- مقدمه
ترجمه ازجمله ابزارهای ارتباطی بشر است که به دنبال شناخت جوامع، ارزشها و فرهنگها میباشد. در حقیقت پلی برای انتقال مفاهیم فرهنگی- اجتماعی بین زبانها است و با پیشرفتهای علمی رو به گسترش در جهان، برای رسیدن به دستاوردیهای علمی و فرهنگی جوامع، ترجمه متون، امری ضروری است و در این مسیر ترجمههای معتبر نقش بسزایی دارند که میتوان بسیاری از نیازهای لازم بشری را با ابزار ترجمه برطرف کرد.
بحث نظری ترجمه در دوره رنسانس شروع شد و در دورههای بعد پژوهشگران به تحلیل زبانها میپرداختند (میرعمادی، 1369: 63) و در عصر حاضر نیز صاحبنظران برجستهای مانند کتفورد[1]، پیتر نیومارک[2]، یوجین نایدا[3]، نوام چامسکی[4] و غیره در این حوزه درخشیدند. پیشرفتهای چشمگیری در غرب در حوزه مطالعات ترجمه حاصل گردید و سبب شد تا مطالعات ترجمه در نیمه دوم قرن بیستم بهصورت رشته دانشگاهی به ثمر نشیند و به فعالیت خود ادامه دهد (موندی، 1389: 22).
صاحبنظران در عرصه مطالعات ترجمه با توجه به رویکرد خود، تعاریفی را برای ترجمه ارائه دادهاند که همگی اتفاقنظر دارند بر این مطلب که متنی کتبی یا شفاهی از زبانی به زبان دیگر برگردانده شود، بدون اینکه در لایههای معنایی آن، تغییر یا تحریفی رخ دهد. علی صلحجو- زبانشناس ایرانی- ترجمه را «برگرداندن نوشته یا گفتهای از زبانی به زبان دیگر» تعریف کرده و مطلوبترین نوع انتقال را مشروط به حفظ کامل صورت و معنای متن میداند (صلحجو، 1365: 17)؛ بنابراین تلاش مکاتب مختلف برای دستیابی به ترجمهای دقیق به همراه امانتداری و انتقال همه جنبههای صوری و معنای پیام زبان اصلی است که اصل تعادل و برابری مهمترین هدف در مطالعات ترجمه است (مسبوق و همکاران، 1394: 14).
در امتداد ترجمه متون در جوامع، نقد و ارزیابی آن نیز رونق یافت و بهتدریج شکل علمی به خود گرفت و توانست بسیاری از نواقص و معایب ترجمهها را برطرف کند و با ارائه راهکارهای مؤثر و مفید، راهگشای مترجمان آینده شود.
ازجمله متونی که از دیرباز موردتوجه بشر بوده متون دینی است. به دلیل نیاز فطری بشر به دین، مترجمان در هر عصر بر آن بودهاند تا اولین متون ترجمهشده از کتب مقدس مانند تورات، انجیل، قرآن و بسیاری از کتابهای اعتقادی و مذهبی را به زبانهای مختلف ترجمه کنند تا بدین ترتیب زمینه توسعه اندیشه دینی را فراهم سازند؛ بنابراین ترجمه متون دینی بهخاطر قداست از اهمیت خاصی برخوردار است. در این مسیر مترجم، علاوه بر التزام به سبک متن مبدأ، امانتداری و بهکارگیری عوامل انسجام، باید از روشهایی استفاده کند که لایههای ضمنی واژگان را به شکل مطلوب ارائه دهد تا هیچ ابهامی در ذهن مخاطب ایجاد نکند و از تحریف و انحراف افکار ممانعت شود و در خوانندگان تأثیر مثبت و مطلوبی بر جای ماند.
باید در ترجمه متون دینی به دو موضوع اساسی، عنصر بافتار و مسائل فرهنگی توجه خاصی شود؛ زیرا که کوچکترین تغییر در این عناصر سبب تحریف پیام و دخالت در محتوا میشود. قرار گرفتن ترتیب سازهها در متون دینی تصادفی نیست بلکه از بنیاد فکری و عقیدتی اسلامی نشأت میگیرد (لطفی پور، 1385: 180).
یکی از این متون دینی- اعتقادی، کتاب «امامت و رهبری» اثر مرتضی مطهری است که توسط مترجم عراقی جواد علی کسار به زبان عربی با نام «الإمامة» برگردانده شد. موضوع این کتاب پیرامون امامت حضرت علی (ع)، ائمه اطهار (ع) و رهبری امت اسلامی میباشد و بدیهی است که ترجمه آن، علم، دقت، امانتداری، ایدئولوژی مشترک و توانش زبانی مترجم را میطلبد.
از چالشهای مهمی که مترجم متون دینی با آن مواجه میشود، تعادل و برابری واژگانی است. هر جمله، از واژگان و ترکیبهای مختلفی تشکیلشده که سبب انسجام جمله و درنهایت ساماندهی و انتظام متن میگردد.
یافتن معادل مناسب برای واژگان زبان مبدأ مستلزم این است که در ابتدا مترجم آشنایی کافی با زبان مادری خویش و ویژگیهای فرهنگی آن داشته باشد و در مواقعی او میتواند از فرهنگهای دو زبانه کمک بگیرد و اگر معادلیابی از این طریق امکانپذیر نشد، باید از هوش، درایت و تجربه خود دست به معادلیابی بزند که تجربه مترجم سبب سرعت و دقت و صحت کار او میشود (ناظمیان، 1393: 77-78). البته در حوزه دین واژگانی بهکاربرده میشود که بار فرهنگی خاصی دارند و مترجم برای انتقال معنای آنها، اگر نتواند، معادل دقیقی در واژهنامه دست یابد، از راهبرد توضیحی واژگان یا معادل نزدیک به زبان مقصد استفاده میکند و حتی گاهی مترجم بهناچار، وامگیری واژگان را در اولویت کار خود قرار میدهد.
