. مقدمه
استفهام به عنوان غریزهای فطری در وجود هر انسان به ودیعت نهاده شده و از نشانههای رشد فکری او است. هرگاه انسان در مورد چیزی اطلاعی ندارد و قصد آگاهی از آن را دارد با استفاده از سؤال سعی میکند که آگاهی لازم را به دست آورد. در قرآن کریم که مهمترین معجزۀ پیامبر اسلام است، استفهامهای زیادی بهکار رفته که غالب این پرسشها از نوع مجازی هستند و علت آن هم تسلط و آگاهی خداوند بر همۀ امور است و استفهامهای حقیقی موجود در قرآن معمولاً از جانب غیرخدا بوده است؛ مانند ﴿وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ ..﴾[1]. استفهامهای قرآنی و اغراض بلاغی مراد و مقصود متکلم که عبارت از معانی ثانویه است از گذشتههای بسیار دور مطمح نظر مفسران و مترجمان قرآنی بوده است.
علاوه بر این، ترجمۀ آیات قرآن کریم از عربی به زبان دیگری -مانند فارسی- به دلیل تفاوت در ساختارها و اصول زبانی، ممکن است معانی ثانویه استفهام را که در عربی وجود دارد به صورت دقیق منتقل نکند. مفهوم استفهام که در قرآن بهکار رفته و میتواند به تعدادی معنای ثانویه اشاره کند در ترجمه به زبان دیگر ممکن است کمی کاستی داشته باشد و ممکن است تفاوتهایی در معانی استفهام وجود داشته باشد.
- مباحث نظری
2-1. تعریف و بیان مسئله پژوهش
قرآن مجید، کتاب خداوند و معجزۀ جاودانۀ آخرین پیامآور الهی و عصارۀ همۀ کتب آسمانی است و همۀ جوامع بشری را به سوی عالیترین مراتب رشد و کمال رهنمود میشود و برای نیل به این مراتب، برترین روشهای حکیمانه را بهکار برده است. از جمله این روش پرسش و پاسخهای است که آدمی را به طور غیرمستقیم در جهت برنامههای انسانساز سوق میدهد؛ فقط در 18 سوره از 114 سوره استفهام ذکر نشده است و بیش از هزار آیه از آیات قرآنی دارای استفهام است و کابرد استفهام در معانی حقیقی اندک است و بیشتر در معانی مجازی استعمال شده است، چراکه سؤالکننده، حکیم مطلق است و غرض او از استفهام آگاهی یافتن نسبت به مجهولات نیست، بلکه در این استفهامات راز و امر حکیمانه نهفته است که فهم آن نیازمند تدبر است. مهم است بدانیم که ترجمۀ قرآن به زبان فارسی یا هر زبان دیگری تا حدی مبتنی بر تفسیر و درک مترجم است و معانی ثانویه استفهام نیز ممکن است به صورتهای مختلفی در ترجمهها بیان شوند (المطعنى،١٢٢٠ق: 20-72).
در این پژوهش برآنیم تا مبحث بسیار مهم معانی ثانویه استفهام در ترجمههای قرآن را با تکیه بر مدل ارزیابی دو زبانشناس فرانسوی، ژان پل وینی[2] و ژان داربلنه[3] که به سبب دارا بودن همزمان مؤلفههای ترجمۀ مبدأگرا و مقصدگرا، جزو کاملترین نظریههای ترجمه است، بررسی و تحلیل شود.
2-2. پرسشهای پژوهش
در راستای اهداف پژوهش حاضر دو سؤال زیر مطرح است.
- وجوه شباهت و افتراق ترجمههای نامبرده در زمینۀ معانی ثانوی استفهامات قرآنی چیست؟
- کدام یک از تکنیکهای هفتگانه وینه و داربلنه در موضوع معانی استفهام ترجمههای مورد بحث از بسامد بیشتری برخوردار است؟ چرا؟
2-3. هدف از پژوهش و اهمیت آن
این پژوهش به دنبال آن است که به بررسی علل اختلافات بین ترجمۀ استفهامات قرآنی پرداخته و به ظرافتهای معنوی استفهامهای قرآنی دست یابد و در نتیجه به ترجمۀ دقیقتر و عمیقتر آیات قرآن رهنمون شود. با توجه به اهمیت موضوع استفهام و گستردگی آن در قرآن کریم و توجه به تأثیر آن در فهم صحیح قرآن و جلوگیری از انحرافات تفسیری، تحقیقی همه جانبه در این مجموعه، ضروری است تا ترجمۀ نزدیکتر به معنای اصلی معلوم و به مخاطب معرفی شود.
- روش پژوهش
پژوهشگران برای بررسی ترجمۀ استفهامات قرآنی در چهار ترجمههای منتخب از روش توصیفی – تحلیلی استفاده کردهاند و بررسی ترجمهها بر اساس روش وینی و داربلنه صورت میگیرد.
- پیشینۀ پژوهش
پیشینۀ پژوهش حاضر را باید در دو بخش، مورد بررسی قرار دارد؛ نخست، پژوهشهای انجام یافته در باب بررسی ترجمۀ استفهامهای قرآنی و دوم در زمینۀ نقد ترجمه بر اساس الگوی وینی و داربلنه. دربارۀ بخش اول میتوان از پژوهشهای ذیل یاد کرد:
- پایاننامۀ صادقینژاد (1390) با عنوان «زیباشناسی استفهامهای قرآنی و تفاسیر شیعه جزء چهارم، پنجم و ششم».
- مقالة رضایی (1394) با عنوان «اسرار بلاغی استفهام در قرآن».
- پایاننامۀ قصرینژاد (1379) با عنوان «ادوات استفهامی و کاربرد آنها در قرآن مجید».
دربارۀ پیشینۀ بخش دوم نوشتار حاضر هم باید گفت که الگوی هفتگانه وینی و داربلنه در پژوهشهای متعددی در حوزۀ نقد ترجمه بهکار رفته است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
مقالۀ طاهری و همکاران (1397) با عنوان «واکاوی ترجمه گرمارودی از نامه امام علی (ع) به مالک اشتر بر پایه راهکارهای هفتگانه وینه و داربلنه» نمونههایی از ترجمۀ موسوی گرمارودی را بر پایۀ روشهای هفتگانه وینه و داربلنه مورد نقد قرار دادهاند. طبق یافتههای این پژوهش، ترجمه گرمارودی در بیشتر موارد ترجمهای غیر مستقیم بوده که این امر سبب روانی ترجمه وی شده است.
نیازی و همکاران (1398) در مقالۀ «واکاوی بخشی از رمان «الشحاذ» بر اساس الگوی نظری وینی و داربلنه» کوشیدهاند بر اساس تکنیکهای ترجمۀ وینه و داربلنه به استخراج نمونههای تطبیقی از ترجمۀ کتاب الشحاذ نجیب محفوظ بپردازند. نتیجه این پژوهش نشان میدهد مترجم از روش ترجمۀ غیرمستقیم، بیشترین بهره را برده است تا بتواند به بازآفرینی هنرمندانه مواد متنی زبان مبدأ در زبان مقصد بپردازد.
