رمان فردقان اثر یوسف زیدان، داستانی است که با بهرهگیری از دستگیری و تبعید ابنسینا، دانشمند بزرگ ایرانی به فردقان یا فردجان؛ «قلعۀ مشهوری در نواحی همدان از ناحیه جَرّا» (معجمالبلدان، 1995، جلد ۴: ۲۴۷) و با ترکیبی از حقایق تاریخی و عنصر خیال روایت میشود که علیرضا باقر، دکترای زبان و ادبیات عربی، این رمان را به زبان فارسی ترجمه کرده است.
در تاریخ ترجمه، نقد و ارزیابی متون ترجمهای، همواره اهمیت داشته است و با توجه به اهمیت ترجمۀ متون ادبی، همواره ارزیابی کیفیت این ترجمهها اهمیتی دوچندان داشته است. از میان الگوها و روشهای ارزیابی ترجمه، الگوی ارزیابی کیفیت ترجمۀ جولیان هاوس[1] (۱۹۹۷) از الگوهایی است که سعی دارد تا معیارهایی مشخص و کاربردی برای تعیین ارزش ترجمه، بهویژه ترجمۀ ادبی بهجای قضاوتهای ذوقی بهکار بگیرد.
پژوهش حاضر قصد دارد تا با بهرهگیری از الگوی هاوس ترجمۀ علیرضا باقر را به عنوان نخستین ترجمه منتشر شده از رمان ارزشمند فردقان اثر رماننویس توانمند مصری بررسی کند؛ ترجمهای که در نگاهی گذرا به نظر میرسد تغییراتی در متن آن رخ داده و از این نظر و با توجه به اهمیت رمان زیدان به عنوان موضوع پژوهش حاضر برگزیده شده است و در این راه از رویکرد توصیفی- تحلیلی به موضوع تحقیق بهره گرفته است. با این هدف که ترجمۀ فارسی این رمان را بررسی و نقد کند که در قالبی معاصر به دانشمند بزرگ و گرانقدر ایرانی ابنسینا پرداخته است و در پی پاسخگویی به پرسشهای ذیل است:
- ترجمۀ فارسی رمان فردقان بر اساس الگوی هاوس چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
- مترجم در کدام بخش بیشترین گرایش را به ترجمۀ پنهان و در کدام بخش به ترجمۀ آشکار نشان داده است؟
- ترجمۀ علیرضا باقر از رمان فردقان در مجموع گرایش بیشتری به کدام راهکارهای ترجمهای دارد و بر این اساس ترجمهای آشکار بهشمار میرود یا پنهان؟».
- پیشینۀ پژوهش
در سالهای اخیر چه در زبان و ادبیات انگلیسی و چه در زبان و ادبیات عربی، پژوهشهای ارزشمندی بر اساس الگوی هاوس برای ارزیابی کیفیت ترجمهها انجام شده و پژوهشگران تلاش کردهاند تا از الگوی فراگیر هاوس برای نقد علمی و دقیق ترجمهها بهره گیرند. از جمله پژوهشهای مبتنی بر این الگو، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
اسکندری دورباطی (1394) در پایاننامۀ کارشناسیارشد خود با عنوان «کاربرد مدل ارزیابی کیفیت ترجمۀ جولیان هاوس در خصوص ترجمۀ فارسی کتاب (پیامبر) جبران خلیل جبران توسط مسیحا برزگر» با مقایسۀ این ترجمهها، هر دو را آشکار و متنمحور دانسته و نتیجه گرفته که ترجمۀ برزگر بسیار پیچیده و در فارسی ناملموس، اما ترجمۀ دریابندری به لحاظ ساختاری، ترجمهای قابلفهمتر است.
وکیلی (۱۳۹۴) در پایاننامۀ کارشناسیارشد خود با عنوان «ارزیابی کیفیت ترجمۀ کتاب «پیرو قلب خود باشید» از اندرو متیوس توسط وحید افضلیراد و زهرا نبی، بر اساس مدل هاوس» با نگاهی به تفاوت استراتژیهای ترجمۀ آشکار دو مترجم به این نتیجه رسیده است که ترجمۀ افضلی به ماهیت متن اصلی نزدیکتر و در نتیجه مناسبتر بهشمار میآید.
سلیمی و انصاری (1399) در مقالۀ «بررسی کیفیت ترجمۀ نهجالبلاغه مبتنی بر الگوی نقشگرای هاوس (مطالعه موردی ترجمۀ علامه جعفری و شهیدی از خطبۀ اشباح)» به این نتیجه رسیدهاند که براساس الگوی هاوس، هر دو ترجمه، آشکار هستند.
احمدی دارانی (۱۴٠٠) در پایاننامۀ کارشناسیارشد خود تحت عنوان «کاربرد مدل هاوس در ارزیابی کیفیت دو ترجمۀ فارسی کتاب «آرزوهای بزرگ» اثر چارلز دیکنز[2] از یونسی و اخوان» به ارزیابی کیفیت ترجمۀ دو ترجمۀ فارسی، پرداخته و نتیجه گرفته است که ترجمۀ یونسی از اخوان آشکارتر و دقیقتر است و عناصر فرهنگی با گذر از فیلتر فرهنگی حذف شده و تغییر یافتهاند.
با وجود تلاشهای یاد شده، پژوهشی در مورد ارزیابی کیفیت و نقد ترجمۀ فارسی علیرضا باقر از رمان فردقان یافت نشد.
- الگوی هاوس
با توجه به اهمیت ترجمه در دنیای امروزی و توسعة فزاینده در حوزۀ مطالعات ترجمه، دانشجویان، پژوهشگران و ناقدان ترجمه، نیاز روزافزونی به الگوهای مختلف برای بررسی دقیق ترجمهها و نیز شیوههای ارزیابی در آموزش احساس میشود. گفتنی است که در این راه تلاشهای فراوانی صورت گرفته و پژوهشگران این رشته سعی کردهاند تا نظریهها و مدلهای گوناگون نقد یا ارزیابی کیفیت ترجمه را ارائه کنند.
به طور کلی الگوهای موجود سنجش کیفیت ترجمه را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: الف- الگوهای کمی که بیشتر در محیطهای آموزشی کاربرد دارند و ب- الگوهای کیفی که بر اساس سه تعریف متفاوت هاوس (۲٠٠۱) از معنی به سه دسته: ذهنگرایانه، پاسخ محور و الگوهای متن/ گفتمان مبنا تقسیم میشوند و سپس الگوی نقشگرا-کاربردشناختی خود را ارائه میدهد (خزاعیفر، ۱۳۹۱: ۵۵) که از الگوهای مهم و درعینحال پیچیده و فراگیر است.
