. مقدمه
واژۀ فرهنگ در زمینۀ مطالعات ترجمه، مفهومی اساسی دارد؛ زیرا فرهنگ همان چیزی است که آثار زبانی از درون آن ایجاد شده و سبب معناداری زبان میشوند. آداب و رسوم، شیوۀ زندگی، هنر واندیشه مجموعه عواملی است که در مجموع تشکیلدهندۀ فرهنگ هستندقتی مترجم متنی را از زبان دیگر انتقال میدهد، دانستن و آشنایی با این عوامل امری ضروری محسوب میشود؛ زیرا عدم شناخت کافی از موارد فرهنگی سبب ارائه ترجمهای نادرست خواهد شد.
ترجمه عناصر فرهنگی از سختترین بخشهای ترجمه به شمار میآیند، چراکه مترجم افزون بر معنای واژگان باید مفاهیم فرهنگی موجود در عبارات را بر خواننده انتقال دهد. البته باید خاطر نشان ساخت که صاحبنظران و متخصصان مطالعات ترجمه، روشهای مختلفی برای انتقال جنبههای فرهنگی پیشنهاد دادهاند. در این میان لارنس ونوتی[1] در انتقال بار فرهنگی متن مبدأ بر دو روش بومیگرایی و بیگانهسازی میپردازد و نحوۀ برخورد مترجم با متن؛ یعنی گرایش ترجمه به سمت فرهنگ مبدأ را بیگانهسازی و به سمت فرهنگ مقصد را بومیگرایی میداند.
رمان حاضر به بررسی اوضاع ایران پس ازانقلاب اسلامی و وقایع ناشی از جنگ تحمیلی ایران و عراق میپردازد و نویسنده در آن رفتار روشنفکرنماهای خارج از ایران را نیز بازگو میکند. پس از مطالعۀ این رمان، نویسنده مشتاق شد تا متن عربی این رمان را که به طور کلی تصویرگر فرهنگ ایران در ایام جنگ است؛ مورد بازبینی قرار دهد که مترجم تا چه میزان در انتقال فرهنگ و باور ایرانی به متن مقصد، موفق عمل کرده است. بنابراین، با توجه به این محتوا، مقالۀ پیش رو بر آن است با توجه به دستهبندی عناصر فرهنگی ترجمه، جنبههای فرهنگی رمان «ثریا در اغماء» نوشتۀ اسماعیل فصیح که محمد علاء لدین منصور آن را به عربی برگردانده است، مبتنی بر دوگانه آشناییزدایی و غرابتزدایی لارنس ونوتی مورد مطالعه قرار دهد، چراکه بیگانهسازی و بومیسازی به سبب متمرکز بودن در هویتهای فرهنگی قابلیت بررسی در رمان را دارد؛ زیرا «رمان پیش از آنکه متن ادبی باشد، یکی از اشکال فرهنگی است که به زیبایی بر مسائل معیشتی میپردازد و تمام جوانب جامعه، اعم از جریانها و اندیشهها را انعکاس میدهد و بیانگر تمام ساختارهای فرهنگی؛ یعنی هویت، تاریخ، تحولات سیاسی، اجتماعی و هنری است» (موحوش، 2016: 7). از این رو، این پژوهش بر آن است، میزان موفقیت مترجم در انتقال خصوصیات فرهنگی بر خوانندۀ زبان مقصد را کشف کند. به منظور دستیابی به این اهداف، طرح پرسشهای ذیل ضرورت دارد:
- در میان دو روش بومیگرایی و بیگانهسازی کدام یک مورد توجه مترجم بوده است؟
- میزان موفقیت مترجم در انتقال ارزشهای فرهنگی و وجوۀ معنایی متن مبدأ بر اساس نظریۀ لارنس ونوتی چگونه است؟
- حضور مترجم در ترجمۀ رمان حاضر بر اساس نظریۀ ونوتی چگونه است؟
نویسندگان پژوهش حاضر پس از بررسی و مطالعه میزان بازتاب نظریۀ لارنس ونوتی در ترجمۀ علاءالدین منصور از رمان حاضر چنین فرضیهای مطرح میکنند:
- علاءالدین منصور نتوانسته مفاهیم فرهنگی متن مبدأ را با متن مقصد همسانسازی کند؛ بنابراین با کاربست نظریۀ آشناییزدایی ونوتی موفق به ارائۀ متنی دقیق و روشن از اوضاع و احوال کشوری در حال جنگ به مخاطبان خویش نبود است.
- پیشینۀ پژوهش
تاکنون پژوهشهای متعددی در حوزۀ بررسی مؤلفهها و ارزشهای فرهنگی متون انجام شده است. این پژوهش نیز بر آن است تا مؤلفههای فرهنگی را مبتنی بر نظریۀ دوگانۀ لارنس ونوتی مورد مطالعه قرار دهد؛ بنابراین، در ابتدا به بیان پژوهشهای مرتبط در این زمینه پرداخته میشود.
میرمحمد خادم نبی (1396) در مقالة «لارنس ونوتی» بر این باور است که بسیاری نظریۀ دوگانۀ ونوتی را با نظریۀ ترجمۀ معنایی و ترجمۀ ارتباطی نیومارک[2] یا دوگانۀ تعادل پویا و تعادل صوری یوجین نایدا[3] همسو دانستهاند؛ بنابراین، دوگانۀ غرابتزدایی و آشناییزدایی پیش از ونوتی نیز مطرح شده است.
صیادانی علی و همکاران (1400) در مقالهای با عنوان «ناهنجاریهای دستوری- معنایی از دیدگاه لارنس ونوتی در رابطه با دو ترجمة مهدی سرحدی و موسی اسوار از رمان عیسی إبن الإنسان» به بررسی مؤلفهای آشناییزدایی و غرابتزدایی نظریۀ ونوتی در دو ترجمه از رمان عیسی ابن الانسان پرداخته و با مقایسۀ دو ترجمۀ مدنظر، مقصدگرا و مبدأگرا بودن هر کدام از مترجمان را تحلیل و بررسی کردهاند.
مزدک بلوری (1396) در مقالۀ «بومیسازی در ادبیات آمریکایی ترجمه شده: راهبردی برای مقاومت دربرابر الگوسازیِ فرهنگیِ خارجی» به طور خاص مبحث «بومیسازی» ونوتی را مورد بررسی قرار داده و بر این مطلب تأکید دارد که بومیسازی مختص کشورهایی است که مانع از ورود فرهنگ بیگانه به فرهنگ خویش میشوند.
علی افضلی و مائده اکبر کرکاسی (1400) در مقالهای تحت عنوان «بررسی ترجمۀ مقولههای فرهنگی رمان عربی بر اساس نظریۀ لارنس ونوتی موردپژوهی: ترجمۀ فارسیِ رمانِ عرس الزّین» به بررسی این نظریه پرداختهاند و بدین نتیجه رسیدهاند که مترجم این اثر، ترجمهای روان و مخاطبپسند ارائه کرده و حضورش در ترجمۀ این رمان، ناپیدا است.
خیرة موحوش (2016) در پایاننامۀ خود با عنوان «ترجمة البعد الثقافی من منظور استراتجیتی التوطین والتغریب، دراسة تطبیقیة» هویت فرهنگی رمانی انگلیسی را بر اساس ترجمۀ دو مترجم، مبتنی بر نظریۀ دوگانۀ ونوتی مورد بررسی قرار داده و میزان بهرهمندی هر دو مترجم از روش آشناییزدایی و غرابتزدایی را مشخص کرده است. مؤلف معتقد است هر چند ترجمه در ابتدای امر کاری ساده به نظر میرسد، اما به سبب دارا بودن بار فرهنگی امری پیچیده است و نیاز به بررسی دقیق دارد.
