- مقدمه
بدونتردید، تحقیق در متن آیات قرآن کریم با استفاده از نظریههای جدید میتواند به درک بهتر آنها کمک کند. یکی از حوزههایی که بیشترین تحقیقات را در این باب به خود اختصاص میدهد، حوزۀ زبانشناسی است. در این میان، یکی از دیدگاههای پرکاربرد زبانشناختی که میتواند با وجود تفاوتهای ساختاری زبانهای انگلیسی و عربی در تحلیل متن قرآن کارآمد باشد، نظریه نقشگرای نظاممند[1] هلیدی و متیسن[2] (2014) است. این نظریه یکی از دیدگاههای میانهروی نقشگرا است که برای توصیف زبان به
فرانقشهای زبانی[3] در متن میپردازد. بر مبنای این دیدگاه، ساختار زبان متأثر از نقشهایی است که در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده دارد (بازوبندی و صحرایی، 1394: 2).
نقشگرایی، زبان را مستقل و فارغ از ویژگیهای ذهن بررسی میکند. درواقع،
اساسیترین اصل در رویکردهای نقشگرا این است که هدف اصلی زبان، ارتباط بین انسانها است و صورت زبانی در خدمت نقش زبانی، یعنی همان نقش ارتباطی است. از نظر هلیدی و متیسن (2014)، مقصود اصلی ارتباط انسانها، تبادل معناست. بههمیندلیل، نظام معنایی زبانی طبیعی را میتوان به تعدادی مؤلفۀ معنایی[4] مجزا تقسیم کرد که با
کلیترین کارکردهای زبان در ارتباط هستند و هلیدی آنها را فراکارکرد یا فرانقش
مینامد. مراد از فرانقش «آن بخش از نظام زبان، امکانات معنایی و واژی ـ دستوری خاص است که برای تشکیل نقش یا کارکرد بحثشده، تکامل یافته است» (صفایی و همکاران، 1396: 118).
از منظر نقشگرای نظاممند، سه فرانقش اندیشگانی[5]، بینافردی[6] و متنی[7] نظام معنایی زبان را تشکیل میدهند. در پژوهش حاضر، باتوجهبه نگاه کلی ارتباطی دستور نقشگرای نظاممند، به بررسی هر سه فرانقش اندیشگانی، بینافردی و متنی در تحلیل متن سورۀ مزّمّل در قرآن کریم پرداخته شده است. ازاینرو، پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی در تلاش است برای درک بهتر انتخابهای معنایی این سوره، نحوۀ بازنمایی تجربۀ شرکتکنندگان فرایندهای دخیل در رویدادها، سازوکارهای بازنمایی مقولۀ وجهنمایی[8]، نحوۀ توزیع زمانداری[9] و قطبیت[10] و همچنین، شیوۀ سازماندهی پیام در ساخت آغازگری را با استفاده از فرانقشهای سهگانه فوق بررسی کند.
- پیشینۀ پژوهش
در سالهای اخیر آثار بیشماری در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند در حوزههای مختلف به چاپ رسیده است که البته در این میان، سهم آثار مرتبط با متون مقدس، بهویژه قرآن کریم (علیرغم اهمیت بسیار زیاد گفتمان مربوطه) ناچیز است. در اینجا، به تناسب بحث، به ذکر چند نمونه از آثار مرتبط با متون مقدس در چارچوب نظریۀ موردبحث میپردازیم:
باتمانی (1389) بندهای آیات سورۀ یس را از منظر اصول و مبانی نظریۀ نقشگرای نظاممند هلیدی تحلیل کرده است. وی درصدد دستیابی به مفاهیم ژرفساختی[11] قرآن و تحلیل لایههای مختلف معنایی آن نیست، بلکه هدف اصلی این پژوهش، آزمودن نظریۀ مذکور و بررسی قابلیت اعمال آن در حیطۀ دادههای قرآنی است. در پژوهشی مشابه، عزیزخانی و همکاران (1396) متن سورۀ انشراح را با تحلیلی زبانشناختی، مبتنی بر دستور نظاممند هلیدی، بر مبنای سه فرانقش تجربی، بینافردی و متنی بررسی کردند. در این پژوهش، تمام بندهای این سوره، بر اساس سه فرانقش مذکور بهصورت جداگانه توصیف شده و ضمن تحلیل برجستهسازی زبانی[12]، بازتاب ویژگیهای معنایی متن در ویژگیهای بافت موقعیت[13] نیز بررسی شد.
شجاعی (1397) در پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی شیوۀ تبادل معنا در 112 حکمت از نهج البلاغه، از منظر فرانقش بینافردی پرداخته است. نگارنده به اذعان خویش، درصدد تحمیل نظریة هلیدی بر ساختار زبان عربی نیست، بلکه هدف اصلی را آزمودن نظریۀ مذکور و قابلیت تعمیم آن در حیطۀ دادههای پیکره و تعیین سازوکارهای بهکاررفته در جملات قصار برای بازنمایی مقولۀ وجهنمایی میداند.
بازوبندی (1395) نیز، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی در چارچوب زبانشناسی نقشگرای نظاممند هلیدی و متیسن (2014) به بررسی ساخت وجهی در جریان گفتگوی خداوند متعال و ابلیس در چهار سوره «اعراف»، «حجر»، «اسراء» و «ص» میپردازد و سپس، طبق نتایج حاصل از این بررسی، با استفاده از مفهومشناختی سرنمون رُش[14] (1978)، سلسلهمراتب نشانداری[15] گرینبرگ[16] (1996) و معیار بسامد[17] کرافت[18] (2003)، به تببین شناختی و ردهشناختی این نتایج در راستای فهم بهتر ویژگیهای ساختاری زبان قرآن اشاره میکند. نتایج عمدۀ این پژوهش نشان میدهد که زبان قرآن، از همان سازوکارهای رایج و قواعد حاکم بر تعاملات زبان بشر بهره گرفته است و بهلحاظ زبانشناختی، اساساً زبانی ساده است، نه ادبی و خاص.
در پژوهشی دیگر، صادقی (1398) در پایاننامۀ ارشد خود به تحلیل سورۀ انسان با تکیه بر سه فرانقش متنی، اندیشگانی و بینافردی میپردازد. نتایج پژوهش مزبور حاکی از بسامد غالب فرایند مادی[19]، زمان حال[20]، قطبیت مثبت[21]، وجه خبری[22] و ساخت بینشانِ مبتدا ـ خبری[23] است[24]. باتوجهبه مطالعات فوق، تاکنون هیچ پژوهشی سورۀ مزمّل را در چارچوب دستور نقشگرای هلیدی بررسی نکرده است.
