هر ملتی در طول حیات خود با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو میشود که به گواه تاریخ، هرگاه ملتی امری را اراده کرد، تقدیر و سرنوشت هم در برابر او سر تسلیم فرو آورده است و این مسأله دربارهی سرزمین مقدس نیز صدق میکند؛ ابوالقاسم شابی شاعر بلندآوازهی تونسی چه نیکو سروده است:
إذَا الشعبُ یـومـاً أرادَ الحیـاة
فـلابّـد أن یستَجیـبَ الـقَـدَرُ
(شابی، 1999: 76)
پس از جنگ جهانی دوم و شکست عثمانی بهعنوان همپیمان آلمان سرزمینهای عربی امپراطوری عثمانی بین فاتحان تقسیم شد و سرزمین شام بزرگ که
شامل کشورهای سوریه، اردن، لبنان و فلسطینی امروزی بود تکهتکه شد تا
استثمار بتواند آسانتر بر مطامع پلید خود دست یابد.(درینیک، 1368: 125-123). «فلسطین پس از تحتالحمایگی انگلیس شاهد روزهای بهتری نسبت به
دورهی عثمانی که با زور و فشار درصدد ترککردن مردم عرب بودند، نبود؛ چراکه با توطئهی قدرتهای بزرگ مانند انگلیس و حمایت دیگر ابرقدرتها سرزمین
مقدس، جولانگاه سربازان غاصب اسرائیلی شد و امید فلسطینیها برای تشکیل
دولتی مستقل و سرزمینی آباد رنگ یأس به خود گرفت». (جابر وکوانت و
موزلیلش، 1361: 31-29) و پس از دو شکست اتحاد کشورهای عربی در
سالهای 1948 و 1967 امید آنان برای بازپسگیری سرزمینشان کمرنگتر نیز
شد و پس از آن معاهدات ننگینی که یکطرفه بر ملت مظلوم فلسطین تحمیل
میشد و خیانت کشورهای برادر در حق مردم مظلوم فلسطین بهجای حمایت از برادران خونی آتش خشم و از سوی دیگر تیزآب یأس و درماندگی را در گلوی
مردم فلسطین فرو میریخت و مسألهی آوارگان نیز دردی افزون بر دیگر مشکلات بود (زعیتر، 1362: 125-120).
اینها از جمله عواملی است که شاعران عرب را (به تبعِ مردم) در سیاهچالههای
شک و تردید نسبت به آینده و ناامیدی حبس میکرد. آه شاعران که از دل برمیخاست شعری میشد سراسر درد و رنج یأس و استیصال و درماندگی. در مدتی
کمتر از بیست سال اعراب مجبور به پذیرفتن دو شکست ننگین در مقابل دشمنی
واحد شدند و نکتهی واحدی که در تمام آثار مربوط به این مسأله وجود دارد،
جریحهدارشدن غرور اعراب میباشد؛ احساسی که نمیتوان با بیتوجهی از
کنار آن گذشت، زیرا بر بسیاری از ویژگیهای بنیادی ادبیات معاصر عرب سایه
افکند، بهویژه آهنگ نگرش و حالت شعر عربی را دگرگون ساخت (سلیمان:
1376، 153). مجموعهی این مسائل تأثیر زیادی بر شاعران عرب و
خصوصاً شاعران فلسطینی نهاد و آنها را به وادی ادب مقاومت رهنمون ساخت؛ از جملهی این شاعران فدوی طوقان است. فدوی طوقان به تشویق و راهنمایی
برادرش، ابراهیم طوقان وارد دنیای شعر میشود. این شاعر شکلگیری شخصیت ادبی خود را مدیون برادرش ابراهیم است تا آنجا که غرید الشیخ، ابراهیم را پدر معنوی و ادبی فدوی میداند (طوقان، 1988: 120). فدوی در همان مراحل نخست به
شعر آزاد گرایید فدوی پیشکسوت شاعران پرآوازهی فلسطین و مورد احترام
خاص آنهاست و شاعرانی همچون محمود درویش و سمیح القاسم به او نگاهی
مادرانه دارند و شعرهایی را به او تقدیم کردهاند (بیدج، 1375: 106). فدوی
شاعری رمانتیک و درونگراست که در بیشتر قصائدش به دنبال مجهول
و فرار از واقعیت است. علاقه و وابستگی او به طبیعت باعث شد تا اشعار زیادی
دربارهی طبیعت بسراید که همگی زیبا و جذاب هستند. فدوی محصول مکتب
"آپولو" میباشد، یعنی نتیجه جریان ادبی که توصیفگر مکتب رمانتیسم مصر بوده
است، شعر وی جوشش درونی و فطری است. (مجله الجدید فی عالم الکتب و المکتبات، 1995: 21).
