مکتب ادبی (Literary School)، «مجموعة نظریهها و خصوصیتهایی است که در اوضاع و احوال فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دورهای، در ادبیات یک یا چند کشور به وجود میآید. این خصوصیتها و ویژگیها معمولاً در آثار گروهی از نویسندگان و شاعران مشترک هستند و باعث تمایز آثار آنها از آثار دیگر نویسندگان و شاعران میشوند» (میرصادقی، 1377: 443). گـاهی یـک مکـتب ادبـی جـنبشـی را به وجــود مـیآورد کـه تــأثیر آن در چنــد کشــور گستـرش مـییــابـد (Cuddon, 2013: 638). ویژگیهای هر مکتب معمولاً در آثار ادبی بهتدریج آشکار میشود. بنابراین، ظهور هیچ یک از مکتبها، ناگهانی و بیمقدمه نیست و «اغلب نشـانههایی از هر یک را در آثـار ادبی دورة ماقبـل آن میتوان یافت که رفتهرفته بر اثر اوضاع، احوال و جوّی که در آن امکان رشد داشته، پرورش یافتهاست و خصایص و ویژگیهای آن برجستهتر و نمـایانتر شدهاست» (میرصادقی، 1377: 443). معمولاً مکاتب ادبی با جریانات فکری و فلسفی عصر خود هماهنگ، و منعکسکنندة روح زمانة خود هستند. اما در باب ناتورالیسم باید گفت یک «مکتب ادبی است که در اواخر قرن نوزدهم در اروپا پدید آمد. بنیانگذار این مکتب ادبی، امیـل زولا نویسنـدة معروف فرانسوی بود» (داد، 1375: 281). فلسفة ناتورالیسم معتقد به قدرت محض طبیعت است و طبیعت را محکوم نظم و قدرت بالاتری نمیشناسد (ر.ک؛ خدایار، 1367: 217). نویسندگان این مکتب بر اساس همین فلسفه مدعی هستند که طبیعت، حوادث و رویدادهای زندگی را تنها با تبیین عوامل علّی طبیعی میتوانیم بشناسیم و در آثار منعکس کنیم و علل فراطبیعی هیچ ارزش تبیینکنندهای ندارند.
ناتورالیسم ادبی شکل توسعهیافتة واقعگرایی است و مانند بسیاری از مکاتب ادبی تحت شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تاریخی خاصی به وجود آمدهاست و تفکرات فلسفی عصر خود را در آثارش منعکس میکند. در قرن نوزدهم، چهرة کلی اروپای غربی و آمریکای شمالی بر اثر انقلاب صنعتی دگرگون شد که حاصل آن از یک سو، پیشرفتهای اقتصادی و از سوی دیگر، بینوایی تودة مردم بود. این آثار مفید و مضر انقلاب صنعتی، بستر مناسبی را برای خلق آثار نویسندگان مکتب ناتورالیسم به وجودآورد (Cuddon, 2013: 462).
در ادبیات، ناتورالیسم به معنای توضیح و تشریح اوضاع کلّی انسان ـ شخصیت در رمانـ در بستر شرایط جبری زمان و مکان (محیط) و بر پایة وراثت است (ر.ک؛ ثروت، 1390: 150)؛ به عبارت دیگر، «رمان ناتورالیستی، رمـانی اسـت کـه میکوشد این نظر تازه دربارة انسان را که او موجودی متعیّن از وارثت، محیط و فشارهای لحظه است، با حداکثر عینیگرایی علمی به نمایش بگذارد» (فورست و اسکرین، 1388: 150). در ناتورالیسم، «چرایی» مطرح است و نویسنده میخواهد مثلاً چرایی فحشا یا اعتیاد قهرمان را با توجه به وراثت و محیط بیان کند. ناتورالیسم زولا نوعی زیباشناختی وفادارانه و بیگذشت به حقیقت است و دادن ضرورت ادبی به فلسفة تحقیقی (پوزیتیویسم)1 و بالأخره، نوعی انتقال روشهای تاریخ طبیعی به رمان است (ر.ک؛ سیدحسینی، 1387، ج 1: 394).
پیشینه و اهداف پژوهش
تا آنجا که نگارندگان جستجو کردهاند، تاکنون پژوهش مستقلی دربارة تحلیل عناصر ناتورالیستی بر رمان سفر شب از بهمن شعلهور انجام نشدهاست. محمد حقوقی در کتاب مروری بر تاریخ و ادبیات امروز ایران از سفر شب به عنوان «رمان مغشوش و عجولانه و جسارتآمیز» (حقوقی، 1377: 54) یاد میکند و از آن سریع میگذرد و میرعابدینی نیز در جلد اول کتاب صد سال داستاننویسی اشاره میکند که «سفر شب فضایی آشفته دارد و فصلهای دوازدهگانهاش رابطة محکمی با هم ندارند؛ گویی هر فصل، داستان کوتاهی است با نظرگاه و سبک نویسندگی متفاوت از فصلهای پیش و پس از خود. در واقع، فضای اثر یادآور سالهای قبل از 1340 است» (میرعابدینی، 1380: 639). وی بعد از این تحلیل، خلاصهای از فصول دوازدگانة رمان را ارائه میدهد، اما از اندیشههای مکتبی که بر این اثر سایه افکندهاست، صحبتی نمیکند.
با اینکه مؤلفههای ناتورالیسم به صورت گسترده در رمان سفر شب منعکس شده، اما تاکنون مورد توجة محققان قرار نگرفتهاست. یکی از دلایل احتمالی این کمتوجهی میتواند ممنوع شدن این اثر بلافاصله پس از انتشار آن در دوران پهلوی باشد که این امر دسترسی پژوهشگران را به کتاب سفر شب بسیار دشوار ساخت. دلیل دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، ناشناخته بودن خود شعلهور به عنوان نویسندة ناتورالیستی است.
از اهداف مهم این تحقیق میتوان به این موارد اشاره کرد: 1ـ فهم بهتر مکتب ادبی ناتورالیسم. 2ـ تشخیص مؤلفههای ناتورالیستی در رمان سفر شب. 3ـ معرفی بهمن شعلهور به عنوان یکی از نویسندگان ناتورالیستی ایران.
1. ناتورالیسم در ایران
ناتورالیسم از طریق ترجمههایی که از صدر مشروطه در حوزة ادبیات داستانی ایـران صورت گرفت، وارد حیطة داستاننویسی فارسی شد، اما تأثیر این مکتب را بر ادبیات داستانی و نویسندگان ایران به طور جدی از دهة 20 میتوان مشاهده کرد. نویسندگانی مانند، صادق هدایت، صادق چوبک و... آثاری منطبق با اصول این مکتب به رشتة تحریر درآوردهاند و آن را به یکی از مهمترین مکاتب ادبی در ایران تبدیل کردهاند. در ادامة راه آنها، بهمن شعلهور در دهة 40، رمان سفر شب را نوشت و در طرح آن از بسیاری از ویژگیهای ناتورالیسم، مانند «تأثیر محیط»، «زشتنگاری»، «نفی اراده و اختیار» و «احساس یأس و پوچی» بهره جستهاست. رمان او صرفاً تقلیدی از مکتب ناتورالیسم نیست، بلکه او اصول این مکتب را بر اساس خصوصیات سبک نویسندگی خود بهکار بردهاست. در واقع، پیرنگ داستان، شخصیتپردازی، و نوع فرهنگ حاکم بر جامعه موجب شده برخی از عناصر ناتورالیستی در اثر حضور فعالی داشته باشند.