- مبانی نظری
عمدهترین مفاهیمی که اصول و شالودۀ نظریۀ دستور نقشگرای هلیدی را تشکیل میدهند و برای درک بحث حاضر مهم و اساسی هستند از این قرار هستند:
3ـ1. فرانقش
از دیدگاه هلیدی، ساختار زبان متأثر از نقشهایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده دارد و این تأثیر به شکل سه فرانقش تجلی مییابد: اندیشگانی، بینافردی و متنی (Halliday & Matthiessen, 2014: 30):
3ـ1ـ1. فرانقش اندیشگانی
بر پایۀ این فرانقش، ما از زبان برای صحبتکردن در مورد تجربیات خود از جهان، هم جهان بیرون از ذهن و هم جهان درون ذهن استفاده و رویدادها، حالتها و عناصر دخیل را توصیف میکنیم. در این نوع فرانقش آنچه که اهمیت دارد محتوای پیام در بافت موردنظر است. از آنجاکه در فرانقش تجربی رویداد در مرکز توجه قرار دارد، این نوع معنی تجلّی حوزۀ کلام است. هنگام تحلیل متن از نقطهنظر تجربی، توجه به این نکته ضروری است که چه نوع رویداد یا فرایندی در حال وقوع است؛ آیا رویداد موردنظر بهطور عینی قابلتجربه است یا فرایندی است ذهنی و غیرملموس (ابوالحسنی و میرمالک، 1397: 133). فرایند، ناظر است بر یک رخداد، کنش، یک حالت احساسی، گفتاری یا وجودی. فرایندها بهلحاظ معنایی به شش گروه تقسیمبندی میشوند و بهتناسب معنا، هر گروه مشارکین ویژهای دارند (صفایی و همکاران، 1396: 120). هلیدی و متیسن بر این باورند که فرایندها عبارتاند از فرایند مادی، فرایند ذهنی[25]، فرایند رابطهای[26]، فرایند رفتاری[27]، فرایند کلامی[28] و فرایند وجودی[29] (Halliday & Matthiessen, 2014: 214).
الف) فرایند مادی
فرایندی است که طی آن عملی انجام میشود، رخدادی شکل میگیرد و یا چیزی اثر میپذیرد. در این فرایند تعداد مشارکین بر اساس این که «فعل لازم» باشد یا «متعدّی»، تغییرپذیر است. این فرایند دو مشارک «کنشگر[30]» و «هدف[31] » دارد. از جمله افعالی که بر فرایند مادی دلالت میکنند میتوان به «پریدن»، «گرفتن» و ... اشاره کرد (Halliday & Matthiessen, 2014: 212).
ب) فرایند ذهنی
این فرایند با فرایند مادی متفاوت است. در اینجا، سخن از عمل یا رخدادی فیزیکی به میان نمیآید، بلکه سخن دربارۀ افکار، احساسات و ادراکات است. این فرایند لزوماً دو شرکتکننده دارد: شرکتکنندهای که فکر میکند و میاندیشد که «مُدرِک» یا «حسگر[32]» نامیده میشود و آنچه درک یا احساس میشود که هلیدی آن را «پدیده[33]» مینامد (Eggins, 2007: 233). افعالی مانند فکرکردن، دوستداشتن و غیره بخشی این فرایند به شمار میآیند.
پ) فرایند کلامی
فرایند کلامی یا بیانی، مرز بین فرایندهای ذهنی و رابطهای است و بیانگر روابط نمادینی است که در ذهن انسان ساخته شده و بهصورت کلام تجلی مییابند. افعالی که مفهوم «گفتن» یا «نقلکردن» را منتقل میکنند از این نوع بندها هستند. عنصری که نقش انتقال پیام را برعهده دارد «گوینده[34]» نام دارد و معمولاً انسان است، شخصی که مخاطب گوینده قرار میگیرد، «شنونده[35]» نامیده میشود و«گفته[36]» مطالب گفتهشده توسط گوینده است (Halliday & Matthiessen, 2014: 301).
ت) فرایند رفتاری
این فرایند در برگیرندۀ رفتارهای فیزیولوژیک و روانشناختی است، از قبیل تماشاکردن، خندیدن، تفکرکردن، اخمکردن، نگرانبودن و غیره. در این فرایند یک شرکتکننده به نام «رفتارگر[37]» داریم (Halliday & Matthiessen, 2014: 301).
ث) فرایند رابطهای
در این نوع فرایند، رابطهای بین دو مفهوم برقرار میگردد. مسألۀ اصلی در این فرایند، بیان وضعیت و مالکیت چیزی است (Thompson, 1997: 97).
ج) فرایند وجودی
این فرایند از هستی یا نیستی پدیدهای سخن میگوید. شرکتکنندهای که در این فرایند از هستی یا نیستی او سخن گفته میشود، «موجود[38]» نامیده میشود؛ این فرایند که وجود یا وقوع چیزی را نشان میدهد. بین دو فرایند مادی و رابطهای قرار میگیرد. افعال «هستن»، «بودن»، «وجودداشتن» نمایانگر این فرایند هستند (Halliday & Matthiessen, 2014: 307).
د) عناصر پیرامونی
عناصر پیرامونی[39]، به عناصری اطلاق میگردد که به شکل گروههای اسمی باشند و با ارائۀ اطلاعات اساسی و پیش زمینهای به مخاطب، شرایط محیطی جریان فعل را در هر بند، فراهم کنند. این عناصر بهصورت غیرمستقیم و از طریق حروف اضافه، به بند موردنظر مرتبط میشوند. عناصر پیرامونی علیرغم بسامد بالایی که در بندهای مختلف دارند، اختیاری هستند. این بدین معناست که نبود آنها در هر بند، در معنا و مفهوم آن خللی ایجاد نمیکند (Halliday & Matthiessen, 2014: 310-311).
3ـ1ـ2. فرانقش بینافردی
در چارچوب این فرانقش، از زبان برای تعامل با دیگر افراد، برقراری رابطه و حفظ آن، تحتتأثیر قراردادن رفتار سایرین، بیان دیدگاه شخصی خود و درک یا تغییر دیدگاههای دیگران استفاده میکنیم. در این نوع فرانقش این فاعل است که اهمیت دارد. ازآنجاکه در این نوع معنی، شرکتکنندهها و نگرشهای آنها موردتوجهاند، معنای بینافردی، تجلی فحوای کلام است (ابوالحسنی و میرمالک، 1397: 133). در فرانقش بینافردی، بند بهمثابه «تبادل»[40] تلقی میشود. بهعبارتیدیگر، بند در نتیجۀ تعامل گوینده یا نویسنده با مخاطب شکل میگیرد. در این تعامل گوینده یا نویسنده و مخاطب هر یک نقش خاصی را ایفا میکنند. درنتیجه، عمدهترین بخشهای تعامل عبارتاند از ارائهدادن و دریافتکردن. از منظر کلیتر، میتوان عملها یا نقشهای گفتاری[41] را به دو دسته تقسیمبندی کرد: عرضه[42] (ارائه) و تقاضا[43] (دریافتکردن). بههمیندلیل، عمل گفتار را تعامل[44] مینامیم. در امر تعامل، حداقل دو فرد (نویسنده یا گوینده و مخاطب) و یا بیشتر دخیل هستند و طی آن اطلاعات[45] یا کالا و خدمات[46]بین آنها رد و بدل میشود. از دیدگاه فرانقش بینافردی، هر بند از دو بخش کلی تشکیل میشود: وجه و مانده[47]. وجه اصلیترین عنصر بند در تبادل اطلاعات است.