فدوی در شعرهای آغازینش بهعلت عدم خودباری به طریق گلایههای زنانه،
از وطنش و از آزادی اجتماعی زن در جامعهی عرب دفاع میکرد، اما با بالارفتن
سطح آگاهی و تأیید ذات که - بزرگترین پیروزیاش محسوب میشود - از
طریق اعتراض و با آگاهی وارد روند مبارزه بر ضد اشغالگران و میراث کهنهی
اجتماعی مردمش میشود. شخصیت ادبی فدوی زمانی به قلهی بلند شهرت و
عزت رسید که به صف شعرای مقاومت پیوست و در دفاع از ملت و حقوق
پایمالشدهی آنان طنین چکامههای آتشین خود را بلندتر و شدیدتر کرد. (جیوسی، 1999: 49 و 48).
مختصری از زندگی شاعر
فدوی طوقان از شعرای زن جهان عرب، در سال 1917در شهر نابلس دیده
به جهان گشود. او درخانودهای پر جمعیت اما اصیل، توانمند، ادیب و وطن پرست
رشد و نمو یافت؛ با وجود این فدوی طوقان پیوسته از تعصب دینی و مردسالاری
و نظارت شدیدی که بر اوضاع و احوال خانه حاکم بود رنج میبرد. چون دختر
به دنیا آمده بود مورد بیتوجهی و بیمهری پدر و مادر قرار میگرفت (الشیخ،1994 : 14-12 ).
«فدوی طوقان به خاطر همین تعصبات خانوادگی و تقالید خشک فرهنگی
هرگز ازدواج نکرد» (الشیخ، 1994: 13). «فدوی طوقان تحصیلات ابتدایی خود
را در زادگاهش به پایان رساند، اما پس از آن دیگر نتوانست به مدرسه برود و
در محضر برادرش ابراهیم و زیر نظر او به فراگیری ادب و شعر و ادب عربی
پرداخت. فدوی پس از چندی برای ادامهی تحصیلات به انگلستان رفت. مطالعهی
بسیار و آشنایی با شخصیتهای فرهنگی و ادبی چون "رباب کاظمی" شاعر
عراقی و "کمال ناصر" و دیگران باعث رشد شخصیتی و فرهنگی وی
شد» (شاکر، 2002: 107). فدوی شکلگیری شخصیت ادبی خود را تا حد
زیادی مدیون برادرش ابراهیم است؛ هم او که بهعنوان پدر علمی و مربی
بیشترین تأثیر را در زندگی وی داشت (طوقان، 1998: 32). فدوی سرودن شعر
را با گرایش رمانتیک و در قالب اوزان سنتی آغاز کرد. وی در شهرت شاعری
همتای هموطنش "سلمی الخضراء جیوسی" و "نازک الملائکه" در عراق است (بیدج، 1375: 13). مهمترین آثار فدوی طوقان عبارتند از: أمام باب المغلق، اللیل و الفرسان، علی قمه الدنیا وحیداً، رحله جبلیه رحله صعبه، الرحله الأصعب. سرانجام فدوی در روز جمعه 12 دسامبر سال 2003 در سن 85 سالگی در بیمارستان نابلس درگذشت (جیوسی، 1999: 326).
1- جلوههای یأس در شعر فدوی طوقان
فدوی طوقان یکی ازشاعران ادب مقاومت، اهل فلسطین است و مانند دیگر
شاعران مقاومت تلخی فاجعه اول (1948) را با تار و پود خود احساس کرده
است و آنها را در قالب زبان شعری ریخته است؛ اشعاری که از روز نکبت و آثار
ناشی از آن یعنی تباهی آوارگی و درد و رنج و ناامیدی حکایت میکند. (بکّار، 1995: 32).
در شعر "أنا و السر الضائع" دفتر "وجدتها" شاعر وطنش را گمشدهای میداند که دست یافتن به آن غیرممکن است، بلکه چیزی فراتر از غیر ممکن؛
ظَنَنتُـهُ أنـای مـن المستَـحیـل،
(طوقان ،2005: 225)
و پیوسته درصدد یافتن آن است. بسیار میکوشد اما کوشش او ره به جایی نمیبرد؛
لــم أزِل أبـحَـثُ عنــه ســدی
فـی ألف وجـهٍ من وجـوهِ الحیاه
تا به جایی میرسد که یأس سراسر وجود او را میگیرد:
لَم أزِل أبحَثُ حتی رَمی
بی الیأسُ فی ظَلامهِ المعتمَ
و سرتُ و الأیامُ أمشی الی
لا غایهٌ، لا مأملٌ ، لا رجاءٌ
و سرتُ شیئاً میتَ الروح
أبحَثُ عن شیءٍ،
و فی نفسی
ثلجٌ ولیلٌ و وطأهُ الیاسِ تَخنَق فی نفسی بقایا النداء
او به دنبال گمشدهاش میگردد درحالیکه خالی از روح و امید
است و یاس و درماندگی رمق آخر او برای فراخواندن گمشدهاش را از او میگیرد.