شریفی نور الهدی (بیتا) در مقالۀ «المترجم بینالتّوطین والتغریب و هویته الثقافیة» هویت فرهنگی را مبتنی بر نظریۀ دوگانۀ ونوتی مورد بررسی قرار داده و معتقد است آشناییزدایی سبب تعامل میان فرهنگهای مختلف است.
آنچه سبب تمایز پژوهش پیش رو از موارد بیان شده میشود، مورد مطالعه قرار گرفتن ترجمۀ عربی رمان فارسی ثریا در اغماء بوده که نمایانگر فرهنگ ایرانی است و نگارندگان در این پژوهش مؤلفههای فرهنگی را مبتنی بر آنچه در تعریف فرهنگ بیان میشود، اعم از آداب و رسوم، دین و ادبیات مورد بررسی قرار دادهاند.
- مبانی نظری پژوهش
3-1. نظریۀ ونوتی
از آنجا که زبان در بستر فرهنگ شکل میگیرد، انتقال زبانی در قالب ترجمه از یک سو تعامل مترجم با مقولات فرهنگی موجود در آن و از سوی دیگر، ارتباط و تعامل میان فرهنگهای مبدأ و مقصد را اجتناب ناپذیر میسازد. در این راستا، میتوان ترجمه را نوعی برقراری ارتباط دانست که از دو بعد تعامل فرهنگی به طور اعم و تعامل زبانی به طور اخص قابل مطالعه و بررسی است (حقانی، 1386: 182).
در مورد ارتباط ترجمه و فرهنگ، ونوتی بر این مطلب اصرار دارد که «گسترۀ مطالعات ترجمه میبایست به اندازهای بسط یابد که چهارچوب فرهنگی- اجتماعی را دربر گیرد. او انگارۀ توصیفی علمی توری[4] را با هدفش در تولید هنجارهای فارغ از ارزش و قوانین ترجمه، مورد اعتراض قرار میدهد. وی معتقد است به منظور ارزیابی اهمیت دادهها -در تحلیل هنجارها- روش توری باید بر نظریۀ فرهنگی تغییر یابد. هنجارها ممکن است در مورد اول زبانشناختی یا ادبی باشد، لیکن آنها نیز شامل دامنۀ متنوعی از عقاید و ارزشهای بومی و بازنمودهای اجتماعی، خواهد بود. آنها همیشه در نهادهای اجتماعی که محل تولید و فهرست کردن ترجمهها در دستورالعملهای فرهنگی و سیاسی است، جای دارند» (موندی[5]، 1389: 316).
بیان ترجمه بر اساس ارزشها و فرهنگ زبان مبدأ سبب احساس غرابت معنایی از سوی مخاطبان میشود و بیگانگی متن اصلی حفظ میشود و خواننده تمایز فرهنگ متن موردنظر از فرهنگ خویش را درمییابد، اما اگر مترجم مبتنی بر فرهنگ مقصد عبارات را برگرداند هرچند متن برای خواننده روان میشود، اما دگر بودن متن اصلی از بین میرود.
3-2. غرابتزدایی
غرابتزدایی یکی از راهبردهای ترجمهای است که مترجم در این روش تلاش میکند غرابتهای فرهنگی و زبانی متن مبدأ را که مخاطب را دچار ابهام میسازد، از بین برده و ترجمهای روان از متن ارائه دهد و خود به مثابه یک مؤلف باشد تا مترجم .
ونوتی معتقد است: «بومیسازی، متن خارجی را به سمت ارزشهای فرهنگیِ زبانِ مقصد میکشاند. چنین ترجمهای بر آن است دیگریِ فرهنگی را به منزلۀ چیزی همانند،آشنا و قابل تشخیص نماید و فرهنگ خارجی را برای «برنامههای داخلی از جمله فرهنگی، اقتصادی و سیاسی» در اختیار خویش گیرد» (ر. ک؛ Venotti, 1955: 68- 69). غرابتزدایی نیازمند آن است که هم در انتخاب متن بیگانه و هم در ایجاد روش ترجمه به آثار ادبی اصیل بومی وفادار بمانیم (بیکر[6]، 1396: 494).
«در روش غرابتزدایی، مترجم تمام تلاش خود را بهکار میبندد تا ضمن زدودن غرابتهای زبانی و فرهنگی که فرآیند قرائت ترجمه را برای خوانندۀ فرهنـگ بیگانه دشـوار مـیکنـد، ترجمهای روان، شفاف از متن اصلی ارائه دهد؛ به گونهای که بوی ترجمه هـم ندهد. به نظر میآید که غرابتزدایی از دیدگاه ونوتی «بـار معنـایی منفـی» دارد؛ زیرا این روش همان خطمشی متداول فرهنگهای مقتدر است که به توصیف ونوتی بـه ترجمههایی خو گرفتهاند که روان هستند. به این ترتیب که هر چه مترجم سعی کند متن بیگانه را روانتر و شفافتر ترجمه کند به معنای این است که از امکانات و مقتضیات زبان مادری خود بیشتر بهره گرفتـه و به تعبیری نویسنده را رها کرده و خواننده را به سمت او سوق مـیدهـد و نـه فقـط ناپیـدا نمیشود که با طبیعی و بومی کـردن مـتن بیگانـه بـرای خواننـدۀ همزبـان بـا خـود بـه مرییترین حالت میرسد (ر. ک؛ حری، 1387: 9). در چنین حالتی؛ یعنی ترجمۀ غرابتزدا «ترجمۀ متن خارجی را تحت سلطۀ ایدئولوژیها و گفتمانهای زبان مقصد درمیآورد و با ارزشها، باورها و بازنماییهای فرهنگ مقصد که در زبان مقصد از قبل وجود داشتهاند، هماهنگ میکند و به این ترتیب مرتکب نوعی خشونت ترجمهای میشود» (خادم نبی، 1396: 43)؛ به این صورت که متن مبدأ و نویسنده را کاملاً کنار گذاشته و خود به عنوان مؤلفی جدید به ارائۀ متنی تازه با مفاهیم فرهنگی جدید میپردازد.
3-3. آشناییزدایی
«در روش آشناییزدایی برعکس روش غرابتزدایی و در راستای مخالفت با آن قـرار دارد. متـرجم بـا آوردن ساختارهای غریب و ناآشنای زبان مبدأ، هویت بیگانة متن اصـلی را بـرای خواننـدة فرهنگ مقتدر پر رنگ کرده و چیرگی ایدئولوژیکی متن مبدأ را بی فروغ جلوه میدهد» (ر. ک؛ حری، 1387: 10). ونوتی از بیگانهسازی در ترجمه حمایت میکند، اما از برخی تناقضات آگاه است. برای مثال از اینکه بیگانهسازی امری مغرضانه و نسبی است که با بومیسازی درگیر است، آگاه است؛ زیرا متن مبدأ برای فرهنگ مقصد ترجمه میشود و هنگامی که از ارزشهای فرهنگ مبدأ فاصله میگیرد به ارزشهای فرهنگ مقصد که دارای تسلط است، وابسته میشود تا بیگانگیاش مرئی شود. در تعبیر و تفسیر متن بیگانۀ آنها، کما اینکه بومیسازی نیز چنین است به یک اندازه مغرضانهاند، اما مایلند به جای پنهان کردن غرض و جانبداریشان آن را متجلی سازند (موندی، 1389: 323).
