزبانه کردی ـ فارسیزبان بینا
نگاشت عشق
|
بسامد وقوع
|
نگاشت عشق
|
بسامد وقوع
|
عشق سیری است
|
4
|
عشق بیتحرکی است
|
3
|
عشق شادی است
|
9
|
عشق دین است
|
4
|
عشق گیاه است
|
4
|
عشق تغییر حالت بدن است
|
7
|
عشق سبکی است
|
11
|
عشق سرعت و گذرایی است
|
4
|
عشق رنگارنگ است
|
5
|
عشق آرامش است
|
2
|
عشق گرما است
|
4
|
عشق بار است
|
2
|
عشق روشنایی و نور است
|
8
|
عشق غم و رنج است
|
4
|
عشق شیرینی است
|
3
|
عشق سرما است
|
6
|
عشق بلندی و رسایی است
|
4
|
عشق نیرو است
|
6
|
عشق مکان زیباست
|
2
|
عشق مالکیت است
|
4
|
عشق نزدیکی و یکیشدن است
|
2
|
عشق اسارت و بند است
|
2
|
عشق متولدشدن/ زندگی است
|
5
|
عشق بوی خوش است
|
4
|
عشق زیبایی است
|
3
|
................................
|
..........
|
5ـ2. استعارههای مفهومی عشق در گفتار آزمودنیهای نابینا
جدول (2) نگاشتها و عبارات استعاری مربوط به قلمروی مبدأ عشق در گفتار آزمودنیهای نابینا را نشان میدهد. نگاشتهای «عشق سبکی است» با فراوانی 13 عبارت استعاری، «عشق تغییر حالت بدن است» با فراوانی 8 عبارت استعاری و «عشق بوی خوش است»، «عشق تحرک است»، «عشق طعم خوش است»، «عشق بلندی و رسایی است» و «عشق سرعت و گذرایی است» هر یک با فراوانی 7 عبارت استعاری، بیشترین فراوانی را از میان 28 نگاشت و 159 عبارت استعاری مربوط به قلمروی مبدأ عشق در گفتار آزمودنیهای نابینا داشتند. همچنین، نگاشتهای «عشق دستگاه است»، «عشق بیقراری است»، «عشق جنون است»، «عشق مالکیت است» و «عشق زیبایی چهره است» با 3 عبارت استعاری کمترین بسامد وقوع را در این گروه داشتند.
بر اساس دادههای مندرج در جدول (2) میتوان گفت افراد نابینا نیز مانند سایر گروههای آزمودنی، تمام حواس خود را برای استعارهسازی در قلمروی مبدأ عشق به کار میگیرند؛ برای نمونه، میتوان به این نگاشت و عبارتهای استعاری در گفتار افراد این گروه اشاره کرد: الف) نگاشت با منشأ بینایی: «عشق زیبایی چهره است» در عبارتهای استعاری صورتم زیبا میشه؛ صورتم پهن و بزرگ میشه؛ پوستم لطیف و زیبا میشه؛ ب) نگاشت با منشأ چشایی: «عشق طعم خوش است» در عبارتهای استعاری حرفهای همه برام شیرین میشه؛ مزه دهنم شیرین میشه؛ همهچیز خوشمزه میشه؛ ج) نگاشت با منشأ شنیداری: «عشق صدای زیباست» در عبارتهای استعاری صدای شادی توی سرم میپیچه؛ صدای زیبایی توی سرم می پیچه؛ صدای همهکس و همهچیز دلانگیز میشه؛ آهنگ شادمانی رو از همهجا میشنوم؛ آواز شادی سر میدهم؛ د) نگاشت با منشأ بویایی: «عشق بوی خوش است» در عبارتهای استعاری همهچیز بوی تازگی میده؛ عطر خوش چمنزار به مشامم میرسه؛ عطر خاصی کنارم حس میکنم؛ ه) نگاشت با منشأ لامسه: «عشق سرما است» در عبارتهای استعاری دستهام یخ میشن؛ آب یخ میریزن رو سرم؛ اینقدر درونم خنک میشه که انگار آب روی آتیش ریختن، تمام بدنم یخ میشه؛ مثل بید میلرزم.
