. مقدمه
ترجمه را میتوان تلاشی سودمند در راستای رفع چالشهای زبانی میان ملتهای گوناگون برشمرد. این پدیده ابزاری مهم در انتقال اندیشه درگذر زمان به شمار میرفته است، اما وجود انبوه واژهها و اصطلاحات در فرهنگهای گوناگون همواره از چالشهای بنیادین فراروی مترجم بوده است. به روشنی میتوان گفت که مترجم پل ارتباطی میان مردمانی است که هم فرهنگ نیستند. به سخن دیگر، وی نقش یک میانجیگر فرهنگی میان تمدنهای گوناگون را بازی میکند. ترجمه یک ضرورت گریزناپذیر بشری است؛ زیرا هر ملتی هر اندازه هم به ابزارهای پیشرفت و فرهنگ دست یافته باشد، نمیتواند با استفاده از میراث خاص خودش از میراث عام بشری بینیاز شود (عبدالغنی، ۱۳۷۶: 96).
از دیرباز تاکنون نیاز به ترجمه در روزگاران پیشین و در میان اقوام گوناگون به گونههای مختلفی هویدا شده است. کوشش مترجمان در رفع چالشهای زبانی برای مخاطبان هم فرهنگ همواره ستایشبرانگیز بوده است. بررسی و واکاوی ترجمههای دیگران عنصری اساسی در بالندگی استعدادها و یادگیری تجربه و مهارت است (جبوری و دیگران، 1977: 431). در برگردان یک نوشتار معمولاً با پدیدههایی چون افزایش، کاهش و... روبهرو میشویم که استواری یا سستی ترجمه را نمایان میکند.
امروزه مطالعات ترجمه را میتوان یک شاخۀ میان رشتهای قلمداد کرد که تنها به بررسی درستی یا نادرستی ترجمه بسنده نمیکند. از این رو، نقد ترجمه به عنوان یک زمینۀ پر کاربرد مطالعات ترجمه در تمامی زمینههای متنی و فراادبی یک اثر ترجمهای فعالیت میکند (فرحزاد، 1390: 27). افزون بر این، از گذشته تاکنون متون گوناگون ادبی، دینی و... توجه دستاندرکاران عرصۀ نقد ترجمه را به خود جلب کرده است؛ بدین معنا که برخی رویکردی انتقادی به این متون برگردان شده داشته و آنها را ذوقی پنداشتهاند. یکی از نظریههای معاصر ترجمه که توجه بسیاری را به خود جلب کرده و افقهای تازهای را گشوده است، نظریۀ ترجمۀ کارمن گارسس[1] است. این نظریه که چهار سطح را دربر میگیرد، یکی از بارزترین نظریههای زبانشناسی در سنجش سطح کیفی ترجمهها قلمداد میشود و به تحلیل و بررسی سطح کیفی متون ترجمه ادبی میپردازد (مهدیپور و همکاران، 1398: 13).
در این نوشتار برآنیم تا با کاربست روش تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر سطح لغوی- معنایی نظریۀ گارسس، رمان «آن بیست و سه نفر» نوشته احمد یوسفزاده و ترجمۀ عربی ایمان صالح با عنوان «أولئک الثلاثة والعشرون فتىً» را ارزیابی کنیم. از این ر،و این پژوهش بر آن است تا به پرسشهای زیر پاسخ گوید:
- کدام یک از مؤلفههای سطح لغوی- معنایی نظریۀ گارسس بیشترین بسامد را در ترجمۀ کتاب «آن بیست و سه نفر» داراست؟
- بر پایۀ سطح لغوی- معنایی نظریۀ گارسس، ترجمۀ کتاب «آن بیست و سه نفر» از نظر کفایت و مقبولیت چگونه است؟
بر اساس پرسشهای مطرح شده، فرضیههای پژوهش از این قرار است:
- به نظر میرسد که مؤلفه «بسط نحوی» بیشترین بسامد را در این ترجمه به خود اختصاص داده است.
- به نظر میرسد که ترجمه این کتاب از مقبولیت و کفایت برخودار میباشد،؛ زیرا مترجم در بیشتر موارد به درستی برابریابی نموده و ترجمه را از سطحی بودن و ناکارآمدی رهانیده است.
- پیشینۀ پژوهش
تا آنجایی که نویسندگان این پژوهش جستوجو کردهاند، تاکنون موضوعی مشابه یا نزدیک با آنچه نویسندگان این جستار مدنظر داشتهاند با این عنوان از سوی کسی مورد نقد و ارزیابی قرار نگرفته است. این در حالی است که پژوهشهای چندی پیرامون نقد و ارزیابی نظریۀ گارسس پیرامون متون گوناگون انجام پذیرفته است که از میان آنها پژوهشهایی را میتوان به عنوان نمونه برشمرد.
رحیمی خویگانی (1396) در مقالۀ خود با عنوان «نقد واژگانی ترجمۀ موسوی گرمارودی از قرآن کریم با تکیه بر سطح معنایی - لغوی گارسس» شماری از واژگان برگردان گرمارودی از قرآن کریم را بر پایۀ مؤلفههای نظریۀ گارسس بررسی کرده و به این یافته دست پیدا کرده که بخش چشمگیری از مؤلفههای سطح اول مدل ترجمۀ گارسس در ترجمۀ گرمارودی نمود دارد.
اقبالی و نامداری (1397) در مقالۀ خود با عنوان «نقد و بررسی ترجمۀ الهی قمشهای و مکارم شیرازی از سورۀ مبارکه یوسف با تأکید بر سطح صرفی- نحوی نظریۀ گارسس» با تکیه بر مؤلفههای مدل ترجمۀ گارسس در سطح صرفی و نحوی، دو ترجمۀ یاد شده مورد ارزیابی قرار گرفت. نویسندگان به بررسی شواهد گوناگون آیات سورۀ یوسف در سطح صرفی- نحوی پرداختند و نقاط ضعف و قوت ترجمهها را کاویدند.
بابازاده اقدم و همکاران (1398) در مقالهای با عنوان «تغییر بیان در سطح دستوری- واژگانی براساس مدل کارمن گارسس؛ مطالعۀ موردی: ترجمۀ حدادعادل، معزی و انصاریان، جزء 29 و 30 قرآن کریم» به این نتایج رسیدند که بر پایه الگوی گارسس تنها ترجمۀ معزی به صورت تحتاللفظی است. این در حالی است که ترجمۀ انصاریان و حدادعادل به صورت توضیح و بسط معنا نمود یافته است.
- روش پژوهش
پژوهش حاضر با کاربست سطح لغویی- معنایی نظریة کارمن گارسس و روش توصیفی- تحلیلی به ارزیابی نمونههایی از ترجمة عربی کتاب «آن بیست و سه نفر» می پردازد.
