عقیده به زندگی پس از مرگ، ریشه در فطرت انسان دارد و مرتبط با خلقت بشر است. با بررسی زندگی بشریّت در طول تاریخ میتوان دریافت که اعتقاد به معاد بسیاری از فعّالیّتهای بشر را تحتالشّعاع خود قرار داده است. امّا بعد از مرگ انسان، روح به حیات خود ادامه میدهد. اینکه بعد از مرگ، انسان دوباره جسم خود را بازمییابد و زندگی نوینی را آغاز میکند، در نگاه اوّل بعید به نظر میرسد. با دقّت در آموزههای ادیان آسمانی و نیز ادلّة دیگر، این استبعاد از بین میرود و بازگشت جسمانی انسان آشکار میشود.
در این نوشتار سعی شده است به این سؤال پاسخ داده شود که آیات قرآن کریم و عبارات کتاب مقدّس، در باب معاد جسمانی چه دیدگاهی دارند و موارد تأیید و تبیین معاد جسمانی در این کتب دربارة کدام است؟ این امر سبب شناخت موارد ضعف و قوّت و نیز نقاط افتراق و اشتراک این آموزه در میان ادیان آسمانی میشود که علاوه بر اینکه راه برای تحقیقات علمی بعدی هموار میشود، کاملتر بودن کتاب آسمانی قرآن کریم ملموستر خواهد شد.
اگرچه در برخی کتب و در خلال مباحث معاد بهصورت ضمنی در کتب کلامی و تفسیری بیانشده است، امّا تاکنون تحقیق تطبیقی در مبحث معاد جسمانی بین آیات قرآن کریم و عبارات کتاب مقدّس در محافل علمی صورت نگرفته است.
1ـ واژهشناسی
معاد جسمانی متشکّل از دو کلمة «معاد» و «جسمانی» است. «معاد» واژهای عربی و اسم است از ریشة «ع و د» بر وزن «مَفعَل» که به معنای بازگشتن و زمان بازگشت و گاهی به مکان بازگشت گفته میشود. (ر.ک؛ راغب اصفهانی، بیتا: 594). «جسم» نیز واژهای عربی است و در لغت به معنای مرکَب و مؤلَّف (منضمشده و جمعشده با چیزی) است که ابعاد یا جهات دارد (شرح المصطلحات الکلامیّة، 1415ق.: 96). امّا «جسمانی» واژهای فارسی است و به معنای «هر چیز که به جسم منسوب بُوَد، مقابل روحانی» (عمید، 1360: 374).
طبق تعریف اکثر متکلّمین، معاد جسمانی همان «بازگشت روح به حیوان، بعد از مرگش میباشد که خداوند عین بدن معدوم را اعاده می کند و آنگاه روح را به سوی آن برگرداند» (شرح المصطلحات الکلامیّة، 1415ق.:332).
نکتهای که در بازگشت جسمانی مطرح است، این است که هدف در اینگونه از رستاخیز، مبعوث شدن بدن و رسیدن جسم به لذّات جسمانی است. البتّه منظور از معاد جسمانی این نیست که تنها جسم در جهان دیگر بازگشت میکند، بلکه هدف این است که روح و جسم با هم مبعوث میشود؛ یعنی بازگشت روح مسلّم است و سخن در بازگشت جسم است.
ترکیب «معاد جسمانی» در قرآن کریم وجود ندارد و لفظ «معاد» فقط یک بار در آیة 85 سورة قصص آمده است و به معنای لغوی «بازگشت و رجوع» است: Pإِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَادٍ: آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت [= زادگاهت] بازمىگرداند!O (القصص/ 85).
معنای اصطلاحی معاد در قرآن کریم، طبق اقوال مختلف مفسّرین در معانی گوناگونی، مانند بهشت و جنّت (ر.ک؛ طبری، 1412ق.، ج20: 80)، مقام محمود (ر.ک؛ بیضاوی، 1418ق.، ج 4: 187)، رجعت (ر.ک؛ عروسی حویزی، 1415ق.، ج 4: 144)، جهان آخرت (ر.ک؛ بحرانی، 1416ق.، ج 1: 91)، مسجدالحرام (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 1: 65)، شهر مکّه (ر.ک؛ طوسی، بیتا، ج 2: 361)، مرگ، بیتالمقدّس و هر امر محبوبی که دلخواه آن جناب باشد (ر.ک؛ آلوسی، 1415ق.، ج 15: 347) تفسیر و تبیین شده است که این معنای آخری با همة اقوال قبلی و یا بیشتر آنها منطبق میشود (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 16: 87).
در کتاب مقدّس، کلمة معاد جسمانی وجود ندارد، امّا لفظ معاد در دو مورد قابل مشاهده است که اشاره به رستاخیز انسان دارد.
الف) «عیسی ایشان را گفت: هرآینه به شما میگویم ـ شما که مرا متابعت نمودهایدـ در معاد وقتی که پسر انسان بر کرسی جلال خود نشیند، شما نیز به دوازده کرسی نشسته، بر دوازده سبط اسرائیل داوری خواهید نمود» (عهد جدید، متّی 19: 28).
ب) «میباید آسمان او را پذیرد تا زمان معادِ همه چیز که خدا از بدوِ عالم به زبان جمیع انبیای مقدّس خود، از آن اِخبار نمود» (همان، اعمال رسولان 3: 21).
2ـ معاد جسمانی در قرآن کریم
2ـ1) قائلان به معاد جسمانی
قائلان به معاد جسمانی، بسیاری از بزرگان فلسفه، عارفان بزرگ و گروهی از متکلّمان هستند که بر جسمانی و روحانی بودن معاد پافشاری دارند. خود این دسته دو دیدگاه دارند:
«برخی جسم در آن جهان را از نوع جسم مثالی دانسته و برخی دیگر به عنصری بودن آن جسم رأی دادهاند» (صدرای شیرازی، 1354: 374ـ375).
2ـ2) دلایل معاد جسمانی
دلایل معاد جسمانی به دو دستة عمدة عقلی و نقلی قابل تقسیم است.
2ـ2ـ1) دلایل عقلی
در زمینة دلایل عقلی معاد جسمانی از سوی فلاسفه و متکلّمین احتجاجات فراوانی موجود است. برخی از حکما معاد جسمانی را با بدن مثالی جایز میدانند. بعضی دیگر مانند شیخ احمد احسایی معاد جسمانی را با بدن هورقلیا جایز میدانند. امّا در معاد جسمانی مثلیّت کافی نیست، چون مثل این بدن، عبادت یا معصیت نکرده تا مثل او محشور شود و به ثواب و عقاب برسد. اعتقاد معاد جسمانی این است که همین بدن عنصری ترابی به عینه معاد دارد. امّا برخی از حکما تصوّر کردهاند که معاد جسمانی، محال است. چون لازمة آن، اعادة معدوم است. در پاسخ این عدّه، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد.
جواب اوّل اینکه اصلاً انسان با مردن معدوم نمیشود که اعاده شود. چون انسان مرکّب از روح و جسم است، زمانی که میمیرد، روح باقی میماند و فانی نمیشود. مرحوم طیّب در این زمینه مینویسد: «انسان به مردن معدوم نخواهد شد، امّا روح انسانی چون مجرّد است، باقی میباشد و زوال و فنا ندارد و امّا بدن هم موادّ آن باقی بوده، تغییرات تنها در صورت است؛ مثلاً صورت انسانی را رها میکند و صورت خاکی یا نباتی یا غیر اینها به خود میگیرد و در قیامت، همین مواد در مرتبة صورت انسانی به آنها افاضه شده، روح به آن تعلّق میگیرد» (طیّب، 1378: 634).
جواب دوم اینکه در تحقّق معاد، وجود «اتّحاد در مادّه» و «شباهت دو بدن در خصوصیّات» برای معاد جسمانی کفایت میکند. مرحوم مجلسی در این باره مینویسد: «امّا حتّی بنا بر قول به اعادة معدوم نیز معاد جسمانی محال نیست. چون در تحقّق معاد، وحدت مادّه کفایت میکند. خصوصاً اگر در صفات و عوارض شبیه با معدوم باشد، بهطوریکه اگر آن را ببینی، اذعان کنی که این، همان جسم معدوم است: بحیث لَو رأیتَهُ لَقُلتَ أَنَّهُ فُلاَنٌ» (مجلسی، 1403ق.، ج 7: 51).
پاسخ سوم در قائل شدن به تحقّق شرایط اعاده است؛ زیرا در قول به اعاده، امتناع و اجتماع دو نقیض وجود ندارد تا محال لازم آید: «ملاک در امتناع عود، آن است که اجتماع یا ارتفاع دو نقیض پیش آید، ولی در محشور شدن بدن به هیچ وجه اجتماع یا ارتفاع دو نقیض لازم نمیآید» (سبحانی، 1383: 205).
