مقدمه
روابط ایران و روسیه در طول یک دهه اخیر یک روند نسبتا پایدار از رشد مناسبات را تجربه کرده است. از تنش در تحویل سامانههای پدافندی اس-300 به ایران و همراهی روسیه با تحریمهای بینالمللی علیه برنامه هستهای ایران تا مشارکت در بحران سوریه، تعامل و سازش در چارچوب مذاکرات هستهای و برجام و در نهایت یک مشارکت راهبردی در سطح بینالمللی در چارچوب فضای پولاریزه پس از جنگ اوکراین نقاط مهمی است که میتواند این مناسبات را تعریف و تشریح کند. این روابط متاثر از روندهای ملی و دوجانبه، روندهای منطقهای و میانمنطقهای در حوزه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک و بهویژه در سطوح ساختاری و بینالمللی دچار تغییر و تحول شده است. مولفههای ساختاری نقشهای مختلفی از جمله نقش محدودکننده و حتی متغیرهای کنترلی را در روابط تهران و مسکو ایفا کردهاند و در بازههایی این متغیرها بهعنوان یک کاتالیزور باعث تسهیل و تسریع روند توسعه مناسبات دوجانبه شدهاند. این نقش چندگانه و متغیر که متاثر از ویژگیهای ساختار نظام بینالملل بوده و بهویژه در دوره گذار تنوع بیشتری یافته است، بهعنوان یک روند ساختاری پویا و متغیر مبین بخشی از مدل روابط ایران و روسیه در طول حدودا یک دهه اخیر بوده است.
در چنین شرایطی دو مولفه بسیار کلیدی با تاثیرگذاری ساختاری بر سیاست خارجی هر یک از دو بازیگر بر دنیامیسمهای روابط دوجانبه تاثیر گذاشته است. نخست، توافق هستهای ایران و 1+5 موسوم به برجام است که نقش تعیینکنندهای در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بعد از سال 2015 داشته است. این توافق در چند مرحله شامل فرایند مذاکرات، بازه پس از امضای برجام و اجرای تعهدات طرفین، بازه پس از خروج آمریکا در دوره ترامپ و تلاشهای چندوجهی برای احیای بخشی از تعهدات طرح شده در برجام در دوره بایدن منتهی به رفتارهای مختلفی از سوی تهران شده است. در بسیاری از این روندها نیز نقش و جایگاه روسیه بسیار مشهود بوده است. دومین مولفه که در طرف دیگر ماهیت تعیینکنندهای بر رفتارهای سیاست خارجی روسیه داشته، بحران اوکراین بوده است. این بحران اگرچه از سال 2014 آغاز شد، در سال 2022 و با آغاز رسمی یک جنگ تمامعیار از سوی روسیه به نقطه اوج خود رسید. روسیه در خلال این جنگ درگیر یک مناقشه بزرگ و پرهزینه نظامی شد، بهطور مستقیم و غیرمستقیم در مقابل ناتو قرار گرفت و برای اولین بار با یک رژیم بیسابقه از تحریمها که از سوی غرب اعمال شده بود مواجه شد. ابعاد این جنگ به حدی گسترده و بینالمللی شد که حتی بر بازار انرژی، ائتلافهای منطقهای، امنیت غذایی و بهطور کلی امنیت بینالملل تاثیر گذاشت. نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک بازیگر تاثیرگذار در فضای سیاسی و بهویژه تحولات میدانی موضوعی است که از سوی بسیاری از تحلیلگران مورد اشاره قرار گرفته است. این دو فاکتور از منظر ساختاری به طرق مختلف بر مدل روابط ایران و روسیه از سال 2015 به بعد تاثیر گذاشتهاند.
در این مقاله مدل روابط جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در بازه سالهای 2015 تا 2023 مورد بررسی قرار میگیرد و پرسش این است که چه مولفههای ساختاری بر مدل روابط ایران و روسیه در این بازه تاثیرگذار بوده است؟ فرضیه اولیه این است که امضای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) بین ایران و کشورهای 1+5 بهعنوان عامل ساختاری تاثیرگذار بر سیاست خارجی ایران و جنگ اوکراین 2022 بهعنوان عامل ساختاری تاثیرگذار بر سیاست خارجی روسیه در این فرایند تاثیرگذار بودهاند. در این چارچوب نوع مواجهه دو کشور با مولفه ساختاری تاثیرگذار بر بازیگر دیگر منجر به بازتولید این مناسبات شده است.
پیشینه پژوهش
تاکنون آثار و منابع متعددی در خصوص روابط ایران و روسیه منتشر شده است. در متاخرترین موارد سعید شکوهی و حسین قاسمی در مقاله خود با عنوان «تأثیر جنگ ۲۰۲۲م اوکراین بر روابط ایران و روسیه؛ مطالعه موردی: دیدگاه نخبگان ایرانی» که در سال 1402 در فصلنامه مطالعات کشورها به چاپ رسیده است، رویکرد نخبگان ایرانی نسبت به این جنگ را مورد ارزیابی قرار دادهاند. همچنین الهه کولایی و سمیه زنگنه در مقالهای با عنوان «روابط ایران و روسیه پس از جنگ اوکراین» که در سال 1402 در فصلنامه مطالعات بینالمللی چاپ شده تلاش کرده تا روابط دوجانبه ایران و روسیه را بررسی کنند. در این مقاله بهطور عمده بر موضع ایران نسبت به بحران اوکراین و بروندادهای رفتاری آن در قبال روسیه تمرکز شده است. محمدرئوف حیدری و همکاران نیز در مقالهای با عنوان «تحلیل ژئوپلتیکی بر بازیگری و منافع چین و روسیه در منطقه غرب آسیا و سیاستگذاری ایران با هدف دستیابی به امنیت ملی» که سال 1402 در فصلنامه پژوهشهای جغرافیای سیاسی به چاپ رسیده موضع چین و روسیه را در جنوب غرب آسیا ارزیابی کردهاند. این مقاله بر رویکرد ژئوپلیتیکی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران متمرکز است. کریستیان اولریچسن نیز در مقاله خود با عنوان «تاثیر جنگ اوکراین بر کشورهای حوزه خلیج (فارس)» که آوریل 2023 در ژورنال «سیاست آسیایی» منتشر شده تلاش کرده تا روابط روسیه و ایران را در چارچوب دینامیسمهای جنوب غرب آسیا مورد بررسی قرار دهد. نویسنده در این مقاله گرایشات راهبردی جدید روسیه پس از جنگ را بیشتر مد نظر قرار داده است. محمد اسلامی نیز در مقاله خود با عنوان «تامین پهپاد به روسیه توسط ایران و تغییر دینامیک جنگ اوکراین» که سال 2022 در ژورنال صلح و خلع سلاح هستهای منتشر شده، از بعد نظامی تعاملات ایران و روسیه را در قبال جنگ اوکراین تحلیل و ارزیابی کرده است. این مقاله به طور عمده بر دینامیسمهای جنگ اوکراین متمرکز است. با این حال تاکنون آثاری به طور متمرکز بر روابط ایران و روسیه بعد از تحولات فوریه 2022 در سطح ساختار نظام بینالمللی نپرداختهاند.