الگوی جولیان هاوس مبتنی بر پیشفرض «ترجمه بهمثابه بافتآفرینی مجدد» بوده، بر بنیان زبانشناسی هدفمند- نقشگرای هلیدی[3] استوار و از معدود رهیافتهای ارزیابی/ نقد ترجمه است که با دستاوردهای دانش زبانشناسی، گزینشی برخورد نمیکند و در سطوح خُرد و کلان، یافتههای یک نظریۀ تمامعیار زبانی را به خدمت میگیرد. الگوی هاوس از سطح متن آغاز میشود، اما به تناوب از این مرزها گذشته و به صورتی نظاممند، روابط متقابل میان مؤلفههای متنی و بافتی را صورتبندی میکند (ر. ک: هاوس، 1997، 2009 و 2015).
هاوس برای بررسی متن ترجمه شده، سه بُعد قائل میشود: معنیشناختی، کاربردشناختی و متنی. او معتقد است که چالش بزرگ در ترجمه به بُعد کاربردشناختی فرآیند ترجمه مربوط است؛ یعنی به «کاربرد مشخص یک عبارت در موقعیتی معین» که محوریت الگوی ارزیابی اوست؛ بنابراین، هر متن در بستر موقعیتی منحصر به فرد تعریف میشود تا نقش معینی را در جامعهای زبانی ایفا کند. برای خدشهدار نشدن این نقش، در حین فرآیند ترجمه، مترجم باید به ابعاد موقعیتی هر متن اشراف داشته باشد (House, 1977: 103).
هاوس با انتقاد از گرایش یکجانبۀ مطالعات ترجمه برای فرض ترجمه به عنوان امری عمدتاً اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و تحت سیطرۀ ایدئولوژی، خواهان توجه به ترجمه به عنوان عملی زبانی است و در کتاب «ارزیابی کیفیت ترجمه» بر اهمیت تحلیل متنی دقیق و مقایسۀ متن مبدأ و مقصد تأکید میکند (House, 2015: 2 و نیز ر. ک: سید جلالی، ۱۳۹۶: ۱۶۵).
به صورت خلاصه الگوی هاوس قابل نمایش در قالب نمودار (1) است.
نمودار 1. طرحواره الگوی جولیان هاوس در ارزیابی کیفیت ترجمه
1-2. ژانر
از نگاه هاوس «مفهوم ژانر در میان مقولات سیاق، موضوع، عوامل سخن، شیوۀ بیان و نقش متنی در نظر گرفته میشود و به فرد این توانایی را میدهد که هر نمونۀ متنی را به طبقهای از متون ارجاع دهد که منظور و کارکرد مشترکی را برآورده میکنند. ژانر برای فرآیند تحلیل و ارزیابی مفید است؛ زیرا توصیف سیاق، موضوع و... برای دستیابی به ارتباط بین متن و بافت مفید هستند، اما اساساً برای تسلط بر مشخصههای زبانی محدودیت دارند و با هدف تشخیص ساختارها و الگوهای متنی عمیقتر به مفهومسازی متفاوتی نیاز است؛ این امر با بهکار بستن گونه صورت میگیرد» (House, 2001: 248-249).
گونه یا «... ژانر، متن را به فرهنگ مرتبط میسازد. سیاق سخن ارتباطهای بین یک متن و بافت بلافصل آن را دربر میگیرد؛ در صورتی که ژانر، یک متن را با بافت فرهنگی بزرگتر زبانشناختی و فرهنگی جامعهای که متن در آن قرار دارد، مرتبط میکند» (نیازی و قاسمی اصل، ۱۳۹۷: ۱۴).
با نگاهی به رمان فردقان میتوان ژانر آن را چنین توصیف کرد: متن رمان، تاریخی- ادبی است که با بهرهگیری از ماجراهای عاشقانه در مورد زندگی ابوعلی سینا ماهیتی عاشقانه نیز گرفته است؛ بنابراین، ژانر متن با رویکردی ایدئولوژیک، تاریخی-عاشقانه است.
2-2. سیاق کلام
سیاق کلام مفهومی است که هاوس به تبعیت از دستور نقشگرای هلیدی در الگوی خود آورده و به گفته هلیدی «مفهوم بافت موقعیتی را میتوان با استفاده از اصطلاحاتی همچون زمینه، عاملان، شیوه و به بیان دیگر «گسترۀ گفتمان»، «عاملان گفتمان»، «شیوۀ گفتمان» تفسیر کرد» (هلیدی و حسن، ۱۳۹۳: ۳۸) که این سه جنبۀ بافت، سیاق کلام را مشخص میکنند.
بر همین اساس برای توصیفی دقیقتر از سیاق کلام در بخش ذیل سه عامل تعیینکنندۀ آن (گستره، عاملان و شیوۀ گفتمان در زیرمجموعۀ خطاهای پنهان مورد بررسی قرار میگیرد).
3-2. گسترۀ گفتمان
«فعالیتهای اجتماعی شامل موضوع یا عنوان و همچنین تمایز درجات مختلف عمومیت، صراحت و اختصاص واحدهای واژگانی با توجه به توضیحات تخصصی، کلی و عمومی است» (House, 2001: 248). به این ترتیب، عوامل تعیینکنندۀ گستره را میتوان با دو شاخص معرفی کرد؛ «الف- موضوع: رمان، نمایشنامه، شعر، بروشور تبلیغاتی... ب- کنش اجتماعی: تخصصی، عمومی، پرطرفدار...» (سید جلالی و همکاران، ۱۳۹۶: ۱۶۶).
