- مقدمه
زبان بخشی از ساختار ذهنی انسان است که به او امکان مقولهبندی جهان و موجودات آن را میدهد. همچنین، زبان بهعنوان ابزاری کارآمد برای ایجاد ارتباط با انسانهای دیگر، از اهمیت ویژهای برخوردار است. سخن گفتن بهعنوان یکی از فعالیتهای طبیعی همۀ انسانها، مبتنی بر پیروی از الگوها و ساختار[1]های مشخص جاری در هر زبان است. از کنار هم قرار گرفتن این الگوها و ساختارها نظامی تشکیل میشود که دستور زبان[2] نامیده میشود. دستور زبان در رویکردهای جدید زبانشناختی بهعنوان بخشی از نظام شناختی[3] در نظر گرفته میشود که بهصورت طبیعی و ذاتی در ذهن همۀ انسانها وجود دارد.
- ازآنجاکه جمله واحد تحلیل در حوزة نحو زبان محسوب میشود، بررسی ساخت و اجزای تشکیلدهندۀ آن به توصیف زبان کمک شایانی خواهد کرد. مهمترین سازة جمله فعل است که نقش بسزایی در انتخاب دیگر سازههای جمله و تعبیر معنایی آنها ایفا میکند. هر فعل صرفنظر از زمان دستوری که در آن صرف شده است، ظرفیت ویژهای از زمان دارد. این ظرفیت ویژه «نمود[4]» نامیده میشود. نمود از ویژگیهای ساختاری و معناشناختی فعل است که نخستین بار در بین دستوریان ایرانی، در بحث ویژگیهای فعل در فارسی باستان موردتوجه ناتل خانلری (1366) قرارگرفته است. کامری[5] (1976: 25) نمود را یک مفهوم گوینده ـ بنیاد میداند. به اعتقاد وی، نمود راههای گوناگون نگرش به ساختار زمانیِ درونی موقعیت[6] است. نمود به آن دسته از مؤلفههای معنایی گفته میشود که انعکاسدهندۀ تحقق حوادث در جهان خارج هستند. کامری (1976) معتقد است نمود مجموعهای از نگرشهای گوناگون به ظرفیت درونی فعل در انتقال مفهوم زمان است. نمود را میتوان به دو صورت نمود دستوری[7] و نمود واژگانی[8] تعریف کرد. برخلاف نمود واژگانی که به پذیرش معنایی هر فعل بر رخداد در نقطه یا طیفی از زمان دلالت دارد، نمود دستوری در بیشتر زبانها، معمولاً بهوسیلۀ نشانههای تصریفی در فعل نمایانده میشود. نمود دستوری ویژگی همگانی است و به زبان خاصی اختصاص ندارد؛ فقط نشانههای بیان آن در زبانها با هم متفاوت است.
- از نظر نحوی، فعل کمکی در گروه نمود حضور دارد و بنابر تحلیل درزی و انوشه (1389)، در هستۀ یک گروه نقشنما بر فراز گروه فعلی قرار میگیرد. اجر[9] (2004) این گروه نقشنما را گروه کامل[10] و ردفورد[11] (2004) آن را گروه فعل کمکی[12] مینامد. گروه نمود یک فرافکن[13] نقشی است که نزدیکترین فرافکن به گروه فعلی است.
هدف کلی از پژوهش حاضر، بررسی و توصیف گروه نقشی نمود، از منظر کمینهگرایی، در گویش لری خرمآبادی است. باتوجهبه اینکه تاکنون بررسی زبانشناختی عمدهای در این زمینه انجام نشده است، این پژوهش تطابق بین نظریۀ بهکاررفته در تحقیق و دادههای گویش لری خرمآبادی را بررسی میکند. بنابراین، در این مقاله سعی شده است که پاسخگوی سئوالات زیر باشیم:
1ـ انواع نمود در لری خرمآبادی چیست؟
۲ـ کدامیک از این نمودها در لری خرمآبادی بهصورت دستوری و کدامیک بهصورت واژگانی نشان داده میشوند؟
۳ـ ساختار نمود دستوری در لری خرمآبادی از منظر کمینهگرایی چگونه است؟
چامسکی[14] (2000) اظهار میکند که در چارچوب برنامة کمینهگرا، زبان ترکیبی از واژگان[15] ـ شامل ویژگیهای منحصربهفرد عناصر واژگانی ـ و نظام محاسباتی[16] است. بر این اساس، در روند اشتقاق[17] جملهها و عبارتهای زبانی، نظام محاسباتی با بازنمون[18] از عناصر واژگانی آغاز میشود. عملیات نظام محاسباتی بهطور برگشتی، سازههای نحوی را با استفاده از عناصر موجود در بازنمون واژگانی و سازههای نحویِ ازپیشساخته شکل میدهد. مهمترین عملیاتهای دخیل در اشتقاق عبارتاند از گزینش، ادغام[19] و حرکت[20] که بر عناصر واژگانی اعمال میشوند. واضح است که نظام محاسباتی قوة ذهنی زبان انسان میبایست روشی داشته باشد که طبق آن اشیای نحوی قبلاً تشکیلشده را با هم ترکیب کند. کوک و نیوسان[21] (1981) معتقدند در این عملیات، یک جفت شیء (مثلاً SOj و SOi) انتخاب میشوند، سپس بهجای آنها، یک جفت شیء نحوی ترکیبشدۀ دیگر (مثلاً SOij) قرار داده میشود.