1-1- عوامل داخلی یأس
شاعر در شعر "حلم الذکری" دفتر "وجدتها" (طوقان، 2005: 171) برادر شهیدش
را مورد خطاب قرار میدهد و پس از اظهار شوق و دلتنگی زبان به شکایت
میگشاید و از عجز و درماندگی که بر مردمش حاکم است مینالد و از
"جرح عتیق" زخم کهنه فلسطین زخمی که هنوز التیام پیدا نکرده است، سخن میگوید:
جَرحٌ عتیقٌ بجنبِک یدمی شَعرتُ به یتنزفّ بِجَنبِی
1-2- پذیرفتن ذلت و قبول ننگ ظلم
و سپس احوال سرزمینش را توصیف میکند که خرابهای شده که جغدها و
عنکبوتها در آن لانه گزیدهاند، اما آنچه او را آزار میدهد یأس و ناامیدی است
که مردمش از آن رنج میبرند و راضی بودن آنها به ذلت وننگ است:
قَـد خَلـَدوا فـی هُـدوءٍ بَلِیـد
که در درون آنها ریشه دوانده است، آنها آتشفشانهای خاموشی شدهاند که به جای آتش ، یخ و سردی در سینه دارند و امید خود را به یکباره از دست دادهاند؛
بَراکِن خامِدهٌ، لا تَفُور
إستَحالَ الَّلظَی فِی حَشاها الجَلِید
و نهایت آرزوشان این است که به لقمهای نان دست یازند:
قُصارَی مَطامِحهم لُقمهٌ
مُغمسِّه بِهوانِ العَبید
1- 3- عدم خودباوری و اعتماد به نفس و احساس ضعف
در شعر "الصخره" از دفتر "وجدتها" (طوقان، 2005: 243) میتوانیم درون
مایههای یأس و ناامیدی را در کلمات، مضمون و حتی احساسی که بر شعر
حاکم است دریابیم شاعر دردی را که مردم فلسطین و عموم عرب با آن مواجهاند
را به صخرهای عظیم تشبیه کرده است که بر روی سینهی آنها قرار گرفته
است:
أنظُر هنا
الصخرهُ السوداءُ شدّت فوقَ صدری
بسلاسلَ القدرِ العتی
بسلاسلَ الزمنِ الغبی
او سرنوشت و تقدیر کور را مایهی بدبختی مردم میداند و مأیوسانه ادامه میدهد؛ هیچ راهی برای رهایی از این مسئله بزرگ و لاینحل
نیست:
دَعنِی فَلَـن نـَقـوی عَلیهـا
لَـن تَفُـکَّ قیـودَ أسـری
و ما را بر حل آن توانایی نیست، زیرا این قضا و قدر است که بر ما سخت گرفته و هیچ کس را یارای مقابله با آن نیست :
مادامَ سَجّانی القضاءُ
دَعنی سأبقَی هکَذا
لا نورٌ
لا غَدٌ
لا رَجاءٌ
الصَّخرهُ السوداءُ ما مِن مَهرَب
ما مِن مَفرّ
1-4- دوری از وطن و رنگباختن عشق مردم به وطن
درشعر"أنا الراحل" از دفتر"وجدتها" (طوقان، 2006: 249)
فدوی طوقان خود را آوارهای میداند که همراه با کاروان زمان از سرزمین و
وطن خود دور شده است و این واقعه او را به حیرت و دهشت افکنده است و
مأیوسانه میگوید: لختی ایستادم تا به ندای تو گوش دهم اما صدایی از تو نشنیدم
(تو را به یاد نیاوردم)، چرا که رنج آوارگی و ذلتی که بر ما تحمیل شده است و
یأسی که روح ما را تسخیرکرده است آرزوها و روزهای خوشی را که با هم داشتهایم را از خاطرم زدودهاند و از تو و رویای تو خالی شدهام:
و وَقفتُ أسمَعُها تُدوّی فی کیانی
تَخفیکَ ،تَخلِی عنک أیامِی
و أحلامَ إفتنانی
بهعقیدهی شاعر او به تهی چشم دوخته و در هیچ امید بسته
است و آرزوها و امید او رنگ باخته و مبهم است و دست نیافتنی شده است:
سَرحتُ أرنو فی الفَراغِ
سَرحتُ فی اللاشیئ أحلَمُ
حِلماً بِلا لونِ فلا أفهَمَه
حِلماً کان مُبهماً
ای وطن ما مانند دو ستارهای هستیم که بیهوده سرود دیدار میسراییم، حال آنکه حیران و بدون امید در آسمان سرگردان هستیم و روزگار و جلاد تقدیر مارا از هم دور کرده است:
عادَ کِلاهُما یطفُو
یدورُ بِلا رَجاء
مُتِغرباً حَیرانَ ،یفسَح ضوءَه
عَبرَ الخَواء
و الدَّهرُ و الأبعادُ بینَهما
و جَلادُ القَضاء
و از این دسته اشعار از اشعار با مضامین یاس و اندوه سرگردانی و استیصال که شاعر درآنها ره به جایی نمیبرد نمونههای دیگری نیز در دیوان فدوی طوقان وجود دارد. فدوی طوقان به طور کلی وطنش را به عنوان معشوق و محبوبهاش برگزیده است او گاهی به شیوهای مادرانه بر وطن خود تاسف میخورد و دربند بودن وطن او را مأیوس و اندوهناک میکند:
