مفسران همواره در تفسیر آیات قرآن کریم، شیوههای گوناگونی داشتهاند و این تنوّع نگاهها و روشها، امری طبیعی به نظر میرسد. هرکس در این دریای بیکران الهی، در پی یافتن گمشدة خود میباشد. نحویها، اهل بلاغت و لغتشناسان بیشتر از منظر نحو، بلاغت، واژگان و دیگر زیباییهای زبانی و هنری به قرآن پرداختهاند؛ فقیهان معمولاً حلّ مشکلات فقهی را از آن طلب مینمودهاند؛ متکلمان با تکیه بر آن، پیوسته در پی حلّ و فصل گرههای ذهنی خویش بودهاند؛ عرفا کوشیدهاند با الهام از این سرچشمة زلال، عطش روحی خویش را سیراب کنند و به ویژه در دوران معاصر، تحوّلات علمی و اجتماعی جدید، موضوعهای تازهای به این مقولههای متنوّع افزوده است که گریزی از آن نبوده و نیست.
امّا آنچه در فهم قرآن کریم، در خور عنایت است و میتواند راهگشا باشد، تکیه بر خود قرآن برای فهم درست آیات آن است؛ زیرا قرآن خود بهترین مفسّر است: «... کِتَابُ اَللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَتَنْطِقُونَ بِهِ وَتَسْمَعُونَ بِهِ وَیَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَیَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَی بَعْضٍ ...» (نهج البلاغه، خطبه133). شیوهای که در دوران معاصر، مفسّر بزرگ مرحوم علاّمه طباطبائی در تفسیر المیزان در پیش گرفته است. بر اساس این روش، در جاهایی که در فهم آیات اختلاف پدید میآید، مناسبترین راه برای دستیابی به معنای درست، وارسی و ژرفاندیشی در خود قرآن کریم است؛ زیرا این کتاب مقدس، خود بهترین داور برای حل اختلافات است که فرموده است: ﴿أَفَلاَ یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کثِیرًا﴾ (نساء، 82).
در این پژوهش، موضوعات زیر واکاوی شدهاند:
1- نظرات برخی از مفسّران در بارة آیة 15 سورة «طه» به اجمال ذکر شده است.
2- ضمن احصای موارد استعمال فعل «کاد»در قرآن کریم، کاربردهای متفاوت آن در زبان عربی مورد تحلیل قرار گرفته است.
3- با الهام از اندیشة «خود تفسیری قرآن کریم» و کاوش در کاربردهای فعل «کاد»، کوشش شده به این پرسش پاسخ داده شود که بر اساس کاربردهای فعل «کاد»در زبان عربی و در قرآن کریم، کدام برداشت از این آیة شریفه، با قواعد زبان عربی و مجموعه آیات دیگر هماهنگی بیشتری دارد؟
2. پیشینۀ تحقیق
دربارة افعال مقاربه و فعل «کاد»در کتابهای نحوی قدیم و جدید به تفصیل بحث شده است، اما در مورد موضوع این مقاله و آیة مورد بحث در این مقاله، تا آنجایی که جست و جو شد، مطلبی به جز آن چه در تفاسیر با اختلاف نظر ذکر شده و در مقاله نیز به آنها اشاره شد، یافت نگردید.
3. کاربردهای فعل «کاد» در زبان عربی
فعل «کاد»که در اصطلاح نحویها فعل مقاربه نامیده میشود، به همراه افعال دیگر میآید و بر نزدیکی وقوع عمل دلالت میکند. و گاهی فعل همراه آن (به اصطلاح خبر آن) حذف میشود و در تقدیر است، مانند ضرب المثل: «من تأنّی أصاب أو کاد»،و «من استعجل أخطأ أو کاد» (ابن هشام، 1371، ج 2: 825) که در اصل چنین بوده است: «کاد یصیب» و «کاد یخطئ».
