چنانکه معروفِ دانش زبانشناسی و روش تحلیلِ انتقادی گفتمان است، تحلیل گفتمان بهمعنای عام در زبانشناسی نقشگرا ریشه دارد و در ایده مرکزی آن بر مؤلفههای نقش، معنا، بافت و نشانه تأکید میشود؛ زبان در تولید معنا نقش دارد و معنا تحت تأثیر بافتهای اجتماعی و فرهنگی است و این فرآیند از طریق انتخاب نشانههای زبانی محقق میشود. رویکردهایی که در تحلیل گفتمان ظهور کردند بهترتیب از تحلیل توصیفی گفتمان به تحلیل انتقادی گفتمان و نظریه گفتمان رسیدند. در تحلیل توصیفی گفتمان، محقق متون زبانی را در سطح خرد تحلیل میکند و آن را بهعنوان یک کنش اجتماعی در بافت درنظر میگیرد، اما در تحلیل انتقادی گفتمان، سطوح خرد زبانی جای خود را به بافت کلان میدهد و تحلیلگران به پیروی از نظریههای انتقادیِ مکتب فرانکفورت و جریان پساساختگرا و اندیشههای فوکو، معتقدند آنها یک فعال اجتماعی هستند و وظیفه اجتماعیشان این است که نشان دهند چگونه نابرابریهای اجتماعی در زبان تولید و بازتولید میشود و چگونه زبان سبب توجیه، تثبیت یا نقد قدرت میشود و به آن مشروعیت میبخشد یا از آن سلب مشروعیت میکند.
تحلیلگران انتقادیِ گفتمان، باور دارند متون با شگردهای پنهان زبانی و با طبیعیسازی، خود را مشروع جلوه میدهند و کشف و تبیین این طبیعیشدهها، وظیفه پژوهشگران تحلیل انتقادی گفتمان است. بدیهی است در این روش مطالعاتی، فعالیت علمی بدون سوگیری ممکن نیست و خود تحلیلگر ممکن است موضع گفتمانی داشته باشد. درهرحال، نتیجهای که باید از تحلیل انتقادی گفتمان حاصل شود این است که «چگونه استمرار قدرت، بازتولید آن و حتی مقاومت دربرابر آن در زبان و کلام تحقق مییابد». اگر نتیجه درست بهدستآید، چالشبرانگیز خواهد بود و تحلیلگر انتقادی گفتمان بهعنوان یک کنشگر اجتماعی با واکنشهایی مواجه خواهد شد.
کانون توجه محقق در این روش مطالعاتی رابطه «متن» با «ساختار قدرت» است که «ماهیت گفتمانی» دارد؛ و در «نظام نشانهای» بروز و ظهور میکند، از «کارکرد ایدئولوژیک» برخوردار است، «فرهنگ» را بازسازی میکند، بهجای آنکه در لحظه عمل کند و شکل انقلابی داشته باشد، «وجه تاریخی» دارد و در طول تاریخ فرهنگ یک جامعه عمل میکند و چون یک علم قطعی نیست به «تفسیر و تبیین» میپردازد همچنین چون قصد متقاعد کردن دارد، فعالیت علمی او یک «عمل اجتماعی» است که بهجای تخریب به «تنظیم قدرت» میپردازد و در نهایت به «نظریه»ای روی میآورد که بتواند بین مفاهیم رایج قدرت، سلطه، ایدئولوژی، هژمونی، جنسیت، نژاد، نظم اجتماعی و مانند آن با «متن مورد مطالعه» ارتباط درستی برقرار کند.
با لحاظ کردن این مؤلفهها در این پژوهش از میان رویکردها و نظریههای تحلیل انتقادی گفتمان، بحث «مشروعیتبخشی در گفتمان»[1] نظریه تئو ون لیوون[2] برای بررسی باب اول بوستان که با بحث قدرت ارتباط مستقیم دارد، برگزیده شده است.
1. بیان مسأله
پرسش اصلی تحقیق این است که در بازخوانی متن کلاسیک ادبی، چه میزان با تثبیت ساختار قدرت مواجهیم و چه میزان با نقد آن؟ و بهطور مشخص در متنی مانند بوستان سعدی که آشکارا باب اول آن «در عدل و تدبیر و رأی» سروده شده است، چه شیوههایی برای بازتولید یا بازسازی ساختارهای قدرت بهکار رفته است؟ برای تحدید موضوع، ساختار قدرت در گفتمان حکومت بررسی میشود و تحلیل انتقادی گفتمان با بررسی فرآیندهای مشروعیتبخشی به گفتمان حکومت پیش میرود. بنابراین، پرسش نهایی این است که فرآیندهای مشروعیتبخشی به گفتمان حکومت در باب اول بوستان سعدی کدامها هستند و چه معنایی را بهعنوان کنش اجتماعی بازتولید میکنند؟
2. مبنای نظری
چنانکه گفته شد یکی از رویکردهای تحلیل انتقادی گفتمان، الگوی ون لیوون است. در این الگو، تحلیلگر به رابطۀ زبان و جامعه توجه میکند و به مؤلفههای جامعهشناختی- معنایی که در مؤلفههای زبانشناختی پنهان شدهاند، میپردازند تا فعالیت اجتماعی مؤلف را از طریق زبان متن بازنمایی کند. متن بهعنوان یک عمل اجتماعی میتواند با قدرت اقناعیِ زبان به درک خود از یک گفتمان مشروعیت ببخشد و آن را برای دیگران باورپذیر کند. این نظریه در مقالۀ «مشروعیت بخشی در گفتمان و ارتباطات»[3] (2007) آمده است.
چهار راهکار اصلی در مشروعیتبخشی عبارت است از: 1- اعتبار بخشی[4]،
2-ارزشگذاری اخلاقی[5]، 3-عقلانی کردن[6] و 4-اسطورهسازی[7]. این فرآیندها که میتوانند بهطور جداگانه یا ترکیبی عمل کنند، علاوه بر مشروعیت بخشی به گفتمان، ممکن است وجه انتقادی داشته و از امری مشروعیتزدایی کنند. فرآیندهای فوق میان عبارتهای توصیفی و تجویزی پنهان هستند و معمولاً برجستهترین نقاط متن را
دربر میگیرند.
