تعداد نشریات | 56 |
تعداد شمارهها | 1,661 |
تعداد مقالات | 13,217 |
تعداد مشاهده مقاله | 25,454,240 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 16,431,501 |
دیدگاه جان مارتین فیشر درباره اختیار لازم در مسئولیت اخلاقی | ||
حکمت و فلسفه | ||
مقاله 7، دوره 10، شماره 39، مهر 1393، صفحه 131-151 اصل مقاله (611.46 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسندگان | ||
زهرا خزاعی ![]() ![]() | ||
دانشگاه قم | ||
چکیده | ||
چکیده اختیار بهعنوان محوریترین ویژگی انسان، در جهان غرب از سویی اساسیترین شرط مسئولیت اخلاقی دانسته شدهاست و ازسویدیگر، با فرض جبریبودن جهان، در تعارض با جبرگرایی قرار میگیرد. گروهی از فیلسوفان اخلاق، با باور به وجود تعارض، حکم به ناسازگاری این دو دادهاند و گروهی دیگر برای دفع یا رفع این تعارض، به شیوههای مختلفی سعی در سازگاری جبرگرایی و اختیار نموده و تقریرهای گوناگونی از سازگارگرایی را ارائه کردهاند. مهمترین تقریر از سوی "جان مارتین فیشر" و تحت عنوان نیمهسازگارگرایی مطرح شدهاست. وی در آثار خود، اختیار لازم در مسئولیت اخلاقی را کنترل هدایتکننده میداند که امکانهای بدیل را دربرنمیگیرد. مثال فرانکفورت و مثالهایی از آن نوع در ردّ امکانهای بدیل، برای فیشر بسیار مفید بودهاند. در این مقاله پس از توضیح مختصر مثال فرانکفورت، دیدگاه نیمهسازگارگرایی فیشر تبیین میشود. در نهایت بهنظر میرسد، بهرغم همه امتیازاتی که تقریر فیشر بر سایر تقریرهای سازگارگرایی دارد دیدگاه او از جهاتی به جبرگرایی نزدیکتر است. | ||
کلیدواژهها | ||
اختیار؛ مسئولیت اخلاقی؛ سازگارگرایی؛ نیمهسازگارگرایی؛ جان مارتین فیشر؛ کنترل هدایتکننده | ||
اصل مقاله | ||
1.1. مقدمهمسئولیت اخلاقی یکی از موضوعات بسیار مهم فرااخلاق است. در متون غربی، فیلسوفان فیلسوفانی مانند: "روبرت کن"، "جان مارتین فیشر"، "فرانکفورت"، "ولف"، "واتسون" و... اختیار در متون غربی، این مطلب را تحتعنوان «کنترل نهایی»6 نیز مطرح میکنند و آن را یکی از مؤلفههای اختیار دانستهاند.(J.Moya, 2006, pp.85_86) با این توصیفات بهنظر مؤلفه دیگری که تحت عنوان اختیار قرار میگیرد آن است که فاعل توانایی و آزادی در اما براساس جبرگرایی، هر چیزی در این جهان معلول یک علت یا عللی است و رابطه علی درنتیجه، اگرچه فلاسفه غربی بالاتفاق وجود اختیار را بهعنوان مهمترین مبنای مسئولیت اخلاقی عدهای معتقد شدند که نمیتوان میان این دو سازگاری حاصل کرد و دیدگاه ناسازگارگرایی9را اختیارگرایان برآنند که ما برای اینکه اخلاقاً مسئول اعمالمان باشیم به یک اراده آزادی که ناسازگار با جبرگرایی باشد نیازمندیم (Kane, 2007, p.7). در افراطیترین شکل این رویکرد، با توجه به اینکه امیال، انگیزهها و شخصیت یک فرد تحتتأثیر عواملی مانند: وراثت، محیط، حوادث گذشته و ... است، آنها معتقدند که عمل یک فرد نباید ناشی از امیال، انگیزهها و شخصیت او باشد؛ چراکه این امور، خود تحتتأثیر عوامل معین دیگری غیر از خود شخص هستند، درحالیکه عمل یک فرد باید از لحاظ علّی نامعین و غیرقابلپیشبینی باشد تا در دام جبرگرایی گرفتار نشویم. تنها در این صورت است که اختیاریبودن عمل و مسئولیت اخلاقی انسان پذیرفته میشوند 13(M.Frame). اختیارگرایان استدلالات و تفاسیر خاصی در باب اختیار دارند که در اینجا مجالی برای بحث درباره در مقابل، جبرگرایان میگویند انسان بهعنوان جزئی از جهان جبری نمیتواند مستثنی از قاعده موجود در آن باشد و محصول عواملی مانند: حوادث گذشته، وراثت، محیط و ...