موسیقی، پیوندی ناگسستنی با شعر دارد و به عنوان یکی از عناصر مهم شعر به ادبیّت و تأثیرگذاری آن کمک بسزایی میکند. شفیعیکدکنی دربارۀ پیوند موسیقی و شعر معتقد است همان عواملی که انسان را به جستوجوی موسیقی میکشانده، وادار به گفتن شعر هم میکرده است؛ «زیرا شعر در حقیقت موسیقی کلمهها و لفظهاست و غنا موسیقی الحان و آهنگها» (شفیعیکدکنی، 1395).
شعر دارای 4 نوع موسیقی است: بیرونی، کناری، درونی و معنوی (همان: 391-393). از میان این 4 نوع موسیقی در شعر، موسیقی بیرونی یا همان «وزن» بارزترین نوع موسیقی شعر است. وزن را پس از عاطفه، مهمترین عامل و مؤثرترین نیروی شعر دانستهاند؛ زیرا بدون آن، تخیّل و تهییج عواطف کمتر اتفاق میافتد. توقعی که انسان اصولاً از یک شعر دارد، این است که بتواند آن را زمزمه کند. وزن، فضیلت شعر است (همان: 48 و 47).
کتاب دیوان حافظ بالعربیة شعراً از جمله ترجمههای عربی است که به انتقال موسیقی غزلیات حافظ عموماً و موسیقی بیرونی و کناری خصوصاً اهتمام ویژه دارد. مترجم، نادر نظامطهرانی[1] در مقدمه تصریح میکند که: «از همان آغاز کار در برگرداندن معانی و افکار و به نظم درآوردن آنها، وفاداری به اصل متن را تا حدّ امکان سرلوحة خود قرار دادم، اما این کار در کنار رعایت وزن بیتها و قافیهها بیشتر به سختی آن میافزود» (حافظ، 1399).
جستار حاضر میکوشد موسیقی بیرونی این ترجمه را از میان انواع چهارگانة موسیقی شعر بررسی کند و با وزن غزل در زبان مبدأ مقایسه کند. به منظور تمرکز بیشتر بر وزن عروضی 20 غزل نخست دیوان حافظ تکیه شد، اما برای اطمینان از یافتهها به سایر غزلیات به ویژه ملمّعات نیز توجه شد. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است و دادههای پژوهش پس از بررسی غزلیات فارسی و ترجمة آن براساس ظرافتهای دانش عروض، گردآوری و تحلیل خواهد شد.
موسیقی شعر فارسی در آغاز بر همان ارکان و تفعیلههای عروض عربی استوار شد، اما طنین و آهنگ شعر فارسی طی زمان با روحیه و ذوق ایرانیان هماهنگ شده است؛ این بستر مشترک و اختلاف اوزان، زمینة مناسبی برای جمالشناسی شعر فارسی و عربی فراهم میآورد.
موسیقی بیرونی به این دلیل انتخاب شد که این ضلع از شعر در وجوه ادبی متن و جذب مخاطب، اهمیت بیبدیلی دارد و بهتر از ابعاد دیگر شعر مثل عاطفه یا خیال، قابل سنجش است و ذوق و نقدهای استحسانی نویسندگان و ناقدان، کمتر در آن دخیل است. همچنین موسیقی شعر فارسی -چنان که گذشت- با وجود تغییرات فراوان بر مبنای عروض عربی استوار شده است. افزون بر همة این موارد، نظامطهرانی در این زمینه، متخصص است و در سامان دادن وزن غزلیات حافظ به زبان عربی رنجی بسیار بر خود هموار کرده است. او خود شاعر است و دیوان شعری به نام نفحات شعریه دارد. همچنین درسنامهای تحت عنوان العروض العربی و تطوّره نوشته است که نشان از تسلط مترجم بر علم عروض دارد.
- پیشینة پژوهش
سیصد و سی و ششمین نشست مرکز حافظشناسی و کرسیپژوهشی حافظ در تاریخ 21 فروردین ماه سال 1400 به بررسی و نقد «دیوان حافظ بالعربیة شعراً» اختصاص یافت. در بخشی از این نشست که با حضور مترجم و منتقدان برگزار شد به موسیقی شعر حافظ و اهمیت آن در ترجمة مورد اشاره به طور مختصر اشاره شد. مقاله یا کتابی که با این موضوع به ویژه موسیقی بیرونی و وزن، همپوشانی داشته باشد، یافت نشد.
از آنجایی که ترجمة حاضر در نیمة دوم سال 1399، روانة بازار نشر شده است به نظر میآید تاکنون در نقد و بررسی این کتاب، پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. امید است با توجه به جامعیت این کتاب به ظرافتهای زبانی، ادبی، فرهنگی و... از منظر مطالعات ترجمه پرداخته و جایگاه واقعی این اثر ارزشمند، بیشتر شناخته شود.
- ترجمۀ موزون شعر از فارسی به عربی
موسیقی هر فرهنگی ریشه در مؤلفههای گوناگونی مانند موقعیت جغرافیایی، سیر تاریخی، نظام اجتماعی، اعتقادات دینی و... دارد. ایرانیان و عربها، موسیقی، ذوق و وزن شعری خاص خود را دارند. «اختلاف وزن شعری ایران قدیم و وزن شعر عرب در اختلاف موسیقی این دو قوم بوده است [.] پیشتر از آنکه عرب موسیقی ایرانی را بیاموزد، یعنی در دوران ابتدایی زندگی عرب صحرایی که موسیقی اصلی بیابان را داشته و از موسیقی ایران آگاه نبوده است» (شفیعیکدکنی، 1395).
همین عدم آگاهی بوده که عربها «در قرون اولیۀ اسلامی اوزان شعر دیگر ملل را وزن نمیشناختهاند و تصورشان بر آن بوده است که وزن فقط در شعر عرب وجود دارد و شعر دیگر ملل وزن ندارد» (همان: 537). تفاوت ذوق موسیقایی حتی در دورۀ اسلامی که شعر فارسی از وزن عروضی شعر عربی اثر پذیرفت، هم قابل مشاهده است. به نظر میرسد تغییراتی که ایرانیان مطابق با ذوق موسیقایی خود در بحور عروضی عرب دادند و اختلاف در اوزان پرکاربرد شعر فارسی و عربی ریشه در همین مسأله دارد.