در کتاب «امامت و رهبری» برخی از واژگان دارای لایههای مختلف معنایی و استعاری هستند که احتمال درک اشتباه از طرف مترجم را در پی دارد. مترجم برای انتقال و حفظ معانی اینگونه موارد میتواند استراتژیهای مختلفی را در زبان مقصد به کار گیرد؛ بنابراین با توجه به اهمیت موضوع، در این جستار برای سنجش عملکرد مترجم در چگونگی انتقال واژگان از مهمترین ابزار ترجمه یعنی «نقد و ارزیابی علمی» استفاده میشود تا اصلاح و رفع نواقص ترجمه بهدوراز تعصب و جانبداری ممکن گردد و علاوه بر آن، راهکارهای مفیدی را برای ترجمه سایر متون ارائه دهد.
در این زمینه الگوهای مختلفی توسط نظریهپردازان معروف مانند کارمن گارسس[5]، ژان پل وینی[6] و ژان داربلنه[7]، یوجین نایدا، آنتوان برمن[8] و دیگران ارائه شده است. بهعنوانمثال، نایدا معادل صوری و پویا را مطرح میکند؛ به عبارتی مترجم در معادل صوری فقط واژگان را ترجمه میکند و در معادل پویا در تلاش است که به هر شکلی معنا را انتقال دهد (فاست، 1397: 141). گارسس نیز چهار سطح برای سنجش ترجمه پیشنهاد داده است که عبارتاند از: سطح معنایی- لغوی، سطح نحوی- واژه ساختی، سطح گفتمانی- کارکردی و سطح سبک- عملی. در این ارزیابی، پس از مقایسه مقابلهای دو متن، عملکرد مترجم در بهکارگیری سه تکنیک مثبت، منفی، خنثی موردبررسی قرار میگیرد (مختاری اردکانی، 1386: 12-15).
در برخی از موارد، مترجم در دستیابی به معادل دقیق واژگان با مشکلاتی مواجه می-شود. لذا ارائه الگویی مناسب برای انتقال معنای چنین واژگانی ضرورت مییابد. الگوی ژان رنه لادمیرال[9] با پیشنهاد راهکارهای مفید برای انتقال معنای واژگان به مترجم کمک میکند تا ترجمه مطلوبی را ارائه دهد و علاوه بر اطلاع دهی درست، سبب جذب و ترغیب مخاطب شود، این نوشتار، در چارچوب الگوی مذکور به کنکاش در ترجمه واژگان «الإمامة» میپردازد و ازآنجاکه جواد علی کسار نیز به دنبال انتقال معنای پیام به هر قیمتی است، ترجمه او با این الگو سازگاری بیشتری دارد؛ زیرا لادمیرال اجازه تصمیمگیری به مترجم میدهد تا برای انتقال معنا، واژگان از دال و مدلولهای زبان مبدأ فاصله گیرد و بتواند لایههای معنایی را به خوانندگان انتقال دهد و تأثیری شبیه زباناصلی بر مخاطب داشته باشد. او بسیاری از کتابهای فلسفی را به زبان فرانسه برگردانده و معضلات ترجمه را از نزدیک لمس کرده و راهکارهای بسیار مناسبی را برای بالابردن سطح کیفی ترجمه متون دینی و فلسفی ارائه داده است که مترجمان با شناخت این نظریه و عمل به آن میتوانند محصولی با حداکثر مقبولیت تولید نمایند. ازاینرو جستار حاضر پس از تبیین نظریه لادمیرال در مورد فرایند انتقال واژگان، گزیدههایی از متن ترجمهشده به عربی را با متن اصلی که به زبان فارسی است تطبیق داده و در این راستا وجوه تشابه و تمایز دو متن را بر اساس این الگو استخراج و با تحلیل دادههای آماری؛ کیفیت ترجمه، عملکرد مترجم و نقاط قوت و ضعف آن را مشخص کرده و بدین ترتیب به ارتقای کیفیت ترجمه کمک میکند. بدین منظور این پژوهش در پی پاسخ به پرسشهای ذیل است:
- عملکرد مترجم در انتقال واژگان به زبان عربی بر اساس الگوی لادمیرال چگونه است؟
- روشهایی که مترجم برای انتقال معنای واژگان بهکاربرده چه تأثیری در بهبود ترجمه داشته است؟
پیشینۀ پژوهش
ضمن بررسیهای انجامشده، پژوهشهای معدودی پیرامون ارزیابی فرایند واژگانی بر اساس الگوی لادمیرال صورت گرفته است که به برخی از آنها اشاره میشود:
- مقاله «تعادل واژگانی و اهمیت آن در فهم دقیق متن (موردکاوی پنج ترجمه فارسی از خطبههای نهجالبلاغه)» توسط سید مهدی مسبوق، مرتضی قائمی و رسول فتحی مظفری (1394) نگاشته شده است که این پژوهش تعادل واژگانی پنج ترجمه فارسی از خطبههای نهجالبلاغه را مورد ارزیابی قرار دادهاند و یافتههای این جستار این است که برخی از مترجمان به دلیل عدم آگاهی از لایههای معنایی واژگان و عدم شناخت از مؤلفههای چندمعنایی، معنای مطلق و نسبی نتوانستهاند ترجمهای دقیق تولید کنند.
- مقاله «بازکاوی ترجمه عبداللطیف تسوجی از داستان بنیادین هزار و یک شب بر اساس الگوی ژان رنه لادمیرال» توسط شهرام دلشاد، سید مهدی مسبوق، صلاحالدین عبدی (1395) به رشته تحریر درآمده است که این مقاله به بررسی ترجمه داستان هزار و یک شب بر اساس الگوی ژان رنه لادمیرال پرداخته است که نتایج بهدستآمده این است که مترجم توانسته اثری زیبا با بافت فرهنگی مقصد ارائه دهد.