بهطور خلاصه، اعتبار بخشی به این معنا است که متن با تأیید گرفتن از افراد دارای اعتبار به گفتمان خود مشروعیت دهد. ارزشگذاری اخلاقی؛ یعنی متن گفتمان خود را با ارزشهای اخلاقی پیوند دهد. عقلانی کردن؛ روشی است که طی آن متن، گفتمان خود را با تبیین ویژگیهایی همچون هدفداری، روشمندی، تأثیرگذاری و مانند آن توجیه کند و اسطورهسازی؛ یعنی متن به خلق یا نقل داستانها یا اسطورههایی بپردازد که از طریق آن هویت خود را تثبیت کند. هریک از این چهار فرآیند، اشکال خردتری دارند که طی بازخوانی باب اول بوستان شرح شدهاند (لیوون، 2007: 92).
3. پیشینه پژوهش
نقد متون ادبی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان در فهرست کتابها، پایاننامهها، رسالهها و مقالاتِ سالهای اخیر (1390- 1393) نمونههایی دارد، اما هیچیک از آنها با رویکرد مشروعیتبخشی به گفتمان که از نظریه ون لیوون برآمده باشد، انجام نشده است؛ مانند تحلیل گفتمان انتقادی رمان دکتر نون که زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد به کوشش سیدعلی قاسمزاده و دیگران (1390)، بازنمایی نقش زنان در ادبیات جنگ برای کودک از منظر گفتمانشناسی انتقادی به کوشش صدیقهسادات مقداری و دیگران (1390)، تحلیل گفتمان انتقادی هویت ایرانی در شاهنامه فردوسی به کوشش علی یوسفی و دیگران (1391)، کردار گفتمانی و اجتماعی در رمان مدار صفردرجه به کوشش الهام حدادی (1391)، تحلیل انتقادی رمان سگ و زمستان بلند به کوشش مرضیه بهبهانی و دیگران (1392)، تحلیل انتقادی اثری از ابراهیم گلستان به کوشش آتنه پوشنه و مرتضی بابک معین (1392)، تحلیل انتقادی گفتمان قصیدهای از سنایی به کوشش نجمه حسینی سروری (1393)، تحلیل انتقادی گفتمان مقاماتهای مشایخ صوفیه به کوشش مریم اکبری (1393) و تحلیل داستان رستم و شغاد براساس مربع ایدئولوژیک وندایک به کوشش زهرا حامد شیروان و سیدمهدی زرقانی (1393).
پژوهشهای مورد توجه این نوشته، دو تحلیل انتقادی گفتمان از گلستان و بوستان سعدی هستند؛ مقاله بررسی و نقد روایی گلستان براساس نظریه تحلیل انتقادی گفتمان، نوشته سیامک صاحبی و دیگران (1389)، پایاننامه کارشناسی ارشدِ مرجان فردوسی با عنوان تحلیل انتقادی گفتمان گلستان سعدی (1389) و پایاننامهای که در مقطع کارشناسی ارشد و بهمنظور تکمیل این حوزه پژوهشی انجام شد با عنوان تحلیل انتقادی گفتمان حکومتی در بوستان سعدی[8] توسط فاطمه عربزاده (1395) تدوین شده است.
4. تأثیر بافت اجتماعی دوره سعدی در سرایش بوستان
اساس تحلیل انتقادی گفتمان، توجه به تأثیر و تأثر میان زبان متن و بافت اجتماعی است. از این رو، باید بافت تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی زمان سعدی و سرودن بوستان را مرور کرد.
سعدی دوران کودکی خود را در موج اول حمله مغول (چنگیز) گذراند و گلستان را در دورانی که به موج دوم حمله مغول (هولاکو) موسوم است، تألیف کرد. شرایط نابسامان اجتماعی و رواج ناهنجاریهای اخلاقی، بافت اجتماعی و فرهنگی تولید متنهای گلستان و بوستان است. از خلال نوشتههای سعدی میتوان به رونق بازار متملقان، رواج توطئه و ناجوانمردی و قربانی شده خردمندان جامعه را مشاهده کرد (موحد، 1378: 50-46). دوره هولاکو مقارن با خلافت عباسیان در بغداد بود و تمام حکومتهای قدرتمند یا سلسلههای کوچک فرمانروایی برای بقای خود به تأیید رسمی خلیفه بغداد نیاز داشتند. هولاکو با اطلاع از تزلزل دربار خلافت عباسی به بغداد حمله و آن را نابود کرد (بیانی، 1381: 322-318). این نابودی در بافت مذهبی و عقیدتی جوامع مسلمان بهویژه ایران تأثیر قابل توجهی داشت و برای مثال، باعث شد مذهب تشیع در کنار مذهب تسنن قدرت پیدا کند (شیمیزو،1390: 23). بهبیان دیگر، تزلزل در ساختارهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و عقیدتی مؤلفه مهم این دوره است. فهرست این قبیل نابسامانیها از خلال همه کتابهای تاریخی و ادبی قابل مشاهده است؛ از جمله: تقابل روحیه صحراگردی مغولان بدوی با شهرنشینی ایرانیان متمدن، تحقیر ایرانیان از سوی مغولان و وحشی خواندن مغولان از سوی ایرانیان، کندی تعامل مغولان و ایرانیان به سبب سوگیریهای قومی و فرهنگی
(پرگاری، 1381: 61-43)، فقدان اصول و مقررات انتصاب در دربار، تصاحب جایگاه خردمندان و صاحبنامان از سوی فرصتطلبان و منفعتطلبان، کاهش حس وطندوستی و جایگزین شدن آن با تمایلات مذهب، رواج اندیشه جبرگرایی برای التیام کشتارها و حملهها (صفا، 1373، ج 3: 94-80)، نابود شدن کشاورزی، قتل عام نیروی مولد و کارآمد (همان: 182)، ویران شدن کتابخانهها و گریختن و کشته شدن علماء و ادباء، زوال خاندانهای بزرگ و حکومتهای محلی، رواج سعایت و تضریب در میان دولتمردان، قتل وزیران ایرانی به سبب دسیسهها و توطئهها
(اقبال آشتیانی، 1388: 70-11)، جایگزین شدن دربارهای سلطنتی بهعنوان مراکز فرهنگی و ادبی و هنری با خانقاهها یا حلقههای محدودی از افراد، نابودی بسیاری از متون علمی و ادبی به سبب از بین رفتن مراکز علمی و فرهنگی، فقدان حمایت از عالمان و ادیبان و از دست رفتن جایگاه آنها، رویگردانی از عالمان دین و متشرعان به سبب فساد مالی و روی آوردن به صوفیان (غنی، 1388: 437 و به نقل از فردوسی، 1389: 76-70)، پذیرفتن کلام اشعری بهعنوان ایدئولوژی غالب به سبب توجیه آشفتگیها و نابسامانیها با قضا و قدر الهی و کمک به مغولان برای مشروعیت دادن به کشتارها و غارتگریهای خود (دشتی، 1390: 221)، محدود شدن دانش به علوم الهی با رشد نهضت صوفیه، جایگزین شدن شکلهای نامتعارف زندگی با هنجارهای اجتماعی به سبب پیدایش فرقههای مختلف صوفیان و پدید آمدن گروههایی مانند قلندران و دراویش، رواج بدفهمی از دین به سبب رواج خانقاهنشینی و افزایش مصرف حشیش و مخدرات مشابه (لین، 1390: 329)، توجه خاص به تهذیب اخلاق و تزکیه نفس و در پی آن، توجه به متصوفه و مشایخ و بیتوجهی به شعرا و نویسندگان (هخامنشی، 1355: 28) و مانند آن. حضور این فضای یأسآلود و رواج صوفیمآبی، زهدفروشی، ریا و سودجویی باعث افزایش قدرت سیاسی علمای دین، زاهدان و صوفیان در جامعه شد و بازتاب آن را به روشنی میتوان در کلام معاصران سعدی هم مشاهده کرد.