شکل (1) اولین مرحلۀ ادغام که حرکت هستهبههسته[22] است را نشان میدهد:
شکل 1. حرکت هستهبههسته
- پیشینۀ پژوهش
چامسکی (1991) بیان میکند که گروه فعلی کوچک[23] فرافکنی از فعل سبک[24] است که در ساختار فعلی، عاری از هرگونه اطلاعات نقشی است و موضوعات بیرونی[25] را فرافکن میکند. در مقابل، گروه فعلی بزرگ[26] موضوعات درونی[27] را فرافکن میکند. هستة گروه فعلی بزرگ یک ریشه[28] است . بنابراین، گروه فعلی بزرگ برای تشکیل فعل با یک عنصر نقشی ترکیب میگردد. شکل (2) ادغام گروه فعلی بزرگ با گروه فعلی کوچک را نشان میدهد:
شکل 2. ادغام گروه فعلی بزرگ با گروه فعلی کوچک
بهمنظور تولید عبارت واژگانی لازم است که یک تکواژ[29] با فعل کوچک ادغام گردد، بنابراین یک رونوشت[30] از فعل بزرگ برداشته میشود و با هستة فعل کوچکی که از واژگان[31] ذهنی برگرفته شده است، ادغام میگردد. بنابراین، فرافکنی هستة فعل کوچک نتیجۀ این فرایند است. شکل (3) فرافکنی هستة فعل کوچک را نشان میدهد:
شکل 3. فرافکنی هستة فعل کوچک
رابرتز و روسو[32] (1997) جدیدترین تحلیل را در زمینة حرکت هسته در خلال برنامة کمینهگرایی ارائه میدهد. او حرکت هسته را بهعنوان انعکاس مطابقت بین یک مشخصگر[33] و یک هدف[34] در نظر میگیرد و معتقد است که یک مشخصگر بایستی آن گزینه یا عنصری باشد که یکی از زیرمجموعههای خاص هدف است. شکل (4) تشکیل گروه فعل کوچک را نشان میدهد:
شکل 4. تشکیل گروه فعل کوچک
گروه فعلی بزرگ تحت رابطة خواهری، با فعل کوچک ادغام میگردد. در این مرحله، فاعل در مشخصگر گروه فعل کوچک ادغام میگردد. به همان دلیلی که فعل بزرگ به هستة فعل کوچک منضم میگردد، فاعل ـ که یک مشخصة مقولهای است ـ نیز بهمنظور گرفتن نقش معنایی در مشخصگر گروه فعل کوچک تولید میگردد. شکل (5) حرکت فاعل به مشخصگر گروه فعل کوچک را نشان میدهد.
شکل 5. حرکت فاعل به مشخصگر گروه فعل کوچک
-
- فعل واژگانی، در صورت حضور فعل کمکی در جمله، بهانگیزة ارزشگذاری و بازبینی[35] از سوی مشخصة نمود از گروه فعلی کوچک خارج میشود. علّت آن است که هستة گروه نمود، در مقایسه با هستة گروه زمان، هدف نزدیکتری برای عناصر فعلی درون گروه فعلی کوچک به شمار میرود. در این مرحله، گره نقشی نمود شکل گرفته و فرافکن میگردد و نمود مجوز حضور در اشتقاق را مییابد. سپس، از طریق رابطة مطابقه با زمان، مشخصههای شخص، شمار و زمان را جذب کرده و در سطحِ آوایی، فعل بهصورت اسم مفعول یا اسم فاعل تلفظ میگردد. زمان که یک مشخصۀ غیرمقولهای است، از طریق سازهفرمانی[36] و عملیات مطابقه با هستة نمود ادغام میگردد. شکل (6) ادغام نمود با گروه فعلی کوچک را نشان میدهد:
شکل 6. ادغام نمود با گروه فعلی کوچک
- تیخونوف[37] (1998) بیان میکند که مقولة نمود دستوری یکی از ویژگیهای مهم فعل است که نحوة جریان عمل در بُعد زمان را به دو شکل بیان میکند: الف) عملی که قادر به جریان داشتن نیست یا بهعبارتی، محصور در بازة زمان است. دراینصورت، فعل نمود کامل نام دارد. ب) عملی که در گسترهای از زمان جریان دارد و محدود به بازة زمان نیست که به آن فعل نمود ناقص میگویند.
- درزی و انوشه (۱۳۸۹: ۷۷) معتقدند که در زبان فارسی صورتهای صرفی فعل «بودن» در زمان/ نمودهای حال و گذشتة کامل، هستة گروه نمود را تشکیل میدهند. بدینترتیب، گروه نقشنما میتواند گذشته از گروه زمان، گروه نمود کامل نیز باشد. فعل واژگانی در صورت حضور فعل کمکی در جمله ـ بهانگیزة ارزشگذاری و بازبینی از سوی مشخصة نمود ـ از گروه فعلی کوچک خارج میشود، زیرا هستة گروه نمود کامل، در مقایسه با هستة گروه زمان، هدف نزدیکتری برای عناصر فعلی درون گروه فعلی کوچک به شمار میرود. بنابر نظر درزی و انوشه (۱۳۸۹)، در فارسی و دیگر زبانهای دارای ارتقای فعل[38]، حرکت فعل تا اولین هستة نقشی بیرون از گروه فعلی (vP) ادامه مییابد تا از این طریق، خوشة فعلی فعل اصلی/همکرد + فعل وجهی/نمود یا کمکی شکل بگیرد.
- ابوالحسنی (1383) به تفاوت نمود دستوری و نمود واژگانی بهطور جامع میپردازد، اما در ادامه آنها را با هم خلط میکند. وی در جایی بیان میکند که تکراریبودن یک عمل نشاندهندة نمود تکراری است، درحالیکه میتواند بر نمود ناقص نیز اشاره کند.
شیوۀ پژوهش حاضر توصیفی ـ تحلیلی است. در پژوهش حاضر سعی بر آن بود که بنابر اصول نظریۀ زایشی[39]، توصیف دقیق و یکدستی از این ساختارها ارائه شود و این ساختارها در سایة مباحث نظری تحلیل شوند. در بررسی دادههای پژوهش، نگارنده نیز شمّ زبانی خود را مبنای تعیین خوشساختی و بدساختی جملات قرار داده است. در این نظریه، اعتقاد بر آن است که سخنگویان زبان، دستور کامل زبان مادری خود را در ذهن دارند و این دستور ذهنی اساس تولید و درک جملات است.
- یافتهها
در توضیح مشخصهها، هرگاه یک تمایز صرفیِ مشخص در زبانی وجود داشته باشد، به این معناست که هستۀ نقشی مرتبط با آن در نحو فعال است. در دهههای اخیر پژوهشهای متعددی در خصوص نمود در زبان فارسی نگاشته شدهاند. بر اساس پژوهش حجتالهطالقانی (1393)، تکواژ (می ـ) در زبان فارسی، نشانگر نمود ناقص است. ماهوتیان (1378) نمود را در زبان فارسی از نظر معنایی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است. در این بخش، نگارنده به بررسی و طبقهبندی انواع نمود واژگانی و نمود دستوری فعل در گویش لری خرمآبادی میپردازد و بیان میکند که درحالیکه نمود دستوری معمولاً با عناصر تصریفی و غیرتصریفی در جمله بیان میشود، افعال حاوی نمود واژگانی بدون نشانۀ دستوری خاصی و باتوجهبه معنا و ویژگیهای ذاتی فعل، چارچوب زمانی خاصی را بهلحاظ شروع، چگونگی تحقق، ادامه و پایان رویداد نشان میدهند.