2. خلاصة رمان سفر شب
در آثار شاعران و نویسندگان دهة 20، شاهد شور و هیجانی هستیم که از آزادی بیان، فضای باز سیاسی و فقدان حکومت قوی و مستبد نشأت میگیرد. اما از دهة 30 تا اواسط دهة 40، این شور و هیجان به دلیل سرخوردگی ناشی از کودتای 28 مرداد 1332 و استبداد و اختناق حاکم بر جامعه، به یأس، پوچی و سردرگمی در ادبیات ایران بدل میشود. بهمن شعلهور رمان سفر شب و ظهور حضرت را که بیشتر به نام سفر شب شناخته شدهاست، در همین سالها، یعنی از 1336 تا 1346 نوشت. رمان سفر شب بیآنکه مسیر خود را در این پوچی گم کند، جامعة آشفته، کثیف و خسته و نیز بیمبالاتیهای افراد و گمگشتگیهای آنان را تشریح میکند، به گونهای که «بر سفر شب، تأثیر خشم و هیاهوی فاکنر (از نظر صناعت) و ناطور دشت سالینجر (از نظر مضمون) آشکار است» (میرعابدینی،1380، ج 1: 640). شعلهور در این اثر زندگینامهای، چشمانداز اجتمـاعی و سلوک جوانی در سـالهای پس از 32 را به تصویر میکشد که آغاز رهایی روحی از ناکامیهای سیاسی است و روشنفکر از کسوت نزار و درماندهاش درآمده، کوهنورد، مشتزن و رفیق لاتهاست! (ر.ک؛ سپانلو، 1369: 173).
این رمان در دوازده فصل نوشته شدهاست و شخصیت اصلی آن، هومر، پسر آقای پولادین است. در ابتدای رمان، او و دوستانش به خیابانگردی شبانه مشغول هستند. عبور آنان از کنار کافهها و دیدن مناظر زننده، چشمانداز تازهای از زندگی شبانة تهران پیش چشمان خواننده مینهد. رمان ادامه مییابد و در فصل سوم و چهارم، تصویری از زندگی رو به زوال پدر هومر (آقای پولادین) ارائه میشود. در واقع، راوی به نوعی آیندة هومر را پیشگویی میکند. در این فصول، هومر و پدرش دائم با هم درگیر میشوند؛ زیرا مسیری که هومر میپیماید و آمالی که دارد، برخلاف خواستة آقای پولادین است. در فصل پنجم، نویسنده از اوضاع نابسامان روحی هومر و ترسهای مستولی بر او سخن میگوید و هوشمندانه زندگی پرتنش او را زیر نظر میگیرد. داستان با همین روند ادامه مییابد تا اینکه شخصیت جدیدی به نام «اکبرشیراز» در فصل هشتم وارد داستان میشود و نقطة عطفی در داستان ایجاد میکند. نویسنده از طریق توصیف، طرز بیان خاص و نیز گفتگوی درونی، شخصیت لاتمنش اکبرشیراز را برجستهتر میکند، به گونهای که وقتی اوـ ضمن اشتباهیـ اعدام میشود، خواننده نیز به همراه هومر متأثر و مغموم میگردد. این غم از خاطر هومر زدوده نمیشود، بلکه در فصل یازدهم به همراه مشکلات دوران دانشجویی و خودکشی دوستش به اوج میرسد و فضای هذیانآلود فصل دوازدهم را رقم میزند. سرانجام، هومر که اندیشههای متعالی در سر دارد، در مقابل تأثیر محیط، جبر محتوم و شرایط نامساعد، خود را به دیوانگی زده، همه چیز را به مسخرگی برگذار میکند.
شعلهور در این رمان میکوشد تا به دور از هر گونه ایدهآلگرایی به تشریح زشتیها و پلشتیها بپردازد. عناصر داستانی این اثر، مانند توصیف مکان و فضا، شخصیتپردازی و نحوة روایت داستان به ظهور ویژگیهای ناتورالیستی کمک شایانی میکند.
3. ویژگیهای ناتورالیستی در رمان سفر شب
3ـ1. توجه به علم فیزیولوژی
ناتورالیستها معتقد بودند که برای پی بردن به مشخصات روحی و اخلاقی یک شخصیت، لازم نیست مستقیماً به بیان ویژگیهای روحی او بپردازیم، بلکه آنها سعی میکردند با ارائة مشخصاتی از وضعیت مزاجی شخصیتهـای داستـان، نتیجـهگیری دربارة تشخیص حالات روحی و یا خصوصیات اخلاقی قهرمان را به عهدة خواننده بگذارند؛ زیرا در وهلة اول، رماننویس را یک آزمایشگر تجربی میدانستند که میخواهد با فرموله کردن یک سلسله قوانین و تطبیق آن بر ذهن و روح شخصیتهای داستان، به نتایج مورد نظر خود دست یابد (ر.ک؛ سید حسینی، 1387، ج 1: 422). شعلهور با توصیف حالات فیزیولوژیکی شخصیتها میکوشد آنها را پویاتر جلوه دهد. البته این امر به آن معنا نیست که او در بهکارگیری این مؤلفه زیادهروی میکند، بلکه به جای ذکر مستقیم صفات و ویژگیهای افراد و توصیف جزئیات ظاهری چهره، قد و قامت شخصیتها، ترجیح میدهد آنها را با خصوصیات فیزیولوژیکی و خلقی ایشان معرفی کند.
3ـ2. زشتنگاری
برخلاف رمانتیکها که معتقد بودند باید فقط زیباییها را بیان کرد، ناتورالیستها عقیده دارند که حقیقتـ چه زیبا، چه زشتـ باید بیان و یا به تصویر کشیده شود (ر.ک؛ ولک، 1378: 30). در واقع، پیروان ناتورالیسم برای توجیه پایبندی خود به وظایف واقعی، زشتنگـاری را عین واقعیتگـرایی میدانستنـد (ر.ک؛ قاسمزاده، 1389: 54). طرح و مضمون رمان سفر شب که در حقیقت، منعکسکنندة اوضاع حاکم بر جامعة دهة 30 و 40 است، موجب شده تا سراسر کتاب پُر از نمونههای زشتنگاری ناتورالیستی باشد. راوی در فصل اول، عیاشی شبانة پنج جوان را روایت میکند. گفتگوهایی که در این قسمت آمده، منعکسکنندة واقعیتهای کثیف جامعه است. نویسنده در توصیف مکانهای بدنام، حصار سانسور را میشکند تا بیپرده زشتیها و پلشتیهای این محلهها را توصیفکند. ذکر مواردی از این قبیل، دست به دست هم داده تا ویژگی «زشتنگاری» در رمان سفر شب برجستهتر شود.
همچنین، شعلهور صحنههایی را در رمان خود توصیف میکند که کوششی برای واقعی جلوه دادن صحنهها، حالات و شخصیتهاست؛ یعنی او در توصیف واقعیتها گزینشی عمل نمیکند و فقط به واقعیتهای پسندیده نمیپردازد، بلکه به خُلق و خوها و عاداتی اشاره میکند که نکوهیده است؛ مانند: «هیچوقت یادش نیست سیفونو بزنه! میذاره بوی گند خونه رو پُر کنه!...» (شعلهور، 2009م.، الف: 75).
