. مقدمه
ترجمه شکل ویژهای از نزدیکی و برهمسانی زبانی است و در معنای گسترده، شامل تمامی میانجیهای بینازبانی است که اطلاعات را میان متکلمان زبانهای مختلف منتقل میکند. در تعریف و نظریهپردازی مطالعات ترجمه، رویکردهای مختلفی وجود دارد که در دو دستۀ مبدأگرا و مقصدگرا قابل تمایز از یکدیگرند. مترجمان ادبی در برگردان رمان و ادبیات داستانی نیز در این میان، هر یک رویکردی را برگزیدهاند که البته به خروجی خاصی در ترجمۀ ایشان منجر شده است؛ برخی با حفظ زبان مبدأ، ویژگیهای متن اصلی را منتقل میکنند و بیگانهسازی را در ترجمه، روش خود قرار میدهند و برخی نیز با تأکید بر مقصدگرایی به دنبال بومیسازی متون هستند. در این پژوهش سعی شده مفاهیم نظری بر پایۀ رویکرد ژان رنه لادمیرال[1] مورد بررسی قرار گیرد، چراکه وی یکی از نظریهپردازان مشهور فرانسوی در حوزۀ نظریهپردازی ترجمه با رویکرد مقصدگراست و با اهمیت دادن به تفاهم فرهنگی که از طریق ترجمه صورت میگیرد، راهکاریی ارائه داده تا ترجمه به زبان مقصد نزدیک شود و مفاهیم فرهنگی از مبدأ به مقصد حاصل شود.
در جستار حاضر تلاش شده در میان آثار ادبی ترجمه شده از عربی به فارسی، گزیدۀ رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» طیب صالح انتخاب شود، چراکه برخی ناقدان برجسته به دلیل توانایی ویژۀ نویسنده در حوزۀ ادبیات داستانی و رمان به وی لقب «نخبۀ داستانسرایی عربی» داده و او را جانشین رماننویس برجسته «نجیب محفوظ» معرفی کردهاند (مولوی، 1389: 1). رضا عامری، مترجم ایرانی به ترجمۀ این اثر همت گماشته است. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و ابزار کتابخانهای با تکیه بر نظریه ژان رنه لادمیرال به بازخوانی ترجمۀ رضا عامری از رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» میپردازد تا با ارزیابی روش مترجم، رویکرد ترجمه را تشخیص و ارزیابی کند.
بر اساس اهدافی که پژوهش مدنظر دارد، سؤالات زیر مطرح است:
- با توجه به راهکارهای ارائه شده از سوی لادمیرال، مترجم چگونه عمل کرده است؟
- آیا مترجم توانسته متنی خوانا و قابل فهم در فرهنگ مقصد ارائه دهد یا بیگانهسازی را در ترجمه پیشگرفته است؟
- پیشینۀ پژوهش
با توجه به اهمیت رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» آثار متعددی در نقد و بررسی جنبههای ادبی آن صورت گرفته و این رمان را به لحاظ عناصر داستانی و محتوای پسااستعماری مورد توجه قرار دادهاند؛ این در حالی است که در حوزه نقد ترجمۀ فارسی این اثر، تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است و نقد ترجمۀ فارسی این اثر برای اولین بار در ایران انجام شده است. از آنجا که این جستار با الگوی لادمیرال و برمن[2] به ارزیابی ترجمه میپردازد، از این رو، به پژوهشهای مرتبط با این الگو و نیز رمان اشاره میشود.
شهرام دلشاد و همکاران (1395) در مقالۀ «بازکاوی ترجمۀ عبداللطیف تسوجی از داستان بنیادین هزار و یک شب بر اساس الگوی ژان رنه لادمیرال» میکوشند ترجمۀ تسوجی از داستان «هزار و یک شب» را بر اساس نظریۀ کاربردی لادمیرال نقد و بررسی کرده و نحوۀ عملکرد مترجم را در برگردان متن مبدأ ارزیابی کنند. نگارندگان این مقاله با پذیرش این اصل که مناسبترین شیوه برای برگردان کتاب هزار و یک شب، شیوۀ مقصدگرا و آزاد است، نظریۀ لادمیرال را منطبقترین نظریه با این اصل دانستهاند.
شهرام دلشاد (1395) در مقالۀ «بررسی مقابلهای فرآیند حذف یا آنتروپی در ترجمههای فارسی هزار و یک شب» میکوشد مؤلفۀ حذف را که یکی از مؤلفههای الگوی لادمیرال است در سه مقولۀ بیان حالات عشقی، برگردان اشعار و نشانههای عربی اسلامی در ترجمههای فارسی «الف لیله و لیله» مورد ارزیابی قرار دهد. این پژوهش تنها با بررسی قضیۀ حذف در سه محور مختلف به بررسی ترجمههای فارسی از اثر میپردازد.
