. بیان مسأله
تاریخ سرزمین ایران حاکی از نظام شاهنشاهی و رسم و رسوماتی است که در این نظام در جریان بوده است. از دیرباز در متون تاریخی فارسی در پیش و پس از اسلام به رسومات اجتماعی که در دربارها و میان مردم رواج داشته، اشاره شده است. آیینهای تشریفاتی خاصی نیز از دوران باستان تاکنون در ارتباط با سیاست داخلی و خارجی کشورها در جریان بوده و هست که میتواند ریشههای عمیق فرهنگی داشته باشد.
یکی از مراسمهای تشریفاتی در دربارهای ایران، رسم هدیه دادن است. این رسم در موارد مختلفی کاربرد دارد؛ از آن جمله میتوان به اهمیت آن در جشنهای مختلف اشاره کرد که هنوز در نزد ایرانیان جایگاه خود را دارد. در کتب تاریخی و ادبی ضمن پرداختن به مراسم متعددی که در دربارها اجرا میشود، انواع هدایایی که از سوی افراد مختلف به شخص خاص یا مقام درباری اهدا میشد، نام برده شده است. در این پژوهش که مبنای آن تاریخ بیهقی و شاهنامه فردوسی است این رسم پسندیده مورد برررسی قرار گرفته و پرسش اصلی این است که جایگاه هدیه دادن و هدیه گرفتن در رسوم ایرانی چگونه بوده است و نقش سیاستگذاریهای حکومتی در این کار چیست و در این مورد چه شباهت و تفاوتی میان تاریخ بیهقی به عنوان بخشی از واقعیتهای اجتماعی ایران قرن پنجم و شاهنامه به عنوان رسوم تاریخ اسطورهای و پیش از اسلام وجود دارد؟ در بحث فرعی این پژوهش نیز به این پرسشها پاسخ داده میشود:
- انتظار هدیهدهنده از هدیهگیرنده چه بوده است؟
- نتیجه سیاسی و اجتماعی هدیه دادن چه بوده است؟
- تفاوت و شباهت شاهنامه و تاریخ بیهقی در مورد رسم هدیه دادن چیست؟
2. فرضیات پژوهش
با توجه به سوالات اصلی و فرعی این پژوهش، سه فرضیه مطرح است:
- هدیهدهنده معمولاً چشمداشتی ندارد.
- گاهی هدایا برای جلوگیری از جنگ و جلب اعتماد اهدا میشده است.
- فردوسی و بیهقی به یک نحو مراسم هدیه دادن را تشریح کرده و رسوم مربوط به آنرا تبیین کردهاند.
3. پیشینۀ پژوهش
رحمانزاده و همکاران (1394) در مقالۀ «برگزاری جشنهای باستانی در دربار غزنه به روایت تاریخ بیهقی»، ضمن برشمردن جشنها و مناسبتها به این موضوع اشاره کردهاند که در جشنها، دیگران به شاه هدیه میدادهاند.
شکراله خاکرند و زهرا زردشت (1390) در مقالۀ جشنهای ایرانی در دوره عباسی اول (132-232ق) نشان دادهاند که در این جشنها فرهنگ ایرانی نمود فراوانی دارد و خلفای عباسی با برپایی جشنها به سبک ایرانی مخالفتی نشان ندادهاند. نویسندگان به این نتیجه رسیدهاند که رواج جشنهای ایرانی به دلایل سیاسی و جلب همکاری ایرانیان بوده و همزمانی برخی از جشنها با زمان مالیاتگیری یکی از لایل پذیرش آن بوده است.
زهرا مهذب (1375) در مقالۀ جشنهای عروسی در شاهنامه فردوسی، ضمن توصیف عروسی زوجهای شاهنامه به هدیههایی که احیاناً به آنها داده شده، اشارهای مختصر کرده است.
4. روش پژوهش
در این پژوهش از روش توصیفی-تحلیلی استفاده میشود و جامعه آماری آن کل تاریخ بیهقی و بخش اساطیری و پهلوانی شاهنامه فردوسی است. طبق رسوماتی که در این دو کتاب آمده، رسم هدیه دادن در موارد مختلف برررسی شده و در نهایت طبق یافتهها، مقایسهای میان دو کتاب انجام میشود و در بخش نتیجهگیری ارائه میشود.
5. اهداف و ضرورت پژوهش
فرهنگ ایرانی یکی از غنیترین فرهنگهایی است که میتوان رسم و رسومات مهمی را در آن یافت. علاوه بر این، ایران با پیشینۀ کهن تاریخی و گذر از دورههای مختلف فرهنگی و اجتماعی و دینی، مجموعه رسومی را در تاریخ خود به نمایش گذاشته که تحقیق درباره علل و عوامل آن میتواند بسیاری از نقاط مثبت و منفی تشریفات درباری را از جنبههای مختلف آشکار کند. بنابراین، هدف این پژوهش این است که رسم هدیه دادن را که از رسوم تشریفاتی است در ایران باستان -از منظر شاهنامه- و قرن پنجم -در تاریخ واقعی- مقایسه کنیم.
6. بحث و بررسی
هدیه دادن و هدیه گرفتن در ایران باستان از رسومات پرطرفدار بوده و بیشتر مخصوص جشنهای باستانی است به طوری که در کتب تاریخی آمده، پس از اسلام نیز جشنها ادامه یافته و حتی خلفای عباسی از رسوم جشنهای ایرانی پیروی کرده و آن را منسوخ نکردهاند.
هدیه دادن را می توان به عوامل اقتصادی مربوط دانست که برای حکام و بزرگان منفعتهای مادی به همراه داشته است. در تاریخ بیهقی ذکر شده است که اکثر نثارهایی که بزرگان برای امیر میآوردند از دسترنج مردم و رعایا بهدست میآمده و فشاری بر دوش اقشار ضعیف بوده است: «باید که ازین نواحی وی را نثاری باشد بسزا. گفتند: فرمان برداریم آنچه بطاقت ما باشد که این تنگ است و مردمانی درویش و نثار ما که از قدیم باز رسم رفته است از آمل و طبرستان درمی صد هزار بوده است و فراخور این تایی چند محفوری و قالی که اگر زیادتر از این خواسته آید، رعایا را رنج بسیار رسد» (بیهقی، 1381، ج 2: 684).
در دوره خلفای اموی و عباسی این رسم راهی است برای تطمیع صاحب منصبان و رشوه دادن و به مقام رسیدن؛ «رسم هدیه گرفتن از جانب کارگزاران خلیفه سوم، عثمان در عراق توسط ولید بن عقبه و سعید بن العاص مرسوم شد» (محمدی ملایری، 1370: 257). سعید بن العاص کارگزار عثمان هدیههای نوروز را با زور و فشار مطالبه میکرد که مردم به عثمان شکایت کردند و او نیز سعید را از آن کار باز داشت (صولی، 1341ق، 220). در همین دوران هدیه دادن به عنوان رشوه و جلوگیری از جنگ نیز مورد استفاده قرار میگرفت؛ چنانکه «در سال سی و دوم هجرت احنف بن قیس از مرو رود به سوی بلخ رفت و آنجا را محاصره کرد و مردم بلخ با قبول پرداخت چهارصد هزار درهم با او صلح کردند» (طبری، 1424، ج 2: 782) و در ادامه این ماجرا نقل شده است که مردم پس از آن در روز عید مهرگان، هدایای دیگری افزون بر آنچه تعهد کرده بودند، آوردند تا حاکم را بر سر رأفت آورند. در دورههای بعدی که ایرانیان برای انجام جشنهای خود دچار مشکل شده بودند و از سوی حاکمان وقتممانعتهایی به عمل میآمد، رسم هدیه دادن باعث نرم کردن آنان و گرفتن جواز برگزاری جشنها میشد.