این فعل به دو شکل مثبت یا منفی بهکار میرود و برمبنای قول مشهور در بین لغت شناسان و ادبای عربی، معنای مثبت آن، این است که حادثه با وجود نزدیکی تحقق، رخ نداده است. اما گونة منفی آن، معنایی خلاف این را افاده میکند و نشان میدهد که با وجود سختی و نزدیکی به عدم وقوع، فعل تحقق یافته است. راغب اصفهانی در این مورد میگوید: «کاد یفعل: إذ لم یکن قد فعل، وإذا کان معه حرف نفی، یکون لما قد وقع، ویکون قریباً من أن لا یکون» (راغب، مادة «کاد»). ابن منظور نیز درلسان عرب، همین مفهوم را با عباراتی دیگر آورده است. او مینویسد: «کاد، وضعت لمقاربة الشیء فعل أو لم یفعل، فمجردة تنبّئ نفی الفعل، ومقرونة بالجحد تنبّئ وقوع الفعل» (لسانالعرب، مادة «کاد»). یعنی: «فعل «کاد» برای بیان نزدیکی امری وضع شده است، خواه انجام شود و خواه رخ ندهد. به تنهایی (بدون حرف نفی) معنای سلب وقوع فعل را میرساند و همراه با حرف نفی، بر وقوع دلالت دارد».
نحویها نیز از دیر زمان، همین برداشت را از فعل «کاد»داشتهاند. ابن هشام به نظرات آنان اشاره میکند و میگوید: «قولهم إنّ کاد إثباتها نفی ونفیها إثبات، فإذا قیل: کاد یفعل فمعناه أنّه لم یفعل، وإذا قیل: لم یکد یفعل فمعناه أنّه فعله» (ابن هشام، 1371، ج2: 868). این معنا از فعل «کاد» در بین نحویها به حدّی شهرت داشته است که ابوالعلاء المعرّی آن را به شکل یک چیستان درآورده است. ابن هشام معمّای او را که در دو بیت بیان شده است، به شرح زیر ذکر میکند:
أ نحوی هذا العصر ما هی لفظة إذا استعملت فی صورة الجحد أثبتت
|
|
جرت فی لسان جرهم وثمود وإن أثبتت قامت مقام الجحود (همان، 868)
|
یعنی: «ای نحوی این زمانه، آن چه کلمهای است که بر زبان «جرهم» و «ثمود» جاری بوده، اگر بهصورت نفی به کار رود، معنای اثبات میدهد و اگر به شکل مثبت استعمال شود، افادة معنای نفی میکند؟».
غالب نحویها این معنای مشهور «کاد» را پذیرفتهاند، چنان که سیوطی در بحث افعال مقاربه آورده است: «کـ «کان» فیما تقدم من العمل «کاد» لمقاربة حصول الخبر» یعنی: «کاد» در عمل (رفع اسم و نصب خبر) مانند «کان» است و برای نزدیکی وقوع خبر به کار میرود.
او سپس شعری به عنوان شاهد مثال ذکر میکند که از کاربرد فعل «کاد»در آن، معنای نزدیکی وقوع فعل استنباط میشود:
رسم عفی من بعد ما قد انحمی
|
|
قد کان من طول البلی أن یمصحا (سیوطی، 1403، ج 1: 166-164)
|
یعنی: «آثاری که پس از محو شدن به سبب فرسودگی طولانی، نزدیک است به طور کلی ناپدید شوند».
ابن هشام، در منفی دانستن خبر فعل «کاد» یک قدم از دیگران جلوتر رفته است.
او در این زمینه سخن تازهای میگوید و خبر «کاد» را -چه مثبت چه منفی- در
همه حال منفی به شمار میآورد. وی این موضوع را در باب ششم مغنی اللبیب با
عنوان «فی التحذیر من أمور اشتهرت بین المعربین، والصواب خلافها» آوردهاست تا نشان
دهد که به برداشت مشهور نحویها در مورد «کاد» یعنی - مثبت دانستن منفی
آن و منفی شمردن مثبت آن- انتقاد دارد. او در این مورد میگوید: «الصواب أنّ
حکمها حکم سائر الأفعال فی أنّ نفیها نفی وإثباتها إثبات، وبیانه: أنّ معناها المقاربة، ولا شکّ أنّ معنی «ما «کاد» یفعل» ما قارب الفعل، فخبرها منفی دائماً، أمّا إذا کانت منفیة فواضح، لأنّه إذا انتفت مقاربة الفعل، انتفی عقلاً حصول ذلک الفعل، ودلیله ﴿إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَرَاهَا﴾ (نور، 41) ولهذا کان أبلغ من أن یقال: «لم یرها» لأنّ من لم یر، قد یقارب الرؤیة» (ابن هشام، 1371، ج2: 869).