- مقاله «ارزیابی فرایند ترجمه واژگان نهجالبلاغه بر اساس نظریه ژان رنه لادمیرال» توسط علی صیادانی، سیامک اصغرپور (1396) نوشته شده است که این مقاله به ارزیابی ترجمه نهجالبلاغه در سطح واژگان بر اساس الگوی لادمیرال پرداخته است و حاصل این پژوهش این است که رویکرد مترجم مبدأگرا و مقصدگرا است.
- مقاله «نقد ترجمه دشتی از حکمتهای نهجالبلاغه بر اساس الگوی لادمیرال» توسط عسکر بابازاده و همکاران (1400) نوشته شده است. نویسندگان این مقاله حکمتهای نهجالبلاغه را در یازده مؤلفه لادمیرال موردنقد قرار دادهاند و یافتهها نشان میدهد که مؤلفه خوانایی بیشترین کاربرد را در ترجمه داشته است.
وجوه تمایز پژوهش حاضر با جستارهای ذکرشده در این است که تاکنون هیچگونه نقد و ارزیابی برای ترجمه عربی واژگان کتاب «امامت رهبری» اثر مرتضی مطهری صورت نگرفته است.
روش پژوهش
این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و آماری و بهوسیله ابزار کتابخانهای نگاشته شده است. برای جمعآوری اطلاعات، چاپ سی و سوم کتاب «امامت و رهبری» با (164 صفحه) و چاپ دوم کتاب «الإمامة» با (234 صفحه) بر اساس نظریه لادمیرال با هم تطبیق دادهشده و با استفاده از نرمافزار اکسل، فراوانی مؤلفههای لادمیرال بهدستآمده سپس با استخراج دادههای آماری و تحلیل آنها، عملکرد مترجم در انتقال واژگان و کیفیت ترجمه مشخص میگردد.
- مبانی نظری
ژان رنه لادمیرال، فیلسوف، مترجم و نظریهپرداز مقصدگرا در سال 1942 در فرانسه متولد شد. او کتابهای فیلسوفان آلمانی مثل یورگن هابرماس،[10] کانت[11] و نیچه[12] را به زبان فرانسه ترجمه کرده است و در سال 1972 واژه جدید «ترجمه شناسی» را در زبان فرانسه به کار برد (نیازی و همکار، 1398: 83). ازنظر لادمیرال «ترجمه همان چیزی است که خواننده را از خواندن متن اصلی بینیاز میکند» (لادمیرال، 1400: 14). به این منظور و به دنبال دستیابی انتقال محتوا، او بر این باور است که «از طریق هر روشی معنا باید منتقل شود» حتی اگر معنای واژگان تغییر یابد و در معادلهای زبان مقصد هم تغییرات جزئی از طریق بافت به وجود آید که بهاینترتیب بتوان متنی روان و خوانا و همانند متن اصلی، قابلفهم ارائه شود (همان: 210)؛ بنابراین در ترجمه واژگان، مترجم باید به دنبال انتقال معنای ضمنی آنها باشد زیرا اگر فقط بر معنای اولیه و صوری تکیه کند، ترجمه مطلوبی ارائه نخواهد شد.
نظریه لادمیرال از چند قضیه مجزا در کنار هم تشکیل شده است. وی باهدف برطرف کردن معضلات و چالشهای پیش روی مترجمان کتابی را با نام «گزارههایی برای ترجمه» منتشر کرد و نظریه خود را «قضایایی در باب ترجمه» نامید. برخی از این قضایا عبارتاند از: «انتخاب ترجمه، نویسنده همکار، جبران، تمایز، آنتروپی، توهم شفافیت در ترجمه، تشدید معنا در ترجمه، تفسیر حداقلی، عدم ترجمه، خوانش، مداخله تأویلی ذهنیت فردی در ترجمه، گروه واژهسازی، فرازیان، اصطلاح شناختی، انتقال لغت و غیره» (لادمیرال، 1400: 205) که برخی از آنها در ترجمه واژگان کاربرد بیشتری دارند. او با ارائه مؤلفههایی برای چالشهای ترجمه واژگان در دستیافتن مترجمان به معنای ضمنی و تعادل نسبی کمک شایانی نموده است و این قضایا چارچوب اصلی در این نوشتار محسوب میشوند که عبارتاند از:
- حق انتخاب مترجم
لادمیرال به مترجم این اجازه را میدهد که معادل مناسب کلمات را با توجه به بافت انتخاب کند و از متن اصلی فاصله بگیرد. به عبارتی انتخاب او با دال و مدلول متن مبدأ تفاوت دارد (مهدیپور، 1390: 49).
- وامگیری
این قضیه، رایجترین راهبرد در ترجمهها است. لادمیرال معتقد است که برای واردکردن اصطلاح خارجی (دال و مدلول) به زبان مقصد که ارزش سبکشناختی «رنگ بومی» دارد، بهترآن است که مدلول متن مبدأ در پانویس یا در بافت متنی در پرانتز مشخص شود. وامگیری باید در حد معقول و سازگار با خوانش پذیری متن مقصد باشد (1400: 31).
هدف از وامگیری، پر کردن یک خلأ معنایی در زبان مقصد یا افزودن فرهنگ بیگانه به متن مقصد هست که میتوان با این مؤلفه، فرهنگ زبان مبدأ را به زبان مقصد انتقال داد. واژگان و اصطلاحاتی هستند که نمیتوان معادلی برای آنها پیدا کرد یا اگر معادل نزدیکی یافت شود نمیتواند تمام بار معنایی آن را انتقال دهد و ممکن است که این واژگان در زبان مقصد، از قبل جزء لیست واژگان باشد یا پسازآن عمومیت پیدا کند (فرحزاد، 1394: 26).
- ابهامزدایی
برخی از واژگان در متن مبدأ برای مخاطب مبهم است و مترجم میتواند با افزودهسازی و تشدید معنا ابهام را برطرف کند. زمانی که بتوان به معادل دقیق برای واژگان بر اساس موقعیت کلامی دست یافت، معنایی شفاف و ترجمهای بهدوراز ابهام بازنویسی میشود.