لازم به ذکر است که وجه در این رویکرد بسیار متفاوت از دیگر رویکردهاست. آنچه در اینجا مهم است جنبۀ ارتباطی وجه است. عنصر وجه خود از فاعل[48] (که یک گروه اسمی است) و زمانداری (که بخشی از گروه فعلی است) تشکیل میشود. منظور از فاعل نقشی است که مسئول اعتبار[49] گزاره[50] است. درواقع، در اینجا فاعل همان فاعل دستوری[51] است که یکی از نقشهای اصلی بند، یعنی مسئولیتپذیری بند در ساخت وجهی را بر عهده دارد. زمانداری شامل سه عنصر مجزا از هم میشود به نام وجهنمایی، زمان اولیه[52] و قطبیت. زمان اولیه همان ارجاع به زمان گوینده است و به ما نشان میدهد که زمان انجام گزاره چه بوده است (گذشته، حال یا آینده). عنصر وجهنمایی ارجاع به قضاوت گوینده دارد؛ بهعبارتدیگر، این عنصر نگرش گوینده نسبت به گزاره را بیان میکند. قطبیت به این نکته اشاره دارد که آیا فاعل کاری را انجام داده است یا خیر و انتخابی بین گزارههای مثبت و منفی است. لازم به ذکر است که در تقسیمبندیهای زبان عربی، جملات بهلحاظ وجه به دو دستۀ خبری و انشائی (طلبی)[53] تقسیم میشوند که تفاوت بارزی با تقسیمبندی دستور هلیدی در زبانشناسی دارد:
1) جملۀ خبری جملهای است که محتمل صدق و کذب باشد، مانند: «جاءَ زیدٌ» (زید آمد).
2) جملۀ انشائی جملهای است که احتمال صدق و کذب در آن وجود ندارد، مانند: «إقرأ» (بخوان) و «لا تَقنُط» (ناامید نباش). جملۀ انشائی انواع مختلفی دارد که عبارتاند از: امر، نهی، تمنّی (آرزوی ناممکن)، ترجّی (آرزوی ممکن)، استفهام، عرض (درخواست مؤدبانه) و تحضیض (برانگیختن).
دومین عنصری که در ایجاد ساخت بینافردی نقش دارد، عنصر باقی یا مانده است که به سایر بخشهای بند، بهجز عنصر وجه اطلاق میشود. سه بخش متفاوت در مانده وجود دارد که عبارتاند از :
الف) محمول[54]: پس از جداکردن عنصر زماندار[55]، آنچه از گروه فعلی به جای میماند، محمول نامیده میشود. هلیدی معتقد است بهدلیل قابلیت جداشدن عنصر محدودکننده از گروه فعلی، محمول فاقد این عنصر است (Halliday & Matthiessen, 2014: 144-155).
ب) متمم[56]: معمولاً هر گروه اسمی غیر از فاعل را متمّم مینامند. بهعنوانمثال، در جملۀ «مریم کتاب را گرفت»، کلمۀ «کتاب» متمّم است.
پ) افزوده[57]: افزوده مشتمل بر گروههای قیدی و حرف اضافهای است که به تعداد زیاد در جمله یافت میشوند (Halliday & Matthiessen, 2014: 144-155).
3ـ1ـ3. فرانقش متنی
در این فرانقش، به شیوۀ سازماندهی پیامها پرداخته میشود. ما پیامهای خود را به شیوهای سازماندهی میکنیم که با پیامهای قبلی و بعدی خود و بافت وسیع مرتبط با آنها سازگاری داشته باشند. سازمانبندی زبانی پیام به شیوۀ کلام مربوط میشود ( Halliday & Matthiessen, 2014: 88-89). فرانقش متنی با ساختار متن سروکار دارد و نشان میدهد که چگونه آنچه میگوییم با بافت پیرامون متن ارتباط دارد. آغازگر نقطۀ شروع پیام است و انتخاب مناسب آن حکم قلابی را دارد که نویسنده یا گوینده به کمک آن جملۀ موردنظر را به جملات پیشین متن پیوند میدهد. بند، بهعنوان پیام، دارای دو بخش است که بخش اول آغازگر نامیده شده است و از ترکیب آن با بخش دوم (پایانبخش) پیام شکل میگیرد. از دیگر موارد در این مبحث، آغازگر نشاندار و بینشان است. در زبان علم، اصطلاح بینشان در معنای «رایج» است که در برابر اصطلاح نشاندار به معنای «غیررایج» به کار میرود.
حالت بینشان در ترتیب عناصر سازندۀ جملات خبری در متون علمی زبان فارسی، فاعل+ مفعول + فعل است. بنابراین، در جملات خبری زبان فارسی، هرگاه آغازگر جمله با فاعل دستوری، یعنی نهاد منطبق باشد، آغازگر بینشان محسوب میشود و در غیر این صورت، نشاندار است، مانند:
1) نظریه تکاملی داروین، روانشناسی را متحول کرد.
2) آزمونهای هوشی را او به دو دسته تقسیم کرد.
در جملۀ (1)، «نظریۀ تکاملی داروین» (فاعل در ابتدای جمله) آغازگر بینشان[58] و در جملۀ (2)، «آزمونهای هوشی را» (مفعول در ابتدای جمله) آغازگر نشاندار است (اعلایی، 1388: 94ـ97). باوجوداین، در متون زبان عربی حالت بینشان عناصر سازندۀ جملات خبری، مبتدا + خبر است و هرگاه مبتدا در ابتدای جمله قرار گیرد و بعد از آن خبر واقع شود، آغازگر بینشان محسوب میشود. این در حالی است که اگر خبر[59] بر مبتدا[60] مقدم شود، در این صورت، آغازگر ما نشاندار محسوب میشود، برای مثال:
(3)
الشجرة الخانقة شجرةٌ تنمو فی الغابات الإستوائیة (ساخت بینشان)
مبتدا خبر
ترجمه: درخت خفهکننده درختی است که در جنگلهای استوایی میروید.
(4)
عندی قلمٌ (ساخت نشاندار)
خبرمقدم مبتدای مؤخر
ترجمه: قلمی دارم
همچنین، انواع ساختارهای آغازگر ـ پایانبخش از لحاظ لایههای معنایی و برحسب تعداد سازهها معین شده است. برایناساس، آغازگر به سه دستۀ تجربی، ساختاری و بینافردی طبقهبندی شده است. آغازگر تجربی درواقع همان کلمهای است که حامل مفهوم اصلی بند و معمولاً فعل است. آغازگر ساختاری همان حروفی هستند که در تعیین ساختار بند مؤثر هستند، مانند حروف عطف. آغازگر بینافردی نیز، حروفیاند که در تعیین وجه بند، از جمله وجه خبری و انشائی مؤثرند، مانند حروف و اسامی استفهام و هر آنچه که در تعیین قطبیت و زمانداری بند نقش دارد.