رمان فردقان داستانی است در قالب روایی- تاریخی که در آن ماجرای زندانی شدن ابنسینا در قلعهای به نام فردقان (فردجان) واقع در نزدیکی همدان، بیان میشود. ساختار زبانی رمان به دو بخش عمده تقسیم میشود؛ نخست، بخش روایی داستان که نویسنده بهعنوان دانای کل، افراد، اتفاقات و ماجراهای داستان را در قالب توصیفات، تشبیهات و استعارات زیبا بیان میکند. دوم، بخشی که به محاوره و گفتوگوی شخصیتها (دیالوگ) و نیز گفتوگوی ابنسینا با خود (مونولوگ) مربوط میشود. بخش نخست پررنگتر از بخش دوم است. دو عنصر زمان و مکان به خوبی در این رمان بهکار گرفته شده و نویسنده توانسته است رویدادهای تاریخدار دوران ابنسینا و موقعیتهای مختلف زندگی او را در قالب تاریخی بیان و داستان را معنادار متوالی و منسجم سازد. استفاده از نامها و اماکن حقیقی در ایران و موقعیتهای جغرافیایی و حتی اجتماعی آنها باعث شده عنصر مکان بهگونهای هنرمندانه در داستان جلوه کند.
در این رمان هم جملات کوتاه هم جملات بلند بهکار گرفته شده، اما جملات بیشتر بلند هستند. بسیاری از جملات چند فعلی و برخی نیز تک فعلیاند. زیدان، به خوبی از نشانههای سجاوندی همچون ویرگول، نقطه، پرانتز، خط تیره و... استفاده کرده و همین موضوع، خواندن متن را برای خواننده آسانتر کرده است. در نوشتن متن رمان، سعی شده تا حدودی از کلمات هم آهنگ و نزدیک به هم استفاده شود که این خود به زیبایی متن افزوده است.
4-2. عاملان گفتمان
از نگاه هاوس «عاملان گفتمان به ماهیت مشارکتکنندگان کلامی، برمیگردد؛ یعنی گوینده و مخاطب که ارتباط بین آنها از لحاظ قدرت و فاصلۀ اجتماعی و نیز میزان احساسات، ارتباطات و فاصله اجتماع تفاوت دارد» (House, 1997: 44 & 2001: 248).
یوسف محمد أحمد طاها زیدان، رماننویس، روزنامهنگار و پژوهشگر مصری، متولد ۱۹۵۸، پژوهشگر طب اسلامی، پزشکی، ریاضیات و نجوم و رماننویس معروف مصری و نویسندۀ آثار متعددی بهویژه در زمینۀ عرفان، طب اسلامی و فهرستنگاری است، اما بیشتر به نوشتن داستان کوتاه و رمان، گرایش داشته و در این زمینه موفقیتهایی کسب کرده است؛ از جمله آثار اوست: «عزازیل»، «ظل الأفعی»، «النبطی» و «فردقان» است. فردقان از میان ۱۲۸ نوشته در سال ۲۰۱۸ میلادی، یکی از شش رمان برتر جهان عرب، شناخته و برندۀ جایزۀ پوکر عربی در سال ۲۰۲۰ میلادی شده است.
رمان فردقان تصویر متفاوتی از زندگی حکیم ایرانی ابوعلی سینا و ماجرای دستگیری و زندانی شدنش در قلعۀ فردقان است. زیدان در خلال داستان، شیوۀ زندگی مردمان آن زمان به ویژه دولتمردان و دانشمندان را بیان میکند. همچنین وقایع تاریخی مانند جنگهای مهم و تأثیرگذار و ویرانیهای حاصل از آنها و رنج و سختی مردم را به خوبی تصویر میکند. رابطۀ گوینده با مخاطب در این اثر متقارن است؛ یعنی نویسنده با مخاطبان و خوانندگان همتراز است و شاخصههای قدرت در آن بهکار نرفته است. نویسنده، داستان را به شکل یک روایت برای خوانندگان بیان کرده است؛ به طوری که وقایع و چهارچوبهای فکری فرهنگی جامعه و شخصیتهای داستان برای مخاطب ملموس بوده و تا حدی میتواند با آنها همزیستی اجتماعی را تجربه کند؛ بنابراین، فاصله اجتماعی زیادی بین نویسنده و مخاطب دیده نمیشود.
5-2. شیوۀ گفتمان
به مجرای ارتباط (گفتاری/ نوشتاری) اشاره میکند؛ الف- رسانه: متنی که به منظور خوانده شدن نوشته شده باشد و پیچیده: متنی که به منظور شنیده شدن نوشته شده باشد. ب- مشارکت ساده: وقتی اثر به صورت تکگویی و پیچیده: وقتی جامعهای بزرگ را مورد خطاب قرار داده باشد. خانجان شیوۀ گفتمان را هم به «مجرای» ارتباط (گفتاری / نوشتاری) ارتباط میدهد و هم به میزان مشارکت بالقوه یا بالفعلِ مجاز بین گوینده و مخاطب (مونولوگ، دیالوگ و...) (خان جان، ۱۳۹۴: 84).
در متن مورد بررسی، رسانۀ متن مبدأ ساده محسوب میشود، چراکه متن به صورت کتبی و برای خوانده شدن نوشته شده است. با وجود دیالوگها در رمان، بیشتر بخشهای متن اصلی را راوی بهعنوان دانای کل بیان میکند، اما مترجم تغییراتی در سبک و شیوۀ گفتمان ایجاد کرده و بخشهایی را که در متن اصلی از زبان راوی بیان شده بهصورت گفتوگو (دیالوگ) درآورده است؛ در واقع، نقلقول غیرمستقیم را به مستقیم تبدیل کرده است؛ گرچه این تغییرات در روند کلی داستان تغییری ایجاد نکرده است.
مشارکت در متن پیچیده است؛ یعنی در بخشهای از متن گفتوگوهایی بین اشخاص داستان وجود دارد. نویسنده با ایجاد این دیالوگها و همچنین گفتوگوی ابنسینا با خودش (مونولوگ) سعی کرده خواننده به سیر داستان نزدیکتر شود و در واقع مخاطب را به چالش کشیده و به نظر میرسد که هدف اصلی از این گفتوگوها، جلب مشارکت مخاطب است.
بررسیهای انجام شده نشان از همخوانی نمایههای متن مبدأ و مقصد دارد؛ غیر از خاستگاه خالق اثر که طبیعتاً در ترجمه تغییر میکند، موقعیت نویسنده و موقعیت مترجم مشابه است. نتیجۀ مقابله عناصر گفتمانی را در ترجمۀ این رمان میتوان به شکل جدول (1) نشان داد.