است. درنتیجه مختاربودن و مسئولیت اخلاقی او را منکر میشوند. افرادی مانند رواقیان و اسپینوزا در این گروه جای میگیرند (J.Moya, 2006, p. 3). دیدگاه ناسازگارگرایی سخت نیز دیدگاه خاصی است که از سوی فردی به نام "درک پیری بوم"17 مطرح میشود. وی در مقالاتی مانند: «ناسازگارگرایی سخت»18و «ناسازگارگرایی مبدأ و امکانهای بدیل»19 میگوید: «اگر غیرجبرگرایی درست باشد... به همان اندازه جبرگرایی مسئولیت اخلاقی ما را تهدید میکند.» (Pereboom, 2003, p.185 & 2007, p. 85) چون لازمه غیر جبرگرایی این است که همه امور از جمله اعمال انسان اتفاقی یا فاقد علت معین در مقابل ناسازگارگرایان، عدهای معتقد شدند که میتوان میان جبرگرایی و اختیار سازگاری ایجاد کرد. برایناساس، دیدگاه سازگارگرایی21 را بوجود آوردند. از نظر سازگارگرایان، آن شکل از اراده آزادی که موردنظر اختیارگرایان است، برای مسئولیت اخلاقی لازم نیست. در این رابطه، هر کدام تبیینهای مختلفی از اختیار ارائه میدهند. آنها معتقدند، نه تنها قانون علیت نافی اختیار نیست؛ بلکه برای اثبات آن لازم نیز هست J.Moya, 2006, pp.90-91)). افرادی مانند "هابز"، "هیوم"، "آیر"22، "هری فرانکفورت"23 "ولف"24، "واتسون"25، "جان مارتین فیشر"26، "مارک راویزا"27و ... در این گروه قرار میگیرند.28 دیدگاه سازگارگرایی تقریرهای مختلفی دارد. مهمترین تقریر آن از سوی جان مارتین فیشر مطرح هری فرانکفورت، مثال معروفی را در ردّ اصل امکانهای بدیل ارائه داده که در جهان غرب، جان مارتین فیشر از جمله کسانی است که تحتتأثیر این مثال قرار گرفته و دیدگاه خود را براساس نتیجهای که از آن میگیرد، مبتنی میسازد. در این مقاله پس از توضیح مثال فرانکفورت، دیدگاه ویژه فیشر- که به نیمهسازگارگرایی معروف است- شرح داده میشود. در ضمن مقاله مشخص خواهد شد که به چه دلیل این دیدگاه به نیمهسازگارگرایی معروف شدهاست. در این رابطه، به نقاط مثبت و منفی این دیدگاه نیز اشاره کرده و درنهایت به این نتیجه دست مییابیم که دیدگاه فیشر بهرغم همه تواناییهایی که دارد در فائقآمدن بر مشکلات جبرگرایی کاملاً موفق نبوده و از این جهت تا حدودی در جهت جبرگرایی گام برمیدارد. 1.2. 2. سازگارگرایی به تقریر هری فرانکفورت و جان مارتین فیشرهمانطور که در مقدمه اشاره شد بهنظر میرسد جبرگرایی با دو عنصر مبدأ نهایی و امکانهای بدیل که عناصر اصلی اختیارند، سازگاری ندارد. بنابراین، کسانی که قائل به سازگاری بین اختیار و جبرگرایی هستند باید به نوعی بتوانند این دو عنصر را در کنار جبرگرایی توجیه کنند. توجه غالب سازگارگرایانی مانند هری فرانکفورت و جان مارتین فیشر به ناسازگاری امکانهای بدیل و جبرگرایی بودهاست. از نظر آنها، اراده آزاد یا اختیار بهمعنای توانایی انتخاب و انجام عمل بدیل است، اما این توانایی برای تحقق مسئولیت اخلاقی انسان ضروری نیست (خواه انسان واجد آن باشد خواه نباشد). آنها معتقدند حذف این عنصر، سبب جبریبودن عمل انسان و رفع مسئولیت از وی نمیشود؛ بلکه آنها درجه خاصی از عنصر مذکور قائلند که هم با جبرگرایی سازگار باشد و هم مسئولیت اخلاقی انسان را احیا کند. هری فرانکفورت در مقاله کوتاه و مشهوری به نام «امکانهای بدیل و مسئولیت اخلاقی» با بیان فرانکفورت در مثال معروف خود میگوید: «فرض کنید فرد x با دادن دارو، هیپنوتیزم، یا در هر موقعیت، عملی که جان انجام میدهد تنها عملی است که میتوانسته انجام دهد. یعنی اگر فرانکفورت مدعی است که این مثال، اصل امکانهای بدیل را نقض میکند. چون اصل مذکور بیان میکند که اگر شخصی نمیتوانست به جای عملی که انجام داده، عمل دیگری را انجام دهد به لحاظ اخلاقی مسئول عملش نخواهد بود. درحالیکه این مثال نشان میدهد ما میتوانیم شرایطی را درنظر بگیریم (همانند حالت اول که جان با تفکر و تأمل خود عمل کرد) که در آن، فرد را مسئول عملش در نتیجه فرانکفورت بر آن است که اصل امکانهای بدیل را با اضافه کردن واژه «تنها» و تأکید از نظر او، این اصل در تضاد با سازگاری بین مسئولیت اخلاقی و جبرگرایی قرار نمیگیرد و کسانی بهعلاوه، فرانکفورت اضافه میکند: «حال اگر فردی عملی را تنها به این دلیل انجام داد که نمیتوانسته عمل دیگری را انجام دهد، حتی اگر آن عمل، عملی باشد که او واقعاً میخواسته انجام دهد، این فرد نیز مسئول عملش نخواهد بود.» (Ibid,p.24) جان مارتین فیشر معتقد بود که مسئولیت انسانها در مقابل اعمالشان هیچ ربطی به پیشرفتهای تجربی و