نوواقعگرایی ساختاری
کنت والتز را میتوان بنیانگذار نظریه نوواقعگرایی ساختاری[1] دانست. در نظریه والتز ساختار نظام بینالملل عاملی بنیادین در شکلدهی به رفتار دولتها شمرده میشود. از دید او سیاست بینالملل تنها مجموع رویکردها و سیاست خارجی بازیگران در پهنه بینالملل نیست، بلکه در حقیقت ساختار سیستم بینالملل است که روابط اعضای آن را در صحنه جهانی شکل میدهد. از اینرو والتز رابطه انگیزه رفتاری دولتها با آنارشی حاکم بر نظام بینالملل را بیان میدارد. از دید والتز دولتها با توجه به آشفتگی حاکم بر روابط بینالملل برای ماندگاری، ناگزیر از تلاش پیوسته برای افزایش قدرت خود هستند. او همانند واقعگرایان کلاسیک، دولتها را بازیگرانی مستقل و منطقی در نظام بینالملل میداند که دستکم در پی بقای خویش و دست بالا در پی چیرگی بر جهان هستند (شهابی، 50:1386 -49).
نوواقعگرایی برخلاف واقعگرایی کلاسیک، نظریهای در سطح تحلیل کلان یا تصویر سوم[2] است که رویکردی برون به درون[3] به نتایج و سیاست بینالملل دارد. نوواقعگرایی نظریهای سیتمیک یا نظاممند است که استدلال میکند سیاست بینالملل را میتوان به صورت نظامی که دارای ساختار دقیق و مشخصی میباشد تلقی و تعریف کرد. ساختار نظام بینالملل متشکل از واحدهای متعامل با قواعد رفتاری معینی است که به رفتار واحدها شکل میدهد (دهقانی فیروزآبادی، 1391: 39). در نظریه والتز واحدها نقش عمدهای در تعیین ساختارهای سیستم ایفا نمیکنند و تغییر در سطح واحدها به تغییر در سطح ساختارهای سیستم منجر نمیشود.
برعکس، سیستم بینالمللی و ساختارهای آن بر رفتار دولتها تاثیر میگذارند و با قید و بندهایی که بر رفتار دولتها اعمال میکنند روابط بینالمللی را شکل میدهند و رفتار دولتها را یکسان و شبیه به هم میسازند (محمدخانی، 1388: 89-88). در عین حال مبتنی بر این نظریه، ساختارهای بینالمللی و بهویژه آنارشی عاملی است که الگوهای دوستی و دشمنی را در نظام بینالملل شکل میدهند. کشورها به منظور مقابله با آثار و پیامدهای آنارشی منافع مشترک را دنبال میکنند و یا در ائتلافهای موقت به مواجهه با تهدیدات میپردازند. منطق موازنه قوا اصلیترین محرک رفتار کشورها در این زمینه است. در چنین شرایطی مولفههای زیادی در فضای بینالمللی بر رفتار کشورها تاثیر میگذارد. این تاثیرگذاری ساختار بر رفتار کشورها در قالب جامعهپذیری و درونیسازی هنجارها انجام میشود. فرایند این تاثیرگذاری به نحوی است که متاثر از دینامیسمهای درونی ساختار نظام بینالملل، به بسیاری از مولفههای تاثیرگذار بر روابط کشورها ماهیت بینالمللی و در واقع فراتر از تعاملات دوجانبه میدهد، چرا که در نهایت میتواند به تغییرات تدریجی در ساختار منجر شود. این مدلی است که میتوان روابط ایران و روسیه را از سطح تحلیل کلان مورد ارزیابی قرار داد.
روند روابط ایران و روسیه
از منظر نوواقعگرایی ساختاری، رفتار کشورها بیش از هر عاملی متاثر از ساختار نظام بینالملل شکل میگیرد. از این منظر میتوان صرفنظر از تحولات داخلی، این روند روابط را در سطح تحلیل نظام بینالملل مورد ارزیابی و مداقه قرار داد. در چنین مدلی از روندنگاری روابط، مدل رفتاری کشورها مشابه بوده و نزدیکی و همگرایی و یا واگرایی بازیگران به یکدیگر متاثر از نوع تعامل آنها با ساختار میباشد. از اینرو در تحلیل و بررسیهای صورت گرفته، از تفاوتها و اختلافهایی که در امور داخلی و منطقهای و تاریخی میان کشورها وجود دارد صرفنظر کرده و در چارچوب تاثیرات ساختار نظام بینالملل، روابط جمهوری اسلامی ایران با روسیه بررسی میشود.
مواضع مشترک در قبال ساختار نظام بینالملل
نوع موضع ایران و روسیه نسبت به ساختار نظام بینالملل که به نحوی رویکردی انتقادی و تجدیدنظرطلب برای گذار به یک نظام تک- چندقطبی و یا چندقطبی است، اصلیترین محور همکاری ایران و روسیه در طول یک دهه اخیر بوده است. این مدل رفتاری همزمان با ظهور نخستین نشانهها از افول هژمونی آمریکا به وقوع پیوسته است. همانطور که فرید زکریا تاکید میکند در دوره ریاست جمهوری ترامپ، به نظر میرسد آمریکا منافع بینالمللی خود را از دست داد و در حقیقت ایمان به خود و نیز ایدههایی که برای سه ربع قرن این کشور را بهعنوان هژمون در کانون تحولات جهانی نگه داشته بود، از دست داد (Mansbach & Ferguson, 2021: 90).
در این خصوص میتوان به سه حوزه اصلی دیدگاه مشترک ایران و روسیه اشاره کرد. 1- دو کشور ایران و روسیه با نظام بینالمللی تکقطبی و هژمونی یکجانبه آمریکا مخالفت جدی دارند. جلوگیری از فشارهای آمریکا برای منزوی ساختن ایران و روسیه، دستیابی به قدرت مانور بیشتر در سطح بینالمللی با همکاری دولتهای مستقل یا ناراضی از وضع موجود و جلوگیری از گسترش ناتو از مهمترین موضوعات مشترک در حوزه سیاست خارجی ایران و روسیه است، 2- ایران و روسیه نسبت به برخورد دوگانه غرب در زمینه حقوق بشر و دموکراسی معترضند و در بیانیههای متعدد به وجود استاندارد دوگانه در غرب برای مواجهه با این موضوع اشاره کردهاند و از آن انتقاد میکنند. همین دیدگاه مشترک درباره استاندارد دوگانه در زمینه حقوق بشر باعث شده که از مواضع یکدیگر حمایت کنند، 3- هر دو کشور مخالف تضعیف سازمان ملل در حل و فصل بحرانهای جهانی هستند و این مساله زمینه را برای همکاری دو کشور مهیا میکند. هر دو کشور همکاری نزدیکی در سازمان ملل با یکدیگر دارند و در خصوص موضوعات مهم بینالمللی رایزنی مستمر بین آنها وجود دارد (کرمی، 1388: 168-169). پس از برجام شاهد تداوم این روند در روابط ایران و روسیه بودهایم. در این راستا، مخالفت با اقدامات و کارشکنیهای ایالات متحده در اجرای برجام میتواند مهمترین حوزه همکاری و همراهی دو کشور به حساب آید.