جدول 2. نگاشتهای حوزۀ عشق در گفتار آزمودنیهای دوزبانه کردی ـ فارسیزبان نابینا
نگاشت عشق
|
بسامد وقوع
|
نگاشت عشق
|
بسامد وقوع
|
عشق سرما است
|
5
|
عشق آزادی است
|
6
|
عشق گرما است
|
6
|
عشق مالکیت است
|
3
|
عشق بوی خوش است
|
7
|
عشق زیبایی چهره است
|
3
|
عشق مالکیت است
|
7
|
عشق سلامتی است
|
6
|
عشق گیاه است
|
5
|
عشق زیبایی است
|
5
|
عشق سبکی است
|
13
|
عشق سیری است
|
6
|
عشق روشنایی و نور است
|
6
|
عشق سرعت و گذرایی است
|
7
|
عشق صدای زیباست
|
5
|
عشق طعم خوش است
|
7
|
عشق زندگی دوباره است
|
4
|
عشق شادی است
|
6
|
عشق تغییر حالت بدن است
|
8
|
عشق بلندی و رسایی است
|
7
|
عشق پوشش رنگی و نو است
|
6
|
عشق بیقراری است
|
3
|
عشق پایین است
|
5
|
عشق جنون است
|
3
|
عشق تحرک است
|
7
|
عشق نیرو است
|
4
|
عشق دستگاه است
|
3
|
عشق جانور است
|
6
|
5ـ3. مقایسۀ قلمروهای مبدأ عشق در گفتار افراد بینا و نابینا با قلمروهای مبدأ کووچش (2002)
در مجموع، 53 نگاشت مربوط به قلمروهای مبدأ عشق از پیکرهای شامل 271 عبارت استعاری از گفتار آزمودنیهای نابینا و گروه کنترل بینای کردی ـ فارسیزبان به دست آمد. از میان نگاشتها و عبارتهای استعاری گردآوریشده، 25 نگاشت و 112 عبارت استعاری در زمینۀ قلمروهای مبدأ عشق از گفتار آزمودنیهای بینا و 28 نگاشت و 159 عبارت استعاری از گفتار آزمودنیهای نابینا به دست آمد. ملاک تصمیمگیری در مورد فراوانی نگاشتها، تعداد عبارتهای استعاری مربوط به آنها بوده است. برای تحلیل دادهها، در ابتدا، جدولهای مربوط به کاربرد استعارههای مفهومی عشق برای دو گروه آزمودنی بینا و نابینا بههمراه مقایسۀ نگاشتهای جمعآوریشده از دو گروه بر اساس حواس مختلف ارائه شد. سپس، با استفاده از آزمون خی ـ دو، معنیداری تفاوت کاربرد حواس مختلف برای استعارهسازی در هر یک از گروههای آزمودنی سنجیده شد. درنهایت، نگاشتهای بهدستآمده از دو گروه بینا و نابینا با نگاشتهایی که کووچش (2002) ارائه کرده است، مقایسه شدند.
مقایسۀ دادههای مربوط به دو گروه بینا و نابینا در قلمروی مبدأ عشق نشان میدهد که نگاشتهای «عشق صدای زیباست»؛ «عشق پوشش رنگی و نو است»؛ «عشق پایین است»؛ «عشق جانور است»؛ «عشق طعم خوش است»؛ «عشق زیبایی چهره است»؛ «عشق جنون است»؛ «عشق بیقراری است»؛ «عشق سلامتی است»؛ «عشق آزادی است»؛ «عشق تحرک است» و «عشق دستگاه است» تنها در گفتار آزمودنیهای نابینا مشاهده شد و نگاشتهایی که تنها در گفتار آزمودنیهای بینا مشاهده شدند، عبارتاند از «عشق دین است»؛ «عشق رنگارنگ است»؛ «عشق مکان زیباست»؛ «عشق بیتحرکی است» و «عشق بار است».