احمدی و بابایی (1401) در مقالۀ «نقد ترجمۀ بخشهایی از زمان سیدات القمر با تأکید بر تکنیکهای هفتگانه» دریافتند که مترجم در ترجمۀ زمان سیدات القمر، خواننده را بسیار مورد توجه قرار داده و رویکردی مقصدگرایانه داشته است؛ بنابراین، در ترجمۀ ارائه شده تکنیکهای غیرمستقیم به وفور به کار رفته است.
با توجه به پیشینههایی که بیان شد و نیز طبق بررسی نگارندگان، تاکنون هیچ پژوهشی در ارتباط با ترجمۀ معانی ثانویه استفهام در ترجمههای قرآن مکارم شیرازی، آیتی، انصاریان و الهی قمشهای بر اساس نظریۀ ترجۀ وینه و داربلنه صورت نگرفته است.
- الگوی ترجمۀ وینه و داربلنه
تکنیکهای ارائه شده توسط وینه و داربلنه به سبب جامعیتی که دارد و نیز به این سبب که هر دو نوع ترجمۀ مستقیم و غیرمستقیم را با زیرشاخههای جداگانه تبیین کرده است، چهارچوبی مدون و علمی برای واکاوی ترجمههای مختلف به شمار میرود. مدل وینه و داربلنه متشکل از هفت مؤلفه اساسی است که سه مؤلفه آن مربوط به ترجمۀ مستقیم و چهار مؤلفه دیگر ذیل عنوان ترجمۀ غیرمستقیم جای دارند.
5-1. انواع ترجمۀ مستقیم
5-1-1. قرضگیری (الاقتراض)
از دیدگاه وینه و داربلنه این فرآیند، زمانی روی میدهد که یک واژه عیناً از زبان مبدأ به متن ترجمه منتقل و با الفبای زبان مقصد نگاشته شود (Vainy & Dalberneh, 1995: 31-32).
5-1-2. گرتهبرداری (المحاکاة)
گرتهبرداری برخلاف قرضگیری که فقط به واژگان مربوط میشد با ترکیب واژهها و در مواردی تک واژهها سروکار دارد و نیز به دنبال انتقال ساختار واژگان زبان مبدأ به زبان مقصد است. این پدیده در واقع حد واسط ابداع و وامگیری زبانی است و در آن اجرای تشکیلدهندۀ یک ترکیب جدا جدا از اجزای ترکیب خارجی ترجمه شده و در کنار یکدیگر قرار میگیرد.
5-1-3. ترجمۀ تحتاللفظى (الترجمة الحرفیة)
از نقطه نظر وینه و داربلنه، ترجمۀ تحتاللفظی به همراه قرضگیری و گرتهبرداری، شیوۀ ترجمۀ مستقیم را تشکیل میدهند. دو مؤلفه پیشین بیشتر با واژگان و اصطلاحات سروکار داشت، اما تکیۀ این مؤلفه بیشتر بر جملات است (ماندی، ۱۳۹۱: ۱۰۸).
به دلیل قداست قرآن در ترجمۀ قریب به اتفاق مترجمان نمونههای فراوانی از ترجمۀ تحتاللفظی مشاهده میشود.
5-2. انواع ترجمۀ غیرمستقیم
5-2-1. جابهجایی یا تغییر صورت (الإبدال)
در الگوی نقدی وینی و درابلنه، سه مؤلفۀ ترجمۀ مستقیم که به آنها اشاره شد، پاسخگوی ارزیابی کامل ترجمه نیست. از این جهت، ترجمه در سطح بالاتری؛ یعنی مؤلفههای ترجمۀ غیرمستقیم مورد بررسی قرار میگیرد. نخستین الگو در این بخش از ارزیابی، فرآیند «جابهجایی» یا «تغییر صورت» است که به معنای «تغییر مقولۀ دستوری عناصر متن مبدأ در متن مقصد است». وینی و داربلنه این تکنیک را «متداولترین تغییر ساختی انجام گرفته توسط مترجمان در نظر میگیرند» (Winnie and Darblene, 1955).
5-2-2. دگرگونسازی (التکیف)
دگرگونسازی عبارت است از تغییر در شکل پیام متن اصلی به سبب تغییر در زاویه دید؛ تغییر بیان باعث تغییر در معناشناسی و زاویۀ دید زبان مبدأ میشود. این مورد میتواند اجباری یا اختیاری باشد.
5-2-3. معادلیابی (التعادل أو التکافؤ)
معادلیابی، یافتن عبارتی در زبان مقصد است که از لحاظ مفهوم مشابه عبارت اصلی در زبان مبدأ باشد. وینه و داربلنه (تعادل یا معادلیابی) را اینگونه تعریف کردهاند: «سخن راندن از پدیدهای در زبان مقصد با سبک و ساختاری که در زبان مبدأ بهکار نرفته است» (Vinay & Darbelnet, 1977: 52).
در قرآن کریم نیز با آیههایی مواجه میشویم که مترجم برای ارائه ترجمهای روان و عامهفهم، ناگزیر است از تکنیک معادلیابی بهره جوید؛ البته این کار به دلیل ویژگیهای خاص قرآن کریم باید با نهایت دقت صورت پذیرد.
5-2-4. همانندسازی با اقتباس (التحویل أو التصرف)
اقتباس استفاده از معادلی آشنا و در عین حال خاص فرهنگ زبان مقصد است. اگر پدیدهای که پیام به آن ارجاع میدهد در زبان مقصد نباشد و پدیدهای جدید آفریده شده و به آن ارجاع داده شود به این فن همانن سازی گفته میشود ( Vinay & Darbelnet, 1977: 52) .
- بررسی ترجمۀ استفهامات قرآنی با توجه به الگوی نقد ترجمۀ وینی و داربلنه
6-1. اسلوب استفهام
از آنجا که استفهام حقیقی؛ یعنی طلب حصول ذهنی یک شیء در خارج و این موضوع مستلزم صدور آن از جانب فردی صاحب شک و تردید است، پس باید بیشتر استفهامهای قرآنی را غیرحقیقی دانست و میان آن و استفهامی که از بشر صادر میشود، تفاوت گذاشت؛ زیرا غالباً سؤالکننده، خداوند تبارک و تعالی است که عالم به نهان و آشکار است (ر. ک؛ سیوطی، ۱۴۲۱ق، جلد ۲: ۲۵۱). به همین دلیل است که برخی معتقدند استفهام حقیقی در قرآن وجود ندارد و همۀ استفهامهای آن معنای مجازی و بلاغی دارند (ر. ک:؛ دمامینی، ۱۳۰۴ ق، جلد 1: 26) .
6-1-1. معانی ثانوی استفهام
گاهی استفهام از معنای اصلی خود که طلب علم نسبت به مجهول است، عدول میکند و به کمک قرینهها در معانی دیگری استعمال میشود که مناسب با مقام است و در عین حال هر چند کلام در ظاهر استفهام است، اما در حقیقت منظور آن طلب فهم از مخاطب نیست، بلکه اغراض دیگری را در نظر دارد که به سبب دست یافتن بر آنها کلام به صورت استفهام بیان میشود (ر. ک؛ رجایی، 1379: ۱۴۲).