2ـ2ـ2) دلایل نقلی
دلایل نقلی قرآن کریم و روایات ائمّه معصومین(ع) است. اگرچه لفظ معاد جسمانی در قرآن کریم نیامده است، لیکن دلالت آیات فراوانی از قرآن کریم بر رستاخیز جسمانی آشکار است.
2ـ3) آیات معاد جسمانی در قرآن کریم
محتوای اینگونه آیات بر تحقّق معاد جسمانی و روحانی است. حجم این آیات فراوان است و میتوان گفت اکثریّت آیات معاد در قرآن کریم به این بخش مربوط میشود. این آیات را میتوان به چند دسته تقسیم کرد.
2ـ3ـ1) آیات پاسخگو به شبهات منکران
این آیات دلالت بر بازگشت همین بدن مادّی و عنصری انسان، در جهان آخرت دارند؛ از جمله آیة شریفة Pوَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ* قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ: برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوانها را زنده میکند، درحالیکه پوسیده است؟ بگو همان کسی آن را زنده میکند که نخستینبار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناستO (یس/ 78ـ79).
آیه به شبهاتی که زنده شدن بدنهای متلاشی و پراکنده در زمین را بعید دانسته جواب میدهد. چون شبهه از زنده شدن بدنها بوده است و خداوند هم جواب آنها را بیان کرده است. لذا منطبق بر معاد جسمانی است؛ چراکه خداوند استخوانها را زنده میکند، در حالی که پوسیده و متلاشی شده است. علاّمه مجلسی مینویسد: «اگر شخصی در اثبات معاد جسمانی اکتفا به یک آیه نماید، به اعتقاد متکلّمان، این آیه صریحترین آیه در معاد جسمانی است» (مجلسی، بیتا، ج 2: 373).
لذا این آیه از واضحترین آیات قرآن کریم بر وقوع معاد جسمانی است؛ چراکه معاد با همین بدن عنصری و نه بدن مثالی ـ که با این بدن تفاوت دارد ـ صورت میپذیرد. دلالت «یُحیِیهَا» بر این است که مرجع ضمیر، همان استخوان پوسیده است، نه مثل آن. لذا همان استخوان پوسیده احیا میشود و بار دیگر اعادة حیات به این انسان صورت میپذیرد. بنابراین، سخن از معاد جسمانی و استخوان و احیای آن است.
3ـ2ـ2) آیات برخاستن از قبور
این آیات بر رستاخیز دوبارة انسانها از قبور دلالت دارد. وجود قبر و بیرون آمدن از آن دلیل بر رستاخیز جسمانی و بدنی است: Pوَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ* قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَن بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ* إِن کَانَتْ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةًفَإِذَا هُمْ جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ: و بار دیگر در صُور دمیده میشود. ناگهان آنها از قبرها شتابان بهسوی دادگاه پروردگارشان میروند، میگویند: ای وای بر ما! چه کسی ما را از خوابگاه ما برانگیخت؟ آری، این همان است که خداوند رحمان وعده داده است، و فرستادگان او راست گفتند. صیحة واحدی بیش نیست. فریادی عظیم برمیخیزد، ناگهان همگی نزد ما احضار میشوند»O (یس/52).
«أجداث» جمع «جدث» و به معنای قبر است (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 17: 98). این بدنهای خاکشده صورت بدنی پیدا میکند و روح که تعلّق به قالب مثالی گرفته است و در عالم برزخ متنعّم یا معذّب بوده، آن را رها میکند و به همین بدن عنصری تعلّق میگیرد و قبر شکاف برمیدارد و از قبر بیرون میآید (ر.ک؛ طیّب، 1378، ج13: 200).
این آیات نشان میدهد که اگر جسم مثالی برای روح رقم میخورد، بیرون آمدن جسم از قبور معنایی نداشت. روشن است که قبرها جایگاه جسم انسان است و این تعبیر دلیل واضحی بر معاد جسمانی عنصری است. لذا خروج انسان از قبر که جایگاه جسم انسان است؛ خروجی کاملاً جسمانی است و این دسته از آیات، دالّ بر معاد جسمانی است.
3ـ2ـ3) آیات بازگشت از خاک به خاک
Pمِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَةً أُخْرَی: ما شما را از آن (زمین) آفریدیم و در آن بازمیگردانیم و بار دیگر در قیامت شما را از آن بیرون میآوریمO (طه/ 55).
«در این آیه، بهصراحت وارد است که شما را از زمین آفریدیم، پس بدء آفرینش انسان، جسم است» (طباطبائی، 1389: 210).
نکتة قابل تأمّل، ضمیر «کُم» در آیه است و بیان میکند همانگونه که بدء آفرینش انسان، جسم است، شما را از قبر خارج میسازیم. «اخراج از قبور» یعنی اینکه خروج جسمانی همان بدن، در روز قیامت صورت میپذیرد.. مشخّص است که خروج از قبور خروج بدنها است که به معاد جسمانی اشاره دارد.
3ـ2ـ4) آیات زنده شدن مردگان درگذشته
این آیات نه تنها از طریق لسانی در وقوع معاد جسمانی اصرار دارند، بلکه معاد و برگشت جسمانی برخی از مردگان را بعد از سالها در مقابل دیدگان مردم و در اذهان گذارده است؛ مانند: «آیة حضرت عزیر(ع)، آیة زنده شدن مرکَب حضرت عزیر(ع)، آیة ذبح پرندگان به دست حضرت ابراهیم(ع)، آیة فرار بنیاسرائیل، آیة اصحاب کهف». برای مثال، آیة زنده شدن مرکَب حضرت عزیر(ع): P...وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا...: و به الاغ خود نگاه کن! برای اینکه تو را نشانهای برای مردم (در باب معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانهای الاغ خود نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم و گوشت بر آن میپوشانیم!O (البقره/ 259).
بازگشت انسان در همین دنیا و بعد از صد سال، در حالیکه تمام اجزای آن متلاشی شده، ارائة نمونههای عینی معاد جسمانی برای انسان است. در این واقعه، خداوند متعال دو نشانه برای اثبات معاد جسمانی ارائه کرده است. یکی برای خود حضرت عزیر و دیگری زنده شدن مرکَب او بود؛ چراکه آن حضرت کیفیّت معاد را به چشم خود دید. لذا حضرت عزیر و مرکَب او، نشانهای برای بعید نبودن معاد، بلکه اثبات معاد جسمانی است. هدف در این واقعه و دیگر آیات، مانند ذبح پرندگان به دست حضرت ابراهیم(ع)، ارائة نمونة احیای مردگان در قیامت است که این احیا به صورت کاملاً جسمانی صورت گرفته است.
3ـ2ـ5) آیات تشبیهکنندة حیات مجدّد انسان به حیات دوبارة زمین
در تمام این آیات، تصریح قرآن است که اخراج شما از زمین چنین است. لذا نشان میدهد که کیفیّت معاد شما که مطمئنّاً جسمانی است، به صورت خروج جسمانی از زمین است؛ مانند آیة Pاللَّهُ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ إِلَی بَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَحْیَیْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا کَذَلِکَ النُّشُورُ: خداوند کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت درآورند. سپس ما این ابرها را به سوی زمین مردهای راندیم و بهوسیلة آن، زمین را پس از مردنش زنده میکنیم. رستاخیز نیز همین گونه استO (فاطر/ 9).
«نشر» بر جمع شدن اجزای بدن بعد از تفرّق معنا میدهد؛ چراکه بین احیای زمین و احیای مردگان مماثلت وجود دارد. در هر دو مرگ و سقوط آثار، حیات وجود دارد و آنگاه حیاتی بعد از آن شکل میگیرد که احداث همان آثار و خواص است. در واقع، «نشر و نشور» منتشر شدن انسان روی زمین در روز قیامت، بعد از آنکه زنده شدند و از قبرها درآمدند (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 17: 22).
3ـ2ـ6) آیات نعمتهای بهشتی
Pمُتَّکِئِینَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَیْنِ دَانٍ * فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ: این در حالی است که آنها بر فرشهایی با آسترهایی از دیبا و ابریشم تکیه کردهاند و میوههای رسیدة آن دو باغ بهشتی در دسترس است! در آن باغهای بهشتی زنانی هستند که جز به همسران خود عشق نمیورزند و هیچ انس و جِن پیش از اینها با آنان تماس نگرفته است. آنها همچون یاقوت و مرجاناَندO (الرّحمن/ 54ـ58).
در این آیات، وجود نعمتهای بهشتی برای انسان، جسمانی بودن آن را به رخ میکشد. بنابراین، نیاز است که انسان با جسمی محشور شده باشد تا قابلیّت استفاده از این نعمتهای جسمانی بهشتی را داشته باشد.