- کتاب «آن بیست و سه نفر» در یک نگاه
این کتاب به روایت بخشی از خاطرات اسارت 8 ساله یکی از آزادگان دفاع مقدس به نام احمد یوسف زاده میپردازد. وی دراین کتاب که عنوان نویسنده را نیز به دوش میکشد، به روایت خاطرات خود پرداخته و گوشههایی از رنجها و دردهای اسارت را بازتاب داده است. در کتاب «آن بیست و سه نفر» با روایتهای جانسوز و شجاعانهای از احساسات و راد مردیهای بیست و سه نوجوان ایرانی روبهرو میشویم که در سختترین و ناگوارترین لحظات کشور به دست دشمن اسیر شدند، ولی با پایداری و امید، روزهای سخت اسارت را پشت سر گذاشتند و حماسهای پرشکوه آفریدند. این اثر تنها داستان اسارت چند نوجوان کرمانی نیست، بلکه دریچهای به روی حقیقتی عمیقتر از جنگ است.
در جایی از این کتاب احمد یوسفزاده با قلمی رسا و دلنشین از مهر مادری میگوید که دل کندن از فرزند کوچک برایش چنان دشوار است که گویی قطعهای از جانش جدا میشود. این داستان به روشنی نشان میدهد که جنگ تنها در میدان نبرد نمیماند؛ بلکه تا اعماق شهرها و روستاها نفوذ میکند. او در هنگام نوجوانی به همراه 22 تن از دیگر اسیران جنگ که همه 13 تا 17 سال سن داشتند، برای دیدار با صدام انتخاب میشوند. این دیدار که یکی از مهمترین رویدادهای جنگ هشت ساله قلمداد میشود، نقشه عراق را در جنگ روانی ناکام گذاشت و پایداری و میهن دوستی این پاکبازان را بیش ازپیش هویدا نمود. احمد یوسفزاده در این کتاب با زبانی گویا و تاثیرگذار، رنجها، شکنجهها و لحظات تلخ و شیرین این دوران را به تصویر کشیده است. این کتاب نهتنها روایتی از دلاوریهای چند نوجوان اسیر، بلکه تصویری زنده از ایستادگی مردمانی است که سرفرازانه در برابر تجاوز و ستم پایدار ماندند .این کتاب در حوزه ادبیات پایداری نگاشته شده و ستایش بسیاری را برانگیخته است. کتاب با نثری ساده و روان نگارش یافته و با زبانی بی پیرایه، خواندن و ارزندگی آن را دوچندان نموده است.
- مبانی نظری
چنین میتوان پنداشت که موضوع نظریۀ ترجمه، کاربست درست شیوۀ برگردان در یک متن است. از این رو، به روشنی میتوان گفت که بر پایۀ نوعی نظریۀ کاربردی زبان است. برخی نظریهپردازان بر این باورند که عناصر سازنده متن باید در متن ترجمه حضور داشته باشد و خواننده هر لحظه بداند که متن ترجمه شدهای را میخواند (صلحجو، 1394: 26).
ترجمه یک فرآیند ساده نیست، بلکه گونهای هنری است که با نوآوری درهم آمیخته است. مترجمان گاه هنگام رویارویی با مفاهیم و پدیدههایی که برابر مستقیمی در زبان مقصد ندارند، دچار دشوارییهایی میشوند. در چنین شرایطی، آنها باید از مهارت زبانی و توان علمی خود در پیدا کردن جایگزینهایی بهره بگیرند. از این رو، «مترجم نقش بسیار مهمی را در انتقال افکار و اندیشهها و ارتباط ادبی و فرهنگی بین جوامع برعهده دارد. او با ارائه ترجمهای صحیح و مطلوب و با رعایت اصل امانتداری که از اصول مهم در ترجمه است، بستری را فراهم میکند تا فرهنگها و سنتهای زبان مبدأ به زبان مقصد منتقل شود» (شیروانی دنیانی و همکاران، 1400: 41).
نخستین چیزی که نظریۀ ترجمه در پیش میگیرد، این است که تعریفی از چالشها و مانعهای فراروی مترجمان به دست میدهد. دوم آنکه به همۀ عواملی که باید در حل این دشواریها در نظر گرفته شوند، میپردازد و سوم فهرستی از همۀ شیوههای ترجمه ارائه میدهد و در پایان پیشنهادهایی پیرامون مناسبترین شیوۀ ترجمه به میان میآورد (Newmark, 2006: 10).
گفتنی است که هنگامی که در فرآیند ترجمه، عناصری از متن اصلی در متن ترجمه نادیده گرفته شوند، نوعی آشفتگی در ترجمه پدیدار میشود و از نظر علمی آن ترجمه مورد پذیرش قرار نمیگیرد؛ زیرا بخشی از متن از میان میرود و خوانندهای که به متن ترجمه تکیه کرده است، دیگر به متن اصلی باز نمیگردد. افزون بر این، حذف موجب ابهام در متن و سردرگمی مخاطب میشود. مترجم در برابر هر کلمهای که از متن حذف میکند باید پاسخگو باشد (مختاری اردکانی، 1386: 241). عدم حذف و رعایت امانت از اصول اساسی ترجمه است. معمولاً برخی حذفها هنگامی موجه شمرده میشود که مترجم آن موارد را برای خواننده خود واضح یا تکراری و خستهکننده تشخیص دهد (زرینکوب، ۱۳۹۲: ۴۵).
- نگاهی گذرا به نظریۀ کارمن گارسس
ترجمه را میتوان از یک سو کوششی برگرفته از کند و کاو ذهنی مترجم دانست و از دیگر سو بدون آگاهی از نظریههای ترجمه میتوان متنی را برگردان نمود. نباید نادیده انگاشت که آشنایی با ترجمه، ابزار لازم را برای فهم بهتر در دسترس مترجم مینهد. با این حال، فراگیری مطالعات و نظریات ترجمه میتواند در بهبود کیفیت کار مترجم نقش تعیینکنندهای را ایفا کند (زندهبودی، ۱۳۹۲: 63). کارمن والرو گارسس، زاده سال 1958میلادی در اسپانیا و استاد تمام دانشگاه آلکالا[2] در شهر مادرید است. وی دارای مدرک دکترای مطالعات زبان انگلیسی از دانشگاه زارا گوزا[3] و عضو انجمن زبان شناسی کاربردی اسپانیا است. وی در سال 1994 م الگوی پیشنهادی خود را برای سنجش ترجمه معرفی کرد. او در این الگو به دیدگاههای زبانشناسان و نظریهپردازان ترجمه مانند نیومارک گرایش داشته است. وی برای مقایسه همانندیهای میان متن مبدأ و متن مقصد چهار سطح پیشنهاد میکند که به گفته وی گاه این سطوح با هم تداخل دارند (اردکانی، 1386: 14). از دیگر ویژگیهای مدل گارسس، بهرهگیری از الگوی زبانشناختی وینه و دار بلنه[4] (1985) است. گفتنی است که این نظریه دارای چهار سطح مطابق شکل (1) است.