- تحلیل دادهها
از آنجاکه محور پژوهش پیشرو تحلیل بندهای سورۀ مزّمّل بر اساس نظریۀ نقشگرای هلیدی است، لازم است نخست توضیحاتی در مورد ویژگیهای این سوره ارائه شود. سورۀ مزّمّل یکی از سورههای مکّی مشتمل بر 20 آیه است که در جزء 29 قرآن قرار دارد. لحن آیات سوره بهخوبى نشانگر هماهنگی آن با سورههاى «مکّى» است و بدینترتیب، احتمال نزول آن در مدینه، چنانکه بعضى گفتهاند، بعید به نظر مىرسد. بیشتر آیات این سوره هنگامى نازل شدهاند که پیامبر (ص) دعوت علنى خود را آغاز کرده بود و مخالفان در برابر او به مخالفت و تکذیب برخاسته بودند. پیامبر (ص) مأمور میشود در این مرحله با آنها مدارا نماید (مکارم شیرازی، 1371: ج25، 161ـ162).
4ـ1. کاربست مبنای نظری در دادهها
در پژوهش حاضر، عملاً تمامی 48 بند سورۀ مزّمّل در پرتو هر سه فرانقش بینافردی، اندیشگانی و متنی بررسی شدهاند، ولی بهدلیل حجم محدود و فضای ناکافی، صرفاً نمونههایی از تحلیل بندهای این سوره باتوجهبه سه فرانقش مزبور ارائه شده است. در این صورت، خوانندۀ بحث بهخوبی نحوۀ کاربست کلی نظریه را درک میکند و درمییابد که این بندها نشانگر نمای کلی انواع ساختها در فرانقشهای سهگانه هستند. در ادامه، این بندها بهطور جداگانه و در قالب جدول و نمودار توضیح داده خواهند شد.
الف) ارائۀ نمونههایی بر اساس فرانقش بازنمودی
در جدول (1)، بند موردنظر دارای فرایندی است که در آن یک عمل مادی انجام شده است. از منظر نظریۀ نقشگرا، در این گونه فرایندها عنصر عامل انجام کار «کنشگر» نامیده میشود و شرکتکنندۀ دیگر که تحتتأثیر عمل قرار میگیرد، «هدف» نامیده میشود:
جدول 1: تحلیل بند بر اساس فرایند مادی
شمارۀ آیه
|
بند
|
فرایند و نوع آن
|
شرکتکنندهها
|
عناصر پیرامونی
|
3
|
أوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا
(یا اندکى از آن را بکاه)
|
انقُصْ: فرایند مادی
|
أنتَ مستتر: کنشگر
قَلِیلًا: هدف
|
مِنْهُ
|
بر اساس اطلاعات مندرج در جدول (2)، «عَلِمَ» به معنای «دانستن» یا «فهمیدن» است و در حیطۀ احساس و اندیشه جای میگیرد. در تقسیمبندی افعال توسط هلیدی، «دانستن» و «فهمیدن» یک نوع فرایند ذهنی تلقی شده و در این بند نیز، «عَلِمَ» یک فرایند ذهنی تلقی میشود. عبارت «أنْ لَنْ تَحْصُوهُ» سدّ مسدّ (جایگزین) مفعولی برای فعل «عَلِمَ» است و بههمیندلیل، در جایگاه «پدیده» قرار میگیرد.
جدول2: تحلیل بند بر اساس فرایند ذهنی
آیه
|
بند
|
فرایند و نوع آن
|
شرکتکنندهها
|
عناصر پیرامونی
|
20
|
عَلِمَ أنْ لَنْ تَحْصُوهُ
(مىداند که هرگز حساب آن را ندارید)
|
عَلِمَ: فرایند ذهنی
|
هو مستتر در عَلِمَ: حسگر
أنْ لَنْ تَحْصُوهُ: پدیده
|
............
|
ب) ارائۀ نمونههایی بر اساس فرانقش بینافردی
بنابر اطلاعات ذکرشده در جدول (3)، «فاء» در این بند فاء عطف است؛ به این معنا که این جمله بهوسیلۀ «فاء» عطف به جملات قبل از خود معطوف شده است و افزودۀ پیوندی محسوب میشود. درواقع، بهوسیلۀ این حرف، پیوندی بین این جمله با جملات قبل از آن برقرار شده است. «اقرءوا» فعل امر و فاعل و «ما» مفعولبه و جملۀ «تیسّر» صله و «من القرآن» متعلق به آن است:
جدول3: ساخت بند انشائی مثبت در زمان حال
ضمیر بارز «واو»
|
فاعل
|
وجه
|
فَأقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ (20)
(آنچه برای شما میسّر است، قرآن بخوانید)
|
انشائی
|
وجهنمایی
|
زمانداری
|
مثبت
|
قطبیت
|
حال
|
زمان
|
قَرَأَ (ریشه فعلی)
|
محمول
|
مانده
|
مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ
|
متمم
|
.......
|
افزوده
|
جملۀ ذکرشده در جدول (4) یک جملۀ اسمیه در زبان عربی محسوب میشود و به زمان خاصی مربوط نمیشود. بههمیندلیل، طبق نظریۀ هلیدی زمانِ جملات اسمیه در زبان عربی را باید فرازمان تلقی کرد:
جدول 4: ساخت بند خبری مثبت در فرازمان
اللهُ
|
فاعل
|
وجه
|
وَ اللهُ یُقَدِّرُ الَّیلَ و النَّهارَ (20)
خداست که شب و روز را اندازه گیرى مىکند.
|
خبری
|
وجهنمایی
|
زمانداری
|
مثبت
|
قطبیت
|
فرازمان
|
زمان
|
یُقَدِّرُ الَّیلَ و النَّهار
|
محمول
|
مانده
|
..........
|
متمم
|
|
|
.........
|
افزوده
|
|
|
ج) ارائۀ نمونههایی بر اساس فرانقش متنی
در جدول (5) «أو» حرف عطف است و از آنجا که این حروف در تعیین ساختار جمله نقش دارند، آغازگر ساختاری محسوب میشوند و «انْقُصْ» بهدلیل فعلبودن نقش اصلی را در انتقال پیام داراست، آغازگر تجربی است. بهگفتۀ تامپسون[61] (1997: 117)، در یک بند فقط یک آغازگر تجربی وجود دارد، این در حالی است که بیش از یک آغازگر ساختاری میتواند در آن وجود داشته باشد.