جدول 1. عناصر گفتمانی در رمان فردقان
|
گستره گفتمان
|
عاملان گفتمان
|
شیوه گفتمان
|
ژانر
|
نمایه متن مبدأ
|
موضوع: رمان
|
خواستگاه و موقعیت عامل اثر: رماننویس *
|
رسانه: ساده
|
ادبیات داستانی
تاریخی – عاشقانه
|
کنش اجتماعی: عمومی و پرطرفدار
|
رابطه شرکتکنندگان: متقارن
|
مشارکت: پیچیده
|
متن ترجمه شده
|
موضوع: رمان
|
خواستگاه و موقعیت عامل اثر: مترجم *
|
رسانه: ساده
|
ادبیات داستانی
تاریخی – عاشقانه
|
کنش اجتماعی: عمومی و پرطرفدار
|
رابطه شرکتکنندگان: متقارن
|
مشارکت: پیچیده
|
- تشخیص ترجمۀ آشکار و پنهان
هاوس تشخیص نوع ترجمه را آخرین مرحله از الگوی ارزیابی ترجمه قرار داده است و ترجمه را به دو نوع «آشکار» و «پنهان» تقسیم کرده است. در ترجمۀ آشکار، مترجم آگاهانه معادلهایی را میگزیند که خوانندۀ متن ترجمه به سادگی بیگانه بودن متن و عناصر آن را درمییابد؛ در واقع، مخاطبان متن مقصد، مستقیماً مخاطب نبوده و با یک «متن اصلی ثانویه» مواجه نیستند؛ زیرا متن به شدت بر مبنای خاستگاه و فرهنگ جامعۀ زبانی متن اصلی نگاشته میشود، اما در ترجمۀ پنهان، متن ترجمه در چهارچوبهای رایج زبان و فرهنگ متن مقصد تولید میشود و مترجم قصد دارد خواننده را با متنی آشنا و عاری از هرگونه ساختارها و مفاهیم بیگانه روبهرو کند (House, 1997: 66 & 2001: 250). در ترجمۀ پنهان، مترجم قصد دارد به معادل عملکردی یا «معادل نقشی» دست پیدا کند؛ از این رو «مانند یک «صافی فرهنگی» عمل میکند و با تعدیل چهارچوبها به آنها رنگ و بوی بومی میدهد و متن را از پیچیدگی و عناصر بیگانه میزداید» (سید جلالی و همکاران، ۱۳۹۶: ۱۶۸).
در همین راستا و در بررسی ترجمهها، گونۀ ترجمۀ آشکار/ پنهان؛ هاوس دو نوع خطا را نیز معرفی میکند که عبارتاند از: «خطاهای آشکار» و «خطاهای پنهان».
1-3. خطاهای آشکار و خطاهای پنهان
هاوس خطاهای پنهان را حاصل ناهمخوانی بین نقشهای متنهای مبدأ و مقصد در ابعاد گوناگون و خطاهای آشکار را نتیجۀ ناهمخوانی معنایی بین متن مبدأ و مقصد و یا تخطی از قواعد زبان مقصد میداند (حسینی، 1398: ۴۱). این خطاها را میتوان در جدول (2) خلاصه کرد.
جدول 2. دلایل بروز خطاهای آشکار و پنهان در ترجمه
نوع خطا
|
دلیل بروز
|
شرح
|
خطای آشکار
|
عدم مطابقت معنای مصداقی عناصر در متن اصلی و ترجمه آن
|
حذف
|
اضافه
|
معادلگزینی نادرست
|
خطای پنهان
|
پیروی نکردن از نظام زبان مقصد
|
غیردستوری بودن (انحراف از نظام ساختاری زبان)
|
پذیرفتگی قابلتردید (انحراف از قواعد کاربردی)
|
2-3. خطاهای آشکار ترجمۀ رمان فردقان
از نظر هاوس، خطاهای آشکار، شامل حذف، اضافه، معادلگزینی نادرست، غیردستوری بودن و پذیرفتگی قابل تردید؛ نتیجة دو رویکرد نادرست؛ یعنی بیتوجهی به متن مبدأ و پیروی نکردن از نظام دستوری زبان مقصد است. هر یک از این خطاهای مترجم ممکن است، موجب ابهام و نامفهومیهایی در عبارات شود. این خطاهای پنهان و آشکار را میتوان به صورت جداگانه مورد بررسی قرارداد.
1-2-3. حذف
گاه مترجم بر اثر بیتوجهی یا نبودن معادل مناسب در فرهنگ مقصد، برخی کلمات، عبارات و یا اصطلاحات را ترجمه نمیکند. موارد حذف در ترجمۀ خوب بسیار محدود، حتی نادر است و مترجم نباید جز در موارد اجتنابناپذیر اقدام به حذف مطلبی کند؛ زیرا حذف بیرویه عمدهترین عیب ترجمه محسوب میشود (کمالی، ۱۳۷۳: ۲۲). برای نمونه حذف در سطح کلمه، عبارات و اصطلاحات و حذف چند سطر در ترجمۀ رمان فردقان بیان شده و سپس از بررسی، آمار کلی از نسبت حذفیات در ترجمه ارائه میشود.
1-1-2-3. حذف کلمه
متن اصلی: «فإن انهزما أمام علاء الدولة فاوضاه علیک و إن انتصرا علیه استقوی الأمیر و قل احتاجه للعسکر، فأعادک...» (زیدان، ۲۰۱۸: ۵۰).
ترجمه: اگر در برابر علاءالدوله شکست بخورند که دربارۀ شما با او گفتوگو خواهند کرد و اگر پیروز شوند، جای پای امیر، محکم میشود و نیازش به لشکریان کم...» (زیدان، ۱۳۹۹: ۶۰).
در این جمله مترجم «فأعادک» (تو را باز خواهد گرداند) را حذف کرده است که «بیتوجهی، سهلانگاری، غفلت و فراموشی مترجمان از دلایل حذف در ترجمه به شمار میآید» (کمالی، ۱۳۷۳: ۲۳).
2-1-2-3. حذف عبارات و اصطلاحات
در برخی موارد مترجم با شرایطی مواجه میشود که بخشی از متن را، چه در سطح واژگان و چه عبارات یا جملات، حذف کند؛ معمولاً حذف برخی قسمتهای جمله زمانی موجه است که مترجم آن موارد را برای خواننده خود واضح یا تکراری و خستهکننده، تشخیص دهد (زرکوب و صدیقی، ۱۳۹۲: ۴۵).
در ترجمۀ قسمتی از گفتوگوی میان دو شخصیت داستان مزدوج و ابنسینا، عبارت «بلی، صدقتَ... کذلک یفعلون» (بله حق با شماست... همینطور میکنند)، نادیده گرفته شده و ترجمه نشده است و به نظر میرسد که این قسمت از ترجمه بدون ضرورت حذف شده است.