3ـ2ـ7) آیات لذّت خوردن و نوشیدن
لذّت خوردن و آشامیدن نمادی از وجود جسمی انسان و مصادیق بارز معاد جسمانی است: Pو َفَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ: با هر میوهای که آرزو کنندO (المرسلات/ ۴۲) و Pوَ لَحْمِ طَیْرٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ: و گوشت پرنده هر چه بخواهندO (الواقعه/ ۲۱).
به جهت این، «عطایا المادّیّة السّتّة» است (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1379، ج 17: 457) که قرآن تصریح میکند معاد انسان، باید جسمانی باشد تا استفاده از این نعمتها برای مؤمنان بهشتی معنا پیدا کند، چون نعمتهای بهشت جنبة جسمی دارد تا قابل استفاده برای جمیع بهشتیان بهحسب لیاقت آنان باشد. لذا خصوصیّت اصلی نعمتهای بهشتی، جسمانی بودن آنهاست.
3ـ2ـ8) آیات مطلق نعمات
Pُطَافُ عَلَیْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَکْوَابٍ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ: (این در حالى است که) ظرفها(ى غذا) و جامهاى طلائى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مىگردانند و در آن (بهشت)، آنچه دلها مىخواهد و چشمها از آن لذّت مىبرد، موجود است و شما همیشه در آن خواهید ماندO (الزّخرف/31).
«تشتهیه الأنفس» شامل جمیع لذّات است (ر.ک؛ مکارم شیرازی، 1426ق.، ج 6: 194). این نعمتها بسیار عام است و تمام لذّات شناخته شده و شناخته نشدة آدمیان را در بر میگیرد. مرحوم سبزواری دربارة این نعمتها مینویسد: «منظور، هر آنچه مردم به آن میل پیدا میکنند، از انواع نعمتها؛ مانند خوردنیها، نوشیدنیها، لباسها، رایحهها و آنچه چشمان انسان با نگاه کردن از آن نعمتها لذّت میبرد» (سبزواری نجفی، 1419ق.: 499).
3ـ2ـ9) آیات مجازات جسمی مجرمان
Pیَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ...: در آن روز که آن را در آتش جهنّم، گرم و سوزان میکنند و با آن صورتها و پهلوها و پشتهایشان را داغ مىکنندO (التّوبه/35).
معنای «جِبَاهُهُم»، داغ زدن این مالها و سکّههای داغ بر تمام بدن است؛ زیرا «جبهه» کنایه از اعضای پیش روی انسان است و نه فقط پیشانی (ر.ک؛ استرآبادی، بیتا، ج 1: 324).
«جبهه» به معنای پیشانی باشد یا اعضای دیگر، دلیل بر رستاخیز جسمانی انسان است. آیه از دو نظر، جسمانی بودن معاد را ثابت میکند. اوّل توصیفات بدنی که در آیه آمده است و دوم اینکه این همان سکّههایی است که شخص در دنیا ذخیره کرده، در راه خدا انفاق نمیکرد، «همان سکّهها» را داغ میکنند و بر بدن او میزنند، چون این سکّهها جسم هستند، پس بدن انسان هم باید جسم باشد تا سکّهها بر آن اثر کند. همانگونه که علاّمه طباطبائی مینویسد: «این همان پولهایی است که برای روز مبادای خود جمع کرده بودید، اینک همانها را بچش» (طباطبائی، 1417ق.، ج 9: 252).
3ـ2ـ10) آیات نطق اعضاء در قیامت
Pالْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ: امروز بر دهانشان مُهر مىنهیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان کارهایى را که انجام مىدادند، شهادت مىدهند!O (یس/65).
«شهود آنهایی هستند که جزئی از جسد انسان در روز قیامت است» (مکارم شیرازی، 1421ق.، ج 12: 169).
شهادت دست و پا در روز محشر، نشانة بارزی از معاد جسمانی است، بهطوری که صاحب آنها به دست و پا اعتراض میکند که چرا به ضرر خود و به ضرر صاحب خود شهادت میدهید؟! چون در شهادت باید فرد شاهد، واقعهای را که قرار است شهادت دهد، در آن واقعه حضور داشته باشد. اعضای انسان نیز در دنیا، هنگام ارتکاب عمل، در واقعه حضور داشتهاند، بلکه خود آنها آن عمل را انجام دادهاند. همچنین شاهد باید هنگام شهادت دادن حاضر باشد. بنابراین، لازم است که این اعضا، حضور واقعی و جسمانی در محشر داشته باشند تا شهادت تحقّق یابد و اگر معاد جسمانی عنصری نباشد، معنایش این است که شاهدان حضور واقعی ندارند که این به شهادت لطمه میزند، بلکه با عدالت سازگار نیست.
3ـ2ـ11) آیاتی که از حشر انسان، تعبیر به احیا میکنند
Pأَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَلَمْ یَعْیَ بِخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یُحْیِیَ الْمَوْتَى بَلَى إِنَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: آیا آنها نمىدانند خداوندى که آسمانها و زمین را آفریده است و از آفرینش آنها ناتوان نشده است، مىتواند مُردگان را زنده کند؟! آرى، او بر هر چیز تواناستO (الأحقاف/33).
احیاء زمانی معنا خواهد داد که چیزی با مرگ از بین رفته باشد و آنگاه آن را احیا کنند. لذا احیاء با معاد جسمانی عنصری تطابق بیشتری دارد، امّا در معاد با جسم مثالی، احیایی صورت نگرفته است، بلکه جسم دیگری برای روح مهیا شده است.
4ـ معاد جسمانی در کتاب مقدّس
4ـ2) معاد جسمانی در عهد قدیم
4ـ2ـ1) جایگاه معاد جسمانی در عهد قدیم
با توجّه به حکمت به وجود آمدن ادیان و سابقة کهن دین یهود در میان ادیان سامی، وجود آموزة معاد در میان ادیان سامی امری مسلّم است. از واقعة مبعوث شدن حضرت موسی(ع) در اوائل سورة طه مبنی بر اینکه «قیامت خواهد آمد. من میخواهم آن ساعت را پنهان کنم تا هر کس در برابر سعی و تلاش خود پاداش ببیند»، آشکار است که اعتقاد به رستاخیز در نخستین پیام او وجود داشته است.
امّا متون فعلی عهد قدیم، در میان آموزههایش، از جمله در مسئلة معاد و جسمانی بودن آن، بستر اختلافات فراوانی میباشد. لذا اگرچه آموزه معاد جسمانی، به سبب عواملی مانند تحریف، در میان یهودیان اوّلیّه مطرح نشده بود و از آن اطّلاعی نبوده، امّا در میان یهودیان دورههای بعد، بهعنوان یک آموزة شرعی و اعتقادی مطرح شده است. لذا پیش از مسیح، فریسیان به قیامت جسمانی معتقد بودند و به حیات جاودانی امید داشتند. چارلز زینر در این زمینه مینویسد: «از دوران فریسیان، رستاخیز جسمانی یک آموزة شرعی محسوب میشود و ادبیّات خاخامی بر آن بهعنوان یک اصل اعتقادی بنیادین اصرار میورزد» (زینر، 1389: 63).
همچنین «سعدیا الفیّومی» از اندیشمندان یهودی، دربارة معاد انسان میگوید: «عقل زنده شدن مردگان را صعب و دشوار نمیداند و میگوید همانگونه که خداوند اوّلینبار شیء را از لاشیء و عدم آفریده است، سخت نیست که اشیاء را از اجزای متفرّقهاش بازگرداند» (فرجالله عبدالباری، 1412ق.: 448ـ449).
در این متن، بهراحتی میتوان جسمانی بودن معاد را در بازگشت دوبارة انسان دریافت که بازگرداندن اجزای متفرّقة همان اجزای بدنی و جسمانی انسان است. همچنین مواردی مانند تدوین اعتقادنامههای یهود، مانند اعتقادنامة ابنمیمون که فهرست مختصر و جمعبندی شدة اعتقادات یهودیان است (ر.ک؛ بوش ریچارد، 1390: 623)، در بند سیزدهم آن آمده است: «مردگان در قیامت مبعوث خواهند شد» و اینکه یکی از موضوعات دعاهای یهودیان است، بر اهمیّت معاد و رستاخیز جسمانی در میان یهودیان دلالت دارد.