سعدی بیآنکه با قدرت زبانآوری خود آشکارا از حمله مغول و اوضاع اجتماعی عصر خود انتقاد کند از وطن دور میشود. تحلیلهایی که در این زمینه ارائه شده به روحیه محافظهکار و جبرگرای سعدی ارجاع میدهد (فولادی، 1383: 59-42). این روحیه نیز با اندیشه جبرگرایی و توصیه فرهنگ ایرانی به صلحطلبی، کمآزاری و دوری از مواضع هلاک پیوند داده شده است (گرجی، 1386: 197).
در اینجا یکی از مسائل پژوهش حاضر را میتوان به شکل دیگری طرح کرد؛ فولادی معتقد است در آثار سعدی بازتاب روشنی از حمله مغول و ویرانی حاصل از آن دیده نمیشود، اما نصیحت حاکمان و مردمان برای رعایت اخلاق میتواند به غیاب نشانه دلالت کند؛ یعنی گفتمان حکومتی در وجه آشکار کلام تأیید و در وجه پنهان کلام نقد میشود و ما با هر دو عمل مشروعیتبخشی و مشروعیتزدایی مواجهیم. این مسأله میتواند با تحلیل انتقادی گفتمان حکومت از طریق واکاوی فرآیندهای مشروعیتبخشی به گفتمان روشنتر شود.
گلستان و بوستان شاهکارهایی هستند که در زمان اتابکان فارس نوشته و به سعد بن زنگی و پسرش، ابوبکر بن سعد تقدیم شدهاند. در خلال آشوبهای حکومت مرکزی و حمله مغول، حکومتهای محلی یا نابود میشدند یا از طریق مدارا با مغولان خود را از آسیب این حملات حفظ میکردند. اتابکان سلغری نیز از زمان سلجوقیان با ساختار قبیلهای خود، شیوهای از حکومت را بنا نهاده بودند که در آن آموزش و تربیت شاهزادگان را بهعهده میگرفتند و بهتدریج از مقامی برخوردار میشدند که میتوانستند به استقلال دست یابند. فراگیر شدن حمله مغول مقارن حکومت ابوبکر بن سعد پس اتابک سعد بن زنگی (660-624 هـ.ق) است.
از تاریخنگاریهای مربوط به دوران اتابکان و امرای فارس برمیآید که شیراز در قرن هفتم مجمعی از تضادهای آشکار بود؛ مانند حضور چشمگیر قدرت دینی و تعداد بیشمار مراکز آن که در کنار فسق، ریا، فساد، دزدی، شاهدبازی، فقر، نادانی و مانند آن چالشبرانگیز بود. این کشمکش در اغلب متون این دوره مشاهده میشود (زرینکوب، 1386: 14-13). سعدی بعد از 30 سال اقامت در بغداد و سرزمینهای مختلف و پس از آنکه آشفتگیهای فارس فرونشست در سال 655 هـ.ق به شیراز بازگشت. بوستان یا سعدینامه در مجموعۀ کلیات سعدی نخستین اثر تاریخدار محسوب میشود. تاریخ اتمام یا تدوین این کتاب سال 655 هـ.ق، اواخر دوران حکومت اتابک ابوبکربنسعد است. سعدی، بوستان و همچنین گلستان را با فاصلۀ یک سال نوشت و به اتابک ابوبکر و پسرش سعدبنابوبکر تقدیم کرد.
بوستان منظومهای تعلمی در بحر متقارت است. انتخاب این بحر را میتوان به دلیل هماهنگ کردن این اثر با توقع و عادات معاصران سعدی و سنت شعر فارسی دانست. بحر متقارب در نزد قدما برای سرودن منظومهای اخلاقی مورد توجه بوده است (همان، 78-70). سعدی کتاب بوستان را با نگاهی آرمانگرایانه نسبت به جامعه سرود و در آن، جامعه را آن طور که باید باشد، ترسیم کرد. پیشینۀ «تفکر اتوپیایی» را میتوان در کتب قوانین و جمهوریت افلاطون جستوجو کرد. در دورۀ اسلامی، اندیشه مدینه فاضله اسلامی مطرح شد که با تکیه بر برتری انسان بر کل خلقت، کمال جامعه را خداگونه شدن انسان و همبستگی مسلمین میداند. سعدی در ادامۀ این مسیر، آرمانشهر خود را در بوستان ترسیم میکند و عدالت را اصلیترین محور تحقق اتوپیای خود قرار میدهد (موسوی، 1386: 11-8).
عنوان بابهای بوستان سعدی به ترتیب عبارت است از: باب اول؛ در عدل و تدبیر و رأی، باب دوم؛ در احسان، باب سوم؛ در عشق و مستی و شور، باب چهارم؛ در تواضع، باب پنجم؛ در رضا، باب ششم؛ در قناعت، باب هفتم؛ در عالم تربیت، باب هشتم؛ در شکر بر عافیت، باب نهم؛ در توبه و راه صواب و باب دهم؛ در مناجات و ختم و کتاب.
مخاطب سعدی در بوستان غیر از باب اول، ناشناس است، اما در باب اول مخاطب را میتوان اتابک ابوبکر دانست؛ زیرا سخن پیرامون اصول کشورداری و رعایت عدل است. همچنین سعدی از سخن تحکمآمیز و پندهای صریح در باب اول دوری میکند (زرینکوب، 1386: 78-70) و شخصیتهای داستان، شاهان، وزیران و حکام روزگار هستند که سعدی از زبان آنان سخن میگوید.