در جدول (3) تعداد عبارات استعاری بهکارگرفتهشده توسط دو گروه بینا و نابینا در قلمروی مبدأ عشق آورده شدهاند. این عبارات بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم با استفاده از منشأهای مختلف حسی بیان شدهاند.
از میان 112 عبارت استعاری مربوط به قلمرو مبدأ عشق در گفتار افراد بینا، 18 عبارت استعاری دارای منشأ دیداری بودند که نگاشتهای آنها عبارتاند از «عشق رنگارنگ است»، «عشق روشنایی و نور است»، «عشق مکان زیباست» و «عشق زیبایست»؛ نگاشت مربوط به 4 عبارت استعاری با منشأ بویایی در افراد بینا «عشق بوی خوش است» است؛ نگاشتهای مربوط به 7 عبارت استعاری با منشأ چشایی در افراد بینا «عشق شیرینی است» و «عشق سیری است» هستند؛ نگاشت مربوط به 4 عبارت استعاری با منشأ شنیداری در افراد بینا «عشق بلندی و رسایی است» است؛ نگاشتهای مربوط به 22 عبارت استعاری با منشأ لامسه در افراد بینا «عشق بار است»، «عشق سرماست»، «عشق گرماست»، «عشق بیتحرکی است» و «عشق تغییر حالت بدن است» هستند. افزونبراین، برخی از نگاشتهایی که در گفتار افراد بینا از طریق بهکارگیری چند حس بهصورت همزمان قابلدرک بودند، عبارتاند از «عشق شادی است»، «عشق گیاه است»، «عشق نزدیکی و یکیشدن است»، «عشق متولدشدن است»، «عشق اسارت و بند است»، «عشق نیرو است»، «عشق سبکی است»، «عشق مالکیت است»، «عشق آرامش است» و «عشق سرعت و گذرایی است».
ازسویدیگر، از مجموع 159 عبارت استعاری مربوط به قلمروی مبدأ عشق در گفتار افراد نابینا، نگاشتهای مرتبط با 20 عبارت استعاری مربوط به قلمروی مبدأ عشق با منشأ دیداری عبارتاند از «عشق نور و روشنایی است»، «عشق پوشش رنگی و نو است»، «عشق زیبایی است» و «عشق زیبایی چهره است»؛ نگاشتهای مرتبط با 13 عبارت استعاری با منشأ چشایی در افراد نابینا «عشق سیری است» و «عشق طعم خوش است» هستند؛ نگاشتهای مرتبط با 12 عبارت استعاری با منشأ شنیداری در افراد نابینا «عشق صدای زیباست» و «عشق بلندی و رسایی است» هستند؛ نگاشت مربوط به 7 عبارت استعاری با منشأ بویایی در افراد نابینا «عشق بوی خوش است» است؛ نگاشتهای مرتبط با 19 عبارت استعاری با منشأ لامسه در افراد نابینا «عشق سرما است»، «عشق گرما است» و «عشق تغییر حالت بدن است» هستند. برخی از نگاشتهای مربوط به عشق که بهصورت ترکیبی از چند حس در افراد نابینا قابلدرک بودند عبارتاند از «عشق پایین است»، «عشق مالکیت است»، «عشق گیاه است»، «عشق سبکی است»، «عشق زندگی دوباره است»، «عشق تحرک است»، «عشق دستگاه است»، «عشق جانور است»، «عشق شادی است»، «عشق بیقراری است»، «عشق نیرو است»، «عشق آزادی است»، «عشق مالکیت است»، «عشق سلامتی است» و «عشق سرعت و گذرایی است».