علی صیادانی و سیامک اصغرپور (1396) در مقالۀ «ارزیابی فرآیند ترجمۀواژگان نهجالبلاغه بر اساس نظریۀ لادمیرال» (1396) به بررسی انواع روشهای تعامل با واژههای نهجالبلاغه در ترجمه و نیز ارزیابی عملکرد علی شیروانی در ترجمۀ واژگان نهجالبلاغه میپردازند. یافتههای پژوهش نشان میدهد با توجه به مؤلفههای لادمیرال، رویکرد مترجم در بخشهایی از ترجمه، مقصدگرا و در بخشی دیگر مبدأگرا بوده و با وجود پایبندی به واژگان زبان مبدأ، توجه خود را به انتقال پیام متن نیز معطوف داشته است.
علی اکبر نورسیده و پرویز جهانشاهلو (1399) در مقالۀ «نقد رمان موسم الهجرة إلی الشمال بر اساس مؤلفههای رمان مدرن» مؤلفههای مدرنیسم مانند: شعرگونگی، زمانپریشی، تنوع زاویۀ دید، درآمیختگی واقعیت با خیال و... بررسی و تحلیل شده است. یافتهها بیانگر آن است که مؤلفههای شعرگونگی و زمانپریشی از برجستهترین شاخصهای مدرنیسم در این رمان بوده و نمود بیشتری نسبت به دیگر مؤلفهها دارند. البته این امر ناشی از درونمایه و بافت خاص موضوع رمان است.
محسن صابری (1388) در پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان «قضایایی برای ترجمه: ژان رنه لادمیرال»، فصل اول و چهارم کتاب لادمیرال را به فارسی ترجمه و نظریۀ وی را به عنوان نظریهای نوین معرفی کرده است تا مترجمان ایرانی با رویکرد لادمیرال آشنا شده و در ترجمههای خود بهکار گیرند.
مریم جاهد (1394) موضوع پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود را به «تحلیل رمان موسم الهجرة إلی الشمالبر مبنای کارکرد راوی و مصطفی سعید» اختصاص داده است. نتایج حاکی از آن است رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» به عنوان یک رمان پسااستعماری توانسته از جهت محتوا، واگویهگر دغدغههای جهان بعد از استعمار باشد و از لحاظ فرم هنری نیز راوی و شخصیت مصطفی سعید به عنوان اصلیترین محورهای رمان، تعیینکننده میزان و کیفیت حضور دیگر عناصر داستانی باشد.
عبدالحمید علیلی (2017) در پایاننامۀ کارشناسی ارشد خود با عنوان «دراسة تحلیلیة لروایة «موسم الهجرة إلی الشمال» للطیب صالح و ترجمتها من العربیة إلی الانجلیزیة لدونیس جونسون دیفیس» به تحلیل و بررسی ترجمۀ انگلیسی رمان میپردازد و بیشتر به دنبال پاسخ یه این سؤال است که آیا میتوان در ترجمۀ متون ادبی از ترجمۀ حرفی کمک گرفت.
نهادینه کردن نظریههای منسجم همچون نظریۀ لادمیرال در ترجمۀ متون ادبی به انسجامپذیری بیشتر ترجمه میانجامد. کاربردی کردن این مهم به شکلی گستردهتر هدف اصلی این پژوهش و نیز وجه تمایز میان پژوهش حاضر با سایر پژوهشهای یاد شده است.
- روش پژوهش
مقالۀ حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانهای به بازخوانی ترجمۀ رضا عامری از رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» اثر طیب صالح با تکیه بر رویکرد ژان رنه لادمیرال میپردازد. در این مقاله، نمونههایی از ترجمه را که طبق مؤلفههای لادمیرال موفق بودهاند، ارائه شده و توفیقشان طبق مؤلفهها مورد تحلیل، نقد و بررسی قرار گرفته است. سپس نمونههایی دیگر که طبق مؤلفهها موفق نبودهاند، بررسی شدهاند. در پایان مقاله نیز دلایل قوت و ضعف ترجمۀ عامری بر اساس نظریۀ لادمیرال نشان داده شده است.
- مفاهیم نظری
4-1. مقصدگرایی و مبدأگرایی
«لادمیرال» دو روش اساسی برای ترجمه تعریف کرده است؛ مبدأگرایی که تأکیدش بر «دال زبانی» است و زبان مبدأ را در اولویت قرار میدهد. در حالی که تأکید مقصدگرایی نه بر دال و نه بر مدلول، بلکه بر «معنا» است، آن هم نه معنای زبانی، بلکه معنای گفتار یا گفتمان که آن را با بهکارگیری ابزارهای خاص زبان مقصد ترجمه میکنند (لادمیرال، 1400: 10).