درک این تفاوتهای بنیادین در موسیقی شعر عربی، خاصه وزن است که جاحظ در سدة سوم هجری از چنین نکتة مهمی در ترجمة شعر پرده بر میدارد: «شعر قابلیت ترجمه از زبانی به زبان دیگر را ندارد. هرگاه شعری به زبان دیگری ترجمه شود، شیرازة آن از هم میپاشد، وزن آن از بین میرود و حُسن و وجاهت آن، ویران میگردد و جذابیت آن زایل میشود و ارزشی پایینتر از نثر مییابد» (جاحظ، 1965).
ترجمة شعر، مخالفان و طرفداران خود را همواره تا روزگار کنونی داشته است. صلاح الصاوی از مخالفان ترجمة شعر مینویسد: «شاعر تنها به قصد بیان معنا از کلمات کمک نمیگیرد، بلکه به ماورای آن، یعنی عالَم ترنم و نغمهپردازی میاندیشد... شعر پیوندی مبارک بین دنیای الفاظ و دنیای معانی پدید میآورد که در حالتی خاص تجلی پیدا میکند، حالتی که برای شاعر قابل تکرار نیست. کودک دو بار متولد نمیشود. کودکان دوقلو هر قدر شباهتشان به هم نزدیکتر باشد باز هم با یکدیگر اختلاف دارند. ترجمه و اصل هم این گونهاند» (معروف،1380). این در حالی است که همین منتقد سرشناس مصری (صلاح الصاوی) در مقام عمل در کتابی با عنوان دیوان العشق به ترجمة 30 غزل از دیوان حافظ شیرازی پرداخته است.
شعر در تاریخ پیوندهای ادبی و فرهنگی ایرانیان و عربها به وفور در مضامین و قالبهای گوناگون ترجمه شده است. صاحب بن عباد، دیوان منصور منطقی رازی -شاعر زبردست روزگار خویش- را باز کرد و از بدیعالزمان همدانی (وفات 398هـ) که در آن زمان، 12 سال داشته، فیالمجلس خواست، سه بیت از منطقی رازی را به عربی ترجمه کند (ر. ک: بهمنیار، 1344).
مترجم گاه در ترجمة شعر به شعر، پایبند رعایت وزن نیز بوده است. معروفترین رباعیسرای ادبیات عربی، قاضی نظامالدین اصفهانی (وفات 680 هـ) که خود دیوانی در رباعی دارد، رباعیات فارسی را با التزام وزن به رباعی عربی ترجمه میکرد (ر. ک: شمیسا، 1374).
- ترجمههای موزون غزلیات حافظ
شعر در گذشته به سبب همجواری و مناسبات گوناگون دینی و سیاسی از عربی به فارسی و برعکس تجربه شده است، اما در دورة معاصر است که عربها در اثر شهرت جهانی شاعران ایرانی و عوامل دیگر به صرافت ترجمة سرودههای خیام، مولوی، سعدی و... افتادند.
شعر حافظ شیرازی در ادبیات کلاسیک عرب ناشناخته ماند و در روزگار معاصر بود که با رویکردهای گوناگون به شعر و نثر عربی ترجمه شد. همۀ این ترجمهها در قالب سنتی و در بحور عروضی سروده شدهاند. تنها برگردان منثور غزلیات حافظ به زبان عربی، ترجمۀ ابراهیم امین الشواربی است. این ترجمۀ منثور که به «ترجمة مادر» معروف است، شامل ترجمۀ همة غزلیات حافظ است. طبق تصریح الشواربی در مقدمۀ کتاب، او از آن رو که ترجمۀ شعر از زبان مبدأ به شعر در زبان مقصد را دشوار میداند از ترجمۀ شعری غزلیات حافظ صرفنظر کرده است: «از آغاز فهمیدم که برگردان شعر به شعر، امری به غایت دشوار است و نیازمند شاعری خوش قریحه است که دست کم به راحتی شعر بسراید و در حد و اندازههای شاعر ما یا فراتر از او بر اسلوبهای فنی و اوزان تسلط داشته باشد» (الشواربی، 1377). با وجود این دشواری، الشواربی 21 غزل را به شعر ترجمه کرده و حتی برخی از این ترجمهها را در همان وزن و قافیۀ غزل حافظ (مثل غزل اول دیوان حافظ) سروده است.
صلاح الصاوی بعدها 30 غزل از شعر حافظ را به شعر ترجمه میکند و در انگیزه و دلیل آن مینویسد: در ترجمة ابراهیم الشواربی «نه نظم به طور کامل صورت گرفته و نه نثر طربانگیز است؛ از این رو، در محافل دانشگاهی مربوط به زبانها و ادبیات شرقی منحصر شد... خواهم کوشید شعر حافظ را به شعر ترجمه کنم. امیدوارم در صیانت از روح شاعری او موفق شوم تا غربت میان او و خوانندة عرب از میان برود» (الصاوی، 1367).
عمر شبلی الصویری که ترجمهاش عنوانی مشابه با ترجمة نادر نظامطهرانی دارد (حافظ الشیرازی بالعربیة شعراً) بر این باور است که ترجمة شعر باید به شعر باشد؛ به این دلیل که «موسیقی در شعر و میراث ادبی ما یک اصل است» (الصویری، 2006). او دربارة ترجمة منظوم و علت انتخاب عروض سنتی مینویسد: «ترجیح دادم حافظ را بر پایة همان اوزان سنتی ترجمه کنم تا برای خوانندگان قرن 21، حافظی را نیافریده باشم که لباسی غیر از لباس روزگار خود به تن کرده است. دوست دارم مردم او را با همان جامة شیرازی خویش ببینند» (همان: 11).