4ـ2ـ2) اسفار پنجگانه و عبارات معاد جسمانی
در اهمیّت این کتب همین بس که تمام عهد عتیق و در حقیقت، کتاب مقدّس، بر این پنج کتاب استوار است و مورد اعتماد و اعتقاد تمام فرق یهود است. حتّی صدوقیان که منکر معاد بودند، اسفار پنجگانه را قبول داشتند. لذا اکثر احتجاجاتی که ربیها در مقابل منکرین معاد، از جمله صدوقیان داشتند، مستند به اسفار پنجگانه بوده است. برخی اعتقاد دارند که در اسفار پنجگانه مطلبی دالّ بر معاد ذکر نشده است، امّا به نظر میرسد نه تنها مطلبی دالّ بر معاد هست، بلکه دالّ بر معاد جسمانی نیز میباشد. عبارات اسفار پنجگانه مانند: «بدین طور شما نیز از همۀ عشرهایی که از بنیاسرائیل میگیرید، هدیّۀ افراشتنی برای خداوند بگذرانید و از آنها هدیّۀ افراشتنی خداوند را به هارون کاهن بدهید» (اعداد 18: 28).
با توجّه به داستان حضرت عزیر در قرآن کریم، رجعت آن حضرت به این دنیا، آن هم پس از صد سال، از مصادیق قوی، متقن و محکم بر وقوع معاد جسمانی است. بنابراین، رجعت حضرت هارون میتواند یکی از مصادیق معاد جسمانی باشد: «من میمیرانم و زنده میکنم. مجروح میکنم و شفا میدهم و از دست من رهانندهای نیست» (سفر تثنیه 32: 39) و به قرینة فراز بعد که میگوید: «من مجروح کردهام و خودم شفا خواهم داد»، میفهمیم این مرده و زنده شدن، برای یک نفر است، نه اینکه خدا بخواهد یکی را بمیراند و دیگری را بهرسم معمول دنیا زنده کند. همانگونه که مجروح شدن و شفا یافتن، هر دو برای یک تن گفته شده است (ر.ک؛ کهن، 1382: 276).
4ـ2ـ3) عبارات معاد جسمانی در دیگر کتب عهد قدیم
الف) انتقال اجساد مردگان
اجساد دیگران قبل از رستاخیز به ارض مقدّس منتقل میشود: «مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من برخواهند خاست» (اشعیا 19: 26).
در این عبارت، انتقال جسد گویای آن است که بدنی که برانگیخته شده، باید جسم باشد تا امکان انتقال آن میسّر باشد.
ب) شکل یافتن اجساد مردگان در رستاخیز
«و دید هماینک رگها و پیها و گوشتها به آنها برآمد و پوست آنها را از بالا پوشانید» (حزقیال 8: 37).
نزاع بین دو مکتب «هلّیل و شمّای» بر سَرِ جسمانی بودن رستاخیز بوده است. این نزاع بر این اصل مبتنی است که انسان در رستاخیز با بدن و جسم خود برمیخیزد وگرنه نزاع معنایی نداشت. آبراهام کهن در این باره مینویسد:
«پیروان مکتب هلّیل با استناد به این متن معتقد بودند که شکل یافتن اجساد مردگان، مانند این جهان است. یعنی از پوست و گوشت شروع شده و با رگها، پیها و استخوانها پایان مییابد. امّا پیروان مکتب شمّای با استناد به همین متن معتقد شدند، شکل یافتن اجساد بدن انسان در جهان آینده، از رگها، پیها و استخوانها آغاز شده و با پوست و گوشت پایان میپذیرد» (کهن، 1382: 283).
این متن، رجعت و بازگشت قوم را به شکل جسمانی نشان میدهد. از طرفی، رجعت یکی از مصادیق معاد جسمانی میباشد. لذا واقعة حزقیال و زنده شدن مردگان به دست او در عهد قدیم، همچون واقعة حضرت عزیر در قرآن کریم، دلالت بر معاد جسمانی عنصری و ترابی دارد؛ چراکه اگر مراد معاد دیگری غیر از معاد جسمانی عنصری بود، برخاستن بدن و نزاع این دو مکتب نامفهوم بود.
ج) قیام مردگان با جسد
«و وی را گفت: صورت او چگونه است؟ زن گفت: مردی پیر برمیآید و به ردایی ملبّس است. پس شاول دانست که سموئیل است و رو به زمین خم شده تعظیم کرد» (اوّل سموئیل 28: 14).
در واقعة سموئیل و شائول که احتمال دارد سموئیل به صورت جسمانی بر شائول ظاهر شده باشد و این واقعه زمانی برای شائول افتاد که سموئیل از دنیا رفته بود. اگر گفته شود خداوند سموئیل را واقعاً و به صورت جسمانی رجعت داده بود تا شائول او را ببیند، ولی دیگران به سبب حجاب گناهی که برای خود ساختهاند، توانایی دیدن سموئیل را نداشتهاند، در این صورت، دلالت این متن از کتاب سموئیل بر معاد جسمانی قابل پذیرش است.
د) نقایص جسمانی مردگان و قیام آنها
«من مجروح کردم و خودم شفا دادم» (سفر تثنیه 32: 39).
برخاستن مردگان با نقایص جسمانی که در دنیا داشتهاند، دلالت بر حضوری جسمانی، آن هم با جسم عنصری در عرصة رستاخیز دارد؛ زیرا انسان با همان جسم دنیایی مبعوث میشود. آبراهام کهن در این باب مینویسد: «خداوند قدرت از بین بردن نقایص را به دلیل این متن دارد، ولی برای آنکه معاندان نگویند که خداوند به جای افرادی که مردهاند، افراد دیگری را زنده کرده است، آنها را با نقایص بدنیشان دوباره زنده میکند» (کهن، 1350: 369).
هـ) برخاستن از قبور
«و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیدهاند، بیدار خواهند شد، امّا اینان به سبب حیات جاودانی و آنان به دلیل خجالت و حقارت جاودانی» (دانیال 12: 2).
در این متن، از واژگان «خاک»، «زمین»، «بیدار شدن» و «قیامت» استفاده شده است. در عهد قدیم، خفتن به معنای موت و بیدار شدن به معنای زنده شدن توصیف شده است. توجّه به این نکته ضروری است که قیامت و برخاستن، هنگامی معنا میدهد که جسمی در قبر و زیر خاک مدفون شده باشد و بعد برخیزد. برخاستن از خاک و قیامت بدن، معنایی جز معاد جسمانی عنصری نخواهد داشت:«خداوند میمیراند و زنده میکند، به قبر فرود میآورد و برمیخیزاند» (اوّل سموئیل 2: 6).
در این متن، سخن از قبر و برخیزاندن انسان است. لذا کاملاٌ به رستاخیز انسان اشاره دارند. «قبر» جای جسم انسان است که تبدیل به خاک شده است وگرنه قبر جایگاه روح نیست که از آن برخیزد و بیرون آید. لذا فرود آوردن جسد انسان در قبر و برخیزاندن آن از قبر، کاملاٌ با معاد جسمانی سازگار است.
و) زنده شدن مردگان
«مردگان تو زنده خواهند شد و جسدهای من خواهند برخاست. ای شما که در خاک ساکنید! بیدار شده، ترنّم نمایید؛ زیرا که شبنم تو، شبنم نباتات است و زمین مردگان خود را بیرون خواهد افکند» (اشعیا 26: 19).
دلالت این متن از کتاب مقدّس بر معاد جسمانی چنان واضح است که از آن به «نص» تعبیر شده است، همچنانکه در تفاسیر «آنتونیوس فکری» آمده است: «هَذَا النَّصُّ هُوَ أَوَّلُ نَصٌّ صَرِیحٌ عَنِ القِیَامَةِ مِنَ الأَموَاتِ» (تفسیر اشعیاء: 26) این نص، اوّلین نصّ صریح در قیامت اموات است. همچنین «مردگان عاقبت زنده خواهند شد» بر معاد جسمانی دلالت دارد؛ چراکه زنده شدن در روز رستاخیز، به معنای زنده شدن جسم انسان است که در دنیا نابود و متلاشی شده بود؛ چراکه زنده شدن، برای ارواح معنایی ندارد. علّت آن این است که ثابت شده روح نمیمیرد و زنده است. بنابراین، مرگی برای روح تعریف نشده است که بخواهد دوباره زنده شود. زنده شدن در اینجا زنده شدن جسم و بدنهای متلاشی شده میباشد.
ز) وجود جسم فسادناپذیر
«زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد و قدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را ببیند» (مزامیر داوود 16: 10).
ح) خوردن گوشت تن
«مرد کاهل دستهای خود را بر هم نهاده، گوشت خویشتن را میخورد» (جامعه 4: 5).
این متن بهآسانی پشیمانی گناهکاران و جسمانی بودن رستاخیز را به نمایش میگذارد. امّا گاهی از این متن در اهمال در امور مادّی و دنیوی نیز استفاده شده است که در این صورت، بر معاد جسمانی دلالت نخواهد داشت.
ط) لذّت خوردن و نوشیدن
«پس به شما میگویم کسانی که مرا پرستش و از من اطاعت میکنند، خوردنی و نوشیدنی فراوان خواهند داشت، امّا شما گرسنه و تشنه خواهید بود. آنها خوشحال و شما شرمسار خواهید بود. آنها از شادی میسرایند، ولی شما با دلهای شکسته خواهید گریست» (اشعیا 65: 13).