در تعریف این دو رویکرد کلی میتوان گفت که در رویکرد مقصدگرایی آنچه در انتقال متن از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر اهمیت دارد، خواننده است. «در ترجمۀ خوانندهمحور، رساندن پیام نویسنده، مهم است و مترجم سعی دارد تا برای عناصر متن مبدأ، مشابهی در زبان مقصد بیابد و فهم متن را آسان کند و هیچ عنصر بیگانه و ناآشنایی در ترجمه نیست» (انوشیروانی، 1391: 10). در رویکرد مبدأگرایی به نویسنده و سبک وی اهمیت داده میشود و اصالت متن مبدأ مورد توجه مترجم است. در این رویکرد «نویسندهمحور، آشناییزدایی در متن هدف، اهمیت دارد و مترجم به متن اصلی به شدت وفادار میماند. از نظر نایدا[3] اشکال ندارد که متن ترجمه تعدیل شود یا تغییر کند؛ زیرا هدف انتقال محتوای پیام است و نه صورت آن» (همان: 13).
4-2. رویکرد لادمیرال در الگوی ترجمه
ژان رنه لادمیرال، فیلسوف، نظریهپرداز و مترجم فرانسوی است. عمده مطالعات لادمیرال، علاوه بر فلسفه و آموزش زبان ویژه دانشجویان فلسفه بر حوزۀ ترجمه متمرکز است. او به همراه آنتوان برمن یکی از اولین نظریهپردازانی است که واژۀ «ترجمهشناسی» را بهکار میگیرد و خواهان استقلال آن از مطالعات زبانشناختی میشود (لادمیرال،1400 :1).
لادمیرال در بررسی ترجمه به عنوان یک میانجیگری فرهنگی و انتقال فرهنگ از یک زبان به زبان دیگر، معتقد است «مفهوم و پیام متن برای نویسنده است، اما این مترجم است که با تفسیر خود و فضاسازی مناسب در فرهنگ مقصد جای متن را باز میکند و تعامل بینافرهنگی را رقم میزند» (لادمیرال، 2011: 74). مترجم در فعالیت پویا و اثربخشی که انجام میدهد به شکل یک خوانندۀ حرفهای عمل میکند و با راهکارهای متنوعی چون جابهجایی، ابهامزدایی، درگاشت و افزودهسازی اطلاعات، تکرار و تفسیر حداقلی، متن خوانا و قابل فهم در فرهنگ مقصد ارائه میدهد (ر. ک؛ مهدیپور، 1390: 50).
لادمیرال مهمترین مسائلی که مترجم باید آنها را در ترجمه رعایت کند، برمیشمارد. از نظر او ترجمۀ یک متن ادبی باید به خوانایی و بازآفرینی متن مبدأ منجر شود و برای رسیدن به این هدف باید مؤلفههایی را در نظر بگیرد. یکی از این مؤلفهها «جابهجایی» ارکان جمله است؛ زیرا هر زبانی ساختاری متفاوت دارد. مترجم باید ساختار جمله و عبارتها را مطابق با ساختار زبان مقصد بچیند. مؤلفۀ دوم، «حق انتخاب مترجم» است؛ او معتقد است مترجم حق دارد واژگان را متناسب با بافت متن مقصد و بیاعتنا به متن مبدأ انتخاب کند. مؤلفۀ سوم، «ابهامزدایی» است. لادمیرال معتقد به ابهامزدایی و شفافسازی واژگان و عبارتهایی است که در متن مبدأ مبهم است؛ به ویژه موضوعی همانند ضمایر در ترجمۀ عربی به فارسی. مؤلفۀ «چهارم» تکرار است و اینکه مترجم هنگام ضرورت نباید از تکرار بهراسد. «ناهمگونسازی» پنجمین مؤلفۀ مهم لادمیرال است؛ او معتقد است مترجم باید کلام را بازنویسی کند و ناهمگون با متن مبدأ بهکار برد. مؤلفۀ ششم به «درگاشت» معروف است. از دیدگاه وی آن دست از واژگان و عبارتهایی که در زبان مقصد بار معنایی ندارد و قابل انتقال نیستند به ترجمه نیاز ندارد و از ترجمۀ آنها باید صرفنظر کرد. مؤلفۀ هفتم «افزودهسازی» است، که در آن مترجم به اطناب کلام و افزودن دالهای معنایی میپردازد. مؤلفۀ هشتم «تفسیر حداقلی» است که از نظر لادمیرال ترجمه باید با حداقل تفسیر و خوانش همراه باشد و ترجمه بدون آن معنا ندارد. چیستی ترجمه، نهمین مؤلفه در ترجمه است. اینکه مترجم به مختصات ویژۀ زبان مبدأ و مختصات سبک نویسنده آگاه باشد و آن واحدهایی را که مربوط به زبان مبدأ است، بنابر ضرورت متن به زبان مقصد درآورد و یا آنها را حذف کند (ر. ک؛ لادمیرال، ۱۹۹۴: 20-56).