صله دادن به شعرا نیز که نوعی هدیه محسوب میشود در رسوم این دوره وجود دارد؛ چنانکه نقل میشود در زمان منصور خلیفه عباسی، امام موسی کاظم که در نوروز بر تخت نشسته و هدایای ایرانیان را میپذیرفت، تمام آن هدایا را به شخصی که به جای هدیه دادن، شعری سروده بود، بخشید (ابن شهر آشوب، بیتا، 318). بشار بن برد هم به خاطر شعری که برای وزیر عباسیان سرود برای هر بیت هزار درهم صله گرفت (اصفهانی، بیتا: 17).
هدیههای این دوران شامل پول نقد از جمله سیم و زر، جامه و لباس و کنیزان ماهرو است؛ «طاهربن عبدالله یک بار به مناسبت فرا رسیدن نوروز چهارصد کنیز زیبا به متوکل پیشکش نمود» (بدیع، 1356: 22). یکی از هدایایی که ایرانیان در زمان خلافت حضرت علی برای ایشان بردهاند جامهای سیمین پر از خرمای آمیخته با روغن بوده که به عنوان خراج محسوب شده است (جاحظ، 1996: 319).
در روایتی که صولی از یزید بن مهلب آورده، مشخص میشود هدیههایی که ابودلف برای مامون در روز مهرگان برده شامل صد بار زعفران در کیسههای ابریشمی بوده است ( خالدین، 1956: 109). هدیه گرانبهای دیگری که برای مامون آوردهاند، سفرهای است که با لیف خرما بافته شده و در آن صد مثقال طلا بهکار رفته است (جاحظ، 1996: 322).
جمع این موارد نشان میدهد رسم هدیه دادن بیشتر تشریفاتی بوده است برای استمرار صلح و ایجاد محبت بین رعایا و حکام که گاه جنبه رشوه و حقالسکوت نیز پیدا میکرده است. با این مقدمه به سراغ تاریخ بیهقی و شاهنامه میرویم تا ببینیم این رسم در این دو کتاب به چه نحوی عنوان شده و متاثر از کدامیک از عوامل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بوده است.
3. رسوم هدیه در تاریخ بیهقی
3-1. انواع هدایا در تاریخ بیهقی
3-1-1. هدایایی که بزرگان به زیردستان میدهند
3-1-1-1. خلعت
از نظر لغوی خلعت؛ یعنی جامه دوختهایی که بزرگی به کسی بخشد (فرهنگ معین، 1371، ج 1: 1435).
خلعت دادن از رسومات درباری است و آنچنان که از تاریخ بیهقی بر میآید، مختص کسانی است که مورد توجه بزرگی که معمولاً شاه مملکت است، قرار گرفته باشند. در تاریخ بیهقی بیشترین هدیهای که به افراد داده میشود، خلعت است. با توجه به اینکه این تاریخ ذکر وقایع دربار مسعود غزنوی است، کاربرد این کلمه در آن بسیار زیاد است، اما تنها به جامه دوخته شده اطلاق نمیشود و علاوه بر جامه دوخته، چیزهای گرانبهای بسیاری به عنوان خلعت داده میشود؛ از جمله: طبل، کوس، علم، کلاه دو شاخ، کمر زر، پیل نر و ماده، انواع پارچه و دیبا، طوق زرین مرصّع به جواهر، غلام، بدرههای درم، جامههای نابریده، استام زر هزار مثقال، دبدبه و... (تاریخ بیهقی، 1381 ج 1: 20، 209؛ ج 2: 414، 418، 423، 506، 508، 633، 635، 634، 654،).
3-1-1-1-1. افرادی که لایق خلعت میشوند
یکی از مناسبات خلعت دادن، اعطای مقام یا شغل تازه است که مستلزم پوشیدن لباس خاص آن مقام است. در تاریخ بیهقی بیان شده است که وقتی پادشاه یا بزرگی شغلی را به کسی واگذار میکرده مطابق با شغل به فرد موردنظر خلعت میداده است؛ او را به جامه خانه میفرستادند و خلعت میپوشاندند و گاهی علاوه بر آن هدایای گرانبهای دیگری نیز دریافت میکرده است؛ «آنچه گروهی را شغلها فرمودند و خلعتها دادند» (بیهقی، 1381، ج 1: 422).
خلعت دادن دلایل زیادی دارد و افرادی که لایق خلعت میشوند شامل این افراد هستند:
الف- امیران
امیرمسعود پیش از پوشیدن خلعت امیری، مرکبی دریافت میکند که بر آن صندوقهای خلعت خلافت بار شده است: «بر اثر رسول استران مرکبی میآوردند با صندوقهای خلعت خلافت ... امیرمسعود خلعت پوشید» (همان: 39). همین مراسم برای امیر مجدود نیز برگزار شده است: «روز شنبه سوم ذیالعقده خداوندزاده امیر مجدود خلعت پوشید به امیری» (همان، ج 2،: 427) و موارد دیگر (همان: 656، 715، 717 و 758).
ب- رسولان
یکی از موارد خلعت دادن، زمانی است که رسولی به جایی گسیل میشود و به عنوان هدیه به او خلعت داده میدادند: «این سلیمانی به رسولی و شغلی بزرگ آمده است خلعتی بسزا باید او را و صد هزار درم صلت» (همان، ج 2: 445) و «رسول را خلعتی سخت فاخر پوشانیدند و با کرامت بسیار به خانه باز بردند» (همان، ج 1: 40) و موارد دیگر (همان: 14 و 266 و ج 2: 728، 446، 478، 687 و 719).
ج- پوشیدن خلعت امیرالمؤمنین
«رسول ایستاده سلطان گفت: اگر بیند به زیر تخت آید تا به مبارکی خلعت امیرالمومنین بپوشد» (همان، ج 2: 507).
د- دبیران
دبیران از جمله امرای دولت هستند که در مواردی شایسته پوشیدن خلعت میشوند: «روز سهشنبه بیستم این ماه بوالحسن عراقی دبیر را خلعت و کمر زر دادند» (همان: 720).
هـ- مبشران
کسانی که حامل خبرهای خوب هستند نیز از جمله خلعتگیرندگانند: «امیر شراب میخورد که این بشارت رسید، فرمود تا مبشران را خلعت و صلت دادند» (همان: 664) و موارد دیگر: (همان: 723 و 657).
و- مقدمان
«دیگر روز که امیرمسعود آمد، جملة مقدمان عرب با جملة خیلها و گفتند چهار هزار سوار است به درگاه آمدند و امیر ایشان را بنواخت و مقدمان را خلعتها داد» (همان: 675) و موارد دیگر: (ج 2: 697 ، 714 و 726).
ز- خلعت دادن سپاه سالاری
«روز پنجشنبه نیمة ذیالحجه سپاه سالار علی را خلعت پوشانیدند سخت فاخر» (همان: 755) و موارد دیگر: (همان: 48).
ح- خلعت دادن به ندیم
«امیر فرمود تا وی را خلعتی دادند فاخر و به مجلس امیری آمد به ندیمی مینشست» (همان، ج 3: 940).