متن اصلی: «الله لم یأمرْ بنهبِ معابدِ غیِر المسلمین و تهدیمها، و إحراق کتب الأولین. -لکن المهوسین من الحکام یأمرون بذلک مادام یناسبهم و هم یفعلون ما یطیب لهم... ألیس کذالک یا حکیم؟ -بلی، صدقتَ... کذلک یفعلون. تذکَّر ابن سینا الحوارَ الذی جری معَ تلمیذِهِ "بهمنیار بنمرزبان" فی أوَّل لقاءٍ جمع بینهما، و شرد ذهنه بعیداً لبضعِ ثوانٍ ثم استفاق و عاد إلی الکلامِ مع شیخ الرستاق، سائلاً إیاه: و لماذا تراجع النهر عن هنا؟» (زیدان، 2018: ۶۲).
ترجمه: «خداوند کجا دستور داده است که معابد غیر مسلمانان را ویران کنند و کتابهای کهن را بسوزانند؟! - اما حاکمان جاهطلب و شیفتۀ قدرت چنین دستورهایی صادر میکنند و هر کاری که به سودشان باشد انجام میدهند... غیر این است حکیم؟ ابنسینا به یاد گفتوگویی افتاد که با شاگردش «بهمنیار پور مرزبان» در نخستین دیدارشان داشت و چند لحظهای حواسش پرت شد، اما خیلی زود به گفتوگو با شیخ دهستان برگشت و پرسید: رودی که در اینجا جاری بود، چه شد؟» (زیدان، 1399: ۷٠).
3-1-2-3. حذف چندین جمله یا سطر
متن اصلی: «حکت له فی لیلةٍ، أن زوجها المتوفی کان مهووساً بالمجامعة و عنِّیناً! من هنا ذاقت معه الأمرَّین شهوراً. فی مبتدأ الأمر اخترمها بإصبعه و راح یضحک کالمعتوهین، و هی لا تفهم ما یبهجه، إذ کان یشغلها عن ذلک الوجع. ثم راح بعد حین یطلب الغرائب، و یمعن فیها، و مع ذلک لا یُنعظ. ثم طلب منهن أن یتساحقن أمام ناظریه و ینهمکن، أن، آملاً أن یبعث میته و تدبَّ بأوصاله الحیاة، فقمنَ بذلک مرغمات و مظهرات الرضا. لکنه لم ینعظ و أخیراً بلغ به جنونه المدى، فقال لزوجته و هی الخوارزمیة الحرة ما لا یقال لأرخص العواهر: لا أمل لی إلا أنت یا «سندس» لأننی أحبک و أشتهیک فی خیالی، لکن بدنی لا یستجیب، فالحل الوحید أن أجلب إلى فراشک أحد العبید الأقویاء، فیفعل فیک أمامی فأهتاج لطمته على و جهه، و قامت و اقفة و رفسته بقوة فسقط من، فوق سریره و أخذ یئن و ینتحب... فبدا لها کمعتوهٍ» (زیدان، 2018: ۲۷۱).
ترجمه: «شبی سندس برای او تعریف کرد: شوهر پـیـرم، هم هـوسـران بـود و هم ناتوان! و من ماهها از این دو عذاب، رنج میبردم؛ زیرا رفتارها و خواستههای آن پیرمرد، زشت و آزاردهنده بود. سرانجام بیشرمیاش را تاب نیاوردم و با سیلی محکمی او را نقش زمین کردم» (زیدان، 1399: ۲۵۴).
یکی از علتهای حذف در ترجمه هنگامی است که به دلیل وجود تفاوتهای فرهنگی و اخلاقی یا ملاحظات سیاسی مترجم عمداً نخواهد بعضی از عبارات متن اصلی را در ترجمه بیاورد (کمالی، ۱۳۷۳: ۲۳)؛ در این بخش نیز به نظر میرسد که مترجم به دلیل ملاحظات اخلاقی قسمتی طولانی از متن اصلی را حذف کرده است.
2-2-3. اضافه
در این نوع خطا، مترجم برخی کلمات و اصطلاحات را که در متن اصلی معادل و همتایی ندارند، وارد ترجمه میکند. در واقع، مترجم برای فهم بهتر معنای واژگان یا به منظور شفافسازی و سادهسازی متن برای مخاطب، متن ترجمه را بسط میدهد. مسئلۀ افزایش در ترجمه از راههایی است که ظرافت معنایی را از یک زبان به زبان دیگر با سهولت بیشتر منتقل میکند و از این طریق ادراک معنایی برای خوانندگان بهتر صورت میگیرد (رزاقی، ۱۳۶۹: ۷۸) البته، چنین تکنیکی اگر به صورت پیوسته تکرار شود، میتواند بر سبک اثر بگذارد.
از نمونههایی که اضافه در آن به کار رفته است، میتوان به کلمۀ «محصور» در عبارت: «أنا محصورٌ هنا و لیس لی اختیار أو قدرةٌ علی الفرار...» (زیدان، 2018: 185) اشاره کرد. مترجم برای ترجمۀ این کلمه دو واژه «حصر و بند» را به کار برده است؛ در صورتی که میتوانست با یک واژه مانند «زندانی» یا «دربندم» و مانند اینها ترجمه کند. «من اینجا در حصر و بندم نه اختیاردارم و نه توان فرار...» (زیدان، ۱۳۹۹: ۱۷۸).
گاه برای بعضی از واژههای زبان مبدأ، معادل دقیقی در زبان مقصد وجود ندارد؛ یعنی واژهای نیست که عیناً همان مشخصههای معنایی را در خود بهعنوان یک واژه داشته باشد؛ از این رو، مترجم، ناگزیر به افزایشهایی میشود و علت این است که ساخت واژگانی زبانها با یکدیگر تفاوت دارد (رزاق، 1369: ۷۸). در این نمونه نیز مترجم برای انتقال دقیق و بهتر معنا از دوکلمۀ مترادف استفاده کرده است.
از نمونههای دیگر اضافه میتوان به نمونۀ زیر اشاره کرد:
متن اصلی: «حدَّق نحوها بنظرات الذهول و نظرت الیه بأحداق حالمة، ثم أشارت إلیه بشیءٍ حین رفعت إلی وجهها کفتیها و مدَّت إلی عینیها إصبعیها و انزلقت بهما علی خدیها، بما یُفهم منه أنها حزینةٌ بسبب إهماله لها و أنها تبکی لغیابه عنها. فأشار إلیها بما یعنی أنه سیزورها عصراً، فحرکت یدها کأنها تقول: لا، تعالَ إلیّ فی المساء، حین تهدأ حرکة الناس... فهزَّ رأسه موافقاً» (زیدان، 2018: ۲۶۵).