4-3. طیّب صالح و رمان «موسم الهجرة إلی الشمال»
طیّب صالح (2009-1929) از نویسندگان مطرح سودان و یکی از بزرگترین نویسندگان و داستاننویسان صاحبنام عرب به شمار میآید. دوران کودکی را در سودان گذراند و برای ادامۀ تحصیل به خارطوم رفت (صالح، 2010: 86). در دهۀ 50 شروع به نوشتن کرد و از جمله آثار او میتوان به «نخلة علی الجداول»، «عرس الحّیین»، «دومة و حامد» و اثر مشهور او «موسم الهجرة إلی الشمال» اشاره کرد (میرغنی، 2012: 28).
آکادمی ادبیات عربی در دمشق، رمان «موسم هجرت به شمال» را به عنوان برترین رمان عربی قرن بیستم معرفی کرده است. این رمان تاکنون به 56 زبان زندۀ دنیا ترجمه شده که دلالت بر زنده بودن اثر در عرصۀ ادبیات جهان دارد (صالح، 2009: 23).
- بررسی الگوی ژان رنه لادمیرال در ترجمۀ رضا عامری
در مطالعۀ نقادانۀ ترجمۀ رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» در کاربست نظریۀ لادمیرال، لازم به توضیح است که برای همۀ مؤلفههای اشاره شده در نظریه، نمونه یافت نشده است و تنها مؤلفههایی که در رمان نمود داشته، بیان میشود.
5-1. جابهجایی
مؤلفۀ جابهجایی ناظر بر ساختار متفاوت زبانهاست. «ساختار هر زبانی بنا بر روحیات و نوع نگرش هر ملتی متفاوت است» (مهدیپور، ۱۳۹۰: ۴۹). لادمیرال معتقد است مترجم میتواند کلام را به دلخواه خود آرایش کند و اجزای جمله را تغییر دهد و از حالت اصلی خود خارج سازد.
«جابهجایی» تنها در سطح دستور زبان انجام میشود. در رویکرد لادمیرال، «جابهجایی» مربوط به اختلاف زبان مبدأ و مقصد است. از آنجا که قواعد دستوری هر زبان با زبان دیگر متفاوت است، بنابراین جایگاه کنشگران جمله و اطلاعات موجود در زبان مبدأ متناسب با ساختار دستور زبان مقصد تغییر یافته و به جایگاه جدید در زبان مبدأ منتقل میشود. شکستن جملات بلند و پیچیدۀ عربی و تبدیل آنها به چند جملۀ کوتاه فارسی نیز از جمله موارد جابهجایی به شمار میآید (ر. ک؛ نیازی و قاسمی، 1398: 86).
متن اصلی: «عدتُ إلى أهلی یا سادتی بعدَ غیبةٍ طویلةٍ» (صالح، 2004 :5).
ترجمۀ فارسی: «آری سروران من بعد از غیبتی طولانی به آغوش خانوادهام بازگشتم» (عامری، 1386: 7)
در اینجا واژۀ «سروران من» به ابتدای متن انتقال یافته است. اسلوب ندا از جمله اطلاعات خارج گزاره است که متناسب با ساختار فعل آخر جملۀ فارسی جابهجا شده است. در برخی موارد، این جابهجاییها «به سبب تفاوتهایی که در زبان مبدأ و مقصد وجود دارد، به مترجم تحمیل میشود و گریزی از آن نیست» (فرحزاد و دیگران: 1385: 295).
متن اصلی: «ذاک دفء الحیاة فی العشیرة فقدتُه زماناً فی بلادٍ «تموتُ مِن البَردِ حیتانُها»تعَوَّدَت أذنَایَ أصواتَهُم و ألِفت عیناى أشکالهم مِن کثرة ما فکرت فیهم فی الغیبة» (صالح، 2004: 5).
ترجمۀ فارسی: «این همان حس گرمی زندگی در عشیره بود که آن را در سرزمینی که نهنگهایش از سرما میمردند از دست داده بودم هرچند از بس که در غیابشان به آنها فکر کرده بودم گوشهایم به صدا و چشمانم به قیافههایشان عادت کرده بود» (عامری، 1386: 7).
در متن عربی فکر کردن به خانواده در آخر جمله آمده است، اما در ترجمه به وسط متن انتقال داده شده است. در این عبارت طبق نظریۀ لادمیرال، مترجم آزاد است به اختیار خود به «جابهجایی» دست بزند و آنگونه که در زبان مقصد بهتر است و به خوانایی متن کمک میکند به «جابهجایی» اجزای کلام اقدام کند (ر. ک؛ دلشاد و دیگران، 1395: 43).