شلایر ماخر[7] راهبرد آشناییزدایی را ترجیح میدهدکه در واقع فشار انحراف قومی بر آن ارزشهاست تا تفاوتهای زبانی و فرهنگی متن بیگانه را نشان دهد و خواننده را به خارج از موطن خود رهنمون سازد (بیکر، 1396: 495).
- کاربست الگوی ونوتی بر رمان «ثریا در اغماء»
در ادامه عناصر فرهنگی اعم از آداب و رسوم، ادبیات، دین و برخی عناصر فرهنگی اعم از بوم شناسی؛ فرهنگ مادی: مصنوعات) الف- مواد غذایی، ب- پوشاک، ج- مسکن و شهرها و د- وسایل نقلیه)؛ فرهنگ اجتماعی، کار و اوقات فراغت؛ نهادها ، آداب و رسوم، فعالیتها، جریانات و مفاهیم: الف- سیاسی و اداری، ب- مذهبی و تاریخی و ج- هنری؛.- اشارات و حرکات در حین سخن گفتن و عادات مبتنی بر نظریۀ ونوتی مورد بررسی قرار میگیرد.
4-1. بومشناسی
بومشناسی اعم از اسامی گیاهان، حیوانات، غذاها، مکانهای جغرافیایی یکی از مؤلفههای فرهنگی است که در رمان مورد بررسی این مطالعه بسیار مشاهده شده است. به سبب اینکه این عناصر نشان از فرهنگ ویژۀ زبان مبدأ خود دارند در متن مقصد ترجمه نمیشوند. برای نمونه نویسنده در آغاز رمان خویش و وصف سفر خود به شهرهایی که از آن گذر کرده ، اشاره کرده است.
متن اصلی: اتوبوس بنز «تی بی تی» بالاخره میآید بیرون و از خیابان کناری و موازی جاده مخصوص کرج حرکت میکند و از جلوی ساختمانهای شهرک اکباتان میاندازد توی جاده (فصیح، 1371: 5).
ترجمۀ عربی: یخرج المرسیدس (ت.ب.ت) فی النهایة و یتحرک علی الشارع المجاور و الموازی للطریق الخاص المتجه إلی الکرج و یمر من أمام عمارات ضاحیة أکباتان لیسلک هذه الطریق (علاءالدین منصور، 1999: 31).
در این عبارت واژۀ بنز، واژهای است که از زبان آلمانی وارد سایر زبانها شده و بیان واژۀ أکباتان در متن مقصد و اشاره به شهر کرج دیگر مؤلفههای فرهنگی هستند که با روش انتقال به متن مقصد وارد شدهاند. هرچند که مترجم ناگزیر است در این مؤلفه از آن روش استعمال کند، اما این نوع ترجمه مبتنی بر روش آشنازداست، چراکه ونوتی معتقد است «در ترجمههای غرابتزدا از بهکارگیریِ «واژههای خارجی پرهیز میشود؛ زیرا بوی ترجمه نمیدهد و «طبیعی» به نظر میرسد و اندیشۀ موجود در متن اصلی را برای خواننده بازگو میکند» (Venotti, 1955: 5).
از دیگر مواردی که بیانگر فرهنگ ایرانی است، اشاره به میدان آزادی است. با توجه به انگیزۀ نویسنده در نگارش این رمان؛ یعنی بیان رشادتهای جوانان و جایگاه انقلاب اسلامی ذکر این واژه، اشاره به تغییرات و تحولات پس از انقلاب اسلامی ایران دارد؛ زیرا تغییر نام خیابان، کوچه و میدان یکی از بارزترین تأثیرات فرهنگ اسلامی ایرانی بود. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، شهیاد نام اصلی این میدان بزرگ تهران بوده است که ذکر کلمۀ میدان آزادی بیانگر فرهنگ ایرانی اسلامی است، چراکه «نامگذاری از یک سو نمایانگر ارزشهایی است که فرد به آنها وابسته است و بر اساس آن ارزشها انجام میشود و از سوی دیگر بر اساس هنجارهای جامعه به آن اقدام میشود. تحولات نامگذاری میتواند نشاندهندۀ تحولات فرهنگی جامعه باشد» (جمشیدیها و فولادیان، 1390: 44).
متن اصلی: در ضلع شمال غربی «میدان آزادی» تهران، دستفروشها، گاریهای دستی و مسافرین اتوبوس بودند (فصیح، 1371: 1).
ترجمۀ عربی: فی الناحیة الشمالیة الغربیة (لمیدان الحریة)بطهران، یتداخل الباعة المتجولون و عربات الکارو (علاءالدین منصور، 1999: 21).
آنچه در این عبارت مشاهده میشود، ترجمۀ کلمۀ آزادی و انتقال کلمۀ میدان است در صورتی که مترجم میتوانست عبارت «ساحة آزادی» را بهکار گیرد؛ زیرا بار فرهنگی موجود در عبارت در واژۀ آزادی است، نه واژۀ میدان. مبتنی بر نظریۀ لارنس ونوتی، غرابتزدایی روشی کاربردی در اینگونه موارد است؛ زیرا مترجم با ذکر کلمات مبتنی بر فرهنگ متن مقصد سبب غرابتزدایی متن شده است و هویت بیگانۀ متن اصلی را برای مخاطب کمرنگ و ذهن مخاطب را از مکان مخصوص متن مبدأ دور کرده است.
اشاره به فرهنگ ایثار و شهادتطلبی ایرانیان، دیگر نشانۀ فرهنگی است که مترجم افزون بر مؤلفۀ بومشناسی (یعنی ذکر واژۀ خرمشهر و خونینشهر) آن را در این بخش برای خواننده بیان کرده است. در واقع همان واژۀ خونین شهر بیانگر فرهنگ شهادتطلبی است که مترجم در زبان مقصد استعمال کرده است. با توجه به اینکه ایرانیان در میان ملل متعدد به این فرهنگ متمایزند و این نام به سبب شهادت بسیاری از رزمندگان اسلام برای خرمشهر استعمال شده است، ذکر این واژه در متن مقصد سبب آشناییزدایی شده؛ یعنی مترجم متن را بر اساس اختلافات فرهنگی ترجمه و مخاطب را با فرهنگی متمایز از فرهنگ خود آشنا کرده است.
البته نویسنده، فرهنگ شهادتطلبی را با عنوانی که بر جای جای نقطۀ ایران اطلاق میشود و نشان از گستردگی این فرهنگ در میان آنان دارد؛ بیان کرده و مترجم نیز آن را به زبان عربی برگردانده است. برای مثال:
متن اصلی: نیروهای عراق محاصرۀ شهر آبادان را تکمیل کردهاند و خانههای مسکونی این شهر مقاوم و شهید و مردم بیدفاع را از هر سو مورد حملۀ گلولۀ توپ، موشک، خمپاره و حملات هوایی قرار میدهند (فصیح، 1371: 57).
ترجمۀ عربی: أکملت القوات العراقیة حصار مدینة عبدان و جعلت من المناطق السکینة لهذه المدینة المقاومة صانعة الشهداء و شعبها الأعزل من کل ناحیة موضع هجومها بمقذوفات المدافع والصواریخ و القنایل والهجمات الجویة (علاءالدین منصور، 1999: 104).
واژۀ آبادان در زبان عربی به شکل عبادان کاربرد دارد که مترجم آن را نادرست بهکار برده است. همچنین ترجمۀ تحتاللفظی «صانعة الشهداء» روشی است که مترجم برای این واژۀ فرهنگی بهکار برده است؛ یعنی واژۀ مستقل از فرهنگ خود را با روش ترجمۀ تحتاللفظی و معادل جدید و به گونهای نادرست در زبان خویش بیان کرده است که این روش نیز همسو با روش آشناییزدایی است و مخاطب را دچار ابهام میسازد.