شکل 1. 4 سطح نظریۀ کارمن گارسس
برای تعیین کیفیت ترجمهها، جنبهها یا ویژگیهای جدیدی اعم از ویژگی مثبت و منفی در نظر گرفته میشود؛ این ویژگی مثبت کفایت ترجمه را بالا میبرد و در مقابل، ویژگی منفی از آن میکاهد (رشیدی، 1392: 59).
- خلاصۀ کتاب
کتاب آن بیست و سه نفر به روایت بخشی از خاطرات اسارت 9 سالۀ یکی از آزادگان دفاع مقدس به نام احمد یوسفزاده میپردازد. نویسندۀ این کتاب، احمد یوسفزاده به روایت خاطرات خود پرداخته و آمیزهای از ترس، امید، ایستادگی و دلیری را در آن نمایان کرده است. این کتاب در چهار فصل سامان یافته و در هر کدام، رخدادهای یکی از فصلهای سال 1361 شمسی در روزگار اسارت بازتاب داده شده است. نویسنده با شکیبایی به توصیف حالات انسانی و مکان رویداد رخدادها پرداخته و خواننده را با خود به زندانهای دهشتناک عراق روانه کرده است. افزون بر این، پیوندهایی که نویسنده از هنگامۀ اسارت به زندگی خود در روستا زده، تصویر درستی از حالات روحی اسیران را برای خوانندۀ کتاب به ارمغان آورده است. کتاب آن بیست و سه نفر افزون بر گزارش اسارت نوجوانان کرمانی، فراگیری جنگ را نیز هویدا مینماید. خواننده به نیکویی درمییابد که جنگ تنها در «خط مقدم» پدیدار نیست، بلکه تا دل شهرها و آبادیها نیز گسترده شده است. در این کتاب به نوجوانانی برمیخوریم که رادمردانه، رنجها و شکنجهها را تاب آوردند و امیدوارانه شب تار را گذراندند و پیروزمندانه به سوی خورشید رهایی راه یافتند. نویسنده در این کتاب یادآور میشود که پذیرش اسارت، واپسین راهی است که یک رزمنده به آن میاندیشد. این کتاب دربر گیرنده خاطرات 23 نوجوانی است که به دست ارتش بعث عراق در عملیات بیتالمقدس اسیر گشتند و دیکتاتور عراق بر آن بود تا از آنها در یک جنگ روانی در برابر کشورمان بهره بجوید. این 23 نوجوان هنگام کوشش دولت بعث برای ایجاد ناامیدی در آنها و برپایی جنگ روانی با ایران توانستند با دلیری و پایمردی در برابر دشمن ایستادگی کنند.
- نقد و ارزیابی رمان «آن بیست و سه نفر» بر پایۀ سطح لغوی- معنایی الگوی ترجمۀ گارسس
نخستین سطح از سطوح چهارگانه مدل ترجمۀ گارسس سطح لغوی- معنایی است. در این سطح، معنای واژه دگرگونیهایی چون افزایش یا کاهش در قلمرو دستوری، توضیح، گذر به معنای عام و برعکس و همنشینی با معادلی نزدیک و آشنا را پشت سر مینهد. ازآنجایی که کلمات معادل متن مبدأ و متن مقصد معمولاً به طور صریح در حوزۀ معنایی یکسانی قرار ندارند، مشکلات اصلی ترجمه، مشکلات واژگانی هستند نه دستوری (فرزانه، 1387: 41).
در این بخش بر آنیم تا تکنیکهای سطح لغوی- معنایی الگوی ترجمۀ گارسس را بررسی و ارزیابی کنیم. این سطح عناصری چون تعریف برحسب اختلافات فرهنگی، معادل فرهنگی یا کارکردی، اقتباس یا معنای نزدیک، قبض نحوی، بسط نحوی، ابهام، عام در برابر خاص و برعکس را در برمیگیرد. در ادامه به بررسی و واکاوی این مؤلفهها میپردازیم.
1-8. تعریف یا توضیح برحسب اختلافات فنی، فرهنگی و زبانی[5]
گاه یک واژه بر پایه تفاوتهای فرهنگی میان دو زبان به صورت تعریف یا توضیح نمود مییابد. «تعریف» بیان معنی واژه به صورت اسمی یا شبه جمله صفتی است. «توضیح» نیز افزودن اطلاعاتی که در پی اختلاف فرهنگی بین زبان اصلی و مقصد ضروری میشود (رحیمیخویگانی، 1396: 72). بیگمان بیان تعریف یا توضیح واژه، آموزههای سودمندی به خواننده در زبان مقصد میدهد. ترجمۀ لغات تخصصی در زمینههای مختلف علمی، فنی و هنری در این دسته قرار میگیرد (نیازی و قاسمی اصل، 1397: 127). در ادامه به نمونههایی از این راهبرد در برگردان کتاب اشاره میکنیم.
متن اصلی: جبهه ما به نورد معروف بود (یوسفزاده، 1394: 17).
ترجمۀ عربی: کانت جبهتنا تُعرف باسم نفرد (نفرد): قطع إسطوانیة کالّتی تستخدم فی آلة الطباعة أو الحادلة (صالح، ۲۰۱۷: ٢١).
مترجم در برگردان خود اصطلاح «نورد» را با توجه به اختلافات فنی و فرهنگی در پاورقی اینگونه شرح و توضیح داده است: «نورد قطعات استوانهای مانند آنهایی که در دستگاه چاپ مورد استفاده قرار میگیرد». این در حالی است که در متن اصلی اصطلاح «نورد» برای خوانندۀ آشکار، نمود نمییابد و مترجم بر پایۀ اختلافات موجود بین زبانها، آن را به صورت شرح و توضیح به برگردان خود افزوده است.
متن اصلی: به علاوه یک جفت میل زورخانهای آبی رنگ و یک طناب پلاستیکی با دسته چوبی (یوسفزاده، 1394: 23).
ترجمۀ عربی: ومضافاً إلی میلین خَشَبیّین مستخدمین فی الریاضة التقلیدیّة «زورخانه» وحبل بلاستیکی بقبضتین خشبیّتَیْن للقفز (صالح، 2017: 25).