تَلمَّستُ تلک الجِراحَ الغَوالی
و شیءٌ بِصَدرِی کَحسِّ الأمُومَه
تَلَمَّستُها و حَنوتُ عَلیها
بِروحِی الرؤوم و نَفسی الرَحیمه
(طوقان ،2005: 114)
و نکتهی دیگر اینکه او در اشعارش حس یاس و امید را با هم در میآمیزد
تا کام شعرش زیاد تلخ نگردد و عرب فلسطینی یکسره تسلیم یأس و درماندگی
نشود؛ چرا که به نظر او یاس و امید با هم در آمیختهاند مانند مرگ و زندگی و
برای تقویت روحیهی یک ملت هر دوی آنها لازم است، چرا که همان طور که امید
به انسان نیرو میدهد، درماندگی و نبود چاره انسان را جریح میکند. به عنوان
مثال در شعر "السر الضائع" شاعر روزی چشم میگشاید و جز روشنی چیزی
نمیبیند :
خَلفَ أجفانِی حِلمٌ قَریبٌ وَجهٌ ألیف و مَکانٌ غریب
که سرمای وجودش که از یاس و ناامیدی است بهواسطهی تابش نور امید از بین میرود:
و ثَلـجُ قَلبـی ذابَ فـی دَفئِــه
و این نور راهش را نیز بهسمت وطنش پرنور میکند و در پایان شعر شاعر آن
رویا را در آغوش میکشد و میگوید که آن رویا نیست، بلکه واقعیتی است که
دیر یا زود زمان آن فرا میرسد و این امتزاج دو حس یأس و امید در قصایدی
مانند؛ «الطوفان و الشجره»، «الطاعون»، «رقیه»، «مع اللاجئه فی العید»، «الیقظه» ،«مرثیه»، «رساله الی الصدیق» نیز مشاهده میشود.
2-جلوههای امید در شعر فدوی طوقان
مقایسهی واکنش شاعران پس از دو شکست 1948 و 1967، از جنبههای مختلف همگونیهایی را آشکار میسازد، در هر دو بار نخست با یک شوک عمومی
مواجه میشویم که به دنبالش آرزوها رنگ میبازند، اما پس از چندی شاعر خود
را باز مییابد و بینش امیدوارکننده و اعتقاد به این باورکه ملت عرب علی رغم
تحمل شکست بر پا خواهد ایستاد و به مبارزه ادامه خواهد داد را القا میکند (سلیمان ، 1376: 160).
زمانی که عملیات مقاومت در سرزمینهای اشغالی اوج گرفت، نوعی دیگر
از مقاومت که از حیث معنوی کمارزشتر از مقاومت مسلحانه نبود شکل گرفت.
و در این سالهای اخیر این حرکت دوم، گروهی از شاعران عرب فلسطینی را
بهسوی جهاد با کلمه و پیکار با سخن سوق داد تا آنجا که ادب مقاومت جهت و
نشانههای مخصوص به خود را پیدا کرد و به گونهی ادبی مستقل تبدیل شد،
شاید بهترین توصیفی که ازادب مقاومت ارائه شده توصیف غسان کنفانی باشد که
میگوید مسألهی التزام در نزد شاعران مقاومت در طول ده سال گذشته ادب
مقاومت را ادبی تبدیل کرده است که ناله نمیکند، نمیگرید، تسلیم نمیشود و مأیوس نمیگردد (مجله الآداب، 1968: 131).
2- 1- عشق به وطن
در شعر "نداء الارض" دفتر"وجدتها" (طوقان، 2005: 161) عشق فدوی به وطنش
بهصورتی زیبا تصویر شده است، فدوی طوقان در این شعر از زبان یک آواره سخن میگوید آواره سرزمینش را در ذهن مجسم میکند؛ سرزمینی که او و مردمش را پرورانده است، سرزمین انار و زیتون، که ناگاه اندیشهای همچون صاعقه از ذهن او میگذرد و با خود میگوید:
أتُغصَب أرضی أیسلَب حَقی و أبقی أنا
حَلیفَ التَّشرُدِ و أصحَبُ ذِلهَ عاری هنا
أبقَی هنا لَأموتُ غریباً بأرض غریبهٍ
آوارهی عرب به سرنوشت خود اعتراض میکند او اگر پیش از این تسلیم
دست سرنوشت بوده است اکنون بر سرنوشت خود نهیب میزند و آن را رد
میکند و این سوسوهای نوری است که امید به آینده را در دل او زنده نگه داشته
است، اعتراض او را نشان میدهد که هنوز به امید بازگشت به وطن روزگار
میگذراند:
أبقَی؟ و مَن قالَها سأعودُ لأرضِی الحَبیبه
بَل سأعُود ،هُناکَ سَیطوِی کتابَ حَیاتِی
سَیحنو عَلی ثَراها و یؤوِی رُفاتِی
او بازگشت خود را امری محتوم میداند، اعتقاد به بازگشت که عشق و امید آن را زنده نگه داشته است و میخواهد از یاس و درماندگی برهد و خود آینده خویش را بسازد و در این راه هر درد و رنج و محنتی را به جان پذیرا خواهد شد:
سأرجَع لا بُدَّ مِن عَودَتِی
سأرجَعُ مَهما بَدت مِحنَتی
قِصهُ عارِی بِغیرِ النِهایه
سأنهَی بِنفسی هذه الرَوایه
2-2-امید به دیدار دوبارهی وطن
در شعر "وجدتها" دفتر "وجدتها" (طوقان، 2005: 179) شاعر امید را در آغوش میکشد و با او یکی میشود و در این شعر کلامش سبک و آهنگین میشود برخلاف شعر "الصخره" که کلامش سنگین و غمگین است شاعر در این شعر بعد از زمانی طولانی گمشدهاش را باز مییابد؛
وَجدتُها فی یومٍ صَحو جَمیلٍ
وَجدُتها بعدَ ضِیاعٍ طَویلٍ
او فضایی زنده و شاداب ترسیم میکند که "نَیسانُ السَّخِّی" و "الحُبُّ" و
"الدَفء" و "شَمسُ الرَّبِیع" و "یومٌ صَحوٌ" بازیگران آن هستند و آن گمشدهای که
شاعر و مردمش آن را بازیافتهاند جز خود و اعتماد به نفس و ارادهی رهایی نیست،
چرا که ملت شاعر یا در سرزمین خود زندانی هستند یا در آوارگی به سر میبرند و
هنوز شاهد وطن را به بر نکشیدهاند؛ عشقی که شاعر به وطن دارد و او را امیدوار به زندگی نگه داشته، همیشه سرسبز است:
غُصنَاً طَریاً دائمَ الإخضِرار
تأوِی لَه الأطیارُ
و اگر روزی عزم و اراده امید او دچار حوادث روزگار شود، گزندی نمیبیند
چرا که مانند شاخه سبز منعطف است، در مقابل طوفان خم میشود اما هیچگاه
نمیشکند و به یاس تبدیل نمیشود. دیر یا زود طوفان آرام میگیرد و شاخهی
سبز به حالت اولیهاش برمیگردد :
إن عَبَرت بِه یوماً عاصِفه
راعِدَهٌ مِن حَولِه راجِفهٌ
مالَ خَفِیفاً تَحتَها و إنحَنی
أمامَها لَیناً
و تَهدأُ الزوبَعه العاصِفه
ویستَوی الغُصنُ کَما کَانا
او حالا که راه خود را یافته دیگر از وزش بادها و طوفانها نمیهراسد و
آنها را به مبارزه فرا میخواند و میگوید: ای ابرهای سیاه هرچه میخواهید
آسمان را تیره و تاریک کنید، خورشید امید وجود من همه آنها را کنار
خواهدزد:
فإنَّ أنوارِی لا تَنطَف ءِ
و کُلُّ ما قَد کانَ مِن ظِلّ
یمتَدُّ مُسَوِدّاً علی عُمری
یلفّهُ لیلاً علی لیلٍ
2-3- ایجاد امید و القاء آن به دیگران
شاعر قصیدهی "الی المغرد السجین" (طوقان، 2005: 300) را به دوست در
بندش هدیه میکند و بدو یادآور میشود که مسیر زندگی و امید پیوسته نورانی
است با وجود اینکه اکنون ظلمت شب ما را دربرگرفته است؛ «ألیسَ الصُبحُ بِقَریبٍ» (هود، 81) و او را به مقاومت و پایداری فرامیخواند و به او میگوید که آواز رهایی
سرده :
غنّ ِ، فَدِربُ الرِجاءِ مازالَ یمتَدُّ مُشِع الضِیاء
رغم من إنطباقِ اللیلِ من حَوِلنا
و با یادآوری ایام آزاد و سرسبز گذشته حس و امید به آزادی را در قلب او و مردمش زنده نگه میدارد:
إرجعنی شَدوَکَ یا طائِری
الی زَمانٍ قَد طَواه أزمانُ
إذ أنتَ طَلِق الخُطو طَلِقُ الجِناح
أیام کانت ظِلّه الیاسَمین
تَحضُننا،و انتَ تَشدو لَنا
شعرَ المنی و الزَهو و العُنفوان
شاعر میگوید: ای پرندهی زندانی برای ما ندای آزادی و ندای عزتی را که جز با پیروزی و مبارزه به دست نمیآید سرده:
و کانَ ملءَ أغانِیکَ إخضرارُ المُرُوج
و نَضرَهُ السَفحِ ،و بُوحُ الأرِیج و عِزهٌ لا تُنالُ
إلا مَعَ النَصرِ و فَوزِ الکِفاح
ای پرندهی اسیر آواز آزادی سرده، چرا که افق پیش روی ما
هنوز پر از آرزو و امید است و ما منتظر خورشیدیم تا پس از
شب سیاه برآید و پیروزی نهایی از آن ما و فردا خانهی آرزوهای
ماست:
رَغمَ الهَوانِ القَیدِ رَغمَ الظَلام
فالأُفُقُ مازالَ غَنی المنی
ینتَظِرُ الشَمسَ وراءَ القُتام
المَجدُ لِلنورِ، فلا تَبتَئِس
و غَدّنا مَوعِدُ أحلامِنا
فلا تَقُل أحلامُنا ضائِعَه
2-4- بزرگداشت مبارزان و ستایش آنان
فدوی طوقان در شعر "لن أبکی" (طوقان، 2005: 459) که آن را به شعرای