مترجم با انتخاب متنی بیگانه با ارزشهای فرهنگـی زبـان مقصد، خوانندة همزبان با خود را در محیطی بیگانه قرار داده است. در واقع «روش آشناییزدایی ترجمه، راهبردی است که ونوتی نیز آن را پایداری در برابر ارزشهای متن مقصد میخواند. سبکی عجیب و غیر روان در ترجمه است که برای مرئی کردن حضور مترجم از طریق برجسته کردن هویت بیگانه متن مبدأ و حفظ آن از سیطره ایدئولوژیک فرهنگ مقصد طراحی شده است» (ماندی، 1389: 320).
در تمام موارد ذکر شده، آشناییزدایی مشخصۀ بارز ترجمۀ پیش رو است؛ یعنی مترجم فرهنگ متن مبدأ را وارد متن مقصد و مخاطب را در فضایی بیگانه حاضر کرده است.
در فرهنگ ایرانی محصولات خوراکی و صنایع دستی متناسب با نام هر شهر و استانی متمایز و ممتاز میشوند؛ برای مثال: خربزۀ مشهد، پستۀ رفسنجان، چاقوی زنجان و... نویسنده در دو قسمت از متن خویش به این موارد اشاره داشته است. برای مثال:
متن اصلی: «پرتقال، سوا کن، مال شهسوار» (فصیح، 1371: 1)
ترجمۀ عربی: البرتقال، قشر، برتقال شهسوار (علاءالدین منصور، 1999: 24).
خواننده ممکن است با خواندن این قسمت، دچار نوعی ابهام شود و پرتقال شهسوار را گونهای جدا از مرکبات به شمار آورد، چراکه شهسوار اشاره به استانی معروف ندارد که خواننده با آن آشنایی داشته باشد (علاءالدین منصور، 1999: 24). متناسب با نظریۀ ونوتی، مترجم مجدد از روش آشناییزدایی برخوردار شده است، چراکه مترجم میتوانست با بهرهگیری از توضیح یا پاورقی این مورد را توضیح دهد یا مبتنی بر فرهنگ مقصد سبب غرابتزدایی آن میشد. به عبارت دیگر، باید یادآور شد که «حفظ طعم بیگانۀ اثر اصلی در ترجمه اهمیت بیشتری یافته است، چراکه این کار به غنای ادبیات و فرهنگ بومی کمک میکند. این عمل اگرچه شاید به زعم برخی مخرب باشد، بسیار خلاقیتبخش است. حقیقت آن است که انسانها همواره میخواهند از پدیدهها و افکار دیگر باخبر شوند و دربارۀ آداب و رسوم و رفتارهای دیگران بدانند» (صلح جو، 1377: 107).
در میان محصولات ایرانی برخی به صورت ضربالمثل بیان شده است؛ برای مثال:
متن اصلی: شما پیر نشدی، شما قالی کرمونی، بگو جاجیم جعفرآباد (فصیح، 1371: 84)
ترجمۀ عربی: أنت ما کبرت، أنت سجادة کرمانیة، قل انی سجادة من اللباد من جعفر آباد (علاءالدین منصور، 1999: 141)
آنچه مشخص است، قالی کرمان با گذر زمان و با پا خوردن هر چه بیشتر مرغوبتر شده و رنگ آن روشنتر میشود. در واقع نویسنده معتقد است شخصیت لیلا آزاده به این صورت است که هر چه سنش بالا میرود، خوش رنگ و روتر میشود؛ این در صورتی است که مترجم این معنا را نتوانسته به مخاطب خود القا کند، بلکه با روش انتقال فقط قالی کرمان را در متن مقصد تکرار کرده است. به عبارت د یگر، علاوه بر معنای اصطلاحی عبارت، واژگان متن نیز با معنایی متفاوت بیان شده است. اصطلاح پیشنهادی برای این مثل اینگونه میتوان طرح نمود:
ترجمۀ عربی پیشنهادی: کالخمر کلما طال عمرها، صارت أعتق.
در این موارد لازم است بخشی از متن مبدأ دقیقاً در متن مقصد آورده شود و مترجم چارهای ندارد جز اینکه به شرح این موارد بپردازد، اما میتواند در فرآیند ترجمه از روشهای متعددی از جمله توضیح، پانوشت و... استفاده کند و آن را برای خوانندۀ همزبان خویش روشن کند. غرابتزدایی روشی است که مترجم باید در این قسمت مورد توجه قرار دهد؛ زیرا بیان این عبارات و کلمات بیگانه بدون هیچگونه توضیح یا بومیسازی سبب ابهام و سردرگمی مخاطب میشود. این نمونه به عنوان ضربالمثل در ادبیات فارسی کاربرد دارد که از این منظر؛ ترجمۀ آن متفاوت میشود،؛ زیرا «در ترجمه ضربالمثلها، آنهایی را که به لحاظ فرهنگی نشاندار هستند، مانند زیره به کرمان بردن، نمیتوان در متن بیگانه بهکار برد، چون متن را خیلی فارسی میکند. بدیهی است که معادلیابی اصطلاحات و ضربالمثلها -درصورت وجود آنها در زبان مقصد- بهترین شیوه برای برگرداندن این بخش از زبـان است. در غیر این صورت باید از روش دیگری مانند توضیح و شـبهجملـه بـرای تفهـیم مطلب استفاده کرد» (احدی وهمکاران، 1399: 122). مترجم میتواند با توضیح این عبارت مفهوم را به مخاطب القا سازد. برای مثال: کلّما ازداد عمرها ازداد جمالها و حُسنها.
یکی از هنرها و داراییهای با ارزش ایران، فرشبافی است که از جمله قدیمیترین صنایع دستی جهان محسوب میشود و در میان ایرانیان از قدمتی بسیار برخوردار است. نویسنده به این هنر ایرانی که نمادی از فرهنگ ایرانی است اشاره کرده است:
متن اصلی: در هامبورگ و اشتوتگارت فرش ایران بازار خیلی خوبی دارد و واقعاً اینجاها است که مردم ارزش این هنر اصیل ایرانی را میفهمند (فصیح، 1371: 145).
ترجمۀ عربی: فی همبورج و أشتوتجارت سوق رائجة لسجاد ایران و فی الواقع فی هذه البلاد یقدر سکانها قیمة هذا الفن الأصیل الإیرانی (علاءالدین منصور، 1999: 226).
واژۀ «فِراش» واژۀ کاربردی برای کلمۀ «فرش» و واژۀ «سجاد» لغت مستعمل در معنای قالی است و مترجم در هر دو مورد از کلمۀ «سجاد» استفاده کرده است. مترجم ضمن بیان معادل کلمۀ «فرش» متناسب با زبان خویش، سبب غرابتزدایی شده و واژهای متناسب با متن مقصد بیان کرده است؛ این در حالی است که با توجه به اینکه فرهنگ شامل باورها و اندیشهها است از این منظر مبتنی بر نظریۀ ونوتی، مترجم اندیشههای نویسنده در مورد جایگاه هنر ایرانی در میان تمام جهانیان را بدون هیچ تغییری به متن مقصد انتقال داده است و تأثیر متن اصلی و اطلاعات فرهنگی موجود در متن را به مخاطبان خویش انتقال داده است که از این منظر سبب آشناییزدایی شده است.