تفاوت دیدگاه ابن هشام با دیگر نحویها در ترجمة این آیه، مشهود است.
براساس نظر نحویها دربارة فعل «کاد» معنای آیه بدین شرح است: «هنگامی که
دستش را بیرون آورد، تقریباً آن را نمیبیند (یعنی به سختی آن را میبیند). اما
براساس برداشت ابن هشام که خبر فعل«کاد» را در همه حال منفی به شمار میآورد، ترجمة آیه این است: «هنگامی که دستش را بیرون آورد، نه تنها آن را نمیبیند، بلکه حتی نزدیک به این جایگاه هم نیست». از نظر ابن هشام، برخلاف دیگر نحویها، فعل «کاد»اگر به شکل منفی هم بیاید، نه تنها تحقق فعل را امکان پذیر ننموده است، بلکه آن را دورتر از امکان تحقق نموده است. بنا براین از نگاه وی، خبر «کاد» در شکل مثبت آن، هر چند فعل به وقوع نپیوسته است، اما نسبت به گونة منفی آن، به مقام وقوع نزدیکتر است.
متأسفانه ابن هشام، به آیة مورد بحث این مقاله (طه، 15) نپرداخته، اما یقیناً بر مبنای نظر او که تحقق خبر «کاد» را در همه حال منتفی میداند، میتوان حدس زد که بر اساس نظر وی، در «أکاد أخفیها» خبر منتفی است، بنا بر این تحلیل، برداشت ابن هشام از آیه نزدیک به نظر کسانی است که فعل «أخفیها» را از باب سلب معنای «إخفاء» و به معنای «أظهرها» گرفتهاند.
4. فعل «کاد» در قرآن کریم
«کاد» در قرآن کریم، 24 بار به کار رفته است که در 19 آیه به شکل مثبت و در 5 آیه بهصورت منفی استعمال شدهاست. در همة موارد مثبت، بر عدم وقوع فعل دلالت میکند، و برخلاف آن در همة موارد منفی، وقوع فعل را با سختی نشان میدهد. (همه آیاتی که فعل «کاد» - چه به شکل مثبت و چه شکل منفی- در آنها به کار رفته است، در پینوشت مقاله ذکر شدهاند).
1-4. موارد «کاد» مثبت و منفی
در نمونة مثبت آن مانند: ﴿وَکادُوا یَقْتُلُونَنی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ وَلا تَجْعَلْنی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ﴾ (أعراف، 150). «نزدیک بود مرا بکشند». آیۀ مربوط به داستان حضرت موسی است و بر عدم وقوع فعل دلالت میکند. و نمونة دیگر آن عبارت است از: ﴿یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُم﴾ (بقره 2/ 20 ). «برق نزدیک است بینایی آنان را برباید» (یعنی نربوده است).
و گونة منفی آن مثل: ﴿فَذَبَحُوها وَما کادُوا یَفْعَلُون﴾ (بقره، 71) در مورد قوم بنی اسرائیل است. یعنی: آنان گوساله را ذبح کردند، امّا به سختی؛ نزدیک بود ذبح نکنند. و نمونههای دیگر مانند: ﴿فَمَا لِـهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًا﴾ (نساء، 78). «این قوم را چه شده؟ تقریباً چیزی نمیفهمند» (به سختی اندکی میفهمند) (همه نمونههای مثبت و منفی آن در آیات، در پایان مقاله ذکر شده است)1.