ط- خلعت دادن به وزیر
«روز شنبه هفدهم این ماه وزیر را خلعت دادند خلعتی سخت فاخر.» (همان، ج 2: 755) و موارد دیگر: (همان: 510 ، 511 و 617).
ی- دادن به برید
«و بوالمظفر را امیر خلعت فرمود و شغل بریدی بر وی مقرر داشت» (همان، ج 3: 942).
ک- خلعت دادن به حاجب
«امیر فرمود تا او را به جامه خانه بردند و خلعت حاجبی پوشانیدند» (همان، ج 2: 426) و موارد دیگر: (همان، ج 3: 887).
ل- خلعت دادن به عارض
«در روز دیگر شنبه بوالفتح را به جامه خانه بردند و خلعت عارضی پوشید» (همان، ج 2: 476) و موارد دیگر (همان، ج 1: 207).
م- خلعت دادن به کدخدا
«شغل کدخدایی به سهل عبدالملک دادند و خلعت یافت» (همان، ج 2: 758).
ن- خلعت دادن به دیوان رسالت
دادن شغل دیوان رسالت به بوسهل زوزنی و پوشاندن خلعت به او (همان، ج 3: 922).
س- دریافت خلعت از طرف خلیفه مسلمین
«خداوند یاد دارد که بنشابور رسول خلیفه آمد و لوا و خلعت آورد» (همان، ج 1: 228).
ع- خلعت دادن برای تشویق
«امیر ایشان را احمادی تمام کرد و خلعت فرمود» (همان، ج 3: 897).
امیرمسعود برای دلگرمی پسران برادرش، امیرمحمد را خلعت داد: «دل ایشان از ما گرم کن و بگو تا خلعتها بپوشند» (همان: 992).
از جمله موارد دیگر خلعت دادن که در تاریخ بیهقی آمده است:
شفاعت کردن و پس از آن خلعت دادن (همان، ج 2: 636)، گذشتن از جان کسی و خلعت دادن به او (همان، ج 1: 225) و خلعت دادن به کسانی که در میدان جنگ شرکت کردند (همان، ج 2: 498 و 705).
بیهقی در بیشتر موارد تاریخ دقیق خلعت دادنها را بیان میکند. در بررسی این تاریخ مشخص شد که دادن خلعت در روز یا ماه یا مناسبت خاصی داده نمیشده است؛ از جمله: «پنجشنبه هشتم جمادیالاول» (همان: 492)، «روز پنج شنبه دوم محرم» (همان، ج 3: 887)، «روز آدینه چهارم جمادی الاخر» (همان، ج 2: 630) و «روز پنجم ماه ربیعالاخر» (همان: 741).
3-1-1-2. صله
«صله» از نظر لغوی به معنی بخشش، انعام و جایزه است (فرهنگ معین، 1371: 2160). صله معمولاً به شعرا داده میشد. در تاریخ بیهقی در جاههای مختلف از دادن صله به افراد صحبت شده است و همیشه شامل شعرا نیست، بلکه افراد مختلفی لایق دریافت آن میشوند:
الف- صله دادن به شعرا
«و آنچه شعرا را بخشید، خود اندازه نبود چنانکه در یک شب علوی زینبی را که شاعر بود، یک پیلوار درم بخشید هزارهزار درم چنانکه عیارش در ده درم نقره نه و نیم آمدی و فرمود تا آن صلت گران را بر پیل نهادند و به خانة علوی بردند» (بیهقی، 1381، ج 1: 181) و موارد دیگر (همان، ج 2: 422 و 516 و ج 3: 887).
گاهی نیز شاه به علت سستی موجودی خزانه یا خست طبع صلهای نمیدهد: «به جشن مهرگان نشست... و شعرا را هیچ نفرمود و مطربان را هم صلت نفرمود که درین روزگار آن ابر زرپاش سستی گرفته بود و کم باریدی» (همان، ج 3: 925)
ب- صله دادن به قاضی
در جایی از دادن صله به قاضی بوالحسن یاد میشود که او به دلیل ترس از آخرت آن را ردّ میکند (همان، ج 2: 725).
ج- به میمنت آزاد کردن غلامان
«همگان را آزاد کرد و صلت و بیستگانی بدادند» (همان، ج 2: 622).
د- صله دادن در مراسم عقد نکاح
«عقد نکاحی بستند که درین حضرت، من مانندة آن ندیده بودم؛ چنانکه هیچ مذکور و شاگرد پیشه و وضیع و شریف و سیاهدار و پرهدار و بوقی و دبدبه زن نماند که نه صلت سالار بگتغدی بدو برسید از دوازده هزار درم تا پنج و سه و دو و یک هزار و پانصد و سیصد و دویست و صد کمتر از این نبود» (همان، ج 2: 748).
هـ- صله دادن به قاصدان
«فرمود قاصدان را فرود آوردند و صلتها فرمود تا بیاسودند» (همان، ج 2: 497 و همان، ج 3: 916).
و- دادن صله به طبیب
«طبیبی از سامانیان را صلت نیکو داد، پنج هزار دینار مر او را دست گرفت و عهد کرد» (همان، ج 2: 495).
ز- هدیه دادن به جاسوس
«امیر گفت: سخت صواب میگویی و ملطفهها مهر کرد و نهاده آمد و جاسوس را صد دینار داد» (همان، ج 2: 751).
ح- هدیه دادن به ندیمان
«ندیمان را اسب و ستام زر و جامه و سیم دادند و غلامی ترک و بخوبی بازگردانیدند» (همان، ج 1: 272).
ط- هدیه دادن به خیلتاش
«خیلتاش را ده هزار درم دادند و بازگردانیدند» (همان، ج 1: 176).
ی- هدیه دادن به میهمانان
«دیگر روز امیر فرمود تا بسیار زر و جواهر و طرایف آنجا بردند و تکلفی سخت عظیم ساختند اندر میهمانها» (همان، ج 2: 623).
بیهقی در جایی از گرفتن هدیه در میهمانی صحبت میکند: «چون دوری چند شراب بگشت خزینه دارش بیامد و پنج تا جامة مرتفع قیمتی پیش من نهادند و کیسهیی پنج هزار درم» (همان، ج 1: 196).
3-1-2. هدیههای زیردستان به بزرگان
3-1-2-1. نثار
نثار کردن که به صورت پاشیدن چیزی بر سر و روی کسی انجام میگیرد غالباً از سوی افراد پایینتر برای احترام به بزرگان انجام میشود. نثار بیشتر شامل درهم و دینار است، اما اقلام دیگری همچون شکر نیز در این میان ذکر شده است؛ «مردمان درم و دینار و شکر و هر چیزی میانداختند» (همان، ج 1: 37). در فرهنگ معین آمده است: «نثار به معنی پاشیدن نقد و جنس بر فرق و در قدم کسی است. به معنی پیشکش و هدیه نیز بهکار رفته است» (فرهنگ معین، 1371: 4673).
الف- پاشیدن نثار بر سر و روی دیگران
«رسول و اعیان را در میان دو صف لشکر میگذرانیدند و از دو جهت سرهنگان نثار میکردند» (همان، ج 1: 39) و موارد دیگر (همان، ج 1: 5، 20 و 37، ج 2: 422، 508 و 651 و ج 3: 872).