6-2. معانی ثانوی استفهام آیات قرآنی در ترجمههای مکارم شیرازی، معزی، گرمارودی و حدادعادل
در برخی آیات معانی ثانوی استفهام در نزد چند مترجم گاهی مشابه و گاهی متفاوت ترجمه و تفسیر شده است که به نمونههایی از این آیات که از مهمترین و پربسامدترین معانی ثانوی استفهام هستند، اشاره میشود.
6-2-1. انکار
دانشمندان علم بلاغت انکار را در دو بخش انکار ابطالی و انکار توبیخی تبیین کردهاند.
6-2-1-1. انکار ابطالی
مقصود متکلم از این نوع استفهام، انکار باور مخاطب و ابطال سخن اوست و لازمۀ چنین استفهامی آن است که ما بعد استفهام در خارج به وقوع نپیوسته باشد یا نخواهد پیوست و مخاطبی که مدعی وقوع آن است، دروغ گفته باشد (ر. ک؛ خطیب قزوینی، بی تا: ۱۴۳؛ تفتازانی، بی تا:۴۲۱ و ابن هشام، ۱۴۲۱ ق، جلد ۱: ۱۵). به این سبب برخی آن را انکار وقوع نام نهادهاند (ابو السعود، بی تا، جلد ۱: ۷۶-۷۷).
﴿قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاکُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ﴾[4]
در این آیه مستکبران در روز قیامت به رد سخن مستضعفان میپردازند و ادعای آنها را مبنی بر اینکه مستکبران مانع از هدایت آنها بودهاند باطل میسازند و در پاسخ مستضعفان میگویند: «آیا ما شما را از ایمان بازداشتیم؟! رسیدن هدایت به سوی شما از طریق دعوت نبوی بهترین دلیل است بر اینکه ما شما را مجبور نکردیم و بین شما و ایمان حائل نشدیم و شما در ایمان و کفر مختار بودید، بلکه خودتان مجرم بودید و میخواستید بر جرم خود ادامه دهید و به همین سبب جرم خود را تا مرز کفر کشاندید. با اینکه هدایت الهی در اختیارتان قرار گرفت آن را نپذیرفتید بیآنکه از ناحیه ما مجبور شده باشید. پس کفر شما مستند به خود شماست و ما بری از آن هستیم».
ترجمۀ مکارم شیرازی: «(امّا) مستکبران به مستضعفان پاسخ میدهند: «آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آنکه به سراغ شما آمد (و آن را بهخوبی دریافتید)؟! بلکه شما خود مجرم بودید!»»
ترجمۀ آیتی: «قدرتمندان به زبونشدگان گویند: آیا از آن پس که شما را به راه هدایت فراخواندند، ما شما را بازداشتیم؟ نه، شما خود گناهکار بودید».
ترجمۀ انصاریان : «مستکبران به مستضعفان میگویند: آیا ما شما را از هدایت الهی بعد از آنکه به شما رسید باز داشتیم؟ [نه، باور نداریم] بلکه شما خودتان مجرم بودید».
ترجمۀ الهی قمشهای: «باز رؤسای متکبّر با پیروان ضعیف خویش گویند: آیا با آنکه (از جانب خدا) راه هدایت را به شما نمودند باز ما (به اجبار) شما را از هدایت منع کردیم؟ (هرگز چنین نیست) بلکه شما خود مردم بدکاری بودید».
وجوه اختلافی در دیدگاه مترجمین در فهم معنای استفهام و ترجمۀ این آیه با وجود تفاوت در نحوۀ بیان آنها ملاحظه نمیشود و هر چهار مترجم از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-1-2. انکار توبیخی
در این گونه استفهام، متکلم بر آن است که مخاطب را نکوهش کند؛ زیرا کاری را انجام داده است یا میدهد که وقوع آن از دیدگاه متکلم سزاوار و شایسته نبوده است (ابن هشام، ۱۴۲۱ ق، جلد ۱: 16) به همین سبب، در اینگونه انکار، برخلاف انکار ابطالی، فعل به وقوع پیوسته و از فاعل هم نکوهش شده است (ر. ک؛ ابن هشام، ۱۴۲۱ ق، جلد ۱: ۱۶ و رجایی، 1371: 147). با این توضیح دلیل عنوان دیگر آن (انکار واقع) روشن شود (ر. ک؛ ابو السعود، بی تا، جلد ۱: ۷۶-۷۷).
﴿وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ﴾[5]
از این آیه چنین بر میآید که کافران پیروی از پدران خود را در هر صورتی درست یا نادرست روا میدانستند و خداوند چنین تقلید کورکورانهای را مخالف عقل میداند و کافران را نکوهش میکند. همچنین زمخشری برداشت تعجب از این توبیخ را بیراه نمیداند؛ زیرا با اینکه پدران آنها چیزی از دین نمیدانند و به حق هدایت نشدهاند، باز هم از آنها تبعیت میکنند (ر. ک؛ زمخشری ۱۴۰۷ ق، جلد ۱: ۳۲۸).
ترجمۀ مکارم شیرازی: «و هنگامی که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید!» میگویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد)؟!».
ترجمۀ آیتی: «چون به ایشان گفته شود که از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید، گویند: نه، ما به همان راهى مىرویم که پدرانمان مىرفتند. حتى اگر پدرانشان بیخرد و گمراه بودهاند».
ترجمۀ انصاریان: «و هنگامی که به آنان [که مشرک و کافرند] گویند: از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید، میگویند: نه، بلکه از آیینی که پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروی میکنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی فهمیدند و راه [حق را به سبب کوردلی] نمییافتند [باز هم کورکورانه از آنان پیروی خواهند کرد؟!] ».
ترجمۀ الهی قمشهای: «و چون کفار را گویند: پیروی از شریعت و کتابی که خدا فرستاده کنید، پاسخ دهند که ما پیرو کیش پدران خود خواهیم بود. آیا بایست آنها تابع پدران باشند گر چه آن پدران بیعقل و نادان بوده و هرگز به حق و راستی راه نیافته باشند؟».
وجوه اختلاف دیدگاه آیتی در بیان معنای استفهام با وجود شباهتهای زیادی که در فهم معنای استفهام در این آیه قرآن با سایر مترجمین دارد، ملاحظه میشود و از ترجمه آیتی، مخاطب به طور واضح معنای انکار توبیخی را درک نمیکند. همچنین مکارم شیرازی و انصاریان از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه و آیتی و الهی قمشهای از روش جابهجایی در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-2. استهزاء
استفهام استهزایی در زبان عربی بهکارگیری استفهام برای بیان استهزا، طعنهگویی یا نقد است. این نوع استفهامها به منظور بیان اعتراض، سرزنش یا مسخرهکردن شخص یا وضعیت خاصی بهکار میروند. این نوع استفهامها، معمولاً زبان برخوردی و سؤالگرایی را دارند، اما هدفشان بیان نقد، انتقاد یا استهزاست. این استفهامها ممکن است در مکالمات روزمره، ادبیات یا حتی در تعبیرهای هنری استفاده شوند.