براساس نظر مشهور مفسّران، اهل لغت و نحویون، «کاد» در همة موارد مثبت،
بر عدم وقوع فعل دلالت میکند، اما در پنج آیهای که به شکل منفی به کار رفته
است، فعل سرانجام با سختی، کندی و با نزدیکی به عدم وقوع، تحقّق یافته است؛
امّا بر مبنای نظریه ابن هشام که وقوع خبر «کاد» را در همه حال منتفی میداند،
در این موارد هم خبر «کاد» افادة نفی میکند. او در اثبات نظر خود آیة شریفة:
﴿فَذَبَحُوها وَما کادُوا یَفْعَلُون﴾ (بقره، 71) را ذکر میکند و در پاسخ به نحویون میگوید: «﴿وَما کادُوا یَفْعَلُون﴾ مع أنّهم قد فعلوا إذ المراد بالفعل الذبح و قد قال تعالى ﴿فذبحوها﴾
فالجواب أنّه إخبار عن حالهم فی أوّل الأمر فإنّهم کانوا أوّلاً بعداء من ذبحها، بدلیل ما یتلى علینا من تعنّتهم و تکرّر سؤالهم ولمّا کثر استعمال مثل هذا فیمن انتفت عنه مقاربة الفعل أوّلاً ثمّ فعله بعد ذلک، توهّم من توهّم أنّ هذا الفعل بعینه هو الدالّ على حصول ذلک الفعل بعینه ولیس کذلک وإنما فهم حصول الفعل من دلیل آخر کما فهم فی الآیة من قوله تعالى ﴿فَذَبَحُوها﴾» (ابن هشام، 1371، ج2: 869).
5. نظر مفسران در معنای عبارت ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾
بیشتر مفسران معنای عبارت ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ در آیة شریفة: ﴿إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکادُ
أُخْفیها لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى﴾ (طه، 15) را «میخواهم مخفی کنم یا حتماً مخفی
میکنم» دانستهاند و حتّی بعضی از آنان، آن را کنایه از شدت کتمان ترجمه
نمودهاند؛ به گونهای که گاهی آن را در معنای «حتّی از خود نیز پنهانش میدارم» به شمار آوردهاند؛ اسلوبی که در ادبیات دوران جاهلی، برای بیان مبالغه در پنهانکاری به کار میرفتهاست.
طبری معانی گوناگونی برای آیه نقل میکند و در این میان، شدّت کتمان را
بر همة آنها ترجیح میدهد و میگوید: «وأمّا وجه صحة القول فی ذلک، فهو أنّ الله تعالى
ذکره خاطب بالقرآن العرب على ما یعرفونه من کلامهم وجرى به خطابهم بینهم، فلما کان
معروفا فی کلامهم أن یقول أحدهم إذا أراد المبالغة فی الخبر عن إخفائه شیئا هو له مسرّ: قد
کدت أن أخفی هذا الأمر عن نفسی من شدّة استسراری به، ولو قدرت أخفیه عن نفسی أخفیته، ...» (طبری، 1412، ج16: 115). یعنی: دلیل درستی این برداشت (شدت کتمان) آن است که خداوند متعال با عربها به زبان خود آنها و آن چه در میان آنها مرسوم بوده، سخن گفته است. چنان که در میان آنها متداول بوده که اگر شخصی میخواست در پنهان کردن خبر خوشحال کنندهای مبالغه کند، میگفت: به سبب میل شدید به پنهان ماندن این امر، نزدیک بود آن را از خود نیز، مخفی کنم و اگر میتوانستم این کار را میکردم.
