نظریههای نقد ترجمه به دو شاخۀ اصلی تقسیم شدهاند؛ نظریههای مبدأگرا که معطوف به متن اصلی و زبان و فرهنگ بیگانه هستند و نظریههای مقصدگرا که جهت آنها به سمت خواننده و زبان و فرهنگ مقصد است. هدف گرایشهای تغییر شکلدهنده، تخریب کلمه در متون اصلی است تا بدین وسیله امکان ارائۀ شکل زیبا و معنای پذیرفته را به کاربران زبان مقصد میسر سازد. با این وصف، اگر این موضوع را در نظر بگیریم که اساس یا جوهرۀ متن مقصد، معمولاً شکل متن مبدأ را به ازای استقلال نحوی از آن و نیز تحقق وضوح معنایی رد میکند، بهتر میتوان بر میزان تخریبی که گرایشهای تغییر شکلدهنده ایجاد میکند، اشراف پیدا کرد.
برمن[1] در الگوی ارزیابی ترجمه روشهای مختلف انتقال متن از زبان مبدأ به زبان مقصد را بر اساس گرایشهای ریختشکنانۀ خردپروری (= العقلنة)، شفافسازی (= التوضیح)، تطویل (= التطویل)، اصالتبخشی (= التفخیم)، فقرزدگی کیفی (= الإختصار الکیفی)، فقرزدگی کمی (= الإختصار الکمی)، همسانسازی (= المجانسة)، تخریب ضربآهنگها (= هدم الإیقاعات)، تخریب شبکۀ دالها و معانی ضمنی (= هدم الشبکات الدالة والضمنیة)، تخریب گرایشهای نظاممند (= هدم التنسیقات)، تخریب یا بدیعسازی شبکههای زبان بومی (= هدم أو تغریب الشبکات اللغویة المحلیة)، تخریب عبارتها و اصطلاحات (= هدم العبارات)، و پاکسازی از انباشتگیهای زبانی (= محو التراکبات اللغویة) بازبینی و سعی کرده تحریفهایی را که به دلایل فرهنگی و زبانی در ترجمه پیش میآید با مثالهای متعدد تبیین کند. با این وصف، آشنایی با الگوی برمن و کاربست آن به ویژه در متون شاخص نظیر وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) که با گرایش قوی به بومیسازی ترجمه شدهاند برای مدرسان و دانشجویان مترجمی زبان عربی ضروری بوده و میتواند مهارتهای آنها را در ترجمه از فارسی به عربی و برعکس ارتقا دهد.
دربارۀ گرایشهای فوق باید توضیح داد که: 1- با تکیه بر گرایش «خردپروری» میتوان از سایر گرایشها صرفنظر کرد؛ زیرا این گرایش تبلور گرایشهای پس از خود است. 2- مشخص نیست که توالی گرایشها و تقدم برخی از آنها بر بعضی دیگر، نشانۀ اهمیت بیشترشان باشد؛ زیرا همۀ آنها زنجیرهوار به هم بستهاند. 3- برخی گرایشها بسیار به هم نزدیک هستند. برای مثال، «تخریب یا بدیعسازی شبکههای زبانی بومی» و «تخریب عبارتها و اصطلاحات» از بسیاری جهتها مشابه یکدیگر بوده و تمایز آنها از هم دشوار است. 4- برخی گرایشها نظیر «همسانسازی» فراگیر بوده و ظهورشان نتیجۀ وجود گرایشهای دیگر است. با این حال، امتیاز اصلی سیزده گرایش مدنظر برمن این است که در هر ترجمهای وجود دارد و بسامد هر کدام میتواند بسته به نوع متن، متغیر باشد.
وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) از یک مقدمه، دو تذکر اساسی و هجده بند تشکیل شده است.[2] «دار الولاء» بیروت در سال 1438هـ. ق. مطابق با 2017 میلادی ترجمۀ عربی وصیتنامۀ یاد شده را با عنوان الوصیة الإلهیة السیاسیة للإمام الخمینی قُدِّسَ سرُّه منتشر کرد.[3] متن وصیتنامه محدود به زمانی خاص یا گروه و نسلی معین نیست؛ بنابراین در ترجمۀ آن باید سه اصل را مدنظر قرار داد: 1- بافت متن مبدأ در ترجمه حفظ شود. 2- پیکرۀ معنایی متن مبدأ به صورت دست نخورده به زبان مقصد انتقال داده شود؛ یعنی مترجم مجاز نیست که معنا را به دلیل کنجکاوی دربارة عبارتها فراموش کند. 3- مترجم باید کیفیت، صراحت و دقت نویسندۀ متن مبدأ را داشته باشد. به عبارت دیگر، مترجم باید لطافت، فضیلت، جانداری، ملایمت، برازندگی، احترام، توانایی و سرزندگی نویسندۀ متن اصلی را در ترجمه آشکار کند.
سه اصل یاد شده، راه به سوی الگوی آنتوان برمن میبرد؛ زیرا وی باور دارد که دانش نهفته در فرهنگ زبان مادری باید دستمایۀ ترجمۀ متون متعلق به دیگر فرهنگها قرار گیرد و از تمام قوای پنهان در آن برای ترجمه استفاده شود و در این بین تا جایی که ممکن است حق هیچ آوا و جزء کلمهای از متن مبدأ ضایع نشود و چه بسا در این مسیر حتی به گمشدههای زبان مادری نیز برسیم. با این وصف، سؤالهای پژوهش عبارت هستند از:
- نقشآفرینی گرایشهای تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ در فرآیند تعریب وصیتنامه سیاسی-الهی امام خمینی(ره) تابع چه عواملی است؟
- هدف مترجم از کاربست گرایشهای تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ در تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) چیست؟
- تأثیر گرایشهای تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ بر شیوۀ تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) چگونه است؟
- پیشینۀ پژوهش
1-1. پیشینۀ نظری
مقطع مهمی از تفکر ترجمهشناختی نظریهپرداز فرانسوی، آنتوان برمن (1991-1942) در این جملۀ کلیدی او خلاصه شده است که «ترجمه عبارت است از ترجمۀ کلمه، ترجمۀ متن از این نظر که (متن) کلمه است» (Berman, 1999: 25). ترجمۀ کلمه از دید برمن، یک ترجمۀ لفظ به لفظ صرف نیست، بلکه ترجمهای تحتاللفظی است[4] که کلمهها و صورت تقریبی متن مبدأ را حفظ میکند؛ ترجمۀ لفظی «نه گرتهبرداری است و نه تکثیر، بلکه توجه به نقش و تعامل دالهاست»[5] (ibid: 14). در واقع، اینکه ترجمه تا چه میزان متن بیگانه را شبیهسازی میکند و تا چه حد تفاوتها را نشان میدهد، توجه برمن را به خود جلب کرده بود. اثر برمن با عنوان L’épreuve de l’étranger: Culture et traduction dans l’Allemagne romantique (1984) در انگلیسی به تجربه کردن بیگانه: فرهنگ و ترجمه در آلمان رمانتیک (1992) ترجمه شد.
افزون بر این، برمن در مقالۀ La traduction comme épreuve de l’étranger (1985) که ونوتی[6] آن را با عنوان، ترجمه و آزمونهای بیگانه (2004) به انگلیسی ترجمه کرد، ترجمه را تجربه/ آزمون (épreuve) و به دو معنا توصیف کرده است: 1- آزمونی برای فرهنگ مقصد که غرابت متن و واژۀ بیگانه را تجربه میکند؛ 2- آزمونی برای متن بیگانه که از بافت زبان اصلی خود ریشه میگیرد (Berman, 2004: 276).
اثر دیگری از برمن با عنوان La traduction et La letter ou L’auberge du lointain (1999) در دست است که در زبان فارسی با عنوان ترجمه و جزء کلمه یا بیتوته در دوردست و در زبان عربی با عنوان الترجمة والحرف أو مقام البعد ترجمه شده است. این اثر، شامل مجموعهای از سمینارهای برمن است که پس از مرگ وی به همت همسر و همکارانش به صورت کتاب درآمد و با این تفکر که مبادا با ویرایش، لطمهای به هدف نویسنده وارد شود، اصلاحاتی در آن انجام ندادهاند. الگوی ارزیابی ترجمه بر پایۀ گرایشهای ریختشکن متن مبدأ در فرآیند ترجمه از جمله بخشهای محوری این کتاب است (برمان، 1397: 11).