این متن در خصوص زندگی اُخروی انسان ذکر شده است که چگونه مؤمنان از نعمتهای جسمی بهرهمند بوده، ولی دیگران غمگین و گرسنه و تشنه خواهند بود.
ی) انسان هیزم جهنّم
«و تو برای آتش هیزم خواهی شد و خونت در آن زمین خواهد ماند. پس به یاد آورده نخواهی شد؛ زیرا من که یهوه هستم، تکلّم نمودهام» (حزقیال 21: 32).
در این متن، منظور از هیزم آتش بودن همان زندگی جسمانی اُخروی است که اشرار با اعمال خویش، خود را هیزم آتش الهی قرار میدهند. همچنانکه آنتونیوس فکری ذیل این متن در تفسیر خود مینویسد: «فَالأَشرَارُ یَجعَلُونَ أَنفُسَهُم وَقُوداً لِنَارِ غَضَبِ اللهِ: پس اشرار (با اعمال خود،) خویش را هیزم آتش الهی قرار میدهند» (فکری، حزقیال 21: 32).
بنابراین، با دقّت در لابهلای متون عهد قدیم، میتوان مواردی از متونی را پیدا کرد که دلالت بر معاد و رستاخیز جسمانی انسان داشته باشد و برخی از این موارد بهوضوح و بهصورت قوی در معاد جسمانی دلالت دارد.
4ـ3) معاد جسمانی در عهد جدید
4ـ3ـ1) جایگاه معاد جسمانی در عهد جدید
رستاخیز مردگان در الهیّات مسیحی از جایگاه خاصّی برخوردار است که اهمیّت آن بهمراتب از عهد قدیم بیشتر است؛ چراکه در اندیشة مسیحیّت، بازگشت مسیح با رستاخیز و قیامت گره خورده است. لذا در الهیّات مسیحی، اعتقاد به معاد جسمانی، بر اساس اعتقاد به رستاخیز جسمانی عیسی مسیح استوار گردیده است که ایمان به آن الزامی است. لذا مواردی در عهد جدید بر اهمیّت معاد جسمانی دلالت دارد؛ ازجمله:
* سنّت آرای آبا کلیسا و متقدّمین مسیحیّت، بر اثبات و اعتقاد به معاد و رستاخیز جسمانی است؛ افرادی مانند: ترتولیان، آگوستین، پاپ کلمنس رومانوس (کلمنت روم)، ایرنائوس، آتاناسیوس.
* وجود اعتقادنامههای مختلف مسیحی؛ از جمله اعتقادنامة «نیقیه» و اعتقادنامة «کاتولیک».
* متون و عبارات رستاخیز عهد قدیم که مورد احترام و اعتقاد مسیحیّت هم میباشد.
لذا با دقّت در الهیّات مسیحی در منابع مختلف، مشخّص میشود که تقریباً همة مسیحیان کاتولیک، ارتودوکس، پروتستان و پیروان کلیسای آشوری شرق، رستاخیز جسمانی عیسی مسیح را بهعنوان یک رویداد واقعی تاریخی قبول دارند.
4ـ3ـ2) عبارات معاد جسمانی در عهد جدید
الف) برخاستن از قبور
«و بدو قدرت بخشیده است که داوری هم بکند؛ زیرا پسر انسان است. از این تعجّب نکنید؛ زیرا ساعتی میآید که در آن جمیع کسانی که در قبورهستند، آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد» (یوحنّا 5: 29).
در این متون، عیسی دربارة زندگی و حیات کنونی صحبت نمیکند. وی در باب داوری نهایی که در پایان جهان به وقوع خواهد پیوست، سخن میراند. لذا بهروشنی بر زندگی انسان در جهان دیگر و برخاستن جسم عنصری ترابی تأکید شده است، چراکه برانگیختگی انسان از قبور، دلیل بر رستاخیز جسمانی است.
ب) سوزاندن کلّ جسد در دوزخ
«... اگر دست راستت تو را بلغزاند، قطعش کن و از خود دور انداز؛ زیرا تو را مفیدتر آن است که عضوی از اعضای تو نابود شود از آنکه کلّ جسدت در دوزخ افکنده شود» (متّی 5: 30).
در اینجا سخن از افتادن و سوختن «تمام بدن یا کلّ جسد» در دوزخ است، لذا در جسمانیّت این آلام و عذابها تردیدی باقی نمیماند. این متن بهصراحت از گرفتاری شخص در آتش جهنّم و خطر سوختن بدن شخص گناهکار در آتش سخن میگوید و بر جسمانی بودن معاد تأکید دارد.
ج) گریه و فشار دندان
«... آنگاه پادشاه خادمان خود را فرمود، این شخص را دستوپا بسته بردارید و در ظلمت خارجی اندازید؛ جایی که گریه و فشار دندان باشد» (متّی 22: 14).
«ظلمت خارجی» در این متن، دلالت بر وجود جسمانی انسان در روز رستاخیز دارد. کشیش تادرس یعقوب در تفسیر خود، ذیل این متن مینویسد: «گریه و ساییدن دندانها، همانطور که قدّیس جیروم نیز اشاره کرده است، به برخاستن بدن و جسم اشاره دارد تا اینکه (جسم انسان) با روح، در سختی ظلمت خارجی مشترک باشد» (ملطی، متّی 22: 14).
د) برخاستن بدنهای مقدّسین
«ناگاه پردة هیکل از سر تا پا دو پاره شد و زمین متزلزل و سنگها شکافته گردید و قبرها گشاده شد و بسیاری از بدنهای مقدّسین که آرامیده بودند، برخاستند و بعد از برخاستن وی، از قبور برآمده به شهر مقدّس رفتند و بر بسیاری ظاهر شدند» (متّی 27: 51ـ53).
این متن از صریحترین متون عهد جدید، در برانگیختگی جسمانی و رجعت انسانهاست، بهطوری که رستاخیز بدنها و اجسام مردگان در آن بهراحتی قابل مشاهده است. این وضوح بهقدری است که مفسّران متعدّدی در تفاسیر خود، بر وجود جسمانی رستاخیز اذعان کردهاند. قدّیس آمبرسیوس مینویسد: «برخاستن بسیاری از اجساد مقدّسین که خفته بودند، همانا حمل و تأکیدی است برای قیامت ما که فقط روحی نیست، بلکه جسمی و بدنی نیز میباشد که در روز بزرگِ پروردگار صورت میگیرد» (متّی 27).
هـ) داستان ایلعازر
«امّا چون چشم در جهان مردگان گشود، خود را در عذاب یافت. از دور ابراهیم را دید و ایلعازَر را در جوارش. پس با صدای بلند گفت: ای پدر من، ابراهیم! بر من ترحّم کن و ایلعازَر را بفرست تا نوک انگشت خود را در آب تَر کند و زبانم را خنک سازد؛ زیرا در این آتش عذاب میکشم» (ملطی، لوقا 16: 22ـ24).
تعبیر «زبانم را خنک سازد» و «نوک انگشت خود را در آب تَر کند» به مکان بودن بهشت یا جهنّم و اشاره به جسمانی بودن آن دارد. مرد ثروتمند برای رهایی از عذاب و آتش دردناک جسمی خود درخواست میکند تا مرد فقیر که اکنون بهشتی شده است، با رطوبت اندک سرانگشت خود که به آب خیس شده، کمی از حرارت آتش را بکاهد. تادرس یعقوب ذیل این متن از انجیل لوقا مینویسد: «تا سرانگشتانش را خیس کند. این دلیل بر عذاب جسمانی الهی است ولو ما حقیقت آن را درک ننماییم و ندانیم که در آن زمان و بُرهه، اجسام ما در چه حالتی خواهند بود» (لوقا 16: 22ـ 24).
و) وعظ و ایمان باطل
«لیکن اگر به مسیح وعظ میشود که از مردگان برخاست، چون است که بعضی از شما میگویند که قیامت مردگان نیست؟ امّا اگر مردگان را قیامت نیست، مسیح نیز برنخاسته است. اگر مسیح برنخاست، باطل است وعظ ما و باطل است نیز ایمان شما» (اوّل قرنتیان 15: 12ـ14).