3ـ3. ضدیت با قراردادهای اخلاقی و باورهای مذهبی
ناتورالیسم به صورت قیامی علیه پیشداوریها و قرادادهای اخلاقی و مذهبی پا به میدان میگذارد. سانسوری را که جامعه بر بخشی از مظاهر طبیعت و زندگی اعمال کردهاست، درهم میشکند. از چیزهایی سخن میگوید و مناظری را تشریح میکند که تا آن روز در آثار ادبی راه پیدا نکرده بود (ر.ک؛ فورست و اسکرین، 1388: 23). ویژگی ضدیت با قراردادهای اخلاقی در این اثر چنان بسامد بالایی دارد که برای یافتن نمونهای از آن، خواندن چند صفحه از رمان کفایت میکند؛ مثلاً سراسر فصل اول شرح خوشگذرانیهای شخصیتهای داستان است. این صحنهها بارها و بارها در رمان توصیف شده که همه ضدعرف جامعه است و صبغة ناتورالیستی دارد.
رماننویس در مکتب ناتورالیسم، ارتباط اثر خود را با امور معنوی و در نتیجه، خدا قطع میکند که این امر در رمان سفر شب نیز کاملاً مشهود است و شعلهور آن را به گونهای خلق کرده که عملاً با عالم مذهبی و غیرمادّی ارتباطی نداشته باشد؛ برای مثال، او شخصیت آقای پولادین را به گونهای میپرورد که بدون هیچ شرمی آشکارا علیه برخی از سُنَن دیرینه و اعتقادات مذهبی به پا خیزد. او با بیاحترامی نسبت به این سُنَن و اعتقادات بنیادین، چارچوبشان را زیر سؤال میبرد و حرمت آنها را میشکند:
«بدون هیچ ناراحتی وجدان، داده بود پدرش را در یک ملافة رختخواب پیچیده بودند و پولی به مردهشور داده بود که او را بدون تشییع جنازهای چیزی، یا حتی بدون آنکه مجلس ختمی برایش برپا کنند، در مسگرآباد یا هر جای دیگری که مردهشور مناسب میدید، چال کنند!» (همان: 57).
3ـ4. شکستن حرمت کلمات و مفاهیم
یکی از خدمتهایی که مکتب ناتورالیسم به ادبیات کرد، شکستن حرمت کاذب کلمات و مفاهیم بود. نویسندگان ناتورالیست از این قاعده پیروی کردند و کلمههایی را که نویسندگان پیش از ایشان، از آوردن آنها ابا و کراهت داشتند، در داستانهایشان بهکار گرفتند و مناظر و صحنههـایی را که نویسندگـان بهاختصار از کنار آنها گذشتـه، یا به کلی از داستـانهایشان حذف کرده بودند، با جسارت تحسینبرانگیزی در آثار خود به نمایش گذاشتند (ر.ک؛ میرصادقی، 1382: 98).
شعلهور به مثابة یک نویسندة ناتورالیستی عملکرده، فحش و مفاهیم زشت و زننده را از نثرش نمیزداید تا یک نوشتة منزه به خوانندة خود تحویل دهد. او بیشتر شخصیتهای رمانش را از میان جوانان شبزندهدار، لاتها و داشمشتیها برگزیدهاست. بنابراین، ورود انواع فحش رکیک به رمان سفر شب دور از انتظار نیست. شعلهور در بخشهایی که عیش و نوش جوانان را توصیف میکند، یا فصولی که مربوط به اکبرشیراز است، بارها از این مؤلفه استفاده کردهاست و قلم او به اقتضای شخصیتپردازی، عفت خود را از دست دادهاست؛ برای مثال، خواننده از همان ابتدای رمان، در صفحات 4 و 5 با کلمات، جملات و اصطلاحاتی مواجه میشود که همگی آنها ارزش اخلاقی کلام را درهم میکوبد و با برجستهکردن مؤلفة ناتورالیستی «شکستن حرمت کلمات و مفاهیم»، رمان سفر شب را به سمت یک اثر ناتورالیستی سوق میدهد. نمونههایی از این مؤلفه را میتوان در فصل اول (صفحات 10، 15 و 17) و فصل دوم (صفحة 50) مشاهده نمود.
3ـ5. پرداختن به طبقة فرودست جامعه
ناتورالیستها بسیار بیشتر از گذشتگان خود به موضوع فقر، محرومیت و نکبت پرداختند (ر.ک؛ فورست و اسکرین، 1388: 58). آثار ناتورالیستی از لحاظ موضوع، چه در رمان و چه در درام، تصویرگر طبقات زحمتکش و «شعر تهیدستان» به شمار آمدهاست. در نگاهی کلی، شخصیتهای رمان سفر شب را افراد متوسط به پایین جامعه تشکیل میدهند و بعضی از آنها مانند آقای پولادین، موقعیت اقتصادی و اجتماعی متوسطی دارند و برخی هم مانند پدر رضا با عیاشی خود خانوادهاش را برای امرار معاش به دردسر میاندازد. «حسین دیپلمه» و «اکبرشیراز» هم از شوربختان این رمان محسوب میشوند که از کودکی به جای درک راحتی و رفاه، طعم کار و سختی را چشیدهاند. در ادامه، با ذکر مثال، تأثیری را که فقر بر شخصیت، زندگی و آیندة افراد گذاشته، بررسی میکنیم.
اکبرشیراز یک بچهنجار بود که پدر و مادرش را در بچگی از دست داده بود. فکر سه تا خواهری که باید نان میداد و برایشان خانه و زندگی فراهم میکرد، روی وجدانش سنگینی کرده بود. برای اکبرشیراز زندگی حسین در ده و در شهر، بیپدری و دربهدری او و نیز خفّت و خواریهایی که کشیده بود، یادآور زندگی خودش بود... (شعلهور، 2009م.، الف: 139).
اکبرشیراز از قشر رنجدیدهای است که از کودکی با فقر، محرومیت و نکبت روزگار گذراندهاست و شعلهور در فصل هشتم، بخشهایی از زندگی پرمشقت او را روایت میکند. راوی رویکرد ناتورالیستی به فقر و تنگدستی اکبرشیراز دارد؛ زیرا اگر او در خانوادهای زندگی میکرد که نیازهای اولیة آنها، مانند مسکن، خوراک و پوشاک تأمین بود، پس از مرگ پدرش برای گذران زندگی اینچنین مستأصل نمیشد و خواهرانش را از روی نداری و فقر به عمویش نمیسپرد. نشان دادن استیصال حاصل از فقر، و نتایج فقرزدگی، مانند روی آوردن اکبرشیراز به کارهایی چون قمار، شیتیلگیری و باجگیری نتیجة اجتنابناپذیر شرایط اقتصادی خانوادگی اوست و رنگ ناتورالیستی به اثر میدهد.