نظریههای متافیزیکی مربوط به عالم طبیعت ندارد که تغییر در آنها باعث تغییر در او تحتتأثیر مثال فرانکفورت، مثالی به همان سبک مطرح میکند: «فرض کنید شخصی، مکانیزمی را در مغز جان قرار میدهد تا بهوسیله آن بتواند اعمال جان را کنترل کند. درحالیکه، جان اصلاً از این موضوع اطلاعی ندارد. فرد مداخلهگر از طریق یک کامپیوتر اینگونه برنامهریزی کردهاست که جان را به رأیدادن برانگیزاند. اگر جان تمایل داشته باشد به x رأی دهد، کامپیوتر از طریق مکانیزمی که در مغز جان است مداخله میکند و سبب میشود که او واقعاً تصمیم بگیرد به y رأی بدهد و مطابق با این تصمیم عمل کند. اما اگر جان، با تأمل خود تصمیم بگیرد که به y رأی بدهد، کامپیوتر تأثیری در آن نمیگذارد. فرض کنید جان بدون هیچ مداخلهای، با تأمل خود تصمیم میگیرد که به y رأی بدهد. در اینجا بهنظر میرسد که میتوانیم او را مسئول انتخاب و رأی دادناش بدانیم. هر چند که او نمیتوانسته انتخاب و عملی غیر از این داشته باشد.» (Fischer, 2006, pp.38-39). در این مثال نیز همانند مثال فرانکفورت که در یک موقعیت خاص، فاعل مورد نظر، تنها فیشر ادامه میدهد: «...درست است که چنین مداخلهگرهای نقضکنندهای، وجود واقعی ندارند، اما این مثال میتواند توجه ما را به عواملی که در شرایط واقعی، سبب وقوع فعل میشوند، سوق دهد»(Ibid) قصد فیشر از بیان این مثال و مداخلهگر اعتقاد به وجود آنها در عالم خارج نیست؛ بلکه او نیز همانند ما معتقد است که تصور وجود چنین مداخلهگرهایی در زندگی روزمره و عادی انسانها، تصوری دور از واقعیت است. اما از نظر فیشر نتیجهای که از بیان این مثالها برای ما حاصل میشود این است که پس فیشر با ردّ توانایی انتخاب و انجام عمل بدیل در تحقق مسئولیت اخلاقی نتیجه میگیرد 1.3. ۳ـ نیمه سازگارگرایی به چه معناست؟فیشر با بررسی رابطه بین جبرگرایی علّی و مسئولیت اخلاقی (نه جبرگرایی و اختیار به معنای توانایی و آزادی در انجام عمل بدیل) و با هدف ایجاد سازگاری بین آنها دیدگاه نیمهسازگارگرایی را ارائه میدهد. از نظر او، حتی اگر جبرگرایی علّی با آزادی فرد در انجام عمل بدیل متناقض باشد، ناسازگاریای که بین جبرگرایی علّی و این آزادی پیش میآید، با ناسازگاری موجود بین جبرگرایی علّی و مسئولیت اخلاقی متفاوت است. فیشر استدلال بر ناسازگاری بین جبرگرایی علّی و آزادی فرد در انجام عمل بدیل را اینگونه توضیح میدهد: «اگر جبرگرایی علّی درست باشد، در یک زمان معین، حوادث گذشته و قوانین طبیعت سبب فیشر در دیدگاه خود درباره مسئولیت اخلاقی، سعی میکند به جای سازگاری بین جبرگرایی علّی و آزادی فرد در انجام عمل بدیل، بین جبرگرایی علّی و مسئولیت اخلاقی سازگاری ایجاد کند. این نظریه بر آن است که اگر یک فرد به گونهای عمل کند که علل واقعی انجام فعلاش واکنش نسبت به همان دلائلی باشد که او برای انجام فعلاش داشتهاست، در این صورت او را به لحاظ اخلاقی مسئول میدانیم هر چند غیر از این فعل نمیتوانسته فعل دیگری را انجام دهد. انجام عمل درواقع، نتیجه واکنش و انتخاب مطابق با همان دلایل است. با توجه به اینکه عمل، چنانکه فیشر توضیح میدهد این مکانیزم با جبرگرایی علّی متناقض نیست. بنابراین کسی که بین مسئولیت اخلاقی و جبرگرایی علّی سازگاری برقرار میکند، میتواند ثابتبودن حوادث گذشته و قوانین طبیعی را در عین وجود مسئولیت اخلاقی انسان بپذیرد. او میگوید: «در اینجا مسئولیت اخلاقی بدین دلیل تحقق پیدا میکند که مکانیزم واکنش به دلایل، علت واقعی وقوع فعل بودهاست. بنابراین، این دیدگاه را نیمهسازگارگرایی مینامد... ]مطابق این دیدگاه[، سازگاری بین جبرگرایی و مسئولیت اخلاقی هم با ناسازگاری و هم با سازگاری بین جبرگرایی و آزادی فرد در انجام عمل بدیل هماهنگ است» (Ibid, p.78). در بخشهای بعدی روشنتر خواهد شد چگونه نفی لزوم امکانهای بدیل برای مسئولیت اخلاقی از سوی فیشر به معنای نفی هرگونه اختیار برای آن نیست؛ در این رابطه، او سعی میکند با تمایز بین دو نوع کنترل هدایتکننده و تنظیمکننده و مرتبط دانستن مسئولیت اخلاقی با کنترل هدایتکننده، اختیار لازم برای مسئولیت را توجیه کند. کنترل هدایتکننده کنترلی است که امکانهای بدیل را دربرنمیگیرد، اما کنترل تنظیمکننده شامل آن میشود. 