این متن برای دفع هر گونه شبهة معاد در میان قرنتیان، جسمانی بودن معاد را گوشزد میکند. در این متن، پولس به جنگ با اعتقادات و فرهنگ قرنتیان رفته، با صدای بلند از این اصل دینی دفاع میکند و قبول نداشتن آن را مساوی با انکار یا سقوط اصل دین میداند. همچنان که ویلیام بارکلی در این باب مینویسد:
«در اینجا پولس به دشمنان و مخالفین آموزة جسمانی در قرنتیان بهشدّت حمله میکند و دقیقاً در همان نقطة اختلاف خود با ایشان، یعنی اعتقاد به رستاخیز مردگان جواب قاطع میدهد و میگوید معنای پندار شما آن است که عیسی مسیح نیز از خاک برنخاست که اگر چنین باشد، اساس ایمان مسیحی ساقط میشود، چون اگر حقیقت رستاخیز از مسیحیّت زدوده شود، اصل ایمان مسیحی نابود میگردد» (بارکلی، 1993م.: 273ـ274).
ز) بدنهای ما را برخواهد خیزاند
«و خدا... ما را نیز به قوّت خود خواهد برخیزانید» (اوّل قرنتیان 6: 14).
در این فقرات که متون بسیار گویایی در جسمانی بودن معاد است، «برخاستن و برخیزاند» دلالت بر رستاخیز و برانگیختگی جسمانی دارد، بهویژه فقراتی که در ادامه میآید: «آیا نمیدانید که بدنهای شما اعضای مسیح است؟...» (اوّل قرنتیان 6: ۱۶). لذا متن نشان میدهد همانگونه که بدن مسیح برای رستاخیز برخاست، بدن شما نیز برخواهد خاست.
ح) عبارات وجود جسم فسادناپذیر
«به همین نهج است نیز قیامت مردگان. در فساد کاشته میشود و در بیفسادی برمیخیزد. در ذلّت کاشته میگردد، در جلال برمیخیزد. در ضعف کاشته میشود و در قوّت برمیخیزد» (اوّل قرنتیان 15: 42).
این متن علاوه بر اثبات معاد جسمانی، تفاوت میان جسم دنیوی و جسم اُخروی را بیان میکند. علّت آن هم به سبب تفاوت خصوصیّات جهان آخرت با دنیای کنونی ماست. ممکن است گفته شود که این متن با قول برخی فلاسفة اسلامی که قائل به معاد جسمانی مثالی هستند، انطباق دارد.
در پاسخ باید گفت معاد جسمانی در این عبارت با همان جسم عنصری ترابی انطباق دارد و انسان با همان جسم از خاک و قبر برمیخیزد، لکن تفاوتهای این دو بدن به سبب تفاوتهای وجودی دنیا و آخرت است که قطعاً این خصوصیّتهای جهان آخرت، در جسم اُخروی نیز تأثیرگذار است و آن را با خصوصیّاتی جدای از آنچه در دنیا داشته است، به بار میآورد.
ط) عقوبت آتش ابدی
«همچنین سدوم و غموره و سایر بُلدان نواحیِ آنها مثل ایشان، چونکه زناکار شدند و در پی بشر دیگر افتادند، در عقوبتِ آتش ابدی گرفتار شده، به جهت عبرت مقرّر شدند» (رسالة یهودا 1: 7).
دو شهر سدوم و غموره به سبب گناهان مختلفی که در آن صورت میگرفت، گرفتار عذاب آتش دنیایی و اُخروی شدند. توأم بودن عذاب دنیایی و آتش ابدی اُخروی، از ویژگی این فقرة کتاب مقدّس است. عذاب جسمانی از مشخّصههای وجود جسمانی انسان در سرای آخرت است. مکدونالد در تفسیر خود ذیل این متن مینویسد: «عبارتِ آتش ابدی نمیتواند به معنای این باشد که این آتش، همان آتشی بود که شهرهای شرّیر را نابود کرد، بلکه این فقط نمونهای از مجازات ابدی وحشتناکی است که بر همة سرکشان فرود خواهد آمد» (مکدونالد، بیتا: 9).
بنابراین، با دقّت در فقرات متون عهد جدید میتوان موارد متعدّد و واضحی از نمونههای دال بر معاد و بازگشت جسمانی انسان در آن یافت. مواردی که برخی در نهایت روشنی، بر بازگشت جسمانی انسان، آن هم بهصورت عنصری دلالت دارند.
5ـ تطبیق معاد جسمانی در قرآن و عهدین
اگرچه کتب عهدین جزء منابع دینی محرّف هستند و قدرت رویارویی با کتاب آسمانی قرآن کریم را ندارند، امّا میتوان با پیگیری آموزههای مذکور در قرآن کریم، به مواردی نظیر آن در لابهلای متون عهدین دست یافت و در مباحث علمی دانشگاهی و تقریب ادیان استفاده برد. آموزة معاد جسمانی نیز مانند هر آموزة دیگری در قرآن کریم، در مقایسه با کتب عهدین، نقاط افتراق و اشتراک مخصوص به خود را دارد.
5ـ1) نقاط اشتراک معاد جسمانی در قرآن و عهدین
5ـ1ـ1) برخاستن از قبور
انسانها در قیامت از قبرها برمیخیزند. قبر جایگاه جسم انسانهاست و این تعبیر، دلیل روشن دیگری بر معاد جسمانی است. لذا اگر بر فرض در این سه دین هیچ مطلبی بر رستاخیز جسمانی نبود، همین سخن برخاستن از قبر دلیل بر برانگیختگی جسمانی در روز قیامت است. قرآن کریم میفرماید:Pوَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذَا هُم مِّنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ: (بار دیگر) در صُور دمیده مىشود. ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مىروندO (یس/ 51).
در عهد قدیم در باب برخاستن انسانها از قبور، فقرات متعدّدی وجود دارد: «خداوند میمیراند و زنده میکند. به قبر فرود میآورد و برمیخیزاند» (اوّل سموئیل 2: 6)؛ «لهذا نبوّت کرده، به ایشان بگو: خداوند یهوه چنین میفرماید: اینک من قبرهای شما را میگشایم و شما را ای قوم من از قبرهای شما درآورده، به زمین اسرائیل خواهم آورد» (حزقیال 37: 12).
«و ای قوم من! چون قبرهای شما را بگشایم و شما را از قبرهای شما بیرون آورم. آنگاه خواهید دانست که من یهوه هستم» (حزقیال 37: 13).
همچنین در عهد جدید نوشته شده است: «و ناگاه پردة هیکل از سر تا پا دوپاره شد و زمین متزلزل و سنگها شکافته گردید و قبرها گشاده شد و بسیاری از بدنهای مقدّسین که آرامیده بودند، برخاستند» (متّی 27: 51ـ52)؛ «و بدو قدرت بخشیده است که داوری هم بکند؛ زیرا پسر انسان است. از این تعجّب نکنید؛ زیرا ساعتی میآید که در آن، جمیع کسانی که در قبور هستند، آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد» (انجیل یوحنّا 5: 29).
با اندکی دقّت مشخّص میشود که در تمام ابن عبارات، دلالت خروج بدنهای انسانی از قبور قابل مشاهده است.
5ـ1ـ2) تشبیه رستاخیز به زنده شدن دوبارة بذر گیاهان
قرآن کریم از آیات و دلایل کاملاً ساده و همهفهم استفاده کرده است؛ مانند مثالهایی از طبیعت و زنده شدن دوبارة بذر و رویش گیاهان. لذا به ما میآموزد که برای اثبات مشکلترین امور، از مثالهای قابلفهمتر استفاده کنیم تا برای همه قابل فهم باشد: Pوَإِن کُلٌّ لَّمَّا جَمِیعٌ لَّدَیْنَا مُحْضَرُونَ * وَآیَةٌ لَّهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْنَاهَا وَأَخْرَجْنَا مِنْهَا حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ: و همة آنان (روز قیامت) نزد ما احضار مىشوند! * زمین مرده براى آنها آیتى است، ما آن را زنده کردیم و دانههاى (غذایى) از آن خارج ساختیم که از آن مىخورندO (یس/ 32ـ33). همچنین در عبارات عهد جدید دربارة شباهت معاد به زنده شدن دوبارة بذر و رویش گیاهان عباراتی وجود دارد؛ مثلاً: «امّا اگر کسی گوید مردگان چگونه برمیخیزند و به کدام بدن میآیند؟ ای احمق! آنچه تو میکاری، زنده نمیگردد؟ جز آنکه بمیرد و آنچه میکاری، نه آن جسمی را که خواهد شد، میکاری، بلکه دانهای مجرّد، خواه از گندم و یا از دانههای دیگر. لیکن خدا برحسب ارادة خود، آن را جسمی میدهد و به هر یکی از تخمها، جسم خودش را» (اوّل قرنتیان 15: 35ـ38).
امّا در عهد عتیق این تشبیه معاد به زنده شدن دوبارة بذر و گیاهان، یافت نمیشود و رستاخیز را با این شیوه بیان نکرده است، مگر موردی که فقط مرگ انسان را به چیدن گندم تشبیه کرده است:
«و در شیخوخیّت به قبر خواهی رفت؛ مثل بافة گندم که در موسمش برداشته میشود» (ایّوب 5/ 26).