3ـ6. نفی اراده و اختیار
سادهترین توصیفی که از این مکتب میتوان ارائه کرد، بهکار بردن جبرگرایی در ادبیات، بهویژه در داستاننویسی است (ر.ک؛ میرصادقی، 1368: 584). ناتورالیستها آزادی را فقط برای اینکه یک احساس درونی و خودجوش است، انکار میکردند و «به اعتقاد آنها، انسانها بیشتر کنشپذیرند تا کنشگر. آدمی مسبّب یا بانی رخدادها نیست، بلکه رویدادها بر او حادث میشوند. از دیدگاه ناتورالیستها، ارادة فردی اشخاص بیشتر مقهور جبر اقتصادیـ اجتماعی و وراثت است» (پاینده، 1391، ج 1: 299ـ300). جبر بر فضای کلی رمان سفر شب حاکم است و در محیطها و موقعیتهای مختلفی مانند خانه، رشتة تحصیلی، دانشگاه، هنگام اعدام اکبرشیراز و... سایه افکندهاست و همة افراد، از قبیل هومر، آقای پولادین، مادر هومر، اکبرشیراز و... مغلوبش میشوند. شعلهور در طول رمان نشان میدهد که اگر شخصیتی به کار خوب یا بدی دست بزند، این نتیجة ارادهاش نیست، بلکه جبر و قوانین طبیعت او را به این کار وادار کردهاست.
هومر، شخصیت اصلی داستان، مجبور است فضای پدرسالارانة خانه را تحمل کند. همچنین، تضاد خُلقوخوی او با اندیشهها و عقاید پدر، جبر را سنگینتر میکند. سرانجام، او اتاقی برای خود کرایه کرده، از فضای خفقانآور خانه فرار میکند. تنها جایی که هومر موقتاً از سیطرة جبر رهایی مییابد، همین یک مورد است. او تا پایان داستان موجودی بیاختیار باقی میماند و از سَرِ اجبار پدر، پزشکی میخواند. همچنین، علیرغم تلاش فراوان برای تبرئة اکبرشیراز، در پایان، تسلیم جبر قوانین، و نظارهگر اعدام او میشود. در ادامه، نمونهای که بر جبر ناتورالیستی دلالت دارد، آورده شدهاست:
«سه ماه تمام به هر دری زد تا بلکه بتواند کاری بکند... . هرچه لازم بود، پول خرج کردند. شهود شهادت دادند که اکبر آن شب از مستی سر پای خود بند نبود و نمیدانست چه کار میکند و تنها پس از تیر خوردن به پاسبان حمله کرده بود. آقای پولادین شخصاً به دادستان تهران و وزیر عدلیه که هر دو از دوستان قدیمیش بودند، متوسل شد تا بلکه محکومیت حبس ابد برایش در نظر بگیرند، اما فایدهای نکرد» (شعلهور، 2009م.، الف: 150).
3ـ7. عنوان بیپردة مسائل جنسی به منزلة تجربة مشروع
ادبیات ناتورالیستی، انتقاد تلخی از مبانی جامعه است. چون این جامعه ـ که شور صادقانة رمانتیسم و روحانیت عمیق مذهبی را از دست دادهاستـ میکوشد با چنگ و دندان، به نوعی اخلاق ایدئالیستی بچسبد و در برابر این سدشکنیها از خود واکنشی نشان دهد (ر.ک؛ سید حسینی، 1387، ج 1: 409). در آثار ناتورالیستی، با فارغ شدن از قراردادهای اجتماعی و با دیدِ علمی پارهای از مسائل، از جمله عشق، برای نخستین بار به صورت خواست جسمانی و جنسیت به عنوان یک تجربة مشروع در آثارشان مطرح میشود.
شعلهور با متابعت از این اصل در رمان سفر شب، صحنههایی حول محور گرایشهای جنسی و بیبندوباریهای اخلاقی خلق میکند. او در توصیف این صحنهها از «محیط» به عنوان یک عامل اساسی در برانگیختن امیال بهره بردهاست، تا فرد در شرایط مناسب قرار گیرد و غدد او هورمونهای استروئیدی ترشح کند. شعلهور این تکنیک ناتورالیستی را در فصل نُهم (صفحة 130) بهکارگرفتهاست و شرح میدهد که چگونه در شرایط مناسب صفات و رفتارهای جنسی در شخصیت بروز مییابد و فرد را مجبور میکند تا به نیازهای فیژیولوژیکی خود پاسخ مثبت دهد. همچنین، او در صفحة 78 با توصیف رفتار آقای پولادین (پدر هومر) نشان میدهد که انسان میتواند فقط در پی برآوردن امیال جنسی خود باشد. در این صورت، «عشق» جای خود را به یک غریزة حیوانی میدهد که انگیزههایی، همچون «زیبایی» و «دوست داشتن» در آن مطرح نیست.
3ـ8. توصیف دقیق و شرح جزئیات
در کار ناتورالیستها، توصیف به صورت هنری خودکفا درمیآید که محصول تحقیق دقیق برای گردآوری اسناد و مدارک و وصف جزئیات، در هر گونه روایتی است و «اغلب توجه نویسندگان این مکتب معطوف به توصیف بیپردة صحنههای زننده و چندشانگیز است» (میرصادقی و دیگران، 1377: 252). اساس این نوع توصیف بر درست کردن کاتالوگی از حوادث، آدمها و مناظر است. چنین تکنیکی، تکنیک ناتورالیسم است (ر.ک؛ براهنی، 1373: 320). یکی دیگر از خصوصیات نویسندگان ناتورالیستی، توجه بیش از حد به جزئیات صحنهها و حوادث است؛ زیرا حقیقتی که آنها در نظر دارند، تنها از طریق معاینه و بررسی دقیق اشیاء و مکانها میتواند بهدست آید (ر.ک؛ میرصادقی، 1368: 585ـ586). برای نویسندة پرگوی ناتورالیستی، «توصیف» از واجبات بهشمار میآید. شعلهور در توصیف به آن شدتی که در آثار درجة یک ناتورالیستی مانند ژرمینال، خوشههای خشم و یا برخی از آثار چوبک دیده میشود، زیادهروی نمیکند. او بیشتر به سبب عینیتگرایی و ایجاد «فضای تقلیدی» است که زیر و بم برخوردها، گفتگوها، یا ویژگیهای زمانی و مکانی داستان را بیان میکند و از این طریق توصیفش رنگ ناتورالیستی به خود میگیرد و گاهی او را از روند روایت داستان منحرف میسازد: «هومر رویش را برگرداند. دست کرد جیبش. یک دَهتومنی و یک پنجتومنی بیرون آورد. دَهتومنی را دوباره کرد توی جیبش و پنجتومنی را روی میز گذاشت. گفت: پونزده تومن بیعانه دادم» (شعلهور، 2009 م.، الف: 3). راوی رفتار هومر را زیر نظر گرفته و جزءبهجزء حرکات او را بیان میکند. این دقت نظر ناتورالیستی در ذکر جزئیات به این علت است که به خواننده القاء کند، شخصیت رمان از افراد جامعه الگوبرداری شدهاست.