جدول3. مقایسۀ قلمروهای مبدأ عشق در گفتار آزمودنیهای کردی ـ فارسیزبان بینا با قلمروهای معرفیشده در پژوهش کووچش (2002)
قلمروهای متعارف استعارۀ عشق
|
قلمروهای مبدأ
در انگاره کووچش (2002)
|
قلمروهای مبدأ در گفتار آزمودنیهای کردی ـ فارسی زبان بینا
|
اعضای بدن
|
تغییر حالت بدن، سر، دل، پا، چشم، قلب، دهن، دست، لب، مو
|
سلامتی و بیماری
|
آرامش، درد، رنج، بیقراری (دلهره)
|
حیوانات
|
مرغ، عقاب، پرنده، جیرجیرک، گنجشک، گوسفند، گاو، مار
|
گیاهان
|
طراوت و شادابی، رویش گیاه، شکفتن، جوانه، دانه، طبیعت، تازگی، چمنزار، گل، چوب، سیب
|
ساختمان و بنا
|
زندان، آوار شدن
|
ماشین و ابزار
|
فیلم، بلندگو، شیپور، پتو، عینک، زودپز، وزنه
|
بازی و ورزش
|
بالا و پایین پریدن
|
پول و معاملات اقتصادی
|
................................
|
آشپزی و غذا
|
شیرینی، سیری، شکلات، عسل، قرص مسکن، قند
|
گرما و سرما
|
گرما، سرما، داغ شدن، گرگرفتن، آتش، لرزیدن، یخ، آب سرد
|
تاریکی و روشنی
|
روشنایی و نور، تاریک شدن، چراغانی، درخشان، برق زدن
|
نیروها
|
سبکی، انرژی
بار، فشار، انقباض، سرعت و گذرایی
|
ادامه جدول3.
قلمروهای متعارف استعارۀ عشق
|
حرکت و جهت
|
پرواز کردن، اوج، بالا
|
.................................
|
شادی
|
.................................
|
بلندی و رسایی
|
..................................
|
نزدیکی و یکی شدن
|
.................................
|
بوی خوش
|
...................................
|
اسارت و بند
|
..................................
|
مالکیت
|
...................................
|
دین
|
|
مکان زیبا
|
همانطور که در جدول (3) نشان داده شده است، بهترتیب، قلمروهای مبدأ گیاهان با فراوانی 11 عبارت استعاری، اعضای بدن با فراوانی 10 عبارت استعاری و حیوانات، گرما و سرما با فراوانی 8 عبارت استعاری بیشترین فراوانی را از میان قلمروهای مبدأ معرفیشده در پژوهش کووچش (2002) داشتند. آزمودنیها در گفتار خود از قلمروهای مبدأ پول و معاملات اقتصادی معرفیشده در پژوهش کووچش (2002) استفاده نکردند. افزونبراین، در گفتار این افراد قلمروهای مبدأ شادی، بلندی و رسایی، نزدیکی و یکیشدن، بوی خوش، اسارت و بند، مالکیت و دین در مورد عشق مشاهده شدند که در میان قلمروهای مبدأ مطرحشده از سوی کووچش (2002) وجود نداشتند.
جدول 4. مقایسۀ قلمروهای مبدأ عشق در گفتار آزمودنیهای کردی ـ فارسیزبان نابینا با قلمروهای معرفیشده در پژوهش کووچش (2002)
قلمروهای متعارف استعارۀ عشق
|
قلمروهای مبدأ
در انگاره کووچش (2002)
|
قلمروهای مبدأ در گفتار آزمودنیهای کردی ـ فارسی زبان نابینا
|
اعضای بدن
|
تغییر حالت بدن، سر، چشم، دست، صورت، پوست
|
سلامتی و بیماری
|
بیحسشدن بدن، گِزگِز، افت قند، سلامتی، درد، جنون، بیقراری (دلهره)
|
ادامه جدول 4.