جدول 5: تحلیل بند با دو آغازگر و ساخت بینشان
بند
|
أوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا (3)
یا اندکى از آن را بکاه.
|
آغازگر
|
أَوِ
|
ساختاری ـ ساده ـ بینشان
|
انْقُصْ
|
تجربی ـ ساده ـ بینشان
|
پایانبخش
|
مِنْهُ قَلِیلًا
|
در بند جدول (6)، اسم مؤخر و خبر مقدّم برای حرف مشبهۀ «إنَّ» داریم. این بدان معنا است که این بند در اصل « إنّ سَبْحًا طَوِیلًا لَکَ فِی النَّهَارِ» بوده، امّا بنابه دلایل نحویِ زبان عربی این گونه بازنمایی شده است. بنابراین، بند مذکور دارای ساخت نشاندار است که دلیل آن ممکن است وجود تأکیدات قرآنی یا هرگونه کارکردهای بلاغی دیگر باشد:
جدول 6: تحلیل بند با دو آغازگر و ساخت نشاندار
بند
|
إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا (7)
تو را، در روز، آمدوشدى دراز است.
|
آغازگر
|
إِنَّ
|
ساختاری ـ ساده ـ بینشان
|
لَکَ فِی النَّهَارِ
|
تجربی ـ ساده ـ نشاندار
|
پایانبخش
|
سَبْحًا طَوِیلًا
|
4ـ2. بررسی کمّی دادهها
پس از تحلیل بندهای سورۀ مزمّل بر اساس فرانقشهای سهگانه، در ادامه، تحلیل بندها بهصورت کمّی و در قالب جدولها و نمودارها ارائه میشود.
الف) نتایج کمّی بررسی دادهها بر اساس فرانقش بازنمودی
بر اساس جدول (7)، در فرانقش بازنمودی، فرایند مادی با 25/31 درصد بیشترین بسامد و فرایند وجودی با 08/2 درصد کمترین بسامد را دارد.
جدول 7: بسامد و درصد کلی فرایندها بر اساس فرانقش بازنمودی
ردیف
|
نوع فرایند
|
بسامد فرایند در تمام بندها
|
درصد بسامد فرایند
|
1
|
مادی
|
15
|
25/31
|
2
|
ذهنی
|
12
|
25
|
3
|
رابطهای
|
9
|
75/18
|
4
|
رفتاری
|
7
|
58/14
|
5
|
کلامی
|
4
|
33/8
|
6
|
وجودی
|
1
|
08/2
|
مجموع
|
48
|
100
|
برای دو فرایند مادی و ذهنی پیشتر نمونههایی ذکر کردیم، اما در خصوص فرایندهای دیگر میتوان مثالهای ذیل را عنوان کرد:
ـ فرایند رابطهای:
5) إنَّ اللهَ غَفورُ رَّحِیم / خدا آمرزندۀ مهربان است (20).
ـ فرایند رفتاری:
6) فَعَصَی فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ/ فرعون به آن فرستاده عصیان ورزید (16).
ـ فرایند کلامی:
7) فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ/ هرچه از قرآن میسر مىشود، بخوانید (20).
ـ فرایند وجودی:
8) لا إلَهَ إلَّا هٌوَ/ خدایی جز او نیست (9).
ب) نتایج کمّی دادهها بر اساس فرانقش بینافردی
بر اساس نتایج پژوهش که در جدول (8) قید شده است، در فرانقش بینافردی، بیشترین بسامد مربوط به جملات خبری (5/62 درصد) و کمترین بسامد مربوط یه جملات انشائی (5/37 درصد) است.
جدول 8: بسامد و درصد کلی انواع وجه بر اساس فرانقش بینافردی
درصد بسامد وجه
|
بسامد وجه در تمام بندها
|
نوع وجه
|
ردیف
|
5/62
|
30
|
خبری
|
1
|
5/37
|
18
|
انشائی
|
2
|
100
|
48
|
مجموع
|
بنابر اطلاعات مندرج در جدول (9)، بنابر فرانقش بینافردی، زمان حال در 91/47 درصد از موارد، زمان فرازمان در 33/33 درصد از موارد و زمان گذشته در 75/18 درصد از موارد مشاهده شدهاند:
جدول 9: بسامد و درصد کلی وقوع فرایندها بر اساس فرانقش بینافردی
درصد بسامد زمان
|
بسامد زمان در تمام بندها
|
نوع زمان
|
ردیف
|
91/47
|
23
|
حال
|
1
|
33/33
|
16
|
فرازمان
|
2
|
75/18
|
9
|
گذشته
|
3
|
100
|
48
|
مجموع
|
برای هریک از موارد ذکرشده در جدول (9) میتوان نمونههای زیر را ذکر کرد:
ـ جملۀ خبری در زمان حال:
9) و مَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُم مِنْ خَیْرٍ/هر کار خوبى براى خویش از پیش فرستید (20).
ـ جملۀ خبری در زمان گذشته:
10) َتَابَ عَلَیْکم/پس بر شما بخشید (20).
ـ جملۀ خبری در فرازمان:
11) وَ ءاخَرُوُنَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ/ عدهای در زمین سفر میکنند (20).
ـ جملۀ انشائی در زمان حال:
12) فَأقْرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرآنِ/هرچه از قرآن میسر میشود بخوانید (20).
جملۀ انشائی در زمان گذشته: یافت نشد.
جملۀ انشائی در فرازمان: یافت نشد.
بنابر اطلاعات مندرج در جدول (10)، بر اساس فرانقش بینافردی، در 91/97 درصد از موارد قطبیت مثبت و در 08/2 درصد از موارد قطبیت منفی است:
جدول 10: بسامد و درصد کلی قطبیت بندهادر فرانقش بینافردی
ردیف
|
نوع قطبیت
|
بسامد قطبیت در تمام بندها
|
درصد بسامد قطبیت
|
1
|
مثبت
|
47
|
91/97
|
2
|
منفی
|
1
|
08/2
|
مجموع
|
48
|
100
|
مواردی از کاربرد قطبیت مثبت و منفی در سورۀ مزمّل از این قرارند:
ـ قطبیت مثبت
13) إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئًا وَأَقْوَمُ قِیلًا/ قطعاً برخاستن شب رنجش بیشتر و گفتارش راستینتر است (6).
ـ قطبیت منفی:
14) عَلم أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ/ او مىداند که هرگز حساب آن را ندارید (20).
ج) نتایج کمی دادهها بر اساس فرانقش متنی
بر اساس اطلاعات مندرج در جدول (11)، بر اساس فرانقش متنی در ساختهای آغازگر ـ پایانبخش، بیشترین بسامد مربوط به ساخت بینشان با 46 بند است و تنها 2 بند با ساخت نشاندار وجود دارد:
جدول 11: بسامد و درصد کلی انواع ساختهای آغازگر ـ پایانبخش بر اساس فرانقش متنی
ردیف
|
نوع ساخت آغازگر ـ پایانبخش
|
بسامد ساخت در تمام بندها
|
درصد بسامد ساخت
|
1
|
بینشان
|
46
|
83/95
|
2
|
نشاندار
|
2
|
16/4
|
مجموع
|
48
|
100
|
مثالهای زیر نمونههایی از ساخت بینشان و نشاندار هستند:
ـ ساخت بینشان:
15) إنّ ربّک یعلمُ/ در حقیقت پروردگارت مىداند (20).
ـ ساخت نشاندار:
16) إنّ لدینا أنکالاً وجحیماً/در حقیقت پیش ما زنجیرها و دوزخ است (12).