3ـ1. مقایسۀ انواع نمود در جملات زبان فارسی و لری خرمآبادی
ماهوتیان (1378) نمود را در زبان فارسی بهصورت زیر تقسیمبندی کرده است:
الف) نمود کامل: زمان ماضی نقلی و ماضی بعید بیانگر نمود کامل هستند. نمود کامل از یکسو، نشانگر نتیجة عمل گذشته است که با ماضی نقلی بیان میشود و از سوی دیگر، نشانگر امتداد دادن عمل گذشته تا به حال است که با ماضی نقلی و حال ساده نشان داده میشود.
ب) نمود تام: دلالت بر عملی دارد که کاملاً به پایان رسیده است. زمانهای ماضی ساده و ماضی بعید بیانگر این نوع نمود هستند.
پ) نمود استمراری: با اضافهکردن پیشوند «ـ می» به ستاک گذشته ساخته میشود.
- فرانسه زندگی میکردم.
ت) نمود عادتی: بیانگر عملی که بنا به عادت در گذشته انجام میشده است. این نمود با اضافهکردن پیشوند «می ـ» به ستاک حال و گذشته ساخته میشود.
- همیشه اینجا مینشینیم.
- هرروز برنج میخوردیم.
ث) نمود مستمر: با اضافهکردن «داشتن» به فعل اصلی ساخته میشود. زمانهای مضارع مستمر و ماضی مستمر بیانگر این نوع از نمود هستند.
- دارم بازی میکنم.
- داشتم بازی میکردم.
ج) نمود آغازی: از اضافهکردن فعل مرکب «شروع کردن» به ساخت التزامی ساخته میشود.
- داریم شروع میکنیم درس بخوانیم.
- داشتیم شروع میکردیم درس بخوانیم.
چ) نمود پایانی: زمانهای ماضی ساده، ماضی نقلی و ماضی بعید بیانگر این نوع از نمود هستند. نمود پایانی در ماضی بعید بیانگر عمل پایانیافتهای است که قبل از عمل دیگر رخ داده است.
ح) نمود مکرر: زمانهای حال ساده و ماضی استمراری که برای بیان تکرار استفاده میشوند بیانگر این نوع از نمود هستند.
- هرروز به دانشگاه میروم.
- هرروز به دانشگاه میرفتم.
3ـ1ـ1. نمود کامل
در گویش لری خرمآبادی ابزارهای بیان انواع نمودهای کامل و ناقص مورد تحلیل قرارگرفته و نمود ناقص هم به نمودهای استمراری، عادتی و تکرار تفکیک شده است. ابزارهای بیان مقولۀ نمود در این گویش، صرف افعال در زمانهای مختلف است. در این گویش، تمایز بین نمود ناقص و نمود کامل بر اساس حضور و عدم حضور تکواژ قابلتشخیص است. علاوهبر نمود دستوری، شکل دیگر نمود بهصورت واژگانی است که به دو صورت مشخصة معنایی در فعل واژگانی موجود است و روند انجام گرفتن فعل را از لحاظ استمرار، تکرار، تداوم و غیره نشان میدهد. در گویش لری خرمآبادی، نمود دستوری معمولاً بهوسیلة نشانههای تصریفی در فعل نمایانده میشود. در نمود دستوری سخن از امکانات دستوریِ زبان مانند پیشوندهای تصریفی و فعلهای معین است. در این گویش نمود دستوری به دو دستۀ نمود کامل و ناقص تقسیم میگردد.
نمود کامل بر پایانیافتن وقوع فعل دلالت دارد و درواقع، نشان میدهد که کاری پیش از عمل دیگری وقوع یافته است. در گویش لری خرمآبادی، نمود کامل دارای نشانۀ خاصی نیست. نمود کامل در زمانهای گذشتۀ ساده، ماضی نقلی یا ماضی بعید وجود دارد.
ـ گذشتة ساده: بر انجام کار یا رویدادن حالتی بهصورت ساده در زمان گذشته دلالت میکند. در جملۀ (1) فعل ræt (رفت) نشان میدهد که عمل رفتن بهطور کامل صورت گرفته است:
̩
ræt-ø.
|
hæsæn
|
vɑ
|
1. væhid
|
|
3. ش. م[40]. رفتن
|
حسن
|
با (ح اضافه)[41]
|
وحید
|
|
«وحید با حسن رفت.»
|
ـ ماضی نقلی: حال کامل یا ماضی نقلی برای بیان عمل یا حالتی به کار میرود که درگذشته شروع شده است و عمل یا اثر آن تا زمان حال ادامه دارد. در جملۀ (2) عمل «رفتن» از زمان گذشته آغاز شده است و تا زمان حال ادامه دارد:
ræt -en -æ
|
hæm
|
vɑ
|
hæsæn
|
o
|
2. væhid
|
ن کامل 3. ش. ج [42]
|
هم
|
با (ح اضافه)
|
حسن
|
و (ح ربط)
|
وحید
|
«وحید و حسن با هم رفتهاند.»
|
ـ ماضی بعید (گذشتة کامل): بهلحاظ معنایی، ماضی بعید به رویدادی دلالت دارد که در زمان گذشته، قبل از رویدادی دیگر انجام گرفته باشد. در گذشتة کامل در گویش لری خرمآبادی، تکواژ /æ-/ پسوندی است که همراه با فعل ربطی “biyen” (بودن) به آخر فعل گذشتة ساده افزوده میشود. این ساخت نشان میدهد که عملی بهطور کامل به پایان رسیده است. گذشتة بعید و گذشتة نقلی با افزودن تکواژی به زمان گذشتة ساده به وجود میآیند. جملۀ (3) بیانگر زمان ماضی بعید است:
biy
|
ræt -æ
|
hæm
|
vɑ
|
hæsæn
|
o
|
3. væhid
|
(ح ربط) ن کامل
|
رفتن
|
هم
|
با (ح اضافه)
|
حسن
|
و (ح ربط)
|
وحید
|
|
|
|
|
|
dɑnešɡɑ
|
- en
|
|
|
|
|
|
دانشگاه
|
3. ش. ج
|
«وحید و حسن با هم به دانشگاه رفته بودند.»
|
3ـ1ـ2. نمود ناقص
نمود استمراری نقطة شروع ناقص بودن فعل است. در نمود استمراری فعل در زمان معین تمام نشده است و کاری را در حین انجام و استمرار نشان میدهد. نمود استمراری در گویش لری خرمآبادی به دو صورت ساخته میشود:
1ـ حال استمراری: حال استمراری برای بیان استمرار و تداوم عملی در زمان حال بهکاربرده میشود. وقوع عمل در زمان حال، گسترهای را در محور زمان به خود اختصاص داده است که پایان آن نامشخص است. در گویش لری خرمآبادی نمود حال استمراری را میتوان به سه روش نشان داد:
الف) با استفاده از پیشوند «می ـ» که به ریشۀ گذشته فعل افزوده میشود. حجتالهطالقانی (1393) «می ـ» را بهعنوان نمودساز در زبان فارسی معرفی میکند و معتقد است این پیشوند در هستة فرافکن نقشیِ گروه نمود قرار میگیرد.