گاهی در تاریخ بیهقی کلمۀ نثار به جای هدیه و پیشکش آمده، اما همچنان به شکل هدایای زیردستان است برای امرا:
الف- هدیه دادن به پادشاه
«پیش آمد و خدمت کرد و بسیار نثار هدیه آورد از سپر و زره و آنچه بابت غور باشد و امیر او را بسیار بنواخت» (همان، ج 1: 168)، «اولیا و حشم نثارها پیش تخت بنهادند سخت بسیار و از حد و اندازه گذشته» (همان، ج 1: 39) و موارد دیگر (همان، ج 2: 422، 509، 511 و 637).
فرستادن هدیه از طرف والی گرگان به امیرمسعود: «امیرمسعود را بسیار نزل فرستاد پوشیده به خطها و نامه و طرایف گرگان» (همان، ج 1: 185).
ب- نزل
نزل در لغت به معنی آنچه پیش مهمان نهند چون طعام و جز آن آمده است (فرهنگ معین، 1371: 4710)، «چون امیر نزدیک دیه بوالحسن خلف رسید مقدّمان به خدمت آنجا آمدند و سخت نیکو خدمت کردند غوریان و نزلهای بسیار دادند» (بیهقی، 1381، ج 3: 959) و «چون از نان خوردن فارغ شدند نزلها بیاوردند» (همان، ج 1: 38) و موارد دیگر (همان، ج 2: 396).
3-1-2-2. سیم گرمابه
انعام یا پول حمام که در یک مورد در تاریخ بیهقی از آن سخن به میان آمده است؛ «نزلها بیاوردند از حدّ و اندازه گذشته و بیست هزار درم سیم گرمابه چنانکه متحیر گشت» (همان، ج 1: 38 ).
3-1-2-3. دندان مزد
دندان مزد از نظر لغوی به معنی پول یا جنسی که پس از اطعام مساکین به آنها دهند (فرهنگ معین، 1371، ج 2: 1565).
از رسوم ایرانیان، هدیه دادن به میهمانانی است که بر سفره کسی حاضر میشوند و از غذای او میخورند و این رسم به عنوان «دندان مزد » شناخته میشود. این هدیه میتواند از سوی بزرگان به زیر دستان و یا برعکس انجام گیرد. در تاریخ بیهقی در موارد اندکی از آن نام برده شده است؛ «نان بخوردند و علی دندان مزدی بسزا داد رسول را» (همان، ج 1: 443) و «دندان مزد بسزا داد و وکیلانش بسیار نزل دادند قومی را که با سلطان بودند» (بیهقی، 1381، ج 2: 741).
3-2. مناسبت هدیه دادن
3-2-1. جشن مهرگان
جشنهای باستانی یکی ازمواقعی است که در آن هدیههایی رد و بدل میشود و معمولاً از سوی درباریان برای شاه هدیههای گرانبها آورده میشود. جشن مهرگان متعلق به فرشته مهر بود و به سبب اینکه زمان آن اول سال واقع میشد و زمان برگزاری جشن نیمسال یا نیم سده بود. همچنین در زمان شروع برداشت محصول بر پا میشد؛ از قدیم نزد ایرانیان گرامی بود و آن را همپایه نوروز میدانستند (بیرونی، 1878: 22). جاحظ در کتاب «التاج» در شرح آداب و رسوم دو جشن مهرگان و نوروز از رسم هدیه دادن یاد کرده است: «و من الحق الملک هدایا المهرجان و النیروز» (جاحظ، 1914: 146). این جشن و رسوم آن در دوره عباسیان نیز رواج داشتهاست (جاحظ، 1996: 243-240).
«روز یکشنبه چهارم ذوالحجه به جشن مهرگان نشست و از آفاق مملکت هدیهها که ساخته بودند، پیشکش را در آن وقت بیاوردند» (همان، ج 2: 752) و موارد دیگر (همان، ج 2: 422، 715 و 724 و ج 3: 886).
3-2-2. رهاورد
یکی از موارد هدیه دادن زمانی است که کسی از دیاری دیگر میآید و برای دیگران از تحفههای گرانبهای آن شهر هدیه میآورد. شخصی که از راه دوری برای دیدن امیر میآید، لابد خواستهای نیز دارد که مطابق با آن هدیهای به رسم سوغات تقدیم میکند: «مالی آورده هدیة امیر و اعیان درگاه را از زر و مروارید و عنبر و چیزها که از آن دیار خیزد» (همان، ج 1: 289) و موارد دیگر (همان، ج 2: 512 و 717).
3-2-3. جهیزیۀ عروس از سوی پدر
جهیزیه هدیهای است که از سوی همه پدرها داده میشود، اما در تاریخ بیهقی که روایت دربار است جهیزیهها نیز ابهت خاصی دارد که با سایر هدایای درباری مقایسه میشود: «چهار تاج زرین مرصع به جواهر، بیست طبق زرین، ریشههای مروارید بسته، از این چیزی چند باز نمودم و از هزار یکی گفتم، کفایت باشد و بتوان دانست از این معنی که چیزهای دیگر چه بوده است» (همان، ج 3: 748 و 749).
3-2-4. دادن هدیه در مجلس عقد
«چون از مجلس عقد باز گردی نثارها و هدیهها که با تو فرستاده آمده است، بفرمایی خازنان را که با تواند ببرند» (همان، ج 1: 261).
3-2-5. نثار بهخاطر کسب امنیت
یکی از عوامل هدیه دادن، ترس از هدیه گیرنده است و نوعی رشوه و حق السکوت محسوب می شود: «و این روز تا شب کسانی که ترسیده بودند میآمدند و نثار میکردند» (همان، ج1: 206).
3-2-6. نثار بهخاطر سلامتی سلطان
نثار کردن گاهی به خاطر شکرانه و شادباش داده میشد: «روز پنج شنبه غره ماه ربیعالاول امیرمسعود بار داد که سخت تندرست شده بود بار عام و حشم و رعایای بست پیش آمدند و نثارها کردند» (همان، ج 2: 739).
3-3. نسخت کردن هدایا
وقتی هدیه برای کسی میفرستادند آن را نسخهبرداری میکردند و پس از آن هدایا را به خزانه میفرستادند. مسلما دلیل این کار این است که مشخص باشد چه کسانی هدیه داده و میزان ارزش آن چقدر بوده است. تاکید بر کسانی که اولین روز به دیدن خان رفتهاند نیز موید این معنی است که هدیهها دارای مقاصد خاصی بوده و دیر و زود بودن آن نیز لحاظ میشود: «نسخت تذکرة هدیههایی که اول روز پیش خان روند» (همان، ج 1: 266)، «چندین روز با چندین شاگرد مشغول بودم تا جهاز را نسخت کردند» (همان، ج 3: 748 و 749) و موارد دیگر: (همان، ج 2: 642). البته اکنون نیز در برخی از مناطق ایران رسم نسخت کردن جهاز عروس هنوز باقی است.
3-4. اقلام هدایا
هدیههایی که بین افراد در تاریخ بیهقی ردّ و بدل میشده به شرح زیر است:
جواهرات شامل: ریشههای مروارید، یاقوت و لعل
ظروف: جام زرین مرصّع به جواهر، انواع ظرفهای چینی و بلور
لوازم جنگی: تیغ هندی، سپر و زره
چهارپایان: اسب، پیل نر و ماده، مادیان، اشتر و گاو (البته با پالان و افسار ابریشمین، نعل و زین زرین، مهدهای زر و اسباب و لوازم مرصع و زرین)
پرندگان: باز، یوز، عقاب و شاهین
جامه و پارچه: انواع جامههای زربرفت قیمتی، پارچههای دیبا، شارههای قیمتی، شادروان قبا و دستار
عطر و بوهای خوش: مشک، عود، عنبر، کافور و عطر
غلام ترک و کنیز، درم و دینار، تاج و کمر زرین و مرصع به جواهر (همان، ج 1: 168، 196، 266، 272 و 289، ج 2: 408، 445، 623، 642، 643 و 717 و ج 3: 748 و 749).