غذاها و مواد غذایی در کشورهای مختلف از تنوع بسیار برخوردارند و برخی از غذاها میان برخی کشورها مشترک است؛ برای نمونه خورشت قیمه، غذایی مشترک در کشور ایران و عراق است. نویسنده در متن خود به این نوع خورشت اشاره کرده است، اما مترجم آن را به صورت الکفتة که غذایی متمایز از قیمه است، ترجمه کرده است.
متن اصلی: جناب آریان، فقط خورش قیمه دارند و برگ چیکار کنیم؟ (فصیح، 1371: 7)
ترجمۀ عربی: قال: سید آریان لیس لدیهم غیر الکفتة طعاما و شرائح اللحم فماذا نفعل؟ (علاءالدین منصور، 1999: 33)
اما بسیاری از غذاهای ایرانی معادل دقیقی در زبان عربی ندارند و به همین سبب مترجم در برگرداندن آن به مشکل برمیخورد. برای مثال، شله زرد غذایی است که در فرهنگ مذهبی ایران جایگاه خاصی دارد و مترجم برای حل این مسئله با بیان مواد اولیه و حتی مناسبت تهیۀ آن در فرهنگ ایرانی، آن را به زبان عربی انتقال داده است.
متن اصلی: نمیدونی چقدر دلم برای یک ختم زنانه تنگ شده. یک سفره أم البنین. شب شام غریبان و شمع و نذری دادن توی تکیه. شب قتل امام حسن و شله زرد پختن (فصیح، 1371: 167).
ترجمۀ عربی: ألا تعرف کم یؤلمنی قلبی لکی أشارک مجلس عزاء السیدات. أو مائدة أم البنین ولیلة عشاء الغرباء و إضاءة الشمع وتقدیم النذور للتکیة. لیلة قتل الإمام الحسین و طبخ حلوی اللوز والزعفران و ماء الورد (علاءالدین منصور، 1999: 257).
مترجم در مواردی چند برای جبران خلاءهای احتمالی در مورد فرهنگ متن مبدأ با استفاده از مواد اولیۀ تهیۀ شله زرد به دنبال آشکار کردن معنای پنهان واژه است که در این حالت، مترجم، خوانندۀ متن را با دنیای غریب آشنا میکند و خوانش متن را بدون وقفه برای مخاطب میسر میسازد و خواننده را با دنیای جدیدی آشنا میکند. افزون بر نام غذا، اشاره بر عناصر فرهنگ دینی همچون برگزاری مجلس ختم زنانه، سفرۀ حضرت امالبنین و شب شام غریبان و بر پایی تکیه، دیگر مؤلفههای فرهنگی این مورد است که مترجم با روش انتقال آن را وارد متن مقصد کرده است.
4-2. فرآوردههای فرهنگی؛ ضربالمثل و کنایات
در ترجمۀ ضربالمثل و اصطلاحات عامیانه، مترجم در پی انتقال مفهوم عبارات بوده و هیچ توجهی به کلمات آن عبارات ندارد. در واقع بار فرهنگی متن زبان مبدأ را نادیده میگیرد. معادل کارکردی، روشی است که مترجم برای ترجمه در این بخش استفاده کرده و ارزش فرهنگی آن را نادیده گرفته است. برای نمونه، مترجم در ترجمۀ ضربالمثل زیر معنای تحتاللفظی لغوی مدنظر مترجم بوده و هیچ توجهی به پیام یا معنای اصلی عبارت ندارد.
متن اصلی: حساب حساب کاکا برادر (فصیح، 1371: 21)
ترجمۀ عربی: الحساب حساب مع العم والأخ (علاءالدین منصور، 1999: 52)
مفهوم این عبارت این است که در پرداخت حساب دوستی و برادری مدنظر نیست و انسان در انجام حساب و کتاب باید خیلی دقیق باشد و توجهی به ملاحظات دوستی و خویشاوندی نداشته باشد. در واقع آنچه مترجم بیان کرده سبب آشناییزدایی کلام شده است و نتوانسته مفهوم عبارت را به مخاطب انتقال دهد. در واقع مترجم میتوانست با معادل دقیق این عبارت یعنی «تعاشَرُوا کَالاِخوانِ وَ تَعامَلُوا کَالاَجانب» (همچون برادران معاشرت کنید و همچون غریبهها معامله کنید) (ر. ک؛ ناظمیان، 1393: 116) سبب غرابتزدایی شود و مفهوم عبارت را شفافتر به مخاطب القا سازد. این مطلب در حالی است که در متون اصلی عربی نیز چنین مفهومی در ساختار متمایز بیان شده است؛ همانگونه که امام علی علیهالسلام در نامۀ 31 از نهجالبلاغه نامه به فرزندش امام حسن علیهالسلام به بیان مفهوم این اصطلاح پرداخته و میفرماید:
متن اصلی: لَا تُضِیعَنَّ حَقَّ أَخِیکَ اتِّکَالًا عَلَى مَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ فَإِنَّهُ لَیْسَ لَکَ بِأَخٍ مَنْ أَضَعْتَ حَقَّهُ
ترجمۀ فارسی: حق برادرت را با تکیه بر رفاقتى که بین تو و اوست ضایع مکن، زیرا کسى که حقش را ضایع کنى برادر تو نیست (شریف رضی، 1372: 305).
یا عبارت «کاچی به از هیچی» عبارت دیگری است که مترجم به ترجمۀ لفظ به لفظ آن پرداخته و مفهوم اصلی عبارت را نادیده گرفته است.
متن اصلی: کاچی به از هیچی (فصیح، 1371: 246)
ترجمۀ عربی: قوت أفضل من موت (علاءالدین منصور، 1999: 372)
مفهوم این ضربالمثل، اشاره به قناعت و اهتمام به کمترین چیزهاست. به بیان دیگر، با ضربالمثل «لنگه کفشی در بیابان نعمت است» همسانی میکند. آنچه مترجم بیان کرده است، مخالف مفاهیم کاربردی در متن مقصد است و تا حدودی باعث ابهام و جلوهگر شدن روش آشناییزدایی شده است. عبارت «مَنْ یَمْشِ یَرْضَ بِما رَکِبَ (کسی که پیاده برود بر هر مرکبی راضی می شود)» معادلی است که برای این اصطلاح در زبان عربی استعمال میشود و در آن معادل واژگان، القاکنندۀ مفهوم عبارت اصلی بوده و مخاطب را با مفهوم و پیام ضربالمثل آشنا میسازد (ر. ک؛ ناظمیان، 1393: 384)
از دیگر موارد مربوط به ضربالمثل در کتاب مورد بررسی، نمونۀ زیر است:
متن اصلی: چشمم آب نمیخوره (فصیح، 1371: 94)
ترجمۀ عربی: أنا لا أتوقع نتیجة حسنة (علاءالدین منصور، 1999: 157)
غرابتزدایی روشی است که مترجم به آن توجه داشته است و القاکنندۀ مفهوم اصلی ضربالمثل بوده و توجهی به واژگان متن مبدأ و به عبارتی شکل و تصویر آن نداشته است. «در این روش جنبههای فرهنگی قابل توجهی پوشیده میماند و مترجم با اتخاذ این روش به حداقل بار مفهومی حاصل از تعبیر بسنده میکند؛ یعنی در بهترین حالت فقط مفهوم همسنگ در زبان مقصد جایگزین تعبیر زبان مبدأ میشود و از تصویر و نوع نگرش فرهنگی انعکاس یافته در آن هیچ ردی بر جا نمیماند» (نیازی و نصیری، 1388: 177).