برمن گرایش عام به خنثیسازی اثر بیگانه در ترجمه را با بهکار گرفتن استراتژیهای طبیعیسازی (= بومیسازی)، محکوم کرده است (ماندی[7]، 1394: 284). به گفتۀ او، هدف کاملاً اخلاقی عمل ترجمه این است که مترجم بیگانه را همانگونه که هست بپذیرد (Berman, 2004: 277). با وجود این، برمن معتقد است، نظامی از ریختشکنی مبتنی بر نیروهای قومگرایانه در متنهای مقصد وجود دارد که از جلوهگر شدن بیگانه جلوگیری میکند (ماندی، 1394: 284).
1-2. پیشینۀ تجربی
جستوجو در بانکهای اطلاعاتی نشان داد که تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) بر مبنای الگوی آنتوان برمن از گرایشهای تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ، تاکنون در یک اثر پژوهشی مستقل مورد توجه قرار نگرفته است؛ با این حال، نام بردن از پژوهشهایی که بر اساس الگوی مذکور به سرانجام رسیدهاند و نیز تشریح آنها میتواند برای مخاطبان مفید باشد.
فارسیان و اسماعیلی (1396) در مقالۀ «بررسی آخرین ترجمۀ رمان بیگانه بر اساس سیستم تحریف متن آنتوان برمن» هفت مورد از گرایشهای تغییر شکلدهندۀ متن اصلی را در تحلیل ترجمۀ مهران زندهبودی از کتاب بیگانۀ آلبر کامو به بحث گذاردهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که 1- مترجم به دلیل تفاوتهای ساختاری دو زبان فرانسه و فارسی ناگزیر به استفاده از «معقولسازی» بوده است. 2- مترجم گاهی در موارد غیرضروری اقدام به «شفافسازی» کرده است. 3- گرایش مترجم به «اطناب» نتیجۀ دو گرایش قبلی است. 4- «تفاخرگرایی» مترجم در مقایسه با متن مبدأ گاهی به ارتقا و گاهی به تنزل سطح زبانی ترجمه منجر شده است. 5- «تخریب ضربآهنگ»، «تخریب سیستمبندیهای متن» و «تخریب اصطلاحات» از دیگر گرایشهای تغییر شکلدهندۀ متن اصلی در ترجمۀ زندهبودی از کتاب بیگانه است. 6- اگرچه الگوی برمن بسیار کمالگرایانه است و کاربست آن به ترجمۀ لفظبهلفظ منجر میشود، اما در تشخیص تفاوتهای متن مقصد از متن مبدأ کاملاً مؤثر است.
نیازی و همکاران (1399) در مقالۀ «بررسی کارآمدی الگوی برمن در ارزیابی ترجمۀ قرآن: مورد مطالعه گرایش منطقیسازی» به این نکته اشاره کردهاند که الگوی یاد شده بر حفظ اصالت متن مبدأ و پرهیز از تغییر و تحریف آن در ترجمه تأکید دارد. آنها به این نتیجه رسیدهاند که 1- منطقیسازی در ترجمۀ قرآن کریم گاهی اجباری و گاهی اختیاری است. 2- منطقیسازی اختیاری در تحلیل منفی و پرهیز از آن در تحلیل مثبت جای میگیرد. 3- دلیل منطقیسازی اجباری در ترجمۀ قرآن کریم، پرهیز از ناخوشساخت شدن متن مقصد است.
امیریان (1400) در مقالۀ «بررسی ترجمۀ عربی عیناها طبق الگوی ریختشکنانۀ برمن» اشاره کرده است که میزان اعتبار متن مقصد و کیفیت آن، با کاربست الگوهای ارزیابی ترجمه مشخص میشود. وی در پژوهش خود، تعریب احمد موسی از رمان چشمهایش، نوشتۀ بزرگ علوی را بر مبنای شش گرایش از الگوی برمن به بحث و به این نتیجه رسیده است که 1- «غنازدایی کمی» و «غنازدایی کیفی» بیشتر از سایر گرایشها، متن اصلی را در ترجمه تغییر داده و این موضوع موجب تفاوت معنایی بین متن مبدأ و مقصد شده است. 2- «تفاخرگرایی» مترجم تصمیمی در راستای خوانندهمحوری و دستیابی به متن مقصدی زیباتر از متن مبدأ است. 3- «تفاخرگرایی» و «اطناب» در «شفافسازی» ترجمه مؤثر است. 4- «منطقیسازی» ترجمه به دلیل تفاوتهای دستوری زبان مبدأ و مقصد گریزناپذیر است.
نوآوری پژوهش حاضر در مقایسه با آثاری که انواع ترجمه را بر اساس الگوی آنتوان برمن به بحث گذاردهاند به سه عامل وابسته است:
1- کاربست هر سیزده گرایش تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ در تحلیل تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) و پرهیز از گزینشی عمل کردن در این زمینه
2- بسط ساختاری و محتوایی گرایشهای ریختشکنانه
3- متمرکز کردن بخش تحلیلی پژوهش بر ترجمهآموزی از فارسی به عربی.
- روش پژوهش
روش پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی است. منظور از توصیف، پرداختن به چهارچوب نظری پژوهش است. در این سطح از پژوهش، معمولاً کلیاتی که از قبل وجود دارد توصیف میشود و اطلاعات گردآوری شده تحلیل نمیشود. در مرحلۀ تحلیلی، کاربست الگوی پژوهش در متن مورد مطالعه مدنظر است؛ در این مرحله فرآیند تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) بر اساس الگوی آنتوان برمن از گرایشهای تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ به بحث گذارده میشود تا از این رهگذر، تأثیرگذاری گرایشهای ریختشکنانه در ترجمه از فارسی به عربی آشکار گردد.
- یافتههای پژوهش
با کنش ترجمه، دو شریک با یکدیگر در ارتباط قرار میگیرند: بیگانه (کلمهای که شامل اثر، مؤلف و زبان مؤلف میشود) و خواننده (که اثر ترجمه شده را دریافت میکند). بین این دو، مترجم قرار دارد که همۀ پیام را از یک زبان به زبان دیگر گذر میدهد. محل آزمون در پندار برمن، موقعیت همین میانجی است (ریکور[8]، 1392: 17) که در مواجهه با سیزده گرایش خردپروری، شفافسازی، تطویل، اصالتبخشی، فقرزدگی کیفی، فقرزدگی کمی، همسانسازی، تخریب ضربآهنگها، تخریب شبکۀ دالها و معانی ضمنی، تخریب گرایشهای نظاممند، تخریب یا بدیعسازی شبکههای زبان بومی، تخریب عبارتها و اصطلاحات، و پاکسازی از انباشتگیهای زبانی قرار دارد.
3-1. خردپروری
خردپروری بر ساختارهای نحوی متن مبدأ و نیز بر نقطهگذاریها (= تعداد جملهها) متمرکز است. خردپروری، عبارتها و توالی جملههای متن اصلی را بر اساس ایدۀ خاص مترجم از نو ترکیب میکند (برمان، 2010: 76). مترجم فرانسوی برادران کارامازوف[9] اشاره کرده است که «سنگینی خاص سبک داستایوفسکی[10] مشکلی تقریباً حل نشدنی برای مترجم ایجاد میکند. با وجود غنای محتوا، بازتولید جملههای پیچیده کار ناممکنی شده بود» (Meschonnic, 1973: 317)؛ بنابراین هر شکل از زیادهروی مؤلف در متراکمسازی فرم، نثر را منجمد میکند. این نقص، شرط لازم برای خردپروری را در اختیار مترجم قرار میدهد (برمان، 2010: 76-77).
جابهجایی صفتها در تعریب پارهگفتار (1): «تأییدات غیبی الهی» (امام خمینی، 1388: 29)، «التأیید الإلهی الغیبی» (الإمام الخمینی، 2017: 18). ترتیب صفتهای متن مبدأ (= غیبی الهی) از جزء به کل است، این ترتیب در متن مقصد جابهجا گشته و به صورت کل به جزء (= الإلهی الغیبی) تعریب شده است.