در این نوع استفهام، متکلم با سخن خود مخاطب را تمسخر میکند و سخن، فعل یا اندیشۀ او را به سخریه میگیرد.
﴿و قَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ تَدْلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزَقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جدید﴾[6]
در این آیه، منکران معاد بر انکار خود اصرار ورزیده، جمع شدن استخوانهای پوسیده را در روز قیامت بعید دانستهاند. آنان پیامبر را که دعوتکننده آنها به معاد است و نیز سخنان او را مسخره میکنند (ر. ک؛ زمخشری، ۱۴۰۷ ق، جلد 3 : 570).
ترجمۀ مکارم شیرازی: «و کافران گفتند: «آیا مردی را به شما نشان دهیم که به شما خبر میدهد هنگامی که (مُردید و) سخت از هم متلاشی شدید، (بار دیگر) آفرینش تازهای خواهید یافت؟!».
ترجمۀ آیتی: «کافران گفتند: آیا مىخواهید به مردى دلالتتان کنیم که شما را مىگوید: آنگاه که پاره پاره شوید و ریز ریز، از نو آفریده خواهید شد؟».
ترجمۀ انصاریان:« و کافران گفتند: [ای مردم!] آیا شما را به مردی دلالت کنیم که به شما خبر [عجیبی] میدهد، هنگامی که [در خاک گور] به طور کامل متلاشی [و قطعه قطعه] شوید، در آفرینشی جدید و تازه خواهید آمد!».
ترجمۀ الهی قمشهای: «و کافران (به تمسخر و استهزاء مؤمنان، با مردم) گفتند که آیا میخواهید شما را به مردی رهبری کنیم که شما را خبر میدهد که پس از آنکه مردید و ذرّات جسمتان متفرق و پراکنده گردید از نو باز زنده خواهید شد».
معنای استهزایی استفهام در بیان مکارم شیرازی وآیتی با وجود شباهتهای زیادی که در فهم معنای استفهام در این آیه قرآن با انصاریان و الهی قمشهای دارند، دیده و درک نمیشود و مخاطب از ترجمۀ آنان به درک معنای استهزا از استفهام نایل نمیشود. همچنین آیتی و انصاریان از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه و مکارم شیرازی و الهی قمشهای از روش تعادل در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-3. تقریر
این نوع استفهام در مواردی بهکار میرود که متکلم و مخاطب هر دو به مطلب آگاه هستند و سؤال متکلم تنها برای واداشتن مخاطب به اعتراف بر آن مطلب است (ر. ک:؛ تفتازانی، بی تا: ۴۱۸ و ابن هشام، ۱۴۲۱ ق، جلد ۱: ۱۶).
﴿وَمَا تِلْکَ بِیَمِینِکَ یَا مُوسَى﴾[7]
از معانی تقریر، اقرار و اعتراف گرفتن از مخاطب است. گاهی این اقرار گرفتن با تنبه و آگاهی دادن همراه است و سؤالکننده ضمن اعتراف گرفتن از مخاطب، قصد دارد او را به حقیقت امر آگاه سازد. زمخشری در تفسیر این آیه بیان میدارد که استفهام در این جمله استفهام تقریری است. در واقع از حضرت موسی سؤال شده که در دست راست چه داری؟ منظور این است که خودش نام آن را برده و متوجه اوصاف آن باشد که چوب خشک و بیجانی است تا تبدیل آن به اژدها در نظرش بزرگ نماید (زمخشری، ۱۴۰۷ ق، جلد ۳: ۵۷- ۱۴۳).
ترجمۀ مکارم شیرازی: «و آن چیست در دست راست تو،ای موسی؟!».
ترجمۀ آیتی: «اى موسى، آن چیست به دست راستت؟».
ترجمۀ انصاریان: «وای موسی! این [قطعه چوب] در دست راستت چیست؟».
ترجمۀ الهی قمشهای: «وای موسی، اینک بازگو تا چه به دست راست داری؟».
وجوه اختلاف بیان انصاریان در بیان معنای استفهام تقریری با وجود شباهتهای زیادی که در فهم معنای استفهام در این آیۀ قرآن با سایر مترجمین دارد، ملاحظه میشود و آوردن [قطعه چوب] در ترجمۀ انصاریان به مخاطب کمک میکند به طور واضحتری معنای انکار تقریری را درک کند. همچنین مکارم شیرازی، انصاریان و آیتی از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه،آیتی و الهی قمشهای از روش همانندسازی فرهنگی در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-4. تذکیر و یادآوری
گاهی مراد سؤالکننده یادآوری مطلبی به مخاطب است که در گذشته اتفاق افتاده است. استفهام با هدف تذکر و یادآوری از جمله روشهای موثر برای جلب توجه به یک موضوع خاص یا بررسی دقیقتر وضعیتی است که ممکن است فراموش شود یا نیاز به تجدید یاری داشته باشد. این نوع استفهام معمولاً برای موارد مهمی که نیاز به توجه و تذکر دارند، استفاده میشوند:
﴿فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[8]
در این آیه، حضرت یعقوب سخن خود را یادآوری میکند، زمانی که فرزندانش به او گفته بودند تا کی به فکر یوسف هستی؟ و او در پاسخ گفته بود من غم و اندوهم را به خدا میگویم و من از جانب خدا چیزی را میدانم که شما نمیدانید[9]. زمانی که حضرت یعقوب مژدۀ وصال یوسف را شنید و با پیراهن او بیناییاش بازگشت،از روی یادآوری به فرزندانش گفت مگر به شما نگفته بودم که من از جانب خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید (ر. ک؛ زمخشری، ۱۴۰۷ ق، جلد ۲: ۵۰۴).
ترجمۀ مکارم شیرازی: «اما هنگامی که بشارتدهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند؛ ناگهان بینا شد! گفت: «آیا به شما نگفتم من از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید؟!»»
ترجمۀ آیتی: «چون مژدهدهنده آمد و جامه بر روى او انداخت، بینا گشت. گفت: آیا نگفتمتان که آنچه من از خدا مىدانم شما نمىدانید؟».
ترجمۀ انصاریان: «پس هنگامی که مژدهرسان آمد، پیراهن را بر صورت او افکند و او دوباره بینا شد، گفت: آیا به شما نگفتم که من از خدا حقایقی میدانم که شما نمی دانید؟».
ترجمۀ الهی قمشهای: «پس از آنکه بشیر آمد (و بشارت یوسف آورد) پیراهن او را به رخسارش افکند و دیده انتظارش (به وصل) روشن شد، گفت: به شما نگفتم که از (لطف) خدا به چیزی آگاهم که شما آگه نیستید؟!».