در مثال (4)، تکواژ “mo-” معادل نمودساز «می ـ» در زبان فارسی است و تداوم رخداد را نشان میدهد. در این مثال، همایی فعل سبک «داشتن» بههمراه نمودساز “mo-” و فعل اصلی تصادفی نیست.
-æ.
|
hon
|
mo-
|
dærs
|
4. sɑrɑ
|
۳. ش. م
|
خواندن
|
نمود ناقص
|
درس
|
سارا
|
«سارا درس میخواند»
|
ب) حال استمراری را میتوان با استفاده از صورت حال فعل «داشتن»، بهعنوان یک نشانگر واژی ـ نحوی در گویش لری خرمآبادی نشان داد. نمودساز «داشتن» با ویژگی مطابقه با شخص و شمار، در این گویش به کار میرود.
-æ.
|
hon
|
mo-
|
dærs
|
dɑr-æ
|
5. sɑrɑ
|
3. ش. م.
|
خواندن
|
نمود ناقص
|
درس
|
داشتن
|
سارا
|
«سارا دارد درس میخواند.»
|
ج) در لری خرمآبادی علاوهبر تکواژ “mo-“، و صورت حال فعل «داشتن» از نمودساز “-hɑ” (معادل فعل نمودساز «داشتن») در زمان حال مستمر استفاده میگردد. از منظر معنیشناختی، این سازه مفهوم تداومیبودن عمل را نشان میدهد و از نظر ساختواژی معادل فعل «دارم» در زبان فارسی است. بنابراین، در این گویش دو نمودساز “-hɑ” و “dɑr” یک گروه را بهعنوان متمم در اختیار میگیرند. جملۀ (6) نشان میدهد که عمل بهطور مداوم در جریان است:
-æ.
|
hon
|
mo-
|
dærs
|
hɑ
|
6. sɑrɑ
|
3. ش. م
|
خواندن
|
نمود ناقص
|
درس
|
داشتن
|
سارا
|
«سارا دارد درس میخواند.»
|
2ـ گذشتة استمراری: گذشتة استمراری برای بیان استمرار و تداوم عملی در گذشته بهکاربرده میشود. وقوع عمل در زمان گذشته گسترهای را در محور زمان به خود اختصاص داده است و پایان آن نامشخص است. در گویش لری خرمآبادی نمود گذشتة استمراری را میتوان به دو روش نشان داد:
الف) با استفاده از پیشوند “mɛ-” که به ریشۀ گذشته فعل افزوده میشود. جملۀ (7) زمان گذشتۀ استمراری در لری خرمآبادی را نشان میدهد:
- mo
|
diyi
|
ne
|
minɑ
|
ke
|
honæ
|
-im
|
ræt
|
7. mɛ-
|
3. ش. ج
|
دیدن
|
را
|
مینا
|
(ح ربط)
|
خانه
|
3. ش. ج
|
رفتن
|
نمود ناقص
|
«میرفتیم خانه که مینا را دیدیم.»
|
ب) میتوان همزمان با استفاده از صورت گذشتۀ فعل «داشتن» و استفاده از پیشوند نمودساز “mɛ-” بهعنوان یک نشانگر واژی ـ نحوی، زمان گذشتة استمراری را در گویش لری خرمآبادی نشان داد. جملۀ (8) بر زمان گذشتۀ استمراری با استفاده از دو تکواژ نمودساز «dɑšt» و«mɛ-» دلالت دارد.
ke
|
honæ
|
-im
|
ræt
|
mɛ-
|
-ɛm
|
8. dɑšt
|
(ح ربط)
|
خانه
|
3. ش. ج
|
رفتن
|
نمود ناقص
|
3. ش. ج
|
داشتن
|
|
|
|
- mo
|
diyi
|
ne
|
minɑ
|
|
|
|
3. ش. ج
|
دیدن
|
را
|
مینا
|
|
«داشتیم میرفتیم خانه که مینا را دیدیم.»
|
|
|
|
|
|
|
|
|
3ـ1ـ3. نمود واژگانی
نمود، مقولهای مستقل در تصریف فعل بهشمار میآید، امّا بازتاب نحوی حاصل از آن تنها به نمود دستوری مربوط نمیشود، بلکه نمود واژگانی را نیز دربرمیگیرد. به اعتقاد کامری (1976)، کاربرد لغات در زبانهای فاقد تصریفِ نمودیِ فعل جهت نمایش ساختار زمانیِ درون یک موقعیت را نمود واژگانی گویند. نمود واژگانی بهصورت مشخصة معنایی در فعل موجود است. در سخن از نمود واژگانی، مفاهیمی همچون لحظهای یا ایستابودن افعال موردبحث قرار میگیرند. تکواژ نمودساز “hɑs” میتواند هم بهعنوان فعل اصلی و هم بهعنوان فعل کمکی در جمله ایفای نقش کند. جدول (1) نقشهای مختلف تکواژ نمودساز “hɑs” را در گویش لری خرمآبادی نشان میدهد.
جدول 1. نقشهای مختلف تکواژ نمودساز “hɑs” (برگرفته از سلیمانی، 1391)
نقشهای hɑs
|
مثال
|
1ـ فعل اصلی
|
-hɑm
|
mɛ
|
de -t
|
-i
|
kɛtow
|
خواستن
|
نمود
|
ض 2. ش. م[43] از
|
ی ن[44] ـ
|
کتاب
|
«کتابی از تو میخواهم.»
|
2ـ فعل کمکی (نشانة التزامی)
|
-to
|
honæ
|
bɛyɑm
|
hɑ
|
ض منفصل 2. ش. م[45]
|
خانه
|
آمدن (التزامی)
|
ف[46] کمکی
|
«میخواهم به خانۀ شما بیایم.»
|
3ـ فعل کمکی (نشانة نمود استمراری)
|
-ɛm.
|
nɛvi
|
mɛ-
|
dærs
|
hɑ
|
1. ش. م.
|
نوشتن
|
نشانۀ نمود
|
درس
|
نمود استمراری
|
«دارم درس مینویسم.»
|
4 ـ فعل کمکی (نمود تقریب /انی[47])
|
-ɛm.
|
mir
|
mɛ-
|
hɑ
|
1. ش. م
|
مردن
|
نشانۀ نمود
|
نشانۀ تقریب
|
«دارم میمیرم.»
|
همنشینی نمودسازهای زمان، همچون “hey” (همیشه)، “hɑ” (دارم) و “hæni” (هنوز) سبب افزودن معنای اضافی به فعل و ایجاد نمود جدیدی تحتعنوان «نمود تداومی» میشود. همانطورکه روشن است، نمود مکرر نیز مانند نمود عادتی با استفاده از نمودسازهای زمان و در قالب بافت تعیین میشود. در حقیقت، در شیوۀ نشان دادن این دو نمود در زبان فارسی تفاوت عمدهای وجود ندارد و این دو از نظر ساختاری و معنایی نیز مشابهاند. تعیین این نوع نمود کاملاً به بافت بستگی دارد، زیرا ساخت صوری فعل بهتنهایی نمیتواند مفهوم تکراریبودن فعل را نشان دهد. جملات (9) و (10) نشانگر نمودهای عادتی و تداومی هستند.