زمخشری نیز در کشّاف دو وجه مشهور «شدّت کتمان» و «معنای سلب» را محتمل میداند و میگوید: «أی أکاد أخفیها فلا أقول هی آتیة لفرط إرادتی إخفاءَها ولولا ما فی الإخبار بإتیانها مع تعمیة وقتها من اللطف لما أخبرت به» (زمخشری، 1407، ج3: 56). یعنی «پنهانش سازم، به دلیل میل شدید به اخفای آن، نمیگویم آن میآید، اگر در اخبار نبود که آن میآید، هر چند به سبب لطف وقتش پنهان است، خبر از آن نمیدادم». او سپس، معنای از «خود پنهانش میدارم» که بعضی گفتهاند برای شدت مبالغه است را رد میکند و میگوید: «وقیل: معناه أکاد أخفیها من نفسی، ولا دلیل فی الکلام علی هذا المحذوف، ومحذوف لا دلیل علیه مطرح...وعن أبی الدرداء وسعید بن جبیر "أخفیها" بالفتح، من خفاه إذا أظهره، أی: قرب إظهارها کقوله تعالى: ﴿اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ﴾» (قمر، 1). وقد جاء فی بعض اللّغات: أخفاه بمعنى خفاه. وبه فسّر بیت امرئ القیس:
فإنْ تَدْفِنُوا الدَّاءَ لا نْخفِه
|
|
وَإنْ تَبْعَثُوا الْحَرْبَ لا نَقْعُد
|
یعنی: «و گفتهاند حتی از خود نیز، پنهانش میسازم و در کلام دلیلی بر این
حذف وجود ندارد و محذوفی که دلیلی نداشته باشد، قابل پذیرش نیست. از أبی الدرداء
و سعید بن جبیر نقل شده که «أخفیها» با فتحه از «خفاه» به معنای «أظهره» است،
یعنی ظهورش نزدیک شده، مثل کلام خداوند «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» و در یکی از لهجهها «أخفاه» به معنای «خفاه» آمده و شعر امرئ القیس را بر اساس آن تفسیر نمودهاند: اگر شما درد را نهان کنید ما آن را پنهان نمیکنیم و اگر شما چنگ به پا کنید ما ساکت نمیمانیم».
فخر رازی بعد از ذکر وجوه گوناگون، در نهایت «کاد» را فقط به معنای نزدیکی، بدون نفی و اثبات میداند؛ و در این باره میگوید: «...أنّ «کاد» موضوع للمقارب فقط من غیر بیان النفی و الإثبات فقوله: ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ معناه قرب الأمر فیه من الإخفاء و أمّا أنّه هل حصل ذلک الإخفاء أو ما حصل فذلک غیر مستفاد من اللفظ» (فخر رازی، 1420، ج22 :22). «کاد» بدون شرح نفی یا اثبات، برای بیان نزدیکی است و کلام خداوند «أَکادُ أُخْفیها» نزدیکی اخفا را میرساند، اما تحقق یا عدم تحقق آن، از کلام فهمیده نمیشود».
ابوحیان اندلسی در تفسیر البحر المحیطپنج وجه برای ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ ذکر میکند (اندلسی، 1420، ج7: 319):
1. فعل «أخْفیها» به معنای سلب «إخفاء» به کار رفته است، یعنی آن را آشکار
میکنم.
2. برای شدّت کتمان و به معنای حتّی از خود نیز پنهانش میکنم، میباشد.
3. «أَکادُ» بهمعنای «أرید» (میخواهم)، به کار رفته است.
4. خبر «کاد» محذوف و تقدیر آن: «أکاد آتِی بِها فَأُخفِیهَا» میباشد.
5. فعل «أکاد» زائده است.
علامه طباطبائی نیز به اطلاق اخفاء تفسیر میکند و میگوید: «وقوله: «أکاد أخفیها» ظاهر إطلاق الإخفاء أن المراد یقرب أن أخفیها وأکتمها فلا أخبر عنها أصلاً حتى یکون وقوعها أبلغ فی المباغتة وأشد فی المفاجاة ولا تأتی إلا فجأة کما قال تعالى: «لا تأتیکم إلا بغتة»:(الأعراف، 187)،أو یقرب أن لا أخبر بها حتى یتمیز المخلصون من غیره» (طباطبائی، 1417، ج14: 142) یعنی: و قول خداوند: «أکاد أخفیها» ظاهر اطلاق واژه «إخفاء» دلالت بر این دارد که قصدش آن است که نزدیک است پنهانش کنم و از آن خبر ندهم تا وقوع آن غافلگیرکننده و ناگهانی باشد، چنان که خداوند متعال میفرماید: «لا تأتیکم إلا بغتة» یا نزدیک است از آن خبر ندهم تا مخلصان از غیر آنان شناخته شوند».