کتاب مورد بحث، یعنی «دیوان حافظ بالعربیة شعراً» آخرین ترجمه از ترجمههای غزلیات حافظ به زبان عربی است که در آن بیشترین تعداد از غزلیات حافظ به زبان عربی ترجمه شده است. نادر نظامطهرانی این کتاب را از متن فارسی به عربی ترجمه کرده و سعید واعظ بازنگری و نظارت بر چاپ آن را برعهده داشته است. انتشارات آوای خاور این مجموعه را در 1033 صفحه در سال 1399 به چاپ رسانده است. این ترجمه را با توجه به جنبههای مشابه لغوی، نحوی، عروضی و... میتوان در شمار ترجمههای لفظگرا دستهبندی کرد. این طیف ترجمهها با وجود نقدهای تند، هنوز طرفداران خاص و کاربردهای متداول خود را دارد.
- اوزان غزلیات حافظ در اصل و ترجمه
ترجمههای نظامطهرانی از غزلیات حافظ، فارغ از اینکه بحر خود غزل در فارسی چیست در بحر کامل که یکی از بحور پرکاربرد شعر عربی است و آن را «از غنیترین و نرمترین و آهنگینترین بحور شعر عربی» دانستهاند (علی، 1383) سروده شدهاند. طبق احصای ما از 20 غزل اول، ترجمۀ 14 غزل (2، 3، 4، 6، 8، 9، 10، 11، 12، 14، 16، 17، 18 و 20)، یعنی 70 درصد ترجمهها در این بحر سروده شده است.
از آنجا که اوزان شعر فارسی با عربی متفاوت است، ترجمههایی که در بحر خود غزل سروده شده باشند به نسبت خیلی کماند. از میان 20 غزل اول، چهار غزل 1، 13، 15 و 19 در بحر خود غزل ترجمه شدهاند. به عنوان مثال، غزل 15 و ترجمۀ آن در بحر رمل مثمن سروده شده است:
گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب
|
|
گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب
|
قلتُ یا سلطانَ خَیْرِ الخَلقِ إرحَمْ ذا لغریب
|
|
قال فی دَرْبِ الهَوَی تیهٌ لِمسکینٍ غریبِ
|
(حافظ، 1399)
یا غزل 299 که هم غزل هم ترجمۀ آن در بحر خفیف سروده شدهاند:
خوش خبر باشی ای نسیم شمال
|
|
که رسانی به ما پیام وصال
|
زُفَّ لِی البُشرَی یا نَسیمَ الشّمال
|
|
وَ قُلِ الآنَ حانَ عَهدُ الوِصال
|
(همان: 643)
بعضی از ترجمهها نیز هستند که در همان بحر سروده شدهاند با این تفاوت که تعداد ارکان/ تفعیلههای عروضی ترجمه کمتر از تفعیلههای خود غزل است. مثلاً غزل 19 در بحر رمل مثمن مخبون و ترجمۀ آن در بحر رمل مسدس مخبون سروده شده است:
ساقیا آمدن عید میارک بادت
|
|
وان مواعید که کردی مرواد از یادت
|
أقبَلَ العِیْدُ هَنیئاً لَکَ ساقِی
|
|
لا تَغِبْ عَنْکَ مواعیدُ التّلاقِی
|
(همان: 83)
باید توجه داشت که در زبان فارسی، بیشتر اوزان شعری مثمن (هشت رکنی) و در زبان عربی، مسدس (شش رکنی) هستند. به عنوان مثال، بحر رمل در زبان فارسی، بیشتر به صورت مثمن و در بعضی مواقع (بیشتر در قالب مثنوی) به صورت مسدس کاربرد دارد، اما در زبان عربی بهطور معمول مسدس است.
- عدم هماهنگی شمار ارکان عروضی
گوش ایرانی در شعر به ارکان بیشتری در قیاس با شعر عربی عادت دارد؛ «اساس عروض در شعر فارسی بر هشت تفعیله است در حالیکه عروض شعر عربی بر شش تفعیله استوار است؛ از این رو، یک بیت فارسی معادل یک بیت و نیم عربی است» (الصاوی، 1367). به عبارت دیگر، به طور معمول بحور شعر عربی، مسدس (شش رکنی) و بحور فارسی مثمن (هشت رکنی) هستند.
ترجمههای غزلیات حافظ نیز بیشتر در بحور مسدس و مثمن سروده شدهاند، اما گاهی دیده میشود که برگردان بعضی غزلیات در بحور 10 و حتی 12 رکنی سروده شدهاند. این بحرهای طولانی برای مخاطب فارسی و به ویژه عربی زبان که به اوزان 6 و 8 رکنی خو گرفته، نامأنوس و خستهکننده به نظر میرسد. از آن جمله است ترجمۀ غزل 4 که در بحر کامل مُعَشَّر (10 رکنی) سروده شده است:
لَوْ ذلکَ التُّرکیُّ مِن شیرازَ مُخْتاراً علی قلبِی أغارا
|
|
لَوَهَبْتُ أسْودَ خَالِهِ مِن ذا الوجودِ سَمَرقنداً بَلْ بخارا
|
(حافظ، 1399)
لَو ذا لِ کَت
|
تُر کی یُ مِن
|
شی را زَ مُخ
|
تا رَن عَ لا
|
قَل بی أ غا را
|
- - ن -
|
- - ن -
|
- - ن -
|
- - ن -
|
- - ن - -
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
مستفعلاتن
|
لَ وَ هَب تُ أس
|
وَ دَ خا لِ هی
|
مِن ذَل وُ جو
|
دِ سَ مَر قَن
|
دَن بَل بُ خا را
|
ن ن – ن -
|
ن ن – ن -
|
- - ن -
|
ن ن - -
|
- - ن - -
|
متفاعلن
|
متفاعلن
|
مستفعلن
|
فعلاتن
|
مستفعلاتن
|
یا غزل 136 که در بحر کامل 12 رکنی ترجمه شده است:
وَجْهِی وَضَعْتُ عَلی طَریقِ حَبیبی لکنَّهُ لم یَمْشِ فَوقَ الوَجْنَةِ
|
|
|
و مئات الألطافِ منهُ توقَّعْتُ و لکن لم أحْظَ منهُ بنَظرَةِ
|
|
|