معنای تذکیر و یادآوری از استفهام با وجود تفاوت در نحوۀ بیان مترجمین دارد در همۀ ترجمهها ملاحظه میشود و همۀ آنان در بیان آن موفق به نظر میرسند. همچنین مکارم شیرازی، آیتی، انصاریان و الهی قمشهای از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-5. نفی
نفی در استفهام به این معناست که جملۀ بعدی رخ نداده است یا روی نخواهد داد. از همین رو میتوان گفت که در اصل دلالت با انکار ابطالی مشترک است، اما انکار در برابر مدعای باطل مخاطب برای تکذیب او آورده میشود که چنین اعتباراتی در نفی محض لحاظ نمیشود (ر. ک؛ المطعنی، ۱۴۲۰ ق، جلد ۱: ۹۸).
﴿صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ﴾[10]
دربارۀ زمینۀ تاریخی نزول این آیه آوردهاند که مسیحیان نوزادان خویش را در روز هفتم تولد غسل تعمید میدادند تا به این ترتیب طفل مسیحی شود (ر. ک؛ الواحدی، ۱۴۱۱ ق: ۴۵-۴۴). خداوند به واسطۀ این آیه بیان میکند وصف ایمانی که در آیات قبل آمده، نوعی رنگ خدایی و بهترین رنگ است، نه رنگ یهودیت و نصرانیت که در دین خدا رخنه ایجاد کرده است و آن را به صورتی که خدا دستور داده به پا نداشتهاند (زمخشری، ۱۴۰۷ ق، جلد ۱: ۱۳۸).
ترجمۀ مکارم شیرازی: «رنگ خدایی (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام؛) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت میکنیم».
ترجمۀ آیتی: «این رنگ خداست و رنگ چه کسى از رنگ خدا بهتر است. ما پرستندگان او هستیم».
ترجمۀ انصاریان: «[به یهود و نصاری بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسی رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستشکنندگان اوییم».
ترجمۀ الهی قمشهای: «رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش میکنیم».
معنای نفی رنگ غیرخدایی از استفهام با وجود تفاوت در نحوۀ بیان مترجمین در همۀ ترجمهها ملاحظه میشود و همۀ آنان در بیان آن موفق به نظر میرسند. همچنین مکارم شیرازی،آیتی، انصاریان و الهی قمشهای از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-6. تعظیم
این معنا زمانی مورد نظر گوینده است که متکلم از استفهام برای بیان بزرگی و ارجمندی چیزی بهره میبرد.
﴿الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّة﴾[11]
یعنی (روز رستاخیز) روزی است که مسلماً واقع میشود! چه روز واقع شدنی.
استفهامیه در آیۀ شریفه، تجلیل و بزرگداشت شأن و مقام قیامت است؛ یعنی هیچ حد و تعبیری برای توصیف آن وجود ندارد. درست به همین دلیل است که خداوند به آوردن ضمیر بسنده نکرده است و دوباره کلمة «الحافه» را تکرار کرده است (طباطبایی، ۱۴۱۷ ق، جلد ۱۹: ۶۵۳).
ترجمۀ مکارم شیرازی: چه روز واقع شدنی!
ترجمۀ آیتی: «چیست آن روز بر حق؟»
ترجمۀ انصاریان: «آن روز ثابت و حق چیست؟»
ترجمۀ الهی قمشهای: «آن روز حق و حقیقت چه (روز هولناک سختی) است؟»
وجوه اختلاف در فهم و بیان الهی قمشهای با سایر مترجمین دیده میشود و معنای تعظیم و بزرگی روز قیامت در ترجمۀ او ملاحظه میشود و سایر مترجمین در فهماندن آن ناتوان هستند. همچنین مکارم شیرازی، انصاریان و آیتی از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه،آیتی و الهی قمشهای از روش همانندسازی فرهنگی در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-7. انکار و تعجب
استفهامها برای انکار و تعجب معمولاً برای بیان عجب و تعجب نسبت به چیزی که ناخواسته یا غیرمنتظره استفاده میشوند. این نوع استفهامها معمولاً با حروف سؤالی یا کلماتی که تعجب را بیان میکنند، شروع میشوند. استفاده از این نوع استفهامها به گوینده کمک میکند تعجب و شگفتی خود را در مورد یک موضوع غیرمنتظره یا ناخواسته بیان کند:
﴿کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ﴾[12]
زمخشری معتقد است که استفهامیه در این آیه به معنای انکار و تعجب بهکار رفته است و مفهوم آیه این است که آیا به خدا کفر میورزید در حالی که نشانههای بسیاری برای شما وجود دارد که شما را از کفر منصرف میسازد و به سوی ایمان فرامی خواند (ر. ک؛ زمخشری ۱۴۰۷ ق، جلد 4: 62 ). به نظر میرسد که زمخشری با توجه به مخاطب کافر، معنای استفهام را انکار و تعجب بیان کرده است. همچنین، قرینة لفظی « َکُنْتُمْ أَمْوَاتًا ...» در استنباط این معنا دخیل بوده است.
ترجمۀ مکارم شیرازی: «چگونه به خداوند کافر میشوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بیروحی) بودید، و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را میمیراند؛ و بار دیگر شما را زنده میکند؛ سپس به سوی او بازگردانده میشوید. (بنابر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان؛ آنچه دارید از خداست)».
ترجمۀ آیتی: «چگونه خدا را انکار مىکنید، در حالى که مُرده بودید و او شما را زنده ساخت، باز مىمیراند و زنده مىکند و آنگاه به نزد او بازگردانده مى شوید؟».
ترجمۀ انصاریان: «چگونه به خدا کفر میورزید در حالی که [پیش از دمیده شدن روح به کالبدتان ترکیبی از عناصر] مرده بودید، پس شما را حیات بخشید، سپس شما را میمیراند، آن گاه دوباره زنده میکند، سپس به سوی او بازگردانده میشوید».
ترجمۀ الهی قمشهای: «چگونه کافر میشوید به خدا و حال آنکه مرده بودید و خدا شما را زنده کرد و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوی او باز گردانده میشوید؟!».
معنای انکار و تعجب از استفهام با وجود تفاوت در نحوۀ بیان مترجمین در همۀ ترجمهها ملاحظه میشود و همۀ آنان در بیان آن موفق به نظر میرسند. همچنین مکارم شیرازی، انصاریان و الهی قمشهای از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه، آیتی از روش همانندسازی فرهنگی در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-8. استعجال و استبعاد
استفهامها برای استعجال و استبعاد معمولاً برای بیان نیاز فوری به انجام یک عمل یا برای ابراز نیاز به کاهش تأخیر در انجام یک وظیفه مورد استفاده قرار میگیرند. این نوع استفهامها معمولاً با حروف سؤالی و کلماتی که فوریت و عجله داشتن را نشان میدهند، شروع میشوند. با استفاده از این نوع استفهامها، مخاطب میتواند به دیگران بیان کند که نیاز به انجام یک کار یا وظیفه فوری داشته و تأخیر در انجام آن تحمل نمیکنید.
﴿وَیَقُولُونَ مَتَى ذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ﴾[13]
یعنی: میگویند: اگر راست میگویی این وعده (مجازات) کی خواهد بود؟!