مترجم در برگردان خود برحسب اختلافات فرهنگی در قسمت پاورقی اصطلاح زورخانه را به صورت «ریاضة المصارعة وألعاب القوى التقلیدیّة فی إیران وتجری فی باحة منخفضة دائریة الشکل وسط النادی المخصّص ویقوم المرشد بالنقر على طبل خاص وإنشاد الأشعار الحماسیة خاصة تلک إلّتی تمجد بطولات الأبطال الإیرانیین القدامى من الشاهنامة، وغیرها، وإلى الأشعار الدینیة» شرح داده و مفهوم آن را برای مخاطب عربی زبان توصیف کرده است. وی در اینجا با بیان تفصیلی به توضیح واژۀ «زورخانه» پرداخته و با آوردن عبارات گوناگون در تشریح واژۀ یاد شده به تداعی آن برای خواننده خود مبادرت کرده است.
متن اصلی: چهار پنج کیلومتر که از شهر زخمی حمیدیه رد شدیم. آیفاها از سمت چپ جاده آسفالت به زیر آمدند و ده کیلومتری در جادهای خاکی پیش رفتند. رسیدیم به جایی که یک ردیف درخت گز جاده را تا محوطهای باز که از قبل در آن چادر زده بودند، همراهی میکرد (یوسفزاده، 1394: 82).
ترجمۀ عربی: مررنا بمدینة «حمیدیّة» الجریحة وبعد أن قطعنا مسافة 5 کیلومترات، انحرفنا یساراً وتابعت الشاحنات سیرها على طریق. ترابّی بعد حوالی 10 کیلومترات تقریباً وصلنا إلى مکان محاط بأشجار «الطرفاء» (صالح، 2017: 56).
مترجم در قسمت پاورقی بر حسب اختلافات فرهنگی واژۀ «گز» را اینگونه شرح داده است: « «شجر بریّ ینبت على ضفاف الأنهار فی المناطق الدافئة یسمّی النوع البستانی منه بلإثل ویکثر فی مصر والیمن والشام». وی با توصیف این واژه به تشریح ویژگیهای این درخت پرداخته و آن را برای مخاطب خود در فرهنگ عرب زبان به سادگی بازگو کرده است.
2-8. معادل فرهنگی یا کارکردی[6]
هر جامعه به فراخور فرهنگ خود سبکها و عاداتی برای گفتار و رفتار برگزیده و با گذر زمان، آنها را در زبان خود جای داده است. بنابراین، گاه یک معنای واحد در دو زبان با فرهنگ متفاوت دو نمود گوناگون پیدا میکند (طهماسبی و صمدی، 1395: 275).
درک درست مترجم از عناصر فرهنگی زبان مبدأ و برگردان درست آن به زبان مقصد همواره از چالشهای چشمگیر مترجمان بوده است. با این وجود، گزینش شیوۀ درست ترجمه از سوی مترجم میتواند وی را در تحقق اهداف یاری رساند. نیومارک فرهنگ را چنین تعریف کرده است: «من فرهنگ را به روش زندگی و جلوههای آن که ویژۀ یک گروه اجتماعی است و از یک زبان به عنوان ابزار بیان بهره میگیرند، میدانم. به بیان دقیقتر، من زبان «فرهنگی» را از زبان «جهانی» جدا میدانم (نیومارک[7]، 2006: 149). در ادامه به نمونههایی از این نوع عنصر میپردازیم.
متن اصلی: حاج قاسم دیگر فرصت نداشت با سلمان یکی به دو کند. او رفت (یوسفزاده، 1394: 60).
ترجمۀ عربی: لایملک «قاسم سلیمانی» کثیراً من الوقت لیجادل أو یقنع «سلمانا»، لذا أعرض عنه (صالح، 2017: 46).
مترجم عبارت «او رفت» را به «أعرض عنه» ترجمه کرده است. گفتنی است که گاه فعل «رفتن» در معنای «روی گرداندن» بهکار میرود. این نوع دلالت هنگامی است که مفهوم ترک و جدایی در میان باشد. در فرهنگ عربی، روی گردانی نوعی رفتن و ترک کردن کسی است. از این رو، مترجم فعل «أعرض» را در فرهنگ عربی به عنوان یک معادل برای رساندن این مفهوم برگزیده است.
متن اصلی: آب از سرش گذشت (یوسفزاده، 1394: 59).
ترجمۀ عربی: - کالیائس إلّذی لم یعد یعرف الخوف أو المهابة من أحد (صالح، 2017: 47).
در زبان فارسی، تعبیر «آب از سر کسی گذشتن» به معنای کار از کار گذشتن است، مترجم با در نظر داشتن این مفهوم، عبارت «در اوج ناامیدی بیم نداشتن و هراسی به خود راه ندادن» را به عنوان یک معادل در فرهنگ عربی برگزیده است.
متن اصلی: از این تاریخ به بعد هر کس بیخودی تیر بزنه از خط اخراج میشه (یوسفزاده، 1394: 27).
ترجمۀ عربی: من الآن وصاعداً کلُّ من یطلق الرصاص دون مسوّغ سیُطرد من الجبهة (صالح، 2017: 28).
در فرهنگ فارسی تعبیر «بیخودی» به معنای «بیهوده» و «بیجهت» است و مترجم آن را به «دون مسوغ» برگردان نموده است. گفتنی است که اصطلاح «بیخودی» معانی گوناگونی مانند «کار بدون اندیشه و دلیل» را دربر میگیرد. در اینجا توجه به بافت متن ما را در دریافت بهتر معنای واژه یاری میدهد و آشکار می نماید که نویسنده از زبان عامیانه بهره جسته و زبان به تهدید گشوده است. به نظر می رسد مترجم با برگزیدن ترکیب «دون مسوغ» آهنگ و لحن جمله را تغییر داده و معنای آن را به روشنی منتقل نموده است. این امر اهمیت درک ظرایف و زمینه فرهنگی را هنگام ترجمه کلمات و عبارات از یک زبان به زبان دیگر برجسته می کند. در حالی که ترجمه های تحت اللفظی ممکن است معنای اصلی یک کلمه را بیان کنند، ولی همیشه عمق کامل اهمیت فرهنگی آن را به تصویر نمی کشند. با در نظر داشت مفاهیم فرهنگی و تداعی کلمات، مترجمان می توانند اطمینان حاصل کنند که ماهیت واقعی عبارت اصلی در زبان مقصد حفظ می شود.
متن اصلی: یکی از بچهها از پا زخمی شد. فرمانده هم خون او را انداخت گردن کسانی که بیخودی و بی جهت تیر در میکردند (یوسفزاده، 1394: 27).
ترجمۀ عربی: - فی أحد الأیام، سقطت قذائف هاون عدّة وسط دشمتنا أدت إلی جرح قدم أحد الإخوة، فحمّلنا القائد مسؤولیّة ذلک لإطلاقنا النار دون مبرر (صالح، 2017: 28).