4. رسوم هدیه دادن در شاهنامه
بیشتر هدیههایی که در شاهنامه آمده است، حالت حکومتی و درباری دارد و از طرف شاه به وابستگان دربار داده شده است، امّا برخی از این هدیهها نیز بین افراد خانواده و طبقات اجتماع، رد و بدل میشود.
4-1. انواع هدایا
انواع هدیههایی که در شاهنامه آمده است، عبارتند از: پاداش، خلعت، رهاورد، هدیه ازدواج، هدیه برای جلوگیری از جنگ، هدیه به نامزد، هدیه به آورندۀ نامه، هدیه به عنوان سپاسگزاری، هدیه به میهمان هنگام بازگشت و نثار کردن است.
4-1-1. هدایای بزرگان به زیردستان
4-1-1-1. خلعت
در بسیاری از موارد پادشاه به افراد مختلف و به عناوین گوناگون خلعت میدهد. این خلعتها بسیار گرانقیمت و فراوان است از جمله: پول نقد (شامل زر و سیم، جواهرات گرانقیمت چون یاقوت و پیروزه)، انواع عطرهای خوش (مانند: مشک و کافور، زعفران)، اسبهای گرانقیمت با لوازم آن، غلامان و پرستاران مختلف و گستردنیها و پوشیدنیهای پر بها و... . خلعت به معنای اصلی خود که لباسی لایق شغلی خاص است در شاهنامه کمتر بهکار رفته است و بیشتر به عنوان هدیه استفاده میشود.
4-1-1-1-1. کسانی که لایق خلعت میشوند
الف- پهلوانان
خلعت دادن به پهلوانان از رسوم مرسوم شاهنامه است و معمولاً به لباس محدود نیست و ارتباطی هم به لباس مخصوص شغل ندارد و به عنوان پاداش تلقی میشود، اما به عنوان خلعت آمده است؛ هنگامیکه فردی کاری مهم و بزرگی را انجام داده یا قرار است که انجام بدهد، پادشاه پیشکشهایی را به عنوان خلعت به او میبخشد. هنگامی که زال از آزمون هنر و استعداد که منوچهر برای او ترتیب داده سر بلند بیرون میآید، هدایای زیادی دریافت میکند که شامل تاج و تخت و جامه و طوق و یاره و چیزهای دیگر است:
* خلعت منوچهر به زال:
یکـی خلعـت آراسـت شـاه جهـان چـه از تـاج پــر مایـه و تخـت زر همـان جامهــای گرانمایــه نیــز
|
|
کـه گشتند ازان خیره یکسر مهان چه از یـاره و طـوق و زریـن کمـر پرستنـده و اسـب و هرگونـه چیز
|
(فردوسی، 1379، ج 1، 255: 1318-1315)
* خلعت شاه کابل به زال:
ابـا گنـــج و اسبـــان آراستــــه ز دینار و یاقـوت و مشـک و عبیــر یکــی تــاج بــا گوهـــر شاهــوار
|
|
غلامــان و هرگونـهای خواستـه ز دیبای زربفت و چینـی حریـر یکـی طـوق زریـن زبرجـد نگار
|
(همان، 182: 277-275)
* خلعت نوذر به سام (همان، ج 2، 10: 60-59)
* خلعت کیقباد به زال و دیگر پهلوانان (همان، ج 2، 73-73: ابیات 174-167)
* خلعت کاووس به رستم (همان، ج 2، 125: ابیات 895-887)
* خلعت منوچهر به زال (همان، ج 1، 150: ابیات 223-216)
* خلعت افراسیاب به سیاوش (همان، ج 3، 90-89: ابیات 1378-1379)
* خلعت افراسیاب به پیران: (همان، ج 4، 114: ابیات 1645-1641)
* خلعت کیخسرو به رستم (همان، ج 4، 300: ابیات 1416-1411)
ب- رسولان
* هنگامیکه کسـی نامهای میآورد، گیرنـده هدایـای فراوانی به همـراه پاسخ نامـه به نامهرسان میداد:
فرستــاده را خلعــت و یــاره داد نوشـت آنگهــی پاســخ نامـه بـاز
|
|
ز رستـم همی داستان کرد یـاد بـه نزدیـک فرزنـد گـردان فراز
|
(همان، ج 1، ملحقات: 272: ابیات 167-166)
* رهـام نامهای را از طـرف فریبرز بـرای پیران میبـرد و پیـران پاسخ نامـه را به همراه هدیه میفرستد:
یکـی خلعــت آراســت رهــام را بــه نــزد فریبــرز رهــام گـــرد
|
|
چنانچـون بــود در خـور نـام را بیــاورد نامــه چنانچـون ببـرد
|
(همان، ج 4، 93: ابیات 1310-1309)
* کیخسرو جواب نامه رستم را به همراه هدایای زیادی میدهد:
همچنین است درباره رویین که نامهای برای گودرز میبرد و هدایایی دریافت میکند (همان، ج 5، 161: ابیات 1332-1329) و کیخسرو نیز جواب نامه رستم را با هدایایی همراه میکند (همان، ج 4، 268-267: ابیات 910-902).
ج- میهمانان
میهمان همواره نزد ایرانیان از محبوبیت خاصی برخوردار بودهاست. آنها نه تنها بهترین پذیرایی را از میهمان خود میکردند، بلکـه علاوه بر آن هنگام بازگشت، هدایای زیادی به او میبخشیدند. در شاهنامه گاهی از هدیه میهمانی با عنوان خلعت یاد شده است.
* سیندخت برای انجام مذاکراتی به نزد سام میرود. پس از بازگشت سام هدایای فراوانی به او میدهد:
ســـــزاوار او خلعـــــت آراستنــــــد بـه کابـل دگـر ســام را هـر چــه بــود دگــــر چــــارپایــــان دوشیدنـــــی به سیندخت بخشید و دستـش به دست
|
|
ز گنـج آنچـه پـر مایهتـر خواستنـد ز کـاخ و ز بــاغ و ز کشــت و درود ز گستردنـــی هـــم ز پوشیدنـــی گرفـت و یکـی نیــز پیمـان ببسـت
|
(همان، ج 1، 215: ابیات: 1207-1208)
4-1-1-1-2. خلعت به واسطه اعطای شغل حکومتی
- کیخسرو حکومت مُکران را به اشکش میسپارد و خلعتی در خور نیز به او میدهد:
ورا کـرد مهتــر بــه مُکـران زمیـن
|
|
بسـی خلعتـش داد و کـرد آفرین
|
(همان، ج 5، 357: بیت 2074)
4-1-1-2.جایزه
کیخسرو قبل از جنگ با افراسیاب به قهرمانان شجاعی که بتوانند در این جنگ کارهای بزرگی انجام دهند، پاداشهایی را وعده میدهد. برای کسی که سر افراسیاب را برایش بیاورد، جایزهای پیشنهاد میکند که شامل انواع جامههای گرانقیمت و جام پر از گوهر است و برای آوردن تاج تژاو نیز جایزهای شامل: دویست جامه زرنگار و و دو کنیز زیبای مسیحی تعیین میکند:
بیـاورد صـــد جامــه دیبــای روم همه از خز و منسوج و هـم پرنیـان
|
|
همــه پیکــر از گوهـر و زرّ بـوم یکـی جـام پـر گوهـر انـدر میان
|
(همان، ج 4، 19: ابیات 186-178)
بـه گنجـور فرمــود پـس شهریــار صـد از خـز و دیبـا و صـد پرنیـان
|
|
کـه آرد دو صــد جامــة زرنگــار دو گلــرخ بــه زنــار بستـه میان
|
(همان، ج 4، 20-19، بیت 194-188)
موارد دیگری نیز از این نوع جوایز در بخشهای دیگر شاهنامه دیده میشود. جایزه آوردن اسپنوی برای کیخسرو، شامل ده غلام ، ده اسب و ده کنیز است (همان، ج 4، 20: ابیات 205-196). جایزه آتش زدن هیزمهای منطقه کاسه رود، ده جام زرین پر از دینار و مشک و گهر است (همان، ج 4، 22-21، ابیات 227-219).