با نگاهی دقیق به باب اول و حکایاتی که سعدی در آنها حقایق تلخ اجتماعی و مظالم حکمرانان را تصویر میکند، میتوان دریافت او با وجود نزدیکی به سلاطین و امرا، عملکرد آنان را نقد میکند. انتقادات سعدی به شیوۀ کشورداری حکامِ زمان خود بهصورتی است که در عصر حاضر نیز صادق است. این امر شاید نشاندهندۀ ثابت بون سازمان و محیط اجتماعی ما از روزگار سعدی تا امروز است (پاک مهر،1387: 122-99).
نگرش سعدی در بوستان به اصلاح شیوه کشورداری در زمان خود در عین جانبداری از حکومت است و برای این امر میتوان دلایلی برشمرد؛ مانند اینکه سعدی پرورده نظام قدرت بود یا اینکه در نظامیه بغداد آموزش دیده و تحت تأثیر آموزههای سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن نظام قرار داشت؛ مانندِ اندیشههای غزالی که براساس آن مذهب توسط حکومت تحکیم میشود و حکومت با مال رعیت پایدار میماند، اما باید جانب انصاف با رعایا را نگاه داشت (همان).
5. فرآیندهای مشروعیتبخشی به گفتمان حکومت در باب اول بوستان
چنانکه در بخش مبنای نظری گفته شد، چهار راهکار شناخته شده در مشروعیتبخشی به گفتمان، اعتباربخشی، ارزشگذاری اخلاقی، عقلانی کردن و اسطورهسازی است. هریک از این راهکارها در روشهای خردتر قابل تعریف هستند که این بخش از پژوهش براساس تحلیل باب اول بوستان در تقسیمات چهارگانه فوق و زیرعنوانهای آن تنظیم شده است.
5-1. مشروعیتبخشی به گفتمان حکومت با اعتبار بخشی
همه گفتمانها در طول تاریخ برای مشروعیت بخشیدن به خود و سلب مشروعیت از گفتمانهای مخالف مبارزه کردهاند و هرگاه در این ستیز از ابزارهای گفتمانی بهره بردهاند به پیروزی بیشتری دست یافتهاند. پرسشهای مقدری که در برابر مشروعیت گفتمان قرار دارد، این است که «چرا باید این کار را انجام داد؟» و «چرا باید از این شیوه استفاده کرد؟». یکی از پاسخهای قانعکننده این است که چون فلانشخص یا فلان منبع دارای اعتبار چنین میگوید (لیوون، 2007: 94). اعتباربخشی از طرق مختلفی تحقق مییابد که نمونههای آن در بوستان سعدی بازیابی شدهاند.
5-1-1. اعتبار شخصی[9]
گاه مشروعیتبخشی از طریق استناد به قدرت فرد معتبر ایجاد میشود و گوینده برای متقاعد کردن مخاطب نسبت به درستی سخن خود آن را مطابق نظر یک شخص موثق میخواند و البته آن شخص هم اعتبار خود را از نهادهای اجتماعی بهدست میآورد که در آن قرار گرفته است (لیوون، 2007: 94). برای مثال، سعدی برای مشروعیت بخشیدن به امر «رسیدگی به رعیت» به شخصیتهای تاریخی خسرو پرویز و شیرویه ارجاع میدهد:
شنیدم که خسرو به شیرویه گفت برآن باش تا هرچه نیت کنی
|
|
درآندم که چشمش زدیدن بخفت نظر در صلاح رعیت کنی
|
(بیت 238 و 239)
در مثالی دیگر، «فرار از میدان جنگ» امری است که مشروعیت ندارد و سعدی این مشروعیتزدایی را با استناد به قول گرگین محقق میکند:
چهخوشگفتگرگین به فرزند خویش اگرچون زنان جست خواهی گریز
|
|
چو بربست قربان پیکار و کیش مرو آب مردان جنگی مریز
|
(بیت 1062 و 1063)
5-1-2. اعتبار تخصصی[10]
گفتمان برای مشروعیت بخشیدن به خود میتواند مخاطب را به دانش و تخصص ارجاع دهد؛ مانند منسوب کردن سخن به یک دانشمند یا پزشک سرشناس. استناد به دانش میتواند صریح یا ضمنی باشد، چنانکه بسیاری از گفتمانهای دانشگاهی، اعتبار خود را از طریق نقل گزارهای از یک دانشمند کسب میکنند (لیوون، 2007: 95).
مطابق با گفتمان حکومتی بوستان، اصحاب دانش، گروههایی انتزاعی و کلی مانند حکیمان، دانایان، خردمندان و مانند آن هستند. برای نمونه، سعدی برای مشروعیت دادن به این امر که «توجه به مسافران و بازرگانان موجب رونق ملک و دیار است»، کنش بزرگان را مورد استناد قراد میدهد:
بزرگان مسافر بهجان پرورند
|
|
که نام نکویی به عالم برند
|
(بیت 261)
یا «رازداری در امور حکمرانی» با ارجاع به قول حکیمان مشروعیت مییابد:
ملک در دل این راز پوشیده داشت دل است ای خردمند، زندان راز
|
|
که قول حکیمان نیوشیده داشت چو گفتی نیاید به زنجیر باز
|
(بیت 372 و 373)
جهاندیده، شخص مورد اعتماد دیگری است که قول او در مشروعیتزدایی از «بیتوجهی به مشکلات جمعی» به گفتمان حکومتی بوستان اعتبار میبخشد:
جهاندیدهای گفتش ای بوالهوس پسندی که شهری بسوزد به نار
|
|
تو را خود غمخویشتن بود و بس؟ وگرچه سرایت بود بر کنار؟
|
(بیت 632 و 634)
بزرگان روشندل نیکبخت نیز «همراهی حکومت با خردمندی و فرزانگی» را توصیه میکنند و حکومت موردنظر سعدی را معتبر میکنند:
بزرگان روشندل نیکبخت
|
|
به فرزانگی تاج بردند و تخت
|
(بیت 698)
بههمین طریق، شوریدهای در عجم «اهتمام شاه به بخشندگی و توجه به فانی بودن دنیا» را در گفتمان حکومتی بوستان تأیید میکند:
چنین گفت شوریدهای در عجم اگر ملک بر جم بماندی و بخت اگر گنج قارون به چنگ آوری
|
|
به کسری که ای وارث ملک جم تو را چون میسر شدیتاج و تخت؟ نماند مگر آنچه بخشی، بری
|
(بیت 824 تا 826)
5-1-3. اعتبار الگوهای عمل[11]
گروههای الگو از دل گروههای همسان یا از شهرت رسانهای بیرون میآیند. در فرآیند اعتباربخشی از طریق الگوهای عمل، مردم از نمونههایی پیروی میکنند که غالبا برساخته رسانههای معتبر است (لیوون، 2007: 95). برای مثال در ادبیات کودک، «حسنی نگو یه دستهگل» الگویی عملی است که برای ترغیب کودکان به نظافت ساخته شده است یا با تکرار این مضمون که «فلان شخص مشهور در خانوادهای فقیر بهدنیا آمد» برای کودکان کمدرآمد الگوسازی میکند (سجودی، 1391). البته برساختن الگوی رسانهای در متن بوستان سعدی یافت نمیشود.