ابدال اسم به فعل در تعریب پارهگفتار (2): «نصیحت و وصیت من به احزاب ...» (امام خمینی، 1388: 96)، «- أنصح وأوصی - الأحزاب ...» (الإمام الخمینی، 2017: 66). به منظور تسهیل در جملهبندی متن مقصد، اسمها (= نصیحت و وصیت من) به فعلهای مضارع (= أنصح وأوصی) تعریب شده است.
کاهش زنجیرۀ واژگانی در تعریب پارهگفتار (3): «تکرار نموده و با اشاره میگذرم» (امام خمینی، 1388: 83)، «سوف اکرّر الحدیث باختصار» (الإمام الخمینی، 2017: 57). یکی از دو جملۀ متن مبدأ (= با اشاره میگذرم) در زبان مقصد به حرف و اسم (= باختصار) تعریب شده است؛ بنابراین متن مقصد با کاهش تعداد جملهها روبهروست.
تغییر محل فعل در تعریب پارهگفتار (4): «و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید» (امام خمینی، 1388: 119)، «انهضوا أنتم یا مستضعفو العالم ویا أیتها الدول الإسلامیة والمسلمون فی العالم أجمع، وخذوا حقوقکم بأیدیکم و أسنانکم» (الإمام الخمینی، 2017: 83). گاهی تغییر موقعیت فعل در زنجیرۀ واژگانی (= بپاخیزید/ انهضوا؛ بگیرید/ خذوا) بر اساس تفاوتهای دستوری زبان مقصد از زبان مبدأ الزامی است؛ بر همین اساس در پارهگفتار (4) جملههای اسمیه به فعلیه تعریب شده است.
حذف واژۀ تکراری در تعریب پارهگفتار (5): «محافل ضد اسلامی و ضد ملی» (امام خمینی، 1388: 29)، «المحافل المضادة للإسلام وللوطنیة» (الإمام الخمینی، 2017: 18). یکی از دو واژۀ تکراری متن مبدأ (= ضد) در تعریب به قرینۀ لفظی حذف شده است.
افزوده شدن حرف عطف در تعریب پارهگفتار (6): «وصیت اینجانب به وزرای مسئول در عصر حاضر و در عصرهای دیگر آن است که علاوه بر آنکه شماها و کارمندان وزارتخانهها بودجهای که از آن ارتزاق میکنید مال ملت [است] و باید همه خدمتگزار ملت خصوصاً مستضعفان باشید» (امام خمینی، 1388: 77)، «أوصی الوزراء والمسؤولین فی العصر الحاضر والعصور المقلبة أن یُدرکوا أنهم وموظفی وزاراتهم یرتزقون من أموال الشعب، لذا وجب علیهم جمیعاً أن یکونوا خداماً للشعب وخصوصاً المستضعفین منهم» (الإمام الخمینی، 2017: 53). عبارت «وزرای مسئول» از متن مبدأ با افزوده شدن واو عطف به صورت «الوزراء والمسؤولین» تعریب شده است. تصمیم مذکور معنای متن اصلی را در مقصد تغییر داده است. عبارت «همه خدمتگزار ملت خصوصاً مستضعفان» نیز همانند مورد قبلی با افزوده شدن واو عطف به صورت «خداماً للشعب وخصوصاً المستضعفین منهم» تعریب شده است، اما همانند مورد نخست با تغییر در معنا مواجه نیست.
حذف حرف عطف در تعریب پارهگفتار (7): «از امور بسیار با اهمیت و سرنوشتساز مسأله مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاهها است» (امام خمینی، 1388: 83)، «من الأمور الهامة المصیریة، مسألة مراکز التربیة والتعلیم بدءاً من دور الحضانة وحتی الجامعات» (الإمام الخمینی، 2017: 57). حرف عطف در فرآیند تعریب، از عبارت «بسیار با اهمیت و سرنوشتساز» حذف شده است. به نظر میرسد حفظ واو در متن اصلی و حذف آن از متن مقصد به روانخوانی متن در هر دو سمت کمک کرده است.
تبدیل حالت مجهول به معلوم در تعریب پارهگفتار (8): «از دبستانها تا دانشگاهها کوشش شد که معلمان و دبیران و اساتید و رؤسای دانشگاهها از بین غربزدگان یا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته شوند» (امام خمینی، 1388: 52)، «فمن جهة حرص المسؤولون آنذاک علی تعیین المعلّمین والمدرسین والأساتذة ورؤساء الجامعات من بین المنبهرین بالغرب أو الشرق ومن المنحرفین عن الإسلام وسائر الأدیان» (الإمام خمینی، 2017: 34-35). حالت مجهول متن مبدأ (= کوشش شد؛ انتخاب و به کار گماشته شوند) به معلوم (= حرص المسؤولون ... علی تعیین) تعریب شده است.
موضوع حالت فعل در پارهگفتار (8) فقط این نیست که یک ساخت معلوم جایگزین یک ساخت مجهول شده است، بلکه همیشه این نقشِ یک مقوله است (و نه صورت آن) که بیشترین اهمیت را در ترجمه دارد، یعنی ترجمه کردن ساخت مجهول به معلوم در فرآیند گرایش مترجم به خردپروری میتواند بر میزان اطلاعات ارائه شده در متن مقصد و نیز تغییر شکل آرایش خطی عناصر معنایی در آن، به دلیل معرفی صریح کنشگر تأثیرگذار باشد.
تبدیل حالت معلوم به مجهول در تعریب پارهگفتار (9): «اکنون که به خواست خداوند متعال و مجاهدت ملت - از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها - بند اسارت را پاره و سد قدرت ابرقدرتها را شکستند و کشور را از دست آنان و وابستگانشان نجات دادند، توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند» (امام خمینی، 1388: 53-54)، «والآن وبعد أن تحطّمت الأغلال وکُسر طوق سلطة القوی الکبری وأُنقذت البلاد من أیدیهم وأیدی عملائهم - بارادة الله وجهاد الشعب بکل فئاته من طلبة علوم دینیة إلی طلبة جامعات وإلی کسبة وعمال وفلاحین - فإنی أُوصی هذا الجیل والأجیال القادمة بالیقظة» (الإمام الخمینی، 2017: 35-36). حالت معلوم فعلهای متن مبدأ (= پاره [کردند]؛ شکستند؛ نجات دادند) به صورت مجهول (= تحطّمت؛ کُسر؛ أُنقذت) تعریب شده است و در این فرآیند، گروههای فاعلی (= از روحانی و دانشگاهی تا بازاری و کارگر و کشاورز و سایر قشرها) جای خود را به گروههای مفعولی (= بند؛ سد؛ کشور) داده است.
تبدیل جملۀ پیچیده به دو جملۀ ساده در تعریب پارهگفتار (10): «حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم میکنند از کشور خود برانید» (امام خمینی، 1388: 119)، «اطردوا الحکام الجناة من بلدانکم فهم یسلمون حصیلة أتعابکم إلی أعدائکم و أعداء الإسلام العزیز» (الإمام الخمینی، 2017: 84). متن مبدأ متشکل از یک جملهوارۀ مستقل و یک جملهوارۀ وصفی است. این متن به یک جملۀ مرکب متشکل از دو جملهوارۀ مستقل تعریب شده است.
3-2. شفافسازی
شفافسازی نتیجۀ طبیعی خردپروری است، اما به صورت ویژه بر تصریح واژگان متن مبدأ یا معانی آنها در ترجمه متمرکز است؛ زیرا به معین کردن نامعین (برمان، 2010: 78)، مرئی ساختن نامرئی و نیز عبور دادن واژگان از چندمعنایی به تکمعنایی تمایل دارد (همان: 79). گرایش به شفافسازی برای بسیاری از مترجمها یک اصل اجتنابناپذیر است (همان: 78). گالوی کینل[11] شاعر انگلیسی اشاره کرده است که «ترجمه باید کمی از متن اصلیاش شفافتر باشد» (Gresset, 1983: 517).