مخالفتهای دونالد ترامپ با برجام پس از روی کار آمدن، یکی از این محورها محسوب میشود (Geranmayeh, 2017: 2) که در نهایت با خروج آمریکا از برجام و حتی تلاش برای فعالسازی مکانیزم ماشه علیه ایران به اوج خود رسید. این همکاری در چارچوب ساختار نظام بینالملل همزمان با بحران اوکراین و افزایش بیسابقه پولاریزاسیون در سطح ساختار نظام نیز به سطح بیسابقهای رسید. تاثیرات یکجانبهگرایی آمریکا بر منافع ملی ایران باعث شد تا یک ائتلاف در حوزههای راهبردی نظیر انرژی، اقتصاد، تعاملات نظامی، حوزههای منطقهای نظیر سازمان همکاری شانگهای و سازوکارهای حکمرانی شکل گیرد (نظافتی و کشیکیان سیرکی، 1402: 80).
دیالوگهای سیاسی: یکی از مهمترین معیارهای همکاری سیاسی، برقراری دیدارها و گفتگوهای مستقیم سیاسی میان مقامات رسمی دولتی در سطوح مختلف است. بهویژه سفرها و دیدارهای مقامات کشورها در سطوح عالی ریاست جمهوری و وزارت، میتواند نشانهای از روابط سیاسی میان کشورها باشد. در این زمینه یکی از مهمترین دیدارهای سیاسی بین مقامات دو کشور ملاقات دو ساعته پوتین و مقام معظم رهبری در آذر سال 1394 است. در این دیدار پوتین به صراحت اعلام کرد که هیچ محدودیتی برای روابط با جمهوری اسلامی ایران قائل نیست و در انواع همکاری های دوجانبه در حوزههای علمی و فناوریهای فضایی و امور پیشرفته صنعتی تمایل به همکاری با ایران دارد (الهویی، 1401: 119-120). در این سفر رئیس جهوری روسیه دیداری نیز با حجهالاسلام روحانی داشته و ضمن گفتگو پیرامون مسائل منطقهای و بینالمللی، اسناد و تفاهمنامههایی نیز امضا شد (Kremlin, 2018).
دومین سفر مهم پوتین به تهران که در واقع سومین سفر رئیس جمهور روسیه به تهران در طول روابط 30 ساله دو کشور بود، دو سال بعد در سال 1396 و در نشست سهجانبه روسای جمهور فدراسیون روسیه، جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران به وقوع پیوست. در این سفر نیز ولادیمیر پوتین مجددا به دیدار آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب، رفته و به بحث و گفتگو پیرامون مسائل منطقهای و بینالمللی و بهویژه موفقیت در بحران سوریه پرداختند (دفتر حفظ و نشر آیتالله خامنهای، 1396). در این سفر که در چارچوب نشست سهجانبه ایران، آذربایجان و روسیه صورت گرفت، توافقات مهمی در حوزههای ژئواکونومیک بهویژه ترانزیت به دست آمد.
پس از جنگ اوکراین نیز این روابط گسترش یافت. در ژانویه 2022 سفر حجهالاسلام رئیسی به مسکو انجام شد و در ژوئیه همین سال مجددا شاهد سفر ولادیمیر پوتین به تهران بودیم. توسعه همکاریهای ژئواکونومیکی مجددا محور اصلی این بازدیدها بود. در عین حال دو کشور در این بازه مفاهیم جدیدی از منطقهگرایی و همسایگی را مطرح کردند (Avdaliani, 2023). در کنار این موارد دیدارهای دوجانبه در سطح روسای جمهور در حاشیه نشستهای سازمانهای بینالمللی نیز قابل توجه بوده است. علاوه بر این دیدارها، در سطوح پایینتر از جمله وزرای امور خارجه و هیاتهای دیپلماتیک، وزرای دفاع و هیاتهای عالیرتبه نظامی، وزرای اقتصاد و گروههای اقتصاد و سرمایهگذاری، دیدارهای پارلمانی با حضور نمایندگان مجلس و ... نیز در این سالها صورت گرفته است. با توجه به این که این حجم از دیدارهای مقامات سیاسی جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تاکنون سابقه نداشته است، میتوان این دیدارها را نشانهای از آغاز دور جدیدی از روابط دو کشور در نظر گرفت.
روابط در سازمانهای بینالمللی
جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه در سازمانهای بینالملل مهمی عضو هستند که زمینههای همکاری و رقابت در خلال این سازمانها برای دو کشور وجود دارد. سازمان ملل متحد به جهت عضویت دائم روسیه در شورای امنیت، یکی از مهمترین این سازمانها به شمار میرود. اگرچه دو کشور در زمینههایی همچون حقوق بشر تا پیش از این همکاریهایی داشتهاند، اما در حوزههای دیگر اختلافات گستردهای میان دو کشور وجود داشته است. قطعنامه 1929 که در سال 2010 با رای روسیه علیه ایران در شورای امنیت تصویب شد یکی از این موارد است (Trenin & malashenko, 2010: 2). پس از امضای برجام اما شرایط به گونه دیگری تغییر کرد. در این دوره شاهد حمایت روسیه از مواضع ایران در قبال ایالات متحده در موضوعات متنوعتری بودیم. بهعنوان مثال پس از آزمایش موشکی ایران در سال 2016، هنگامی که ایالات متحده در تلاش برای تصویب قطعنامهای علیه برنامه موشکی ایران بود، روسیه با این اقدام مخالفت کرد (Charbonneau & Nichols, 2016). وتوی قطعنامههای ایالات متحده در خصوص بحران سوریه، دیگر موضع مشترک دو کشور در این زمینه به حساب میآید (Adams, 2015: 14). امضای موافقتنامه تجارت ترجیحی بین ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا در اکتبر 2019 رویداد مهم دیگری است که در چارچوب سازمانهای بینالمللی قابل طرح میباشد. طبق این موافقتنامه شمار قابل توجهی از کالاها که جمع آنها به بیش از 800 قلم میرسید شامل تعرفههای ترجیحی میشد که یک نیروی محرکه در توسعه مبادلات تجاری به وجود آورد (Adarov & Ghodsi, 2021: 126). بعدتر ایران و روسیه مقدمات تبدیل آن به یک موافقتنامه تجارت آزاد را در دستور کار قرار دادند. متعاقب این روند نیز در نهایت با گذشت بیش از یک دهه، در نهایت در سپتامبر 2021 عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای انجام میگیرد (Iqbal & Bukhari, 2022: 773). این موضوع نیز متناسب با اهداف استراتژیکی صورت گرفت که در چارچوب همکاریهای تهران و مسکو تعریف شده بود.