- آنتروپی (درگاشت)
مؤلفه آنتروپی یعنی: «اتلاف اطلاعات مدلولی است زمانی که دلالتهای ضمنی معناشناختی واژه از اهمیت کمتر یا غیرضروری برخوردار است» (لادمیرال، 1400: 210). گاهی در متن کلماتی وجود دارد که بار معنایی در زبان مقصد ندارند که با حذف آنها در معنا هیچ خللی ایجاد نمیشود. گاهی برای یک واژه چندین معنا آورده است که مترجم باید به چیستی ترجمه هم توجه کند، اگر تعدد واژگانی به دلیل سبک مترجم و انتخاب آگاهانه مترجم باشد، باید منتقل شود و نباید حذف کرد اما اگر مربوط به ساختار زبانی باشد بهتر است با اندکی تغییر یا حذف به نفع معنا آن را ترجمه کرد (مهدی پور، 1389: 61).
- تفسیر حداقلی
زمانی که در زبان مقصد معادل واژه یا اصطلاحی نباشد باید به یک معادل تقریبی دستیافت که میتوان با تفسیر حداقلی این معضل را برطرف نمود. البته مترجم نباید نقش مفسر داشته باشد بلکه تفسیر مقطعی است که فقط محدود به «عملکرد دلالت ضمنی نشانه شناختی» است که با جزئیات متن انجام میگیرد و به این شکل معنا در بافت مشخص شود.
تفسیر حداقلی، کمترین تفسیری است که هیچ ترجمهای بدون آن گویا نیست و به معنای جمعبندی جامع از اثر نیست. لادمیرال این اختیار را به مترجم میدهد که برای ارائه ترجمه روان و قابلفهم گاهی تعابیر و اصطلاحات نامفهوم را با کمی تفسیر همراه کند (لادمیرال، 1400: 219).
- افزودهسازی
گاهی واژهها دارای لایههای معنایی هستند که بهصورت صنایع بیانی مانند استعاره، مجاز بهکاربرده میشوند. لادمیرال برای انتقال این معانی ضمنی به مترجم اجازه تصمیمگیری در انتخاب معادل مناسب را با توجه به بافت و موقعیت کلامی میدهد تا به هر قیمتی محتوا انتقال یابد.
- کاربست نظریه لادمیرال
در این قسمت سعی میشود تا مصادیقی از متن مبدأ با متن مقصد تطبیق داده شود و بعد از انطباق واژگان انتخابشده، عملکرد مترجم در تعادل واژگانی مورد ارزیابی قرار گیرد.
ازنظر مقصدگرایان، مترجم میتواند معادل کلمه را با توجه به بافت و همنشینی آن با سایر کلمات انتخاب نماید تا تأثیر آن معادل همانند تأثیر زبان مبدأ بر روی خوانندگان باشد (سعیدان، 1388: 23). «الإمامة» کتاب دینی و عقیدتی است که مترجم در معادلیابی باید دقت مضاعفی داشته باشد و فقط بر معادل معنای اولیه نباید تکیه کند بلکه با توجه به بافت باید از معادلههای مناسب در حوزه فرهنگ دینی استفاده کند تا علاوه بر اطلاع دهی تأثیر مطلوبی بر خوانندگان بگذارد که به برخی از مصادیق اشاره میشود:
مطهری: هر ملتی همواره سعی میکند زیباییهای تاریخ خویش را بیرون بکشد و ارائه دهد و حتیالامکان روی زشتیهای تاریخ خود را میپوشاند (1385: 11).
- تسعی کل أُمة إلی إبراز النقاط الإیجابیة من تاریخها دائماً، کما تبذل ما تستطیع من جهد لستر سلبیاته والنقاط المظلمة فیه (کسار، 1422: 23).
مترجم معادلیهایی که برای کلمات «زیباییها و زشتیهای تاریخ» با توجه به بافت و سیاق جمله انتخاب کرده است: «الإیجابیة» به معنای مثبت (قیم، ۱۳۹۰: ۲۰۱) و «سلبیات» به معنای نقاط منفی، معایب، اشکالات و مفاسد (همان: 593) هست. اگر مترجم به معنای معجمی واژگان «جمال و قبح» بسنده میکرد هرگز نمیتوانست معنای ضمنی آنها را به مخاطبان انتقال دهد.
مطهری: ابوسفیان فرصت را مغتنم شمرد، خواست از نارضایی او استفاده کند (1385: 20).
-لقد انتهز أبوسفیان الفرصة، وأراد أن یستفید من رفض الإمام (کسار، 1422: 32).
جواد علی کسار با توجه به سیاق جمله که در مورد عدم پذیرش منصبها از طرف حضرت علی علیهالسلام است در این جمله منظور از «نارضایتی» را درک کرده که به چه موضوعی برمیگردد بنابراین معادل مناسب با متن را برای خواننده آورده است.
مطهری: گفت: أیها الناس! بعد از من در مسائل دینی هرچه میخواهید سؤال کنید، از وصی من و اوصیای من بپرسید؟ (1385: 29).
أمر الناس بالرجوع فی مسائل دینهم من بعده، إلی وصیّه و أوصیائه (کسار، 1422: 45).
مترجم با انتخاب معادل «الرجوع» بهجای «سؤال کنید و بپرسید» و با تغییر ساختار و تبدیل به گروه حرف اضافی، توانسته است ترجمه خوانایی ارائه دهد.
مطهری: بعلاوه آنجا که سنت نارسا بود، یکی و دوتا نبود (1385: 52).
-لم تقتصر مواطن الفراغ علی قضیة أو اثنین (کسار، 1422: 78).
مترجم برای واژگان «سنت نارسا» با توجه به بافت کلام، معادلهای «مواطن الفراغ» آورده است که اشاره به این موضوع میکند در مواقعی که در سنت برای بعضی مسائل حکمی نیامده است. اگر مترجم فقط ترجمه تحتاللفظی انجام میداد سبب انحراف اذهان میشد چون سنت پیامبر نارسا نیست بلکه در مواقعی حکمی در سنت دیده نشده است.