شفافسازی با تصریح در تعریب پارهگفتار (11): «این امانت الهی را که در ایران به طور رسمی اعلام شده» (امام خمینی، 1388: 32)، «بالإعلان رسمیاً عن قیام الجمهوریة الإسلامیة واستقرار هذه الأمانة الإلهیة فی إیران» (الإمام الخمینی، 2017: 20). مترجم بر اساس راهبرد تصریح، عبارت «امانت الهی» را به متن مقصد منتقل و مقصود از آن را با «الجمهوریة الإسلامیة» آشکار کرده است. راهبرد تصریح مبتنی بر «ترجمه نکردن ارجاعات فرهنگی برونزبانی» است (Pedersen, 2005: 4). در این راهبرد، ارجاع فرهنگی برونزبانی با استفاده از «آشکارسازی» یا «افزودن» مشخصتر میشود (اسکمل[12]، 1400: 108).
شفافسازی با دگرگویی در تعریب پارهگفتار (12): «به عنوان «سهم» مبلغی میدهند» (امام خمینی، 1388: 114)، «قد یقدمون أحیاناً مبالغ علی أنها حقوق شرعیة» (الإمام الخمینی، 2017: 81). واژۀ «سهم» با استفاده از راهبرد شفافسازی/ دگرگویی به «مبالغ علی أنها حقوق شرعیة» تعریب شده است. دگرگویی چنین تعریف میشود: «ترجمهای که با آزادی عمل انجام میشود و در آن مترجم همواره نویسنده را مد نظر دارد تا هرگز محو نشود، اما آنقدر که به مفهوم مورد نظر نویسنده وفادار است از واژههای او متابعت نمیکند» (Dryden, 1989: 8). شفافسازی در پارهگفتارهای (11) و (12) منجر به تطویل شده است.
3-3. تطویل
هر ترجمهای معمولاً از متن مبدأ خود، طولانیتر است. این اصل تا حدودی نتیجۀ دو گرایش قبلی است؛ زیرا خردپروری و شفافسازی منجر به آشکار شدن گسترشی میشوند که در متن اصلی پنهان است. اکنون اگر بسط مذکور با ویژگی فاقد معنا بودن یا بیمحتوایی متمایز شود، تطویل صورت گرفته است. آرمل گرن[13] «قطعات» نووالیس[14] را به فرانسوی ترجمه کرد؛ این قطعات در زبان اصلی (آلمانی) بسیار مختصر و دارای معانی ژرف هستند، اما در ترجمه مطول شدهاند؛ تطویل در اینجا آنچه را نزد نووالیس همچون چاهها عمودی و ژرف است به دالانهایی تبدیل نموده که بیجهت وسعت یافته و سطحی و افقی شدهاند (برمان، 2010: 79-80).
مترادفنویسی در تعریب پارهگفتار (13): «کودکان ما اگر نام غربی داشته باشند مفتخر؛ و اگر نام خودی دارند سر به زیر و عقب افتادهاند» (امام خمینی، 1388: 55)، «فأطفالنا یصبحون مورداً للفخر والعزة بأسمائهم الغریبة، فی حین علیهم أن یخجلوا ویوسموا بالتخلف إذا کانت أسماؤهم محلیة» (الإمام الخمینی، 2017: 38). تک واژۀ متن مبدأ (= مفتخر) به دو واژه (= الفخر والعزة) که دلالتهای معنایی مشترک دارند، تعریب شده است.
بسط واژه به جمله در تعریب پارهگفتار (14): «جوان فعال» (امام خمینی، 1388: 30)، «الشبّان - الذین یمثلون الساعد الفاعل للمجتمع -» (الإمام الخمینی، 2017: 18). واژۀ وصفی متن مبدأ (= فعال) به جملۀ معترضه یا میانجمله (= الذین یمثلون الساعد الفاعل للمجتمع) تعریب شده است.
تصمیمهای مترجم، ضمن تحمیل متنافزاییهای تهی از بار معنایی بدیع بر متن مقصد، ضربآهنگ آن را نیز در مقایسه با متن اصلی تغییر داده است.
3-4. اصالتبخشی
اصالتبخشی به این نتیجه میرسد که ترجمه «زیباتر» از متن اصلی است. زیبایی در واقع، منطق خردپروری را تکمیل میکند. به این معنا که هر سخنی باید زیبا باشد؛ در شعر «حالت شاعرانه» و در نثر «نغزگویی» را برانگیزد (برمان، 2010: 80).
گرایش به اصالتبخشی یا آراستهسازی در ادبیات ترجمهشده با انگیزۀ دستیابی به متون «خوانا»، «تماشایی»، «موجز» و تزکیه شده از سنگینیهای متن اصلی به سود «معنا» کاملاً فعال است (همان: 81). در واقع، گرایش به اصالتبخشی، گریزگاهی برای نظریۀ ترجمه فراهم میآورد که به واسطۀ آن، بتواند از روشهای لفظ به لفظ و تحتاللفظی خلاصی یابد (ماندی، 1394: 318).
اصالتبخشی در تعریب پارهگفتار (15): «ما مفتخریم و ملت عزیز سر تا پا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که میخواهد حقایق قرآنی، که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم میزند، از مقبرهها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخه نجات دهندۀ بشر از جمیع قیودی که بر پا و دست و قلب و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان میکشاند نجات دهد» (امام خمینی، 1388: 16)، «أمّا نحن وشعبنا المجید - المتشبّع بالقرآن والإسلام - فنفخر أنّنا أتباع مذهب یهدف لإنقاذ الحقائق القرآنیة - الفیّاضة بالنداء بالوحدة بین المسلمین، بل بین البشر أجمعین - من حالة الاقتصار علی المقابر والمدافن، وتحقیق الانطلاق لها - باعتبارها أعظم وصفة منجیة - لتحریر البشر من کل ما یکبل أیدیهم وأرجلهم وقلوبهم وعقولهم ویجرّهم نحو الفناء والضیاع والرقّ والعبودیة للطواغیت» (الإمام الخمینی، 2017: 9). مترجم به منظور تحقق یک تعریب زیبا از وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) تصمیماتی گرفته است که بخشی از آن، در پارهگفتار (15) دیده میشود؛ 1- تعریب دو عبارت «مفتخریم» و «مفتخر است» به تک عبارت «نفخر»، 2- تحدید «ملت» با «ما» و تعریب آن به «شعبنا» به معنای «ملت ما»، 3- جایگزینی دو اصطلاح عامیانۀ «سر تا پا متعهد» و «دم زدن» با دو اصطلاح فرهیختۀ «متشبع» و «الفیّاضة بالنداء»، 4- بازنگری در تقدم و تأخر «اسلام و قرآن» و «پا و دست» و تعریب آنها به «القرآن والإسلام» و «أیدی وأرجل» و 5- استفاده از خطوط تیره در متن مقصد به منظور متمایز ساختن میانجملههای متن اصلی.
3-5. فقرزدگی کیفی
منظور از این گرایش، جایگزینی واژهها و عبارتها با معادلهایی است که فاقد غنای آوایی یا مشخصههای معنایی و تصویری متناظر باشند (Berman, 2004: 283). مقصود برمن از کلمۀ تصویری، عناصری است که شکل و آوای آنها به نحوی با معنایشان ارتباط دارد. مثالی که وی ارائه میکند واژۀ «Butterfly/ پروانه» و واژههای متناظر آن در زبانهای دیگر است (ماندی، 1394: 286). این سخن بدین معنا نیست که واژۀ «Butterfly» شبیه پروانه است، بلکه به نظر میرسد در جوهرۀ آوایی و پیکرهای واژۀ «Butterfly» مشخصۀ بالبالزدن پروانه است (برمان، 2010: 82).
فقرزدگی کیفی در تعریب پارهگفتار (16): «نقشه موذیانه» (امام خمینی، 1388: 39)، «دوراً مخرباً» (الإمام الخمینی ، 2017: 25)، پارهگفتار (17): «کتاب سرنوشتساز» (امام خمینی، 1388: 14)، «کتاب الخلاص» (الإمام الخمینی، 2017: 8)، پارهگفتار (18): «همدوش مردان» (امام خمینی، 1388: 20)، «جنباً إلی جنب الرجال» (الإمام الخمینی، 2017: 11)، پارهگفتار (19): «ابرقدرتهای عالمخوار» (امام خمینی، 1388: 33)، «القوی الکبری والمستغلّین» (الإمام الخمینی، 2017: 20) و پارهگفتار (20): «خسارتهای جانفرسا» (امام خمینی، 1388: 62)، «خسائر مدمرة» (الإمام الخمینی، 2017: 43).