- æ
|
k
|
mɛ-
|
bidɑd
|
o
|
dɑd
|
9. hey
|
ض3. ش. م.
|
کردن
|
ن دستوری
|
بیداد
|
و
|
داد
|
ن[48] واژگانی
|
«همیشه دادوبیداد میکند.»
|
|
|
|
|
|
|
|
|
bɑd.
|
yɑ
|
mɛ
|
to
|
de
|
soxtæ
|
zelfe
|
bu
|
10. hæni
|
باد
|
آمدن
|
می ـ ن دستوری
|
تو
|
از (ح[49] اضافه)
|
سوخته
|
زلف
|
بو
|
هنوز
(ن) واژگانی
|
«ای باد هنوزم از تو بوی زلف سوخته میآید.»
|
نمودساز زمان “heysɛ” (همین الان) نیز، سبب افزودن نمودی دیگر تحتعنوان نمود تقریب میگردد. در گویش لری، این نمودساز همراه با فعلهای مضارع اخباری به کار میرود. جملۀ (11) نمود تقریبی دارد:
-m
|
e
|
m-
|
t
|
sɛ
|
11. heysɛ
|
ض 1. ش. م.
|
گفتن
|
می (ن)
|
ض 2. ش. م.
|
برای
|
الان (نمود تقریب)
|
(تهدید) الان برایت میگویم.
|
3ـ2. اشتقاق نمود کامل در لری خرمآبادی
در چارچوب برنامۀ کمینهگرا، درزی و انوشه (1389) نشان دادهاند که در زبان فارسی فعلهای اصلی و همکردها بهدلیل قوی بودن مشخصۀ تصریف، از درون گروه فعلی کوچک (vP) خارج میگردند و به گره متناظر بالاتر (هستۀ T) میپیوندند. بنابراین، زمان هستهای تهی[50] است که حاوی دو مشخصۀ تعبیرپذیر و ارزشدار گذشته و حال است (برای زمان آینده مشخصۀ تعبیرپذیری وجود ندارد(.
فعل کوچک در جملۀ (12) یک مشخصۀ تعبیرناپذیر و ارزشگذارینشده دارد. ابتدا، گره زمان مقولۀ فعل را با استفاده از روش مطابقه ارزشگذاری میکند، سپس بازبینی و حذف صورت میگیرد. به این روش «بررسی بر اساس ارزشگذاری[51]» گفته میشود. در آخرین مرحله، فاعل بهمنظور برآورده کردن اصل فرافکنی گسترده[52] از مشخصگر گروه فعلی کوچک حرکت کرده و به مشخصگر گروه زمان میپیوندد. باتوجهبه این که بازبینی مشخصههای فای[53] و حالت[54] در ساختهای زبان تابع وضعیت جهانی است، بر این اساس حالت فاعلی به آن گروه اسمی اعطاء میگردد که با هستة زماندار مطابقت دارد. بنابراین، در اشتقاق جملۀ (12) گرههای نحوی (الف ـ ت) شکل میگیرند:
kɛtɑwxonæ.
|
vɛ
|
ræt
|
12. minɑ
|
کتابخانه
|
به (ح ربط)
|
رفتن
|
مینا
|
«مینا به کتابخانه رفت.»
|
-
- الف ـ ریشۀ رفتن (انتزاعی و فاقد مقولۀ دستوری)؛
- ب ـ هستۀ تهی گروه فعلی کوچک با مشخصۀ [v]؛
- پ ـ هستۀ تهی گروه زمان [T] با مشخصۀ [Past]؛
- ت ـ درنهایت، مشخصگر فاعل بهمنظور برآوردهکردن اصل فرافکنی گسترده از مشخصگر گروه فعلی کوچک حرکت کرده و به مشخصگر گروه زمان میپیوندد.
- چهار گره بالا پس از بازنمون، دستخوش فرایند ادغام صرفی میگردند. عنصر تصریف با یک گشتار حرکتی به جایگاه هستۀ گروه فعلی حرکت میکند. در آخرین حرکت در این فرایند، گروه زمان برای گرفتن شناسة مطابقة فاعلی وارد هستة تطابق میشود. تکواژهای تطابق فاعلی در هستة گروه تصریف حضور دارند و به انتهای زنجیرههای ورودی اضافه میشوند تا با پسوند شدن به فعل، جملۀ خوشساخت تولید کنند. شکل (7) اشتقاق نمود کامل در گویش لری خرمآبادی را نمایش میدهد.
شکل 7. اشتقاق نمود کامل
3ـ3. اشتقاق نمود ناقص در لری خرمآبادی
در لری خرمآبادی، ابتدا گروه فعلی بزرگ که فاقد مقوله است با هستۀ گروه فعلی کوچک که بر آن تسلط دارد، ادغام میگردد تا محتوای واژگانی با مشخصۀ فعلی تلفیق شود. البته، در این ادغام هیچ مشخصۀ تعبیرناپذیری بازبینی نمیگردد. در مسیر ارتقای فعل به گره بالاتر، گروه فعلی کوچک میتواند با وندهای گره نقشی، مانند نمود نیز ادغام گردد. فعل کمکی نمود، عنصری نقشی است که توان اعطای نقش معنایی ندارد و صرفنظر از خوانش معنایی آن، در هستۀ فرافکن نمود اشتقاق مییابد. هستۀ نمود دارای مشخصۀ [±] قوی است که به هنگام برشماری از واژگان گزینش میشود. وظیفۀ این هسته بازبینی مشخصههای متناظر آن بر روی فعل اصلی جمله است که درنتیجۀ برقراری رابطۀ مطابقه میان آن دو، نشانههای تصریف مربوط به نمود فعل، بر روی آن ظاهر میشوند.