5-1-4. اعتبار غیرشخص[12]
اعتبار غیرشخصی از قوانین، عرف، آداب و رسوم، سیاستها، خط مشیها یا عادتها برمیآید. گفتمان با بیان گزارههایی از قبیل «من این را میگویم چون سنت این را میگوید» یا «قوانین این گفته من را تأیید میکنند» و مانند آن به خود مشروعیت میدهد (لیوون، 2007: 96). در گفتمان حکومتی بوستان، حکم شرع بهترین مشروعیتبخش است و «ضروری بودن همه اوامر و نواهی شرع» مؤلفهای قوی است:
نهبرحکم شرعآبخوردن خطاست کرا شرع فتوی دهد بر هلاک
|
|
وگر خون به فتوی بریزی رواست الا تا نداری ز کشتنش باک
|
(بیت 446 و 447)
5-1-5. اعتبار عرفی[13]
گاه در پاسخ به پرسش «چرا» میگوییم «چون این چیزی است که ما همیشه انجام میدهیم»، یا «چون همیشه اینطور انجام دادهایم». مقبولیت یافتن گفتمان از این روش، اعتبار عرفی است. این فرآیند با اعتباربخشی الگوهای عملی و اعتباربخشی غیر شخصی همپوشانی دارد؛ زیرا به سنت و عرف و قانون ارجاع میدهد. چنین ارجاعی در متن بوستان قابل استناد نیست (لیوون، 2007: 95).
5-1-6. اعتبارِ انطباق و همرنگسازی[14]
اعتبار بخشیدن از طریق انطباق و همرنگسازی در پاسخ به پرسشِ «چرا» میگوید: «چون همه اینطور عمل میکنند» یا «چون اغلب مردم چنین میکنند»؛ پیام پنهان این فرآیند این است که چون همه یا بیشتر مردم اینطور عمل میکنند تو هم باید همینطور عمل کنی. در گفتمانهایی که تکصدایی است و حاکم شرع یا حاکم قانون یا گروه فرهیختگان درستی یا نادرستی امور را تعیین میکنند، ارجاع به جامعه کنونی کمتر دیده میشود یا اصلا دیده نمیشود. شاید با تسامح بتوان گفت در متون نخبهمحور به عامه ارجاع نمیشود (لیوون، 2007: 97-95).
5-2. مشروعیتبخشی به گفتمان حکومت با فرآیند ارزشگذاری اخلاقی
در این فرآیند ارزشهای اخلاقی تعیینکننده هستند و بیشتر از اعتباربخشیهای شخصی، غیرشخصی، عرفی و مانند آن بر توجیه و دلیل بنا شدهاند. در بعضی موارد، صفتهایی مانند خوب یا بد ارزشهای اخلاقی را نشان میدهند که بین اخلاق، زیباییشناسی و لذت شناور هستند، اما در بیشتر موارد، ارزشگذاری اخلاقی با گفتمان مشخصی از ارزشهای اخلاقی پیوند میخورد که صراحت ندارند و محل چالش هستند. این ارزشها به مفاهیمی مانند سالم، عادی، طبیعی، مفید و مانند آن اشاره دارند که به یک توده یخی پنهان در آب میمانند و به همین سبب از نظامی که بتواند با سطح هوشیارانهای آنها را تفسیر کند، جدا هستند. این ارزشها، گفتمان اخلاقی را به انگیزشهایی عمومی تبدیل میکنند. در نتیجه برای شناخت این نوع ارزشهای اخلاقی، ابزارهای زبانشناختی وجود ندارد. در مقام یک تحلیلگر گفتمان فقط میتوان آنها را از طریق دانش عمومی فرهنگ یا حس مشترک فرهنگی تشخیص داد. در بازشناسی ارزشگذاری اخلاقی، تحلیل گفتمان زبانشناسانه جای خود را به پژوهشهای گفتمان تاریخی میدهد. تاریخنگاران اجتماعی و فرهنگی میتوانند زمینههای مورد تأکید را نشان دهند (لیوون، 2007: 98).
5-2-1. ارزشگذاری اخلاقی با صفات[15]
بسیاری از ارزشها تخصیصی و اسنادی هستند و هم به ویژگیهای اعمال و اشیاء توجه میکنند هم درونمایههای اخلاقی را ازطریق اصطلاحاتی ارائه میدهند که به حوزه ارزشها دلالت میکنند؛ ستایشی که با جنبههای کاربردی و عملی آمیخته است و نمونه آن، صفاتی مانند سبز یا طلایی یا خنُک (خوشایند) است. این صفات ارزشهای اخلاقی را غیرمستقیم نشان میدهند و میکوشند در برابر بحث و جدل از آن حفاظت کنند (لیوون، 2007: 98). این نوع مشروعیتبخشی با بیان گزارههایی مانند یک امر طلایی است، یا نفرتبرانگیز است، یا تهوعآور است؛ و مانند آن، نوعی طبیعیسازی را دربردارد و مخاطب را متقاعد میکند که طبیعتاً اینگونه است.