3ـ9. زبان محاوره
اولینبار ناتورالیستها بودند که در نقلقولها و گفتگوهای شخصیتهای آثار خویش سعی کردند از جملهها و تعبیرهایی استفاده کنند که در زبان روزمره و عادی مردم جاری بود، چون:
«ناتورالیستها معتقدند که جملات باید طبیعی و متناسب با شخصیت رمان یا بازیگر تئاتر انتخاب شود. بدین سان، شخصیتهای رمان و تئاتر میتوانند با حرف زدن و ادای خاص جملات، شخصیت خود را غیرمستقیم به خواننده بشناسانند و همین امر نویسنده را از بسیاری از توضیحات دربارة شخصیت داستان بینیاز میکند» (رادفر، 1383: 29).
در رمان سفر شب شعلهور برای نیل به این مقصود از زبان محاورة مردم کوچه و بازار بسیار استفاده کرده، به طوری که این مؤلفه در اثر او جایگاه خاصی یافتهاست. این اثر، رمانی شهری است که از دیالوگ بهرة فراوانی بردهاست، بهویژه حاوی نوعی دیالوگ و زبان گفتگوی تهرانی است. گفتگوها در هر فصل با توجه به نوع آدمها، محیط و مکان ارائه میشود و نویسنده کوشیدهاست ارتباط معقولی بین لحن و گفتار با نوع شخصیت داستان برقرار کند.
در فصل چهارم این اثر، شاهد گفتگوی زن چهارم آقای پولادین هستیم. این گفتگو انعکاسی از مشاجرات آنهاست و بهخوبی فضای خانوادگی آنان را روشن میکند و از طریق آن، به سطح فرهنگی، زندگی زناشویی، دغدغهها و جوّ متشنج خانة آنها میتوان پی برد. شعلهور برای نزدیکی هرچه بیشتر کلمات به زبان محاوره، آنها را در متن داستان به صورت شکسته مینویسد، دقیقاً به همان شکلی که افراد در گفتگوهای روزمره آنها را بهکار میبرند. او از عنصر «زبان محاوره» برای آشکار کردن زندگی شخصی شخصیتها استفاده میکند و آن را ابزاری در خدمت شخصیتپردازی قرار میدهد:
«گفتم: حاجعمو، من نجارم. تیشه بگی، بَلَتم بزنم. ارّهاَم بگی، بَلَتم بکشم. اما پادویی دَمِ حجره، به موت قسم، بَلَت نیستم... . آژانه منو وَرداره ببره کَلُومْتری، شب اونجا نیگر داره که شوما ریفیق منی، نفهمی که من پول یه جفت آبجو دیگه جیبم نبود... اما آگه خیال میکنی من لات شدم که هر وَخ رئیس کَلُومْتری دلش درد گرفت، تا کَلُومْتری تجریش یه نَفَس بدوم، داشم، کور خوندی!» (همان: 119ـ123).
فصل هشتم از لحاظ ارائة بیکموکاست زبان خیابانی یکی از اصیلترین فصلهای کتاب است. در این قسمت از داستان، گویی نویسنده با یک ضبط صوت ابتدا صحبت لاتها و داشمشتیها را ضبط نموده، سپس آن را بیهیچ کموکاستی روی ورق میآورد. شعلهور به نحوة ادای کلمات و منطق گفتگوهای این قشر آشنایی کامل داشتهاست و در بهکار بردن زبان آنها تبحر دارد. اشتیاق او در بهکارگیری «زبان محاوره» به این ویژگی ناتورالیستی برجستگی بخشیدهاست و رمان سفر شب را از لحاظ دقت بر زبان عامیانة مردم در جایگاه شایستة توجهی قرار میدهد.
3ـ10. تأثیر محیط
در ناتورالیسم تأکید روی انسان در اجتماع و محیط است. به همین دلیل، توصیف تأثیر محیط در آثار ناتورالیستی اهمیت خاصی دارد؛ زیرا انسان در جهان تنها نیست، همنوعان وی و نیز طبیعت او را احاطه کردهاند. از این رو، بر تمایلات اولیة وی تمایلاتی عرضی و ثانویه بنا میشود:
«منظور از تأثیر محیط همان الزامات حاصل از شرایط اجتماعی و اقتصادی و طبقة اجتماعی شخصیت داستان است؛ به عبارتی دیگر، از نظر ناتورالیستها انسان هم نوعی حیوان است و غرایز و عادات را به ارث میبرد، نیاز جنسی دارد و گرسنه میشود. اما تحت تأثیر محیـط هم قرار میگیرد و مسائل اقتصادی و اجتماعی (مثلاً خانوادگی) بر او تأثیر میگذارد» (شمیسا، 1390: 101).
شعلهور نیز مانند ناتورالیستها معتقد است ساختمان شخصیت افراد را عواملی مانند «محیط» رقم میزند. بنابراین، او شخصیتهای رمان سفر شب را در محیطهای مختلف قرار میدهد و تغییر و تأثیری را که «محیط» در رفتار و زندگی آنان به وجود میآورد، در داستان منعکس میکند که به ذکر نمونهای از این مؤلفة پربسامد در رمان سفر شب بسنده میکنیم:
«وقتـی به خانه میرسید، ساعت دَه بود. میدانست که دیگر همة اهل خانه خوابند. ایـنطوری برایش راحتتر بود. بهتر از آن بود که باباش با زیرپیرهن و زیرشلواری و عینـک ذرهبینی و شکم بزرگِ پایینافتاده سَرِ پلهها بایستد و داد بزند و فحش بدهد! اینطوری بهتر بود تا آنکه با برادرهایش روبهرو بشود و فکر کند که چه قیافهای باید بگیرد و هیچ کدام نتوانند آنچه را که در مغز دیگری میگذشت، بخوانند!» (شعلهور، 2009م.، الف: 29).
در سفر شب، راوی خواننده را در جریـان خُلقوخوی تند پدر هومر قرار مـیدهد. پدر او مردی خودرأی، عشرتطلب، مخالف دین و مذهب است که پس از جدایی از مادر هومر، چندین بار تجدید فراش کردهاست. آقای پولادین پس از ازدواج با همسر چهارم، به علت چارهاندیشیهای زن، موفق نشد او را مانند زنان سابقش طلاق بدهد. بر اثر کشمکشهای آنها، محیط خانه به صحنة جنگ و جدال تبدیل میشود و همین امر فضای خانه را برای هومر بیشتر تحملناپذیر میکند. راوی از نوع ارتباط هومر با برادرانش صحبتی نمیکند و این سکوت، از سردی روابط بین برادران حکایت دارد. با این توضیحات میتوان نتیجه گرفت که چرا در این قسمت از داستان، هومر برای اینکه با پدر خود روبهرو نشود و سنگینی نگاه برادرانش را تحمـل نکند، تا پاسی از شب بیرون از منـزل مـیماند. شعلهور حیات اخلاقی هومر را برحسب روابط علت و معلولی بررسی میکند؛ به عبارتی، شعلهور به دنبال «چرایی» رفتار هومر میگردد و همان گونه که ناتورالیستها پس از گردآوری حقایق به بررسی دلیل علتها میپردازند، او نیز از زبان راوی، شرایط و محیط زندگی هومر را توضیح میدهد تا منشاء رفتار هومر را مشخص کند.