6. معنای آیه برمبنای تحلیل کاربردهای فعل «کاد»
صرف نظر از برداشتهای گوناگون و گاه ضدّ و نقیض و با توجّه به کاربرد فعل «کاد» در زبان عربی و استعمال آن در دیگر آیات قرآن کریم، به نظر میرسد معنای عبارت ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ در آیة شریفه نیز، همان نزدیکی وقوع فعل با وجود عدم تحقّق را میرساند و این عبارت به معنای: «تقریباً آن را مخفی میکنم» میباشد. یعنی علائم و نشانههای آن آشکار است، پس از این جهت کاملاً نهان نیست و از سوی دیگر، زمان دقیق آن را فقط خداوند متعال میداند:
«یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ» (أعراف، 187).
(از تو در بارة قیامت مىپرسند [که] وقوع آن چه وقت است. بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است. جز او [هیچ کس] آن را به موقع خود آشکار نمىگرداند).
پس از این جهت آشکار نیست. بنابراین، بر اساس کاربردهای فعل «کاد»،
پدیدة قیامت، تقریباً مخفی و تقریباً آشکار است. و این معنا با سیاق عبارت قرآنی
کاملاً همخوانی دارد. آیت الله خویی در این زمینه که مفسر باید بکوشد تا سیاق معمول آیات را مد نظر داشته باشد، جملهای رهگشا دارد که ذکر آن در این جا خالی از فایده نیست، او میگوید: «علی المفسر أن یجری مع الآیة حیث تجری ویکشف معناها حیث تشیر ویوضح دلالتها حیث تدلّ علیه» (خویی، 1394: 12) (بر مفسر لازم است با آیه آن گونه که خود آیه میرود، برود و معنای آن را آن طور که خود آیه اشاره و دلالت دارد، تفسیر کند).
بهنظر میرسد هم استعمال فعل «کاد» در زبان عربی و هم کاربرد آن در خود قرآن و هم آیات دیگر دربارة وقوع قیامت، همگی مؤید این برداشت است که در آنها قیامت امری دو وجهی، (پنهان- آشکار) شمرده شده است و نکتة ظریف در اینجا، آن است که اگر فعل ﴿أُخْفیها﴾ به معنای سلب اخفاء (آشکار میکنم) هم به شمار آید، چنان که بعضی مفسران گرفتهاند، مفهوم عبارت میشود «تقریباً آن را آشکار میکنم». با این تحلیل از کاربردهای فعل «کاد» ، عبارت ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ در هر دو صورت، چه فعل «أخفیها» به معنای حقیقی آن گرفته شود و چه به معنای سلبی آن، ترجمة عبارت «تقریباً پنهان میکنم» یا «تقریباً آشکار میکنم» خواهد بود که البته بر اساس آن چه بیان شده وجه اول مرجح است و این معنا با دیگر آیات قرآنی سازگار است که حادثة قیامت را امری هم آشکار و هم پنهان دانسته است. در قرآن کریم دو دسته آیات دربارة قیامت وجود دارد که مفهوم «هم آشکار و هم پنهان» آن را تأیید میکند و مؤید معنای «تقریباً پنهانش میکنم» در عبارت: ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ در آیة شریفة سورة «طه» میباشد (برخی از آیات مربوط به آن در پایان مقاله ذکر شده است)2.