روابط امنیتی- نظامی
با وقوع انقلاب اسلامی و سپری کردن هشت سال جنگ تحمیلی با عراق، ایران به شدت نیازمند بازسازی توان نظامی و امنیتی خود بود. در این دوران که ایران گزینهای بهجز مسکو نداشت، تمایل خود را برای خرید سلاح از شوروی علنی ساخت. از سوی دیگر با خاتمه جنگ ایران و عراق و آغاز سیاست جدید گورباچف که خروج از افغانستان و تلاش برای بهبود رابطه با تهران از پیامدهای آن بود، تنشها در روابط با اتحاد جماهیر شوروی کاهش یافت. فروپاشی شوروی و افزایش اهمیت نقش متغیر اقتصادی در سیاست صدور تسلیحات مسکو، این مناسبات را گرمتر کرد. مناسبات نظامی دوجانبه در ۱۹۹۶ زیر فشارهای سنگین آمریکا و با توافق الگور- پریماکوف در خصوص قطع صدور سلاح روسی به ایران دچار توقف شد. اما از سال ۲۰۰۰ و با نظر مثبت ولادیمیر پوتینِ تازه به قدرت رسیده صدور سلاح به ایران از سر گرفته شد. با این حال با وقوع تنشها در خصوص تحویل سامانههای پدافندی اس-300، این روابط دچار خدشه شد. اما توافق هستهای و امضای برجام که منجر به برداشته شدن بسیاری از تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران و نیز لغو شدن قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران بود، شرایط را به گونه دیگری تغییر داد. از این پس زمینه برای همکاریهای دفاعی و نظامی با ایران فراهم شده بود. اولین بازخورد و نتیجه این موضوع را میتوان در تحویل سامانههای ضدهوایی اس-300 ملاحظه کرد (Bakhtadze, 2022: 7).
بحران سوریه موضوع دیگری است که منجر به ارتقا در روابط نظامی و امنیتی ایران شده است. مجموعهای از عوامل استراتژیک و تاکتیکی موجب حضور روسیه در سوریه شده است. در میان عوامل استراتژیک مهمترین هدف رهبران روس، شکستن بنبست استراتژیکی است که روسیه را تابع قواعد و سلطه غربی نگه داشته و این کشور را در استفاده از قدرت حاکمه داخلی و بینالمللی محدود نموده است. از جمله عوامل تاکتیکی نیز میتوان به مواردی چون منافع ژئوپلیتیکی، اقتصادی و نظامی و همچنین جلوگیری از سقوط یک دولت همسو اشاره کرد.
در خصوص جمهوری اسلامی ایران نیز باید اشاره کرد که ایران و سوریه حداقل از بعد جنگ ایران- عراق و از زمان ریاست جمهوری حافظ اسد متحدین استراتژیک یکدیگر بودهاند. تغذیه حزبالله لبنان در مبارزه با اسرائیل و حفظ محور استراتژیک مقاومت، از زمره مهمترین منافع راهبردی ایران در سوریه برای حفظ رژیم اسد به شمار میرود. تلاقی منافع راهبردی این بازیگران در بحران سوریه منجر به شکلگیری تقابلی شدید میان جبهه غرب در سقوط رژیم اسد و جبهه ایران و روسیه به منظور حفظ و بقای دولت سوریه شده است (میرفخرائی، رحیمی و سفیدی کاسین، 1396: 170-171). این همکاری ایران و روسیه در دو بعد دیپلماتیک و سیاسی و امنیتی و نظامی صورت گرفته است.
سومین حوزه قابل توجه در همکاریهای نظامی ایران و روسیه ارتقایی است که به واسطه تحولات جنگ اوکراین صورت گرفته است. در نتیجه این تحولات همکاریهای نظامی عمیقی بین ایران و روسیه صورت گرفت که حوزه پهپادی یکی از مهمترین آنها محسوب میشود. در عین حال مذاکرات در خصوص تحویل جنگندههای پیشرفته سوخوی-35 بین ایران و روسیه جریان داشته و تحویل جتهای پیشرفته آموزشی یاک130 بخش دیگری از این همکاریها است. این گستردگی همکاریهای نظامی به حدی است که میتوان ادعا کرد دینامیک روابط ایران و روسیه در حوزه امنیتی و نظامی در پرتو تحولات اوکراین دچار تغییر شده است (Mahmoudian, 2023: 9).
روابط اقتصادی
روابط اقتصادی یکی از مهمترین محورهای تعاملات ایران و روسیه در طول یک دهه اخیر بوده است. بر اساس آمارهای رسمی سازمان توسعه تجارت ایران، مجموع مبادلات تجاری ایران و روسیه در سال 2016 بالغ بر 1.67 میلیارد دلار بوده که از این میزان سهم صادرات ایران به روسیه 450 میلیون دلار و سهم واردات از این کشور 1.225 میلیارد دلار بوده است. این رقم اما در سال 2021 و با عبور از نخستین موج پاندمی کرونا مجموع مبادلات تجاری دو کشور به 2.24 میلیارد دلار رسیده است که در این میان واردات ایران از روسیه 1.72 میلیارد دلار و صادرات ایران به روسیه 525 میلیون دلار بوده است. این امر نشانگر رشد 34 درصدی مبادلات تجاری دو کشور است (سازمان توسعه تجارت ایران، 1400). این در حالی است که برخی منابع روس حجم مبادلات تجاری دو کشور در سال 2022 را بالغ بر 4.9 میلیارد دلار عنوان کردهاند (Avdaliani, 2023) که رشد بسیار محسوسی را نشان میدهد. ترانزیت و حملونقل حوزه دیگری است که بهویژه پس از جنگ اوکراین مد نظر روسیه قرار گرفته است. در این زمینه، موقعیت چهارراهی ایران پتانسیل بسیار ارزشمندی است که در بیشتر اظهارنظرها درباره ایران چه از دیدگاه ایرانی و چه غیرایرانی به آن اشاره میشود. ساختارهای زیربنایی حمل و نقل (ریلی و جادهای) و بنادر و خدمات بازرگانی همچون تخلیه و بارگیری و ذخیرهسازی و توزیع دارای ظرفیتهای مناسب است. یکی از این زیرساختها و فضای آن «کریدور بینالمللی ترانزیت شمال-جنوب» است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پروژه بینالمللی کریدور بینالمللی ترانزیت شمال- جنوب در سال 2000 توسط روسیه، هند و ایران با هدف ایجاد یک راهگذر کوتاهتر از مسیر حمل و نقل کنونی دریایی کانال سوئز به منظور کاهش زمان حمل و نقل و کاهش هزینههای تجارت کالا تاسیس شد. بعدها بلاروس، قزاقستان، تاجیکستان، عمان، ارمنستان، آذربایجان، اوکراین، قرقیزستان و ترکیه به این پروژه پیوستند. اما در مسیر اجرای این پروژه طی 15 سال موانعی پیش آمد که تحریمها و قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران یکی از این موارد بود. اکنون ایران پس از لغو تحریمها، توانایی فعالسازی این کریدور را داراست (امیراحمدیان، 1395: 190) و روسیه بهویژه به دلیل اعمال تحریمهای گسترده غرب بر حوزه ژئواکونومی خود، شدیدا به این موضوع علاقهمند بوده است.