1.4. ۴ـ کنترل هدایتکننده: کنترل لازم در مسئولیت اخلاقی1.5. ۴ـ۱ـ کنترل هدایتکننده و کنترل تنظیمکنندهفیشر بهمنظور تبیین بهتر دو نوع کنترل نام برده، مثال دیگری را به همان سبک مثال فرانکفورت تنظیم میکند. او میگوید: «فرض کنید که من سوار اتومبیلی هستم که به لحاظ فنی مشکلی ندارد. من میخواهم به سمت راست حرکت کنم، بنابراین اتومبیل را به آن سمت هدایت میکنم و به رانندگی ادامه میدهم. حال فرض کنید که من در اینجا میتوانستم قصد کنم یا تصمیم بگیرم که به جای سمت راست، به سمت چپ حرکت کنم. تا زمانیکه اتومبیل را در سمت راست هدایت میکنم، چون بیانگرآن است که من در عالم خارج میتوانم با تأمل و تصمیم خود ، اتومبیل را در یک مسیر مشخص کنترل کنم گفته میشود که من در اینجا در راندن اتومبیل از کنترل هدایتکننده37 برخوردارم. اما زمانیکه تصمیم میگیرم به جای حرکت در سمت راست، در سمت چپ حرکت کنم، تغییر مسیر میدهم و اتومبیل را به سمت چپ میرانم. چون در اینجا قادرم اتومبیل را علاوه بر سمت راست به در سمت چپ نیز هدایت و کنترل کنم بنابراین من در عالم خارج میتوانم با تأمل و تصمیم خود اتومبیل را در دو مسیر متفاوت کنترل کنم نه یک مسیر مشخص. پس، علاوه بر کنترل هدایتکننده از کنترل او ادامه میدهد: «در حالت دوم فرض کنید من اتومبیل را خیلی عادی به سمت راست هدایت میکنم. اما زمانی لوازم و دستگاه اتومبیل درست عمل میکند که من در سمت راست رانندگی کنم و نمیدانم چرا زمانیکه سعی میکنم تغییر جهت دهم دستگاه اتومبیل دچار مشکل میشود و اتومبیل به سمت راست میچرخد. واقعیت آن است که اتومبیل تنها در این مسیر میتواند حرکت کند. من واقعاً هیچ کاری انجام نمیدهم، اما اتومبیل به سمت راست میپیچد. عملکرد دستگاه و حرکات اتومبیل بهگونهای عادی و دقیق هستند که گویا مشکلی در آن وجود ندارد. من در این مثال و مثال قبل بهطور یکسان میتوانم اتومبیل را در یک مسیر مشخص (سمت راست) کنترل و هدایت کنم. بنابراین در هر دو مثال از کنترل هدایتکننده برخوردارم. اما در مثال اول از کنترل تنظیمکننده نیز برخوردار بودم. یعنی به جای سمت راست میتوانستم در سمت چپ نیز رانندگی کنم. درصورتیکه در مثال دوم فاقد چنین کنترلی هستم. فیشر مدعی است الزامی دانستن کنترل هدایتکننده برای مسئولیت اخلاقی سبب میشود که جبرگرایی خواه درست باشد خواه نادرست، هیچ تأثیری در مسئولیت اخلاقی ما نداشته باشد و یک فاعل قانوناً و به درستی، مسئول رفتارش دانسته شود. اما آیا در کنترل هدایتکننده فیشر هیچ نشانی از امکانهای بدیل را نمیتوان مشاهده کرد؟ این سؤالی است که اذهان طرفداران کنترل تنظیمکننده را نیز به خود مشغول کردهاست و فیشر به آن پاسخ دادهاست. در قسمت بعد، این نقد و پاسخ را دنبال میکنیم. 1.6. ۴ـ۲ـ نقد کنترل هدایتکننده و پاسخ فیشر به آن:طرفداران کنترل تنظیمکننده و ناقدین مثالهای فوق، معتقدند که هر چند در این مثالها فرد از توانایی انتخاب و انجام عمل بدیلی که مورد نظر اختیارگرایان سنتی بودهاست برخوردار نیست، اما هنوز میتوانیم بدیلهایی را درنظر بگیریم که بیانگر امکان رخ دادن چیزی متفاوت با آنچه اتفاق افتاده، بوده و درنتیجه نشانه مؤلفه امکانهای بدیل در اختیار است. بنابراین، اگر در جهان جبری، توانایی انتخاب و انجام عمل بدیل، غیرممکن باشد باید حتی نشانههای ضعیف41 آن نیز موجود نباشد. در حالیکه، این در مقابل، فیشر معتقد است که بدیلهای مورد نظر معترضین، نشاندهنده آن نیستند که عامل، کنترل تنظیمکننده یا توانایی انتخاب و انجام عمل بدیل را دارد. یعنی وی بر این ایده است که هر امکان بدیلی نمیتواند نشان دهد تحقق مسئولیت اخلاقی در گرو توانایی انتخاب و انجام عمل بدیل هست؛ بلکه باید یک امکان بدیل قوی باشد تا بتواند برای این منظور مفید واقع شود. از