متن اصلی: آه ندارد با ناله سودا کند (فصیح، 1371: 231)
ترجمۀ عربی: هنا فی حالة یرثی لها (علاءالدین منصور، 1999: 351)
آنچه مترجم بیان کرده، انتقال مفهوم ضربالمثل بوده که او در بدترین شرایط قرار دارد؛ به گونهای که مرثیه برایش خوانده میشود. این عبارت، مفهومی کلی است که در بدترین شرایط چه مادی و چه معنوی بهکار میرود. مترجم به جای عنصر فرهنگی زبان مبدأ از عنصری فرهنگی در زبان مقصد استفاده میکند که همان بار فرهنگی و معنای تلویحی را دارد. به عبارت دیگر، مترجم با بهرهگیری از استراتژی ونوتی؛ یعنی غرابتزدایی ترجمه در پی انتقال شفاف متن به مخاطب بوده است که منجر به ارائۀ متنی روان و ایجاد تعادل و همسانی میان دو فرهنگ فارسی و عربی شده است. اما آنچه در بیان نویسنده منظور است، اشاره به فقر و نداری است و معادل کاربردی آن در زبان عربی «بات یشوی القراح؛ فلانی آب خالی را کباب میکند، اس .و معادل در هفت آسمان یک ستاره ندارد؛ هم معنا با این اصطلاح است» (ر. ک؛ رضایی، 1397: 104)
4-3. حرکات گفتاری، ژست یا عادات
بخشی از مسائل فرهنگی و اجتماعی با استفاده از حرکات بدن مطرح میشود. به عبارت دیگر، تحولات و تغییرات موجود در نگاه، آهنگ کلام و حالات بدن بیانگر مفاهیم و احساسات خاصی هستند که در فرهنگ متن مبدأ بسیار شناخته شده هستند. اسنل هورنبی[8] و پوچ هکر[9] عقیده دارند ایجاد ارتباط محدود به زبان کلامی نیست و حرکات بدنی گوینده و شنونده نیز در تعامل گفتاری نقش دارند (فرحزاد، 1394: 105). در ادامه به بیان نمونههایی متناسب با این مؤلفه میپردازیم و برداشت مترجم را با آن تطبیق میدهیم.
متن اصلی: با افاده مقداری معلومات نظامی و تاکتیکی بیرون میریزد (فصیح، 1371: 74).
ترجمۀ عربی: لکنه یدلی ببعض المعلومات العسکریة والتکتکیة (علاءالدین منصور، 1999: 126)
افاده داشتن به معنای اظهار کردن ویژگیای که در شخصی نیست، بهکار میرود؛ اگر شخصی صفت شرافت و بخشش را به خود نسبت دهد به معنای افاده داشتن است، اما در معنای عامیانه این اصطلاح به معنای تکبر داشتن، اظهار برتری کردن و کبر است.
آنچه مترجم در معنای افاده بهکار برده است؛ یعنی «یدلی ببعض المعلومات» سبب آشناییزدایی از متن مقصد شده است، چون مطابق با ساختار و معادلات کاربردی در زبان عربی نیست و غالباً این معادل در معنای عشوه و کرشمه بهکار میرود و در روش غرابتزدایی از متن، واژۀ «تکبر» میتوانست باعث القای سریعتر و بهتر این معنا شود.
4-4. نهادها و آداب و رسوم
هر سرزمینی متناسب با شرایط زیستی، واژگان خاص خود را دارد که متناسب با فرهنگ همان سرزمین است و مترجم در برخورد با چنین الفاظی، پیش از ارائۀ ترجمه باید متن اصلی را بفهمد؛ زیرا در صورتی میتوان متن را برای خواننده قابل فهم کرد که واژگان فرهنگی کاملاً درک شده باشند. واژگان فرهنگی که برای خوانندگان فارسی زبان مشخص هستند، لزوماً برای مخاطبان عربزبان روشن نیستند، چراکه خوانندگان متن ترجمه، فرهنگی متمایز از نویسنده دارند. این مؤلفه شامل مباحث سیاسی، هنری، مذهبی و تاریخی است که در ادامه به بیان مواردی در این باره میپردازیم.
رفتارها و باورهای دینی جزئی از فرهنگ هستند که نشانگر بخشی از باورها و نظام عقیدتی یک جامعه هستند و هر چند محتوای اصلی رمان بیانگر واقعیات جنگ ایران و احوال روشنفکران فراری از انقلاب ایران و جنگ است، اما به طور کلی این رمان نمادی از ایران در اغمای جنگ است و تغییر و تحولات آن را به طور ضمنی بازگو میکند. بدین سان که در نظام ارزشی جامعه بعد از انقلاب اسلامی ایثار و از خودگذشتگی و تمایل به امور مذهبی عناصر مهمی به شمار میرود. شروع جنگ ایران در سال 1359جامعه ایران را را در برابر قدرت بیگانه بسیج کرد و تمامی مشکلات داخلی وانهاده شد. بیان اهداف ارزشمند در جامعۀ ایران سبب گرایش و تمایل جوانان به سوی جبههها شد. بنابراین فرهنگ شهادتطلبی، روی آوری به امور مذهبی و دینی همچون برگزاری مجالس سوگواری و نماز جماعت گسترش یافت. امور دینی دیگر جنبۀ فرهنگی است که نویسنده در جای جای رمان به آن توجه داشته است. در ادامه به بررسی این مؤلفه در دو متن مبدأ و مقصد میپردازیم.
از آداب مسافرت در میان ایرانیان فرهنگ شروع سفر با ذکر و یاد خدا و ائمه علیهمالسلام است که غالباً از زبان راننده جریان مییابد.
متن اصلی: امیدوارم سفر به حق علی شاه مردان به جمیع خانمها و آقایان به خوشی و سلامتی طی شود. بر جمال محمد و آل محمد صلوات. مسافرین با صدای بلند صلوات میفرستند. ریش فرفری هم صدایش را ول میکند ولی برمیگردد و میخندد. عباس آقا مرندی دو بار دیگر برای رهبران اسلام و رزمندگان جان بر کف طلب دوم و سوم صلوات جلیتر (فصیح، 1371: 5).
ترجمۀ عربی: أرجو أن تنقضی الرحلة بسعادة و سلامة علی جمیع السیدات والسادة بحق علی سلطان الرجال صلوا علی جمال محمد و آل محمد. یصلی المسافرون بصوت مرتفع. یصلی علی النبی وآله أیضا ذوالللحیة المجعدة لکنه یعود الی الضحک و یطلب عباس آغا مرندی مرة ثانیة و ثالثة بصوت أکثر ارتفاعا الصلاة لأئمة الإسلام والمقاتلین الفدائیین (علاءالدین منصور، 1999: 31).
این بخش از متن کتاب در مقایسۀ احوال فراریان از جامعۀ انقلابزده ایران با جوانان و رزمندگان انقلابی است که گروه اول در شرایط سخت جامعه، بارشان را بستند و فرار کردند و در مقابل رزمندگان انقلابی برای پیروزی انقلاب پایداری کردند. بنابراین، به سبب از خودگذشتگیشان سزاوار دعاهای همگان هستند و دعا برای سلامتی و پیروزی آنان در ابتدای هر کاری اولویتی خاص محسوب میشود. دعا برای رزمندگان در ابتدای سفر و در هر حالی، پرده از بُعد فرهنگی ویژهای برمیدارد که مختص ایران و ایرانیان است.
متن اصلی: گذشته از خیرات و مبرات و نذرهایی که فرنگیس در تهران برای امیرالمومنین و فاطمه زهرا علیه السلام کرده من هم سعی میکنم به جایی که مسیو کشیش فرانسوی میگوید در مرکز تمام عالم، در کهکشانها و سماوات و کائنات به نقطهای فکر کنم که میشود به آن فکر کرد، میشود به سوی آن دست دراز کرد (فصیح، 1371: 157).