در فرهنگ فارسی، تعبیر «خونی را به گردن کسی انداختن» به معنای «کسی را گناهکار دانستن» است. این در حالی است که مترجم آن را در فرهنگ عربی به معنای «مسئول بودن» و «پاسخگو بودن» معادلسازی کرده است. بیگمان کسی که خونی بر گردن او باشد باید پاسخگوی این رفتار خود نیز باشد.
متن اصلی: سر راهم مگیر (یوسفزاده، 1394: 27).
ترجمۀ عربی: لاتقفی فی طریقی (صالح، 2017: 35).
مترجم در اینجا با بهرهگیری از معادل فرهنگی، مفهوم عبارت یاد شده را به خواننده رسانده است. گفتنی است که عبارت «سر راه کسی را گرفتن» دلالت بر معنای «در راه کسی ایستادن» و «مانع شدن» میکند. در اینجا به نظر میرسد مترجم با به کارگیری معادل یاد شده همان مفهوم فارسی را به خواننده منتقل نموده است، اما در برابریابی کامیاب نبوده و برگردان عربی تمام معنای خواسته شده را به روشنی نرسانده است. به عنوان نمونه، عبارت «لا تقفی حائلاً فی طریقی» بسیار رساتر از ترجمه یاد شده و به فرهنگ خوانندة عربی نزدیکتر است. از این رو، گارسس ترجمه را دستاوردی میان دو فرهنگ میداند (گارسس، 1994م: 93). گفتنی است که مترجمان نه تنها باید به زبانهایی که با آن در پیوند هستند، مسلط باشند، بلکه باید تفاوتهای ظریف فرهنگی و لایههای زیرین واژگان را نیز درک کنند. مترجمان با ژرفنگری در هر دو فرهنگ، میتوانند معنی و آهنگ مورد نظر متن اصلی را به دقت منتقل نمایند.
3-8. قبض نحوی[8]
این فرآیند هنگامی پدید میآید که مترجم در معادلگزینی بخشی از واژگان متن مبدأ و بیان تعداد واژه برابر آن در ترجمه توجهی نداشته و به ذکر برگردانی کوتاه بسنده کرده است. این شیوه که عکس بسط نحوی است وهر یک از نظریهپردازان ترجمه بر آن اصطلاحی اطلاق کردهاند به معنای بهکارگیری یک واژۀ زبان مقصد در برابر چند واژۀ زبان مبدأ است (فرزانه، 1387: 67). در ادامه به چند نمونه از این شیوه میپردازیم.
متن اصلی: دست اخر اینکه آفرینندگان حماسه 23 نفر که شانزده نفرشان اهل کرماناند، اکنون دهه چهلم عمرشان را با عزت سپری میکنند (یوسفزاده، 1394: 13).
ترجمۀ عربی: أخیراً، لابدّ من التذکیر بأنّ 16 فتًى من أصل 23هم من أبنا محافظة «کرمان»، وهم أحیاء یرزقون (صالح، 2017: 16).
در اینجا مترجم ترکیب «دهه چهلم» را برگردان نکرده و ترجمه را بدون در نظر داشتن این ترکیب به گونهای کوتاه آورده است. گفتنی است که وجود قراین لفظی و معنوی نشاندهنده زیست آن بیست و سه نفر در دهه چهلم، مترجم را به حذف ترکیب یاد شده برانگیخته است.
متن اصلی: بادهای استخوان سوز از روی نیزار میآمد. صورتم از سوز سرما سرخ شده بود (یوسفزاده، 1394: 15).
ترجمۀ عربی: کانت الرّیاح اللاّسعة تهبّ من ناحیة حقل القصب، فتلفح وجهی (صالح، 2017: 19).
در جملۀ بالا، مترجم از برگردان تعبیر «سرخی صورت» دوری جسته و در پرتو فرآیند قبض نحوی ترجمه را فشرده بیان کرده است. گفتنی است که مترجم بر پایۀ روشنی، سرخی چهره در نتیجه وزش بادهای استخوانسوز از برگردان عربی تعبیر یاد شده چشم پوشی کرده و با کوتاهی ترجمه، عبارت را روان نموکردهده است. این کاهش واژگان گاه از پر باری و عمق متن میکاهد و لحن اثر اصلی را نیز تغییر میدهد. علاوه بر گارسس، آنتوان برمن[9] نیز به این نکته اشاره میکند و بر این باور است که تضعیف کمی متن از طریق تقلیل واژگانی، یکپارچگی و اصالت اثر را تضعیف میکند و در نهایت به نویسنده و خواننده آسیب میرساند (شیروانی دنیانی و همکاران، 1400: 58).
متن اصلی: کودکی که دشداشه سفید به تن داشت، فرمان دو چرخهاش را توی دستش گرفته بود و با جوانی که لباس کار آبی رنگ به تن داشت، حرف میزد (یوسفزاده، 1394: 192).
ترجمۀ عربی: مررّنا بدکان أمامه ولد صغیر یحمل قطعة من الدراجة هوائیّة ویتحدّث إلی شاب بلباس العمل أزرق اللون (صالح، 2017: 122).
مترجم در برگران خود ترکیب «دشداشه سفید» را به ترجمه نیفزوده و برگردان را به گونهای کوتاه آورده است. شایسته بود که وی ترکیب یاد شده را به ترجمه بیفزاید و شیوة پوشش آن پسربچه را برای خواننده نمایان سازد. از آنجا که لباس بخشی از نمود فرهنگ یک ملت است و در این جستار به تنوع فرهنگی کشور ایران اشاره دارد به نظر میرسد چشمپوشی از آن جزو کاستیهای این برگردان است.
متن اصلی: برادرم یوسف را دیدم که تفنگش را به دوش انداخته و به سنگر نگهبانی نزدیک میشد (یوسفزاده، 1394: 21).
ترجمۀ عربی: رأیت «یوسف» حاملاً بندقیّه على کتفه متّجهاً نحوی (صالح، 2017: 23).
مترجم در برگردان خود از ذکر ترکیب «سنگر نگهبانی» پرهیز کرده و با بهرهمندی از فرآیند حذف به قرینه معنوی، ترجمه را کوتاه آورده است. بیگمان برگردان نشدن ترکیب یاد شده از یک سو به پیچیدگی مفهوم نینجامیده و از دیگر سو، زمینه روانی و فشردگی سخن را فراهم نموده است.
متن اصلی: ماشین همچنان در خیابانهای شلوغ بغداد پیش میرفت (یوسفزاده، 1394: 193).
ترجمۀ عربی: کانت الحافلة الصغیرة تخترق شوارع بغداد (صالح، 2017: 124).