ترجمه: «... حسین با نگاهی لبریز از حیرت و حسرت به او نگریست و سندس با نگاهی سرشار از آرزومندی... و هنگامیکه دستش را بهطرف صورتش برد و انگشتانش را به چشم، سپس گونهاش کشید، به حسین فهماند که از بیتوجهی وی دلخور است و در نبودنش میگرید!... حسین حس خوبی نداشت گویی دو نیرو در درونش با هم به سختی در ستیز بودند. درمانده بود و نمیدانست که باید در همینجا بایستد و بازگردد یا همچنان پیش برود؟ شرار اشتیاقی که در جانش شعله میکشید نیرومندتر از آن بود که دامنش را نگیرد... برای همین با اشاره به او گفت که عصر به دیدارش خواهد رفت... سندس با حرکت دستش به او فهماند که دیر وقت بیاید... هنگامیکه همه جا ساکت و آرام است؛ و حسین به نشانه موافقت، سرش را تکان داد!» (زیدان، 1399: ۲۴۹).
عبارات مشخص شده در ترجمه، هیچ معادلی در متن اصلی ندارد و حتی جملاتی در متن اصلی نبوده که حذف شود و این جملات به جای آنها آمده باشد، بلکه مترجم خود برای توضیح بیشتر و درک بهتر شرایط ابنسینا و ارتباط مخاطب با داستان این عبارات را به ترجمه افزوده است؛ این عبارات به خواننده کمک خواهد کرد و ممکن است ماجرا را قابل لمستر جلوه دهد، اما طبق الگوی هاوس موجب طولانیتر شدن داستان شده و تکرار آن در طول رمان نوعی خطا شمرده میشود.
3-2-3. معادلگزینی نادرست
انتخاب معادل نادرست برای یک واژه یا عبارت در متن ترجمه، میتواند مفهوم اصلی آن را از بین برده و خواننده متن مقصد را دچار اشتباه میکند؛ زیرا با انتخاب معادل اشتباه، پیام اصلی، درست به زبان مقصد منتقل نمیشود. مورد زیر از نمونههای انتخاب معادل نادرست در ترجمۀ رمان فردقان است:
متن اصلی: «... و اللطیف هنا أن لی قصیدة طویلة اسمها (المزوجة)» (زیدان، ۲۰۱۸: ۴۰).
«البته خوشمزه اینجاست که من شعری طولانی به نام «المزدوجة» دارم» (زیدان، ۱۳۹۹: ۴۹).
از ضروریات ترجمه، معادلیابی واژگان زبان مبدأ با گزینش و انتخاب بهترین گزینه از بین چندین معادل یک واژه، عبارت یا جمله در زبان مقصد است؛ در مثال فوق، مترجم برای ترجمۀ کلمۀ «اللطیف» معادل «خوشمزه» را انتخاب کرده است و در زبان فارسی معیار چنین توصیف یا تصویری رایج نیست. با توجه به اینکه در این قسمت، صحبت دربارۀ تشابه نام قصیده و نام یک شخص است، انتخاب این واژه به عنوان ترجمۀ «اللطیف» مناسب نیست. همچنین در فرهنگ لغات، ترجمۀ خوشمزه برای لطیف بهن درت آمده و بیشتر معانی چون: ظریف، نغز، زیبا، خوب، نازک، سبک و از این قبیل آمده و در چنین مواردی برای بیان تشابهات و موضوعی که موجب جلبتوجه است، بیشتر از کلمۀ «جالب» استفاده میشود. «جالب» با واژۀ «لطیف» نیز تناسب بهتری دارد. از معانی کلمۀ «جالب» میتوان به «نغز، چشمگیر، دلکش و گیرا» اشاره کرد و یا طبق لغتنامۀ دهخدا «جالب: بهسوی خود کشندۀ چیزی را، جلبکننده». در تداول فارسی امروز جالبِ توجه و گاه به معنی موضوع خوشآیند بهکار میرود (دهخدا، ج ۵: ۷۳۶۵)؛ بنابراین، با توجه به آنچه گفته شد، ترجمۀ این قسمت را میتوان اینگونه در نظر گرفت: «البته جالب اینجاست که من هم شعری طولانی به نام «المزدوجة» دارم».
4-2-3. غیردستوری بودن و پذیرفتگی قابل تردید
در ارتباط با دو خطای دیگر؛ یعنی غیردستوری بودن و پذیرفتگی قابل تردید که حاصل پیروی نکردن از نظام زبان مقصد است، نگارنده نمونهای که شاهد بر این دو خطا باشد در ترجمه این رمان نیافته است.
خطای پنهان زمانی رخ میدهد که میان متن مبدأ و مقصد از نظر نقشی، سازگاری وجود نداشته باشد؛ بنابراین، بعد از مقایسه نمایههای متن مبدأ و مقصد هرگونه عدم مطابقت بین مؤلفههای نمایۀ مقصد با همتای خود در متن اصلی خطای پنهان انگاشته میشود (سید جلالی و همکاران، ۱۳۹۶: ۱۷۳). در این پژوهش هم خطاهای پنهان و هم خطاهای آشکار ارزیابی میشود.
3-3. فیلتر فرهنگی
هر ترجمه با تفاوتهای زبانی و فرهنگی دست و پنجه نرم میکند. تفاوت ساختار زبان و فرهنگ مشکل اساسی ترجمه را شکل میدهد. اگر هیچ تفاوت زبانی و فرهنگی وجود نداشته باشد، ترجمه بیمعنا است. در واقع ترجمه تلاش دارد که معنای موردنظر نویسنده را از صافی زبانی و فرهنگی عبور دهد. هاوس در بازنگری چهارچوب تحلیلی خود در سالهای 1997 و 2001، «فیلتر فرهنگی» را به عنوان یکی از ابزارهای مهم مترجم و ارزیاب متن ترجمه پیشنهاد میکند. «مفهوم «فیلتر فرهنگی» ابزاری است برای لحاظ کردن تفاوتهای اجتماعی-فرهنگی در زمینۀ عرف مشترک رفتاری و ارتباطی، سبک پرتصنع برگزیده و هنجارهای موردانتظار در جامعۀ زبانی. این تفاوتها را نباید بر مبنای ذوق فردی لحاظ کرد، بلکه باید بر پایۀ پژوهش تجربی بینافرهنگی بنیان گذاشته شود. اگر در ترجمۀ پنهان هدف رسیدن به تعادل کارکردی (نقشی) باشد، پیش از آنکه ورود به ساختار معنایی متن اصلی در دستور کار قرار گیرد، تفاوتهای فرهنگی باید به دقت مورد برررسی قرار گیرند...» (House, 2001: 251).