7. نتیجه گیری
با توجه به آن چه دربارة کاربردهای فعل «کاد» در زبان عربی و در قرآن کریم بیان شد، نتایج زیر به دست میآید که پاسخی به این پرسش مقاله است: «بر اساس کاربردهای فعل «کاد»، کدام برداشت از عبارت «أَکادُ أُخْفیها» در آیة شریفة: ﴿إِنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ أَکادُ أُخْفیها لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى﴾ (طه، 15) مناسبتر است و با مجموعه آیات دیگر هماهنگی بیشتری دارد؟»
با تحلیل کاربردهای فعل «کاد» در زبان عربی و در قرآن کریم و نیز با عنایت به دیگر آیات مربوط به قیامت که پیوسته در قرآن کریم بر دو جنبة آشکار و پنهان آن تأکید نموده است، به نظر میرسد عبارت ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ در سورة مبارکة «طه» به معنای «تقریباً آن را مخفی میکنم» باشد. با این برداشت، کاربرد فعل «کاد» در این آیة شریفه نیز همان معنای فعل مقاربه را دارد که در حال مثبت، دلالت بر عدم وقوع فعل همراه
آن دارد، به این معنا که اگر فعل «أخفیها» بدون «کاد» استعمال میشد، دلالت بر
اخفای قیامت داشت، اما همراه شدن آن با «کاد» قرب وقوع اخفا و نه تحقق آن را
میرساند. با این تحلیل از فعل مقاربهای «کاد»، این عبارت قرآنی بیانگر هم آشکار و
هم پنهان بودن قیامت است؛ زیرا از یک سو، مظاهر و نمودهای قیامت، از قبیل زندهشدن زمین در بهار و زاد و ولدهای مکرر موجودات زنده، همواره در مقابل چشم
بینندگان خودنمایی میکند، پس قیامت، از این جهت امری آشکار و قابل مشاهده است؛
اما از سوی دیگر، به جز خداوند حکیم، کسی از زمان وقوعِ آن خبردار نیست و
از چشم همگان نهان است. بنابراین، از یک لحاظ آشکار و از جهتی پنهان است و با این تحلیل از فعل «کاد» این معنا حاصل میگردد که به نظر میرسد با دیگر آیات نیز، همخوانی دارد.
8. پینوشتها
1. الف- موارد استعمال «کاد» به شکل مثبت در قرآن کریم (عدم وقوع)
در 19 آیة زیر که در آنها فعل «کاد» به صورت مثبت آمده است، فعل قریب الوقوع بوده، اما تحقق خارجی نیافته است:
1-﴿تَکادُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کُلَّما أُلْقِیَ فیها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ یَأْتِکُمْ نَذیرٌ﴾(ملک، 12).
2-﴿تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ﴾(شوری، 5).
3-﴿یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُم﴾(بقره،20).
4 -﴿تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا﴾(مریم، 90).
5-﴿إِنَّ السَّاعَةَ آتیةٌ أَکادُ أُخْفیها لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى﴾(طه، 15).
6-﴿یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا﴾(الحج، 72).
7-﴿وَأَصْبَحَ فُؤادُ أُمِّ مُوسى فارِغاً إِنْ کادَتْ لَتُبْدی بِهِ لَوْ لا أَنْ رَبَطْنا عَلى قَلْبِها لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنین﴾(قصص، 10).
8- ﴿وَإِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُون﴾ (قلم، 51).
9-﴿...یَکادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ﴾(نور، 43).
10- ﴿...یَکادُ زَیْتُها یُضیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ...﴾(نور، 35).
11-﴿إِنْ کادَ لَیُضِلُّنا عَنْ آلِهَتِنا لَوْ لا أَنْ صَبَرْنا عَلَیْها وَسَوْفَ یَعْلَمُونَ حینَ یَرَوْنَ الْعَذابَ مَنْ أَضَلُّ سَبیلاً﴾(فرقان،42).
12-﴿وَلَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئاً قَلیلا﴾(إسراء، 74).
13- ﴿وَکادُوا یَقْتُلُونَنی فَلا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْداءَ وَلا تَجْعَلْنی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمین﴾(أعراف،150).
14- ﴿وَإِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَإِذاً لاَتَّخَذُوکَ خَلیلا﴾(إسراء، 73).
15- ﴿وَإِنْ کادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْها وَإِذاً لا یَلْبَثُونَ خِلافَکَ إِلاَّ قَلیلاً﴾ (إسراء، 76).