5ـ1ـ3) وجود جسم فسادناپذیر
قرآن میفرماید در روز رستاخیز برای بدن انسان، نابودی وجود ندارد و آن عالم، زندگی محض است: P... وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ: و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند!O (العنکبوت/64).
همچنین تمام آیات قرآن که بحث خلود را پیش کشیده است، اشاره به همین مطلب دارد. چه در بهشت و چه جهنّم که آیات آن فراوان است: Pخَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ: همواره در این لعن (و طرد و نفرین) مىمانند؛ مجازات ایشان تخفیف نمىیابد و به آنها مهلت داده نمىشودO (آلعمران/ 88).
آیات فوق نشانگر این مطلب است که انسان شرّیر، بعد از دیدن این آیات، با خود تصوّر نکند که لابُد بعد از دیدن این عذابها میمیرم و از بین میروم. این آیات نشان میدهد که در آن، روزمرّگی برای انسان نیست. این جسم انسان است که در روز رستاخیز میسوزد و از بین نمیرود و نابود هم نمیشود. در عهد قدیم، اشاره به خلود و فسادناپذیری جسم چنین بیان شده است: «تا زنده بماند تا ابدالآباد و فساد را نبیند» (مزامیر 49: 9)؛ «زیرا جانم را در عالم اموات ترک نخواهی کرد و قدّوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را ببیند» (مزامیر 16: 10).
همچنین در عهد جدید آمده است: «به همین نهج است نیز قیامت مردگان. در فساد کاشته میشود و در بی فسادی برمیخیزد» (اوّل قرنتیان 15: 45).
5ـ1ـ4) نعمتهای فراوان بهشت
خصوصیّت نعمتهای بهشتی این است که این نعمتها برای بهشتیان مهیّا شده است و هر آنچه بخواهند، در آن آماده است و از آن به «تَشتَهِیهِ الأَنفُس» تعبیر میشود که بسیار عام میباشد و تمام لذّات شناخته و ناشناختة آدمیان را در بر میگیرد. منظور، هر آنچه مردم به آن میل پیدا میکنند از انواع نعمتها؛ مانند خوردنیها، نوشیدنیها، لباسها، رایحهها و آنچه که چشمان انسان با نگاه کردن از آن نعمتها لذّت میبرد: P... وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنفُسُکُمْ وَلَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ:... و براى شما هر چه دلتان بخواهد، در بهشت فراهم است و هر چه طلب کنید، به شما داده مىشودO (الفصّلت/ 31).
با بررسی انجام شده در عهد قدیم، عبارتی که نعمتهای فراوان بهشتی ذکر شده باشد، مشاهده نشد. امّا در عهد جدید چنین آمده است: «بلکه چنانکه مکتوب است، چیزهایی را که چشمی ندید و گوشی نشنید و به خاطر انسانی خطور نکرد؛ یعنی آنچه خدا برای دوستداران خود مهیّا کرده است» (اوّل قرنتیان 2: 9).
5ـ1ـ5) خوردن و نوشیدن
در قرآن کریم، آیات خوردن و نوشیدن یکی از مصادیق معاد جسمانی است. تعداد آنها فراوان است که علاوه بر ذکر نعمتهای بهشتی، خصوصیّت توصیف و تنوّع نعمتها بر آن افزوده میشود: Pوَفَوَاکِهَ مِمَّا یَشْتَهُونَ: و میوههایى از آنچه مایل باشندO (المرسلات/ ۴۲) و Pوَلَحْمِ طَیْرٍ مِّمَّا یَشْتَهُونَ: و گوشت پرنده از هر نوع که مایل باشند!O (الواقعه/۲۱).
خوردنیها و نوشیدنیهای بهشتی در آموزههای عهدین نیز گویای این مطلب است. در عهد قدیم، در این باب چنین آمده است: «پس به شما میگویم کسانی که مرا پرستش و از من اطاعت میکنند، خوردنی و نوشیدنی فراوان خواهند داشت» (اشعیا 65: 13).
در عهد جدید نیز به خوردن در بهشت اشاره شده است: «امّا به شما میگویم که بعد از این، از میوة مَوْ دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در ملکوت پدر خود تازه آشامم» (متّی 26: 29).
در برخی از آیات عهد جدید نیز خوردن و نوشیدن آمده است، ولی به معنای روحانی تفسیر شده است: «و من ملکوتی برای شما قرار میدهم، چنانکه پدرم برای من مقرّر فرمود تا در ملکوتِ من از خوان من بخورید و بنوشید و بر کرسیها نشسته، بر دوازده سبط اسرائیل داوری کنید» (لوقا 22: 29ـ30).
5ـ1ـ6) مجازات جسمی مجرمان
برخی آیات قرآن کریم و متون کتاب مقدّس از کیفرها و مجازات مختلف مجرمان در قیامت سخن میگوید. بسیاری از این مجازاتها جنبة جسمانی دارد. اینگونه آیات فراوان است؛ از جمله: Pیَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ...: در آن روز که آن را در آتش جهنّم، گرم و سوزان کرده، با آن صورتها، پهلوها و پشتهایشان را داغ مىکنند...O (التّوبه/ 35).
در متون عهدین، در این باب موارد متعدّدی ذکر شده که جسمانی بودن عذابها و آتشی که جسم و بدن شرّیران را خواهد سوزانید، قابل مشاهده است؛ از جمله: «ایشان (بدکاران) را چنان خواهد سوزانید که نه ریشه و نه شاخهای برای ایشان باقی خواهد گذاشت» (ملاکی 4: روز خداوند)؛ «گناهکارانی که در صهیوناَند، میترسند و لرزه منافقان را فروگرفته است (و میگویند): کیست از ما که در آتش سوزنده ساکن خواهد شد و کیست از ما که در نارهای (آتشهای) جاودانی ساکن خواهد گردید؟» (اشعیا 33: 14).
در عهد جدید نیز در باب مجازات جسمی مجرمان در رستاخیز موارد متعدّدی ذکر شده است؛ مثلاًّ: «... همة لغزشدهندگان و بدکاران را جمع خواهند کرد و ایشان را به تنور آتش خواهند انداخت، جایی که گریه و فشار دندان بُوَد» (متّی 13: 42) و «... اگر دست راستت تو را بلغزاند، قطعش کن و از خود دور انداز؛ زیرا تو را مفیدتر آن است که عضوی از اعضای تو نابود شود، از آنکه کلّ جسدت در دوزخ افکنده شود» (متّی 5: 29ـ30).
5ـ1ـ7) انسان، هیزم جهنّم
در برخی آیات قرآن کریم، دربارة مجازات جسمی مجرمان تا به آنجا پیش رفته است که انسانهای دوزخ را آتشگیرانه و هیزم جهنّم معرّفی میکنند: Pفَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ: پس اگر چنین نکنید ـ که هرگز نخواهید کرد ـ از آتشى بترسید که هیزم آن بدنهاى مردم (گنهکار) و سنگها [= بُتها] است و براى کافران آماده شده استO (البقره/ 24).
در متون عهدین دربارة هیزم بودن انسان در آتش جهنّم چنین گفته شده است: «و تو برای آتش هیزم خواهی شد و خونت در آن زمین خواهد ماند. پس به یاد آورده نخواهی شد؛ زیرا من که یهوه هستم، تکلّم نمودهام» (حزقیال 21: 32) و «زیرا اینک آن روزی که مثل تنور مشتعل میباشد، خواهد آمد و جمیع متکبّران و جمیع بدکاران، کاه خواهند بود، و یهوه صبایوت میگوید: آن روز که میآید ایشان را چنان خواهد سوزانید که نه ریشه و نه شاخهای برای ایشان باقی خواهد گذاشت» (ملاکی: 4).
5ـ1ـ8) همانندی جسد به پا خواسته با جسد مدفون
برخی قائل هستند که جسد اُخروی، جسم مثالی برای انسان است. برخی با استناد به قرآن کریم، بدن اُخروی را همان بدن دنیوی و عنصری میدانند. لذا در رستاخیز، جسد انسان آیا همان جسد سابق است که متلاشی شده بود یا اینکه جسد دیگری است؟ پاسخ قرآن کریم و عهدین این است که جسد همان جسد سابق است: Pالْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ: امروز بر دهانشان مُهر مىنهیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان کارهایى را که انجام مىدادند، شهادت مىدهند!O (یس/65).
در عهدین نیز از به هم پیوستن گوشت و استخوانها در کتاب حزقیال و رستاخیز عیسی میتوان نام برد: «و دید هماینک رگها، پیها و گوشتها به آنها برآمد و پوست آنها را از بالا پوشانید» (حزقیال 8: 37).