مقاومت تقدیم کرده است، غم و اندوه و یأس را از خود دور میکند. فدوی
طوقان نیز مانند دیگر شاعران مقاومت از وظیفهی خطیر خود در بیداری مردم
آگاه است، او در این شعر به نقش مهم شاعران در میدان نبرد و مبارزه با شعر و کلام که مانند مبارزهی مسلحانه حساس و دشوار است اشاره میکند، و از اینکه شاعران مقاومت را ملاقات کند در حالی که ناامید و گریان باشد، شرمنده میشود:
فَوا خَجِلی لو أنّی جِئتُ ألقاکُم
و جَفنِی راعِشٌ مَبلولٌ
و قَلبی یائِسٌ مَخذول
و در اشاره به دوستان مبارزش ادامه میدهد:
ها أنتم کَصَخره جِبالِنا قوَّهً
کَزَهرِ بِلادِنا حُلوهً
فکَیفَ الجَرحُ یسحَقَنی و کَیفَ الیأسُ یسحَقَنی
وکَیفَ أمامَکُم أبکَی یمیناً بَعدَ هذا الیومِ لَن أبکَی
شاعر دوستانش را کوههای سربلند و استوار خطاب میکند و میگوید با وجود شما چگونه یأس بر من چیره میشود ، قسم میخورم که از این روز به بعد هرگز اشک نریزم. و همانطور که یوسف بکّار در کتاب خود "فدوی طوقان دراسه و مختارات" آورده است در این شعر شاعر به آزادی و باز پس گرفتن وطن نوید میدهد و به آینده خوشبین است :
أحِبائِی حَصانُ الشَعبِ جاوَزَ کَبوَهَ الأمس
وهبّ الشَهم مُنتَفِضاً وَراءَ النَهر
أصِیخوا، ها حَصان الشَعب
یصهَلُ واثِقُ النَّهمَه
و یفلَتُ مَن حِصارالنَّحسِ و العُتمَه
وَ یعدو نَحوَ مِرفَئِه علی الشَّمس
(بکّار، 1995: 39)
و منظور شاعر از "کَبوَه الَأمسِ" "حِصارُالنَّحسِ" و "العُتمَه" همان یأس و احساس درماندگی است که بعد از شکستهای 1948 و 1967 در طی دورهای بر او و مردمش چیره شده بود.
3- جلوههای مقاومت و رهایی در شعر فدوی طوقان
در شعر "الفدائی و الأرض" دفتر "اللیل و الفرسان" (طوقان، ...: 453) شاعر
گفتگوی بین شهید ابومازن و مادرش رابه تصویر میکشد، شاعر با الهام از این
کلماتی که در دفتر یادداشت ابومازان آمده است: «زِغرِد یا رَصاصُ و إخرِس یا
قَلمُ»، نوشتن و گفتن محض را راه آزادی وطن نمیداند و چنین میسراید:
که آیا کلمهها و شعرهایم از مردم حمایت میکند و آیا وطنم را نجات
میدهد:
3- 1- دوصد گفته چو نیم کردار نیست
او چاره را در دست بردن به اسلحه و مقاومت و مبارزه میداند؛ چراکه دشمن جز زبان اسلحه، زبان دیگری نمیداند:
أجلِسُ کَی أکتُبَ، ماذا أکتُبَ؟ أما جَدوی القَول
هَل أحمَی أهلی بالکَلمه
هَل أنقَذُ بَلدِیبالکَلَمه
شاعر از زبان فدایی به مادرش میگوید: ای مادر فدا کردن جان در راه وطن و آزادی آن بر من بسیار آسان است:
کلُّ ما لَدی، کلُّ النَبضِ
و الحبِّ و الإیثارِ و العِبادهِ
أبذُلُه ِلأجلِها ، الأرضِ
مِهراً ، فما أعزَّ مِنک یا
أماهُ إلا الأرضُ
و مادر هم مانع او نمیشود و به جای گریه و زاری و ممانعت بدو میگوید: من به خاطر این روز تو را به دنیا آوردهام و بزرگ کردهام.
مِن أجلِ هَذا الیوم
مِن أَجلِهِ وَلدتُکَ
مِن أجلِهِ رَضعتُک
مِن أجلِه وَهبتُکَ
دَمِی وکُلَّ النَبض
وکُلُّ مایمکِن أن تَمنَحَه الأمُومَه
3-2- برانگیختن حس مبارزه و مقاومت
شعر "شعله الحریه"(طوقان، 2005: 168) که شاعر آن را به مصر تقدیم
کرده است و در مدح اقدام جمال عبدالناصر در ملیکردن کانال سوئز و مذمت
تهاجم سه کشور انگلیس، فرانسه و آمریکا به مصر که شرایط جهانی و هوشیاری
قیام مردم در سال 1956 مانع اشغال دوباره نظامی مصر شد، سروده شده است، شاعر مصر را «أمّ أقطار العَربِیه» و سرمنشاء تمام تغییراتی که در دنیای عربی رخ میدهد، میداند. شعر با تعبیر خشم و قیام مردم به
هِبَـهُ الـلـِه السَخِیـه
هَذه الشُعلَهُ، إرثُ البَشَریه
آغاز میشود و بیانگر شعری پر از عصیان است و شاعر مصر را به ایستادن و مقاومت در برابر ظلم ترغیب میکند و آتش امید و شوق به رهایی را در دل او شعلهور میسازد.