متن اصلی: «قامَ بَینی وَبَینَهم شیءٌ مثلَ الضّبَابِ أوّل وَهلَةٍ رأیتُهُم لکِنّ الضّبابَ راحَ» (صالح، 2004: 5)
ترجمۀ فارسی: «به همین خاطر در اولین لحظه دیدار حس کردم چیزی شبیه مه میانمان پرده انداخته است. اما این فضای مهآلود کم کم از بین رفت» (عامری، 1386: 7).
جملۀ «چیزی شبیه مه میانمان پرده انداخته است» در متن عربی اول ذکر شده است. گویی با تقدیم فعل، حدوث این رخداد بیش از زمان مورد نظر بوده است، اما در ترجمه با تقدیم زمان، محمول به وسط جمله انتقال پیدا کرده است. ترجمه در ضمن خوشساختی دستوری جملۀ فارسی به دستکاری اطلاعات دست زده است. بهتر است مترجم کلام را به همان صورت اصلی به کار ببرد.
ترجمه پیشنهادی: چیزی شبیه مه که در اولین لحظه دیدار میانمان پرده انداخته بود را حس کردم.
متن اصلی: «سألتُهم عَنهُ وَ وَصَفتُهُ لهم» (صالح، 2004 : 6).
ترجمۀ فارسی: «قیافهاش را برای آنها وصف کردم و دربارهاش پرسیدم» (عامری، 1386: 8)
در اینجا دو گزارۀ کاملاً پس و پیش شدهاند. در زبان عربی، اول رخداد پرسش و بعد توصیف صورت گرفته، اما در ترجمه این توالی بهم ریخته است که به جابهجایی مفاهیم در ارائۀ تصویر از رویداد منجر خواهد شد. در این مثال نیز مترجم بدون در نظر گرفتن هدف نویسنده و چینش کلمات، بار معنایی این چینش را «جابهجا» کرده است.
متن اصلی: «هل المعیشةُ غالیةٌ أم رخیصةٌ» (صالح، 2004: 7).
ترجمۀ فارسی: «زندگی آنجا ارزان است یا گران؟» (عامری، 1386: 8).
جابهجایی در ترجمه، توالی خبر برای مبتدا شاید به لحاظ دستوری خالی از اشکال به نظر برسد، اما با توجه به آنچه گوینده و مخاطب در پیش انگاشت خود مفروض داشتهاند به نظر میرسد که با توجه به تقدیم واژۀ «غالیة» بر واژۀ «رخیص»، این واژه از اهمیت اطلاعاتی بیشتری برخوردار باشد هرچند که به لحاظ ترجمه، جمله از خوشساختی نحوی خارج نشده است.
متن اصلی: «کطفلٍ یربی وجهَهُ فی المرآةِ لأولِ مَرةٍ» (صالح، 2004: 8).
ترجمۀ فارسی: «مثل کودکی که برای نخستین بار چهرۀ خود را در آینه میبیند» (عامری، 1386: 9).
در این نمونه؛ مترجم برخلاف ترتیب واژگان زبان عربی «برای نخستین بار» را مقدم بر «چهره خود» آورده است. مترجم با تقدیم واژه و با اهمیت شمردن زمان فعل «برای اولین بار»، آن را مقدم بر مفعول «چهرۀ خود» ساخته است. این امر منجر به «جابهجایی» مفاهیم خواهد شد، چراکه تقدیم واژه دلالت بر تأکید و اهمیت آن دارد. مترجم بنابر نظریۀ لادمیرال، ساختار جمله و عبارتها را مطابق با ساختار زبان مقصد چیده است. طبق نظریۀ لادمیرال این تغییر پذیرفته شده است و مترجم میتواند کلام را به دلخواه خود آرایش کند و اجزای جمله را تغییر دهد و از حالت اصلی خود خارج سازد.
5-2. حق انتخاب مترجم
این مؤلفه «روشی است مبتنی بر تعبیر و تفسیر جملۀ مبدأ برای ساخت جملهای مترادف در متن مقصد؛ به گونهای که هر دو جمله یک منظور را به دو شکل متفاوت از یکدیگر بیان کنند» (لادمیرال ،1400: 31).
لادمیرال به مترجم این حق را میدهد که برای کلمات معادلیابی کند. در این صورت میتواند برای ارائۀ معادلی که با بافت متن مقصد همخوانی بیشتری دارد از متن مبدأ فاصله گرفته، دست به انتخاب بزند؛ زیرا این انتخاب متفاوت با دال و مدلول متن مبدأ است (ر. ک؛ نیازی و قاسمی، 1398: 90). مترجم به عنوان واسطه میان گوینده یا نویسندۀ متن مبدأ، و شنونده یا خوانندۀ متن مقصد تلاش میکند تا در برابر عناصر زبان و متن مبدأ، عناصری معادل و برابر از زبان مقصد برگزیند. در این روند و فرآیند، نخستین گام ایجاد تعادل و برابری در سطح واژگان است (میرحاجی و دیگران،1390: 144).