در سراسر فصل نُهم رمان، شعلهور از تأثیری که محیط آشفته و کثیف تهران بر حسین دیپلمه گذاشتهاست، سخن میگوید. حسین دیپلمه در چهاردهسالگی از روستا به این شهر گَلهگشاد میآید و محیط فاسد و آلودة تهران، سادگی روستاییش را به یغما میبرد. او تحت تأثیر واقعیتهای محیط تهران متوجه میشود که برای بقا در بین آدمهای حیوانصفت، باید مانند خود آنها باشد. بنابراین، او نیز دست به سوءاستفادههای مالی و عاطفی میزند. در نتیجه، حسین که قبلاً تحت تأثیر زندگی در محیط پاک و بیآلایش روستا صفاتی پسندیده داشت، اکنون تحت تأثیر محیط کثیف تهران، ذاتش به رذایل اخلاقی آلوده میشود. شعلهور با توصیف این آثار مخرب، دلیل تغییر رفتار و رویة زندگی حسین را بررسی میکند و این تغییر را نتیجة محیط تهران میداند.
3ـ11. احساس یأس و پوچی
داستانهای ناتورالیستی حال و هوایی یأسآلود دارند و وضعیتی نکبتبار را به تصویر میکشند که غالباً به مرگ منتهی میشود. در واقع، «بسیاری از شخصیتهای اینگونه داستانها در حالت گمگشتگی و بیهدفی به سر میبرند» (صادقی شهپر، 1392: 189). روحیة یأس و شکست بر کُل رمان سفر شب حکمفرماست؛ یأسی که ابتدا محدود به فضای کوچک خانه و خانواده بود، اما با رشد شخصیتها، بهویژه هومر از فضای کوچک خانه فراتر میرود و درس، دانشگاه، کافهها، خیابانها و... را در بر میگیرد. این یأس حاکم بر داستان، با اعدام اکبرشیراز و خودکشی ارژنگ اوج میگیرد. پیرنگ رمان شخصیتها را همانند عروسکهایی بیاختیار و گیج در برابر جبر محیط و شرایط اقتصادیـ اجتماعی نشان میدهد. آنها تحولی ندارند؛ زیرا به حکم جبر منفعل هستند و این انفعال آنها را مأیوس و دلسرد میکند و به سوی دلخوشیهای کاذب یـا مسیرهای فرعی میکشاند:
«حس کرد دلش فشرده میشود و سعی کرد جلوی خودش را بگیرد و نتوانست و بغضش ترکید! برگشت، به رو خوابید و صورتش را توی بالش فشارداد تا صدایش بیرون نیاید. حس کرد که گریستن تسکینش میدهد. همان طور گریه کرد تا وقتی بالش خیس شد» (شعلهور، 2009، الف: 34ـ35).
سفر شب حکایت آدمهای زخمی و شکستخورده است. با توجه به اینکه رمان مذکور محصول فضای پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 است، جای تعجب نیست که روحیة شکست حاصل از کودتا در آن منعکس شده باشد. در این رمان، پوچی و معناباختگی مربوط به یک طبقة خاص نیست، بلکه امری فراگیر و جامع است که هم در افراد عامی، مانند اکبرشیراز و حسین دیپلمه، و هم در شخصیتهای روشنفکر و تحصیلکرده، همچون هومر و ارژنگ (دوست هومر) دیده میشود. هر دو قشر در برابر شرایط طاقتفرسا، جبر محتوم جامعه، جبر محیط خانواده، فقر و... قرار میگیرند و چون قادر به تغییر آن نیستند، روحیة شکست و پوچی در آنها به وجود آمدهاست و سرانجام، موجب میشود برخی از آنها مانند ارژنگ دست به خودکشی بزنند، برخی مانند اکبرشیراز تسلیم بیقید و شرط قوانین گردند و برخی نیز مانند هومر تن به رخوت و سُستی دهند.
3ـ12. بقای انسب
نظریة «تکامل» بحثانگیزترین موضوع قرن نوزدهم بود. داروین ادعا کرد که انسان از تبار حیوانات پَستتر است و یک تنازع دائم در حیات حیوانی وجود دارد که از طریق جریان انتخاب طبیعی به «بقای انسب» میانجامد (ر.ک؛ فورست و اسکرین، 1388: 25). ناتورالیسم معتقد است فرد و اجتماع هیچ گونه امتیاز خارجی ندارند و قانون تنازع بقا در همة کارها و اتفاقات به چشم میخورد. از طریق انتخاب طبیعی، در میان افراد، آنهایی که توانایی سازش بیشتری با محیط خود را داشتند، شانس بیشتری برای بقا و تولیدمثل پیدا میکنند. طرح رمان، فرصت ظهور این ویژگی را تنها به عفریته ـ زن چهارم آقای پولادینـ میدهد و سایر افراد شکست میخورند، میمیرند، خودکشی میکنند و یا مانند هومر به امید نجات به غربت سفر میکنند، اما سفر نیز مشکلگشای او نیست که در پایان، از خود بیخود شده، هذیان میگوید.
هنگامی که زن چهارمش علت اصلی ازدواج آقای پولادین با او را میفهمد، درمییابد که برای حفظ زندگی خود نباید مانند سه زن قبلی ضعیف و بیدست و پا باشد. بنابراین، با اصرار فراوان بچهدار میشود. او از این مزیت به عنوان اهرمی برای حفظ زندگی خود استفاده میکند. زن با اخلاق تند و تیزش «گربه را دَم حجله کشته»، به آقای پولادین اجازة حرکت اضافی نمیدهد. در جریان داستان، هنگامی که راوی چندین سال بعد را روایت میکند، به تداوم حضور زن در زندگی آقای پولادین اشاره دارد. بنابراین، زن چهارم برعکس سه زن قبلی آقای پولادین، توانسته در زندگی او جایگاه خود را حفظ کند و نسبت به زنان سابق همسرش به بقای انسب برسد.
3ـ13. علمگرایی
آنچه اندیشة ناتورالیستی را ویژگی میبخشد، ایمـان راسـخ و صریح به علم و روشهای مشاهده و آزمایش، و به عبارت دیگر، ایمان به اصالت روشهای تجربی در آفرینش متون ادبی و تحلیل آن است. ناتورالیسم را باید فرمول کاربرد علم جدید در ادبیات دانست (ر.ک؛ گرانت، 1392: 53). پیشرفت خیرهکننده و سریع علوم تجربی در قرن نوزدهم، بیگمان یکی از دلایل توجه ناتورالیستها به علم بود.
شعلهور «علم» را وسیلهای برای پذیرش واقعیت میداند و معتقد است که واقعیتها را باید از طریق آن شناخت و با آنها مواجه شد. البته نباید نادیده گرفت که او پزشک است و این امر در تمایل او به علمگرایی میتواند نقش مؤثری داشته باشد. این عقیدة شعلهور باعث نشده که ویژگی «علمگرایی» ویژگی غالب و پربسامد رمان باشد، بلکه هر جا ضرورت ایجاب کرده، این ویژگی را بهکار بردهاست. گاهی با یک نگاه طنزآلود به توجیه علمی امری میپردازد و گاهی غیرمستقیم و با توصیف حالات روحی و جسمی، رابطههای علمی امری را برجسته میکند. او با این شیوه به سطح معتدلی از علمگرایی در سفر شب میرسد. وی برخلاف برخی از رماننویسهای ناتورالیستی غربی ـ که در آثارشان مستقیم یا غیرمستقیم اصول علمی را مطرح میکنندـ تنها در موارد لازم این ویژگی را بهکار میگیرد تا رمانش کسالتآور نباشد و به یک جزوة علمی تبدیل نشود. با اینکه علمگرایی در رمان سفر شب کارایی کمتری نسبت به دیگر ویژگیهای ناتورالیسم دارد، اما شعلهور توانسته این مؤلفه را از یک مکتب ادبی غربی به عاریت بگیرد و با خصوصیات فکری و سبک نویسندگی خود همرنگ و همسو کند. در ادامه، دو نمونة بارز از رمان سفر شب آورده شدهاست.