ترجمۀ عربی: فضلا عن الخیرات والمبرات والنذور التی قدمتها فرنجیس فی طهران لأمیر المومنین و فاطمة الزهراء أحاول أنا أیضا أن أفکر فی المکان الذی یقول السید القسیس الفرنسی أنه فی مرکز العالم کله فی المجرات والسموات والکائنات فی النقطة التی یجب التفکر فیها والتی یجب أن أمد یدی إلیها (علاءالدین منصور، 1999: 243)
دعا و نیایش به درگاه الهی در کنار نذرهایی که جهت شفای مریض انجام میشود، یکی از بارزترین نمودهای فرهنگی ایرانی است که ریشه در باورهای مسلمانان و تعالیم قرآنی دارد. همانگونه که شرح و تفسیر آیات سورۀ دهر، نذر سه روزۀ حضرت علی و فاطمه زهرا سلام الله جهت شفای حسنین مطرح میشود. مترجم با روش انتقال، متن مبدأ را به متن مقصد پیوند داده که این نوع نماد فرهنگی برای خواننده قابل درک و حالت بومی دارد؛ زیرا این عنصر فرهنگی بین هر دو زبان مشترک است و مخاطب به درک کامل آن میرسد. بنابراین، آنچه مبتنی بر نظریۀ ونوتی بیان شده است، خالی از هرگونه آشناییزدایی است.
نویسنده در نمونهای دیگر میگوید:
متن اصلی: پل صراط که از لبه شمشیر تیزتر و از مو باریک تر است و هرکس به اندازه اتمی کار نیک کرده باشد، پاداش میبیند و هر کس اتمی کار بد کرده باشد کیفر خواهد دید (فصیح، 1371: 193)
ترجمۀ عربی: معبر الصراط الأحدّ من حد السیف والأدق من الشعرة و من یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره (علاءالدین منصور، 1999: 297)
در باور دینی مسلمانان، پل صراط، پلی است که در روز قیامت برای ورود به بهشت باید از آن گذر کرد؛ پلی بسیار نازک و تیز. آنچه مترجم از قسمت اول عبارت ارائه داده است، همان روش ترجمۀ تحتاللفظی و گرتهبرداری از واژۀ فرهنگی است، اما در بخش دوم از روش جایگزینی بهره برده است؛ به این صورت که در این حالت عنصر فرهنگی زبان مبدأ با عنصـر شـبیه خـود در فرهنـگ مقصد جایگزین شده است. این در حالی است که منظور اصلی از پل صراط، تجسم حرکت در مسیر حق در دنیاست و از آنجا که پیمودن مسیر حق امری دشوار است، آن را به شمشیری نازک و تیز تشبیه کردهاند. به عبارت دیگر، تیزی و نازکی پل صراط به معنای دقت و ریزبینی در محاسبۀ اعمال روز قیامت است. بنابراین، در قسمت دوم عبارت مترجم با پایبندی به یکی از اصول تئوری ونوتی؛ یعنی غرابتزدایی مفهوم اصلی عبارت را برای مخاطب کاملاً ملموس و آشنا ارائه کرده است.
از مهمترین رسوم تاریخی ایران برپایی آیین شب یلداست. شب یلدا یکی از مهمترین شبها در ایران به شمار میرود و از چندین هزار سال پیش مورد توجه ایرانیان است و مردم در تمام نقاط کشور به جشن و شب نشینی در این شب میپردازند و خوردن هندوانه، میوههای متعدد از جمله هندوانه از اموری است که مردم در این شب بدان میپردازند. نویسنده در اثر خود این آداب و رسوم ایرانی را بیان کرده است.
متن اصلی: امشب شب یلدام هست....بلندترین شب سال. میشینیم شب چره میخوریم، تخمه میشکنیم، رنگینگ میلمبونیم و گپ میزنیم. پاپا این سنتها را خیلی دوست دارد (فصیح، 1371: 130).
ترجمۀ عربی: اللیلة أطول لیلة فی السنة بالنسبة لی. نجلس باللیل نأکل، نقزقز اللب و نمص شیئاً من حلوی البلح والجوز ونتحدث بابا یحب هذه التقالید کثیراً (علاءالدین منصور، 1999: 205)
مترجم در این بخش، مفهوم این سنت ایرانی (شب یلدا) را اصلاً انتقال نداده است و در اندیشۀ خود آن شب را طولانیترین شب برای لیلا آزاده دانسته و عبارت «أطول لیلة فی السنة بالنسبة لی» را بیان کرده است؛ این در حالی است که میتوانست پس از بیان واژۀ یلدا با بهرهگیری از پانوشت یا توضیح، خواننده را با این سنت دیرینۀ ایرانی آشنا کند؛ «تعنی "لیلة یلدا" .. أطول لیلة فی السنة یحییها بعض الأقوام منذ آلاف السنین».
در کنار اشاره به شب یلدا، خوردن رنگینگ یکی دیگر از عناصر مادی متن فارسی است که مترجم در متن مقصد بیان کرده و «گپ زدن» اصطلاحی است که مترجم آن را به صورت تحتاللفظی بر متن مقصد وارد کرده است. همچنین واژۀ «شب چره» یکی از واژگان ایرانی است که مترجم توجهی به آن نداشته و آن را حذف کرده است. این واژه به معنی آجیل یا هر خوراکی است که پس از شام می خورند
استاد شهریار این واژۀ فارسی را در سرودۀ «حیدر بابا» بهکار برده است: «شبچره سی گیردکانی ایده سی». مترجم با حذف ترجمۀ الفاظ فارسی همچون شب چره و شب یلدا، اطلاعات فرهنگی متن مبدأ را در متن مقصد نشان نداده است.
از دیگر جنبههای هنری فرهنگ ایرانی، ادبیات غنی این سرزمین در دو نوع نظم ونثر است. در حقیقت فرهنگ در مفهوم عام آن، ادبیات را زیر پوشش قرار میدهد، اما ادبیات که از عناصر فرهنگی تغذیه میکند، خود باعث بالندگی و تقویت وتحکیم عناصر و مبانی فرهنگی جوامع میشود. به این ترتیب، فرهنگ و ادبیات در روابط دوسویه عمل میکنند و تعامل دو جانبه دارند (طغیانی، 1384: 94).
نویسنده در بسیاری از صفحات کتاب از این جنبۀ فرهنگی بهره برده است و اسامی شاعران بسیاری همچون حافظ، سعدی، اوحدی مراغهای، مولانا، عطار، فروغ فرخزاد و... را بیان کرده است.آنچه نویسنده در متن خویش از اشعار و سخنان شعرا و نویسندگان بهره برده است، اشاره به مواردی است که با هدف رشد فکری، فرهنگی و تربیتی سروده شده است؛ زیرا این اشعار سبب تحرک و امیدبخشی در مردمان شده و آموزنده فرهنگ و آزادی است. برای نمونه غزل 18سعدی شیرازی که دربرگیرندۀ مضمون دینی است، مورد توجه نویسنده بوده است.