متن اصلی: «بَنَی بَیتاً و تَزَوَّجَ بنتَ محمود» (صالح، 2004: 6).
ترجمۀ فارسی: «خانهای ساخت و با بنت محمود ازدواج کرد» (عامری، 1386: 8).
در اینجا مترجم واژۀ «بنت» را به جای «دختر» بیان کرده است که به نظر میرسد بیشتر با توجه به زبان مبدأ صورت گرفته است، چراکه در زبان فارسی این واژه جز برای عرب کاربردی ندارد. این ترجمه برخلاف نظر لادمیرال صورت گرفته و بهتر بود کلمۀ دختر جایگزین بنت میشد.
متن اصلی: «هل صَحیحٌ أنّهُم لایَتزَوَّجُونَ و الرّجلَ مِنهُم یَعیشُ مَع المرأةِ بِالحَرامِ؟» (صالح، 2004: 7)
ترجمۀ فارسی: «آیا راست است که آنها ازدواج نمیکنند و زن و مرد با همدیگر بدون مراسم قانونی زندگی میکنند» ( عامری، 1386: 8).
مترجم کلمۀ «حرام» را به انتخاب خود به صورت «بدون مراسم قانونی» ترجمه کرده است. در اینجا صبغۀ دینی به صبغۀ مدنی ترجمه شده است. لادمیرال به مترجم این حق را میدهد که برای کلمات معادلیابی کند.
متن اصلی: «کنتُ سَعیداً تلکَ الأیّام» (صالح، 2004: 8).
ترجمۀ فارسی: «آن روزها سرحال بودم» (عامری، 1386: 9).
مترجم واژۀ «سعید» را به انتخاب خود «سرحال» ترجمه کرده است، در صورتی که معنای خوشبختی را افاده میکند. بنابر نظریۀ لادمیرال این ترجمه به تناسب متن مقصد برگزیده شده است. با توجه به قرائنی که پیش از این جمله، آورده مانند: پرتاب سنگ به رودخانه کنار درخت اقاقیا، دیدن کشتی بخار، خیال پردازیهای کودکانه و شنیدن سروصدای مردم کشتزار، راوی داستان سرحالتر است از لحاظ روحیه نسبت به روزهایی که در اروپا برای تدریس میگذرانده است.
متن اصلی: «مِن مَکانی تحت الشجرةٍ. رأیتُ البلدَ یَتغَیَّرُ فی بطءٍ» (صالح، 2004 : 8).
ترجمۀ فارسی: «از همانجا زیر درخت میدیدم که روستا در حرکت بطئى در حال تغییر است» (عامری، 1386: 10).
مترجم به انتخاب خود «حرکت بطئى» را به جای «حرکت آرام» بیان کرده است؛ این ترجمه بیشتر با توجه به زبان مبدأ صورت گرفته و در زبان مقصد کاربست و رواج ندارد و مخالف رویکرد لادمیرال است.
متن اصلی: «حَکم ذلک الأقلیمَ أیَّامَ الأتراک» (صالح، 2004 : 9).
ترجمۀ فارسی: «که در دوران عثمانیها حکومت میکرد» (عامری، 1386: 11).
در این نمونه، مترجم واژۀ «اتراک» را به انتخاب خود «عثمانی» آورده که معادل رایج در زبان مقصد نیز است. طبق نظریۀ لادمیرال گاهی مترجم به انتخاب معادل واژگان غیرمنطبق با متن اصلی میپردازد؛ البته نه به دلیل ناهمخوانی با بافت زبان مقصد، بلکه به دلیل آنکه کلمه در انتقال معنا نارسا و غیرمطلوب است.
متن اصلی: «دَعَانی محجوبٌ لمجلسِ شَرابٍ» (صالح، 2004 : 15).
ترجمۀ فارسی: «محجوب مرا به مجلس شامی دعوت کرد» (عامری، 1386: 16).
در اینجا مترجم «مجلس شراب» را «مجلس شام» ترجمه کرده است که این نیز معادل فرهنگ زبان مقصد (فارسی) آمده است، چراکه در فرهنگ زبان ایرانی شراب چه از لحاظ قانونی و چه از لحاظ عرفی و شرعی غیرقانونی است و جایگاهی ندارد.
5-3. ابهامزدایی
یکی از اصول اساسی مورد تأکید لادمیرال که در بخش مبانی نظری مطرح شد، موضوع «ابهامزدایی» است. لادمیرال بر این باور است که باید از واژگان داخل متن «ابهامزدایی» شود، چراکه ترجمه همراه با ابهام در هر نوع متن ادبی، دینی، علمی و... به نارسایی در پیام منجر شده و در مواقعی باعث ابهام در کل متن میشود. در واقع نظر لادمیرال بیشتر به مقصدگرا بودن مترجم معطوف بوده و معتقد است باید «معنا» منتقل شود؛ حال به هر قیمت که شده است (ر. ک؛ لادمیرال، 1388: 145).