یکی از این تئوریها آن بود که ماست سبب کم شدن کلسیم بدن میشود. دلیل او در این مورد آن بود که دندانهـای پسر دومش گشـادگشـاد درآمده بود و تنهـا دلیـلی که او مـیتوانست در این مورد پیدا کند، آن بود که در سنین چهارسالگی به او مقادیر زیادی ماست خورانده بود... مداوای او در مورد بیماریهای ساده از قبیل سرماخوردگی، رودل، تب و تقریباً هر نوع بیماری دیگری خیلی ساده بود. بچه را با آب داغ و روغن زیتون تنقیه میکرد» (شعلهور، 2009م.، الف: 62).
در این قسمت از داستان، راوی با رگههایی از طنز باورها و تجربیات علمی، آقای پولادین را در چهار چوب روابط علّی روایت میکند:
«شبها سهتایی توی اتاق میخوابیدیم و همچی که نیمساعتی میگذشت، من شاشم میگرفت و جرأت بیرون رفتن نداشتم، چون از آن ذغالدانی که گوشة حیاط بود، میترسیدم و همیشه مطمئن بودم یکی آنجا قایم شده. همانجا بود که یک شب سیا یک حوله دور سرش پیچید و با نصرل دوتایی قایم شدند و وقتی زن بابام و کلفتمان با سینیهای غذا داشتند، از مطبخ میآمدند، پریدند بیرون و توی شکمشان پِخ کردند و هر دو سینیهای غذا از دستشان افتاد و نزدیک بود از ترس غشکنند» (همان: 90).
شعلهور روانپزشک است و به اصول روانشناسی آگاهی دارد. بنابراین، میکوشد از طریق گفتگوی ذهنی هومر، از احوال درونیاَش پردهبرداری کند و به کُنه ترس او برسد.
3ـ14. برجستهکردن سرشت بدوی انسان
نویسندگان ناتورالیست معمولاً اشخاصی را برای داستانهای خود برمیگزینند که از خود انگیزههای حیوانی قویتری چون حرص، شهوت جنسی و خوی حیوانی بروز میدهند (ر.ک؛ مقدادی، 1378: 505). از یک سو، این اشخاص قربانیان ترشح غدد داخلی خود هستند و از سوی دیگر، چون تابعی از متغیر فشارهای اجتماعی و بیرونی عمل میکنند (ر.ک؛ داد، 1375: 282). شعلهور نیز به این مؤلفه توجه دارد و در پیرنگ داستان شرایطی تعبیه میکند تا ذات و خصایل بدوی شخصیتها نمایان شود؛ برای مثال، نشان میدهد که آقای پولادین (پدر هومر) در جوانی به تهران میآید و به دلیل اینکه از نظارت سختگیرانه پدرش آسوده شده، بیش از آنکه درس بخواند، مشغول خوشگذرانی است. آقای پولادین زمانی که ازدواج میکند، به بهانة اینکه زندگی ناموفقی دارد، روابط نامشروع خود را حفظ میکند و یا حتّی آن را حقّ مسلم خود میداند. همچنین، شعلهور حرص و آز را در آقای پولادین به حد اعلای خود میرساند تا انسانیت او را زیر تسلط انگیزههای بدوی قراردهد. او نشان میدهد که چگونه زیادهخواهی مانع تصمیمگیری درست آقای پولادین شده و وی را در ورطة قرض و نزول میاندازد؛ به عبارتی، بختک سقوط حاصل چیرگی غرایز بدوی و مهارنشده آقای پولادین است که باعث زوال زندگیش میشود.
اما حرص او روزبهروز زیادتر میشد. دیگر به داشتن خانة تهران و باغ شمیران قانع نبود. یکیدو تا خانة دیگر در تهران نقد و نسیه خریده بود و آنها را اجاره داده بود. یک تکه زمینِ دعوایی را در دماوند به قیمت ارزان خریده بود تا در آن باغ میوه بسازد. یک ماشین جیپ و بعد یک ماشین دجِ آمریکایی و پس از آن، یک فورد آلمانی خریده بود (ر.ک؛ شعلهور، 2009م.، الف: 68ـ69).
3ـ15. فشار لحظه
«لحظه» از اصول کلیدی داستاننویسان ناتورالیستی است. معایب و سقوطها، مفاسد اخلاقی، ضرب و شتم، ننگها و فلاکتها و... در داستان نـاتورالیستی به کمک عامل «لحظه» بهتر نشـان داده میشود. شخصیت تحت جبر محتوم اجتماعیـ اقتصادی و یا فیزیولوژیکی، در یک لحظة خاص که اتفاقاً لحظة کلیدی داستان است، دست به کار یا حماقتی میزند. وجود آن لحظة بغرنج در برجسته شدن مضمون ناتورالیستی داستان کمک بیشتری میکند.
شعلهور در فصل دَه به بررسی خوی جنایتکارانة اکبرشیراز میپردازد و با قرار دادن او در شرایط نامساعد و تنشآمیز مانند «مستی»، «مورد توهین و تحقیر واقع شدن» و «تهدید جانی»، مانند یک فیزیولوژیست واکنشهای عصبی او را که تحت تسلط غدد و اعصاب رخداده بررسی میکند. شرح این صحنه نشان میدهد که چگونه تحت تأثیر «فشار لحظه» خوی حیوانی نهفته در اکبرشیراز آشکار میشود.
3ـ16. پایان فاجعهآمیز
یکی از سنّتهای نویسندگان ناتورالیستی این است که آثارشان معمولاً پایانی غمانگیز دارد. البته پایان غمانگیز این آثار با پایان غمانگیز تراژدی متفاوت است؛ زیرا برخلاف تراژدی که قهرمان مقهور خدایان یا دشمنانی قوی میشود، «شخصیت اصلی داستان ناتورالیستی از مقابله با سرنوشتی که جبر زیستی و اجتماعیـ اقتصادی برایش رقم زدهاست، ناتوان میماند و در پایان داستان معمولاً در عجز کامل فنا میشود» (پاینده، 1391، ج 1: 304). در رمان سفر شب با دو پایان فاجعهآمیز روبهرو میشویم: یکی قتل استوار و اعدام اکبرشیراز و دیگری، خودکشی ارژنگ، دوست و همدانشگاهی هومر است.