مترجم هر جا که احساس کرده متن ممکن است برای خواننده نامفهوم بوده و یا بخشهایی که نیاز به آوردن معادلهای متناسب با فرهنگ زبان مقصد داشته است از صافی فرهنگی و معادلهای متناسب با فرهنگ مقصد استفاده کرده است. البته گاهی نیز به صورت اضافه و برای توضیح بیشتر قضیۀ موردنظر و یا ارتباط بهتر خواننده با متن و ماجرا از جملات و ضربالمثلهای مناسب با موضوع بهره برده است. نمونه زیر از جمله نمونههای این عبارات و اصطلاحات است:
متن اصلی: «قالت روان إن هذه الرسالة هی تأویل رؤیاها، و لکن بالعکس. فابتسم ابن سینا» (زیدان، ۲٠۱۸: ۱٠۵).
ترجمه: «روان با شنیدن مضمون نامه گفت: این خبر تعبیر خواب من است. البته از این باب که خواب زن چپ است! ابنسینا خندید...» (زیدان، ۱۳۹۹: ۱۱٠).
این ضربالمثل به دو صورت نقل میشود؛ «خواب زن چپ است» و «خواب ظن چپ است». از آنجا که بسیاری از ضربالمثلها سینه به سینه نقل میشوند، امکان دارد در تلفظ و املای آنها اشکالاتی پیدا شود و یا معانی متفاوتی به خود بگیرند. دلیل دیگر این امر آن است که در زبان فارسی تلفظ برخی از واجها مشترک است، اما شکل نوشتاری متفاوتی دارند. برای مثال همین واجهای «ز- ذ- ظ- ض» که همه به یک شکل تلفظ شده، اما شکل نوشتن آنها متفاوت است. یکی از مواردی که حاصل این اختلاف است همین ضربالمثل «خواب زن چپه» است. در واقع این ضربالمثل در مواقعی بهکار میرود که زنی خواب بد دیده است و اطرافیانش برای دلداری دادن و آرام کردنش از این ضربالمثل استفاده میکنند. آنها هدفشان این است که به او بگویند تعبیر خواب او برعکس است و اتفاقی خوب و خوش برایش پیش خواهد آمد (دهخدا، جلد ۶: ۷۰۷۷).
با بررسی کتابها و لغتنامهها مشاهده میشود که در ادبیات نیز این ضربالمثل بیشتر به شکل «خواب زن چپه» بهکار رفته است. نمونههایی مانند «امثال و حکم» علی اکبر دهخدا، «نیرنگستان» صادق هدایت، «سووشون» سیمین دانشور، «باورهای عامیانه مردم ایران» حسن ذوالفقاری و علیاکبر شیری. در این بخش از ترجمه نیز مترجم با توجه به داستان و خواب کنیزی به نام روان با آوردن این ضربالمثل برای عبارت «ولکن بالعکس» نزدیکترین ترجمه را به باورهای عامیانه فارسی انتخاب کرده خواسته همانطور که در بخش ترجمۀ پنهان گفته شد، خواننده زبان مقصد احساس نکند که متن پیش رویش یک برگردان از متن دیگری است، بلکه کاملاً متناسب با فرهنگ خود اوست.
1-3-3. بررسی شیوۀ گفتمان
از مباحثی که در هر روایت و رمان اهمیت دارد، بحث شیوه و روش گفتمان شخصیتهاست. «منظور از گفتمانِ شخصیت مجموع گفتار، اندیشه و ادراکهای حسی شخصیت است» (نجومیان و غفاری، ۱۳۹۱: 86).
نویسنده برای بیان یک داستان و بازنمود گفتمان شخصیتها در متن، چهار روش در اختیار دارد: گفتمان مستقیم، گفتمان غیرمستقیم، گفتمان مستقیم آزاد، گفتمان غیرمستقیم آزاد که بهصورت مختصر عبارتاند از:
1-1-3-3. گفتمان مستقیم
«گفتمان مستقیم از نظر شکل نوشتاری از بقیۀ جملهها جدا نوشته میشود؛ واژهها و لغات رنگ و بوی شخصیت را میدهند و کنترلکننده و سخنگوی شخصیتها هستند» (تولان، ۱۳۸۶: ۲۳۴).
2-1-3-3. گفتمان غیرمستقیم
«در سخن غیرمستقیم شخصی دیگر که معمولاً راوی است، کلام و اندیشۀ شخصیت را از زبان خود و غیرمستقیم نقل میکند» (حرّی، ۱۳۸۸: 65).
3-1-3-3. گفتمان مستقیم آزاد
این نوع گفتمان سخنی است «مستقیم و مستقل از نشانههای نوشتاری قراردادی و در واقع گونهای تکگویی درونی اولشخص» بهحساب میآید (بینیاز، ۱۳۸۸: ۱۲۱).
4-1-3-3. گفتمان غیرمستقیم آزاد
این نوع گفتمان، ترکیبی از گفتمان مستقیم و غیرمستقیم است. شخصیتها و راوی در شیوۀ گفتمان یا روایت نقش دارند. «گفتمان غیرمستقیم آزاد هم ویژگیهای لحن و آهنگ کلام شخصیت را دارد، هم به لحاظ نحوی رنگ و بوی کلام گزارش را دارد» (حرّی، ۱۳۸۸: ۶۵).