برجام و جنگ اوکراین از منظر نوواقعگرایی ساختاری
در طول یک دهه اخیر دو فاکتور ساختاری بسیار مهم بر این مناسبات تاثیر گذاردهاند. نخست، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که متاثر از بینالمللی شدن ابعاد برنامه هستهای ایران شکل گرفت. آغاز برنامه هستهای ایران به دهه 1950 میلادی بر میگردد. در این زمان راکتور تحقیقاتی تهران با حمایت ایالات متحده آمریکا در تهران ساخته شد. ایران در این زمان همچنین شروع به ساخت راکتور هستهای قدرت آب سبک در نزدیکی شهر بوشهر نمود (Kerr, 2017: 1). با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، کشورهای غربی اجرای موافقتنامهها و قراردادهای خود از جمله ساخت نیروگاه بوشهر را به حالت تعلیق درآوردند و حتی از فشار به کشورهای دیگر مثل چین و روسیه که پس از انقلاب اسلامی همکاریهای مؤثری را در حوزه هستهای با ایران آغاز نمودند، فروگذار نکردند (غریب آبادی، 1387: 38).
در سالهای پس از انقلاب اسلامی، ایران در محیط امنیتی خاورمیانه با چالشهای متعددی مواجه شده بود که بیش از پیش به نیازهای امنیتی ایران در ابعاد گوناگون میافزود. بهعبارتی محیط منطقهای آنارشیک ایران تمام اجزا و عناصر یک کابوس استراتژیک را در خود دارد. همسایگان متخاصم، فقدان اتحاد با قدرتی بزرگ، رویارویی 30 ساله ایالات متحده آمریکا، زندگی در منطقهای پرخطر (5 جنگ مهم در کمتر از 25 سال)، رقابت با جنبش فرامنطقهای وهابی که به لحاظ مذهبی و سیاسی با ایران مشکل دارد و روبرو بودن با قدرتهای هستهای در مجاورت خود (پاکستان، اسرائیل و هندوستان).
از این منظر مهمترین اهداف ایران از دستیابی به فناوری هستهای به منظور بیشینهسازی قدرت در محیط آشوبزده خاورمیانه را میتوان در پنج مورد خلاصه کرد. یک: بازدارندگی، به منظور افزایش سطح امنیت کشور و کاهش تهدیدها با وجود محیط ناامن پیرامونی و وجود کشورهای دارای سلاح هستهای بهویژه اسرائیل؛ دو: ارتقای شان و منزلت داخلی و بینالمللی، در بعد داخلی ناظر بر تقویت غرور و عزت ملی و در بعد خارجی تقویت قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران؛ سه: ارتقای سطح توسعه، با توجه به باز شدن دریچههای نوین علم و فناوری به کشور؛ چهار: نقشآفرینی در قالب بازیگر فعال منطقهای و بینالمللی و کسب جایگاه شایسه و پنج: افزایش قدرت جهان اسلام (هادیان و هرمزی، 1389: 196-198). این مولفهها به زودی واکنش غرب را در بر داشت و منجر به بینالمللی شدن برنامه هستهای ایران بهعنوان یک بحران سیاسی- امنیتی گردید. بحرانی که تعامل و سازش طرفین در نهایت به برجام منجر شد که محدودیتهای رفتاری را در زمینههای مختلف بر طرفین اعمال کرد.
جنگ اوکراین نیز بهعنوان دومین مولفه مهم و تاثیرگذار بر مناسبات سیاسی و بینالمللی روسیه کارکرد مشابهی داشته است. به گفته مرشایمر، ایالات متحده اصولا در قبال ایجاد جنگ اوکراین مسئول است. او البته تصریح میکند که این به معنای نفی آن که پوتین آغازگر حمله نظامی علیه اوکراین بوده نیست، اما باید پذیرفت که واشنگتن در اوکراین نقش هدایتگرانه داشت. در واقع ایالات متحده آمریکا سیاستهایی در قبال اوکراین در پیش گرفت که پوتین و همکارانش با یک تهدید وجودی در کشور خود مواجه شدند (Mearsheimer, 2022: 12). از منظر روسیه، این بحران به معنای کاهش نفوذ بوده و از منظر خودیاری، نگاه به مرزهایش را ضروری میپندارد. مورگنتاو در تحلیل پاسخ روسیه به این شرایط تصریح میکند در حالی که فدراسیون روسیه سیاست «وضعیت موجود» را دنبال میکرد که قرار بود «گسترش غرب» را متوقف کند، ایالات متحده و کشورهای اروپای غربی از جاهطلبی «امپریالیستی» پیروی کردند. از اینرو رفتار روسیه بهعنوان یک گام تدافعی در مقابل توسعهطلبی غرب، به وضوح متناسب با رویکردهای نوواقعگرایانه است (Herbut & Kunert-Milcarz, 2022: 198).
از طرف دیگر، نگاه اوکراین به این موضوع نیز از منظر نوواقعگرایی به نحوی رفتارهای غرب را تشریح میکند. در طول یک دهه پیش از جنگ از روسیه انتظار میرفت تا خود را مجددا بهعنوان یک هژمون منطقهای نشان دهد. همسایگان روسیه در چنین شرایطی تلاش کردند تا به اروپا هشدار داده و به بهترین نحو ممکن آماده شوند. زمانی که روسیه به میزان کافی برای انجام اقدامات تهاجمی قدرتمند شد، کشورهای در معرض خطر همچون اوکراین و گرجستان خواستار پیوستن به ناتو شدند تا در یک رویکرد مبتنی بر موازنه تهدید و بهنوعی دنبالهروی مقابل روسیه به موازنه اقدام کنند (Edinger, 2022: 1892). این فرایند در چارچوب یک معمای امنیت به یک بحران منجر شد که دامنه تاثیرات آن بینالمللی شده و اکنون شاهد یک درگیری چندوجهی بین روسیه و ناتو هستیم.