حیوانات
|
مرغ، پرنده، مورچه، قناری، ماهی، گاو
|
گیاهان
|
بوی تازگی، چمنزار، بهار، گل، جوانه، شاداب، شکفته شدن، چوب
|
ساختمان و بنا
|
زندان
|
ماشین و ابزار
|
هواپیما، عطر خاص، هلیکوپتر، دستگاه، بادبادک، سنگ، جت، فرفره، شارژشدن
|
بازی و ورزش
|
بالا و پایین پریدن، اینور و اونور رفتن
|
پول و معاملات اقتصادی
|
................................
|
آشپزی و غذا
|
شیرینی، سیری، خوشمزه
|
گرما و سرما
|
یخ، خنک، آتش، لرزیدن، اصطکاک، گرمای بین دو دست
|
تاریکی و روشنی
|
نور آفتاب، روشنایی، نور شدید
|
نیروها
|
پرانرژی، تحرک، نیرو، سرعت و گذرایی
|
حرکت و جهت
|
بالا، پایین
|
.................................
|
مالکیت
|
.................................
|
بوی خوش
|
..................................
|
سبکی
|
.................................
|
صدای زیبا
|
...................................
|
زندگی دوباره
|
..................................
|
پوشش رنگی و نو
|
...................................
|
شادی
|
...................................
|
بلندی و رسایی
|
...................................
|
آزادی
|
...................................
|
سرعت و گذرایی
|
باتوجهبه جدول (4) مشهود است که قلمروهای مبدأ ماشین و ابزار با فراوانی 9 عبارت استعاری، گیاهان با فراوانی 8 عبارت استعاری، سلامتی و بیماری با فراوانی 7 عبارات استعاری و اعضای بدن، حیوانات، گرما و سرما با فراوانی 6 عبارت استعاری دارای بیشترین فراوانی از میان قلمروهای مبدأ معرفیشده در پژوهش کووچش (2002) بودند. لازم به ذکر است که آزمودنیها در گفتار خود از قلمروهای مبدأ پول و معاملات اقتصادی معرفیشده در پژوهش کووچش (2002) استفاده نکردند. افزونبراین، در گفتار این افراد قلمروهای مبدأ مالکیت، بوی خوش، سبکی، صدای زیبا، زندگی دوباره، پوشش رنگی و نو، شادی، بلندی و رسایی، آزادی و سرعت و گذرایی در مورد عشق مشاهده شدند که در میان قلمروهای مبدأ مطرحشده در پژوهش کووچش (2002) به آنها اشارهای نشده است.
در جدول (5) همچنین، معنیداری تفاوت میان فراوانی استعارههای عشق با منشأ حواس مختلف در دو گروه آزمودنی بینا و نابینا با استفاده از آزمون خی ـ دو محاسبه شده است. باتوجهبه دادههای این جدول، ارزش پی[19] برای استعارههای عشق با منشأ بینایی، بویایی، چشایی و لامسه بهترتیب 819/0، 394/0، 114/0و 659/0 به دست آمد که همۀ این مقادیر از 05/0 بیشتر بودند. این مقادیر نشان میدهند که تفاوت معنیداری میان دو گروه آزمودنی بینا و نابینا از نظر تولید استعارههای مفهومی عشق با منشأهای بینایی، بویایی، چشایی و لامسه وجود ندارد. در مقابل، ارزش پی برای استعارههای مفهومی با منشأ شنیداری 013/0 به دست آمد که این میزان از 05/0 کمتر و نشانگر تفاوت معنیدار میان آزمودنیهای بینا و نابینا است. بنابر نتایج بهدستآمده، تنها تفاوت میان دو گروه بینا و نابینا به استعارههای مفهومی عشق با منشأ شنیداری برمیگردد. این یافته نشانگر آن است که آزمودنیهای نابینا بهعلت فقدان بینایی، بیشتر از حس شنیداری خود نسبت به سایر حواس برای بیان عشق استفاده کردهاند.