نظر فیشر این بدیلهای ضعیف، برای فهم مناسبی از مثالهای مطرحشده و تبیین خصوصیات و چگونگی شرایط واقعیای که در آن مسئولیت اخلاقی ایجاد میشود لازماند (یعنی مشخص میکنند که مکانیزم ناشی از تأمل و تصمیمگیری عامل، در شرایط واقعی به اندازه کافی در وقوع عملش مؤثر بوده و آن را کنترل میکرده است تا بتوانیم برای مسئول دانستن او مجاب و قانع شویم.) اما نشاندهنده نیازمندی مسئولیت اخلاقی به امکانهای بدیل نیست (Fischer, 2006, pp. 45-46 & 2010,p.234). بنابراین براساس نظر فیشر در مثالهای فوق میتوان فاعل موردنظر را مسئول رفتارش بدانیم، با وجود اینکه وی به نوع مناسبی از امکانهای بدیل (امکان بدیل قوی) دسترسی ندارد. البته فیشر خود را در این راه تنها نمیبیند و برای تأیید موضع خود، ما را به فیلسوفانی ارجاع میدهد که مانند وی، الزامیبودن کنترل تنظیمکننده را پیشفرض مسئولیت رایجی که استعمال میکنیم، میدانند؛ از جمله؛ استراوسن43 و همچنین دنیل دنت Dennett, 1984 & 200344 به نقل از.(Fischer, 2010, p.235). از نظر فیشر، این اتفاق نظر میتواند کمک کند تا دستاورد موردبحث قابلقبول به نظر برسد از دیگر امتیازاتی که فیشر برای دیدگاه خود برمیشمرد این است که این دیدگاه اجازه میدهد تا درنهایت، با بررسیهای زیاد به این نتیجه میرسد که هیچ عاملی غیر از امکانهای بدیل، باعث ایجاد ناسازگاری بین جبرگرایی و اختیار لازم در مسئولیت اخلاقی نمیشود و معتقد است که ما باید به شرایط واقعیای را که در هر انتخاب و رفتار خاص جریان پیدا میکند دقیقتر بررسی کنیم. بهاینترتیب زمینه برای سازگارگرایی هموارتر میشود. وی با تبیین کنترل هدایتکننده، شرط آزادی یا اختیاری که لازمه مسئولیت اخلاقی است را مطرح میکند (Ibid). اما ماهیت کنترل هدایتکننده چیست؟ تا اینجا توضیح فیشر را در قالب مثالی که او آورده بود، بیان کردیم اما وی در تبیین علمی ماهیت این نوع کنترل، دو عنصر را ذکر میکند که در بخش بعدی به آن میپردازیم: 1.7. ۴ـ۳ـ عناصر کنترل هدایتکنندهما کسانی را که تحتتأثیر تلقینات ذهنی قرارگرفتهاند یا افراد معتاد، هیپنوتیزم شده از نظر او، در هر موردی ما باید مجموعه امور و عواملی را که در شرایط واقعی سبب وقوع یک عمل میشوند، دقیق بررسی کنیم سپس درباره مسئولیت فاعل قضاوت کنیم. این بررسیها نشان میدهد که کنترل هدایتکننده برای ایجاد مسئولیت اخلاقی کفایت میکند و کنترل تنظیمکننده ضرورتاً برای آن لازم نیست. حال باید ببینیم منظور فیشر از کنترل هدایتکننده چیست؟ وی در تبیین این کنترل دو عنصر را برای آن ضروری میداند: ۱ـ مکانیزم واکنش نسبت به دلایل47؛ یعنی اگر عمل فاعل، نتیجه واکنشی باشد که نسبت به دلایل خود برای انجام فعل نشان داده، وی را مسئول عملش میدانیم؛ ۲ـ عنصر دیگر، مالکیت مکانیزم48 است. به این معنا که مبدأ شکلگیری این مکانیزم را بتوان در خود فاعل جستجو کرد. بنابراین اگر این مکانیزم از سوی فرد یا افراد دیگری در اثر هیپنوتیزم، تلقین عقاید و ... در فاعل ایجاد شده باشد وی معاف از مسئولیت خواهد بود (Fischer, 2010, pp.236-237). درنتیجه تفاوت عاملی که در مثال فرانکفورت وجود دارد با افرادی که تحتتأثیر هیپنوتیزم و از بیانات فیشر میتوان فهمید که عملکرد این دو عنصر به این صورت است که در یک موقعیت، البته فیشر این مطلب را انکار نمیکند که گاهی اوقات افراد دلیل کافی را نفهمیده و براساس دلایل دیگری عمل میکنند. مراد وی آن است که یک انسان معمولی توانایی فهمیدن دلیل کافی را دارد، و اگر درست بیندیشد میتواند به آن پی ببرد. بهعلاوه، از نظر او صرف عملکردن براساس دلیل کافی سبب ایجاد مسئولیت اخلاقی نمیشود؛ بلکه بهطورکلی عملکردن براساس دلایل، مسئولیت اخلاقی را محقق میسازد. اگر فرد براساس دلیل کافی عمل کرد، سزاوار تحسین است و اگر براساس دلایل دیگری غیر از دلیل کافی عمل کرد، سزاوار سرزنش خواهد بود. از نظر فیشر، انتخاب و عملی که فرد انجام میدهد تنها انتخاب و عملی بودهاست که میتوانسته انجام دهد. اما چون این