|
(حافظ، 1399)
وَج هی وَ ضَع
|
تُ عَ لا طَ ری
|
قِ حَ بی بی
|
لا کِن نَ هو
|
لَم یَم شِ فَو
|
قَل وَج نَ تی
|
- - ن -
|
ن ن - ن -
|
ن ن - -
|
- - ن -
|
- - ن -
|
- - ن -
|
مستفعلن
|
متفاعلن
|
فعلاتن
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
وَ مِ آ تُ اَل
|
طا فِ مِن
|
هُ تَ وَق قَ عَت
|
وَ لا کِن لَم
|
اَح ظَ مِن
|
هُ بِ نَظ رَ تی
|
ن ن – ن -
|
- ن -
|
ن ن - ن -
|
ن - - -
|
- ن -
|
ن ن - ن -
|
متفاعلن
|
فاعلن
|
متفاعلن
|
مفاعیلن
|
فاعلن
|
متفاعلن
|
باید به این نکته نیز توجه داشت که متفاعلن در بین ارکان عروضی، رکنی بلند (5 هجایی) محسوب میشود و زمانیکه این رکن بلند در قالب وزنی 10 یا 12 رکنی نیز بیاید، آن وزن برای مخاطب عرب زبان چقدر خستهکننده خواهد بود. اگر غزلیاتی را که در این اوزان طولانی ترجمه شدهاند با غزلیاتی که در اوزان شش رکنی بحر کامل (شکل اصلی و رایج این بحر در زبان عربی) مثل غزل 169 (حافظ، 1399) ترجمه شدهاند، مقایسه کنیم به زیبایی این بحر در قالب مسدس و ملالآور بودن آن در قالب معشّر و بیشتر، پی خواهیم برد:
سَکَراتُ عِشْقِکَ نَبتةٌ لِلحَیرةِ (متفاعلن متفاعلن مستفعلن)
|
|
و بلوغُ وَصْلِکَ مِن کمالِ الحَیرةِ (متفاعلن متفاعلن مستفعلن)
|
بیت در سنت شعر فارسی و عربی، قائم به ذات و مستقل است؛ از این رو، معنایی جداگانه دارد و وزن دو مصراع به عنوان یک واحد سنجیده میشود. واحد معنا در این ترجمه نیز بیت است و نادر نظام کوشیده است هر بیت حافظ را به یک بیت در زبان عربی برگردان کند؛ بنابراین، مخاطب عربزبان، غزل فارسی را در سمت راست و ترجمة عربی غزل را با همان تعداد ابیات در سمت چپ صفحه فرا روی خود دارد. شمار ابیات 20 غزل نخست با ترجمة عربی یکسان بود و تنها در غزل دهم برای بیت ششم معنا و معادلی در فارسی نیافتیم:
عَبِثَتْ بِطُرَّتکَ الرِّیاحُ فأظْلَمَتْ دُنیانا
|
|
هذا الذِی قد نابَنا فنَصیْبُنا التَّقْتیرُ
|
(همان: 65)
- تفاوت اوزان ملمّعات حافظ با ترجمه
وجود مصراعها و ابیات عربی در دل شعر فارسی نشان میدهد با وجود اختلافاتی که موسیقی شعر فارسی و عربی دارد، گوش ایرانیان با وزن شعر عربی آشنا بوده و ظاهراً این آشنایی بر اثر انس و الفت ایرانیان با اشعار عربی حاصل شده است. این بخش از اشعار عربی تحت عنوان ملمّع گاه سرودة شاعران ایرانی و گاه تضمین سرودههای شاعران عرب است.
حافظ در مجموع، 22 غزل ملمّع دارد و یکی از مشهورترین و زیباترین ملمّعات او بیت آغازین دیوان اوست. هرچند به گفتۀ محققان، مصراع عربی این بیت (ألا یا ایّها الساقی أدِر کأساً و ناوِلها) مسلماً از خود حافظ نیست و او این مصراع را در شعر خود تضمین کرده است (هروی، 1369).
نظامطهرانی در ترجمۀ غزلیات ملمّع به طور کلی دو رویه را پی گرفته است: 1- در غزلیاتی که در مصراعها/ بیتهای عربی حافظ تصرف نشده یا تصرف اندکی شده، قاعدتاً بحر ترجمه همان بحر غزل است، مثل غزل اول که غزل و ترجمه هر دو در بحر هزج مثمن سروده شدهاند:
ألا یا ایّها الساقی أدِر کأساً و ناوِلها
|
|
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
|
ألا یا أیّها السّاقی أدِرْ کأساً و ناوِلْها
|
|
فسَهْلٌ أوّلُ الحُبِّ، و لکنْ حُمَّ مُشکِلُها
|
(حافظ، 1399)
یا غزل 13 (همان: 71) که با اندکی تصرف در مصراع عربی، هم غزل، هم ترجمه در بحر خفیف سروده شدهاند و فقط در زحافات این بحر با هم اختلاف دارند:
میدمد صبح و کِلّه بست سحاب (فاعلاتن مفاعلن فعلان)
|
|
الصبوحُ الصبوحُ یا أصحاب (فاعلاتن مفاعلن فع لان)
|
بَزَغ الصُّبْحُ مِن خلالِ السَّحابِ (فعلاتن مفاعلن فاعلاتن)
|
|
عَجِّلوا بالصَّبوحِ یا أصْحابی (فاعلاتن مفاعلن مفعولن)
|
2- غزلیاتی که مصراعها/ بیتهای عربی حافظ در ترجمه تغییر یافته و در نتیجه، بحر ترجمه با غزل متفاوت است، مثل غزل 300 (همان: 645) که در بحر مجتث که از اوزان پرکاربرد فارسی و مورد علاقۀ حافظ است، سروده شده و ترجمۀ آن در بحر کامل -که پیشتر گفته شد- از اوزان پرکاربرد عربی و مورد علاقۀ مترجم است، سروده شده است:
شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وصال (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان)
|
|
بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان)
|
روحَ الوِدادِ شَمَمْتُ مأخوذاً ببرقِ وِصالِ (مستفعلن متفاعلن مستفعلن فعلاتن)
|
|