متن اصلی:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمی
(فصیح، 1371: 212)
ترجمۀ عربی:
هل جسم الإنسان شریف بروح البشریه لا إن نفس هذا اللباس الجمیل علامة البشریة
(علاءالدین منصور، 1999: 332)
یا این بیت از مولانا:
متن اصلی: بشنو از نی چون حکایت میکند از جداییها شکایت میکند .کز نیستان تا مرا ببریدهاند از نفیرم مرد و زن نالیدهاند. (فصیح، 1371: 53)
ترجمۀ عربی: استمع إلی النّای حین یحکی و یشکو آلام الفراق منذ أن قطعونی من الغابة والناس فی نواح بسبب صراخی (علاءالدین منصور، 1999: 98)
وقتی راوی رمان؛ یعنی جلال آریان با سیاستمداران، هنرمندان و نظامیهایی که بعد از انقلاب، ایران را ترک کردهاند، دیدار میکند، آنان با بهرهگیری از ابیات فارسی سعی در توجیه فرار خود از ایران دارند. برای مثال، یکی از شخصیتهای داستان؛ یعنی نادر پارسی (شاعر، نویسنده، مترجم و نمایشنامهویس و هنر پیشه تئاتر و سینمای ایران) وقتی به معرفی محل تجمع ایرانیان دور از وطن میپردازد، این بیت از مولانا را میسراید. حال آنکه در باور ادیبان نی تمثیلی از انسان کامل است که به سبب جدایی خود از عالم روحانی نالان است و به دنبال زنده ساختن این اشتیاق در دیگران نیز است؛ حال آنکه در این قسمت خود راوی رمان نیز به ترک وطن دعوت میشود. یا جلال پارسی در جای دیگر دوباره میگوید:
متن اصلی: ما بدین در نه پی حشمت وجاه آمدهایم/ از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم. (فصیح، 1371: 72)
ترجمۀ عربی: لم نأت هذا المکان بسبب العظمة والجاه- جئناه لنعتصم به من سیء الأحداث (علاءالدین منصور، 1999: 123)
متن اصلی: یا آنچه اوحدی مرغهای میگوید: مستیم ومستی ما از جام عشق باشد وین نام اگر برآرم از نام عشق باشد...روزی که کشته گردم در آستانه عشق/ تاریخ اولینم ایام عشق باشد ...عشق به وطن و مام وطن و سنتهای وطن عزیزترین عشقهاست (فصیح، 1371: 132).
ترجمۀ عربی: یقول أوحدی مراغی: نحن سکاری و سکرنا من کأس العشق و هذا الصیت الذی أعلیه من اسم العشق/ یوم أن قتلت علی عتبة العشق/ فبدایة تاریخی أیام العشق... عشق الوطن ، الوطن الأم و تقالید الوطن أعز العشق (علاءالدین منصور، 1999: 208)
نمونههایی از ابیات فارسی است که نویسنده از زبان کسانی که دور از وطن هستند، بیان میکند و در واقع یادآور فرهنگ غنی ادبیات ایرانی شده است که در تقویت یا تضعیف فرهنگ کاملاً موثر است. در واقع مترجم در این بخش فقط مضمون ابیات را به مخاطب خویش انتقال داده است در حالی که مخاطب متن مبدأ افزون بر محتوا از زیبایی ادبی و صناعات آن نیز بهره برده است. در واقع انتقال معنا به تنهایی حق مطلب را ادا نمیکند؛ زیرا مخاطب هیچ لذتی از زبان ادبی نمیبرد. بنابراین، مترجم از جنبۀ آفرینشی متن ادبی نباید غافل شود و این امر او را به سوی آشناییزدایی سوق میدهد. متناسب با نظر ونوتی «مترجم با استفاده از روش آشناییزدایی با زبان و محتوای متن مبدأ موقعیتیابی میکند و به زبان بیگانه اعتبار میبخشد و آن را در زبان ترجمه یا همان زبان مقصد بهکار میگیرد. ونوتی به نقل از پانویتز[10] ترجمه را یک عمل ادبی تجربی میداند که در آن مترجم «باید زبان خود را با زبان خارجی وسعت بخشد و عمیقتر کند»» (ر. ک؛ ونوتی، بیتا: 12).
بحث و نتیجهگیری
کاوش در ترجمۀ عربی مؤلفههای فرهنگی رمان «ثریا در اغماء» بر مبنای لارنس ونوتی برآیندهایی داشت که بر اساس پاسخ به سؤالات پژوهش به طور خلاصه ارائه میشود.
در پاسخ به سؤال اول پژوهش مبنی بر برگزینی دو روش آشناییزدایی و غرابتزدایی توسط مترجم، یافتهها نشان داد که علاءالدین منصور، مترجم رمان «ثریا در اغماء» مبتنی بر تئوری ونوتی راهبرد آشناییزدایی را مدنظر خویش قرار داده و در موارد اندکی از راهبرد غرابتزدایی بهره برده است. از تحلیل نمونهها اینگونه برداشت میشود که مترجم درگیر متن و فرهنگ مبدأ بوده تا اینکه به دنبال ارائۀ ترجمهای شفاف و دقیق باشد.
در پاسخ به سؤال دوم پژوهش مبنی بر میزان موفقیت مترجم در انتقال ارزشهای فرهنگی و وجوه معنایی متن مبدأ بر اساس نظریۀ لارنس ونوتی، مترجم در موارد بسیاری از نمونهها بدون درک و شناخت درست متن و فرهنگ زبان ترجمه به انتقال مفهوم عبارات به زبان عربی پرداخته است. موفقیت مترجم در ارائۀ مفاهیم فرهنگی کتاب ثریا در اغماء مقبول دانسته نمیشود؛ زیرا مخاطب با سختیها و ابهامات بسیاری در دریافت متن برخورد میکند. با توجه به غلبۀ روش آشناییزدایی بر روش غرابتزدایی در این ترجمه، متنی روان و همه فهم ارائه نشده است. اصطلاحات و تعابیر بدون دریافت بار فرهنگی موجود به صورت لفظ به لفظ انتقال داده شده که ناشی از عدم شناخت صحیح فرهنگ و متن مبدأ است.
انتخاب معادل نزدیک به اصطلاحات متن مبدأ و حفظ واژگان متن مبدأ در متن مقصد به سبب عدم وجود معادل در متن مقصد عواملی است که سبب شده مترجم حفظ هویت فرهنگی متن مبدأ را به ارائۀ ترجمهای دقیق و شفاف ترجیح دهد؛ مترجم در انتقال بار فرهنگی متن مبدأ از راهکار توضیح چه به صورت میانمتن و چه پانویس هیچ بهرهای نبرده است و در ترجمۀ ضربالمثل و تعابیر، روش ترجمۀ تحتاللفظی را مورد توجه قرار داده که فهم آن برای مخاطب دشوار است.
در واقع آنچه از این پژوهش مشخص شد مترجم در این متن غایب است و این صدای نویسنده است که در میان متن مقصد دیده میشود و عبارات و مفاهیم فرهنگ دیگری را به تصویر میکشد که مخاطب در درک و دریافت آن دچار ابهام میشود؛ یعنی مترجم نشانههای هویت نویسنده را با وجود تناقض با هویت فرهنگی خویش در متن مقصد بیان کرده و تمام جزئیاتی که نویسنده از آداب و رسوم و سنن مردمان ایران بیان داشته به مخاطب انتقال داده است و در مجموع ترجمۀ او، آینهای است که فرهنگ ایرانی را در ابعاد سیاسی، تاریخی، ادبی و... منعکس میکند و در نهایت اهتمام مترجم به ارزشها و مفاهیم متن مبدأ نشانگر میزان توجه وی بر تئوری آشناییزدایی ونوتی است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
[1]. Venotti, L.
[2]. Newmark, P.
[3]. Naida, Eu.
[4]. Torrey, G.
[5]. Mundi, J.
[6]. Baker.
[7]. Macher, Sc.
[8]. Hornby, S.
[9]. Pooch Hacker, F.
[10]. Panwitz