متن از کلمهها و کلمهها از حروف سرچشمه میگیرند؛ بنابراین بخشی از معنای «جزء کلمه» در عنوان «ترجمه و جزء کلمه یا بیتوته در دوردست» به صامتها و مصوتها اشاره دارد (برمان، 1397: 15). با این وصف، ترجمه به زبانهای مختلف به دلیل متفاوت بودن ساختمان کلمهها از زبانی به زبان دیگر، ناگزیر با فقرزدگی کیفی مواجه خواهد شد. این موضوع در تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) نیز قابل تأیید است؛ غنای آوایی و تصویری واژگان متن مبدأ (= موذیانه؛ سرنوشتساز؛ همدوش؛ عالمخوار؛ جانفرسا) از معادل آنها در متن مقصد (= مخرباً؛ الخلاص؛ جنباً إلی جنب؛ المستغلّین؛ مدمرة) کاملاً متفاوت است.
3-6. فقرزدگی کمی
این گرایش به فقدان تنوع واژگانی در ترجمه اشاره دارد (ماندی، 1394: 286). رماننویس آرژانتینی روبرتو آرلت[15] از سه واژۀ مترادف «Semblante»، «Rostro» «Cara» برای واژۀ «چهره» استفاده کرده است. در اینجا اصل این است که اهمیت «چهره» در اثر او با استفاده از سه واژه نشان داده شده است و هر مترجمی که به این مسأله احترام نگذارد و «چهره» را معادل همۀ آنها قرار دهد، متن اصلی را با فقدان و کاهش مواجه ساخته و آثار آرلت را غیر قابل فهم میسازد (برمان، 2010: 83). گرایش فقرزدگی کمی در تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) مشاهده نشد.
3-7. همسانسازی
همسانسازی شامل یکپارچهسازی تمام سطوح ناهمسان و ناهمگون بافت اصلی است (همان: 84). بوریس دو شلوزر[16] عقیده دارد: «مترجم، بخواهد یا نخواهد، مجبور است دستی بر متن بکشد» (De Schloezer, 1972: 4). او به عنوان مترجم جنگ و صلح، اظهار میدارد: «در جنگ و صلح، تولستوی[17] میخواهد که همه چیز را یکجا بگوید و لذا در عبارتهای سنگین و پیچیده میافتد» (ibid: 38).
همسانسازی در تعریب پارهگفتار (21): «اگر نبود دست توانای خداوند امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی ... ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند» (امام خمینی، 1388: 29-30)، «فلولا قدرة الله القادرة لما أمکن لستة وثلاثین ملیوناً أن ینهضوا» (الإمام الخمینی، 2017: 18).
تراکم واژگانی پارهگفتار (21)، بعد از عبارت «یک جمعیت 36 میلیونی» به قدری شدید است که به ناچار برای مختصر ساختن متن از علامت «سه نقطه» استفاده شد. بررسی دقیق پارهگفتار مذکور نشان داد که متراکمنویسی مؤلف منجر به دوبارهنویسی غیرضروری مرجع «قیام» در متن اصلی شده است؛ بر همین اساس در متن مقصد پالایش صورت گرفته و عبارت «ممکن نبود این ملت» تعریب نشده است.
3-8. تخریب ضربآهنگها
نثر کمتر از شعر آهنگین نیست؛ گرست[18] در مقالهای نشان داده است که چگونه ترجمۀ متنی از فالکنر[19] ضربآهنگ را درهم میشکند؛ آنجا که متن اصلی تنها چهار علامت نشانهگذاری دارد، ترجمه بیست و دو علامت گرفته که هجده موردش فقط ویرگول است (برمان، 2010: 85). ضربآهنگهای متن وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) در فرآیند تعریب، بیشتر به دلیل استفاده از گیومهها، پرانتزها، خطوط تیره و نیز ایجاد تغییر در زنجیرههای واژگانی تخریب شده و هدف از آن، اصالتبخشی به متن مقصد بوده است. نقطهگذاریها و ویرگولها در این میان، نقش ناچیزی داشتهاند.
گیومهها در تعریب پارهگفتار (22): «اینجانب مناسب میدانم که شمهای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم» (امام خمینی، 1388: 9)، «فإنی أری من المناسب التعرض باقتضابٍ قاصر لموضوع الثقلین» (الإمام الخمینی، 2017: 5).
واژۀ «ثقلین» در پارهگفتار (22) گیومه دارد، اما این گیومه در تعریب حذف و منجر به تخریب ضربآهنگ متن مبدأ در متن مقصد شده است.
پرانتزها در تعریب پارهگفتار (23): «اسلام و حکومت اسلامی پدیدۀ الهی است» (امام خمینی، 1388: 31)، «إنّ (الإسلام والحکومة الإسلامیة) ظاهرة إلهیة» (الإمام الخمینی، 2017: 19).
تعریب پارهگفتار (23) برخلاف متن اصلی دارای پرانتز است و به همین دلیل ضربآهنگ آن با مکث و تخریبی مواجه است که در متن مبدأ وجود ندارد.
خطوط تیره در تعریب پارهگفتار (24): «چنانچه اشاره شد و کراراً تذکر دادهام،» (امام خمینی، 1388: 59-60)، «- کما أشرت إلی ذلک مراراً -» (الإمام الخمینی، 2017: 41).
پارهگفتار (24) خالی از نشانۀ میانجملهها (= خطوط تیره) است و تنها یک ویرگول دارد، اما تعریب آن با حذف ویرگول و افزوده شدن خطوط تیره مواجه است و این موضوع در تغییر و تخریب ضربآهنگ متن مبدأ مؤثر است.
3-8-1. زنجیرههای واژگانی
ضربآهنگ متن اصلی ممکن است به دلیل تغییر و تخریب زنجیرههای واژگانی آن در ترجمه از بین رود (ماندی، 1394: 286). مورد مذکور، سابق بر این، با عنوانهای خردپروری، اصالتبخشی و نیز همسانسازی به بحث گذارده شد.
3-9. تخریب شبکۀ دالها و معانی ضمنی
هر اثری شامل یک متن «ضمنی» یا «زیرین» است که در آن، برخی از دالهای کلیدی بر اساس ارتباط متقابل و پیوستگی زنجیرهوار، شبکههایی را تشکیل میدهند. زیرمتن یکی از وجوه ضربآهنگ و معناداری اثر است (برمان، 2010: 85-86). برای مثال، دروازهها، بالها، قفسها، دالانهای سرپوشیده، پیکرههای غولآسا و گذرگاهها در اثری از آرلت، یک حد افراطی از کابوسها را ایجاد میکنند. ترجمهای که چنین شبکههایی را به دلیل حذف برخی از دالهای کلیدی به نمایش نگذارد، یکی از بافتهای معنادار اثر را تخریب خواهد کرد (همان: 86-87).
تخریب شبکۀ دالها و معانی ضمنی در تعریب پارهگفتار (25): «اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیت دیگر با برنامههای اسلامی و ملی در راه منافع کشور به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان جریان داشتند، هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن امریکا و شوروی فرو نمیرفت» (امام خمینی، 1388: 84)، «فلو أن الجامعات ومراکز التربیة والتعلیم الأخری کانت تسیر وفق برامج إسلامیة ووطنیة فی تعاملها مع الأطفال والناشئة وتهذیبهم وتربیتهم بما ینسجم مع هدفها فی الحفاظ علی مصالح البلاد، لما أصبح وطننا لقمة سائغة للإنجلیز ثم للأمریکان والروس» (الإمام الخمینی، 2017: 57).
زیرمتن پارهگفتار (25) به دلیل تعریب نشدن واژۀ «جوانان»، تخریب شده است. در توضیح این مطلب باید افزود که پارهگفتار مذکور، متمرکز بر دو شبکۀ گفتمانی درهم تنیده است؛ شبکۀ نخست، معرف نقش محوری دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیت در آموزش و پرورش کودکان، نوجوانان و جوانان است؛ و شبکۀ دوم ضمن اشاره به تهی بودن نظام آموزشی کشور از برنامههای اسلامی و ملی، نسبت به عواقب شوم آن، هشدار میدهد.