زمخشری معتقد است که استفهام در این آیۀ شریفه به معنای «استعجال و استبعاده» است. عجله داشتن در وقوع تهدیدی که شدهاند و دور پنداشتن عذابی که به آن وعده داده شدهاند (زمخشری، ۱۴۰۷ ق، جلد ۲: ۴۸). برخی دیگر استفهام در این آیه را به معنای استهزا همراه با تعجیزه دانستهاند که در حقیقت، خواستهاند بگویند: پروردگار تو هیچ کاری نمیتواند بکند و این تهدیدهای تو بیهوده است.
ترجمۀ مکارم شیرازی: «و میگویند: «اگر راست میگویی، این وعده (مجازات) کی خواهد بود؟».
ترجمۀ آیتی: «مىگویند: اگر راست مىگویید، پس این وعده چه وقت خواهد بود؟».
ترجمۀ انصاریان: «و [به صورتی مسخره آمیز] میگویند: این وعده [آمدن قیامت و محاسبه اعمال] چه زمانی است، اگر راستگویید؟».
ترجمۀ الهی قمشهای: «و (کافران) گویند: پس این وعده قیامت کی خواهد بود اگر شما راستگویید؟».
مکارم شیرازی استفهام را در معنای استهزا همراه با تعجیزه ترجمه کرده و سه مترجم دیگر استفهام این آیه را در معنای استعجال و استبعاد ترجمه و منتقل کردهاند. همچنین مکارم شیرازی، آیتی، انصاریان و الهی قمشهای از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-9. نفی و تشویق
استفهامها برای نفی و تشویق معمولاً برای بیان عدم قبولی یا تأیید یک موضوع همراه با ارائه پیشنهاد یا تشویق برای رفع آن استفاده میشوند. همچنین شامل عبارات تشویقی میشوند. استفاده از استفهامها برای نفی و تشویق میتواند به مخاطب کمک کند تا به دیگران بیان کنید که عملیات یا عملکردی را قبول نمیکند و در عین حال آنها را به تلاش بیشتر و بهبود تشویق میکند:
﴿و الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ یَعْلَمُونَ﴾[14]
زمخشری با توجه به مفهوم حصر در آیه، استفهام را نفی دانسته و معتقد است که این آیه وصف ذات خداوند به وسعت رحمت و نزدیکی مغفرت الهی است؛ توبهکننده از گناه در نزد وی همچون کسی است که گناهی مرتکب نشده است و تنها فضل و کرم اوست که پناهگاه گناهکاران است. در این آیه تشویق به برانگیختن به توبه و بازداشتن از یأس و ناامیدی است و اینکه گناهان اگرچه بزرگ باشند عفو و گذشت الهی و کرمش عظیمتر است (ر. ک؛ زمخشری، ۱۴۰۷ ق، جلد ۱: ۴۱۶). معنای ثانویه دیگر استفهام این آیه را میتوان تشویق دانست؛ از آنجایی که این آیه میخواهد فرصت پناه بردن به خدا را در انسان گنهکار بیدار کند.
ترجمۀ مکارم شیرازی: «و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا میافتند؛ و برای گناهان خود، طلب آمرزش میکنند -و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمیورزند، با اینکه میدانند».
ترجمۀ آیتی: «و آن کسان که چون مرتکب کارى زشت شوند یا به خود ستمى کنند، خدا را یاد مىکنند و براى گناهان خویش آمرزش مىخواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتى گناه آگاهند در آنچه مىکردند پاى نفشرند».
ترجمۀ انصاریان: «و آنان که چون کار زشتی مرتکب شوند یا بر خود ستم ورزند، خدا را یاد کنند و برای گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه کسی جز خدا گناهان را میآمرزد؟ و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتکب شدهاند، پا فشاری نمیکنند».
ترجمۀ الهی قمشهای: «و آنان که اگر کار ناشایسته کنند و یا ظلمی به نفس خویش نمایند خدا را به یاد آرند و از گناه خود (به درگاه خدا) توبه کنند-و کیست جز خدا که گناه خلق را بیامرزد؟ -و آنها که اصرار در کار زشت نکنند چون به زشتی معصیت آگاهند».
هر دو معنای نفی و تشویق از استفهام در این آیه با وجود تفاوت در نحوۀ بیان مترجمین در همۀ ترجمهها ملاحظه میشود و همۀ آنان در بیان آن موفق به نظر میرسند. همچنین مکارم شیرازی، آیتی، انصاریان و الهی قمشهای از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-10. توبیخ انکاری و استقلال
استفهام با معنای توبیخ انکاری و استقلال معمولاً برای بیان نقد و تذکر نسبت به یک موضوع یا عملکرد و همچنین برای ابراز استقلال و عدم وابستگی به دیگران استفاده میشوند و اغلب باعث ایجاد ابهام و تعجب میشوند. مخاطب با استفاده از استفهامهای با معنای توبیخ انکاری و استقلال، میتواند نقدها و تذکرهای خود را به دیگران ابراز کرده و همچنین استقلال و توانایی خود را در مواجهه با مسائل نشان دهد:
﴿فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ﴾[15]
از منظر زمخشری استفهام در این آیه به معنای استقلال است. اشاره به شدت گمراهی و سرعت گرفتنشان به سوی باطل و دور شدن از مسیر حق است؛ چنان که به کسی که از مسیر اصلی در جاده دور میشود و به سرعت در مسیر انحرافی حرکت میکنند با شدت گفته میشود کجا میروی؟! آیه در جایگاه تمثیل فرد گمراه به شخصی است که در مسیر انحرافی با سرعت حرکت میکند (ر. ک؛ زمخشری، ۱۴۰۷ ق، جلد ۴: ۷۱۳). همچنین مفهوم استفهام در این آیه به مثابه نتیجهگیری از آیات پیشین است و توبیخ انکارهای کافران به این معناست که وقتی حقانیت قرآن به این روشنی است پس دیگر به کجا میروید و چرا آن را جنزدگی یا القای شیطان میدانید؟
ترجمۀ مکارم شیرازی: «پس به کجا میروید؟!».
ترجمۀ آیتی: «پس به کجا مىروید؟».
ترجمۀ انصاریان: «پس [با انکار قرآن و روی گرداندن از آن] کجا میروید؟».
ترجمۀ الهی قمشهای: «پس شما به کجا میروید؟».