- در ساخت نمود مستمر در لری خرمآبادی، بهدلیل وجود گره نمود استمراری[55]، فعل به انگیزۀ ارزشگذاری و بازبینی از سوی مشخصۀ نمود، از گروه فعلی کوچک خارج میشود، زیرا هستۀ گروه نمود، در مقایسه با هستۀ گروه وجه و زمان، هدف نزدیکتری برای عناصر فعلی درون گروه فعلی کوچک به شمار میرود.
- حرکت فعل تا اولین هستۀ نقشی بیرون از گروه فعلی ادامه مییابد تا از این طریق خوشۀ فعلی (فعل اصلی/همکرد + فعل وجهی/کمکی) شکل بگیرد. هستۀ نمود مجوز حضور در اشتقاق را پیدا میکند. از میان تکواژهای مضارعساز، تکواژ “mɛ-” و سپس، مشخصۀ تعبیرناپذیر موجود در فعل کوچک، از طریق مشخصۀ استمراری موجود در “hɑ” ارزشگذاری، بازبینی و حذف میگردند. در این مرحله، نمودساز “hɑ” فعل کوچک را سازهفرمانی میکند. فعل نمودساز “hɑ” دارای مشخصۀ مقولهای تعبیرپذیر استمراری است. فعل کوچک نیز یک مشخصۀ تصریفی تعبیرناپذیر دارد که از طریق فعل نمودساز امکان تعبیرپذیری این مشخصه وجود دارد، بنابراین با استفاده از رابطۀ مطابقه، مشخصۀ تعبیرناپذیر فعل را بازبینی و ارزشگذاری میکند. در (13) بازبینی فعل کوچک توسط فعل نمودساز “hɑ” نشان داده شده است:
-
- فعل واژگانی پس از ادغام با گروه نمود بایستی با گروه زمان هم ادغام گردد. در این نقطه از اشتقاق، هستۀ تهی زمان وارد عمل میشود و مشخصۀ تعبیرناپذیر گروه نمود را از طریق رابطۀ مطابقه بازبینی، ارزشگذاری و حذف میکند. بنابراین، گروه نمود ناقص در این مرحله، با گرفتن ارزش حال و با استفاده از قوانین ساختواژی مناسب بهصورت استمراری تلفظ میگردد. در نتیجه، همانگونه که فرافکنی فعل به گروه زمان مجاز است، این فرافکنی درباره مقولۀ نمود نیز صادق است.
- بنابراین، در اشتقاق جملۀ نمایشدادهشده در مثال (14)، گرههای نحوی (الف ـ ج) شکل میگیرند:
-
ketɑwxonæ
|
-m
|
rɛ
|
mi-
|
14. hɑ
|
کتابخانه
|
ض 1. ش. م.
|
رفتن
|
ن دستوری
|
ن واژگانی
|
«دارم به کتابخانه میروم.»
|
- الف ـ ریشۀ رفتن (انتزاعی و فاقد مقولۀ دستوری)؛
- ب ـ هستۀ تهی گروه فعلی کوچک با مشخصۀ [v]؛
- پ ـ هستۀ تهی گروه نمود [AspP] با مشخصۀ [prog] (ستاک فعل با مشخصۀ نمود مطابقت مییابد)؛
- ت ـ هستۀ تهی گروه زمان [T] با مشخصۀ حال[60]؛
- ث ـ درنهایت، مشخصگر فاعل بهمنظور برآوردهکردن اصل فرافکنی گسترده، از مشخصگر گروه فعلی کوچک حرکت کرده و به مشخصگر گروه زمان میپیوندد.
- پنج گره بالا پس از بازنمون، دستخوش فرایند ادغام صرفی میگردند. عنصر تصریف با یک گشتار حرکتی به جایگاه هستۀ گروه فعلی حرکت میکند. در آخرین حرکت در این فرایند، گروه زمان برای گرفتن شناسۀ مطابقۀ فاعلی وارد هستۀ تطابق میشود. تکواژهای تطابق فاعلی در هستۀ گروه تصریف حضور دارند و به انتهای زنجیرههای ورودی اضافه میشوند. بهاینترتیب، با پسوند شدن آنها به فعل، جملۀ خوشساخت تولید میشود. این سلسلهمراتب در شکل (8) نشان داده شده است: فعل واژگانی با حضور فعل کمکی “hɑ” در جمله بهصورت استمراری تلفظ میشود. در بیان تأثیر نحوی، نمودساز “hɑ” مشخصههای تعبیرناپذیر خود را در ادغام با فعل اصلی جمله بازبینی میکند. به همین دلیل است که این افعال قبل از یک فعل واژگانی به کار میروند. بهاینترتیب، آنها با حذف مشخصههای تعبیرناپذیر، تبدیل به فرافکنی بیشینه میشوند و در هستۀ گروه مستقلی به نام گروه نمود قرار میگیرند. چامسکی (1981) معتقد است که مقولههای نقشی، مشخصههای دستوری، از جمله شـمار، شـخص و جـزء اینها را دارا هستند. نمودساز “hɑ” یک مقولۀ نقشی است، با این تفاوت که فاقد مشخصههای شخص و شمار است. نمودساز “hɑ” بر سر ستاک حال فعل، تنها در ساختهای حال استمراری متجلی میشود. شکل (8) مراحل اشتقاق نمود ناقص زمان حال را در جملۀ (14) نشان میدهد:
شکل 8. اشتقاق نمود ناقص (حال استمراری)
جملۀ (15) بیانگر نمود ناقص گذشته در لری خرمآبادی است:
ketɑwxonæ
|
-ɛm
|
ræ
|
mi-
|
15. dɑštem
|
کتابخانه
|
ض 1. ش. م.
|
رفتن
|
ن دستوری
|
ن ناقص
|
«داشتم به کتابخانه میرفتم.»
|
- از میان تکواژهای نمودساز، تکواژ “mɛ-”و سپس، مشخصۀ تعبیرناپذیر [u infle] موجود در فعل کوچک از طریق مطابقۀ مشخصۀ تعبیرناپذیر [prog] فعل را بازبینی و ارزشگذاری میکنند. در اینجا، “dɑštɛ” فعل کوچک را سازهفرمانی میکند. فعل نمودساز “dɑštɛ” دارای مشخصۀ مقولهای تعبیرپذیر است. فعل کوچک نیز یک مشخصۀ تصریفی تعبیرناپذیر دارد. باتوجهبه این که فعل نمودساز این مشخصه را دارا است، با استفاده از رابطۀ مطابقه مشخصۀ تعبیرناپذیر فعل را بازبینی و ارزشگذاری میکند. در (16) چگونگی بازبینی فعل کوچک توسط فعل نمودساز “dɑštɛ” نشان داده شده است:
- dɑštɛ [prog] ….v[uInfl[i]: prog] [prog] ….v[uInfl]: dɑštɛ
- فعل واژگانی پس از ادغام با گروه نمود، بایستی با گروه زمان هم ادغام گردد. در این نقطه از اشتقاق، هستۀ تهی زمان وارد عمل میشود و مشخصۀ تعبیرناپذیر گروه نمود را از طریق رابطۀ مطابقه بازبینی، ارزشگذاری و حذف میکند. بنابراین، گروه نمود ناقص در این مرحله با گرفتن ارزش گذشته و با استفاده از قوانین ساختواژی مناسب بهصورت استمراری تلفظ میگردد.