بروندادهای ساختاری برجام و مواجهه روسیه
برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) اگرچه یک پدیده صرفا مرتبط با برنامه هستهای ایران و با کشورهای 1+5 بود، ولیکن حوزه اثرگذاری کمی و کیفی آن به مراتب گستردهتر از این حوزه محدود میباشد. این توافق به دلیل اثرگذاری بر قطعنامههای سازمان ملل، تحریمهای ایران و برداشتهای ذهنی جهانی پیرامون مولفههای تهدیدزای تاسیسات هستهای ایران، دامنه گستردهای از تاثیرات سیاسی، اقتصادی، امنیتی، حقوقی و حتی ذهنی و روانی را در سطح بینالملل در بر دارد. از اینرو میتوان ادعا کرد بر روابط میان ایران و دیگر کشورهای جهان در سطح منطقه و نظام بینالملل و حتی بر روابط دیگر کشورها با یکدیگر تاثیرگذار بوده، چرا که همه این بازیگران منافعی برای خود در برجام متصور هستند.
اگرچه برجام از جنبه ماهیتی و ساختاری یک سند حقوقی بود اما در بعد اجرایی، وجوه سیاسی قابل توجهی دارد. بدین ترتیب در ابعاد داخلی و بینالمللی بروندادهای سیاسی قابل توجهی داشته است. برگزاری مذاکرات هستهای در بالاترین سطوح دیپلماتیک، علاوه بر اینکه یک موقعیت بزرگ برای جمهوری اسلامی ایران بوده، تقویت جایگاه بینالمللی ایران را نیز در پی داشته است. کارکرد این ارتقای جایگاه افزایش ارتباطات دیپلماتیک، بازیگری و پذیرش جهانی بهتر در خصوص نقش ایران در مبارزه علیه تروریسم، تقویت تصویر ایران در افکار عمومی دنیا، افزایش تمایل برای سرمایهگذاری خارجی در ایران و اقبال بیشتر گردشگران خارجی برای بازدید از ایران، بخشی از این پیامدها محسوب میشود (صادقی، 1395: 46 و 45). این مزیتها از جمله ابعاد مهم قدرت در عصر حاضر محسوب شده که ابعاد مختلف سیاسی، هنجاری و اقتصادی را شامل میشود.
در این میان باید توجه داشت که علاوه بر پیامدهای سیاسی، برجام دارای پیامدهای گسترده امنیتی نیز بوده است. یکی از نخستین و بدیهیترین پیامدهای امنیتی برجام، تلاش برای غیرامنیتیسازی برنامه هستهای ایران و به نوعی ایجاد یک راهحل سیاسی برای یک بحران امنیتی بود. در این راستا اگرچه حتی از مجموعه گزارشهای اطلاعاتی و مواضع علنی آمریکا به وضوح میتوان این گزاره راهبردی را مشاهده کرد که ایران سلاح اتمی ندارد و تصمیمی نیز برای ساخت آن نگرفته است، فلذا احتمال بروز جنگ و تهدید اتمی پایین است. ولیکن به هر ترتیب از نظر آمریکا دستیابی ایران به سلاح اتمی از یکی از عوامل تشدید وضعیت عدم اطمینان در خاورمیانه جدید بوده و بنابراین توافق هستهای یکی از گامهای اولیه و مهم برای کاهش عنصر عدم اطمینان و افزایش عنصر عقلانیت است (جمشیدی، 1394: 76-83).
علاوه بر ایالات متحده، تهدید نظامی اسرائیل در خصوص برنامه هستهای ایران نیز یک تهدید بالقوه به شمار میرفت که پس از برجام و با تضمین آمریکا به اسرائیل مبنی بر عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای، تا حدودی این تهدید امنیتی نیز از ایران دور شد (Gillon, 2017). از سوی دیگر، تیم مذاکره کننده هستهای با بهرهگیری از دیپلماسی گسترده در سطوح منطقهای و بینالمللی کوشید با تاکید بر بازی برد- برد از بار امنیتی موضوع بکاهد و آن را به موضوعی سیاسی و قابل مذاکره تبدیل کند. این نگرش در سطح بینالملل تا حد زیادی موفق بود که مهمترین دستاورد آن را میتوان خارج شدن پرونده هستهای ایران از فصل هفتم شورای امنیت و لغو همه قطعنامههای پیشین در نظر گرفت.
روسیه در این میان نقشی چندوجهی ایفا کرد که متناسب با تحولات ساختاری مرتبط با برجام بود. در سال 1995 شرکت روسی «ژاروبژ اتم انرگوستروی» و سازمان انرژی اتمی ایران به قراردادی برای تکمیل احداث نیروگاه اتمی بوشهر دست یافتند که پیشبینی میکرد این فرایند تا سال 2002 انجام شود (Paulraj, 2016: 98). با این حال به مرور تنشها بین ایران و روسیه افزایش یافت و روسیه به نحوی به کمپین غرب علیه برنامه هستهای ایران پیوست. در حالی که چین موضع سختگیرانهای نسبت به برنامه هستهای ایران نداشت، گام رو به جلوی روسیه نسبت به برنامه هستهای ایران منجر به بینالمللی شدن بحران هستهای ایران با شکلگیری اجماع در شورای امنیت شد. رای مثبت روسیه به تحریمهای شورای امنیت علیه برنامه هستهای ایران در سال 2009 بخشی از این مدل رفتاری بود (Arslanian, 2023: 45). با این حال با عبور از دوره ریاست جمهوری مدودف در روسیه که روسیه به شش قطعنامه علیه ایران رای مثبت داد، با به قدرت رسیدن پوتین و تغییر در دکترین سیاست خارجی روسیه بهویژه پس از سال 2014، رفتار روسیه نیز تغییر کرد. در این دوره مفهوم سیاست خارجی روسیه در قبال روابط ایران متمرکز بر پرونده هستهای بر سه اصل کلی استوار بود. نخست، پیشگیری از بدتر شدن وضعیت تنشها؛ دوم، حلوفصل پرونده هستهای ایران از طریق گفتگو و مذاکره و سوم، میانجیگری در یک فرایند گام به گام. روسیه در این دوره معتقد بود که پیشگیری از اشاعه تسلیحات هستهای نباید باعث دخالت غرب در امور داخلی کشورها و نقض حاکمیت ملی کشورها شود. در عین حال روسیه مخالف هستهای شدن ایران بهویژه در سطح نظامی بود تا انحصار آن در منطقه بهویژه در جنوب حفظ شود (Bakhtadze, 2022: 5). با این حال مسکو مخالفتی با ابعاد صلحآمیز هستهای ایران نداشت و چهبسا آن را یک بازار نوظهور میپنداشت و از طرف دیگر شدیدا در خصوص تضعیف احتمالی ایران توسط غرب و بیثباتی گسترده خاورمیانه در هراس بود.