در عهد جدید، رستاخیز عیسی نمادی از رستاخیز انسان است که حضرت همان بدن مجروح را که ردّ میخ صلیب و پهلوی شکافته شده بود، به شاگردان نشان داد: «پس بدیشان گفت تا در دو دستش جای میخها را نبینم و انگشت خود را در جای میخها نگذارم و دست خود را بر پهلویش ننهم، ایمان نخواهم آورد و بعد از هشت روز، باز شاگردان با توما در خانهای جمع بودند و درها بسته بود که ناگاه عیسی آمد و در میان ایستاده، گفت: سلام بر شما باد! پس به توما گفت: انگشت خود را به اینجا بیاور و دستهای مرا ببین و دست خود را بیاور و بر پهلوی من بگذار و بیایمان مباش، بلکه ایمان دار» (یوحنّا20: 25ـ27).
البتّه برخی دیگر از فقرات عهد جدید، دلالت بر وجود بدن دیگری جز بدن دنیوی دارد که با این تصریحات کتاب مقدّس همخوانی ندارد.
5ـ2) نقاط افتراق معاد جسمانی در قرآن و عهدین
5ـ2ـ1) سخن گفتن اعضا و جمادات
در قرآن کریم، آیاتی وجود دارد که بیان میکند در روز رستاخیز، جمادات مانند زمین که اخبار خود را بازگو میکند و نیز اعضای انسان نیز به تکلّم آمده، علیه مالک خود شهادت میدهند: Pالْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ: امروز بر دهانشان مُهر مىنهیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان کارهایى را که انجام مىدادند، شهادت مىدهندO (یس/65).
در متون عهدین، دربارة سخن گفتن اعضای بدن انسان در قیامت و رستاخیز و نطق جمادات، مطلبی وجود ندارد.
5ـ2ـ2) حشر حیوانات
حشر و رستاخیز در قرآن کریم، نه تنها شامل انسان، بلکه شامل همة موجودات و حیوانات و یا حتّی جمادات است: Pوَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ: و در آن هنگام که وحوش جمع شوندO (التّکویر/ 5).
ولی با بررسی انجامشده عهدین، چنین محتوایی سافت نشد.
5ـ2ـ3) عینیّت بدن اُخروی با بدن دنیوی
آموزههای قرآن کریم بهوضوح تصریح میکنند که بدن انسان در روز رستاخیز، همان بدن دنیوی است که در دنیا با آن زندگی میکرده است. لذا بین این آیات تنافی وجود ندارد. Pالْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ: امروز بر دهانشان مُهر مىنهیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان کارهایى را که انجام مىدادند، شهادت مىدهندO (یس/ 65).
همچنین آیات دیگری دلالت میکند بر اینکه بدن رستاخیز همان بدن دنیوی است: Pأَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ * بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ: آیا انسان مىپندارد که هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد؟! * آرى، قادریم که (حتّى خطوط سَر)انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم!O (القیامه/ 3ـ4).
امّا برخی متون عهد جدید دلالت دارند که بدن رستاخیز غیر از بدنی است که انسان با آن در دنیا زندگی میکرده است: «امّا اگر کسی گوید مردگان چگونه برمیخیزند و به کدام بدن میآیند؟ ای احمقً آنچه تو میکاری زنده نمیگردد، جز آنکه بمیرد و آنچه میکاری، نه آن جسمی را که خواهد شد، میکاری، بلکه دانهای مجرّد، خواه از گندم و یا از دانههای دیگر. لیکن خدا بر حسب ارادة خود، آن را جسمی میدهد و به هر یکی از تخمها، جسم خودش را» (اوّل قرنتیان 15: 35ـ38).
این عبارات که نشان میدهد بدن به پا خاسته با بدن دنیوی عنصری تفاوت دارد، با تصریحات دیگر عهد جدید که بیان میکند همان بدن دنیوی به پا میخیزد، تنافی دارد. این در حالی است که در آیات قرآن کریم، به این نکته تصریح شده که بدن انسان در روز رستاخیز، همین بدن دنیوی است و هیچ تنافی بین آیات مشاهده نمیشود.
5ـ2ـ4) جسمانیّت رستاخیز و سرنوشت بشر
در قرآن کریم، آیات «خلود و جاودانگی» در بهشت یا دوزخ، بیانگر سرنوشت جسمانی بشر است. زندگی جسمانی جز در موردی که سبب خلود در آتش جهنّم است، در نهایت منتهی به بهشت برین، به صورت ابدی و جسمانی است. زندگی انسان در بهشت با انواع خوردنیها، آشامیدنیها و نعمت ازدواج همراه است. در قرآن کریم، حتّی آسایش جسمانی بهشتیان با توصیفات مناسب تبیین شده است: Pذَوَاتَا أَفْنَانٍ *... * فِیهِمَا عَیْنَانِ تَجْرِیَانِ * ... * فِیهِمَا مِن کُلِّ فَاکِهَةٍ زَوْجَانِ *...* مُتَّکِئِینَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَیْنِ دَانٍ: (آن دو باغ بهشتى) داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است!* ... * در آنها دو چشمه همیشه جارى است! *...* در آن دو، از هر میوهاى دو نوع وجود دارد (هر یک از دیگرى بهتر)! * این در حالى است که آنها بر فرشهایى تکیه کردهاند با آسترهایى از دیبا، ابریشم و میوههاى رسیده آن دو باغ بهشتى در دسترس استO (الرّحمن/ 48ـ54).
در عهد قدیم، سرنوشت جسمانی اشرار با خلود در آتش و باقی بودن بر عذاب ابدی با حقارت جاودانی همراه است. همچنانکه در عبارات حزقیال آمده است: «و تو برای آتش هیزم خواهی شد و خونت در آن زمین خواهد ماند. پس به یاد آورده نخواهی شد» (حزقیال 21: 32).
تعبیرهای «حیات جاودانی و شادی جاودانی» اشاره به سرنوشت ابدی نیکوکاران است. همچنین در توصیف نعمت خوردن و نوشیدن انسان در سرای آخرت آمده است: «بندگان من خواهند خورد، امّا شما گرسنه خواهید بود. اینک بندگانم خواهند نوشید، امّا شما تشنه خواهید بود. همانا بندگانم شادی خواهند کرد، امّا شما خجل خواهید بود» (اشعیا 65: 13).
در عهد جدید نیز عبارات عذاب دوزخ، فراوان است. تعبیر «آتش ابدی» از تصریحاتی است که بر ابدی بودن عذاب جسمانی دوزخ اشاره دارد. سرنوشت جسمانی بهشتیان نیز فقط ذکر نعمت خوردن و نوشیدن به صورت اجمالی و خیلی کوتاه اشاره شده است: «امّا به شما میگویم که بعد از این، از میوة مَوْ دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در ملکوت پدر خود، تازه آشامم» (متّی 26: 29).
نتیجهگیری
نتیجة بررسی آموزة معاد جسمانی در آیات قرآن کریم و عبارات کتاب مقدّس موارد ذیل خلاصه میشود.
1ـ تأکید اکثر آیات معاد در قرآن کریم، بر معاد و بازگشت انسان در سرای آخرت دارند، درحالی که اکثر عبارات معاد در کتب عهدین بر مدار رجعت انسان در همین دنیا میباشد. لذا معاد جسمانی در قرآن کریم معادی خاصّ است و مواردی هم که در همین دنیا اتّفاق افتاده، برای پذیرش خصوص آن بازگشت است. امّا معاد در عهدین نوعی معاد به معنای عام است که فقط بازگشت بدنها را امری ممکن میداند.
2ـ در متون عهدین، رستاخیز انسان با تأکید بر خروج جسمانی انسان از قبور، عقوبت جسمانی بدکاران، وجود جسم فسادناپذیر، آتش ابدی مربوط به سرنوشت جسمانی اشرار و در برخی متون دیگر، خوردن نعمتهای جسمانی بهشتی برای نیکوکاران به صورت اجمالی اشاره شده است.
3ـ نقاط اشتراک معاد جسمانی در قرآن و کتاب مقدّس مواردی شامل برخاستن از قبور، وجود جسم فسادناپذیر اُخروی، خوردن و نوشیدن، مجازات جسمی مجرمان، هیزم جهنّم بودن انسان میباشد.
4ـ گستردگی معاد جسمانی در میان آیات قرآن کریم، هم از لحاظ کمّیّت که آیات فراوانی را به خود اختصاص داده است و هم از لحاظ شمول آن به انسان و دیگر مخلوقات قابل توجّه است.
5ـ نقاط افتراق معاد جسمانی در قرآن و کتاب مقدّس مواردی است؛ مانند: «حشر حیوانات، سخن گفتن اعضا و جمادات که ناظر به گستردگی و شمول معاد جسمانی» و نیز «عینیّت بدن دنیوی با بدن اُخروی در برخی موارد و سرنوشت جسمانی بشر» میباشد.