وامگیری یا قرضگیری زمانی است که معادلی برای واژگان و اصطلاحات وجود نداشته باشد. این کار ممکن است از روی عمد انجام گیرد تا ویژگی «اختصاصی بودن» آن شیء یا موقعیت بیگانه حفظ شود. گاهی وامگیری در حوزه اسامی خاص از قبیل اسم مکان، عنوان کتاب و اصطلاحات فرهنگی خاص همراه با توضیح است (فاست، 1397: 94). این مسئله در مورد واژهها و اصطلاحات دینی نیز صدق میکند؛ زیرا آنها بار فرهنگی خاصی دارند. وامگیری معمولاً در دو موقعیت صورت میپذیرد: اولاً، در زبان مقصد معادلی برای اشاره به شیء یا مفهوم مبدأ وجود نداشته باشد؛ مانند قبله، حج و... که میتوان آن را با حفظ صورت به زبان مقصد تحمیل کرد. ثانیاً، معادلی نزدیک در زبان مقصد وجود دارد اما مترجم تمایل دارد که ترجمهاش رنگ و بوی خارجی بدهد؛ مانند: وضو و خمس (نورسیده و سلمانی، 1400: 278).
ارتباط ایرانیان با اعراب به قبل از ظهور اسلام برمیگردد. دراینارتباط بسیاری از واژگان به زبان عربی انتقال یافت؛ اما بعد از ورود اسلام به ایران، عامل مذهبی باعث شد تا بسیاری از واژگان و اصطلاحات دینی وارد زبان فارسی شود. این ویژگی در ترجمه علی کسار نیز مشهود است؛ بنابراین مترجم بهخاطر اشتراکات فرهنگ دینی، بسیاری از واژگان را از طریق وامگیری به زبان عربی انتقال داده است؛ زیرا در اصل، زبان مبدأ (فارسی) این کلمات را از زبان مقصد (عربی) قرض گرفته است و مخاطبان هر دو زبان مفاهیم آن کلمات را بهخوبی درک میکنند که نمونههایی از ترجمه «الإمامة» ارائه میگردد:
مطهری: یعنی اختلاف ما با قبول توحید و نبوت بود (1385: 14).
- إی إنّ اختلافنا انطلق علی أرضیة إیماننا بالتوحید والنبوة (کسار، 1422: 26).
کلمات «توحید و نبوت» جزء فرهنگ دینی هر دو زبان است که در اصل زبان فارسی از زبان عربی وام گرفته و مترجم نیز با وامگیری مجدد، آن را انتقال داده است. البته ورود واژگان دینی به زبان فارسی به غنای آن افزوده است.
مطهری: در این مسائل به دیگران رجوع میکند. یک افضلیّت نسبی کافی است (1385: 45).
-إذ بمقدوره فی هذه المسائل أن یرجع إلی الآخرین، حیث تکفی الأفضلیة النسبیة (کسار، 1422: 68).
کلمات «أفضلیة و نسبیة»، در عربی با افزودن «یت»، مصدر صناعی ساخته شده است و در زبان فارسی از طریق وامگیری انتقالیافته که اسم مصدر هستند و مترجم برای انتقال این واژگان به زبان عربی، مجدداً از طریق وامگیری دست به انتقال زده است. ازنظر مجتبی مینوی «ساختن اینگونه مصادر در مواردی معمول است که از همان ریشه هیچ مصدری که عین آن معنی را برساند مستعمل نباشد یا «یت» در آن لفظ معنای بودن و شدن را برساند» (فرشید ورد، 1373: 62). ازاینرو هیچ واژهای در زبان فارسی یافت نشده است که معنای افضل بودن و نسبی بودن را برساند پس فارسیزبانان آنها را با وامگیری از زبان عربی به کاربردند و مترجم نیز دوباره به همان صورت استفاده نموده است.
مطهری: خواجهنصیرالدین طوسی در تجرید امامت را اینطور تعریف میکند: «ریاسه عامه» یعنی ریاست عمومی (1385: 25).
-فنصیرالدین الطوسی مثلاً یعرّف الإمامة فی «التجرید» بأنّها: «ریاسة عامة» (کسار، 1422: 39).
«نصیرالدین طوسی» اسم خاص است و «التجرید» نام کتاب که مترجم معادلی مناسب برای آن پیدا نکرده است و نیز کلمه «الإمامة» و «ریاسة عامة» که از خود زبان عربی به فارسی منتقل شده است. پس فرهنگ مشترک دینی ایجاب کرده است که این کلمات از طریق وامگیری به زبان مقصد انتقال یابد.
در زبان مبدأ واژگانی بر اساس طبیعت زبان به کار برده میشود که اگر آن واژه طبق معنای اولیهاش به زبان دیگر انتقال یابد، برای مخاطبان زبان مقصد نارسا و نامفهوم است و همچنین برخی از واژگان چندین معنای ثانویه دارند که لادمیرال برای حل این چالشها، راهکار ابهامزدایی را مجاز میداند تا مترجم معنای ضمنی واژگان را به مخاطبان انتقال دهد. اکنون به نمونههایی از این مورداشاره میشود:
مطهری: وجود لکههایی چند، از زیبایی و جمال و شکوه و جلال آن نمیکاهد (1385: 13).
- لذا فإنّ وجود بقع مظلمة فیه لا یقلّل مما یزهو به من جمال وجلال وعظمة (کسار، 1422: 25).
«چند» در زبان فارسی صفت مبهم است که کسار با آوردن صفت «مظلمه» از «بقع» رفع ابهام کرده است.
مطهری: در بقیه قیاس میکرد (1385: 52).
-کان یستکمل بقیة- الفراغات والمسائل – بممارسة القیاس (کسار، 1422: 78).