از این منظر در فرایند مذاکرات برای بهدست آمدن برجام مشارکت مضاعفی را از روسیه شاهد بودیم. در نهایت این رویکرد منجر به آن شد که پس از خروج آمریکا از برجام که همزمان با افزایش تنشهای روسیه و آمریکا در سطح بینالمللی بود، این مولفه ساختاری به صفبندی مشترک روسیه در کنار ایران در چارچوب مذاکرات 1+4 منجر شود. با این حال شرایط بهوجود آمده که سطحی از تنش و مذاکرات بین ایران و غرب را موجب میشد و از طرفی نوعی کنترل بر برنامه هستهای ایران را به نحوی اعمال میکرد که حضور مسکو در کنار تهران یک مزیت راهبردی محسوب شود، وضعیتی مطلوب برای روسیه بوده است.
پیامدهای ساختاری جنگ اوکراین و مواجهه ایران
ریشه اصلی و ابتدائی جنگ اوکراین را میبایست در انتخابات سال 2010 در نظر گرفت زمانی که یانوکویچ، رئیس جمهور وقت اوکراین، بازگشت به مدار روسیه را در پیش گرفت و منطبق با آن تمدید اجاره پایگاه نیروی دریایی روسیه صورت گرفت و کمی بعد از آن اوکراین به طور رسمی اعلام کرد که موافقتنامه ویلنیوس را امضا نخواهد کرد. تصمیماتی که به اعتراضات گسترده با حمایت غرب در اوکراین منجر شد که سقوط دولت نزدیک به روسیه و به قدرت رسیدن گروههای غربگرا را در بر داشت (کولایی و صداقت، 1396: 208). واکنش روسیه به این تحولات الحاق کریمه بود. این اقدام علاوه بر تنشهای متقابل در چارچوب مقابله با غرب و اهمیت ژئوپلیتیکی کریمه برای دسترسی روسیه به دریای سیاه، برای مسکو اهمیت تاریخی و احساسی هم داشت (Michailova, 2022: 1675) و همان نیز نقطه آغاز تعمیق تنشهای روسیه و اوکراین در طول سالهای بعد از آن شد. به تناسب این وضعیت اوکراین مبتنی بر رویکرد موازنه تهدید تلاشهای زیادی را برای نزدیک شدن به غرب با تمرکز بر دو موضوع عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو در پیش گرفت. مبتنی بر نظریه استفان والت، زمانی که کشورها نمیتوانند در مقابل دیگران اقدام به موازنه کنند، از طریق دنبالهروی[4] اهداف موازنهای خود را دنبال میکنند. این موضع در چارچوب معمای امنیت واکنشهای روسیه را در بر داشت.
تحرکات ناتو در قلمرو اوکراین و جدی شدن زمینههای عضویت این کشور در ناتو نقطه اوجی بود که به واکنش روسیه در قالب حمله نظامی به اوکراین منجر شد. این فرایند در حالی صورت گرفت که روسیه راهبردهای نظامی خود را در قبال گسترش ناتو سختگیرانهتر تعریف کرده بود و حتی آستانه استفاده از تسلیحات اتمی را نیز کاهش داده بود. در حالی که تا پیش از این در غرب پیشبینی واکنشی خشن نسبت به گسترش ناتو وجود داشت، اما برخی رویکردها نیز با تمرکز بر حضور نیروهای لیبرال دموکرات در دولت روسیه، این مواضع را نوعی ادبیات برای مصارف داخلی میدانست (Menon & Ruger, 2023: 378-379). این واکنش در سال 2022 به زودی با حمایت رسمی غرب از اوکراین در قالبهای نظامی به یک بحران در سطح ساختار نظام بینالملل منجر میشد.
از نگاه غرب اشغال کریمه توسط روسیه و سپس تهاجم همهجانبه به اوکراین نظم جهانی را دچار چالش کرده و نقض صریح قوانین بنیادین جهانی، توسط یکی از کنشگران اصلی آن است. در طرف مقابل، روسیه که ناراضی از نظم جهانی است در کنار چین که رویکردهای مشترکی به نظم لیبرالی آمریکایی دارد، امیدوار است بتواند به شکلگیری نظم جدید کمک کند (سمیعی اصفهانی و فرحمند، 1401: 94-95). پس از جنگ و نوع واکنش غرب نسبت به آن که در واقع شدیدترین و سلبیترین واکنش نسبت به روسیه پس از فروپاشی شوروی بود، به وقوع پیوست. رفتارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و دفاعی به نحوی متمرکز بر روسیه و تمام رفتارهای کرملین شد که سطح پولاریزاسیون را به طور محسوسی افزایش داد. این ارتقای پولاریزاسیون باعث سرریز آثار و پیامدهای جنگ بر تمام حوزههای دیگر شد و در این میان غرب به طور محسوس بر شرکای روسیه متمرکز بود. این تمرکز علاوه بر کشورهای حوزه اوراسیا، ایران را نیز در بر میگرفت و برای ایران مشارکت موثر در این فرایند بینالمللیسازی شده، اجتنابناپذیر بود.
در واکنش به جنگ اوکراین، جمهوری اسلامی ایران سیاست چندوجهی و چندلایهای را در پیش گرفت. جمهوری اسلامی ایران پس از الحاق مناطق شرقی اوکراین به روسیه بهطور صریح اظهار داشت که حاکمیت روسیه بر این مناطق را به رسمیت نمیشناسد. در عین حال ایران در مواضع رسمی خود بر آتشبس و توقف جنگ نیز تاکید داشته و تنها راهحل آن را راهکارهای سیاسی و دیپلماتیک عنوان کرد. مواضعی که طبیعتا مطلوب روسیه نبود. با این حال تهران در اجماعسازیهای غرب علیه روسیه تلاش کرده تا بیطرف بماند و از این حیث رای ممتنع به قطعنامههای ضدروسیه در مجمع عمومی سازمان ملل ارائه کرده است. در کنار این روندها تهران صریحا تحرکات ناتو و اقدامات آمریکا را ریشه اصلی بحران معرفی کرده است. در عین حال در مواضع جمهوری اسلامی ایران بر عدم انفعال در اقدامات تحریکآمیز غرب و حتی سیاست اثربخشی نیز تاکید شده است.
ایران همچنین در یک رویکرد کلی، گسترش ناتو و شکست روسیه در مقابل غرب در این جنگ را یک تهدید برای مرزهای خود دانسته و پیرو توقف سلطهطلبی و سیطرهجویی ناتو به سمت شرق است (سجادی و صالحی، 1401: 54-58). موضعی که طبیعتا مورد حمایت و مطلوب روسیه بوده است. در کنار این مواضع، کشورهای غربی تاکنون ادعاهای زیادی را در خصوص کمکهای نظامی ایران به روسیه برای استفاده علیه ناتو و اوکراین مطرح کردهاند. در جولای 2022 مشاور امنیت ملی کاخ سفید صریحا ادعا کرد که ایران صدها پهپاد به روسیه فروخته است. در پاسخ به این ادعا مقامات رسمی جمهوری اسلامی ضمن تایید فروش پهپاد به روسیه، عنوان کردند که این قراردادها و توافقات پیش از جنگ اوکراین بودهاند. نکته دیگری که در این میان به وقوع پیوست افزایش نقش و جایگاه پهپاد در جنگ اوکراین برای هر دو طرف بود. این موضوع در کنار این واقعیت که بر اساس قطعنامه اکتبر 2020 شورای امنیت سازمان ملل محدودیتهای صادرات تسلیحات ایران قانونا برداشته میشود، منجر به ظهور ایران بهعنوان یک بازیگر فعال در عرصه فروش تسلیحات شد. این وضعیت سبب شد تا در بازه کوتاهی پس از این تعاملات، بیش از 20 کشور درخواستهایی برای خرید پهپاد از ایران ارائه دادند (Eslami, 2022: 508-512). این موضوع نقش و مشارکت بیشتری را از سوی ایران در قبال جنگ اوکراین ایجاب میکرد.