4-1-2. هدیه زیردستان به بزرگان
این نوع هدایا معمولاً برنامهریزی شده بوده و برای مقاصد خاصی بهکار میرود در مواردی نیز بزرگان و مردم به مناسبت پیروزی پادشاه و یا ورود او به شهـری برایش هدیه میبردند. این نوع هدایا به این شرح است:
4-1-2-1. نثار کردن
در شاهنامه معمولاً بزرگان هدیه میدهند و در موارد اندکی میتوان هدیه دادن زیردستان را دید. یکی از این موارد، نثار کردن است. ریختن زر و سیم و مواد خوشبـو، بر سر یا قدم کسی را نثار کردن میگویند. در شاهنامه در جاهای مختلف این رسم نمود دارد. از جمله نثار بر سر و قدم میهمان، نثار بر عروس و داماد و نثار بر زنی که فرزندی را به دنیا آورده است. همچنین وقتـی فردی مهم بهعنوان میهمـان وارد مجلس یا شهری میشد، زر و سیم بر سر و قدمش میپاشیدند. پس از اینکه زال از نزد منوچهر بازمیگردد بر او نثار میپاشند:
کـه فرخنـده بادا پی این جوان چو بر پهلـوان آفریـن خواندنـد
|
|
بریـن پـاک دل نامـور پهلوان ابـر زال زر گوهـر افشاندند
|
(همان، ج 1، 152-151، ابیات 240-239)
* هنگامیکه سیاوش به عنوان میهمان وارد، شبستان کاووس میشود بر سر و رویش نثار پاشیدند:
پرستندگــان نیــز بــا خواهــران
|
|
زبرجــد فشاننــد بـــر زعفـران
|
(همان، ج 3، 16: بیت 178)
* ورود زال به کابلستان
عقیــق و زبرجــد بــرو ریختنـــد
|
|
مـی و مشـک و عنبر بر آمیختند
|
(همان، ج 1، 170: بیت 532)
* ورود کاووس به هاماوران
ز ایــوان ســالار تــــا پیـــش در
|
|
همــه درّ و یاقــوت باریــد و زر
|
(همان، ج 2، 135: بیت 140)
4-2. مناسبت هدیه دادن
4-2-1. هدیۀ ازدواج
از جشنهای مهم ایرانیان برپایی مراسم ازدواج است که در فرهنگ ایرانی پیشینۀ طولانی دارد و یکی از رسوم در این جشنها، هدیه دادن است. این هدیهها از هنگام خواستگاری کردن آغاز میشود همچنانکه در داستان خواستگاری سیاوش از فرنگیس میبینیم که پیران به همراه همسرش گلشهرف، زر و گوهر و دینار و پرنیان با خود برمیدارد تا برای عروس هدیه ببرد. پس از ازدواج نیز هدیه هایی از سوی خویشاوندان دریافت میشود. افراسیـاب به مناسبـت ازدواج سیاوش و دختـرش -فرنگیـس- بـرای آن دو هدایایـی را میفرستد:
بیامــد فرنگیــس چــون مـاه نــو بدیـن کار بگذشـت یک هفتـه نیـز از اسبـــان تـــازی و از گوسفنـــد
|
|
بـه نزدیــک آن تـاجــور شـاه نــو سپهبــد بیاراســت بسیــار چیـــز همان جوشن و خود و تیـغ و کمند
|
(همان، ج 3، 101: ابیات 1552-1545)
* کیخسرو وقتی میشنود، بیژن میخواهد با منیژه ازدواج کند به آنها هدیه میدهد. همچنین در جریان خواستگاری فریدون از دختران شاه یمن، هدایایی همراه رسولان فرستاده میشود.
4-2-2. هدیه به نامزد
زال و رودابه پس ازتوافق دربارۀ ازدواج، هدایایی را برای هم میفرستند. البته چون اطرافیان با این پیوند مخالف هستند، این هدایا پنهانی رد و بدل میشود:
* هدیه زال به رودابه:
درم خواست و دینار و گوهر ز گنج بفرمــود کیـن نــزد ایشــان بریـد
|
|
گرانمایـه دیبــای زربفــت پنــج کســی را مگوییــد و پنهـان برید
|
(همان، ج 1، 166: ابیات 460-459)
* رودابه در مقابل برای زال سربندی زری به همراه یک جفت انگشتر میفرستد: همان، ج 1، 183: ابیات 742-739.
4-2-3. هدیه دادن برای جلوگیری از جنگ
گاهی دلایل سیاسی در هدیه دادن دخیل میشود. سیندخت وقتی میفهمد سام قصد حمله به کابل را دارد برای رفع جنگ و جلوگیری از خونریزی، خود شخصاً به نزد سام میرود و هدایای بسیاری برای او میبرد. این کار باعث جلب توجه سام شده و او از حمله به کابل خودداری میکند (همان، ج 1، 210-209: ابیات 1118-1108).
افراسیـاب برای جلوگیری از جنگ، هدایـای فراوانی به نزد سیاوش میفرستد و میگوید که تورانیان قصد ادامه جنگ را ندارند:
فرستــم بــه نزدیـک او سیـم و زر مگـر کیـن بلاهــا ز مــن بگـــذرد
|
|
همـان تـاج و تخت و فراوان گهـر کــه ترسـم روانـم فــرو پژمــرد
|
(همان، ج 3، 52: ابیات 776-773)
* جهن پیامی از طرف افراسیاب برای کیخسرو میآورد. کیخسرو جواب پیام را میدهد و هدایایی به آورندۀ پیام میبخشد:
یکـی تــاج دادش زبرجــد نگــار همانگـه بشـد جهـن پیـش پــدر
|
|
یکی طـوق زریـن و دو گوشـوار بگفت آن سخنها همه در بـه در
|
(همان، ج 5، 310: ابیات 1265-1264)
* کیخسرو فرستادهای را به نزد فغفور چین میفرستد که او باید از شاه ایران پیروی کند؛ فغفور قبول میکند و به فرستاده هدایای فراوانی میبخشد:
فرستـاده را بـی کران هدیــه داد
|
|
بیامـد بـه درگـاه پیـروز و شـاد
|
(همان، ج 5، 345: بیت 1859)
4-2-4. رسالت
بشارتدهندگان به عنوان خوش خبری هدیه دریافت میکنند. هجیر از طرف گودرز، نامهای در مورد اوضاع جنگ برای کیخسرو میآورد؛ کیخسرو دهان هجیر را پر از یاقوت میکند و هدایای فراوان دیگری نیز به او میدهد:
چـو بـر خواند نامـه به خسرو دبیر بیاگند وزان پس به گنجـور گفـت بیـاورد بـدره چـون فرمـان شنیـد بیــاورد پـــس جامـــة زرنگـــار همیـدون ببردنــد پیــش هجیــر بـه یارانـش بر خلعــت افکنـد نیز
|
|
ز یاقـوت رخشـان دهـان هجیر که دینـار و دیبـا بیـار از نهفـت همی ریخت تا شد سرش ناپدید چنانچـون بــود از در شهریــار ابـا زیـن زریـن ده اسـب هژیـر درم داد و دینار و هرگونـه چیـز
|
(همان، ج 5، 141: ابیات 973-968)
4-2-5. هدیه بهعنوان سپاسگزاری
گاهی به جای پرداخت پول در عوض خدماتی که کسی انجام میدهد به او هدیه میدهند که جنبۀ زیباتری داشته باشد.