گرههای زیر در ساختار نحوی جملۀ (17) شکل میگیرند:
ketɑwxonæ
|
-ɛm
|
ræ
|
mi-
|
17. dɑštem
|
کتابخانه
|
ض 1. ش. م.
|
رفتن
|
ن دستوری
|
ن ناقص
|
«داشتم به کتابخانه میرفتم.»
|
الف ـ ریشۀ رفتن (انتزاعی و فاقد مقولۀ دستوری)؛
ب ـ هستۀ تهی گروه فعلی کوچک با مشخصۀ [v]؛
پ ـ هستۀ تهی گروه نمود [Asp] با مشخصۀ ناقص [imperfect]؛
ت ـ هستۀ تهی گروه زمان [T] با مشخصۀ زمان [Past]؛
ث ـ درنهایت، مشخصگر فاعل بهمنظور برآوردهکردن اصل فرافکنی گسترده، از مشخصگر گروه فعلی کوچک حرکت کرده و به مشخصگر گروه زمان میپیوندد.
پنج گره بالا پس از بازنمون، دستخوش فرایند ادغام صرفی میگردند. عنصر تصریف با یک گشتار حرکتی به جایگاه هستۀ گروه فعلی حرکت میکند. در آخرین حرکت این فرایند، گروه زمان برای گرفتن شناسۀ مطابقۀ فاعلی وارد هستۀ تطابق میشود. تکواژهای تطابق فاعلی در هستۀ گروه تصریف حضور دارند و به انتهای زنجیرههای ورودی اضافه میشوند. بهاینترتیب، با پسوند شدن آن به فعل، جملۀ خوشساخت تولید میشود. این سلسلهمراتب در شکل (9) نشان داده شده است:
شکل 9. اشتقاق نمود ناقص (گذشتۀ استمراری)
-
- وجه التزامی در این گویش با استفاده از افعال کمکی وجهی، افعال وجهی مرکب و قیدهای وجهی نشان داده میشود. فعل کمکی وجهی در این زبان “bɑyæd” «باید» است که در زمان حال به کار میرود. این ویژگی در جملۀ (18) نشان داده شده است:
ketɑwxonæ.
|
ɛm
|
yɑ
|
be
|
18. bɑyæd
|
کتابخانه
|
ض 1. ش. م.
|
آمدن
|
پ[61] وجهی
|
ف وجهی
|
«باید به کتابخانه بیایم.»
|
-
- در خصوص رابطۀ ساختاری وجه و نمود در گویش لری خرمآبادی، نگارنده اشاره میکند که تکواژ نمودساز “hɑ”بدون ویژگی مطابقه با شخص و شمار میتواند بیانگر وجه التزامی از نوع اشاره به تصمیم باشد. این ویژگی در جملۀ (19) نشان داده میشود:
ketɑwxonæ.
|
-m
|
yɑ
|
- be
|
19. hɑ
|
کتابخانه
|
ض 1. ش. م.
|
آمدن
|
پ وجهی
|
ن واژگانی
|
«میخواهم به کتابخانه بیایم.»
|
- 4. جایگاه فرافکن نقشی نمود در لری خرمآبادی بر اساس برنامۀ کمینهگرا
در رابطه با نقش مستقل مقولههای صرفی و نقشی نظرات مختلفی بیان گردیده است، از جمله پژوهشهای چامسکی (1981)، ابنی[62] و پولاک[63] (1993) که در تعیین جایگاه این مقولهها در ساختار نحوی نقش بسزایی داشتهاند. چامسکی (1981: 25) معتقد است که ساخت جمله بهصورت سلسلهمراتبی مبتنی بر اصل فرافکنی است. هر ساخت نحوی، حاصل فرافکنی هستهای از نوع خود است. جایگاه هسته، پارامتری است که در زبانهای مختلف فرق دارد. هر گروه با نام هستۀ آن گروه نامگذاری میشود. بهعنوانمثال، گروهی را که هستۀ آن عنصر تصریف باشد گروه تصریف و گروهی را که هستۀ آن زمان باشد، گروه زمان مینامند. شکل (10) نشان میدهد که گروه تصریف بهمثابۀ چتری بر روی زمان، مطابقه، نمود و وجه سایه افکنده است.
شکل 10. جایگاه زمان، مطابقت نمود و وجه با عنصر تصریف
گروه نمود یک فرافکن نقشی است که نزدیکترین فرافکن به گروه فعلی است. گروه نمود میزبان عناصر نمودساز “mɛ-”، “dɑr-” و “hɑ” در گویش لری خرمآبادی است. در شکل (11) انواع تکواژهای نمودساز در گویش لری نشان داده شدهاند.
شکل 11. تکواژهای نمودساز در گویش لری خرمآبادی
- بحث و نتیجهگیری
در این مقاله شیوۀ تعامل عملگرهایی، مانند نمود در لری خرمآبادی در چارچوب برنامۀ کمینهگرا بررسی شد. علاوهبر ارائۀ تحلیلی ساختواژی ـ نحوی از نمود در لری خرمآبادی، نشان داده شد که نمود در این گویش مفهومی ساختواژی است که در جایگاه پیش از فعل و در جایگاه هستۀ فرافکن بیشینۀ گروه نمود قرار دارد. همچنین، مشخص گردید که بین نمود و زمان دستوری همپوشانی وجود دارد. به این صورت که افعالِ رویدادی با نمود حال کامل و افعال حالتی با نمود حال تظاهر پیدا میکنند. از نظر کمینهگرایی، در این گویش فعل «داشتن» و تکواژ “mɛ-” در زمان گذشتۀ استمراری و حال استمراری در هستة فرافکن نقشی گروه نمود قرار میگیرند. بر این اساس، گروههای نقشنما بر فراز گروه فعلی قرار میگیرند.