3-10. تخریب گرایشهای نظاممند
متن مبدأ ممکن است در الگوبندی جملههای خود نظاممند باشد، اما ترجمهها معمولاً فاقد نظم خاصی هستند (Berman, 2004: 285). به عبارت دیگر، خردپروری، شفافیتبخشی و تطویل، الگوی نظاممند متن مبدأ را با درج عناصری که در اصل، خودش آنها را دارد از بین میبرند. در اینجا به یک نتیجۀ جالب توجه میرسیم؛ اینکه متن ترجمه شده که گفته شد واضحتر و همسازتر از متن اصلی است، عمومیت و تنوع بیشتر و نیز انسجام کمتری نسبت به آن دارد. در این حالت، متن ترجمه شده ظرفی از انواع مختلف اسلوبهای نگارشی است تا حدی که ترجمه همیشه به طور همزمان واضح و مبهم به نظر میرسد. مشونیک[20] این مسأله را دربارۀ ترجمۀ آثار سلان[21] نشان داده است. تحلیل متن اصلی و ترجمهاش نشان میدهد که ترجمه نظاممند نیست، درست مانند نوشتۀ مبتدیان که بررسیکنندگان مؤسسات انتشاراتی آن را از اولین صفحه رد میکنند. در این حالت، خواننده عدم انسجام متن ترجمه شده را کاملاً متوجه میشود و به ندرت به آن اعتماد میکند؛ زیرا آن را مانند نسخۀ اصلی یا یک متن «واقعی» نمیبیند؛ بنابراین همانطور که شفافیتبخشی نمیتواند تخریب گرایشهای نظاممند را پنهان کند، تطویل نیز نمیتواند فقرزدگی کمی را مخفی سازد (برمان، 2010: 87-88). تخریب گرایشهای نظاممند در تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) نتیجۀ گرایشهای قبلی است. با این حال، اگر ترجمۀ عربی وصیتنامۀ حضرت امام(ره) بر اساس گرایش به خردپروری، شفافسازی، تطویل، اصالتبخشی، همسانسازی و تخریب ضربآهنگها که سابق بر این مورد بحث قرار گرفت، سنجیده شود، متن مقصد در یک سطح متعالی از نظاممندی متناسب با زبان عربی قرار دارد و این موضوع که با کاربست گرایشهای مذکور در سطحی پایینتر از متن اصلی قرار گرفته، قابل تأیید نیست.
3-11. تخریب یا بدیعسازی شبکههای زبانی بومی
حذف زبانهای بومی، آسیب جدی به متنیت فرهنگی یا فرهیختۀ آثار منثور وارد میسازد (همان: 89)؛ زیرا شبکههای زبانی بومی نقش مهمی در ایجاد پسزمینۀ آثار منثور ایفا میکنند. برای مثال، میتوان به استفاده از اسامی مصغر یا اصطلاحات فرهنگمحور در متن اصلی اشاره کرد. حذف این موارد، در ترجمه فقدان بزرگی است. راهکار سنتی غریبسازی یا بدیعسازی عناصر کلامی متن اصلی در ترجمه (اگر حذف نشوند) معمولاً از طریق موربنویسی به منظور جدا ساختن آنها از همبافتهایشان صورت میگیرد[22] (ماندی، 1394: 287).
متن وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) به زبان معیار نوشته شده و حاوی تعدادی از اصطلاحات فرهنگمحور است که هم در زبان معیار و هم در گونههای زبانی بومی و محلی کاربرد دارد. زبان معیار، گونهای معتبر از یک زبان است که در رسانههای دیداریشنیداری کاربرد دارد، در مدارس تدریس میشود و کاربران تحصیلکرده با آن گفتوگو میکنند (ترادگیل[23]، 1376: 22). زبان معیار در فارسی، دو گونۀ نوشتاری و گفتاری دارد (رضایی، 1383: 27). صورت نوشتاری زبان خصوصیتهای منحصربهفردی دارد که آن را از زبان گفتاری متمایز میسازد. برای مثال، نوشتار صورت ثابتی دارد و سنجیدهتر و منسجمتر از گفتار است (همان: 26-27).
گونههای نوشتاری و گفتاری متن وصیتنامۀ حضرت امام(ره) به صورت نوشتاری تعریب شده است. زبان معیار به دلیل بومی و محلی نبودن و نیز کاربست فرهنگی تعریف شده برای آن از چهارچوب تخریب یا بدیعسازی شبکههای زبانی بومی خارج است. موضوع تعریب اصطلاحات فرهنگمحور برخلاف گونۀ معیار در چهارچوب بحث قرار دارد.
تخریب اصطلاح فرهنگمحور در تعریب پارهگفتار (26): «آخوند سیاسی» (امام خمینی، 1388: 14)، «عالم دین سیاسی» (الإمام الخمینی، 2017: 8) و پارهگفتار (27): «بلکه از فرهنگ و ادب و صنعت و ابتکار اگر داشتیم، نویسندگان و گویندگان غرب و شرقزدۀ بیفرهنگ، آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومی ما را سرکوب و مأیوس نموده و مینمایند و رسوم و آداب اجنبی را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحی و ثناجویی آنها را به خورد ملتها داده و میدهند» (امام خمینی، 1388: 55)، «بل أن الأمر بلغ حداً جعل الکتّاب والخطباء الجهلة المأسورین للغرب أو الشرق یتناولون بالانتقاد والسخریة ویدمرون کل ما لدینا من الثقافة والأدب والصناعة والإبداع للقضاء علی فکرنا وإمکاناتنا الذاتیة وزرع الیأس والقنوط لدینا، مروجین - بدلاً من ذلک - للعادات والتقالید الأجنبیة - رغم انحطاطها وابتذالها - وذلک بالقول والکتابة والسلوک العلمی. فقد مارسوا نشر ذلک بین الشعوب بامتداحه والثناء علیه» (الإمام الخمینی، 2017: 37).
عناصر فرهنگمحور متن مبدأ (= آخوند؛ آنها را به خورد ملتها داده و میدهند) با استفاده از راهکار دگرگویی به «عالم دین» و «فقد مارسوا نشر ذلک بین الشعوب» تعریب شدهاند. انتقال معنا در قالب این راهکار، معمولاً بر انتقال صورت ترجیح داده میشود؛ به همین دلیل، تخریب متن اصلی در زبان مقصد گریزناپذیر خواهد بود.
عدم تخریب اصطلاح فرهنگمحور در تعریب پارهگفتار (28): «آخوندها» (امام خمینی، 1388: 16)، «المعممین» (الإمام الخمینی، 2017: 9). واژۀ متن مبدأ (= آخوند) و معادل آن در متن مقصد (= المعممین) که در زبان فارسی نیز مرسوم است از کاربرد مشترک در گونههای معیار و غیر معیار فارسی برخوردار هستند. بر همین اساس، رویکرد فرهنگمحور متن مبدأ در زبان مقصد از تخریب در امان مانده است.
3-12. تخریب عبارتها و اصطلاحات
برمن جایگزینی یک اصطلاح یا ضربالمثل با معادل آن در زبان مقصد را نوعی قومگرایی میداند (Berman, 2004: 287). به عقیدۀ وی، اصطلاحات و ضربالمثلهای زبان بومی معمولاً در زبانهای دیگر، معادلهایی دارند، اما باید دانست که معادلها با اصل برابر نیستند (احمدی، 1392: 11). به گفتۀ برمن، بازی با تعادل در واقع حمله و ضربهزدن به گفتمان اثر بیگانه است؛ بنابراین نام بیمارستان روانی معروف Bedlam در لندن که در یک اصطلاح انگلیسی از جوزف کنراد[24] آمده است را نباید به Charenton که بیمارستانی مشابه در فرانسه است ترجمه نمود، زیرا این کار، متن مقصدی ایجاد میکند که تولیدکنندۀ شبکۀ جدیدی از ارجاعات فرهنگی فرانسوی است (ماندی، 1394: 287). ترجمۀ ضربالمثلها نیز همین گونه است. برای مثال، عبارتهای جهان به کسانی تعلق دارد که صبح زود از خواب برمیخیزند (فرانسوی)؛ صبح زود طلا در دهان دارد (آلمانی)؛ پرندۀ صبحگاهی سرودهاش رساتر است (روسی)؛ و خداوند به کسی که سحرخیز است کمک میکند (اسپانیایی) با وجود مضمون مشترک نمیتوانند جایگزین یکدیگر شوند (برمان، 2010: 90-91).