نکتهای که در این پژوهش اهمیت دارد، این است که در رمان فردقان، بعضی از بخشها که در متن اصلی به شکل غیرمستقیم و از زبان راوی بیان شده است و در ترجمه به صورت مستقیم آمده است؛ یعنی نوعی تغییر شیوه و سبک در آن دیده میشود. به عبارت دیگر میتوان گفت که ترجمه یا همان متن مقصد در بخشهای از نظر شیوۀ گفتمان با متن مبدأ تفاوت دارد. علت این تفاوت تغییری است که مترجم در شیوۀ گفتمان ایجاد کرده است؛ نکتهای که در همین بخش زیرمجموعه بررسی خطاهای پنهان در قسمت شیوۀ گفتمان به آن اشاره و گفته شد که این تغییر در روند داستان خللی ایجاد نکرده است، اما از نظر گفتمان که در الگوی جولیان هاوس به آن اشاره شده، میتوان گفت که شیوۀ گفتمان در متن مبدأ در قسمتهایی با متن مقصد متفاوت است. نمونۀ از نمونههای چنین تغییری است:
متن اصلی: «أرادت أن تصرف خاطره عن الذکریات المریرة، فسألته باسمةً عن السبب الذی دعاه للکتابة عن «الإثم» و هو بعد شابٌ صغیر السن ...» (زیدان، ۲۰۱۸: ۲۰۴).
ترجمه: «مهتاب خواست تا ذهن بوعلی را از خاطرات تلخ برگرداند و از این رو پرسید: چرا در وقتی که هنوز جوان بودید، کتابی دربارۀ «إثم» (گناه) نوشتید؟» (زیدان، ۱۳۹۹: ۱۹۷)
ترجمه پیشنهادی: مهتاب خواست تا ذهن بوعلی را از خاطرات تلخ برگرداند؛ از این رو با لبخند دربارۀ انگیزهاش برای نوشتن کتابی به نام «اثم» (گناه)، در جوانی پرسید.
بحث و نتیجهگیری
با بررسی و مقایسۀ نمایههای متن مبدأ و مقصد میتوان گفت که متن ترجمهشده با متن مبدأ همخوانی دارد. هر دو از نظر موضوع مشترک و کنش اجتماعی در متن مبدأ و مقصد عمومی و پرطرفدار است. از نظر شیوه گفتمان شیوه رسانه در هر دو متن پیچیده است. مترجم توانسته ژانر تاریخی- عاشقانه و سیاق کلام متن مبدأ را حفظ نماید. با مقایسههای انجامشده خطاهای آشکار نیز بررسیشده و نتایج ارزیابی نشان میدهد میزان خطای آشکار در ترجمه نسبت به خطاهای پنهان بیشتر است و این خود گویای تمایل بیشتر مترجم به ترجمه آشکار است.
با مطالعات انجامشده میتوان گفت، مترجم در بخشهایی که متن برای خواننده پیچیده و گنگ باشد و نیاز به بیان معادلی متناسب بافرهنگ زبان مقصد برای دستیابی به هدف معادل نقشی است، با دستکاری چارچوبها و استفاده از صافی فرهنگی به ترجمه پنهان گرایش داشته و رنگ و بوی بومی به متن داده است و براساس بررسیهای انجام شده 59 مورد از بهرهگیری مترجم از صافی فرهنگی تشخیص داده شد.
راهکارهای مترجم برای ترجمه بخشهای فرهنگی به عبارتی بخشهایی که نیاز به ترجمه پنهان داشته، استفاده از اصطلاحات و ضربالمثلهایی است که متناسب با فرهنگ عامیانه فارسی بوده است. مترجم حالتها و موقعیتهایی که شخصیتهای داستان در آن قرار گرفتهاند، با بهکارگیری ضربالمثلها و اصطلاحاتی که در فرهنگ زبان مقصد، شخص در موقعیت مشابه از آن استفاده میکند به نمایش گذاشته است.
همچنین ژانری که در متن مبدأ بوده در ترجمه نیز حفظشده است؛ اما در شیوه گفتمان که زیر مجموعه سیاق کلام است، تغییراتی انجام شده است که در اصلِ موضوع اثر منفی ندارد. در واقع متن مبدأ از دو شیوه گفتمان مستقیم و غیرمستقیم استفاده شده که همان شیوه در ترجمه نیز رعایت شده است. فقط در بخشهایی مترجم بهجای شیوه گفتمان غیرمستقیم که در متن اصلی و جود دارد از شیوه گفتمان مستقیم استفاده کرده است. به نظر میرسد هدف از این تغییر جذب بیشتر مخاطب و قابللمس جلوهدادن ماجرای رمان است.
با مقایسه نمایههای متن مبدأ و مقصد و بررسی خطاهای پنهان و آشکار، در مواردی متن مبدأ نادیده انگاشته شده که در بخش خطاهای آشکار مشتمل بر (حذف، اضافه، معادلگزینی نادرست، پذیرفتگی قابلتردید، نا دستوری) است، به آن اشارهشده که نتایج حاصل از بررسیها بهصورت جدول و نمودار نشان دادهشده است. بهصورت آماری میتوان گفت حذفیات بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است و تقریباً دو درصد (۲/٠) کل متن حذفشده است. در مقابل، مترجم در بخشهایی و اژگان و عباراتی به متن افزوده است که برای رفع ابهام و یا جایگزینی برای کلمات و عبارات حذفشده است. در قسمتهایی نیز معادلیابیهای اشتباه انجام شده است که 19 مورد از چنین عملکردی در بررسیها تشخیص دادهشد که معادلهای انتخابی کاملاً اشتباه و باعث شده بود تا پیام از متن مبدأ بهصورت درست به متن مقصد انتقال نیابد.
مبتنی بر الگوی جولیان هاوس و ارائه دو نوع ترجمه پنهان و آشکار، باتوجهبه اینکه باقر از صافی فرهنگی استفاده کرده است میتوان گفت، ایشان ترجمه خود را در بخشهای به ترجمه پنهان نزدیک کرده؛ اما در بخش عمده مترجم توانسته در حفظ نقش و هنجارهای متن مبدأ و انتقال آن به متن مقصد موفقتر عمل کرده و ترجمهای آشکار ارائه داده است. به عبارتی، باقر در ترجمه خود از رمان (فردقان) از دو نوع ترجمه ارائهشده توسط جولیان هاوس، یعنی ترجمه پنهان و آشکار بهره برده اما غالباً ترجمه بهصورت آشکار انجامشده است.
در نمودار (1) خلاصۀ مقایسه و ارزیابی متن مبدأ و مقصد بر اساس الگوی ارزیابی کیفیت جولیان هاوس نمایش داده شده است.
نمودار 1. راهبردهای ترجمهای هاوس در برگردان کتاب فردقان
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
a.
[1]. House, J.
[2]. Dickens, Ch.
[3]. Halliday, M.