ادبیات کلاسیک و به ویژه نوع ادبیات تعلیمی از این شیوه ارزشگذاری بسیار استفاده میکند. در بوستان سعدی هم شاعر حتی هنگامی که شیوهای دیگر را برای مشروعیت بخشیدن به سخن خود بهکار میگیرد از صفات اخلاقی استفاده میکند و بار ارزشی کلام خود را بیشتر میکند. در بیتی شیوه کشورداری موردنظر خود را با آوردن صفتی در جایگاه مبتدا توجیه میکند:
خنک آن که آسایش مرد و زن
|
|
گزیند بر آرایش خویشتن
|
(بیت 521)
در بیتی دیگر ذهن مخاطب را با نسبت دادن مجموعهای از صفات پسندیده به شخصیت مورد تأیید خود از ابتدای حکایت بهسمتی هدایت میکند که تا انتهای متن، عملکرد این شخصیت زیر سؤال نمیرود:
عرب دیده و ترک و تاجیک و روم جهان گشته و دانش اندوخته به هیکل قوی چون تناور درخت
|
|
ز هر جنس در نفس پاکش علوم سفر کرده و صحبت آموخته ولیکن فرو مانده بی برگ سخت
|
(بیت 311 تا 313)
در میان ابیات بوستان نمونههایی نیز به چشم میخورد که سعدی بار ارزشی منفی را وسیلۀ اندرزگویی خود قرار میدهد؛ این ارزشگذاری منفی یا از طریق صفات ضداخلاقی یا وصف اعمال ضداخلاقی منتقل میشود. بهعبارت دیگر، مشروعیتزدایی میکند:
نگه کرد رنجیده در من فقیه که مردارچه برساحلاست ای رفیق
|
|
نگه کردن عاقل اندر سفیه نیاساید و دوستانش غریق
|
(بیت 622 و 623)
5-2-2. ارزشگذاری اخلاقی با قیاس[16]
یکی دیگر از روشهای بیان ارزشهای اخلاقی، قیاس -مقایسه با گفتمان مشروع یا غیر مشروع- است. در این فرآیند، پاسخ به پرسش «چرا» این است که «چون شبیه فعالیتهای گفتمانی دیگری است که مشروعیت دارند» یا «چون شبیه فعالیتهایی نیست که با ضدارزشها همراه هستند». مقایسه، گاه آشکار است گاه پنهان؛ مانند قیاس کردن مدرسه با خانه یا مقایسه دانشگاه با پادگان (لیوون، 2007: 99).
از آنجا که در بیشتر متون تعلیمی اساس قیاس، یک مشبه، ملموس و محسوس است، کمتر با قیاس گفتمانی مواجه هستیم. برای مثال، در بیتی که طی آن، خشم سلطان و صدور حکم هنگام عصبانیت را سرزنش میکند، سعدی مخالفت خود با این نوع رفتار را از طریق تشبیه این کار به شکستن گوهری ارزشمند نشان میدهد:
چو خشم آیدت بر گناه کسی که سهل است لعل بدخشان شکست
|
|
تأمل کنش در عقوبت بسی شکسته نیاید دگر بار بست
|
(بیت 308 و 309)
5-3. مشروعیتبخشی به گفتمان حکومت با فرآیند عقلانی کردن
در فرآیند ارزشگذاری اخلاقی، عقلانیت در پسزمینه قرار دارد و در فرآیند عقلانی کردن نیز اخلاق بهنحوی ضمنی و پوشیده حضور دارد. بهعبارت دیگر، عقلانی کردن بدون ارجاع به ارزشهای اخلاقی کارکرد مشروعیتبخشی ندارد. در این فرآیند دو گونه اصلی قابل تشخیص است؛ مشروعیت بخشی از طریق عقلانی کردن ابزاری که با ارجاع به اهداف، کاربردها و تأثیرات یک عمل محقق میشود و مشروعیتبخشی از طریق عقلانی کردن نظری که به نظم طبیعی امور ارجاع میدهد و از دیگر راهکارهای طبیعیسازی صریحتر است (لیوون، 2007: 101-100).
5-3-1. عقلانی کردن ابزاری[17]
یک گفتمان با توضیح اهداف یک عمل یا ابزاری که برای آن بهکارگرفته میشود یا تأثیراتی که بهدنبال دارد به آن مشروعیت میدهد. به همین سبب، عقلانی کردن ابزاری در دو نوع بازشناسی میشود:
الف- هدف محوری[18]: در این فرآیند هدفی که دارای ارزش باشد و مردم آگاهانه یا ناآگاهانه آن را قبول داشته باشند مورد توجه قرار میگیرد. در عقلانی کردن یک گفتمان با توجیه اهداف آن، نخست باید عاملیت فرد بهعنوان فاعل هدفمند بیان شود، سپس هدفداری عمل تبیین شود.
ب- وسیلهمحوری[19]: در این فرآیند، عمل با روشی که انجام میپذیرد، مشروعیت مییابد و عامل اهمیت چندانی ندارد. تعبیرهایی مانند بهوسیله، از طریق، با استفاده از و مانند آن در اینجا بهکار میروند.
ج- تأثیرمحوری[20]: گاه عقلانی کردن یک عمل با توجیه تأثیرات آن عمل محقق میشود (لیوون، 2007: 101-100).