* کیخسرو به ملاح و کسانی که در راه عبور از دریا به او کمک کردند بهعنوان سپاسگزاری و تشکر هدایایی میبخشد:
خـورش کرد و پوشـش هم آنجا یله بفرمــود دینـار و خلعـت ز گنــج
|
|
بـه مـلاح و آنکس که کردی خله ز گیتـی کسـی را کـه بردنـد رنج
|
(همان، ج 5، 357: ابیات 2063-2062)
* گشتاسب حاضر میشود، به جای میرین به مبارزه با گرگی غول آسا برود؛ بعد از کشتن گرگ، میرین به پاس زحماتش به او هدایایی میدهد (همان، ج 6، 34: ابیات 422-421).
* لهراسـب به فرستاده قیصر بهخاطر راستگویی و اینکه اطلاعاتـی از پسرش گشتاسب در اختیار او قرار داده است، هدایایی میبخشد (همان، ج 6، 57: ابیات 790-787).
4-2-6. هدیه به میهمان هنگام بازگشت
هدیه دادن به میهمان از رسوم ایرانی است و میتوان آن را همان رسم «دندان مزد» دانست که در تاریخ بیهقی ذکر شده است.
سیاوش برای یادگیری انواع دانش و هنرها مدتی را نزد رستم زندگی میکند. او هنگام بازگشت به نزد پدرش از طرف رستم هدایای فراوانی دریافت میکند:
گــو شیــردل کــار او را بساخــت ز اســب و پرستنــده و سیــم و زر
|
|
فرستادگـان را ز هـر سـو بتاخـت ز مهــر و ز تخـت و کـلاه و کمـر
|
(همان، ج 3، 11: ابیات 93-89)
* گرسیوز بهعنوان میهمان به سیاوش گرد نزد سیاوش میرود. سیاوش هنگام بازگشت به میهمانش هدیه میدهد:
از ان پـس مر او را بسی هدیـه داد
|
|
برفتنــد زان شهـر آبـاد شـاد
|
(همان، ج 3، 123: بیت 1901)
* بهمن مدتی برای آموختن انواع هنر و دانش نزد رستم میماند. هنگام بازگشت رستم هدایای فراوانی به او میبخشد (همان، ج 6، 320: ابیات 1662-1657).
4-2-7. پیروزی شاه
بـه گیتی خبر شد که کـاووس شـاه بماندند یکســر همـه زیـن شگفـت همـه پـــاک بــا هدیـــهها و نثـار
|
|
ز مازنـدران بستـد آن تـاج و گـاه که کاووس شاه این بزرگی گرفـت کشیدنــد صــف بـر در شهریــار
|
(همان، ج 2، 126: ابیات 916-914)
2-2-8. شادباش
* بزرگان ایران به مناسبت آمدن سیاوش به نزد پدر، برایش هدیه میآورند:
بزرگـــان ایـــران همــه بــا نثـار
|
|
برفتنـــد شــادان بـــر شهریـار
|
(همان، ج 3، 13: بیت 117)
* بزرگان ایران به نزد کیخسرو میآیند و برایش هدیه میآورند:
چـو آگاهــی آمـد بـه ایـران ز شـاه جهانـی فــرو مانــد انــدر شگفـت همه مهتـران یـک بـه یـک بـا نثـار
|
|
ازان ایــزدی فــرّ و آن دستگــاه که کیخسرو آن فرّ و بــالا گرفـت برفتنــد شــادان بـــر شهریـــار
|
(همان، ج 3، 247: ابیات 3741-3739)
4-2-9. رهاورد
قهرمانـان شاهنامه گاه وقتی از شهری بـه شهر دیگری میرفتنـد برای دوستان خود تحفههای مخصوص آن شهر را به عنوان رهاورد و سوغات میبردند.
* سوغات رستم از توران برای کاووس:
نگه کـرد ز اسبان به هر سـو گلـه غـــلام و پرستنـــدگان ده هـــزار
|
|
که بودنـد بر دشـت ترکان یلـه بیــــاورد شایستــــة شهریــــار
|
(همان، ج 3، 196: ابیات 3003- 2998)
* کیخسرو تحفهها و هدایایی از سرزمین مکران به عنوان رهاورد برای کاووس میآورد:
وز آن جایگـه خواستـه هرچه بود ز مشـک و پرستـار و زریــن ستـام
|
|
ز دینــار و ز گوهــــر نابســــود همان جامه و اسب و تخت و غلام
|
(همان، ج 5، 360: ابیات 2127-2124)
4-3. اقلام هدایا
4-3-1. غلام و کنیز
پرستـار چینـی و رومـی غـلام
|
|
پر از مشک و عنبر دو پیروزه جام
|
(همان، ج 4، 114: بیت 1645)
دو پنجـه پـری روی بستـه کمـر
|
|
دو پنجـهپرستـار بــا طـوق زر
|
(همان، ج 5، 84: بیت 1287)
4-3-2. گستردنیها
ز دینــار و خـــز و یاقـــوت و زر
|
|
زگستردنیهـای بسیـــار مــر
|
(همان، ج 1، 150: بیت 218)
وزان ژنـده پیـلان هنـدی چهــار
|
|
همـه جامـه و فرش کردنـد بـار
|
(همان، ج 1، 210: بیت 1118)
4-3-3. لوازم پادشاهی
الف- تاج
لوازم پادشاهی نیز از جمله هدایایی بود که از سوی پادشاه بخشیده میشد، تاج و تخت یکی از مهمترین این لوازم بود که پادشاه آن را به شاهزاده یا پادشاه دیگر و یا پهلوانانی چون؛ زال و رستم که حکومت منطقهای را برعهده داشتند، میداد.
یکـیتـاج بــا گوهـــر شاهــوار
|
|
یکی طوق زریـن زبرجـد نگـار
|
(همان، ج 1، 156: بیت 303)
ب- تخت
همـان تخت پیـروزه و تــاج زر
|
|
همـان مهـر یاقوت و زرین کمر
|
(همان، ج 1، 150: بیت 233)
4-3-4. لوازم جنگی و شکاری
با توجه به حماسی بودن شاهنامه و علاقه پهلوانان به مبارزه با دشمن و دفاع از کشور، همچنین علاقه به شکار حیوانات، انواع سلاحهای جنگی و شکاری از جمله هدایایی بود که به آنها داده میشد.