إرفَعیـهـا یـا مصـرَ إرفَعیـهـا
ای مصر شعلهی خشم و طغیان را برافروز برای میلیونها عربی که در سرزمینهای خود در ذلت و خواری زندگی میکنند یا از کاشانهی خود رانده شدهاند:
إرفَعیها لِلمَلایین الذینَ
لَم یزالوا ظامِئینَ
لِینابِیعِ الضِیاء
و ادامه میدهد که تلاش دشمنان در خاموش کردن شعلههای خشم مردم عرب بینتیجه خواهد ماند و او سیمای خود که خوارکننده ابرقدرتها است، را آشکار میکند:
هی مَهما أخمَدوا أنفاسَها، أو
أطفاوا أقباسَها
هی مَهما مَرَّغوها
هی مَهما أرخَصوها
سوفَ یبدو وَجهَها الحرَّ مَهیبَ الکِبریاء
3- 3- آزادی یا شهادت
و در اینجا نیز اندیشهی پیروزی چه درصورت شهادت و چه آزادی مطرح
میشود:
القَرابینَ بساحاتَ النِضال
یطرقونَ البابَ ، بابَ الأبَدِیه
وَ بأیدیهم تُرابُ المَعرِکَه
رزمندگان در میدان جهاد در جاودانگی را دقالباب میکنند، درحالیکه خاک پاکی که خون آنها آن را سیراب کرده است به دست دارند که گواهی است بر جانفشانی آنها در راه حق، اسلام و سرزمین مقدس.
از دیگر بنمایههای شعر مبارزه و رهایی فدوی طوقان حس شهادتطلبی و عشق به وطن مرگ در سرزمین خود است که در قصیدههایی مانند: «عاشِقُ مَوتِه»، «الفَدایی و الأرض»، «کَفانِی أظُلّ بِحُضنها»، «رسالهٌ الی طفلین فی الضِفَه الشَرقیه» نمود پیدا کرده است.
3-4- ایستادگی و سرسختی مبارزان در راه مبارزه
در قصیدهی "شُهداء الإنتفاضَه" از دفتر شعری "علی قِمّه الدُنیا وَحیدا" (طوقان، 2005: 614) شاعر از صبر و استقامت مبارزین فلسطینی و فدائیان در مقابل دشمنان سخن میگوید، این مردان قلبهایشان مانند شرارههای آتش است که آن را به سوی تاریکی شب (دشمنان) پرتاب میکنند:
رَفَعوا القلوبَ علی الأکُف حِجارهً، جمراً حریق
رَجموا بها وَحشَ الطَریقِ
صدای فریاد این مبارزان در میدان نبرد گوش فلک را کر کرده و تقدیر ناچار است و خواستههای ایشان را محقق گرداند چرا که ایشان خود اراده بر تغییر سرنوشت خود دارند و خدا نیز آنهارا وعدهی نصر و پیروزی داده است.
"إنَّ اللهَ لایغَیر ما بِقومٍ حَتی یغَیروا ما بِأنفُسِهِم"(رعد ،13)
اگر زمانه برآنها سخت گیرد و در نبرد شهید شوند ایستاده میمیرند و در مقابل روزگار و دشمن سر خم نمیکنند؛
و دَوّی صَوتِهم
فی مَسمَع الدنیا وأوغَلَ فی مَدی الدنیا صَداه
هَذا أوانُ الشدّ
و اشتَدّت و ماتوا واقِفین
مُتألِقینَ کَما النجومَ
3-5- شجاعت
آنها در مقابل حملهی مرگ میایستند و ترسی از مرگ ندارند و این استقامت و ایستادگی از ایستادگی باغهای نخل که ایستاده زندگی میکنند و ایستاده میمیرند، و از گندمزارهای سرسبز نیز زیباتر است و شاعر در بیانی حماسی ازمردمش میخواهد که به پا خیزند و قیام کنند و میدان نبرد را به آتش بکشند و نور بپراکنند وآزادی به غنیمت ببرند:
هَجَمَ المَوتُ فِیهم مِنجَله
فی وَجهِ المَوتِ انتَصَبوا
أجمَلَ مِن غاباتَ النخلِ وأجمَلَ مِن غلاتِ القَمح
إنتَفِضوا. . . وَثِبوا. . . نَفِروا
إنتَشِروا فی الساحَه حَزمه نارٍ
إشتَعِلوا. . . سَطِعوا. . . و أضاعوا
فِی مُنتَصِف الدِربِ و غابوا
شاعر شهادت و رحلت مبارزان به سوی آسمان را به تصویر میکشد؛ مبارزانی که مرگ را عاشقانه به آغوش میکشند تا مایهی بقای مردم و کشورشان شوند و مرگ هیچگاه به قلبهای آنها دست نمییابد چرا که بعد از شهادت قلب تمام مردم برای آنها خواهد تپید و یادشان فراموش نخواهند شد:
أنظُر الیهم فِی البَعِید
یعانِقونَ الموتَ مِن أجلِ البَقاء
یتَصاعَدُ إلی الأعالی
هُم یصعَدونَ و یصعَدونَ و یصعَدونَ
لَن یمسِکَ الموتُ الخؤونُ قُلوبَهم