عدم تخریب ضربالمثل در تعریب پارهگفتار (29): «اشک تمساح میریزند و شما را عصبانی کرده به مخالفت برمیانگیزانند» (امام خمینی، 1388: 114)، «یذرفون دموع التماسیح لاستفزازکم ودفعکم للمعارضة» (الإمام الخمینی، 2017: 81-82). کاربست مستقیم ضربالمثلها در وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) تنها همین یک مورد است که در زبان عربی هم رواج دارد؛ بنابراین فرآیند تعریب متن اصلی با تخریب عبارتها و اصطلاحات (= ضربالمثلها) مواجه نیست. در تأیید و نیز تأکید این مطلب باید اشاره کرد که در زبانهای همجوار و شبیه هم، نظیر فارسی و عربی، اشکال فرهنگی و زبانی به هم نزدیک بوده و متعاقب آن، یافتن شباهتهای مضمونی، بین آنها امکانپذیر است (عوض، 1401: 87). بر همین اساس، اصطلاح «اشک تمساح» یا اشک ریاکارانه، بدون تخریب (= جایگزینی یا معادلیابی) به «دموع التماسیح» تعریب شده است.
3-13. پاکسازی از انباشتگیهای زبانی
مترجم در این گرایش معمولاً رد پای صورتهای مختلف زبانیای را که در متن مبدأ همزیستی دارند، محو میکند (Berman, 2004: 287). منظور برمن از انباشتگیهای زبانی، لهجهها و گویشهایی است که به موازات زبان استاندارد در متن حضور دارند؛ حذف لهجهها و گویشها در واقع ضربه زدن به خصلت چندصدایی متن مبدأ است (احمدی، 1392: 12). تنوع زبانی کوه جادویی[25] اثر توماس مان[26] مثال خوبی از تنوع زبانها ارائه میدهد که موریس بتز[27] مترجم، توانسته تا اندازهای آن را در گفتوگوهای بین قهرمان داستان، هانس کسترپ[28] و معشوقهاش، مادام شوشا[29] حفظ کند. هر دوی آنها در متن اصلی با هم به فرانسه صحبت میکنند و آنچه جذاب است، این است که زبان فرانسۀ مرد آلمانی، همان فرانسهای نیست که خانم جوان روسی صحبت میکند. این دو نوع فرانسه به ویژه فرانسۀ خانم جوان روس در ترجمه جلب نظر میکند. موریس بتز به اندازۀ کافی اجازه داده زبان آلمانی توماس مان در متن انعکاس یابد؛ برای اینکه سه نوع فرانسه بتواند از هم متمایز شده، و هر یک بیگانگی خاص خود را حفظ کند. این موفقیتی نادر است؛ زیرا اکثر اوقات، ترجمه این انباشتگی نگرانکننده را پاکسازی میکند (برمان، 2010: 92). وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) از تنوع زبانی مدنظر، تهی است؛ بنابراین در فرآیند تعریب با چالش پاکسازی از انباشتگیهای زبانی مواجه نشده است.
بحث و نتیجهگیری
نقشآفرینی گرایشهای تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ در فرآیند ترجمه/ تعریب، تابع سه عامل است؛ نخستین عامل به گرایشها و ظرفیت وجودی و شرح وظایف هر یک از آنها برمیگردد؛ برای مثال، «خردپروری»، «اصالتبخشی» و «همسانسازی» در مقایسه با سایر گرایشها از قدرت بیشتری برای تغییر شکل متن مبدأ در ترجمه برخوردار هستند. دومین عامل، مترجم است؛ ترجمه همیشه نتیجۀ فعالیت یک فاعل است، این فاعل ترجمهکننده در کار ترجمه با مجموعهای از انتخابها و همچنین قیدوبندهای گریزناپذیر مواجه است. فاعل را معمولاً با یکسری از پسوندهای توصیفی، نظیر تک (به معنای یک نفر بودن)، متفکر و آزاد میشناسند. تک بودن به این معنا است که مترجم در کار خود از دیگران متمایز است و واکنشهای وی نسبت به هنجارهای زبانی و دستوری و جنبههای بیانی و ضربآهنگهای دو زبان با دیگران یکسان نیست. مترجم فاعلی متفکر است؛ او به انتخاب معادلها و نیز یافتن راهحل مسائل و مشکلات نامعمول ترجمه میاندیشد. مترجم در قبال متن، تقیدهایی (نظیر قواعد دستوری) دارد که باید آنها را در نظر بگیرد و رعایت کند، اما همزمان، او در مسیر ترجمه آزاد است که تغییراتی را در جهت بهبود متن ترجمه شده اعمال کند. نزد برخی از مترجمها این اختیار تا سرحد تغییر صورت متن اصلی پیش میرود.
ناشر الوصیة الإلهیة السیاسیة للإمام الخمینی قُدِّسَ سرُّه یک ترجمۀ ممتاز از وصیتنامۀ حضرت امام(ره) ارائه داده است که با هنجارهای زبان عربی کاملاً همخوانی دارد. برای مثال، ساختار اغلب درختی و متراکم متن مبدأ، جای خود را به یک ساختار خطی، متوالی و منطقی در مقصد داده است.
سومین عامل، متوجه ژانر متن مبدأ است؛ ژانر یا گونۀ متن میتواند در پذیرش و نمایش گرایشهای تغییر شکلدهنده مؤثر باشد. برای مثال، وصیتنامۀ سیاسی-الهی حضرت امام(ره) از انباشتگیهای زبانی تهی است و از این رو دلیلی برای پاکسازی آن از چندزبانگی وجود ندارد؛ این سخن به معنای وضعیت متفاوت متون از یکدیگر در فرآیند ترجمه است.
مترجم در تعریب وصیتنامة سیاسی-الهی امام خمینی(ره) ناچار است انتخاب کند که ترجمهای معطوف به خواننده و متن مقصد انجام دهد یا اینکه بکوشد به متن اصلی وفادار مانده و نزدیک به آن حرکت کند. این دو گزینه آنچنان از هم جدا هستند که توصیه میشود مترجم تنها یکی را با دقت و جدیت دنبال کند؛ زیرا هرگونه آمیزش یا برگزیدن راهی میانه بین این دو ممکن است مخاطرهآمیز باشد و نتیجهای ناراضیکننده به بار آورد؛ در این صورت، میتوان انتظار داشت که دیدار مؤلف و خواننده به طور کامل ناموفق باشد و ترجمه را با شکست مواجه سازد. اکنون این سؤال مطرح میشود که مترجم بهتر است به کدام کرانه نزدیک شود: مبدأ یا مقصد؟ معمولاً توصیه میشود مترجم، خود را به خواننده و جامعۀ مقصد نزدیک سازد؛ زیرا ترجمه با ایدۀ نسخهبرداری لفظ به لفظ از متن مبدأ با چالش عدم دریافت در جامعۀ مقصد مواجه خواهد شد و حتی ممکن است جامعۀ مقصد این ترجمه را قبول نکند؛ بنابراین، بهتر است مترجم بین وفاداری به هنجارهای مبدأ یا مقصد، وفاداری به مقصد را انتخاب کند؛ زیرا ترجمۀ او نه در جامعۀ مبدأ، بلکه در جامعۀ مقصد است که خوانده میشود. با این توضیحات، هدف مترجم از کاربست گرایشهای تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ در تعریب وصیتنامة سیاسی-الهی امام خمینی(ره) کاملاً روشن است.
ده گرایش از مجموع سیزده گرایش تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ در شیوۀ تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) نقش داشتهاند:
1- خردپروری: این گرایش با جابهجایی صفتها، ابدال اسم به فعل، کاهش زنجیرۀ واژگانی، تغییر محل فعلها و تبدیل جملههای اسمیه به فعلیه، حذف واژۀ تکراری، افزودن یا حذف کردن حرف عطف، تبدیل حالت مجهول به معلوم و برعکس و تبدیل جملۀ پیچیده به جملههای ساده از قویترین تأثیر بر تغییر شکل متن وصیتنامۀ حضرت امام(ره) در تعریب برخوردار بوده است و افزون بر اینها موارد دیگری به ویژه از فهرست دستور زبان میتوان یافت که به عنوان خردپروری در نظر گرفته شود.