سعدی در فرآیند عقلانی کردن گزارههای دلخواه خود بیشتر از ارجاع به تأثیر کارها استفاده میکند و بیشتر تأثیر عملکرد افراد را گوشزد میکند. این تأثیر در صورتی که مثبت یا منفی باشد، آن عمل مشروع شده یا از آن مشروعیتزدایی میشود. در حقیقت او بیشتر از اینکه به خود عمل یا ابزار انجام عمل توجه داشته باشد بر نتیجۀ آن تأکید میکند. در این نمونه، توجه به دهقان به این دلیل رفتاری مناسب معرفی میشود که تأثیر آن کارایی بهتر دهقان است:
مراعات دهقان کن از بهر خویش
|
|
که مزدور خوشدل کند کار بیش
|
(بیت 237)
یا در بیتی دیگر، شاه را از ظلم به مردم زیردست برحذر میدارد؛ زیرا تأثیر نارضایتی مردم و نفرین آنها را بیشتر از حمله نظامی و ویرانی حاصل از آن میداند:
خرابی کند مرد شمشیر زن چراغی که بیوهزنی برفروخت
|
|
نهچندان که دود دل طفل و زن بسی دیده باشی که شهری بسوخت
|
(بیت 244 و 245)
و در مثال آخر، سعدی ملایمت با دشمن را بهعنوان شیوهای برای حکومتی با آرامش و موفقیت میداند و نظر خود را با استناد به تأثیر مهربانی در انسانها مشروع میکند:
عدو را بهجای خسک در بریز
|
|
که احسان کند کند دندان تیز
|
(بیت 997)
بعد از توجه به تأثیر اعمال، سعدی هدف یا ابزار انسانها در انجام کارهایشان را دلیلی برای رد یا تأیید کارهایشان میداند؛ هدف سلطنت را رسیدن به نام نیک میداند و وسیله رسیدن به آن را عدل معرفی میکند. در سویه مقابل؛ یعنی فرآیند مشروعیتزدایی، گردآوردن مال در جایگاه هدف قرار میگیرد و ظلم را شیوه رسیدن به این هدف مطرح میکند:
به حکم نظر در به افتاد خویش یکی عدل تا نام نیکو برد یکی عاطفت سیرت خویش کرد
|
|
گرفتند هر یک، یکی راه پیش یکی ظلم تا مال گرد آورد درم داد و تیمار درویش کرد
|
(بیت 666 تا 668)
در مثالی دیگر، عملکرد لشکریان پیر و جوان را مقایسه میکند که هدف هر دو گروه شکست دشمن است، اما هر گروه با توجه به شرایط خود این هدف را دنبال میکنند:
در آرند بنیاد رویین ز پای
|
|
جوانان به نیروی و پیران به رای
|
(بیت 1017)
در ادامه سعدی بار دیگر شکست دشمن را به عنوان هدف مطرح میکند، اما این بار دو راه برای رسیدن به یک هدف پیش پای مخاطب قرار میدهد:
میان دو بد خواه کوتاهدست ... یکی را به نیرنگ مشغو ل دار اگر دشمنی پیش گیرد ستیز برو دوستی گیر با دشمنش
|
|
نه فرزانگی باشد ایمن نشست دگر را برآور ز هستی دمار به شمشیر تدبیر خونش بریز که زندان شود پیرهن بر تنش
|
(1081تا 1085)
5-3-2. عقلانی کردن نظری[21]
در عقلانی کردن نظری، مشروعیتبخشی بر اینکه آیا عمل به لحاظ اخلاقی متقاعدکننده است یا هدفمند و مؤثر، بنا نشده، بلکه مهم، درستی سرشت آنها است
(The Way Things Are). بنابراین، عقلانی کردن نظری به طبیعیسازی نزدیکتر است.
سه راهکار عقلانی کردن نظری عبارت است از: 1- تعریف[22]؛ یعنی گفتمان، یک عمل را براساس عمل دیگر تعریف کند؛ چنانکه بگوییم «مدرسه رفتن»، «بزرگ شدن» است. 2-تبیین[23]؛ یعنی گفتمان در پاسخ به پرسش «چرا» توضیح دهد که «زیرا انجام این کار به این شیوه مناسب طبیعت کنشگران است» و 3-پیشبینی[24]؛ یعنی گفتمان براساس تجربه، نتیجه عمل را پیشبینی کند و برای مثال بگوید: اگر کودک شما در روز اول مدرسه گریه میکند، نگران نباشید، زیاد طول نمیکشد (لیوون، 2007: 105-103).
برگر[25] و لاکمن[26] به دو نوع دیگر از عقلانی کردن نظری نیز اشاره میکنند: تجربی[27] و علمی[28]. در عقلانی کردن تجربی، گوینده درباره جنبههای کاربردی و واقعگرایانه عمل توضیح میدهد و در عقلانی کردن عملی، گوینده برمبنای علمیِ عمل تأکید میکند که هم علوم مدرن در این فرآیند لحاظ میشوند و هم نظام عمومی دانش (برگر و لاکمن، 1966: 112 و به نقل از لیوون، 2007: 101-100)
در مفهوم تبیین، نمونههای بسیاری میتوان در ژرفساخت حکایتهای بوستان یافت، اما مثالی که بتواند در یک بیت سازوکار این فرآیند را نشان دهد، تعداد محدودی دارد:
سفرکردگان لاابالی زیند
|
|
که پروده ملک و دولت نیند
|
(بیت 355)
در این بیت سعدی از زبان یکی از شخصیتهای حکایت، طبیعت و قاعده زندگی مسافران را بینظمی و لاابابیگری است. یا در بیتی دیگر پادشاهان دارای تدبیر و شکوه را افرادی صبور توصیف میکند:
خداوند فرمان و رای و شکوه سر پر غرور از تحمل تهی
|
|
ز غوغای مردم نگردد ستوه حرامش بود تاج شاهنشهی
|
(بیت 440 و 441)
کاربرد شیوه تعریف در متون تعلیمیِ همزمان سعدی را میتوان در طرح شباهت میان امور دنیایی و کارهای معنوی یافت. وقتی سعدی عبادت را همان خدمت به خلق میداند در حقیقت رسیدگی به مردم را با عمل مشروعی مانند عبادت برجسته میکند:
عبادت بجز خدمت خلق نیست تو بر تخت سلطانی خویش باش
|
|
به تسبیح و سجاده و دلق نیست به اخلاق پاکیزه درویش باش
|
(بیت 543 و 544)
در میان راهکارهای موجود در فرآیند عقلانی کردن نظری، سعدی بیشتر از پیشبینی استفاده میکند. همچنین در میان تمام فرآیندهای مطرح شده از سوی لیوون سعدی بیشتر از سایر فرآیندها این شیوه را به عنوان ابزار مشروعیتبخشی به آراء خود مورد استفاده قرار میدهد.