ویژگیهای زبانی هر ملتی باعث میشود که دیگر ملتها برخی از مختصات زبانی آنها را مبهم بدانند و از درک آن عاجز باشند؛ این گونه موارد مترجم را با مشکل روبهرو میکند. لادمیرال ابهامزدایی و شفافسازی را برای مواجهه با چنین چالشهایی پیشبینی میکند. در ترجمۀ عربی به فارسی مسئلۀ ضمایر برای مترجم مشکلساز است و مترجم در ترجمۀ ضمایر باید ابهامزدایی کند (تسوجی، 1391: 24).
متن اصلی: «رجلٌ فی حالِهِ لا یَعلَمُونَ عَنهُ الکثیر» (صالح، 2004 :61).
ترجمۀ فارسی: «آدمی که بیشتر در خودش است و مردم چیز زیادی دربارهاش نمیدانند» (عامری، 1386 :8).
در این ترجمه، مترجم از واژۀ مردم برای ابهامزدایی استفاده کرده و مرجع ضمیر بیان شده است. لادمیرال معتقد به ابهامزدایی و شفافسازی واژگان و عبارتهایی است که در متن مبدأ مبهم است؛ به ویژه موضوعی همانند ضمایر.
متن اصلی: «دکتوراه؟ هذا شیء کبیر» (صالح، 2004: 11).
ترجمۀ فارسی: «دکترا این مدرک بسیار مهمی است» (عامری، 1386: 13).
همانطور که ملاحظه میشود، مترجم برای رفع ابهام کلمۀ «شیء»، مدرک را جایگزین آن کرده است. حال آنکه میتوانست رتبه یا سطح علمی را بیان کند.
متن اصلی: «لم یَخَب ظَنّی فِی البَلَد و لا أهله» (صالح، 2004: 13)
ترجمۀ فارسی: «هیچ وقت هم امیدم به این مردم و این سرزمین به ناامیدی بدل نشد» (عامری، 1386: 14).
ترجمۀ تحتاللفظی کلمۀ «ظن و گمان» به فارسی باعث بروز ابهام در مخاطب میشود پس مترجم، کلمۀ «امید» را جایگزین کرده است.
5-4. درگاشت یا حذف
لادمیرال مترجم را آزاد میگذارد تا از ترجمۀ کلمات و گفتارهایی که در متن مقصد بار معنایی ندارد، ظر کند؛ زیرا در صورت عدم ترجمۀ این واحدهای معنایی، لطمهای به معنا نمیرسد، بلکه ترجمۀ آنها متن را از قابل فهم بودن و خوانایی خارج میسازد. بنابراین، الگوی لادمیرال مترجم را مجاز میداند تا از ترجمۀ این واحدها چشمپوشی کند (ر. ک؛ لادمیرال، ۱۳۸۸: ۱۴۴).
متن اصلی: «لکنی مِثلِ تِلکَ النَخلةِ مَخلوق لَه أصلٌ، لَه جٌذورٌ، لَه هَدفٌ» (صالح، 2004: 61).
ترجمۀ فارسی: «بلکه مثل همین نخل مخلوقی هستم که اصالت دارد، ریشه و هدف دارد» (عامری، ۱۳۸۶: 8).
واژۀ «له» به دلیل عطف با «له» ترجمه نشده است. در اینجا با «حذف» معنی له، لطمهای به جمله وارد نمیشود، چراکه برای اجتناب از تکرار، یکی از آنها «حذف» شده است. این ترجمه به تناسب متن مقصد، برگزیده شده و این امر همسو با نظریۀ لادمیرال است.
متن اصلی: «کانَ الحَظ یسعدُنی إحیانا فتَمرُ الباخرةٌ أمامی صاعدةً أو نازلةً» (صالح، 2004: 8).
ترجمۀ فارسی: «گاهی هم شانس میآوردم و کشتی بخاری مسافرتی از مقابلم میگذشت» (عامری، 1386: 10).
صاعدة او نازلة در ترجمۀ فارسی حذف شده است.
متن اصلی: «حین ضَحکَ الرجلٌ مُلءَ وَجهه وَ قال» (صالح، 2004: 12).
ترجمۀ فارسی: «وقتی دیدم خندید و گفت» (عامری، 1386: 13).
در این عبارت مترجم «ملء وجهه» را در ترجمه بیان نکرده است؛ با این کار طبق نظریۀ لادمیرال، مترجم متن را از قابل فهم بودن و خوانایی خارج میسازد.
متن اصلی: «دخلتُ عَلیهم وَ کانَ مصطفى بَینَهم» (صالح، 2004: 14).
ترجمۀ فارسی: «مصطفی هم آنجا بود» (عامری، 1386: 15).