انصاریان استفهام را در معنای توبیخ انکاری ترجمه نمودکردهه و سه مترجم دیگر استفهام این آیه را در معنای استقلال ترجمه و منتقل کردهاند. همچنین مکارم شیرازی، آیتی، انصاریان و الهی قمشهای از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-11. شگفتی و استعباد
استفهامها با معنای شگفتی و استعباد معمولاً برای بیان تعجب و حیرت از یک موضوع یا وقوع یک اتفاق استفاده میشوند. گوینده با استفاده از استفهامهای با معنای شگفتی و استعباد، میتواند احساسات خود را نسبت به موضوعات یا وقایعی که حیرتآور هستند، بیان کند و همچنین احساس استعباد یا وابستگی خود را نسبت به شرایط مورد بررسی ابراز کند:
﴿وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ﴾[16]
زمخشری معتقد است در صورتی «أم» متصله فرض میشود که معنای همزۀ تقریر باشد؛ از آن رو که یکی از دو طرف «أم» ثابت است که همان کلام بدون علم و دروغ بستن به خداوند است. در صورتی که «أم» متصله باشد، همزه در معنای نفی خواهد بود که در این صورت «أم» به معنای «بلی» و برای اثبات نفى ما قبل خواهد بود؛ بدین معنا که شما از خداوند عهدی نگرفتهاید، بلکه چیزی میگویید که به آن علم ندارید (ر. ک؛ زمخشری، ۱۴۰۷ ق، جلد ۱: ۱۵۸).
ترجمۀ مکارم شیرازی: «و گفتند: «هرگز آتش دوزخ، جز چند روزی، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانی از خدا گرفتهاید؟! -و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمیورزد- یا چیزی را که نمیدانید به خدا نسبت میدهید»؟!».
ترجمۀ آیتی: «و گفتند: آتش جز چند روزى ما را نسوزاند. بگو: آیا با خدا چنین پیمانى بستهاید، تا او خلاف پیمان خود نکند؟ یا آنکه از روى نادانى چنین نسبتى به خدا مىدهید؟».
ترجمۀ انصاریان: «و گفتند: آتش [دوزخ] جز چند روزی به ما نمی رسد. بگو: آیا [بر این عقیده خود] از نزد خدا پیمانی گرفته اید؟ که هرگز خدا از آن پیمان تخلّف نخواهد کرد، یا جاهلانه چیزی را به خدا نسبت میدهید؟».
ترجمۀ الهی قمشهای: «و یهود گفتند که هیچ وقت آتش عذاب به ما نرسد مگر چند روزی معدود. به آنان بگو: آیا بر آنچه دعوی میکنید عهد و پیمانی از خدا گرفتهاید که خدا هم از آن عهد هرگز تخلف نکند یا چیزی به خیال جاهلانه خود به خدا نسبت میدهید؟».
مکارم شیرازی استفهام را در معنای شگفتی و نفی ترجمه کرده و سه مترجم دیگر استفهام را در معنای نفی ترجمه و منتقل کردهاند. همچنین مکارم شیرازی، آیتی، انصاریان و الهی قمشهای از روش جابهجایی نظریۀ وینی و داربلنه در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-12. نفی و تقریر
استفهامها به معنی نفی و تقریر برای بیان عدم تأیید یا تذکر نسبت به یک موضوع و یا برای بیان تعجب یا سؤال دربارۀ صحت یا درستی چیزی مورد استفاده قرار میگیرند. این نوع استفهامها معمولاً با حروف سؤالی یا کلماتی که عدم تأیید را نشان میدهند، همراه هستند. استفاده از این نوع استفهامها به شما کمک میکند تا نقدها و تذکرهای خود را بیان کرده و برخی موضوعات مهم را مورد بررسی قرار دهید:
﴿اللَّهُ لَا إِله إِلَّا هُوَ لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لَا رَیْبَ فِیهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثًا﴾[17]
در این آیه خداوند از قدرت و عظمت خود پرده برمیدارد و از گرد آوردن خلایق در روز رستاخیز سخن میگوید و با استفهامی بر صدق خویش تأکید میکند. از منظر زمخشری آیه در مفهوم نفی بهکار رفته است و کذب درباره خداوند صدق نمیکند؛ از آن رو که سبب کذب، احتیاج با جهل است که هر دو از ساخت خداوند غنی و علیم به دور است (ر. ک؛ زمخشری، ۱۴۰۷ ق، جلد ۱: ۵۴۵).
ترجمۀ مکارم شیرازی: «خداوند، معبودی جز او نیست! و به یقین، همه شما را در روز رستاخیز -که شکی در آن نیست- جمع میکند! و کیست که از خداوند، راستگوتر باشد؟».
ترجمۀ آیتی: «الله خدایى است که هیچ خدایى جز او نیست. به تحقیق همه شما را در روز قیامت -که هیچ شکى در آن نیست- گرد مىآورد و چه کسى از خدا به گفتار راستگوىتر است؟».
انصاریان: «خداست که هیچ معبودی جز او نیست. مسلماً شما را [از گورهایتان] به سوی [دادگاهِ حسابرسی] روز قیامت که هیچ شکی در آن نیست گرد میآورد؛ و راستگوتر از خدا در گفتار کیست؟».
ترجمۀ الهی قمشهای: «خدای یگانه، هیچ خدایی جز او نیست؛ محققاً همه شما را در روز قیامت که شک در آن نیست جمع آورد، و کیست که راستتر از خدا سخن گوید؟».
هر چهار مترجم استفهام را در معنای نفی و گرفتن اقرار ترجمه و منتقل کردهاند. همچنین مکارم شیرازی، آیتی، انصاریان و الهی قمشهای از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
6-2-13. استعطاف و طلب عطوفت
استفهامها با معنای استعطاف و طلب عطفت معمولاً برای بیان توسل و درخواست کمک یا حمایت از طرف دیگری استفاده میشوند. با استفاده از استفهامهای با معنای استعطاف و طلب عطفت، میتوانید خواستهها، نیازها و درخواستهای خود را به طرف مقابل با احترام و توسل بیان کنید:
﴿واختار مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لمیقَاتِنَا فَلَمَّا أَخذتهم الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئت أهلکتهم من قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَتُهْلِکُنا بما فعل السفهاء منا إن هی إلا فتنتک تُضِلُّ بها من تَشَاءُ وَ تَهْدِی مَن تَشَاءُ أنت ولینا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَیْرُ الْغَافِرین﴾[18]
برخی معنای استفهام در این آیه را نفی دانستهاند و حقیقت آن را «تست تهلکنا» معنی کردهاند؛ یعنی ما را هلاک نخواهی کرد (ر. ک؛ نحاس، ۱۴۲۱ ق.، ج ۲: ۷۵). برخی نیز معنای آن را استعطاف و طلب عطوفت از خداوند عز و جل بیان کردهاند (ر. ک؛ ابو السعود، ۱۹۸۳ م، جلد 3: 277).
ترجمۀ مکارم شیرازی: «موسی از قوم خود، هفتاد تن از مردان را برای میعادگاه ما برگزید؛ و هنگامی که زمینلرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر میخواستی، میتوانستی آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنی! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام دادهاند، (مجازات و) هلاک میکنی؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست؛ که هر کس را بخواهی (و مستحق بدانی)، به وسیله آن گمراه میسازی؛ و هر کس را بخواهی (و شایسته ببینی)، هدایت میکنی! تو ولیّ مایی، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانی!».