جدول 5. فراوانی استعارههای عشق با منشأهای مختلف حسی در گفتار آزمودنیهای بینا و نابینای دوزبانه کردی ـ فارسیزبان
فراوانی استعارههای عشق با منشأ لامسه
|
فراوانی استعارههای عشق با منشأ شنیداری
|
فراوانی استعارههای عشق با منشأ چشایی
|
فراوانی استعارههای عشق با منشأ بویایی
|
فراوانی استعارههای عشق با منشأ بینایی
|
وضعیت بینایی
|
22
|
4
|
7
|
4
|
18
|
بینا
|
19
|
12
|
13
|
7
|
20
|
نابینا
|
659/0
|
013/0
|
114/0
|
394/0
|
819/0
|
ارزش پی
|
- نتیجهگیری
هدف کلی از انجام پژوهش حاضر ارزیابی عملکرد نابینایان دوزبانه کردی ـ فارسیزبان بزرگسال بهلحاظ نحوۀ پردازش استعارههای مفهومی عشق و نیز مقایسه عملکرد آنها با عملکرد افراد بینای همتا بود. تجزیهوتحلیل دادههای این آزمون نشان داد که آزمودنیها حس عشق را با استفاده از 271 عبارت استعاری در قالب 53 نگاشت استعارهسازی کردند. از این میان، در استعارهسازی این حس در گفتار آزمودنیهای بینا 112 عبارت استعاری از طریق 25 نگاشت مطرح شدند. ازسویدیگر، گروه آزمودنیهای نابینا حس عشق را با استفاده از 159 عبارت استعاری در قالب 28 نگاشت بیان کردند.
مقایسۀ کلی عملکرد آزمودنیها در آزمون درک استعارههای مفهومی عشق نشان داد که اگرچه تعداد نگاشتهای بهکاررفته در گفتار دو گروه بزرگسال بینا و نابینا تا حدود زیادی مشابه بود، اما این دو گروه از منشأهای حسی متفاوتی برای ساخت عبارات استعاری عاطفی استفاده کردند. بهبیاندقیقتر، آزمودنیهای نابینا برای بیان عشق بهصورت معنیدار، بیشتر از افراد بینا از حس شنیداری استفاده کردند. همچنین، در برخی موارد آزمودنیها از قلمروهای مبدأ خاصی برای بیان عشق استفاده کرده بودند که به نظر میرسید این مسأله بازتابی از تأثیرات فرهنگی باشد.
باتوجهبه یافتههای پژوهش حاضر، از نظر کاربرد کمَی نگاشتها، عملکرد بزرگسالان نابینای مادرزاد دوزبانۀ کردی ـ فارسیزبان تفاوت معنیداری با عملکرد بزرگسالان بینای دوزبانۀ کردی ـ فارسیزبان نداشته است. درواقع، تفاوت عملکرد این دو گروه تنها به استفاده آنان از منشأهای حسی متفاوت در تولید استعارههای مفهومی عشق مربوط میشود.
بر اساس دادههای بهدستآمده از ارزیابی مقایسهای مهارتهای شناختی و زبانی دو گروه آزمودنیهای بینا و نابینا در آزمون درک استعاری عشق، اگرچه تعداد نگاشتهای این دو گروه اختلاف معنیداری نداشتند، اما الگوی بهکارگیری حواس مختلف برای ساخت استعارههای مفهومی عشق در میان آنها متفاوت بود. ازاینرو، لازم است که میان دو گروه بینا و نابینا را از نظر تواناییهای پردازش زبانی تمایز قائل شویم. پیشنهاد میشودکه برای کسب اطمینان بیشتر از این استنتاجات و اظهارنظر قاطعانهتر، همراه با بررسی تأثیر متغیرهای گوناگون در زبانها و گویشهای مختلف، پژوهشهای متعدد و گستردهتری جنبههای زبانی و شناختی گروههای بینا و نابینا را تحلیل کنند.
[1]. Darwin, C.
[2]. adaptive responses
[3]. Kövecses, Z.
[4]. secondary emotions
[5]. Metaphors We Live By
[6]. Lakoff, G., & Johnson, M.
[7]. Phuong, N. D., & Anh, N. T. K.
[8]. Rendić, H.
[9]. Al-Khaza’leh, B. A., & Alzubi, A. A. F.
[10]. Metaphor: A Practical Introduction
[11]. structural metaphor
[12]. orientational metaphor
[13]. ontological metaphor
[14]. our relationship is off the track
[15]. the marriage is on the rocks
[16]. LOVE IS A JOURNEY
[17]. significance
[18]. chi-square test
[19]. p-value