در متن اولیه، واژه «بقیه» ابهام وجود دارد که مترجم با افزوده سازی بهصورت جمله معترضه این ابهام را از بین برده است.
مطهری: بعد از علامه مکرر این کتاب را شرح و حاشیه کردهاند. یکی آن را رد کرده و دیگری تأیید کرده (1385: 63).
-قد شُرح بعد العلّامة مراراً ودُوّنت علیه الحواشی حیث انقسم الشارحون بین ناقض علی الکتاب ومدافع عنه (کسار، 1422: 93).
کلمه «الشارحون» معادل کلمات «یکی و دیگری» میباشند که این کلمات اسم مبهم بر تعداد نامشخص دلالت میکنند (وحیدیان، 1383: 90) و با انتخاب معادل مناسب از آنها رفع ابهام شده است.
مطهری: آیا یک انسان کامل اینچنینی وجود داشت؟ (1385: 46).
-هل ثمة وجود لإنسان کامل بمثل هذه المواصفات؟ (کسار، 1422: 70).
واژه «اینچنین» (قید مرکب): بدین نحو و به این طریق (معین، ۱۳۸۸: ۴۲۱). مترجم در فرایند ترجمه به زبان عربی، با توجه به سیاق جمله از معنای اولیه فاصله گرفته و معنای ضمنی آن «المواصفات» را آورده که لادمیرال اینگونه معادلیابی را مجاز میداند؛ زیرا در خوانایی ترجمه نقش مهمی را ایفا میکند.
مطهری: محال است که پیغمبر به این قاطعیت بگوید بعد از من دین را از فلان شخص بگیرید (1385: 49).
- لأن من المحال أن یدعو النبیّ إلی أخذ الدین من مرجع، بمثل هذا الجزم والحسم (کسار، 1422: 75).
مترجم با توجه با سیاق جمله برای واژگان «بگوید و فلان» معادلهای «یدعو و مرجع» آورده است. برای واژه «فلان» معادل مناسبی را ارائه نداده است، زیرا «فلان» اشاره به شخص خاص است و «مرجع» معنای عام دارد و در ذهن خوانندگان ابهام ایجاد میشود.
در متن مبدأ واژگان و اصطلاحاتی وجود دارد که در زبان مقصد بار معنایی ندارند و حذف آنها به بافت معنایی آسیبی نمیرساند که به عقیده لادمیرال باید از ترجمه آنها اجتناب کرد. جواد علی کسار در متن «الإمامة»، علیرغم اینکه کوشیده که هر حذفی با توجه به بافت باشد ولی گاهی اوقات حذفهای نابجایی را نیز انجام داده است که ناخوانایی متن را به دنبال داشته است. اینک نمونههایی از فرایند آنتروپی در متن «الإمامة» موردبررسی قرار میگیرد:
مطهری: دستور داد منبری برایش درست کنند. از جهاز شتر و چیزهای دیگر مرکز مرتفعی ساختند (1385: 99).
- وقد أمر بمنبر فَعُمِل له من أحداج الإبل (کسار، 1422: 147).
مترجم ترکیب وصفی «مرکز مرتفعی» را حذف کرده است و حذف این واژگان در معنا خللی ایجاد نکرده است که ازنظر لادمیرال این حذفیات مجاز است.
مطهری: او رئیس و رهبر اجتماع مسلمین بود و به تعبیر دیگر سائس مسلمین بود، مدیر اجتماع مسلمین بود (1385: 26).
-کان النبیّ الرئیس وقائد مجتمع المسلمین؛ وبتعبیر آخر؛ سائسهم (کسار، 1422: 41).
ترکیب اضافی «مدیر اجتماع» توضیحی در مورد واژه «سائس» است. این واژه از زبان عربی به زبان فارسی وارده شده است، سائس: سیاستمدار. آنکه کاری را بهخوبی اقدام کند و عهدهدار باشد، به معنای مدیر مدبر رهبر (قیم، ۱۳۹۰: ۵۶۴). مطهری برای اینکه معنای واژه برای مردم قابلفهم باشد، به فارسی آن را معنا میکند ولی کسار در هنگام ترجمه به عربی این ترکیب اضافی را حذف کرده و کلمه «سائس» معنایش برای خوانندگان عرب گویا و واضح است.
مطهری: میگویند میدانیم که دین اسلام دین خاتم است و بناست که بعدازآن، دیگر شریعتی نیاید و دینی است کلی و جامع همه شؤونندگی بشر و وضع این دین هم از چنین مطلبی حکایت میکند زیرا در همه مسائل دخالت دارد (1385: 64).
-ینطلق النهج الاستدلالی لعلماء الشیعة من مقولة أنّ الإسلام دین عام یشمل جمیع شؤون الحیاة البشریة و واقع هذا الدین یحکی هذه الخاصّة فیه ویدلّل علیها، إذ فی جمیع المسائل موقف، وهو یتدخّل بالأمور کافّة (کسار، 1422: 95).
در ترکیب «دین خاتم»، واژه خاتم: انگشتری، مهر یا استامپ مهر، پایان هر کاری (قیم، ۱۳۹۰: ۴۳۲). «خاتم» در این متن به معنای مهر کردن پایاننامه نیست بلکه آخرین دین ارسال شده است و بعدازاین دین، دینی و رسول دیگری نمیآید پس باید چنین دینی کامل باشد که نیاز به دین دیگری نباشد.
پس با حذف این عبارت پیام متن به مخاطب انتقال نیافته است؛ زیرا شرط خاتمیت دین، کامل و شامل بودن آن است که مترجم شرط آورده است و مطلب اصلی سخن را نیاورده است و معنا ناقص است.
ترجمه پیشنهادی: یقول علماء الشیعة: إننا نعلم أن دین الاسلام هو دین خاتم ولاشریعة بعده وأنه دین عام ینطوی جمیع جوانب الحیاة، وحقیقة هذا الدین یحکی عن مثل هذا الأمر، فإنه یتدخل فی کل الأمور.