در اینجا مترجم واژۀ «شلوغ» را برگردان نکرده و از متن خود حذف کرده است. آشکاری شلوغی خیابانهای بغداد بر همگان به حذف واژۀ یاد شده از سوی مترجم انجامیده است.
4-8. بسط نحوی[10]
بسط نحوی، پیوستن یک یا چند واژه به متن ترجمه بنا به نیاز است. در برگردان از یک زبان به زبان دیگر، این امکان وجود دارد که بیشتر بخشهای گفتمانی توسعه یابند. در بسیاری از موارد، ایدههایی که در متن اصلی به نظر ضمنی میرسند، لازم است که در متن ترجمه شده به گونهای صریح بیان شود (روشنفکر، 1386: 21). در این راهبرد، به منظور ایجاد روشنی در مفهوم، یک نقش دستوری همچون صفت یا مضافٌالیه یا مفعول یا شبه جمله به متن ترجمه افزوده میشود. به سخن دیگر، مترجم بر پایۀ اطلاعات و دانشی که دارد، میتواند بر متنی که به تلویح بیان شده، شرحی بیفزاید (متقیزاده و نقیزاده، 1396: 177). در ادامه به چند نمونه از این راهبرد در این برگردان میپردازیم.
متن اصلی: الحمدلله این توفیق دست یافت شما اکنون ماجرای این 23 نوجوان ایرانی را پیش و رو دارید (یوسفزاده، 1394: 12).
ترجمۀ عربی: - الحمدلله الذی وفقنا فی نهایة المطاف لمّا أضع بین أیدیکم کتاب ثلاثة وعشرون فتی من خیرة فتیة بلادی (صالح، 2017: 16).
ترکیب «فی نهایة المطاف» به عنوان قید زمان به متن ترجمه افزوده شده است. مترجم برای تأکید بر زمان سپری شده، این قید را به عنوان یک عنصر اضافی در متن آورده است.
متن اصلی: در همه این سالها آرزو داشتم .... (یوسفزاده، 1394: 12)
ترجمۀ عربی: کم تمنیت خلال السنوات المنصرمة (صالح، 2017: 16).
معادل واژۀ «المنصرمة» در متن اصلی ذکر نشده است؛ این درحالی است که مترجم لفظ «السنوات» را موصوف به صفت «المنصرمة» کرده و با افزودن این واژه، گذر شتابان آن سالیان را به تصویر کشیده است.
متن اصلی: چند روزی بود فرمانده جوان حسابی از ما شاکی شده بود (یوسفزاده، 1394: 27).
ترجمۀ عربی: - منذ أیّام عدّة والقائد غاضب من تصرفاتنا (صالح، 2017: 28).
در این جمله با اینکه معادل واژۀ «تصرفاتنا» در متن اصلی ذکر نشده، اما مترجم برای تأکید بر رفتار خشمآور، لفظ «تصرفاتنا» را به متن افزوده است.
متن اصلی: لندکروز نزدیکتر شده بود و همچنان به سختی جلو میآمد. جاده که نبود؛ دشتی پر از گِل بود پیش رویش (یوسفزاده، 1394: 15).
ترجمۀ عربی: تقترب نحونا فتنزلق على وحول السهل وتنحرف یمنةً ویسرةً (صالح، 2017: 20).
مترجم عبارت «تنحرف یمنةً ویسرة» را در توصیف جاده پیش روی ماشین لندکروز به برگردان خود افزوده است. وی وجود جاده پر از گِل را به عنوان علت، برگردان کرده و به چپ و راست منحرف شدن ماشین را به عنوان معلول به ترجمه افزوده است.
متن اصلی: خورشید داشت پشت نیزار کم رنگ میشد (یوسف، 1394: 15).
ترجمۀ عربی: بدأت أشعة الشمس تختفی شیئاً فشیئاً (صالح، 2017: 20).
نویسنده در اینجا به صورت مجازی واژۀ «خورشید» را در معنای «پرتو خورشید» بهکار گرفته و تصویری زیبا را پدیدار کرده است. این در حالی است که مترجم واژۀ یاد شده را در معنای حقیقی برگردان کرده و آن را از معنای مجازی خارج کرده است. گفتنی است که مترجم با افزودن واژۀ «أشعة» فرآیند بسط نحوی را در سخن خویش پیاده نموده و با آوردن یکی از لوازم خورشید به عنوان مضاف، مقصود اصلی نویسنده را بازگو کرده است.
متن اصلی: فرمانده جوان اهل کاشان داشتیم که چندان سخت نمیگرفت (یوسفزاده، 1394: 19).
ترجمۀ عربی: کان قائد مجموعتنا شابّاً من أهالی کاشان رؤوفاً متساهلاً (صالح، 2017: 23).
در اینجا افزودن واژۀ «رؤوفاً» به متن به بسط نحوی انجامیده و بر ساختار عبارت تأثیر نهاده است. در چرایی افزایش واژه یاد شده میتوان گفت که از آنجایی که مهربانی یکی از ویژگیهای انسانهای آسانگیر است، مترجم این واژۀ را به عنوان خبر به برگردان خود افزوده و منش فرمانده را بهتر به تصویر کشیده است.
متن اصلی: گلولههای کلاشینکف را برای زدن گنجشکهایی حرام کردیم که به هوای نان خشک پای خاکریز میآمدند (یوسفزاده، 1394: 19).
ترجمۀ عربی: أطلقنا رصاص الکلاشینکف نحو العصافیر المسکینة إلتی کانت تحطّ أسفل الساتر الترابّی بحثاً عن فتات الخبز الیابس لتقتات علیها (صالح، 2017: 22).
در اینجا مترجم واژۀ «المسکینة» را به عنوان یک عنصر اضافی به برگردان خود افزوده است. گفتنی است که بیآزاری گنجشکها مترجم را بر آن داشته که وی آنها را پرندگانی ناتوان بنامد. بیگمان تیراندازی به سوی گنجشکها جز شلیکی بیهوده چیزی نیست. از این رو، مترجم برای تأکید بر بیپناهی آنها و ایجاد سرزنش، واژۀ «مسکین» را به لفظ گنجشکها افزوده است.
5-8. اقتباس[11]
این نوع راهبرد به ترجمۀ معنای نزدیک و آشنای واژه یا جمله دلالت دارد. این تکنیک که به معنای کاربست معادل جا افتاده است در آن پیامی از طریق موقعیت مشابه انتقال مییابد و برای ترجمۀ اصطلاحات یا نهادهای فرهنگی سودمند است (اردکانی، 1376: 54). در این فرآیند، واژه یا عبارت متن اصلی به زبانی ساده و آسان به زبان مقصد بازگردانده میشود. ترجمۀ خوب، ترجمهای است که هم از جنبۀ ادبی و بلاغی برخوردار باشد وهم اقتباس و معنای نزدیک در آن بهکار گرفته شود (خاوری، 1386: 86). در ادامه به نمونههایی از این راهبرد میپردازیم:
متن اصلی: سر شب بود آن طرف خاکریز پیادم کرد (یوسفزاده، 1394: 17).