انتخاب و عمل نتیجه مکانیزمی است که از تأمل و تصمیمگیری خود او حاصل شدهاست بنابراین کاملاً میتواند مسئول آن عمل درنظر گرفته شود. ممکن است این سؤال مطرح شود که چگونه در یک جهان جبری و آگاهی از این نکته که در فیشر مکانیزم واکنش به دلایل را ثابت و یکسان درنظر میگیرد. یعنی هر زمانیکه یک عامل طبق این مکانیزم و روش عمل کرد، مسئول عملش میباشد و از نظر او معمولاً انسانها اینگونه عمل وجود ارتباط مناسب بین دلایل انجام عمل و انجام عمل، و وجود یک الگوی معلوم و روشن برای آن واکنش و واکنش نشان دادن به دلایل از جمله دلایل اخلاقی .(Fischer, 2006, pp.66-69) اما نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه داشته باشیم عنصر دوم کنترل هدایتکننده، یعنی همان مالکیت مکانیزم است، که فیشر ادعا میکند این عنصر را بهمنظور آنکه نشانه آزادانه عمل کردن بنابراین، زمانیکه فرد طبق مکانیزم واکنش به دلایل عمل کند و این مکانیزم از با توجه به آثار فیشر بهنظر میرسد در مورد اینکه آیا انسانها فقط دارای کنترل هدایتکننده 1.8. نتیجهگیریچنانکه دیدیم فیشر بهمنظور آنکه هم مسئولیت اخلاقی انسان احیاء شود و هم در تناقض با جبرگرایی قرار نگیرد، با بررسی مثال فرانکفورت و مثالهایی از آن نوع، از لزوم کنترل همچنین اگر ثابت شود جهان، یک جهان غیرجبری است در آن صورت هم به این گفته شده که دیدگاه او صحیحترین و نظامندترین شکل سازگارگرایی در میان سایر تقریرهای سازگارگرایی تلقی میشود. چون واجد بسیاری از محاسن آن تقریرها و مبرا از نقاط ضعف آنها است. این نظریه با بیان عنصر مالکیت مکانیزم، به وجود مبدأ عمل در فاعل توجه دارد. درعینحال، تأکید فیشر آراء سازگارگرایان دیگری مانند ولف و واتسون در رابطه با علت انجام فعل را نیز واکنش نسبت به دلایل میداند. اما با تمایز بین واکنش فاعل مبنا 58و مکانیزم مبنا 59 نظر خود را با آنها متفاوت جهانی را تصور کنید که در آن، گروهی به دلخواه خود در ساختار ژنتیکی افراد تغییراتی ایجاد کردهاند. بهنظر میرسد مسئولدانستن این افراد، امری نامعقول میباشد. چون مبدأ عمل در خود آنها وجود ندارد همچنین اعتراض دیگری به عنصر اول کنترل هدایتکننده یعنی فهم دلایل و واکنش به آنها وارد شدهاست: ۱ـ یک عامل، عمل اخلاقاً بدی را انجام میدهد با وجود اینکه دلایلی برای انجام ندادن آن وجود دارد؛ ۲ـ نوع مکانیزمی که واقعاً در عمل بد صادر میشود براساس فهم دلایل و واکنش متعادل به دلایل میباشد و در شکلگیری این مکانیزم عامل دیگری غیر از خود فاعل نقش نداشتهاست؛ ۳- اما عامل نمیتواند دلایل واقعی و کافی انجام ندادن عمل را بفهمد. اگر چنین موقعیتی ممکن است، گزارش فیشر از کنترل هدایتکننده نادرست بهنظر میرسد. چون درحالیکه ادعا میکنیم عامل در عمل بداخلاقی خود واجد کنترل هدایتکننده است اما نتیجه میشود که به لحاظ اخلاقی مسئول عملش نیست. اگر راهی وجود ندارد تا او بتواند دلیلی که واقعاً برای انجام عمل دیگر وجود دارد را بفهمد چگونه منصفانه است او را در قبال عملش سزاوار سرزنش بدانیم؟ تصور کنید که یک فرد به شما سیلی میزند. درحالیکه او واقعاً دلیل کافی بر انجام این عمل ندارد. سیلیزدن سبب درد و آزردن شما میشود و این واقعیت میتواند بهعنوان دلیل کافی بر عدم انجام آن محسوب شود. اما فرض کنید که وی نمیتواند بفهمد این واقعیت دلیل کافی برای سیلی نزدن به شماست. چون فرد نمیتواند این واقعیت را درک کند، بنابراین نتیجه میگیریم نمیتوان او را به لحاظ اخلاقی مسئول سیلیزدن شما دانست Told & Tognazzini, 2008)). همچنین معترضین برآنند که وجود کنترل نهایی در خود، توانایی انجام عمل بدیل را نیز شامل میشود(J.Moya,2006, p.127) . اگر ما بتوانیم ثابت کنیم که فرد دارای نیرویی است که میتواند فارغ از تأثیر اجبارهای بیرونی و درونی اعم از محیط، وراثت، حوادث گذشته و ...