5-3. تفسیر حداقلی
لادمیرال معتقد است که «تفسیری که به عهده مترجم است ماهیت خاصی دارد که نمیتواند از آن چشمپوشی کند و از طرف دیگر نباید چکیدهای از کلیت اثر را بیان کند و مترجم نقش مفسر ندارد بلکه محکومبه «تفسیر تکهتکه» است و با تفسیر مقطعی ترجمه را پیش میبرد و مانند مفسر نمیتواند آزادانه عمل کند؛ زیرا مفسر برای درک کل متن زاویه دید خود را عوض میکند و جزئیات از اهمیت کمی برخوردار است. باید مترجم «نزدیک به سطح زمین پرواز کند» تفاسیر مترجم به عملکرد دلالت ضمنی نشانه شناختی محدود است که وصف آن مطابق با جزئیات متن صورت میگیرد تا «اثرات معنا» واژگان در بافت مخصوص آنها در واحدهای ترجمه تعیین کند» (1400: 219- 220). قضیه تفسیر حداقلی برای واژگانی که معادلی در زبان مقصد ندارند، بهکاربرده میشود و مترجم ناگزیر است که معنای ضمنی آنها را باکمی توضیح و تفسیر کوتاه به متن مقصد انتقال دهد. در ترجمه «الإمامة»، در مواقعی که معادل معجمی واژگان یافت نشده است مترجم با تفسیر حداقلی، مفهوم واژه را به زبان مقصد انتقال داده است که در ذیل به مصادیقی از آن پرداخته میشود:
مطهری: اعم از آنکه آن پیشوا عادل و راهیافته و درسترو باشد یا باطل و گمراه باشد (1385: 24)
-سواء أکان عادلا ینهج صراطاً سویّا، أم ضالّا یهوی نحو الباطل (کسار، 1422: 38).
کلمه «راهیافته» صفت مفعولی فارسی: کسی که راه اصلی و مستقیم را پیدا کرده است، هدایتشده (دهخدا، 1377: 11844) معادلی در زبان مقصد برای آن یافت نشده است و مترجم با توضیح کوتاهی با ساخت گروه واژگان، دست به تفسیر حداقلی زده است.
مطهری: بلکه به نظر و صوابدید شخص خودش تعیین کرده است و ائمه علیهمالسلام نیز به صلاحدید خودشان [جانشین خود را تعیین کردهاند] (1385: 43).
-بل کان بمقدوره أن یعیِّنه من بعده بنظرة وبما یراه صواباً، وکذلک بفعل الأئمة (علیهم السلام) من بعده، فیعیّن کلّ واحد منهم الذی یلیه بما یراه هو صلاحا (کسار، 1422: 65).
در زبان مبدأ واژه «صوابدید» و «صلاحدید» (هر دو مصدر مرکب مرخم): صواب اندیشیدن، مصلحت دیدن (هخدا، ۱۳۷۷: ۱۵۰۷۵). صلاحدید، صلاح و تجویز (همان: ۱۵۰۰۵). ازآنجاکه معادل مناسب برای معنای ضمنی آن در فرهنگنامه زبان مقصد یافت نشده، مترجم، برای انتقال صحیح محتوا، تفسیری مختصر از آن واژگان را در زبان مقصد بیان نموده که سبب خوانایی ترجمه شده است.
مطهری: طلبه فاضلی به نام آقا شیخ قوام وشنوهای را – که خیلی اهل کتاب و تتبع بود و نسبتاً مرد خوبی هم هست – راهنمایی کردند (1385: 48).
-أن طلب من الشیخ قوام وشنوئی فالذی کان من الطلبة الفضلاء المعروفین بالتقصّی والعلاقة الوثیقة بالکتب (کسار، 1422: 72).
ترکیب اضافی «اهل کتاب»: اشاره به جهودان و ترسایان (دهخدا، ۱۳۷۷: ۳۶۶۸) یهود و نصاری (لغتنامه دهخدا به نقل از ناظم الاطباء)؛ اما با توجه به بافت و سیاق کلمه یعنی علاقهمند به کتاب و اهل مطالعه؛ که مترجم بهخوبی پیام را درک کرده است و با توضیح مختصر، آن ترکیب را به عربی برگردانده است.
مطهری: خواجه وقتی خواسته مطالب و مسائل را بر مذاق شیعه بیان کند خیلی خلاصه و متنگویی کرده (1385: 63).
-فحینما أراد یدوّن الأفکار والمسائل وفق مذاق الشیعة وبناءً علی رؤیتها، عمد إلی الإیجاز الشدید والاختصار، فکتب النص علی طریقة المتون الوجیزة (کسار، 1422: 93).
مترجم واژه «متنگویی» را با افزوده سازی چند واژه به زبان مقصد انتقال داده است.
- معادلیابی با افزودهسازی
در فرایند ترجمه دستیابی به معادلی که تمام آحاد معنایی واژه را در برداشته باشد کاری سخت و حتی غیرممکن است. لامیرال برای حل این معضل، افزودن یک یا چند واژه و یا انتخاب معادل نزدیک به آن واژه را پیشنهاد میدهد تا اطلاعات معنایی که در زبان مبدأ میباشد، به زبان مقصد انتقال دهد. جواد علی کسار نیز در جریان ترجمه با چنین چالشی مواجه بود که گاهی با افزوده یک یا چند واژه، معنای ضمنی واژگان زبان مبدأ بازنویسی نموده است که در ذیل نمونههایی موردبررسی قرار میگیرد:
مطهری: خودمان را میگذاریم بهجای یک مستشرق اروپایی که نه شیعه است و نه سنی (1385: 50).
-وضعنا أنفسنا مکان أحد المستشرقین الأوربیین، فتحررت نظرتنا من قید الانتماء إلی الشیعة أو السنّة (کسار، 1422: 75).