2- شفافسازی: گرایش به شفافسازی در تعریب وصیتنامۀ حضرت امام(ره) به دو روش صورت گرفته است؛ نخست، عنصر متن مبدأ پس از تطبیق با دستور زبان عربی در متن مقصد تصریح شده است و دوم، مفهوم عنصر متن مبدأ در مقصد مدنظر قرار گرفته و تعریب شده است.
3- تطویل: این گرایش در تعریب وصیتنامۀ حضرت امام(ره) از دو روش مترادفنویسی و تبدیل واژه به جمله تبعیت کرده است. نقطۀ مشترک هر دو روش، متنافزایی بیمورد در مقصد است.
4- اصالتبخشی: گرایش اصالتبخشی به معنای بازنویسی وصیتنامۀ حضرت امام(ره) به زبان عربی است. در این بازنویسی، آراستهسازی متن مقصد و زیباتر جلوه دادن آن از متن مبدأ از طریق بازنگری در زنجیرۀ واژگان و استفاده از علائم سجاوندی مدنظر بوده است.
5- فقرزدگی کیفی: گرایش به فقرزدگی کیفی در تعریب وصیتنامۀ حضرت امام(ره) گریزناپذیر است؛ زیرا این گرایش ناظر به شکل واژه در زبان است. در این میان، با کنار گذاردن واژگانی که زبانهای فارسی و عربی از یکدیگر قرض گرفتهاند در سایر واژگان نمیتوان فقرزدگی کیفی را جبران نمود.
6- همسانسازی: گرایش به همسانسازی در واقع به معنای بازنگری و ویراستاری متن اصلی قبل از ترجمه است تا بدینوسیله متن موافق با سلیقۀ مترجم آمادۀ ترجمه شود. بر همین اساس، بخش زیادی از تغییر شکل متن وصیتنامۀ حضرت امام(ره) در تعریب به دلیل گرایش به همسانسازی اتفاق افتاده است.
7- تخریب ضربآهنگها: تخریب یاد شده در فرآیند تعریب وصیتنامۀ حضرت امام(ره) اغلب به دو دلیل صورت گرفته است؛ نخست، کاربست علائم سجاوندی متفاوت از متن اصلی، نظیر گیومهها، پرانتزها و خطوط تیره به منظور میانجملهسازی و دوم، اجرای تغییرات گسترده در بافت متن مبدأ.
8- تخریب شبکۀ دالها و معانی ضمنی: این تخریب به دلیل ترجمه نشدن برخی از دالها یا واژگان کلیدی شبکههای گفتمانی متن اصلی اتفاق میافتد. تعریب وصیتنامۀ حضرت امام(ره) نیز در ابعادی محدود، دچار تخریب شبکۀ دالها و معانی ضمنی شده است.
9- تخریب گرایشهای نظاممند: گرایش تخریب گرایشهای نظاممند، نشانۀ بدبینی آنتوان برمن به مترجمها و نیز منفینگریاش نسبت به ترجمه است. وی در قالب این گرایش، متن مقصد را به دلیل کاربست گرایشهای ریختشکنانه، تهی از نظاممندی اصیل متن مبدأ در نظر گرفته است. با این توضیحات، تعریب وصیتنامۀ حضرت امام(ره) نیز با تخریب گرایشهای نظاممند مواجه است.
10- تخریب یا بدیعسازی شبکههای زبان بومی: این تخریب ، نتیجۀ نادیده انگاشتن یا حذف زبانهای بومی و اصطلاحات فرهنگمحور متداول در گونههای بومی و محلی از زبان معیار است و بدیعسازی نتیجۀ متمایز کردن (= موربنویسی؛ بلدنویسی) عناصر زبان بومی در زبان نوشتاری معیار است. تعریب وصیتنامۀ حضرت امام(ره) در چهارچوب مورد بحث، تنها به دلیل دگرگویی برخی از اصطلاحات فرهنگمحور با تخریب در شبکۀ گفتمانی مواجه شده و بدیعسازی در این زمینه نقشی ندارد.
سه گرایش از مجموع سیزده گرایش تغییر شکلدهندۀ متن مبدأ در شیوۀ تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی امام خمینی(ره) نقش نداشتهاند:
1- فقرزدگی کمی: موردی که نشان دهد مترادفها یا تنوع واژگانی مرتبط با یک معنای ویژه در وصیتنامۀ حضرت امام(ره) تنها با یک واژه تعریب شده و این واژه به جای همۀ آنها به کار رفته است، پیدا نشد.
2- تخریب عبارتها و اصطلاحات: برمن در توضیح این گرایش بر دو موضوع متمرکز است؛ نخست، نقش اسامی خاص در گفتمان متن مبدأ و دوم، مترادف نبودن ضربالمثلها با یکدیگر. وی حذف این موارد و جایگزین کردن آنها با موارد بومی را نشانۀ تخریب عبارتها و اصطلاحات متن اصلی در ترجمه دانسته است. مطالعه و تحلیل وصیتنامۀ حضرت امام(ره) نشان داد که متن مبدأ در فرآیند تعریب با بومیسازی عبارتها و اصطلاحات مواجه نشده و گفتمان آن از تخریب در امان مانده است.
3- پاکسازی از انباشتگیهای زبانی: این گرایش درصدد حذف تنوع زبانی متن مبدأ در فرآیند ترجمه است. این گرایش در تعریب وصیتنامۀ حضرت امام(ره) فرصتی برای نقشآفرینی نداشته است؛ زیرا زبان متن وصیتنامۀ حضرت امام(ره) با تنوع زبانی مواجه نیست.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
Jalal Abidan
|
|
|
Morteza Zare Beromi
|
|
|
[1]. Berman, A.
[2]. آنچه امام خمینی(ره) در بندهای وصیتنامۀ خویش بیان فرمودهاند به دو بخش عوامل و اسباب حفظ و بقای ثمرۀ انقلاب اسلامی و موانع و خطرهای تهدیدکنندۀ آن طبقهبندی میشود. ایشان تذکر دادهاند که «وصیت سیاسی-الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیمالشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب میباشد» (امام خمینی، 1388: 28). تحقق این تذکر، وابسته به ترجمۀ وصیتنامۀ حضرت امام(ره) است.
[3]. ناشر، نام مترجم یا مترجمها را در شناسنامۀ کتاب ذکر نکرده و در این ارتباط توضیحی نداده است.
[4]. دستور زبان ترجمۀ تحتاللفظی بیشتر از ترجمۀ لفظ به لفظ با الگوهای بیانی زبان مقصد همخوانی دارد؛ زیرا در مواردی نظیر حذف، اضافه و جابهجایی انعطافپذیرتر است (جواهری، 1395: 38).
[5]. دال همان صورت است؛ دال یک تصور ذهنی است که به تصور ذهنی دیگری به نام مدلول یا معنی و مفهوم ملصق است (صفوی، 1399: 201).
[6]. Venuti, L.
[7]. Munday, J.
[8]. Ricoeur, P.
[9]. Fréres Karamazov
[10]. Dostoïevski
[11]. Kinnel, G.
[12]. Scammell, C.
[13]. Guerne, A.
[14]. Novalis
[15]. Arlet, R.
[16]. De Schloezer, B.
[17]. Tolstoi
[18]. Gresset, M.
[19]. Faulkner, W.
[20]. Meschonnic, H.
[21]. Celan, P.
[22]. در تعریب وصیتنامۀ سیاسی-الهی حضرت امام(ره) از موربنویسی یا بلدنویسی به منظور غریبسازی یا بدیعسازی عناصر کلامی متن مبدأ در زبان مقصد استفاده نشده است.
[23]. Trudgill, P.
[24]. Conrad, J.
[25]. La montagne magique
[26]. Mann, Th.
[27]. Betz, M.
[28]. Castorp, H.
[29]. Chauchat, M.