الف- بر گستوان، ترگ، جوشن، گرز و نیزه
همان جوشن و ترگ و بر گستوان
|
|
همـان نیـزه و تیـر و گـرز گران
|
(همان، ج 1، 150: بیت 222)
ب- تیر و کمان
بیــاورد اهـــرن بســـی خواستــه یکی تیغ برداشت و یک باره جنگ
|
|
گرانمایـــه اسبـــــان آراستـــه کمانی و سـه چوبـه تیر خدنگ
|
(همان، ج 6، 44: ابیات 573-572)
ج- تیغ و سپر
درم داد و دینــار وتیـغ و سپـر
|
|
کـرا در خـور آمـد کـلاه و کمر
|
(همان، ج 2، 73: بیت 174)
د- خفتان و خنجر
ز چیزی که بودش به گنج اندرون
|
|
ز خفتــان و ز خنجــر آبگــون
|
(همان، ج 6، 320:بیت 1657)
هـ- شمشیر
ز اسبـان تـازی بـه زریـن ستــام
|
|
ز شمشیر هنـدی به زرین نیام
|
(همان، ج 1، 150: بیت 217)
از اسبـان تـازی بـه زریـن ستــام
|
|
ز شمشیر هندی به زریـن نیام
|
(همان، ج 3، 53: بیت 801)
و- عمود
طبقهای زرین پر از مشـک و عود
|
|
دو نعلیـن زریـن و زرین عمود
|
(همان، ج 4، 300: بیت 1414)
ز- کوپال
ز بــرگستـوان وز تیــر و کمــان
|
|
ز کوپـال و ز خنجــر هنـدوان
|
(همان، ج 6، 320: بیت 1658)
نتیجهگیری
با بررسی رسم هدیه دادن در شاهنامه فردوسی و تاریخ بیهقی دیدیم که در هر دو کتاب هدیه دادن به طور گسترده عنوان شده است و فرهنگ ایرانی را در این رسوم میتوان مشاهده کرد.
خلاصه نتایج این پژوهش را میتوان در قالب جدول (1) ارائه کرد. در این
جدول انواع هدیه، مناسبت و اقلام آن در تاریخ بیهقی و شاهنامه و بسامد هر یک ارائه شده است.
جدول (1): بسامد انواع هدیه، مناسبت و اقلام آن در تاریخ بیهقی و شاهنامه
انواع هدیه
در تاریخ بیهقی
|
انواع هدیه در شاهنامه
|
مناسبت هدیه دادن در تاریخ بیهقی
|
مناسبت هدیه دادن در شاهنامه
|
اقلام هدایا در تاریخ بیهقی
|
اقلام هدایا در شاهنامه
|
خلعت (مشاغل، تشویقی، رسالت، شادباش)
بسامد: 62بار
|
خلعت (پهلوانان، مشاغل، رسالت، میهمان)
بسامد: 16
|
ازدواج
بسامد:1
|
ازدواج-نامزدی
بسامد: 3
|
جواهرات شامل: ریشههای مروارید، یاقوت، لعل
|
لوازم جنگ و شکار
|
صله (شاعر و قاضی، شادباش، ازدواج، قاصد و...)
بسامد: 16
|
جایزه (پهلوانان)
بسامد:5
|
رهاورد
بسامد: 3
|
رهاورد
بسامد:2
|
ظروف چینی و بلور و جواهرنشان
|
غلام و کنیز
|
نثار
بسامد: 19
|
نثار
بسامد: 4
|
بهعنوان جهیزیه
بسامد: 2
|
|
|
لوازم جنگی
|
سیم گرمابه
بسامد: 1
|
|
جشن مهرگان
بسامد: 5
|
جلوگیری از جنگ
بسامد: 4
|
چهارپایان
|
لوازم شاهی
|
دندان مزد
بسامد:3
|
|
کسب امنیت
بسامد: 1
|
سپاسگزاری و شکرانه
بسامد: 3
|
جامه و پارچه
|
گستردنیها و جامه
|
|
|
سلامتی سلطان
بسامد: 1
|
میهمانی
بسامد: 3
|
غلام و کنیز، اسب، سیم و زر، کلاه و کمر
|
چهارپایان
|
|
|
|
شادباش
بسامد: 2
|
عطر و بویهای خوش
|
درهم و دینار
|
|
|
|
رسالت
بسامد: 1
|
درهم و دینار
|
|
|
|
|
پیروزی
بسامد: 1
|
|
|
در شاهنامه 44 مورد به رسم هدیه دادن اشاره شده که بیشترین بسامد از آن خلعت با 16 تکرار و کمترین از آن رسالت و پیروزی با یک تکرار است.
در تاریخ بیهقی در 120 موضع از هدیه دادن در انواع مختلف یاد شده که بیشترین بسامد از آن خلعت دادن به تعداد 62 بار و کمترین بسامد مربوط به سیم گرمایه و دندان مزد به تعداد یک بار است.
اختلافات کمی که در این دو کتاب در مقایسه تطبیقی دیده میشود، بیشتر در ظواهر امر است چنانکه در مورد رسم دندان مزد و هدیه دادن به میهمان میبینیم در شاهنامه بدون اینکه از «دندان مزد» نام برده شود به هدایایی اشاره میکند که به میهمانان دادهاند و این در واقع همان رسمی است که در بیهقی آمده است. اختلاف دیگری که در این میان هست جوایزی است که در شاهنامه به پهلوانان پیشنهاد شده است تا در صورت نشان دادن لیاقت خود دریافت کنند. اقلام هدایا مطابق نیاز اجتماعی زمان است و به دلیل اینکه یک سوی هدیهدهنده یا هدیهگیرنده از اعیان و بزرگان است، هدایا دارای ارزش زیادی است. بنابراین، رسم هدیه در این دو کتاب را میتوان به این چند دلیل خلاصه کرد:
1- هدیۀ بزرگان به زیر دستان که از جمله درباریان یا پهلوانان بودهاند؛ خدمتی است که قبلاً انجام دادهاند یا توقع خدمتی از آنان در آینده میرود.
2- رشوه یا حقالسکوت برای کسب امنیت و دریافت الطاف والیان که قطعاً از سوی زیردستان به بزرگان اعطا میشود.
3- هدایای مناسبتی مانند جشن ازدواج که میان بزرگان و اعیان رواج دارد.
4- هدایای مناسبتی که درباریان یا رعایا برای سلطان برده و در واقع همان نقش رشوه را ایفا میکند. اقلام هدایا و ارزش زیاد آنها نشاندهنده سوءاستفاده اقتصادی از خزانه مملکت و ظلم بر رعایا است.
5- جلوگیری از جنگ و ایجاد امنیت به واسطه هدیه دادن بهترین دلیلی است که در هر دو کتاب برای انجام این رسم آمده است.
6- بیهقی بیشتر بر ذکر هدایا و توصیف آنها اصرار داشته، اما فردوسی در موارد زیادی به اختصار اکتفا کرده و به جزئیات اشاره نکرده است.
با توجه به موارد ذکر شده رسم هدیه دادن که از رسوم خوب ایرانی و موجب ایجاد مودت میان مردمان است در میان اعیان و اشراف تبدیل به وسیلهای برای رسیدن به اهداف شده است که در شاهنامه با اینکه اقلام هدایا فراوان و اغراقآمیز است برای مقاصد پهلوانی و پیروزی در جنگها کاربرد دارد، اما در تاریخ بیهقی به علت اینکه اوضاع دربار را نشان میدهد، جنبه تشریفاتی آن بیشتر است.