از میان آنچه به عنوان پیشبینی آینده در ابیات سعدی مطرح است، فانی بودن دنیا و رهسپار شدن انسانها به سوی قیامت بیشتر از همه خودنمایی میکند:
کنونت که دست است خاری بکن بتابد بسی ماه و پروین و هور
|
|
دگر کی برآری تو دست از کفن؟ که سر برنداری ز بالین گور
|
(بیت 808 و 809)
و در بیتی دیگر مخاطب را برای دیدن سرانجام اعمالش بیم میدهد:
نصیحت بهجای است اگر بشنوی که فردا به داور برد خسروی
|
|
ضعیفان میفگن به کتف قوی گدایی که پیشت نیرزد جوی
|
(بیت 693 و 694)
کن که فردا که دیوان نهند
|
|
منازل به مقدار احسان نهند
|
(بیت 564)
در ابیات دیگر موضوعات متنوعی با این فرآیند مشروع شدهاند. از جمله نابودی کشور بر اثر ظلم حکومت:
مکن تا توانی دل خلق ریش
|
|
و گر میکنی میکنی بیخ خویش
|
(بیت 224)
یا در امور کشوری و لشکری سرانجام انتصاب کارگزاران نامناسب را گوشزد میکند:
عمل گر دهی مرد منعم شناس چو مفلس فرو برد گردن به دوش
|
|
که مفلس ندارد ز سلطان هراس از او برنیاید درگر جز خروش
|
(بیت 277 و 278)
گرت مملکت باید اراسته
|
|
مده کار معظم به نوخواسته
|
(بیت 1050)
چو پرورده باشد پسر در شکار
|
|
نترسد چو پیش آیدش کارزار
|
(بیت 1056)
یا نتیجه جنگ و عملکرد سپاهیان را پیشبینی میکند:
چو بینی که یاران نباشند یار
|
|
هزیمت ز میدان غنیمت شمار
|
(بیت 1068)
سپاهی که عاصی شود در امیر ندانست سالار خود را سپاس
|
|
ورا تا توانی بخدمت مگیر تو را هم ندارد ز غدرش هراس
|
(بیت 1104 و 1105)
5-4. مشروعیتبخشی به گفتمان حکومت با فرآیند اسطورهپردازی
مشروعیتبخشی گاه از طریق قصهگویی محقق میشود. برای مثال، در قصههای اخلاقی، قهرمان برای انجام عمل اجتماعی که مشروعیت دارد، پاداش دریافت میکند یا اینکه داستان به نظم طبیعی و قانون اولیه بازمیگردد و یا در قصههای پندآموز گفته میشود اگر از هنجارها پیروی نکنید، چه اتفاقی برای شما رخ خواهد داد و مانند آن (لیوون، 2007: 107). سجودی در ترجمه و شرح این فرآیند میگوید اسطورهپردازی قویترین فرآیند مشروعیتبخشی است؛ چون با حجم تاریخی همراه است. تولید قصه برای بقای یک گفتمان ضروری است و در ایجاد نظم نوین باید از طریق تاریخ و اسطوره هویتسازی کرد و نشان داد که نظم تازه یک امر حادث نیست و مشروعیت آن از پیش بنا نهاده شده است. در دورههای مختلف تاریخی، بنا به تفاوت گفتمانهای مسلط، بخشهای مختلفی از داستانها مورد توجه قرار میگیرند؛ چنانکه در دورهای که ملیگرایی دغدغۀ اصلی جامعه است، اسطورههای ملی بازتولید میشود و در دورهای دیگر برای مشروعیت بخشیدن به گفتمانهای دینی و عقیدتی به داستانهای مذهبی رجوع میشود. اسطورهها میتوانند از طریق رسانههای نوین تولید شوند و برخوردای از تاریخ کهن، تنها ضرورت اسطورهپردزای برای مشروعیتبخشی نیست[29].
در بررسی فرآیند اسطورهسازی دو نوع اسطوره و قصه موردبررسی قرار گرفتهاند. در داستانهای اسطورهای به شخصیتها و وقایع تاریخی یا اسطورهای که سعدی برای بیان مقصود خود از آنها استفاده کرده و آنها را به صورت مطلوب خود بازتولید کرده، توجه میشود. در حکایتی، اسطورهای دینی بازتولید میشود و سعدی داستان زندگی حضرت یوسف و رسیدن او به مقام عزیزی مصر در طول یک سال را دلیلی برای صبر شاه در شناخت افراد هنگام انتصاب آنها معرفی میکند (بیت 333 و 334). در حکایت مرزبان ستمگر با زاهد، سعدی قهرمان داستان را بهعنوان فردی با افکار و عمل درست معرفی میکند که در جامعه خود محبوب است و در مقابل، ضدقهرمانِ ستمکاری با اعمالی ناپسند قرار میگیرد. سعدی ارزشهای موردنظر خود را در نتیجه اعمال این دو شخصیت بیان میکند (بیت 569 تا 5991) یا در حکایت برادر ظالم و عادل که بهوضوح تقابل نیکی و بدی از عنوان حکایت نیز آشکار میشود، برادر عادلی که نتیجه عمل نیک او آبادانی ملکش است و برادر ظالم او که که در پایان بیدادگریهایش ملکش را از دست میدهد (بیت 457 تا 687).
نتیجهگیری
نتایج حاصل از دادههای این پژوهش را میتوان به این صورت خلاصه کرد:
* سعدی از میان پنج فرآیند مطرح شده از سوی ون لیوون، بیشتر از فرآیند عقلانی کردن استفاده میکند. با توجه به مخاطب این باب، پادشاهان و شاهزادگان و محتوای آن؛ یعنی آداب کشورداری به نظر میرسد بهترین شیوه برای اقناع مخاطب است.
* در میان گزارههایی که در این باب مشروع شدهاند؛ ابتدا فانی بودن دنیا و بعد از آن، توجه و رسیدگی به رعیت بیشتر بسامد را دارند و در میان گزارههایی که از آنها مشروعیتزدایی شده ظلم به رعیت بیشتر از همه مورد تأکید قرار گرفته است.
* در نگاهی به موضعگیری سعدی در مقابل شخصیتهای حاضر در این متن و با توجه به گزارههایی که او سعی در مشروع کردن آنها دارد، جانبداری او از حکومت و حکومتیان است. صفات پسندیدهای که به آنها تعلق میگیرد و یا حکایتهایی که خبر از سرانجام نیک پادشاهان عادل دارد. رعیت و بهطورکلی گروه اجتماعی مقابل حکومت در بیشتر این متن موضوع صحبت سعدی نیستند.
* نکته دیگری که میتوان با کمک این رویکرد به آن پی برد، محافظهکاری و کوشش سعدی در جانبداری مستقیم از گروهی خاص در جامعه است. او در بیشتر ابیات برای مشروع کردن سخنان خود یا به شخصیتهای تاریخی و مذهبی که در زمان او حضور ندارند، ارجاع میدهد یا به افرادی با صفات کلی مانند دانا و خردمند که متعلق به گروه یا قشر خاصی نیستند، اشاره میکند.
[1]- Legitimation in Discourse
[3]- Legitimation in Discourse and Communication
[8]- نتایج پایاننامه فاطمه عربزاده با عنوان «تحلیل انتقادی گفتمان حکومتی در بوستان سعدی» در تحلیل دادههای پژوهش حاضر استفاده شده است.
[9]- Personal Authorization
[10]- Expert Authorization
[11]- Role Model Authorization
[12]- Impersonal Authorization
[13]- The Authority Tradition
[14]- The Authority of Conformity
[17]- Instrumental Rationalization
[21]- Theorical Rationalization
[29]- برگرفته از یادداشتهای نویسنده در کارگاه آموزشی تحلیل گفتمان، مدرس: فرزان سجودی. شهر کتاب. 1399