4ـ3. تبیین دادهها
در این زیربخش به تفسیر و تبیین کلی و مختصر دادههای آماری فوق خواهیم پرداخت و بررسی بیشتر را بهتناسب بحث به بخش دیگر موکول میکنیم.
الف) تبیین نتایج حاصل از بسامد فرایندها
بدونتردید، دو زبان فارسی و انگلیسی دارای تفاوتهای ساختاریِ بنیادین هستند. اگرچه هلیدی در نظریۀ نقشگرا تبیین دقیق و موشکافانهای از زبان به دست میدهد، ولی از آنجاکه این نظریه بر مبنای ساختار زبان انگلیسی شکل گرفته، کاربست و تطبیق این دیدگاه با زبانهای دیگر از جمله زبان عربی بهطور صد درصد امکانپذیر نیست. برای مثال، تحلیل متن قرآن نشان میدهد که در زبان عربی فرایندهای محذوف که با قرینه معنایی از متن قابلاستنباط هستند، بیشتر از زبان انگلیسی هستند و در بیشتر موارد، در فرایند رابطهای، فعل محذوف است. بههمیندلیل، در برخی موارد نمیتوان بهطور دقیق فرایندهای زبان عربی را با نظریۀ هلیدی تطبیق داد و تصمیمگیری قطعی در مورد نوع فرایند دشوار خواهد بود. پس از بررسی و تحلیل سوره مزّمّل بر اساس فرانقش اندیشگانی، نتایج حاکی از آن بود که تمامی فرایندهای مطرح از سوی هلیدی در این سوره به کار رفته و فرایندهای مادی و ذهنی، بهترتیب با فراوانی 25/31 و 25 درصد، پرکاربردترین فرایندها هستند.
باتوجهبه فضای مفهومی سوره، استفاده از فرایند مادی و سپس، ذهنی امری قابلتوجیه است، زیرا کاربرد بیشتر فرایند مادی در این سوره و غالبشدن آن بهعلت حضور چند کنشگر در متن این سوره است که اهداف متفاوتی را دنبال میکنند. در تعدادی از بندها، پیامبر(ص) نقش کنشگر اصلی را ایفا میکند که هدفش امور مختلفی است که خداوند او را به سوی آنها فرامیخواند. بهطور مثال، یکی از اهدافش دوری کردن از کافران است که خدا پیامبرش را به سوی آن فرامیخواند:
17) وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِیلًا/و از آنان با دورى گزیدنى خوش فاصله بگیر (10).
یا در برخی آیات کنشگر خداوند است که اهداف متفاوتی را دنبال میکند:
18) إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَیْکُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَیْکُمْ کَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا/بىگمان ما به سوى شما فرستادهاى که گواه بر شماست روانه کردیم؛ همانگونه که فرستادهاى به سوى فرعون فرستادیم (15).
و همچنین، در برخی آیات، مانند مثالهای (19) و (20) کنشگر برخی مؤمنان هستند:
19) وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ/و [گروهى] دیگر در راه خدا پیکار مینمایند (20).
20) وَ آتُوا الزَّکَاةَ/و زکات را بپردازید (20) که خداوند در برخی از این آیات مؤمنان را به اهدافی که به رستگاری آنها میانجامد (مانند زکاتدادن) دعوت میکند.
ب) تبیین نتایج حاصل از بسامد انواع وجه
وجه خبری با 5/62 درصد، وجه غالب در سوره مزّمّل است و وجه انشائی 5/37 درصد از وجهنمایی را به خود اختصاص داده است. درواقع، خداوند متعال با وجه اخباری، وجهیت معرفتی و قطعیت سخن خود را بـیان میکند و با استفاده از وجه امری در آیۀ مبارکه قُم اللیلَ إلّا قلیلاً (2)/ به پا خیز شـب را مگر اندکى، وجهیّت تکلیفی را نشان میدهد؛ بدینسان که مخاطب خود را در جریان تعامل وارد میکند و از او اینگونه میخواهد که پس از دریافت نعمتها، شکرگزاری کند و به سوی پروردگارش مایل شود (برای مثال، ر.ک. عزیزخانی و همکاران، 1396: 87). همچنین، هدف خداوند از استفاده از جملات اخباری، گزارش واقعیات یا توصیف آنها است و میتوان اینگونه بیان کرد که با اینگونه جملات بهگونهای حس اطمینان را در مخاطب خود ایجاد میکند و مخاطب را از آنچه اتفاق افتاده مطلع میکند.
پ) تبیین نتایج حاصل از بسامد انواع زمان دادهها
از آنجاکه مبحث زمان یکی از ویژگیهای اصلی فعل است، مبحث زمانداری یکی از مباحث مهم در فرانقش بینافردی به شمار میرود. پس از تحلیل زمانداری سوره مزّمّل دریافتیم که زمان حال با 91/47 درصد، زمان غالب بر متن سورۀ مزّمّل است و زمان فرازمان و گذشته، بهترتیب 33/33 و 75/18 درصد زمانها را به خود اختصاص دادهاند. این در حالی است که زمان آینده در متن این سوره به کار برده نشده است. از سوی دیگر، غالببودن زمان حال باعث شده است که بندها در این سوره به شکلی ساده و قابلفهم برای مخاطبان بیان شوند. درواقع، زمان حال، زمانی است که دامنۀ آن وسیع و شامل همۀ زمانها، از جمله گذشته و آینده نیز میشود.
ت) تبیین نتایج حاصل از بسامد قطبیت بندها
نحوۀ توزیع قطبیت بندها در این سوره پس از تحلیل بر اساس فرانقش بینافردی به این صورت است که قطبیت مثبت بندها با درصد 91/97 از قطبیت منفی با درصد 08/2 پیشی گرفته است. حتی در متن قرآن بسیار دیده میشود که آیاتی با قطبیت منفی در معنای زیرساختی خود دارای قطبیت مثبتاند (باتمانی، 1389: 116). بهطور مثال، آیۀ «ألَمْ تَرَ کیفَ فَعَلَ رَبکَ بأصحابِ الفیل» (فیل،1) (مگر ندیدی پروردگارت با پیلداران چه کرد؟) در بطن خود حامل مفاهیمی چون اثبات افعال خداوندی و اثبات حقانیتی است که در عالم هستی وجود دارد. شاید بتوان گفت این روشِ قرآن قدرت تأثیرگذاری فوقالعادهای دارد و در فهماندن مباحث قرآنی، چون امر هدایت انسان مؤثرتر واقع میشود و بهگونهای قابلتوجه متن قرآن را از کسالت دور میکند.