کُل فصل دَه نمونة مناسب برای پایان فاجعهآمیز است. بنابراین، برای پرهیز از تطویل، خلاصهای از این فصل به همراه تحلیل آن ارائه شدهاست. فصل دَه با جملة اضطربآلودِ «آن شب خواب به چشم هیچ یک از بچههای شمران نرفت» (شعلهور، 2009م.، الف: 149) آغاز میشود. راوی در این فصل درگیری بین اکبرشیراز و استوار را روایت میکند. سیاهمستی اکبرشیراز موجب میشود که به درخواست استوار مبنی بر «تعهد دادن» تن درندهد و درگیری لفظی بین آنها به تیراندازی میانجامد. شلیک تیر هوایی و تیر به شانة اکبرشیراز و فحشهای رکیـک از سوی استوار، «فشار لحظه» را بر اکبرشیراز افـزایش مـیدهد تا جایی که با چاقو به استوار حمله میکند. شعلهور اکبرشیراز را در «شرایط خاص» قرار میدهد تا از خود عکسالعمل نشان دهد. این عکسالعمل تلخ که باعث کشتن استوار و اعدام خودش میشود، با مؤلفة ناتورالیستی «پایان فاجعهآمیز» مطابقت دارد، بهویژه چیرگی جبر در روند اعدام، پایان فاجعهآمیز را پررنگتر جلوه میدهد:
همان طور که روزنامه روی میز بود، صفحه حوادث جلوی چشمم بود و عکس ارژنگ را شش در دوازده چاپ کرده بودند. میدیدم... . بالای صفحه درشت نوشته بودند: در آستانه اخذ دیپلم دکترای پزشکی خود را کشت.»...، دانشجوی سال آخر در آستانة فارغالتحصیلی، یک تفنگ شکاری روی کلة خودش بگذارد و هر دو لوله را با هم خالی کند» (همان: 158).
از آنجا که در داستانهای ناتورالیستی، انسان موجودی مجبور و بیاختیار است و دخالتی در سرنوشت و تغییر مسیر زندگی خود ندارد، پس فضای داستان، فضایی یأسآلود است و شخصیتها از این منظر تیره و تاریک به محیط پیرامون خود مینگرند. بنابراین، خودکشی شخصیتها امری دور از تصور نیست. ارژنگ نیز مانند این شخصیتها به پوچی رسیدهاست تا جایی که تحصیل در رشتة پزشکی او را از این پوچی نجات نمیدهد، حتّی او را بیش از پیش دچار ناامیدی و دلسردی میکند، به طوری که خطاب به دوستان خود میگوید: «میرم سر تپة الهیه میشینم. تفنگ شکاری بابامو میذارم روی شقیقم و هر دو گلوله رو با هم خالی میکنم» (همان: 164). سرانجام، این ناامیدی تا آنجا اوج میگیرد که او طبق گفتهاش، خود را با گلولة تفنگ شکاری پدرش میکشد و از این زندگی یأسآلود رهایی مییابد.
نتیجهگیری
بهمن شعلهور در رمان سفر شب، چشمانداز اجتماعی و الگوی رفتاری هومر را در سالهای پس از 32 به تصویر میکشد. ادبیات این دوره با توجه به بستر روانیـ اجتماعی فضای جامعه، ادبیات شکست و گریز از واقعیت موجود است. این پوچی و سرگشتگی بر جوّ رمان سفر شب نیز حاکم بودهاست. در سفر شب، شعلهور اوضاع بیسامان و مشکلات حاکم بر جامعه و افراد را بیان میکند. به همین علت، بسیاری از مؤلفههای مکتب ادبی ناتورالیسم در این اثر حضور یافتهاند.
با تحلیل رمان سفر شب، شانزده مؤلفة ناتورالیسم در آن یافت شد که عبارتند از: توجه به علم فیزیولوژی، زشتنگاری، ضدیت با قراردادهای اخلاقی و باورهای مذهبی، شکستن حرمت کلمات و مفاهیم، عنوان بیپردة مسائل جنسی به منزلة تجربة مشروع، نفی اراده و اختیار، توصیف دقیق و شرح جزئیات، زبان محاوره، تأثیر محیط، پرداختن به طبقة فرودست جامعه، احساس یأس و پوچی، بقای انسب، علمگرایی، برجسته کردن سرشت بدوی انسان، فشار لحظه، پایان فاجعهآمیز.
مؤلفههای «توصیف دقیق و شرح جزئیات»، «ضدیت با قراردادهای اخلاقی و مذهبی»، «زشتنگاری»، «عنوان بیپردة مسائل جنسی به منزلة تجربة مشروع»، «شکست حرمت کلمات و مفاهیم»، «تأثیر محیط»، «زبان محاوه»، «احساس یأس و پوچی»، «توجه مفرط به جزئیات»، «پرداختن به طبقة فرودست جامعه»، «نفی اراده و اختیار»، پرتکرارترین مؤلفههای رمان سفر شب هستند.
در مکتب ناتورالیسم، توصیف مناسبترین وسیله برای تشریح جزئیات زندگی فردی شخصیتهای داستان است. بنابراین، دامنة بهکارگیری این مؤلفه در سفر شب گسترده است و نویسنده از آن برای بیان دقیق احوال، رفتار و وصف مکان و محیطهای گوناگونی که زندگی روزمرة شخصیتها در آنجا سپری میشود، استفاده کردهاست. بسامد بالای مؤلفههای «زشتنگاری» و «عنـوان بیپردة مسائل جنسی به منزلة تجربة مشروع» نیز نتیجة انعکاس فضای حاکم بر جامعه، عقاید، دلخوشیها و تفریحات رایجی است که حکومت پهلوی اشاعه دادهاست. نوع شخصیتهایی که نویسنده برای رمان سفر شب انتخاب میکند، باعث بسامد بالای مؤلفة «شکست حرمت کلمات و مفاهیم» میشود؛ زیرا این شخصیتها یا جوانانی از طبقة متوسط جامعه میباشند که به شبگردی عادت دارند یا از لاتهای تهران هستند که زبانشان منزه نیست. همچنین، تأکید شعلهور بر «تأثیر محیط» در نحوة شکلگیری شخصیتها، به اثرش هویت ناتورالیستی میبخشد و نشان میدهد که وجود و ماهیت انسان امروزی متأثر از محیطی است که در آن زندگی میکند. شکست آرمانهای آزادخواهانه، جوّ اختناقآمیز حاکم بر جامعه پس از کودتای مرداد 32، دلیل حضور فراگیر مؤلفة «احساس یأس و پوچی» است. نویسنده با کمک مؤلفههای «توجه مفرط به جزئیات»، «توجه به علم فیزیولوژیکی»، «پرداختن به طبقة فرودست جامعه» و «نفی اراده و اختیـار» وجهـة نـاتورالیستی اثر خود را قـوت میبخشد.
ناتورالیسم شعلهور در رمان سفر شب با ناتورالیسم غربیها متفاوت است. او با بیـان صریح زشتیها و پلشتیها، بیان بیپردة روابط نامشروع، بررسی منتقدانه محیط، و استفادة گسترده از الفاظ رکیک به اثرش وجة ناتورالیستی میبخشد. همچنین، با بیان صریح واقعیتها و معایب موجود، حضور برخی از ویژگیهای ناتورالیسم را در اثر خود افزایش میدهد، حال آنکه برخی از ویژگیهـای نـاتورالیـستی مانند جبر بیولوژیکی، علمگرایی، جبر علمی کمتر استفاده شدهاست.
پینوشت
1. بر اساس این دیدگاه در علوم طبیعی و اجتماعی، تنها دادههای برگرفته از «تجربة حسّی» [و تلقی منطقی و ریاضی از این دادهها]، منبع همة معرفتهای معتبر است.