فتعالَ عَطِّرنِی بریحکَ یا نسیمَ شَمالِ (مفاعلن مستفعلن متفاعلن فعلاتن)
|
یا غزل 478 (همان: 1006) که در بحر رمل مخبون سروده شده و مترجم با اعمال تغییراتی در یکی دیگر از اوزان ایرانی مورد علاقة حافظ (رمل مخبون)، آن را در بحر کامل ترجمه کرده است:
سیل این اشک روان صبر دل حافظ برد (فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن)
|
|
بَلَغَ الطّاقةُ یا مُقْلَةَ عَینی بَینی (فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن)
|
سَیْلُ الدُّموعِ جَرَی بِصَبرِ فُؤادِ مُدْنَفِ حافظٍ (مستفعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن)
|
|
بَلَغَ الطّاقةُ یا حَبیباً مِثلَ بُؤبُؤءِ مُقْلَتِی (فعلاتن متفاعلن مستفعلن متفاعلن)
|
به طور کلی از 22 غزل ملمّع حافظ، پنج غزل در بحر هزج (1، 248، 431، 453 و 457)، پنج غزل در بحر مجتث (296، 300، 444، 454 و 464)، پنج غزل در بحر مضارع (5، 304، 337، 420 و 458)، چهار غزل در بحر رمل مخبون (306، 448، 470 و 478)، دو غزل در بحر خفیف (13 و 299) و یک غزل در بحر متقارب (414) سروده شده است. از بین ترجمههای این 22 غزل نیز 9 غزل در بحر کامل (296، 300، 304، 306، 337، 444، 448، 470 و 478)، پنج غزل در بحر هزج (248، 431، 453 و 457)، دو غزل در بحر خفیف (13 و299)، دو غزل در بحر مضارع (420 و 557)، دو غزل در بحر مجتث (454 و 464)، یک غزل در بحر رمل (5) و یک غزل در بحر متقارب (414) سروده شده است. در جدول (1) به طور اختصار آنچه گفته شد، ارائه شده است.
جدول 1. اوزان 22 غزل ملمّع حافظ
نوع وزن ملمّع حافظ
|
بحر غزل ملمّع حافظ (تعداد)
|
بحر ترجمۀ غزل ملمّع (تعداد)
|
مشترک با عربی
|
هزج (1 مثمن و 4 مسدس)
|
هزج (1 مثمن و 4 مسدس)
|
ایرانی متفاوت با عربی
|
مجتث (5)
|
کامل (3)، مجتث (2)
|
ایرانی متفاوت با عربی
|
مضارع (5)
|
رمل (1)، کامل (2)، مضارع (2)
|
ایرانی
|
رمل مخبون (4)
|
کامل (4)
|
مشترک با عربی
|
خفیف (2)
|
خفیف (2)
|
مشترک با عربی
|
متقارب مثمن (1)
|
متقارب مثمن (1)
|
این آمار حاکی از آن است که حافظ، فارغ از اختلافات موجود بین موسیقی شعر فارسی و عربی، بیشترین ملمّعات خود را در اوزان مورد علاقۀ خود؛ یعنی «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن» (مجتث)، «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» (مضارع) و «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» (رمل مخبون) -که بیشتر با ذوق موسیقایی ایرانیان سازگاری دارد- سروده است. بحر هزج نیز که از بحرهای پرکاربرد مشترک میان فارسی و عربی است از بحوری است که بیشترین ملمّع در آن سروده شده است. در ترجمههایی که نظامطهرانی از غزلیات ملمّع حافظ انجام داده نیز شاهد آنیم که همچون ترجمۀ غزلیات دیگر، غلبه با بحر کامل (از بحور پرکاربرد عربی) است.
نظامطهرانی سعی کرده حتیالامکان وزن غزلیاتی را که در بحور مشترک فارسی و عربی سروده شدهاند در ترجمههای خود حفظ کند و در غزلیاتی که در اوزان ایرانی سروده شدهاند تا جایی که توانسته بحر آنها را به بحر کامل تغییر داده و در بعضی غزلیات که شمار ابیات و مصراعهای عربی آنها زیاد بوده از تغییر بحر و تغییر ابیات عربی حافظ صرفنظر کرده است.
با این وصف، مترجم سعی کرده حتیالامکان موسیقی شعر زبان مبدأ و مقصد را در ترجمههای خود در نظر داشته باشد که در بحور مشترک این امر محقق شده است، اما در غزلیاتی که شعر حافظ از اوزان عربی فاصله گرفته و نظر به اینکه تعداد ابیات/ مصاریع عربی آنها کم بوده، اساس کار خود را بر رعایت موسیقی شعر زبان مقصد (عربی) گذاشته و با تغییر بیتها/ مصراعهای عربی، غزل را در بحور عربی ترجمه کرده است. در 4 غزل هم
-از آنجا که تعداد ابیات/ مصاریع عربی زیاد بوده- از تغییر ابیات و مصاریع عربی حافظ و عربی کردن وزن ترجمه منصرف شده است.
نظامطهرانی درخصوص ترجمۀ ملمّعات حافظ مینویسد: «حافظ... آشنا به زبان عربی بوده در آن ید طولانی [کذا] داشت و حافظِ قرآن کریم بود، این چیرهدستی و آگاهی در بیت بیت غزلیات او دیده میشود، اما اشعار عربی او مانند غزلیات فارسی در اوج فصاحت و بلاغت نیستند؛ بنابراین، به نظم آوردن ملمّعها و بیتهای فارسی در میان بیتهای عربی برای اینجانب خیلی سخت بود» (حافظ، 1399). مترجم در مقدمة عربی لفظ «أرهقنی» (همان: 23) به معنای «مرا خسته و درمانده کرد» را در دشواری به نظم کشیدن ملمّعات به کار برده است.