ترجمۀ آیتی: «موسى براى وعده گاه ما از میان قومش هفتاد مرد را برگزید. چون زلزله آنها را فرو گرفت، گفت: اى پروردگار من، اگر مىخواستى ایشان را و مرا پیش از این هلاک مىکردى. آیا به خاطر اعمالى که بیخردان ما انجام دادهاند ما را به هلاکت مىرسانى؟ و این جز امتحان تو نیست. هر کس را بخواهى بدان گمراه مىکنى و هر کس را بخواهى هدایت. تو یاور ما هستى، ما را بیامرز و بر ما ببخشاى که تو بهترین آمرزندگانى».
ترجمۀ انصاریان: «موسی از میان قومش هفتاد مرد را برای میعادگاه ما بر گزید؛ پس هنگامی که [به سبب درخواست نابهجایشان] آن زلزله شدید نابود کننده، آنان را فرا گرفت، گفت: پروردگارا! اگر میخواستی میتوانستی همۀ آنان و مرا پیش از این هلاک کنی [ای کاش پیش از این هلاک میکردی تا بنیاسرائیل گمان نکنند که مرا در این حادثه توطئه و مکری بوده] آیا ما را به خاطر گناهی که سبک مغزانمان مرتکب شدند، هلاک میکنی؟ این [حادثه] چیزی جز آزمایش تو نیست، هر که را بخواهی [به آزمایشت] گمراه میکنی، و هر که را بخواهی هدایت مینمایی، تو سرپرست و یاور مایی، ما را بیامرز و به ما رحم کن که تو بهترین آمرزندگانی».
ترجمۀ الهی قمشهای: «و موسی هفتاد مرد از قوم خود برای وعدهگاه ما انتخاب کرد، پس چون لرزشی سخت (به جرم درخواست دیدن خدا به چشم) آنها را در گرفت، موسی گفت: پروردگارا، اگر مشیّت نافذت تعلق گرفته بود که همۀ آنها و مرا هلاک کنی (کاش) پیشتر (از این وعده) میکردی، آیا ما را به فعل سفیهان ما هلاک خواهی کرد؟ این کار جز فتنه و امتحان تو نیست، که به این امتحان هر که را خواهی گمراه و هرکه را خواهی هدایت میکنی، تویی مولای ما، پس بر ما ببخش و ترحم کن، که تویی بهترین آمرزندگان».
استفهام در ترجمههای فوق به طور معنای نفی ترجمه شده است و بر استعطاف و طلب عطوفت دلالت روشنی ندارد. همچنین مکارم شیرازی، آیتی، انصاریان و الهی قمشهای از روش تحتاللفظی نظریۀ وینی و داربلنه در ترجمۀ عنصر استفهام آیه بهره بردهاند.
بحث و نتیجهگیری
نتایج این پژوهش حاصل بررسی ترجمههای چهار مترجم قرآن کریم (مکارم شیرازی، آیتی، انصاریان و الهی قمشهای) بر پایۀ هفت راهبرد ترجمانی «وینی» و «داربلنه» و در پاسخ به این سؤال که وجوه شباهت و افتراق ترجمههای نامبرده در زمینۀ معانی ثانوی استفهامات قرآنی چیست، عبارتند از:
1- برگردان مکارم شیرازی به دلیل بهرهگیری پربسامد از شیوۀ تحتاللفظی (85 درصد)، شیوه تعادل (5 درصد) و شیوه جابجایی (10 درصد) ترجمهای از نوع مستقیم وینی داربلنه بوده و به متن مبدأ نزدیک است.
2- ترجمه آیتی به دلیل بهرهگیری پربسامد از شیوۀ تحتاللفظی (80 درصد)، شیوه جابجایی (15 درصد) و شیوه همانند سازی (5 درصد) ترجمهای از نوع مستقیم وینی داربلنه بوده و به متن مبدأ نزدیک است.
3- ترجمه انصاریان به دلیل بهرهگیری پربسامد از شیوۀ تحتاللفظی (90 درصد) و شیوه جابجایی (10 درصد) ترجمهای از نوع مستقیم وینی داربلنه بوده و مبدأگرا است.
4- برگردان الهی قمشهای به دلیل بهرهگیری پربسامد از شیوۀ تحتاللفظی (60 درصد)، شیوه تعادل (10 درصد)، شیوه همانند سازی (15 درصد) و شیوه جابجایی (15 درصد) ترجمهای از نوع مستقیم وینی داربلنه بوده و به متن مبدأ نزدیک است.
5- هیچ ترجمهای صددرصد مبدأگرا یا مقصد گرا نیست بلکه همواره ترکیبی از این دوست.
6-ترجمههای مورد بررسی به ترتیب درجه ترجمۀ مستقیم یا مبدأگرا از بیشترین به کمترین بدین صورت است: ترجمه انصاریان، مکارم شیرازی، آیتی و الهی قمشهای.
7- ترجمههای مورد بررسی به ترتیب درجه ترجمه غیرمستقیم یا مقصدگرا از بیشترین به کمترین بدین صورت است: ترجمه الهی قمشهای، آیتی، مکارم شیرازی و انصاریان.
8- در کل هر چهار ترجمۀ قرآن مورد بررسی به دلیل بهره گیری پربسامد از شیوۀ تحتاللفظی (برگردان لغوی) به متن مبدأ نزدیک است. دلیل اصلی استفاده بیشتر از الگوهای ترجمۀ مستقیم (مبدأگرا) را میتوان در نگرش سنتی به قرآن و تلاش بر حفظ ساختار قرآن در ترجمه به فارسی دانست.
9- با توجه به تفضیل تکنیک ترجمۀ لغوی از نگاه وینی و داربلنه باید گفت که ترجمۀ انصاریان در مقایسه با سایرترجمۀها به دلیل رعایت اصل متن قرآن بر آنها برتری دارد؛ هر چند که خواندن متن ترجمه گاه برای مخاطب دشوار مینماید، اما شروحی که در ذیل ترجمه و در قالب پانوشت آورده، این نقیصه را تا حدودی مرتفع میسازد.
10-از آنجا که اساس ترجمه الهی قمشهای بر بیان مباحث ادبی است غالباً به معانی مجازی استفهام اشاره کرده است. اما نکته شایسته توجه آن است که در موارد اندکی، برخی استفهامها از مکارم شیرازی یا آیتی با دقت تبیین گردیده است.
11-در برخی موارد که نیاز به تبیین استفهام برای ترجمه دقیق برخی آیات وجود داشت از جانب مترجمین تحلیلی ارائه نشده بود.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
[1]. سورة طه، آیة 105
[2]. Vinay, J. P.
[3]. Darbelnet, J.
[4]. سورة سبأ، آیة 32
[5]. سورة بقره، آیة 170
[6]. سورة سبا، آیة 7
[7]. سورة طه، آیة 17
[8]. سورة یوسف، آیة 96
[9]. سورۀ یوسف، آیۀ 86
[10]. سورة بقره، آیة 135
[11]. سورة حاقه، آیة 1-2
[12]. سورة بقره، آیة 28
[13]. سورة یونس، آیة 48
[14]. سورة آلعمران، آیة 135
[15]. سورة تکویر، آیة 26
[16]. سورة بقره، آیة 80
[17]. سورة نسا، آیة 87
[18]. سورة اعراف، آیة 155