عمل کند و مبدأ نهایی انجام و عدم انجام عمل در خود او میباشد، بدیهی است که چنین فردی در یک موقعیت توانایی انجام اعمال مختلف را دارد. بنابراین بهنظر میرسد علاوه بر مثالهای نقضی که درباره عنصر مالکیت مکانیزم وجود دارد، عدم پذیرش توانایی عامل در انجام عمل بدیل نشانه دیگری بر ضعف کنترل نهایی دیدگاه اوست. تبیین فیشر از اختیار لازم در مسئولیت اخلاقی به اندازهای قوی نیست که در همه شرایط، افراد واقعاً مسئول را از افراد واقعاً غیرمسئول تمیز دهد و در بعضی موارد افرادی که تحت شرایط جبری در پایان، چندان خالی از لطف نیست که بدانیم بهطورکلی، بررسی بسیاری از متون غربی درخصوص اختیار و مسئولیت اخلاقی ما را به این نتیجه میرساند که ناسازگارگرایان و اکثر سازگارگرایان در بهنظر میرسد وجود امیال وراثتی، تأثیرات محیط، قوانین طبیعی و ... و ثابتبودن آنها امری 1.9. پینوشتها1- Moral Responsibility 2- To be praiseworthy and blameworthy ۳ . ار.جی والیس مسئولیت اخلاقی را به این معنا میداند که بتوانیم یک عامل را به لحاظ اخلاقی در قبال عملی که انجام داده پاسخگو بدانیم.ر.ک: R.J, Wallace, Responsibility and the Moral Sentiments, )Massachusetts: Harvard university press Cambridge, 1996(, pp. 6; 218 4- Freedom or Free Will 5- Ultimate source 6- Ultimate control 7- Alternative possibilites ۸. بعضی از فیلسوفان هر دو مؤلفه را در اختیاری دانستن یک عمل میپذیرند مانند "ارسطو" و "روبرت کن"، اما بعضی دیگر یکی از این دو را میپذیرند مانند فرانکفورت، ولف، فیشر و... البته با درجات و تبیینهای مختلف. 9- Incompatibilism 10- Libertarianism 11- Determinism 12- Hard Incompatibilism ۱۳. این دیدگاه اختیارگرایی بیشتر بهعنوان دیدگاه اختیارگرایان سنتی نیز درنظر گرفته 14- C.A. Campbell 15- Robert Kane ۱۶. ر.ک: Robert Kane, “Libertarianism”,i Four Views on Free Will, ED. Ernest Sosa, USA:Blackwell,2007, pp.5-43 and John M.Frame, “Free Will and Moral Responsibility”,IIIM Magazine online,2006, volum 1, Number 12 and K.Timpe,“Free Will”, Internet Encyclopedia of philosophywww.morries.umn.edu/acadimic/ philosophy/halthsis. , 17- Derk Pereboom ۱۸. ر.ک: Derk Pereboom, “Hard Incompatibilism”, In Four Views on Free Will, Ed. Ernest Sosa, USA:Blackwell, 2007, pp.85-125
۱۹. ر.ک: --------------------,“Source Incompatibilism and Alternate Possibilities”,In Moral Resposibility and Alternate Possibilities, Eds. David Widerker and Michael Mackenna, USA: Ashgata, 2003, pp.185-200 ۲۰. البته بدین معنا که مبدأ عمل در فرد موجود باشد نه اینکه فرد توانایی انجام عمل بدیل را داشته باشد. 21- Compatibilism 22- Ayer 23- Hary Frankfurt 24- Wolf 25- Watson 26- J.M Fischer 27- Mark Ravizza ۲۸. ر.ک: Michael Mckenna, “Compatibilism”, Stanford Ecyclopedia of philosophy, httm:plato.stanford,edu/eatries/compatibilism, 2009, and William Ferraiolo, “Against Compatibilism:Compulsion, Free Agency and Moral Responsibility”, www.sorites.org, 2004, and Carlos J.Moya, Moral Responsibility,The ways of skepticism, London and New York :Routledge ,2006 29- My Way, Essays on Moral Responsibility(2006) 30- Responsibility and Alternate Possibilities(2003) 31- Perspective on Moral Responsibility(2003) 32- Precies of My Way: Essays on Moral Responsibility(2006) 33- Valid excuses ۳۴. فرانکفورت با اضافهکردن کلمه «تنها»، اصل اولیه امکانهای بدیل را اصلاح 35- Semicompatibilism ۳۶. چون عمل را معلول حوادث گذشته و قوانین طبیعت محسوب میشود بنابراین برای آنکه معلول (عمل) متفاوت شود باید بتوان علت (حوادث گذشته و قوانین طبیعت) را تغییر داد. 37- Guidance Control 38- Regulative Control ۳۹. یعنی میتوان شرایطی را لحاظ کرد که اگرچه فرد تنها یک عمل را میتواند انتخاب کند