این نظر را که ابیات عربی حافظ از فصاحت و بلاغت لازم برخوردار نیست، نزد محققان و ناقدان دیگر چون محمد معین، محیط طباطبایی، محمد قزوینی و... نیز دیده میشود (ر.ک: عزیزی، 1396). احمد لواسانی دربارة ملمّعات حافظ اعتقاد دارد: «بیذوقترین خوانندة عرب هم پی خواهد برد که این مصراعها بیمارند؛ بر پیرایه و صنعت بدون آنکه تناسب و همخوانی داشته باشند، تکیه زدند» (لواسانی، 1989م).
سوای فصاحت و بلاغت این ابیات و مصراعها، وزن ایرانی آنها را -که ذوق موسیقایی عرب با آن انس زیادی ندارد- میتوان یکی دیگر از عوامل مؤثر در عدم میل و رغبت خوانندگان عرب به آنها دانست و شاید یکی از دلایلی که نظامطهرانی ترجیح داده، حداقل در ملمّعاتی که در اوزان ایرانی سروده شدهاند، تغییر ایجاد کند و خود را خسته و درمانده کند، همین باشد.
- زحافات و ضرورتهای شعری
مترجم در مقدمة کتاب به زبان فارسی تصریح میکند: «از همان آغاز کار در برگرداندن معانی و افکار و به نظم درآوردن آنها، وفاداری به اصل متن را تا حدّ امکان سرلوحة خود قرار دادم؛ اما این کار در کنار رعایت وزن بیتها و قافیهها بیشتر به سختی آن میافزود؛ تا جایی که گاهی ناگزیر از به کارگرفتن برخی زحافها یا دست برداشتن از بیتهای موقوفالمعنی شدم و خیلی کم در یک یا دو غزل به سبک موشح و به ناچار به استخدام ردیف که در فارسی امروزی نیز رواج دارد، پناه بردم» (حافظ، 1399). البته در مقدمة عربی در برابر «دست برداشتن از بیتهای موقوف المعنی»، عبارت «الاستغناء عن تصریع بعض الغزلیات» (همان: 18) به معنای «دست برداشتن از مصرّع بودن بیت نخست برخی غزلها» آمده است.
در ترجمۀ 20 غزل نخست حافظ، ابیات کمی را میتوان یافت که بدون هیچ استفادهای از ضرورات و زحافات شعری -در وزن عربی- خوش نشسته باشند و وزن غزل فارسی و غزل عربی کاملاً بر یکدیگر منطبق باشند. از آن جمله است، بیت زیر از غزل نخست (همان: 47):
یقولُ الشَّیخُ اِصبِغْ مِن خُمورِ الرّوحِ سَجادَه ن - - - / ن - - - / ن - - - / ن - - -
|
|
فما مِن سالکٍ إلّا علیمٌ رَسْمَ مَنزِلها ن - - - / ن - - - / ن - - - / ن - - -
|
ابیاتی نیز هستند که به ضرورت وزن -با کمی تغییر در قرائت- در وزن خوش مینشینند. به عنوان مثال، ابیات زیر از همین غزل با تسکین میم در «أ یَعلَمُ» و لام در «ساحِلِها» و «محافِلِها» و تغییر آنها به «أ یَعلَمْ»، «ساحِلْها» و «محافِلْها» و تخفیف «إلّا» و تغییر آن به «إلا» موزون میشوند:
أعاصیرٌ و أمْواجٌ و لیلٌ مُرعِبٌ داجٍ عِنادٌ کُلُّ أعمالی فَساءَتْ سُمعَتِی فیها
|
|
أ یَعْلَمُ حالَنا مَنْ بالُهُ خالٍ بساحِلِها إلّا ما یَخْتَفِی سِرٌّ مُحاکٌ فی محافِلِها
|
(همان: 47)
بیت زیر از غزل چهار (همان: 53) نیز با تسکین جیم در «وَجَنات» و قرائت آن به «وَجْنات» و استفاده از اختیار وزنی ابدال/ تسکین (آوردن مستفعلن به جای مُتَفاعلن) موزون میشود:
و جمالُ وَجَناتِ الحَبیبِ لَفِی غِنیً عن نَقْصِ حُبِّ العاشِقینا ن ن - ن - / - - ن - / ن ن - ن - / - - ن - / - - ن - -
|
|
|
ما حاجةُ الوجه البَهِی لِتَجَمُّلٍ و لخالِ فَتانِ العَذاری - - ن -/ - - ن -/ ن ن - ن -/ ن ن - ن -/ - - ن - -
|
|
|
|
گذشته از این ابیات که با تغییراتی جزئی موزون میشوند، بسیاری از ابیات ترجمه شده به دلیل فراوانی استفاده از زحافات، دچار سکتههای محسوس موسیقایی شدهاند یا به بحر دیگری نزدیک شدهاند. از آنجا که پرکاربردترین بحر عروضی در ترجمۀ غزلیات، بحر کامل (تکرار رکن مُتَفاعلن) است، پرکاربردترین زحافی که مترجم به کار برده، رکن مستفعلن/ مُتْفاعلن (ن ن - ن -) به جای مُتَفاعلن (- - ن -) است. این اختیار در بعضی مواضع (مثل بیت فوق) خیلی محسوس نیست و مشکل چندانی ایجاد نمیکند، اما در بعضی ابیات، این تغییر آنقدر زیاد است که فقط یک رکن مُتَفاعلن وجود دارد و اگر این رکن هم نمیبود، اینگونه به نظر میرسید که آن بیت در بحر رجز سروده شده است؛ از آن جمله است مطلع غزل 17:
أطْلَقْتَ سَهْماً فِی فؤادِی مِن کَمانِ الحاجِبِ
|
|
تَبْغِی دَمِی و أنا العَلیلُ الناحِبُ المَقْهورُ
|
(حافظ، 1399)
أط لَق تُ سَه
|
می فی فُ ئا
|
دی مِن کَ ما
|
نِل حا جِ بو