در پاسخ به سؤال اول مبنی بر معرفی انواع نمود درگویش تحتمطالعه، مشخص شد لری خرمآبادی دارای نمود دستوری و واژگانی است. نمود دستوری به دو صورت نمود کامل و ناقص بیان میگردد. در لری خرمآبادی تمایز بین نمود ناقص و کامل بهصورت حضور و عدم حضور تکواژ قابلتشخیص است. نمود کامل در زمانهای گذشته ساده، ماضی نقلی یا ماضی بعید وجود دارد. علاوهبر نمود دستوری، شکل دیگر نمود بهصورت نمود واژگانی است؛ که به دو صورت مشخصة معنایی در فعل و در بعضی موارد، بهصورت واژگانی موجود است.
- همچنین، در خصوص سؤال دوم پژوهش، مبنی بر اینکه کدامیک از نمودها در لری خرمآبادی بهصورت دستوری و کدامیک بهصورت واژگانی نشان داده میشوند، مشخص شد که نمود دستوری در لری خرمآبادی با استفاده از موارد زیر نشان داده میشود:
- 1ـ نمودساز “hɑ” بدون ویژگی مطابقه با شخص و شمار؛
- 2ـ نمودساز “mɛ-” در زمان حال ساده و گذشتۀ ساده؛
- 3 ـ نمودسازهای “dɑr/dɑšt” با ویژگی مطابقه با شخص و شمار.
- علاوهبراین، نمود واژگانی در لری خرمآبادی با استفاده از موارد زیر نشان داده میشود:
- 1ـ نمودسازهای زمان همچون “hey” (همیشه) و “hæni” (هنوز)؛
- 2ـ نمودسازهای زمان “heysɛ” (همین الان) و “hɑ” (نزدیک بودن).
نمودسازهای “hey” و “hæni” سبب افزودن معنای اضافی به فعل و ایجاد نمود جدیدی تحتعنوان «نمود تداومی» میشوند. “hɑ” و “heysɛ” نیز سبب افزودن نمودی دیگر تحتعنوان «نمود تقریب» میگردند.
در بررسی اثرات صرفی و نحوی نمودسازها بر روی فعل واژگانی، جایگزین کردن صورت گذشتۀ “hɑs” بهجای صورت حال “hɑ” مستلزم دو تغییر اساسی است. نخست اینکه، “hɑs” با نهاد جمله از نظر مشخصههای شخص و شمار مطابقت میکند. دوم اینکه، وجه جمله از اخباری به التزامی تغییر میکند.
در پاسخ به سؤال سوم در رابطه با ساختار نمود دستوری در لری خرمآبادی از منظر کمینهگرایی، ضمن ارائۀ تحلیلی ساختواژی ـ نحوی از نمود، نشان داده شد که فعل کمکی نمود عنصری نقشی است که توان اعطای نقش معنایی ندارد و صرفنظر از خوانش معنایی آن، در هستۀ فرافکن نمود اشتقاق مییابد. هستۀ نمود دارای مشخصۀ [±] قوی است که به هنگام برشماری از واژگان گزینش میشود.
امروزه، بررسیهای زبانشناختی نشان میدهند که وجود پارامتری خاص در زبانهای مختلف، فقط بهمنزلۀ داشتن یک ویژگی نیست، بلکه بهمعنای داشتن چندین ویژگی[64] هماهنگ است. این نکته در طبقهبندی زبانها و البته اکتساب آنها بهعنوان زبان مادری بسیار مفید است. بررسی این پارامترها در زبانهای منتخب بررسیشده ایرانی و خارجی نشان میدهد که این ویژگیها در همة موارد هماهنگ نیستند. دالرمن[65] (2007) نمود را در گویش جامائیکایی بررسی کرده است و معتقد است که نمود در این گویش از نظر نحوی بعد از گروه فعلی و توسط تکواژ “don” نشان داده میشود. این تکواژ نمودساز نزدیکترین عنصر به گروه فعلی است و با افعال ایستا به کاربرده نمیشود، چون اینگونه افعال فاقد ساختار درونی پویا هستند.
باتوجهبه تعداد اندک مطالعات پیرامون نمود، چنین برداشت میشود که بررسی این مقولة نقشی در چارچوب دستور زایشی، بهویژه برنامة کمینهگرایی، در ایران کمتر موردتوجه قرار گرفته و لزوم تحقیقات بیشتر احساس میشود. نمود همواره موردتوجه بسیاری از دستورنویسان و زبانشناسان خارجی بوده، هرچند هنوز هم در مورد ساختمان و مفاهیم آن نکات مبهم زیادی وجود دارد که نیازمند بررسی دقیق علمی است.
[1]. structure
[2]. grammar
[3]. cognitive system
[4]. aspect
[5]. Comrie, B.
[6]. ساختار درونی زمانی (internal temporal constituency) اشاره دارد به این موضوع که هر فعل علاوه بر زمان دستوری، ظرفیت ویژهای از زمان دارد که بیانگر نمود است.
[7]. grammatical aspect
[8]. lexical aspect
[9]. Adger, D.
[10]. Perf phrase
[11]. Radford. A.
[12]. Aux phrase
[13]. projection
[14]. Chomsky, N.
[15]. lexicon
[16]. computational inflection
[17]. derivation
[18]. spell out
[19]. merge
[20]. movement
[21]. Cook, V., & Newson, G.
[22]. head-to-head movement
[23]. small v phrase = vP
[24]. light verb
[25]. external arguments
[26]. big verb phrase
[27]. internal arguments
[28]. root
[29]. morpheme
[30]. copy
[31]. lexicon
[32]. Roberts, I., & Roussou, A.
[33]. specifier
[34]. target
[35]. checking
[36]. c-command
[37]. Tikhonov, A.
[38]. subject-raising
[39]. Generative Theory
[40]. سوم شخص مفرد
[41]. با حرف اضافه
[42]. نمود کامل سوم شخص جمع
[43]. ضمیر دوم شخص مفرد
[44]. یای نکره
[45]. دوم شخص مفرد
[46]. فعل
[47]. forthcoming
[48]. نمود
[49]. حرف
[50]. null
[51]. checking by valuing
[52]. Extended Projection Principle (EPP)
[53]. phi (number and person)
[54]. case
[55] .prog P
[56]. progressive
[57]. verb
- 3. خط کشیدهشده بر روی تصریف تعبیرناپذیر (uninterpretable inflection) نشان میدهد که مشخصههای فعل توسط فاعل بازبینی شدهاند. بهعنوان مثال، فعل با حضور فاعل سوم شخص مفرد در جمله و زمان حال ساده “s” یا “es” میگیرد (Chomsky, 1981).
- 4. تصریف تعبیرناپذیر.
[60]. present
[61]. پیشوند
[62]. Abney, S. P.
[63]. Pollack, J.
[64]. feature
[65]. Dallerman, N. J.