ترجمۀ عربی: - وصلنا مع حلول الظلام أنزلنی فی الجانب الآخر للساتر الترابّی (صالح، 20:2017).
مترجم تعبیر «مع حلول الظلام» را به عنوان معادلی نزدیک در برابر ترکیب «سر شب» آورده است. به روشنی میتوان گفت که با فرارسیدن تاریکی، شب آغاز میشود و روز در پردۀ تیرگی فرو میرود. از این رو، مترجم نمود تاریکی را نشانۀ آغاز شب قلمداد کرده است.
متن اصلی: بغل دسش نشستم، گفت: کجا؟ گفتم: خط پشتی (یوسفزاده، 1394: 16).
ترجمۀ عربی: فسألنی إلی أین؟ أجبت: إلی الخط الخلفی (صالح، 20:2017).
از معادلات نزدیک فعل «گفتن» میتوان «سؤال کردن» و «جواب دادن» را برشمرد. فعل «گفتن» را هنگامی میتوان به معنای «سؤال کردن» دانست که پرسشی در میان باشد. این در حالی است که هنگامی که فعل یاد شده به معنای «جواب دادن» باشد بر پاسخ دلالت میکند.
متن اصلی: کمی خورشت در گودی دیگ دیده میشود که لایهای از روغن سفت و ترک خورده سطح آن را پوشانده بود (یوسفزاده، 1394: 16).
ترجمۀ عربی- کانت بقایا حساء الخضار فی قعر القدر تختفی تحت طبقة من السمن المتجمّد من شدّة البرد (صالح، 1394: 21).
مترجم با توجه به قرینة «سفت و ترکخورده»، عبارت «المتجمد من شدة البرد» را آورده است. بیگمان یکی از پیامدهای انجماد در شدت سرما، سفتی و ترکخوردگی است. نویسنده «سفتی و ترک خوردگی» را به عنوان «معلول» آورده و مترجم «انجماد در سرما» را به عنوان «علت» و در جایگاه معنای آشنا و نزدیک به جای آن برگردان نموده است. این شیوه از برگردان، پیوند دو سویه زبان و فرهنگ و نیز اهمیت درک تفاوتهای ظریف و معانی کلمات را در زمینههای مختلف برجسته میکند. در اینجا مترجم با دریافت دقیق ماهیت «سخت و ترک خورده» به طور مؤثر پیام مورد نظر را منتقل کرده و یکپارچگی متن را حفظ کرده است.
متن اصلی: خورشید داشت پشت نیزار کم رنگ میشد (یوسفزاده، 1394: 15).
ترجمۀ عربی: بدأت أشعة الشمس تختفی شیئاً فشیئاً (صالح، 20:2017).
یکی ازمعادلهای جا افتاده اصطلاح «کم رنگ شدن» در زبان عربی عبارت «تختفی شیئا فشیئا» است. مترجم برای کم رنگ شدن حالت اشعه خورشید، عبارت عربی یاد شده را آورده و با گزینش معادلی نزدیک، خواننده را به مقصود اصلی رهنمون کرده است.
6-8. عام در برابر خاص یا برعکس[12]
در نظریۀ گارسس، تفاوتی آشکار میان عام و خاص به عنوان دو پدیده متفاوت به چشم میخورد. عام[13] بهمعنای کلی و گسترده است؛ مفهومی که برای همۀ اعضای یک مجموعه یا دستهبندی صدق میکند. به سخن دیگر، عام به معنای مشترک برای همه است. این در حالی است که خاص[14] به معنای تنگ و محدود است. مفهومی که فقط برای برخی از اعضای یک مجموعه یا دستهبندی صدق میکند. به بیان دیگر، خاص به معنای مختص برای برخی است.
این فرآیند ترجمه که در آن یک کلمۀ خاص به معنای کلی یا برعکس تبدیل میشود، عبارت است از ترجمۀ لغت ذات به معنی یا برعکس (فرهادی، 1392: 124). در ادامه نمونههایی از این مؤلفه را از نظر میگذرانیم:
متن اصلی: ماشین کنار سنگر که جلوی آن منتظر بودم، ایستاد (یوسفزاده، 1394: 16).
ترجمۀ عربی: توقفت سیارة لاندکروز أمام دشمة حیث أقف (صالح، 2017: 20).
در متن اصلی، واژۀ ماشین یک اسم عام است و هر ماشینی را دربر میگیرد. این در حالی است که مترجم در برابر آن، واژۀ خاص «لاندکروز» را برگزیده و به روشنی نوع ماشین را نمایان کرده است.
متن اصلی: کمی خورشت در گودی دیگ دیده میشد (یوسفزاده، 1394: 16).
ترجمۀ عربی: کانت بقایا حساء الخضار فی قعر القدر (صالح، 2017: 20).
در اینجا مترجم واژهای خاص را در برابر واژهای عام نهاده است. وی با گزینش ترکیب خاص «حساء الخضار» در برابر واژۀ عام «خورشت» دامنۀ این خوراک را تنگ و آن را به «خورشت سبزی» محدود کرده است مترجم با تکیه بر دانش پیشین خود و با بهرگیری از قراین لفظی نزدیک به عبارت، «خورشت» را به «حساء الخضار» برگردان کرده است.
متن اصلی: گلولههای کلاشینکف را برای زدن گنجشکهایی حرام کردیم که به هوای نان خشک پای خاکریز میآمد (یوسفزاده، 1394: 19).
ترجمۀ عربی: - أطلقنا رصاص الکلاشینکف نحو العصافیر المسکینة إلتی تحطّ أسفل الساتر الترابّی بحثاً عن فتات الخبز الیابس لتقتات علیها (صالح، 2017: 22).
در عبارت بالا مترجم با آوردن لفظ عام «أطلقنا» در برابر فعل «حرام کردیم» از ذکر عام در برابر خاص بهره جسته است. از آنچه گذشت چنین میتوان دریافت که فعل عام «أطلقنا» از یک سو به معنای شلیک کردن و آتش گشودن است و از دیگر سو، هر شلیک کردنی به معنای حرام کردن و بیهوده از دست دادن نیست. از این رو، مترجم با بهرهگیری از قرینۀ «المسکینة» خواننده را به معنای «حرام کردن» و «بیهوده از دست دادن» در فعل «اطلقنا» رهنمون کرده است.