|
- - ن -
|
- - ن -
|
- - ن -
|
- - ن -
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
تَب غی دَ می
|
وَ أ نَل عَ لی
|
لُن نا حِ بُل
|
مَق هو رو
|
- - ن -
|
ن ن - ن -
|
- - ن -
|
- - -
|
مستفعلن
|
متفاعلن
|
مستفعلن
|
مفعولن
|
در بعضی مواقع استفاده از زحافات مختلف و نامکرر به حدّی است که شنونده، آن بیت/ مصراع را موزون نمییابد؛ به عنوان مثال، مصراع دوم بیت زیر از غزل 20 از چهار زحاف مختلف تشکیل شده است:
أقبِل لِنَقْضِیَ أمْتَعَ الأوقاتِ قُربَ الماءِ
|
|
و الخَضْراءِ هذِهِ دُنْیاکَ سرابٌ و یَبابُ
|
(حافظ، 1399)
أق بِل لِ نَق
|
ضی أم تَ عَل
|
أو قا تِ قُر
|
بَل ما ئو
|
- - ن -
|
- - ن -
|
- - ن -
|
- - -
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
مستفعلن
|
مفعولن
|
وَل خَض را ءِ
|
ها ذِ هی دُن
|
یا کَ سَ را بُن
|
وَ یَ با بو
|
- - - ن
|
- ن - -
|
- ن ن - -
|
ن ن - -
|
مفعولاتُ
|
فاعلاتن
|
مفتعلاتن
|
فعلاتن
|
- دستکاریهای نحوی بنا به ملاحظات موسیقایی
وزن شعر کلاسیک، اقتضائات خود را داشت و شاعر در سنت شعری ما به منظور حفظ وزن گاه کلمههایی را حذف و اضافه میکرده است. به نظر میرسد نادر نظامطهرانی نیز پارهای از کلمهها را در خلال ترجمه حذف میکند تا وزن در زبان مقصد، درست شود؛ از جمله در بیت زیر که «دام تزویر» را در زبان عربی حذف کرده و تشخیص آن را به هوش مخاطب منوط کرده است.
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
|
|
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
|
عَربِد و عُبَّ الخمرَ و اهنأ حافِظُ
|
|
لا تنصُبَنْ کالغیرِ بالقرآنِ
|
(حافظ، 1399)
برخی واژهها، ترکیبها و جملهها به جهت رعایت وزن اضافه شده که در اصل فارسی وجود ندارد. به عنوان مثال در بیت زیر دو کلمة «دیار» و «ماء آل» به شعر حافظ در عربی اضافه شده است.
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
|
|
به یاد دار محبّان بادپیما را
|
و إذا جَلَسْتَ مع الحَبیبِ لِصَبِّ کأسِ الخَمرَهِ
|
|
اُذکرْ دیارَ الأصْدِقاءِ الشَّارِبینَ لِماءِ آلْ
|
(همان: 57)
همچنین در بیت زیر احتمال دارد جملة وصفیة «أغشاها» به معنای «به آن وارد میشدم» به جهت رعایت وزن آورده شده باشد:
در میخانه بستهاند دگر
|
|
افتتح یا مُفَتِّحَ الابواب
|
أغْلَقوا بابَ حانَهٍ أغْشاها
|
|
اِفْتَتِح یا مُفتِّحَ الأبوابِ
|
(همان: 71)
وزن عروضی در این ترجمه گاه ساختهای صرفی و نظام نحوی و به تبع بلاغت و شیوایی سخن عرب را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان نمونه، کلمة «ریح» در صرف عربی، مؤنث معنوی است، اما شاعر احتمالاً به ضرورت وزن است که با آن مانند اسم مذکر برخورد میکند و در غیر این ساختار باید بگوییم: «ریحَ الصَّبا بَلِّغِی».
ریحَ الصَّبا بَلِّغْ شبابَ الرَّوضَهِ
|
|
خَدَماتِنا للسَّرو و الرَّیْحانِ
|
(همان: 63)
نمونههایی از بههمریختگی چینش نحوی در غزلهای 5، 6، 10 و 12 وجود دارد. باید توجه داشت که این امر به ویژه در نحو عربی که اساسی بلاغی دارد، اهمیت دارد و تقدیم و تأخیر کلمهها در جمله در نظر مخاطب بلیغ، القائات ثانوی و معنای متفاوت را به دنبال خواهد داشت. مثلاً در بیت زیر آرایش نحوی جمله در اصل چنین بوده است: «صیدُ صَبٍّ عارفٍ سهلٌ باللُطفِ و الأخلاق.»
به خلق و لطف توان کرد صیدِ اهل نظر
|
|
به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را
|
باللُطفِ و الأخْلاقِ سَهْلٌ صَیْدُ صَبٍّ عارفٍ ج
|
|
لکنْ بُلوغُ مسالِکِ العَنْقاءِ صَعبٌ بلْ مُحالْ جج
|
|
|
|
|
(همان: 57)
- فقدان نسخة اساس و آشفتگیهای وزن در زبان مقصد
نظامطهرانی در مقدمۀ کتاب، یادآور شده که اساس کار او در ضبط غزلیات حافظ، شرح غزلهای حافظ، نوشتة حسینعلی هروی بوده و پس از انجام کار، سعید واعظ دستنوشتههای او را با چند نسخۀ قدیمی و جدید، چون نسخۀ قزوینی و غنی، خانلری، ادیب برومند، حمیدیان و... مطابقت داده و برخی تغییرات و اصلاحات لازم و ضروری را اعمال کرده است. وی در ادامه اظهار امیدواری کرده که با توجه به تشتت نسخهها ضبط مندرج در کتاب او نزدیکترین به نسخۀ اصل باشد (حافظ، 1399).