16- ﴿...الَّذینَ اتَّبَعُوهُ فی ساعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ ما کادَ یَزیغُ قُلُوبُ فَریقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحیمٌ﴾(توبه، 117).
17 -﴿وَأَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَدا﴾ (الجن، 19).
18 -﴿أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مَهینٌ وَلا یَکادُ یُبینُ﴾ (زخرف، 52).
19- ﴿قالَ تَاللَّهِ إِنْ کِدْتَ لَتُرْدینِ﴾ (صافات،56).
ب- موارد استعمال «کاد»به شکل منفی در قرآن کریم (وقوع فعل)
در 5 آیة زیر، فعل «کاد» به شکل منفی به کار رفته است. در همة این آیات، برخلاف آیات بخش اول، حادثه نزدیک به عدم وقوع بوده، امّا با سختی رخ داده است.
1 -﴿حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلا﴾(کهف، 93).
2-﴿...قالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَما کادُوا یَفْعَلُون﴾ (بقره، 71).
3- ﴿...فَمَا لِهَؤُلاء الْقَوْمِ لاَ یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ حَدِیثًا﴾ (نساء، 78).
4 -﴿...ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها... ﴾(نور، 40).
5- ﴿یتجرّعه ولایکاد یُسیغه ویأتیه الموت من کلّ مکان...﴾ (ابراهیم، 17).
2. الف- در قرآن کریم از یک طرف، زنده شدن در روز قیامت، مانند زنده شدن زمین در بهار شمرده شده و حادثة قیامت یک امر به کلّی پنهان که هیچ نشانه و علامتی از ظهور آن در برابر چشم انسانها نباشد، به حساب نیامده است. آیات زیر نمونههایی از این وجه آشکار قیامت است:
1- ﴿...وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ﴾ ﴿ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ یُحْیِی الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ ﴿وَأَنَّ السَّاعَةَ آَتِیَةٌ لَا رَیْبَ فِیهَا وَأَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ﴾ (حج، 5 إلی7).
2- ﴿وَمِنْ آَیَاتِهِ أَنَّکَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیَاهَا لَمُحْیِی الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ (فصلت، 39).
ذکر قیامت و زنده کردن مردگان در کنار بارانی که همه ساله زمین را زنده میکند، بیانگر جنبة آشکاری قیامت است که همگان به وضوح آن را مشاهده مینمایند.
ب- امّا از سوی دیگر و بر اساس آیات دیگر، قیامت از جمله امور غیبی است که
فقط خداوند از زمان دقیق وقوع آن با خبر است. آیات زیر، توصیف وجه پنهان قیامت است:
1- ﴿وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ﴾ (زخرف، 85).
2- ﴿یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ ما یُدْریکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَریباً﴾(أحزاب، 63).
3- ﴿یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتیکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً یَسْئَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِیٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ﴾(أعراف، 187).
آیات نوع اوّل، جنبة عمومی و همیشگی قیامت در زنده شدن مستمرّ زمین را
نشان میدهد و آیات دستة دوّم، نیمة پنهان و غیبی قیامت را توصیف مینماید که
بهجز خداوند دانا و بینا، کسی از زمان وقوع آن خبر ندارد. بر مبنای این دسته
آیات، بهنظر میرسدعبارت ﴿أَکادُ أُخْفیها﴾ در آیة شریفة: ﴿إنَّ السّاعة آتیةٌ أکاد أخفیها
لِتُجزی کلّ نفسٍ بِما تسعی﴾ (طه، 15) ناظر بر این دو جنبه و به معنای تقریباً «آن را
مخفی میکنم»، میباشد. با این تحلیل هم فعل «کاد» در معنای حقیقی خود به کار رفته است و هم آیة شریفه با دیگر آیات همخوانی کامل دارد. به نظر میرسد این برداشت از آیه، با سیاق دیگر آیات و با کاربردهای فعل «کاد» در زبان عربی و در قرآن کریم سازگاری بیشتری دارد.