ث) تبیین نتایج حاصل از بسامد ساخت مبتدا ـ خبری
پس از تحلیل بندهای سورۀ مزّمّل بر اساس فرانقش متنی و بررسی ساخت مبتدایی بندها به این نتیجه رسیدیم که اکثریت بندها ساخت بینشان دارند و فقط 16/4 درصد از بندها ساخت نشاندار دارند و باتوجهبه تحلیلهای صورتگرفته در متن قرآن کریم، ساخت بینشان همواره فراوانی بیشتری نسبت به ساخت نشاندار داشته است. در سورۀ مزّمّل در دو آیه شاهد ساخت نشاندار هستیم: الف) در آیۀ إِنَّ لَکَ فِی النَّهَارِ سَبْحًا طَوِیلًا/تو را در روز آمدوشدى دراز است (7) و آیۀ إِنَّ لَدَیْنَا أَنْکَالًا وَ جَحِیمًا/در حقیقت پیش ما زنجیرها و دوزخ است (12). به اعتبار سخن سامرائی (1428) در کتاب معانی النحو، از مهمترین اغراض تقدیم خبر (از نوع ظرف و جار و مجرور) بر مبتدا، اختصاص و حصر است (سامرائی، 1428: 154). بهبیاندیگر، در قرآن کریم و سایر متون دینی، هدف از آوردن ساخت خبرِ مقدّم (از نوع ظرف یا جار و مجرور) اختصاصدادن و انحصار یک ویژگی فقط به مبتداست و نه شخص یگری. آغازگر نشاندار، تخصیص و اهمیت چیزی را به مخاطب نشان میدهد، زیرا تقدیم آنچه که حقش تأخیر است، نشانگر اهمیت آن چیزی است که مقدّم شده است (جرجانی، 1984: 42ـ45).
- نتیجهگیری
نتایج پژوهش حاضر نشانگر آن است که انواع فرایندها در این سوره به کار رفته است و فرایندهای مادی و ذهنی، بهترتیب با درصد فراوانی 25/31 و 25 پرکاربردترین موارد هستند. این نتیجه کاملاً با نتیجهگیری عزیزخانی و همکاران (1396) در تحلیل سورۀ انشراح و همچنین، پژوهش صادقی (1398) در تحلیل سورۀ انسان همسو است. بر اساس این دو پژوهش، فزونی فرایند مادی باعث افزایش گذرایی متن میشود و متن را قابل فهم میکند. باوجوداین، دلیل کاربرد بیشتر فرایند مادی نسبت به دیگر فرایندها این است که خداوند از همان ابتدای سوره از رسالت سنگین پیامبر و مسئولیت سخت نبّوت سخن میگوید و از فرایندهای مادی برای سخنگفتن با پیامبر و اهل ایمان استفاده میکند. این موارد باعث میشوند نعمتها برای پیامبر ملموستر شوند و او متأثرتر شود، زیرا هرچه سخن عینیتر باشد، ترغیبکنندهتر است (برای نمونه، ر.ک: نبیفر، 1393: 22) و متن را برای مخاطب قابلفهمتر میکند. از طرفی، درصد بالای فرایند ذهنی بعد از فرایند مادی، دلالت بر این امر دارد که خداوند در سرتاسر این سوره پیامبر و مؤمنان را به اموری دعوت میکند که بهطور مستقیم نیازمند درککردن احساس مخاطبان خود هستند و افعالی که در برخی بندهای این سوره به کار رفتهاند با حس و ادراک قابلفهم هستند. برای مثال، خداوند در آیۀ إنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا/در حقیقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا میکنیم (5)، رسالتی عظیم و سنگین بر دوش پیامبر (ص) (که مخاطب اصلی آیه در این بند است) میگمارد که قبل از آن نیازمند خودسازی و استقامت است. القاءکردن بهمعنای آگاهساختن است و بهکاربردن کلمۀ «القاء» که یک فرایند ذهنی است، در ابتدای سوره، بهدنبال خود طرقی هدایتی در قالب مفاهیمِ ذهنی برای مسلمان در پی دارد که خداوند تا آخر سوره آنها را بیان کرده است.
در رابطه با نحوۀ توزیع انواع وجه در متن سورۀ مذکور، نتایج حاکی از این است که تمام مقولات وجهنمایی در متن سوره به کار برده شدهاند، امّا همانطور که گفته شد، وجه خبری با 5/62 درصد، وجه غالب است و وجوه انشائی 5/37 درصد از کل جملات را به خود اختصاص دادهاند. بسامد بهدستآمده هماهنگ با نتیجهگیری پژوهش بازوبندی (1395) در تحلیل چهار سورۀ «اعراف»، «حجر»، «اسراء» و «ص» و نتیجهگیری صادقی (1398) در باب تحلیل سورۀ انسان است. در تبیین این نتیجه باید گفت که با بررسی سورۀ مزّمّل شاهد گفتگوها و تبادل اطلاعات درخورِ بسیاری بین خدا و پیامبرش بودیم؛ در سراسر سوره، خداوند پیامبر (ص) و مسلمانان را به موضوعات مختلفی امر و دعوت میکند و از طرفی، جملاتی را در قالب خبر برای آنها بیان میکند. میتوان گفت خداوند در این سوره تنها روایتگری است که جریان سوره را بهنحوی مناسب هدایت میکند و این مسأله میتواند استدلال محکمی در پیشیگرفتن وجه خبری بر وجه انشائی باشد.
بهعلاوه، میتوان دلیل پیشیگرفتن بسامد وجوه خبری بر وجوه انشائی را این امر دانست که وجه خبری وقوع فعل را با حتمیت بیان میکند و در این وجه، فعل لزوماً انجام میپذیرد. این در حالی است که در سایر وجوه وقوع فعل قطعی نیست و با مفهوم عمل فاصله دارد (شریفیمقدم، 1385: 132). درواقع، از آنجاکه خداوند سخنش با قطعیت و یقین همراه بوده است، بیشتر شاهد وجوه خبری در این سوره هستیم. از طرف دیگر، شاید بتوان گفت وجه خبری ـ از آنجاکه بهطور مستقیم گزارشی را اطلاع میدهد و به شناخت و درک بهتر شنونده میانجامد ـ بسامد بیشتری را در این سوره و در متن قرآن کریم به خود اختصاص داده است.