و شاعر در اینجا اشارهای نیز به ایمان مبارزان به بعث و رستاخیز دارد که محرک و انگیزهی ایشان برای ایثار و جانبازی در راه وطن است، مبارزان اسلامی با ایمان و عملشان سرزمین قدس را به تکهای از آسمان بدل کردهاند:
فَالبَعثُ و الفَجرُ الجَدید
رؤیا تُرافِقُهم علی دِربِ الفَداء
اُنظُر الیهم فی إنتِفاضاتِهم صُقوراً یربِطونَ الأرضَ و الوَطنَ المقدَسَ بالسَّماء
از جمله اشعاری که با مضامین یأس و اندوه و درماندگی و احساس خواری و ذلت در دیوان فدوی طوقان به چشم میخورد، میتوان به این قصیدهها اشاره کرد: «لا مَفرّ»، «مِن الأعماق»، «أغنیه البجعه»، «بعد عِشرین عاماً»، «ذاک المساء»، «هَزیمه»، «الإلهُ الذی ماتَ»، «رُجوع الی البَحر»، «القَصیده الأخیره» از دفتر شعری "أعطِنا حُباً"، «مَع اللاجِئه فی العید» از دفتر شعری "وَحدی مَع الأیام"، «أردُنیه فِلسطِینیه فی انکلترا»، «حِصار»، «لِقاء کُل اللیل» از دفتر "أمام الباب المغلق"، «مَدینتی الحَزینه»، «الی صَدیق الغَریب»، «رساله الی الطِفلین فی الضِفه الشَّرقیه»، «الی سَید المسیح فی عیده». از دفتر شعری"اللَیل و الفُرسان" اشاره کرد.
و از جمله قصیدههای شاعر با مضامین امید، عشق به وطن، اعتراض به سرنوشت و شرایط موجود میتوان به قصیدههای «الکَلمهُ و التَجربه»، «یزورُنا»، «القَصیده الأولی»، «صَلاه الی العام الجَدید»، «القَصیده الأولی»، «الیه بعیداً»،«قَد حَدثّنی ذاتَ الیله»، «حَی أبداً» از دفتر شعری "أعطنا حباً" اشاره کرد و همچنین از جمله اشعاری که با درون مایههای شهادتطلبی در راه وطن، کمارزشبودن زندگی در برابر آزادی، فدایی و مبارزه تا پیروزی در دیوان او آمده: «لماذا» از دفتر شعری "أمام الباب المغلق"، «مِن صُور الإحتلال الصهیونی "آهاتٌ أمام شُباک التَصاریح"»، «عاشق مَوته»، «حُریه الشَّعب»، «أنشودهَ الصَیروره» از دفتر "اللیل و الفرسان"، «بعدَ الکارثه» از دفتر "وَحدی مَع الأیام" «شُهداء الإنتفاضه»، «أنشودۀ لینا» از دفتر شعر "علی قِمّه الدنیا وحیداً" را میتوان نام برد.
نتیجه
با بررسی و مطالعهی اشعار فدوی طوقان دریافتیم که این شاعر، شاعری ملتزم و متعهد به وطنش است؛ زیرا آنگاه که بسیاری از شاعران دیگر فلسطین را ترک کردند او تا آخر عمر در نابلس زادگاهش ماند، و به مبارزه رو در روی خود با صهیونیست ادامه داد. اما بدون تردید حوادث تلخی که برای سرزمین و مردمش رخ داد در روند و سیرشعری او بسیار موثر افتاد و هنر شاعری چیزی جز این نتواند باشد که او آینهی روزگار و حوادث زمان خویش است در جلوههای یاس و امید و مقاومت در شعر فدوی دیدیم که او بعد از شکستهایی که از جانب دشمن بر او تحمیل شد و خیانتهایی که از هم کیشان و برادران خود دید یکسره در گرداب اندوه و یاس و درماندگی غوطهور شد و با زبان شعری از این مضامین تعبیر کرد و از آنجا که بارقهی امید به عنوان امانتی الهی هیچگاه در قلب انسان خاموشی نمیگیرد و شاعردر برابر همه خود را مسئول میبیند که راهنمای آنها به سوی نور و امید باشد فدوی نیز با قصائد پر از امید خود همچون چراغی نورانی پیش پای مردم را روشن میکند تا به آزادی و مقاومت ره برند. قصائد مقاومت او جلوهی عزم و ارادهی ملت برای بیرون راندن دشمن و باز پسگیری وطن است که غالباً در فدایی تجلی پیدا کرده است. خلاصهی کلام که بنمایههای یأس و امید و مقاومت تا رهایی - همانطور که نمونههای بسیاری از آن در این مقاله آورده شده است - از جمله مضامین مهم و اصلی است که در شعر فدوی طوقان به آنها برمیخوریم .