نتیجهگیری
از منظر نوواقعگرایی ساختاری روابط کشورها به طور محسوسی متاثر از الزامات ساختار نظام بینالملل است. کشورها در این رویکرد متاثر از پیامدهای آنارشی و مبتنی بر اصولی همچون خودیاری، رفتارهای مشابهی را مبتنی بر مناسبات قدرت و بر اساس منطق توازن نشان میدهند. این دقیقا همان نقطهای است که ورای ملاحظات داخلی، نقش نخبگان حاکم، فرایندهای منطقهای و حتی ملاحظات همسایگی بر روابط ایران و روسیه در طول سالهای 2015 به بعد تاثیرگذار بوده است. دو کشور در طول یک دهه اخیر نگاههای مشترکی را نسبت به ساختار نظام بینالملل ابراز داشتهاند. این اشتراک به دلیل دو برونداد رفتاری به وقوع پیوسته است. نخست، ایران با تعامل بیشتر رویکرد اصلاحگرانهای را در کنار تجدیدنظرطلبی سنتی خود در دستورکار قرار داده و به شکلی واقعگرایانهتر منافع ساختاری خود را ترسیم کرده است. از سوی دیگر روسیه در سایه تشدید تنشها با غرب از چارچوبهای محافظهکاری پیشین خارج شده و مدل جدیدی را در قالب اصلاح ساختار نظام بینالملل و گذار به نظم جدید ارائه کرده است.
روابط ایران و روسیه در حوزههای دیگر نیز رشد داشته است. در سطح دیالوگهای سیاسی با دو سفر رسمی پوتین به تهران و دیدارهای مکرر روسای جمهور دو کشور در چارچوب بازدیدهای رسمی و یا در حاشیه نشستهای بینالمللی، شاهد شکلگیری سطح جدیدی از تعاملات سیاسی بودهایم. این سطح در سطوح پایینتر با تراکم بیشتری شکل گرفته است. سرریز این روابط در حوزههای چندجانبه نیز به تعاملات نزدیکتر در سازمانهای بینالمللی منجر شده که بهطور مشخص میتوان به آرای روسیه در سازمان ملل متحد، تعاملات در چارچوب اتحادیه اقتصادی اوراسیا و عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای اشاره کرد. در حوزه نظامی و امنیتی که لایههای عمیقتری از مناسبات دوجانبه را تشکیل میدهد، حل مشکل تحویل سامانههای پدافندی اس-300 را بهعنوان نقطه آغاز دوره جدیدی از همکاریهای نظامی دوجانبه و البته متوازنتر ایران و روسیه شاهد بودهایم. در این چارچوب صادرات پرشمار پهپاد از ایران به روسیه و بالعکس، دریافت برخی تجهیزات نظیر هواپیماهای پیشرفته آموزشی نشانگر سطح بالای این مناسبات است. همکاریها در چارچوب بحران سوریه که از سال 2015 با مشارکت جدی روسیه وارد سطح جدیدی شد نیز یکی از محرکههای اصلی توسعه روابط نظامی و دفاعی تهران و مسکو بوده است. در نهایت در حوزه اقتصادی نیز رشد مبادلات تجاری دو کشور در سال 2022 به 4.9 میلیارد دلار که رشد حدودا 3 برابری را در مقایسه با سال 2016 نشان میدهد، نشانگر یک جهش محسوس در روابط اقتصادی تهران و مسکو است. در عین حال این مناسبات اقتصادی با ارتقا به سطح ژئواکونومی، تعاملات راهبردی دیگری نظیر همکاری در پروژههای بزرگ ترانزیتی نظیر کریدور بینالمللی شمال- جنوب را در دستور کار قرار داده است.
تمام این تعاملات در طول دو مرحله کلیدی یکی از سال 2015 تا 2019 و دوم از سال 2022 صورت گرفته است. در بازه نخست امضای برنامه جامع اقدام مشترک را میتوان نقطه عطفی در روابط تهران و مسکو در نظر گرفت. در این چارچوب در طول فرایند مذاکرات هستهای، روسیه نقشی موثر در نتیجهبخشی و تعدیل نگاههای طرفین (ایران و غرب) ایفا کرد و در نهایت با دریافت اطمینان نسبی از نگرانیهای استراتژیک، توانست یک ثبات راهبردی را در روابط دوجانبه اعمال کند. این رویکرد در کنار نگاه واقعگرایانه ایران به توافق هستهای منجر شد تا حتی پس از خروج آمریکا از برجام در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ نیز این ثبات راهبردی حفظ شود. در عین حال لازم به ذکر است که پرونده هستهای ایران در چارچوب بحرانسازی غرب و بینالمللیسازی آن به واسطه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد، به یکی از مولفههای ساختاری تاثیرگذار بر رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بعد از سال 2009 تبدیل شده بود.
بازه کلیدی دوم که به طور محسوسی بر روابط تهران و مسکو تاثیر گذاشته است، آغاز جنگ اوکراین از فوریه 2022 است. جنگی که منجر به افزایش محسوس پولاریزاسیون در سطح نظام بینالملل شده و تنشهای بین روسیه و غرب را به سطح بیسابقهای رساند. در سایه این بحران روسیه تقابل نظامی و دفاعی مستقیم و نیابتی با غرب را تجربه کرد و قرار گرفتن در سایه تحریمهای گسترده غرب، شرایط بینالمللی خاصی را بر این کشور تحمیل نمود. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران علیرغم تاکید بر حفظ تمامیت ارضی و احترام به حاکمیت اوکراین، در مواضع بینالمللی تلاش کرد بیطرفی را حفظ کرده و در عین حال بر نقش مخرب و تحریککننده ناتو در آغاز جنگ تاکید کند. این نوع از مواجهه ایران، منافع راهبردی جدیدی را در روابط مدرن ایران و روسیه در بازه جدید ایجاد کرد که به واسطه یک مدل ساختاری توانست ارتقای محسوسی را در عرصههای مختلف موجب شود.
[1]. Structural Neorealism
[2]. Third Image
[3]. Outside – in Perspective
[4]. Bandwagoning