در رابطه با زمانبندهای مربوط به سورۀ مذکور، نتایج نشان میدهد که زمان حال با درصد 91/47 زمانِ غالب در متن سورۀ مزّمّل است و زمانهای فرازمان و گذشته، بهترتیب 33/33 و 75/18 درصد را به خود اختصاص دادهاند. درواقع، در اینجا باتوجهبه بحث سلسلهمراتب نشانداری گرینبرگ و معیار بسامد وقوع کرافت (ر.ک. بازوبندی، 1395) و با بهرهگیری از دادههای کل پیکره، میتوان به این نکته اشاره کرد که زمان آینده نشاندارترین زمان است، چون فراوانی وقوع آن نسبت به سایر زمانها کمتر است. از طرفی، زمانِ حال بهخاطر بیشترین بسامد وقوع، بینشانترین زمان در دادههای موجود به شمار میرود[62]. درواقع، بین نشانداری و بسامدِ وقوع، رابطۀ مستقیمی وجود دارد؛ هرچه بسامد وقوع یک زمان خاص کمتر باشد، آن زمان نشاندارتر و هرچه بسامد وقوع یک زمان بیشتر باشد، آن زمان بینشانتر است. از آنجاکه هدف خدا در این سوره هدایتگری است، شاهد فزونی زمان حال بر سایر زمانها هستیم، زیرا هدایتگری برای همۀ نسلها در عصرهای مختلف است و بهگونهای همواره برای تمام انسانها در همه زمانها جدید است؛ بهبیاندیگر، سخن هدایتگرانۀ آن متعلق و محدود به عصر و زمان خاصی نیست. زمان حال حقیقتاً زمانی است برای بیان حقایق مسلّم و واقعیتهای علمی و زمانی که حتی گاهی برای سخنگفتن درمورد حوادث گذشته نیز صدق میکند. حتی در بعضی آیات این سوره مشهود است که فعل جمله دارای زمان گذشته است، امّا قرآن آن مطلب را بهگونهای بیان کرده است که گویی همۀ انسانها در همۀ زمانها مخاطب آناند، برای مثال در آیۀ فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إنْ کَفَرْتُمْ یَوْمًا یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا/پس اگر کفر بورزید چگونه از روزى که کودکان را پیر مىگرداند پرهیز توانید کرد (17) و آیۀ کَانَ وَعْدُهُ مَفْعُولًا/وعدۀ او انجامیافتنى است (18). این نکته باعث شده است که متن قرآن کریم در نهایت سادگی در دسترس بشر قرار بگیرد و این امر باعث تسهیل ارتباط با مخاطبانش گشته است.
در ارتباط با نحوۀ توزیع قطبیت بندها در سورۀ مزّمّل بر اساس فرانقش بینافردی، قطبیت مثبت بندها با درصد 91/97 از قطبیت منفی با درصد 08/2 پیشی گرفته است. این نتیجه نیز کاملاً با بحث سلسلهمراتب نشانداری گرینبرگ و معیار بسامد وقوع کرافت و نتایج پژوهش باتمانی (1389) در باب تحلیل سورۀ یاسین، تحلیل صادقی (1398) در باب سورۀ انسان و تحلیل بازوبندی (1398) همخوانی دارد. بندهای مثبت بهدلیل بسامد بسیار زیاد، بینشان و بندهای منفی بهدلیل بسامد پایین نشاندار هستند. درواقع، طبق سلسلهمراتب مذکور و معیار بسامد، قطبیت بینشان در اکثر زبانهای دنیا مثبت است که در سورۀ مزّمّل نیز این نتیجه را دیدیم. وفور قطبیت مثبت در این سوره نشان میدهد که این سخنان در اوج قطعیت و صلابت هستند، زیرا از پشتوانۀ فاعلیت الهی برخوردار هستند؛ چیزی که کمتر در دیگر متون شاهد آن هستیم.
در پاسخ به این پرسش که چرا در این سوره فراوانی ساختهای بینشان و نشاندار بسیار تفاوت دارد، میتوان گفت که سبک و زبان سوره و در نهایت متن قرآن کریم بهگونهای است که بتواند با استعمال واژگان متعارف قرآنی و با فصیحترین لحن و گویش، مراد سخن خود را به مخاطب القاء نماید. سعی بر آن است که از گویشهای پیچیده و ساختارشکنیِ زبانی در متن خودداری شود تا فحوای کلام در حدّ فهم عوام باشد. این در حالی است که متون ادبی با بهرهگیری از صنایع ادبی گوناگون درصدد درهمشکستن قواعد زبانی هستند و اینگونه فهمِ مطلب را دشوار میکنند. در متن سورۀ مزّمّل و بهطور کلی در متن قرآن شاهد تعدّد ساختهای بینشان هستیم که این مسأله یکی از وجوه تمایز آن با متون ادبی گوناگون است. لازم به ذکر است که نتایج حاصل با نتیجهگیری باتمانی (1389) در تحلیل سورۀ یس و صادقی (1398) در تحلیل سورۀ انسان همسو است. در تحلیل باتمانی (1389) بیش از 96 درصد بندها بینشان هستند و تنها گاهی به اقتضای تأکیدات قرآنی، ساختهای نشاندار نیز مشهود هستند.
در پایان، با مقایسۀ نتایج حاصل از پژوهش حاضر با معدود پژوهشهای قبلی دربارۀ متن قرآن میتوان چنین ابراز داشت که در تمامی این سورهها، نتایج حاکی از بسامد بیشتر فرایند مادی، زمان حال، قطبیت مثبت، وجه خبری و ساخت بینشانِ مبتدا ـ خبری است. این نتایج با سلسلهمراتب نشانداری گرینبرگ و معیار بسامد کرافت کاملاً همسو است و بههیچوجه نمیتواند امری تصادفی باشد. البته این ادعا نیازمند تأمل و بررسیهای بیشتری جهت تعمیم به کل متن قرآن است. رویهمرفته، متن قرآن باتوجهبه هدف هدایتگری و مخاطب خاص خود ـ که همۀ انسانها در همۀ اعصار هستند ـ دقیقاً از همان سازوکارهای رایج در زبان روزمرۀ بشری برای تبادل معنا و ارتباط بهره گرفته و این از نشانههای اعجاز کلامی قرآن است.
[1]. systemic functional linguistics
[3]. metafunction
[4]. semantic components
[5]. ideational
[6]. interpersonal
[7]. textual
[8]. modality
[9]. finite
[10]. polarity
[11]. underlying
[12]. foregrounding
[13]. context of situation
[14]. Rosch, E.
[15]. markedness hierarchy
[16]. Greenberg, J.
[17]. frequency criterion
[18]. Croft, W.
[19]. material process
[20]. present tense
[21]. positive polarity
[22]. declarative mood
[23]. unmarked thematic structure
[24]. لازم به ذکر است در این پژوهش آغازگر و پایان بخش الزاماً معادل مبتدا و خبر زبان عربی نیست؛ چون اگر چنین بود، صحبت از سه نوع آغازگر در این پژوهش معنایی نداشت.
[25]. mental process
[26]. relational
[27]. behavioral
[28]. verbal
[29]. existential
[30]. actor
[31]. goal
[32]. senser
[33]. phenomenon
[34]. sayer
[35]. receiver
[36]. verbiage
[37]. behaver
[38]. existent
[39]. circumstantial elements
[40]. exchange
[41]. speech functions
[42]. giving
[43]. demanding
[44]. interaction
[45]. information
[46]. goods & services
[47]. residue
[48]. subject
[49]. validity
[50]. proposition
[51]. grammatical subject
[52]. primary tense
[53]. volitional
[54]. predicator
finite element.3
[56]. complement
[57]. adjunct
[58]. unmarked theme
[59]. comment
[60]. topic
[61]. Thompson, G.
[62]. بدیهی است که اگر به رسم رایج، زمانبندهای فرازمان را نیز ذیل زمان حال در نظر میگرفتیم، نتیجهگیری مزبور با قوت بیشتری هم مطرح میشد.