واژۀ «دخلت» در متن فارسی از سوی مترجم نادیده انگاشته شده و ترجمه نشده است.
متن اصلی: «حَکمَ ذلک الإقلیم أیامَ الأتراک» (صالح، 2004: 9)
ترجمۀ فارسی: «که در دوران عثمانیها حکومت میکرد» (عامری، 1386: 11)
مترجم «آن سرزمین» را به فارسی ترجمه نکرده است؛ سرزمینی که پدر بزرگ راوی در مورد تاریخش صحبت میکرد. این ترجمه نیز با توجه به رویکرد لادمیرال صورت گرفته است.
5-5. افزودهسازی
این قضیه برعکس «حذف» بوده و عبارت است از افزودههایی در سطح دال یا مدلول. لادمیرال معتقد است باید پذیرفت ترجمه میتواند بلندتر از متن اصلی باشد. ادمیرال افزودهسازی را ضرورت ترجمه میداند که مترجم طی آن باید اطلاعات معنایی اضافی را که در زبان مبدأ مانند معنای ضمنی در آن (متن اصلی) رسوب کردهاند، وارد زبان مقصد کند.
متن اصلی: «وَ الدُنیا کَحالها لمْ تَتَغیرْ» (صالح، 2004: 6).
ترجمۀ فارسی: «دنیا همچنان در پاشنۀ خود و بدون تغییر میگردد» (عامری، 1386: 8).
همانطور که ملاحظه میشود عبارت «در پاشنۀ خود» اضافه شده است. نویسنده در این جمله بر اساس رویکرد لادمیرال جملۀ برگردان را طولانیتر از متن اصلی آورده است تا با این «افزودهسازی» به زبان مقصد نزدیکتر شود.
متن اصلی: «یَحملُ بِطیخةً کبیرةً وَ زَنبیلاً مملوءًا بُرتقالاً» (صالح، 2004: 10).
ترجمۀ فارسی: «خربزۀ بزرگی در یک دست و زنبیلی پر از پرتقال در دست دیگرش داشت» (عامری، 1386: 12).
افزودهسازی (در یک دست- در دست دیگرش) در ترجمه این جمله، بنابر رویکرد لادمیرال به محسوستر کردن آن کمک کرده است.
متن اصلی: «لمْ یَغبِ عَنی أَدبهُ الجَم» (صالح، 2004: 10).
ترجمۀ فارسی: «احوالپرسی دوستانه و توأم با رسم و آداب او از چشمم دور نماند» (عامری، 1386: 12).
مترجم برای بیان هر چه بهتر و نزدیکتر معنای عبارت «أدبه الجم» به زبان مقصد، دست به اضافه کردن عبارت اضافی «احوالپرسی دوستانه و توأم با رسم و آداب» کرده است که از دیدگاه لادمیرال، این امر یک ضرورت در ترجمه به حساب میآید.
متن اصلی: لکنه قال: «مصطفی رجلٌ عمیقٌ» (صالح، 2004: 14).
ترجمۀ فارسی: «اما گفت: مصطفی انسان بسیار عمیقی است» (عامری، 1386: 15).
واژۀ «بسیار» در ترجمۀ فارسی افزوده شده است. مترجم برای نشان دادن صفتی که به صورت نکره در متن عربی آمده و منجر به بارز بودن صفت شده را با کلمۀ «بسیار» پررنگ کرده و معنای ضمنی آن را در متن فارسی مشهود ساخته است. بنابراین، مشخص میشود تعامل با واژه، صورتهای مختلفی دارد که میتوان با بهرهگیری از آن، ترجمههای مطلوبتر و ایدهآلتری ارائه داد، همانطور که مترجم، رضا عامری در مواردی چند از این روشها استمداد جسته است .
بحث و نتیجهگیری
مترجم با تأکید بر مقصدگرایی به دنبال بومیسازی بوده و با وجود پایبندی به واژگان زبان مبدأ، توجه خود را به انتقال معنا و پیام متن نیز معطوف داشته است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد، مترجم در مباحث «ابهامزدایی»، «افزودهسازی» و «حذف» کاملاً موافق با مؤلفههای لادمیرال عمل کرده و متنی خوانا و قابل فهم در فرهنگ مقصد ارائه داده است. این در حالی است که در مبحث «جابهجایی» و «حق انتخاب مترجم»، گاهی مؤلفههای الگوی لادمیرال دیده نشده و در انتقال معنا و بلاغت به داستان لطمه وارد ساخته است. در نهایت طبق آمار گرفته شده از 24 نمونۀ متن طیب صالح، 3 مورد ترجمه، مخالف رویکرد مؤلفههای لادمیرال بوده است.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
Yosra Shadman
|
|
|
Fatemeh Akbarizadeh
|
|
|
[1]. Ladmiral, J.
[2]. Berman, A.
[3]. Nida, E.