متن اصلی: چند روزی بود مسئلهای ذهنم را مشغول کرده بود، شده بود معمایی پیچیده (یوسفزاده، 1394: 189).
ترجمۀ عربی: - منذ بضعة أیام وذهنی مشغول بأمرٍ تحوّل بالنسبة إلیّ إلی لغز (صالح، 2017: 122).
مترجم در ترجمۀ خود، عام را در برابر خاص برگزیده است. وی ترکیب خاص «معمایی پیچیده» را به صورت عام برگردان کرده و واژۀ «لغز» را در برابر ترکیب یاد شده نهاده است. در بیان نکرۀ آوردن این واژه، گفتنی است که گاه نکره دلالت بر امری ناشناخته و پیچیده دارد. از این رو، مترجم واژۀ «لغز» را در ساختار به صورت عام و نکرۀ غیرمقید و در معنا به صورت خاص و مقید آورده است.
7-8. ابهام[15]
در این پدیده، مترجم باید هرگونه دوپهلویی و پیچیدگی غیرعامدانه و بدون انگیزه را در زبان مقصد از میان ببرد. گفتنی است که بیشتر جملات هم در گفتار و هم در نوشتار به گونهای دارای ابهاماند. این در حالی است که موقعیت گفتوگو، آهنگ صدا و تکیه کلام تا اندازهای ابهام را در گفتار از میان میبرد (خزاعیفر، 1370: 30).
بیگمان مترجم باید حوزۀ ابهام را در متن اصلی تشخیص دهد و با توجه به مهارت و دانش خود بداند که چگونه خوانندۀ متن ترجمه را از این آشفتگی مفهومی برهاند.
هنگام ترجمه از یک زبان به زبان دیگر موقعیتهایی پیش میآید که در آن مفهومی در متن مبدأ به طور غیر صریح و مبهم بیان شود و لازم است که این مفهوم مبهم در متن مقصد به صورت واضح بیان شود (اردکانی، 1370: 89).
به روشنی میتوان گفت که چنانچه مترجم نسبت به ابهام موجود در متن اصلی بیتوجه باشد و همان را بیهیچ کم و کاست به خواننده انتقال دهد، این موضوع خواننده را به خستگی و دلزدگی میکشاند و او را از ادامه خواندن بازمیدارد.
نیومارک بر این باور است که گاه در ترجمه -به ویژه در زبانهای مقصدی که ضمایر سوم شخص مونث و مذکر مانند «He» و «She» در آنها وجود ندارد- ابهام روی میدهد. در اینجا مترجم باید در راستای زدودن آن بکوشد. این ابهام گاه عمدی و گاه سهوی پدیدار میشود. چنانچه ابهام به صورت عمدی باشد، باید آن را به زبان مقصد انتقال داد، اما اگر به گونۀ سهوی نمود یابد باید آن را برطرف کرد (نیومارک، 2006: 7). تا آنجا که پژوهشگران این جستار کوشیدند، به نمونهای از پدیده ابهام در این برگردان دست پیدا نکردند.
جدول 1. پراکندگی شاخصهای مثبت و منفی سطح لغوی - معنایی
شاخصهای مثبت
|
فراوانی
|
شاخصهای منفی
|
فراوانی
|
معادل فرهنگی
|
5
|
قبض نحوی
|
4
|
توضیح
|
3
|
عام برابر خاص
|
4
|
اقتباس
|
4
|
ابهام
|
0
|
بسط نحوی
|
7
|
-
|
-
|
مجموع
|
19
|
مجموع
|
8
|
نمودار 1. پراکندگی زیرمجموعههای مؤلفه لغوی- معنایی
بحث و نتیجهگیری
با نگاهی به ارزیابی برگردان کتاب آن بیست و سه نفر بر پایۀ سطح معنایی - لغوی نظریۀ گارسس، دادههای زیر را میتوان به عنوان مهمترین یافتهها برشمرد:
- در بخش توضیح برحسب اختلافات فرهنگی، مترجم ترجمه را به نیکویی به سامان رسانده و تعابیر و اصطلاحات ناآشنا را به خوبی در پانوشت توضیح داده و برای خوانندۀ عربی زبان هر آنچه را به سبب اختلافات فرهنگی ناآشنا بوده، شرح داده است.
- در این برگردان، جلوههای گوناگونی از بسط و قبض نحوی نمایان شده است. بسط نحوی در پوشش مفاهیمی چون افزایش قید، صفت و ترکیب اضافی پدیدار شده و قبض نحوی در جلوههایی مانند حذف صفت، مفعول، فعل و قید نمود یافته است.
- مترجم در برگردان برخی واژهها و اصطلاحها از فرآیند اقتباس یا معنای نزدیک بهره جسته و معادلات نزدیک و آشنایی را در برابر واژگان متن مبدأ برگزیده است. به روشنی میتوان گفت که بهرهگیری از این روش از یک سو توان مترجم را نشان داده و از سوی دیگر، متن را از پیچیدگی و دشواری در معنا رهانیده است.
- مترجم در فرآیند عام در برابر خاص از تکنیکهایی چون حذف صفت بهره جسته و واژۀ مورد نظر را از «اخص» به «اعم» دگرگون کرده است. همچنین وی در فرآیند خاص در برابر عام با ابزارهایی مانند بیان نوع در کنار جنس واژه مورد نظر را از «اعم» به «اخص» انتقال داده و دایرۀ آن را تنگتر کرده است.
- چنانکه در کاربست نظریۀ گذشت، هیچ گونه ابهام عمدی و سهوی در برگردان کتاب یاد شده نمایان نشد.
- مترجم در بخش معادل فرهنگی تا حدودی به خوبی عمل کرده و توانسته معادلهای کاربردی و نزدیک به فرهنگ فارسی را بهکار گیرد.
- در این برگردان، ویژگیهای منفی نزدیک به 10 مورد را دربر میگیرد. این در حالی است که ویژگیهای مثبت بخش چشمگیری از این برگردان را به خود اختصاص داده است. از این رو، برگردان پیش رو از دو ویژگی کفایت و مقبولیت برخوردار بوده و مایۀ خرسندی خوانندۀ عربی زبان شده است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
[1]. Garces, C.
[2]. Alcala University
[3]. Zaragoza University
[4]. Vinay, J. P. & Darblenet, J.
[5]. Definition or Explanation according toTechnical Cultural and Lingual Diffrences.
[6]. Cultural or Functional Equivalent.
[7]. Newmark, P.
[8]. Syntactic Reduction.
[9] . Berman, A.
[10]. Syntactic Expantion
[11]. Adaptation
[12]. General versus particular
[13]. Universal
[14]. Particular
[15]. Ambiguity