۴۰. چون در کنترل هدایتکننده نیز فرد، انتخاب و عمل خود را در شرایط واقعی و عالم خارج کنترل میکند. بنابراین کنترل هدایتکننده برای مسئولدانستن یک فرد کفایت میکند. 41- Flicker of freedom ۴۲. ر.ک: Blumefeld, David,“The principle of Alternate Possibilities”, Journal of philosophy, 67 (1971) 43- Strawson ۴۴.ر.ک: Daniel Dennett, Elbow Room (Cambridge, Mass.: MIT Press, 1984); andFreedom Evolves (New York: Viking, 2003) 45- Dialectical stalemates 46- Source Incompatibilism 47- Reasons-responsive mechanism 48- Ownership mechanism 49- Reasons-recognition 50- Sufficient reason 51- Reasons-recognitivity 52- Strong reasons-responsiveness 53- Weak reasons-responsiveness 54- Moderate reasons-responsiveness 55- Taking Responsibility 56- Metaphysical option 57- Epistemic option 58- Agent-based 59- Mechanism-based | ||
مراجع | ||
Blumefeld, David, (1971). “Theprinciple of Alternate Possibilities” , Journal of philosophy, 67.
Daniel Dennett.(2003), Elbow Room (Cambridge, Mass: MIT Press, 1984); and Freedom Evolves,New York: Viking.
Eshleman, Avdrew, (2009), “Moral Responsibility”, Stanford Encyclopedia of Philosophy, see at: http://plato. standEdu/ entries/ moral - responsibility/
Ferraiolo,William. (2004).“Against Compatibilism: Compulsion, Free Agency and Moral Responsibility”, see at: www.sorites.org,
Fischer, John Martin. (2006).My Way, Essays on Moral Responsibility. New York: Oxford university press.
----------------------------. (2007). “Compatibilism”, In Four Views on Free Will, Ed. Ernest Sosa, USA:Blackwell
----------------------------. (2010). “Precies of My Way: Essays on Moral Responsibility”, Philosophy and Phenomenological research, vo1, Ixxx
Fischer, John Martin & Ravizza, Mark. (1993). “Introduction” in Perspective on Moral Responsibility, Eds. J.M Fischer and M. Ravizza, Cornel University Press. USA: Ashgata.
Frankfurt, Hary. (2003). “Alternate Possibilities and Moral Responsibility”. in Moral Responsibility and Alternate Possibilities. Eds. David Widerker and Michael Mckenna, USA: Ashgta.
J.Moya, Carlos. (2006). Moral Responsibility, The ways of scepticism, London and New York: Routledge
Kane, Robert. (2007). “Libertarianism”. In Four Views on Free Will, Ed, Ernest Sosa, USA: Blackwell
Mckenna , Michael . (2009) . “Compatibilism” , Stanford Ecyclopedia of philosophy, httm: plato. stanford, edu/ eatries/ compatibilism
M.Frame, John.(1999). “Free Will and Moral Responsibility”, IIIM, Magazine online, Volume1, Number 12.
Pereboom, Derk.(2007).“Hard Incompatibilism”, In Four Views on Free Will, Ed, Ernest Sosa, USA: Blackwell.
-----------.(2003). “Source Incompatibilism and Alternate Possibilities”, In Moral Resposibility and Alternate Possibilities, Eds.David Widerker and Michael Mckenna, USA: Ashgata,
Sosa, Ernest. (2007). “Introduction”, In Four Views on Free Will. Ed. Ernest Sosa , USA: Blackwell
Timpe, K. (2006). “Free Will”, Internet Encyclopediaof philosophy, www.morries.umn.edu/acadimic/philosophy/halthsis
Todd, Patrick, Tognazzini, Neala. (2008).“A Problem For Guidance Control”, In the Philosophical Quarterly, vol.58. No.233.
Wallace, R.J. (1996). Responsibility and the MoralSentiments. MA, Cambridge: Harvard university press.
Yaffe, Gideon. (1999). “Ought implies Can, the principle of Alternate Possibilities”. see at: www.rcf.usc.edu/~yaffe
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,718 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 980 |