مترجم با افزوده سازی مناسب، انتخاب معادل «تحررت بهجای واژه «نه» محتوای پیام واژه را انتقال داده است. در زبان فارسی واژه «بله» قید تصدیق و تأکید در زبان مبدأ است که مترجم با افزوده سازی معنا را به زبان مقصد انتقال داده است.
مطهری: در هر قرنی ما میبینیم مسئله غدیر جزء ادبیات آن قرن است (1385: 73).
- وحین نجد أنه فی کل قرن برز شعراء أنشدوا فی الغدیر (کسار، 1422: 109).
معنای واژه «ادبیات» را مترجم با افزوده سازی به زبان مقصد انتقال داده است که پیام متن بهدرستی به مخاطبان انتقال نیافته است؛ زیرا ادبیات فقط شامل شعرا نیست بلکه مجموعه متون نظم و نثر زیرمجموعه ادبیات است با این ترجمه مخاطب گمان میکند که فقط شعرا در موضوع غدیر نقش دارند.
ترجمه پیشنهادی: نری فی کل قرن أن مسألة واقعة الغدیر هی جزء من أدب تلک الفترة.
مطهری: بر مسلمین و بالأخص شیعیان و موالیان علی علیهالسلام است (1385: 20).
- وما یجب علی المسلمین،- والشیعه علی الأخص ومن یتولّی علیّاً (علیهالسلام) (کسار، 1422: 33).
مترجم معنای واژه «موالیان»: طرفدار، دوست، هوادار، یار، یاور (دهخدا، ۱۳۷۷: ۲۱۷۳۸). را با افزودن کلمات در زبان مقصد بازآفرینی نموده است که مترجم توانسته معنای واژه را بهخوبی انتقال دهد.
- دستاوردها
جدول 1. در صد و فراوانی دادههای قضایای الگوی لادمیرال در ترجمه واژگانی کتاب «الإمامة»
درصد دادهها
|
فراوانی دادهها
|
قضایای الگوی لادمیرال
|
56/7
|
619
|
ابهامزدایی
|
40/21
|
1752
|
افزودهسازی
|
39/6
|
523
|
انتخاب مترجم
|
34/12
|
1010
|
آنتروپی
|
50/0
|
41
|
تفسیر حداقلی
|
81/51
|
4241
|
وامگیری
|
نمودار 1. بسامد قضایای الگوی لادمیرال در ترجمه واژگانی کتاب «الإمامة»
مؤلفه وامگیری در ترجمه جواد علی کسار، به سبب فرهنگ دینی مشترک بین دو زبان از بسامد بیشتری برخورداراست و قضیه تفسیر حداقلی کمترین بسامد را در این ترجمه به خود اختصاص داده است. او کوشیده است که لایههای مختلف معنایی را با راهکارهای مختلف به خوانندگان زبان مقصد انتقال دهد تا بتواند ترجمه قابلفهم و خوانایی را بازآفرینی نماید.
بحث و نتیجهگیری
پس از تطبیق مصادیقی از دو متن، دستاوردهای زیر بهدستآمده است:
- مترجم بیشتر رویکردی مقصدگرا و مخاطب محور داشته است و تلاش کرده به هر قیمتی معنا را به مخاطبان انتقال دهد و برای ترجمه قابلفهم در بسیاری از مواقع با سلیقه خود دست به معادلیابی واژگان و تعابیر زده است.
- مترجم در انتقال واژگان کوشیده است که اولاً معادلی مناسب که در فرهنگ لغت چندین معادل آمده است را انتخاب کند و درصورتیکه معادلی مناسب برای واژهای در معجم یافت نشده است، دست به تفسیر حداقلی و افزودهسازیهای توضیحی در قالب گروه اسمی، قیدی، فعلی و... میزند تا لایههای معنایی واژه را به مخاطبان از این طریق انتقال دهد و گاهی با اختیار خود معادلی متناسب با سیاق و بافت انتخاب نموده است و در مواقعی که هیچ معادلی واژگانی وجود نداشته است و حتی با تفسیر حداقلی، معنای ضمنی واژه به مخاطب منتقل نمیشود، آن واژگان را به شکل وامگیری، یعنی به همان صورت که در زبان مبدأ استفادهشده، به زبان مقصد انتقال داده است.
- گاهی با انتخاب معادلهای نامناسب و حذفهای نابجای واژگان نتوانسته است ترجمه خوانا و قابل قبولی را ارائه دهد.
- برای رفع ضعفها و ترجمه نارسای برخی از واژگان این ترجمه بهتر است که مترجم دست به بازنگری و ویرایش مجدد بزند و برای انتخاب معادل مناسب برای برخی از واژگان که در ارتباط با فرهنگ زبان مبدأ است، بهتر است مترجم با متخصصان زبان فارسی در تعامل باشد تا اشکالات او تصحیح گردد و ترجمهای با حداکثر مقبولیت و خوانایی ارائه دهد.
- پیشنهاد میشود به مترجمانی که قصد ترجمه در حوزههای فلسفی، فقهی، دینی و عقیدتی دارند با در نظر گرفتن راهکارهای پیشنهادی لادمیرال در مورد چگونگی انتقال واژگان و شناخت نسبی آنها، بتوانند مفاهیم را بهصورت خوانا و رسا به مخاطبان انتقال دهند بهطوریکه از ابتدای فرایند ترجمه، روند یکنواختی را پیش بگیرند تا با انتقال دقیق معنا، ترجمه رسا و خوانایی را ارائه دهند که همان تأثیری را در خواننده زبان مقصد بگذارد که متن اصلی بر مخاطبان خود گذاشته است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Catford, J. C.
[2]. Newmark, P.
[3]. Nida, E.
[4]. Chomsky, N.
[5]. Garces, C. V.
[6]. Paulvinay, J.
[7]. Darbelnet, J.
[8]. Berman, A.
[9]. Ladmiral, J. R.
[10]. Habermas, J.
[11]. Kant, I.
[12]. Nietzsche, F. W.