با وجود این دغدغة مترجم، شاهد آنیم که در بعضی موارد ضبطهای غلطی از غزلیات حافظ به این کتاب راه یافته است. به گواهی حافظپژوهان، نسخههای خطی هیچ شاعری در ایران به اندازة دیوان حافظ با یکدیگر اختلاف ندارند. شفیعیکدکنی در فصلی از کتاب موسیقی شعر، ضمن اشاره به اختلاف فراوان نسخههای دیوان حافظ و نقش خود حافظ در این اختلافات -به سبب اصلاحاتی که خود او در غزلیاتش انجام میداده- به بیان نحوۀ تشخیص ضبط درست یا اصلاحشدۀ غزلیات حافظ براساس جمالشناسی و موسیقی شعر او میپردازد (ر.ک: شفیعیکدکنی، 1395). براساس این روش، کسانی که با موسیقی شعر حافظ در ادوار مختلف زندگی او آشنایی دارند، میتوانند ضبط اصحّ را برگزینند. با این توضیح، کسانی که گوششان با موسیقی بیرونی شعر آشنایی دارد، میتوانند ضبطهای اشتباه غزلیات مندرج در این کتاب را تشخیص دهند. به عنوان نمونه، یکی از این ضبطهای اشتباه را میتوان در بیت زیر از غزل 10 (حافظ، 1399) مشاهده کرد. در این بیت واژۀ «طریقت» (ن - -) یک واژۀ سه هجایی است در صورتیکه این غزل که در بحر رمل سروده شده است در چینش هجایی این وزن به یک واژۀ دو هجایی مرکّب از یک هجای کوتاه و یک هجای بلند نیاز دارد.
در خرابات طریقت ما نیز هم منزل شویم - ن - - / - ن - - - / - ن - - / - ن -
|
|
کاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما - ن - - / - ن - - / - ن - - / - ن -
|
با مراجعه به نسخۀ اساس نظامطهرانی در ضبط غزلیات (شرح غزلهای حافظ) نیز نادرست بودن این ضبط تأیید شد. ضبط صحیح این بیت چنین است:
در خرابات مغان ما نیز هم منزل شویم - ن - - / - ن - - / - ن - - / - ن -
|
|
کاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما - ن - - / - ن - - / - ن - - / - ن -
|
معلوم نیست که نظامطهرانی یا واعظ براساس کدام نسخه چنین ضبطی را برگزیده و ترجمه کردند؟ البته باید به این نکته نیز توجه داشت که شرح غزلهای حافظ، نسخۀ تصحیح شدۀ غزلیات حافظ نیست، بلکه شرح غزلیات او است.
در پایان کتاب، غلطنامهای تنظیم شده است، اما این دست اشتباهات طبعاً در آن نیامده است. خطاهای چاپی فاحش چون بیت اول از غزل 12 (حافظ، 1399) نیز در غلطنامه نیامده و ممکن است در وزن بیت نیز خللی ایجاد نکند، اما به چشم مخاطب در دیوان فاخر حافظ میآید.
بحث و نتیجهگیری
موسیقی بیرونی در کتاب دیوان حافظ بالعربیة شعراً به عنوان یکی از اصلیترین عوامل موسیقی و عناصر شعر بررسی شد. طنین و ضربآهنگی که نظامطهرانی به مدد وزن عروضی به غزل حافظ بخشیده به گیرایی و ادبیّت شعر در زبان عربی کمک کرده است.
از مطالعة 20 غزل نخست دیوان حافظ روشن میشود که 4 غزل در همان بحر فارسی به عربی منتقل شده و 14 غزل دیگر در بحر پرکاربردِ عروض عربی، کامل، سروده شدهاند. سرودن 70 درصد از 20 غزل در یک بحر نشان میدهد ترجمۀ نظامطهرانی از لحاظ موسیقی بیرونی تنوع چندانی ندارد.
به طور کلی، تعداد تفعیلههای شعر فارسی در هر بیت از نمونة عربی آن، بیشتر است. این تفعیلهها عموماً در این ترجمه نیز مسدّس و مثمّن است، اما به 10 و حتی گاهی به 12 تفعیله هم میرسد. همچنین ملمّعات حافظ غالباً در اوزان مجتث، مضارع و رمل مخبون سروده شده است که با طبع و ذوق ایرانی موافقت بیشتری دارد، اما غلبه در ترجمة عربی با بحر کامل است. گفتنی است وزنهای مشترک در عروض عربی و فارسی حتیالامکان در ترجمه حفظ شده است.
واحد ترجمه در این اثر، مطابق سنت شعر فارسی و عربی، بیت است، اما ابیات اندکی را میتوان در این 20 غزل حافظ پیدا کرد که بدون زحاف و ضرورت شعری به عربی ترجمه شده باشند و وزن غزل عربی کاملاً با نمونة فارسی منطبق باشد.
کلمهها، عبارات و جملههایی به ترجمه افزوده یا از اصل غزل کاسته شده تا وزن غزل در عربی رعایت شود. نحو برخی جملهها گاه تابعی از عروض میشود که در نتیجه، چینش منطقی جمله در ترجمه به هم میخورد و ساختار اطلاعاتی و بلاغی که اساسی نحوی دارد از هم میپاشد. فقدان نسخة اساس نیز موجب آشفتگیهایی در وزن و موسیقی بیرونی شده است.
این پژوهش، موسیقی بیرونی در دیوان حافظ بالعربیة شعراً را با جامعة آماری محدود بررسی کرد. با توجه به عدم وجود قالب غزل در ادبیات عربی به پژوهشگران علاقهمند پیشنهاد میشود موسیقی کناری در این ترجمه و خلاقیتهای مترجم را مطالعه کنند.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. نادر نظامتهرانی -نویسنده، شاعر، مترجم و استاد دانشگاه- در سال 1311 هجری شمسی در خانوادهای ایرانیتبار در دمشق به دنیا آمد. پس از دریافت کارشناسی در رشتة زبان و ادبیات عربی در سال 1337 به ایران آمده و در رشتة بیان شده از دانشکدة الهیات دانشگاه تهران، دکترا گرفت. نادر نظامتهرانی طی این سالها مسئولیتهای گوناگونی در آموزشوپرورش، صداوسیما، دانشگاه و... برعهده داشته است (برای آگاهی بیشتر ر. ک: مصطفوینیا و دادفر، 1388).